امروزه پس از گذشت یک دهه از جریان سازندگی، وجود مشکلات در جامعه قابل انکار نیست. از نظر ساماندهی همه جانبه کشور مشکل داریم: درآمد عمومی مردم سیر نزولی دارد و نابسامانی اقتصادی روز بروز فاصله طبقاتی را بیشتر می کند. خدمات و دلالی، بارزترین چهره روبه رشد کشور ماست. (1) صنعت ما، وضع نامناسبی دارد. وضع آموزش عالی و پژوهش خوب نیست و به همین دلیل اقتصاد و صنعت و مدیریت ما، از این مراکز سود چندانی نمی برد. وضع برنامه ریزی و گزارش و ارزیابی روند برنامه ها، دقیق نیست. روز به روز از ارزش پول ما کاسته می شود وضع تولید رضایت بخش نیست (2) وابستگی ما در محصولات کشاورزی و دامی، بجای خود باقیست. مدیریت کشاورزی و حفاظت از زمینهای زراعی و جنگلها و مراتع ضعیف است. همه ساله خبر از تخریب میزان قابل توجهی از جنگل و مرتع می شنویم و تخریب باغها و زمینهای زراعی را در اطراف شهرها و بخشها به چشم خود می بینیم. گرانی و تورم بیداد می کند. میلیاردها تومان نقدینگی سرگردان، بیشترین لطمه را به پیکر اقتصاد جامعه می زند، گسترش سازمانهای اداری و عدم کفایت درآمد کارمند به نیازهای زندگیش، کم کاری و فساد و رشوه و پارتی بازی همه جا مطرح است. توجه به ارزشهای غربی و دنیوی، روز به روز بیشتر می شود، تغییر ارزشها و رویکرد به خودنمایی و فخر فروشی و مخصوصا نمایش ثروت رواج می یابد، تکیه بر اصول و موازین اولیه انقلاب، ضعیفتر می شود، هماهنگی با نهضتهای اسلامی در سراسر جهان کمرنگ شده، موضعگیری ما در مقابل شرق و غرب زیر سؤال می رود. از امکانات موجود جامعه مانند صدا و سیما و مطبوعات و سایر سازمانها و نهادها، بخوبی بهره برداری نمی شود. شیوع مواد مخدر و فحشا، اختلاس، کلاهبرداری، اخلاق و فضیلت را تهدید می کند و دهها مشکل ریز و درشت دیگر.
در بررسی علل و عوامل این مشکلات و ناکامی ها، موارد زیر را می توان مطرح کرد:
.1 مشکل تفکر. نه تنها از باب تعهد و پیش فرض این نوشته، بلکه با مطالعه دقیق می توان مشکل تفکر را در عملکرد دوران سازندگی ملاحظه کرد.
در آغاز انقلاب، عواملی از قبیل: حذف کارشناسان و مدیران وابسته، مهاجرت عده زیادی از متفکران بی تجربگی غالب مخالفان رژیم سابق در مدیریت، ترور نیروهای کارآمد انقلاب توسط مخالفان، شرایط دشواری را برای تنظیم برنامه، در سالهای اول انقلاب فراهم آورده بود که درگیری های داخلی و خارجی نیز بر این مشکلات افزود. اما اینک با گذشت یک دهه، شرایط کاملا متفاوتی در پیش بود. و لذا امکان یک برنامه ریزی جامع وجود داشت. اما عملا اینکار چنانکه باید و شاید انجام نپذیرفت. برای اینکه:
.1.1 در زمینه های مختلف، غالبا با یک روند روشمند که همه ساله، کمیت و کیفیت کار، دقیقا قابل ارزیابی و انتقاد باشد مواجه نشدیم.
من بعنوان یک دانشگاهی عملا می دیدم که موضوعات بسیار مهمی از قبیل: وحدت مسلمانان، وحدت حوزه و دانشگاه، فرهنگ عمومی، وجدان کاری، انضباط اداری و مالی، بصورت مسائل بسیار مهم همه ساله مطرح شده، اما هیچکس از میزان پیشرفت و توفیق، ارزیابی بعمل نیاورده و گزارشی به مردم نداده است. مطمئنا صنعت کشاورزی و مسائل مربوط به ارزشها نیز از این قاعده مستثنی نیستند.
