تحریفها،رنگ عوض می کنند!
تحریف لفظی و معنوی عاشورا
از سر فصل های مهم نبایدهای عاشورا که در بحث آسیب شناسی،مهمترین بخش را تشکیل می دهد و به ابعاد مختلف فکری و نظری و اعتقادی عاشورا مربوط می شود،شناخت تحریفات عاشورا و اطلاع رسانی نسبت به آن است. اهمیت این بخش از آن روست که به اندیشه عاشورا و به ابعاد سازنده ی آن پیوند می خورد و تأثیری ژرف در سرنوشت حال و آینده جامعه دارد.
شخصیت فرهیخته و زمان شناسی که با دقت بر روی واژه (تحریف) بر این آسیب انگشت نهاد و ابعاد آن را تشخیص داد و معرفی کرد،شهید مطهری (رحمت الله علیه) است.
درباره ی عوامل تحریف،استاد مطهری (رحمت الله علیه) از دو عامل (اغراض دشمنان) و (تمایل بشر به اسطوره سازی) به عنوان عوامل عمومی تحریف تاریخ که اختصاص به حادثه ی عاشورا ندارد،یاد می کند.
پس از آن،از عامل سومی به عنوان عامل خاص که تنها مربوط به حادثه کربلاست،یاد می کند؛عاملی که موجب شد استفاده از هر وسیله و ابزار هر چند نامقدس تجویز شود. برای رسیدن به هدفی مقدس عده ای گفتند: گریستن بر امام حسین (علیه السلام) هدفی مقدس و منزه است و برای رسیدن و انجام دادن آن،هر کاری مجاز و رواست،در نتیجه افرادی در این قضیه دست به جعل و تحریف زدند.
سرفصل مهم دیگر در سخن شهید مطهری (رحمت الله علیه) در ارتباط با تحریف عاشورا،بحث انواع تحریف است. او تحریف را به دو گونه لفظی و معنوی تقسیم می کند. تحریف لفظی،عوض کردن ظاهر یک چیز است،تصرف در ظاهر گفتار و سخن دیگران و کم و زیادکردن آن ،تحریف لفظی است. تمامی قصه ها و حکایات بی پایه و اساس که درباره ی حادثه ی کربلا گفته شده و در نقلهای تاریخی غیر معتبر انعکاس یافته و در کتاب لؤلؤ و مرجان حاج میرزا حسین نوری (رحمت الله علیه) به آن اشاره شده،از مصادیق تحریف لفظی عاشورا شمرده می شود. اما تحریف معنوی که صد بار خطرناک تر از تحریف لفظی است آن است که مصلاً یک جمله،بدون کم و زیاد کردن الفاظ آن،به گونه ای تفسیر و توجیه شود که درست بر خلاف و ضد معنای واقعی آن باشد.
نمونه ی این تحریف را نسبت به پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم)،«ای عمار گروهی یاغی و سرکش تو را می کشند»،شاهدیم. در جنگ صفین وقتی عمار به دست لشگر معاویه به قتل رسید،ناگهان فریاد از همه جا بلند شد که معاویه و یارانش باطل و سرکش اند،چون قاتل عمار می باشند. اینجا بود که معاویه دست به تحریف معنوی روایت زد و اعلام کرد: ما کشنده عمار نیستیم. عمار را علی (علیه السلام) کشت که او را به صفین آورد و موجب کشتنش را فراهم کرد.
تحریف معنوی یک حادثه ی تاریخی به این است که به علل و انگیزه ها یا اهداف آن به گونه ای بیان و تفسیر شود که بر خلاف اصل آن باشد.
تحریفهای معنوی حادثه ی عاشورا
حماسه کربلا،از یک سو علل و عواملی دارد و از سوی دیگر اهداف و اغراض عالی،که این علل و اهداف گرفتار تحریف،گردیده اند،عده ای عالمانه یا جاهلانه،عامدانه یا غافلانه،نهضت حسینی را به گونه ای تفسیر کرده اند که با علل و عوامل پیدایش این رخداد را دستخوش تغییر می کند و آن را دگرگون جلوه می دهد یا اهداف آن را به گونه ای معرفی می کند که با اهداف واقعی آن و متون تاریخی مستند و پژوهش های عمیق علمی ناسازگار است. آنچه در پی می آید،گزارشی کوتاه از این تحریف هاست.
الف) عاشورا،کفاره ی گناهان مردم
از جمله تحریف هایی که هدف اصلی قیام اباعبدالله (علیه السلام) را وارونه جلوه می دهد،پنداری است که بسیاری از افراد قشری و شاید مقدس دارند و می گویند: امام حسین (علیه السلام) برای بخشش گناهان شیعیان خود کشته شد. اینان با تشبث به روایاتی که فضیلت گریستن بر سیدالشهداء (علیه السلام) را بر می شمرد و تشویق و ترغیب به عزاداری می کند و پاداش آن را آمرزش گناهان و ورود به بهشت برین می داند،تمامی اهداف حسینی را یکباره فراموش می کنند و نوعی اباحه گری و روایی گناه را ترویج می کنند.