.1.2 هنوز هم مشکل تعهد و تخصص حل نشده و جایگاه آندو دقیقا مشخص نشده است. ما سالهاست که تعهد و تخصص را بعنوان دو شرط اساسی شایستگی مسئولیت مطرح می کنیم. عدم توجه به جایگاه هر یک از این دو شرط موجب انتقاد مخالفان و اشتباه مسئولان و زیان و آسیب نظام شده است . ما معمولا ایندو را در کنار هم آورده، توجه نمی کنیم که از ایندو یکی شرط عام است و دیگری شرط خاص. یعنی تعهد شرط عام است به این معنی که همه افراد جامعه و مسئولان، لازم است اهل تقوا بوده و پایبند نظام باشند. اما این تعهد هرگز در بعهده گرفتن یک مسئولیت تعیین کننده نهایی نیست. برای تصدی یک شغل، شرط خاص آن یعنی تخصص لازم است. بعبارت دیگر هیچ شغلی را با شرایط عام از قبیل عاقل بودن و پرهیزکار و دلبسته به نظام بودن، نمی توان به کسی واگذار کرد. بلکه با داشتن همه این شرایط، مهارت و تخصص لازم، شرط اصلی است. اما با صرفنظر از تبلیغات سوء دشمنان، واقعیت قضیه اینست که ما در این باره، دقت لازم را بکار نبردیم. برای اینکه انتخاب مسئولان بیشتر بر اساس معرفی اشخاص و تأیید گزینش، انجام می گرفت که بیشتر، مربوط به تعهد بود. همین مسأله گزینش و تکیه بر تعهد، شرایطی را پیش آورد که:
اولا افراد ناتوانی به مشاغل مهم و حساس گمارده شوند.
ثانیا از هر گونه بازخواست و انتقاد در امان باشند. انتخابهای ناشی از وابستگیهای جناحی در سالهای اخیر هم بر این مشکلات افزود.
ثالثا باعث پیدایش اشخاص چند شغله ای شد که برای هیچیک از مشاغل متعدد خود، وقت و تخصص کافی ندارند. با اینکه در اوایل انقلاب با تصویب قانون، تصدی بیش از یک شغل را برای اشخاص ممنوع ساختند.
.1.3 دو عامل قبلی یعنی بی برنامگی و عدم توجه به تخصص، مشکل سومی ایجاد کرده است که عبارتست از پراکنده کاری و نداشتن یک سلسله مراتب علمی و حساب شده. یک جوان کم سابقه رئیس دانشگاه شد و یک مربی غیر رسمی به ریاست دانشکده ای منصوب شد که دارای دوره تحصیلات تکمیلی است و یک نفر بدلیل اینکه استاندار یک شهر بوده با مدرک لیسانس به ریاست دانشگاه برگزیده شد و همچنین.
بدلایل گذشته، ارتباط منافع فرد و جامعه بهم خورد. در یک جامعه علمی با یک مدیریت قوی، کارها چنان تنظیم می شود که همه افراد جامعه نمی توانند هیچ سودی بدست آورند جز اینکه به همان نسبت برای جامعه خود سودمند واقع شوند. عینا مانند یک کارخانه که کارگران و مدیران وقتی سود می برند که کارخانه سودآور باشد. اما در جامعه ما، فرهنگ غلطی جا افتاده است که هر کسی سود خود را در زیان جامعه می جوید.
.1.4 ناتوانی از ارائه ی یک متن شفاف فراگیر از برنامه های اجرائی با حاشیه های متفاوت ناشی از سلیقه ها و کارشناسیها از دیدگاههای متفاوت، جهت سوق مردم جامعه به یک رقابت جناحی و حزبی علمی. بدیهی است که لازمه چنین کاری آن است که مطبوعات و صدا و سیما و اجتماعات همه به عوامل و مراکز تحلیل علمی مسائل و مشکلات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی تبدیل شده، سطح اطلاع رسانی و آگاهی را بالا برند تا انتخابات هم بر مبانی و اهداف علمی پایه ریزی شود. در صورتی که در شرایط فعلی، در همه انتخابات با نام چند شخص روبرو هستیم و فعالیتهای انتخاباتی مبتنی است بر تبلیغ و جو سازی و تحریک و عقده گشائی و هزینه های نامشروع برای خرید رأی و پخش پوستر و غیره. با تکیه و تاکید بر سوابق و علایق و عقاید شخص، بدون کمترین توجهی به هدف و برنامه و طبعا بدون هیچ آموزش و اعتلائی در زمینه اطلاعات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مردم.
.2 اهمال در حفظ ارزشهای اصولی انقلاب، در اثر غفلت و اغراض نفسانی. چنانکه بارها در این نوشته تأکید شده است دین اسلام بر خلاف مسیحیت، ذاتا مشکلی ندارد. نه اصول نا معقول دارد و نه فروع بر خلاف فطرت و وجدان بشری. و لذا از این لحاظ در یک مقابله منطقی آسیب پذیر نیست. آنچه اسلام را آسیب پذیر می کند عیبی است که در مسلمانی ماست. اگر در جامعه ما فرهنگ و ارزش دینی کمرنگ شده و در معرض تهاجم فرهنگ مادی غرب قرار گرفته ایم، معلول عملکردهاست. با یادآوری این نکته که عملکردهای نادرست، ناشی از جهل و بی تقوایی اشخاص است نه طبیعت نظام اسلامی، به چند مورد از عملکردهای نادرست اشاره می کنیم:
.2.1 ناتوانی در حفظ ارزشها. ارزشهای معنوی در جامعه اسلامیان در دوران سازندگی سخت آسیب دید که عامل اصلی و عمده آن رفتار بر خلاف ادعا و شعار مسئولان بود. ما که دم از عدل علی و زهد نبوی می زدیم، چرا به آسانی این چنین بدنبال مال و جاه رها شدیم؟ ! علی علیه السلام رابطه پیغمبر و دنیا را چنین توصیف می کند:
«یقضمها قضما و لم یعرها طرفا» (3)
یعنی: «با تنفر و اجبار از دنیا بهر می گرفت و هرگز چشمش بدنبال آن نبود» .
در جامعه ای که تا حدودی ارزشهای معنوی رشد کرده، ارزشهای مادی تحقیر شده بود، بتدریج شاهد یک بازگشت به ارزشهای مادی شدیم. فضای با شکوه جبهه ها و حال و هوای نثار و ایثار، جای خود را به بازار کثیف سود و زیان دنیوی داد. برای اینکه عده زیادی بخاطر بدست آوردن وزارت و وکالت از تلاشها و هزینه ها و موضعگیری های دنیا پرستانه بهره گرفتند و مردم هم، هوشیارانه، این رویکرد به دنیا را در نشست و برخاست و مرکوب و ملبوس و دفتر و دستک و پیشواز و بدرقه آنان، آشکارا دیدند. تعقیق ثروت و قدرت بوسیله دولتیان، تصویب حقوقهای بالا و قانونی کردن حقوق و مزایای مادام العمر برای تصدی چند ساله برخی از مشاغل، جدا کردن خانه و مسکنشان از طبقه محروم، بهره گیری غیر لازم و اسراف گونه از بیت المال و امکانات دولتی و هزاران نکته باریکتر از موی دیگر، که جز به دنیا پرستی آن دلالت نمی کردند . در حالیکه، چنانکه گفتیم، عینی ترین معجزه و نشانه مقامات بر صداقت و حقانیت موضعشان، همین دوری آنها از متاع دنیوی و اغراض نفسانی بود. یکی از یاران امام صادق علیه السلام، سوال جالبی از آن حضرت می کند و آن اینکه: چرا توده مردم ما مجازند از علمای خود پیروی کنند اما توده یهود مجاز نیستند؟ حضرت پاسخ ظریفی دادند با این بیان که مردم یهود فساد علمای خود را به چشم می دیدند، حب و بعض آنها را بخاطر مسائل شخصی مشاهده می کردند، فطرتا باید پی می بردند که چنین کسانی شایسته پیروی نبوده و نمی توانند میان خدا و خلق واسطه باشند. و اگر توده مردم ما هم در چنین شرایطی باشند باید از علمایشان پیروی نکنند؛ اگر ببینند که پیشوایان آنان کار خلاف کرده، بر سر دنیا به جان هم می افتند، از طرفداران ناصالح خود حمایت کرده، بر سر مخالفان شایسته شان می کوبند، اگر با این وصف از آنان پیروی کنند مانند توده مردم یهود، شایسته سرزنش خواهند بود. (4)
.2.2 ضعف کارکرد در حوزه امر به معروف و نهی از منکر از قبیل برخورد از موضع قدرت به جای برخورد ولایتی ناشی از دلسوزی و عشق به هدایت. ما حتی در مراکز علمی هم فکر خود را بر ظواهر متمرکز نموده، با کمیته انظباطی و حراست و عوامل دیگر می خواهیم امر به معروف و نهی از منکر کنیم. در صورتیکه مردم، مخصوصا جوانان برای هدایت و جلب توجه، به همراهی و مهربانی و دلسوزی و دلجویی نیازمندند. و این دلسوزی و دلجویی، صرفا با شعار اثبات نمی شود. یک مسئول دلسوز کسی است که دانشجو احساس کند که نگران مسائل زندگی اوست و لذا نصیحت او را می پذیرد چون می بیند که دلسوز و خیرخواه است. بر خلاف اینکه عملا نشان دهیم که بفکر دنیای خود و دین دیگرانیم! از بیت المال! سواری گران قیمت زیر پا داریم، اما دلواپس کوتاهی آستین دیگرانیم!
.2.3 توجه بیش از حد به آموزش نظری دین بجای اجرای عملی آن.
روشن است که اگر مردم، مسلمان نبودند، انقلاب اسلامی پیروز نمی شد. بنابراین مردمی که در شرایط متضاد با ارزشهای دینی دوران پهلوی، توانستند دیندار بمانند و از روحانیت جدا نشوند، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایمان و همراهی آنان جای تردید نبود. بنابراین مسئولان بجای آنکه تلاش خود را به تبلیغ نظری دین متمرکز سازند، باید در اجرای وعده ها و پیاده کردن قوانین آسمانی تلاش می کردند. اما متاسفانه آنقدر که وقت صرف مسائل نظری می شود، مسائل و مشکلات اجرائی دنبال نمی گردد.
.3 کوتاهی در حفظ موقعیت بین المللی انقلاب. یکی از مسائل و اهداف بزرگ انقلاب اسلامی، موقعیت جهانی و بین المللی آن بود. برای اینکه دعوت اسلام به منطقه و مرز جغرافیایی خاصی محدود نیست، اصل مهدویت هم پشتیبان جهانی شدن این بعثت است که با هدف هدایت همگان و با دست آورد رحمت و سعادت برای بشریت، آغاز شده است.
چنانکه گذشت، انقلاب بصورت یک موج وارد صحنه شده، تنها کاری که می کند، شرایط اقدام و برنامه ریزی را فراهم آورده، موانع کار را از پیش پای پیشگامان برمی دارد. انقلاب اسلامی ایران با صلابت و شکوه تمام، ظهور کرده، موج توفنده آن، سراسر جهان را تحت تأثیر قرار داد. همین تأثیر، زمینه لازم را برای بهره برداری جهت ایجاد یک موقعیت جهانی پدید آورد.
بی تردید، مخالفان این موج، بیش از خود ما بر قدرت و اهمیت آن پی بردند، بدلیل آنکه اولا مثل ما با مسائل و مشکلات درگیر نبودند. ثانیا امکانات بررسی و مطالعه را در دهها مرکز علمی بوسیله صدها محقق آسوده خاطر و تمام وقت در دست داشتند. و لذا با اشکال مختلف به مقابله جدی پرداختند. از تخفیف و استهزاء (کار سلمان رشدی نمونه ای از آن بود) گرفته، تا جنگهای سرد و گرم روانی و فیزیکی.
در دوران سازندگی با در پیش گرفتن تدریجی روشهای متعارف دیپلماسی و رفت و آمدها و شرکت عادی در محافل و همایشها از طرفی و کمرنگ کردن رابطه مان با جریانهای انقلابی، در کشورهای مسلمان از طرف دیگر، از هیمنه و شکوه انقلابمان کاستیم. مثلا مجاملات دیپلماتیک ما در مورد فتوای قتل سلمان رشدی، غرب را در کارآئی اقداماتش علیه انقلاب اسلامی امیدوار کرد . برای اینکه جریان سلمان رشدی برای غرب یک استهزا و دهن کجی بود به اسلام، و مقابله امام با این دهن کجی و زندگی مخفیانه سلمان رشدی، نمایشی از اقتدار جهانی اسلام بود و مسأله در حد ارتداد یک شخص نمانده بود. یک قطبی شدن دنیا و سیطره نظامی و اقتصادی و تبلیغاتی غرب به رهبری آمریکا، جو بین المللی را به زیان جبهه های مقاومت اسلامی تغییر داد. با متوقف شدن این حرکت در الجزایر، مصر، ترکیه و با ایجاد مشکل در افغانستان، با تبلیغات متمرکز بر اعمال و رفتار طالبان، ضربه سنگینی بر حرکتهای اسلامی وارد شد. و ما در این مورد از چند جهت حریف نشدیم، با اینکه می توانستیم حریف باشیم، اگر بمیزان لازم اندیشه و تدبیر به کار می بردیم از جمله:
.3.1 اوایل انقلاب در اثر وسوسه گروهکها و احساسات تند خودی ها، مواردی پیش آمد که نتوانستیم دقیقا حساسیت جهان متمدن امروز را رعایت کنیم. اما در دوران سازندگی شرایط مناسبی برای رعایت این حساسیتها داشتیم. ولی متاسفانه اهمال شد. در مکتبی که پیشوایش علی علیه السلام، در بستر مرگ، سراغ قاتل خود را گرفته، از بدرفتاری با وی جلوگیری می کند، چگونه مسئولان آن، توجه به زندانها، مخصوصا زندانهای سیاسی، بازجویی و محاکمه ها را، نادیده می گیرند؟ در حالی که رئیس جمهور دوران سازندگی، این قدر وقت اضافی دارد که برای اجرای تشریفات (کلنگ زنی، افتتاح، بازدید، سخنرانی) به دورترین نقاط کشور سفر کند، اما در طول هشت سال ریاست جمهوری حتی یکبار از زندانها بازدید نکرده، حال زندانیان را نمی پرسد. آنگاه دستگاههای تبلیغاتی غرب، با بهره گیری از بعضی اعمال دور از عقل و منطق و بیحاصل برخی عوامل، بمبارانمان می کنند که کو حقوق بشر و آزادی؟ !
حیف نبود که فضای سرشار از عطر ایمان و ایثار کشورمان که جهانیان را صلای عشق می داد، و پهنه روحانی جبهه ها که بقول بایزید «عشق باریده بود و زمین ترشده، چنانکه پای مرد به گلزار فرو شود، پای هر انسانی در آن به عشق فرو می شد (5) » با رفتار نسنجیده برخی دوستان که فهم و یا توان تدبیر لازم را نداشتند و یا حوصله اش را، آسیب یابد؟ ! و دشمنان در کمین نشسته، فرصت یافته آستین بالا بزنند و تیغ تبلیغات بکشند؟
.3.2 از طرف دیگر در ساماندهی یک دیپلماسی شایسته و مناسب با انقلاب اسلامیمان کامیاب نبودیم. من شیفتگی دانشگاهیان آذربایجان رها شده از شوروی سابق رانسبت به ایران به چشم خود می دیدم. اما وقتی که یکی دو نفر از کسانی را که فرستادگان ما بودند، دیدم، حدس زدم که کار به کجاها خواهد کشید. سرانجام همین فرستاده ها به آب و نان رسیدند، (6) اما کار به کام ما پایان نیافت. ما بیش از دیگران زمینه داشتیم اما دیگران تدبیر بهتری بکار گرفتند و بردند. همچنین در افغانستان و پاکستان و غیره.
در دنیای غرب هم، در برابر این همه تبلیغات و کارشکنی آنان، چه کرده ایم و در کجای کاریم؟ جز اینکه پس از گذشت بیست سال از انقلاب اسلامی، در داخل کشورمان با طرفداران پلورالیزم و سکولاریزم دست بگریبانیم و برای خالی نبودن عریضه در محافل و مجالس بین المللی کلیسائیان هم به دلخواه آنان و همراه با کسانی که در داخل کشور مروج آنان هستند شرکت می کنیم. تنها مایه دلخوشیمان هم جز این نمی تواند باشد که به مسافرت خارج رفتیم یا نماینده به فلان همایش بین المللی فرستادیم. (7)
.3.3 از لحاظ علمی هم، وضعی بهتر از دیپلماسی نداشتیم. با همه هزینه ها که کردیم و با مراکز متعدد نتوانستیم آموزش و پژوهش خود را برابر با نیازهای یک برنامه فراگیر سیاسی، اقتصادی، صنعتی و مدیریتی، سامان دهیم. حتی با وجود مراکز قدیم و جدید گوناگون فلسفه و الهیات نتوانستیم با یک برنامه ریزی متمرکز به نتیجه مطلوب برسیم. با تمامی امکانات دانشگاهی و پژوهشگاهی نه تنها در ساحت تفکرات خودی نتوانستیم به یک تجدید سازمان و بازسازی متناسب با نیازهای بین المللی دست یازیم؛ حتی در ارائه ی یک تحلیل انتقادی منسجم، در برابر تفکرات غرب، در صحنه جهانی موفق نبودیم. مشغول جر و بحثهای پراکنده شده، از پرداختن به مسائل بنیادی بازماندیم. امروزه در متون خود مدام از حد و رسم و بطلان تسلسل و اصول اولیه بهره می گیریم، اما هرگز در بطلان تسلسل، یا نحوه تعریف و چگونگی کسب حدود اشیاء و اهمیت و توان ذهن و عقل، کار جدی و قابل ارائه نکرده ایم. در نتیجه به آنجا رسیدیم که کم کم راه حلهای اضطراری الهیات غیر عقلانی مسیحیت را تنها راه رفع مشکلات مادی و معنوی خود دانسته، مبلغ و مروج آنها باشیم. (8)
در حالی که خود غرب با پیرایش و آرایش همه جانبه دین، به نتیجه ای جز تضعیف و انزوای آن نرسیده است؛ ما هم جز مسخ دین و تهی کردن آن از محتوایش، نتیجه ای نخواهیم گرفت که حاصلش همان تضعیف دین و غیر جدی بودن آن خواهد بود.
پی نوشتها:
.1 دلالها 28000 میلیارد تومان را، جابجا کرده و سالانه حدود 140000 میلیارد تومان سود می برند. (روزنامه آفتاب امروز، 9/6/78) .
.2 در دوران سازندگی، با تمام سر و صداها، نتیجه کار آن بود که: سرمایه گذاری به ازای هر ایرانی نسبت به دهه قبل که گرفتار جنگ تحمیلی هشت ساله بودیم، حدود 15% و نسبت به دهه بیش از انقلاب، (1348 تا 1357) نزدیک به 40% کاهش نشان می دهد. همینطور تولید ناخالص داخلی هم نسبت به دهه قبل از انقلاب کاهش داشته است. به هر حال از نظر تولید ناخالص داخلی و سرمایه گذاری، نسبت به 20 ساله پیش نه تنها پیشرفتی نداشته ایم بلکه عقب هم رفته ایم. با اینکه 20 سال گذشته برای بسیاری از کشورهای جهان سوم دوران شکوفایی بوده است، مانند ترکیه، مالزی، بعضی کشورهای آمریکای لاتین و افریقا و کشورهای عربی. مثلا در آمد سرانه در دوبی به هشت هزار دلار می رسد و در کشور ما از چند صد دلار نمی گذرد . (روزنامه خرداد 17/6/1378، گفتگو با محسن سازگارا) . برای پرهیز از افزایش حجم این نوشته، از نقل ارقام و جزئیات خودداری شد.
.3 نهج البلاغه، خطبه 160، چنانکه علی علیه السلام می فرمود: و الله لدنیاکم هذه اهون فی عینی من عراق خنزیر فی ید مجذوم. همان، کلمات قصار شماره 236: سوگند به خدا که این دنیای شما در نظر من بی مقدارتر است از استخوان بی گوشت خوکی که در دست یک جذامی باشد .
.4 احتجاج طبرسی، ج 2 ص 236، به نقل از تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام.
.5 عطار، تذکرة الاولیاء ص .155
.6 یکی از آنها با تحصیلات دوره راهنمایی رفت و با دکترا بازگشت.
.7 و جالبتر از همه اینکه معاونت آموزشی و پژوهشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی کشورمان، بانی و میزبان این گونه محافل و مجالس می شود که در آن مسلمانان و مسیحیان در ابعاد اعتقاد... خود را بر یکدیگر بگشایند، و «من و تو به یک ما» مبدل شود. هدف اجلاس همکاری است نه رویاروئی، به کار سیاست هم کاری ندارند. این از اظهارات طرف مسیحی اجلاس گفتگوی دینی آقای دکتر بشته، رئیس انستیتوی الهیات دین قدیس گابرییل اطریش است. و حجة الاسلام تسخیری، رئیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی و میزبان این اجلاس، ادعا می کند که در قرآن یکدسته از آیات هستند «که در حقیقت تصحیح بینش مسلمانان بوده و به آنان گوشزد می کند که شما همه اهل کتاب را بیک چشم ننگرید» یعنی از نظر اسلام اهل کتاب بر دو قسم تقسیم می شوند: مردود و مقبول! ر.ک: گفتگو: مجموعه مقالات اجلاس بین ادیان سال 1374، نشر الهدی، ص 18 .6
.8 نگارنده در مورد ضعف عملکرد مراکز دانشگاهی ما، در زمینه الهیات، مقاله مستقلی در همایش الهیات که از طرف دانشکده الهیات دانشگاه تهران برگزار شد، در تابستان 1377 تهیه کردم که شاید در مجموعه مقالات آن همایش چاپ شده باشد.