شبیه آنچه در اندیشه مسیحیت راه یافته است که مسیح (علیه السلام) را فادی لقب می دادند و به دار آویخته شدن او را،کفاره معاصی امت او می پندارند.
خطر این تحریف آن است که نه تنها قیام حسینی،کالبدی می شود،بی روح،بلکه وسیله و ابزاری می گردد،در دست کسانی که صد درصد در برابر اهداف حسینی قرار گرفته اند.
این تحریف هدف امام حسین (علیه السلام) را دقیقاً وارونه جلوه می کند. اگر هدف از حماسه ی کربلا،اطاعت ا... و عصیان شیطان و اقامه ارزشهای دینی بود،در این تفسیر،کاملاً،این اهداف منسوخ می شود و جای آن را صرف گریستن و اقامه محافل عزاداری،بدون ذکر معارف دینی و احکام شرعی،می گیرد.
در برابر این تحریف،وظیفه ی عالمان آگاه و متعهد آن است که با مستند سازی دقیق و با استفاده از کلمات امام حسین (علیه السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) و سیره و رفتار ایشان و اصحاب و یارانشان، بی اساسی این تحریف برداشت گونه را برای عموم مردم آشکار گردانند.
ب) عاشورا،تکلیف خصوصی امام حسین (علیه السلام)
تحریف دیگری که چه بسا در قالب برداشتی علمی از حماسه خونبار کربلا،ممکن است جلوه کند،به علل و عوامل رخداد نینوا می پردازد و آن را وظیفه ی شرعی و تکلیف خصوصی سیدالشهداء (علیه السلام) معرفی می کند. طبق این برداشت مقتضای روایات آن است که حادثه ی کربلا را،قضیه ای بدانیم که از ابتدای خلقت رقم خورده بوده و این تکلیف امام حسین (علیه السلام) بود که بر اساس همان فرمان ازلی الهی عمل خود را قربانی و فدا کند. در این رابطه،سخن آن حضرت خطاب به ابن عباس و ابن زبیر: (ان رسول ا... (صلّی الله علیه وآله وسلم) قد امرنی بامر و انا ماض فیه؛پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) مرا مأمور به فرمانی کرده که به دنبال آن می باشم) و سخن ایشان به محمد حنفیه «پیامبر (صلّی الله علیه واله وسلم) را مشاهده کردم که به من فرمان خروج داد،چون خداوند می خواهد مرا کشته ببیند»،می تواند مستند این برداشت قرار گیرد.
همچنین روایات فراوانی که نشان می دهد،پیامبران و اولیای الهی همچون: نوح،ابراهیم،زکریا،عیسی،یوشع بن نون و پیامبر خاتم( صلّی الله علیه وآله وسلم) از وقوع قتل امام حسین (علیه السلام) توسط جبرییل خبر داشته و به دیگران نیز اطلاع داده بودند گویا حادثه کربلا،حادثه ای خاص و مخصوص فرزند رسول خاتم (صلّی الله علیه وآله وسلم) بوده که از ازل رقم خورده است و امام حسین (علیه السلام) چاره ای جز انجام دادن آن را نداشته است.
این برداشت به ظاهر علمی و مستند،تحریفی ماهرانه است که به قول شهید مطهری (رحمت الله علیه) ، حادثه ی کربلا را از نظر اثر مفید داشتن عقیم می کند. وقتی گفته شد دستور خصوصی،این حادثه از مکتب بودن و قابل پیروی بودن،خارج می شود.
منقولات تاریخی و روایات مستند این برداشت،که فرمان پیامبر (صلّی الله علیه وآله وسلم) را به امام حسین (علیه السلام) منعکس می کند و از مطلع بودن اولیای بزرگ الهی از جریان کربلا خبر می دهد،منافات با این حقیقت ندارد که سیدالشهداء (علیه السلام) به عنوان امام معصوم؛که سیره و روش او سنت است و حجت و قابل تمسک،پیروان و عاشقان او نیز،همچون خود او موظفند در برابر بی عدالتی و اسلام زدایی امویان هر زمان،بابیستند و از حریم دین الهی و حقوق انسانی دفاع کنند. امام خمینی (رحمت الله علیه) در همین زمینه می فرماید: (حضرت سیدالشهداء (علیه السلام)،به همه آموخت که در مقابل ستم،در حکومت جایز چه باید کرد.)
و می فرماید: (عمل امام حسین (علیه السلام)،دستور است برای همه (کل یوم عاشورا و کل عرض کربلا.)
ج) عاشورا و تحریفهای نو
نکته در خور اهمیت،در بحث آسیب شناسی وقایع و فرهنگ ها،آن است که با گذشت زمان و سپری شدن شرایط فرهنگی و سیاسی جامعه،تحریف ها نیز دگرگون شده و رنگ عوض می کند چنین نیست که تحریفی تا ابد بماند،تحریف پرده و پوششی است که با آشکار شدن حقیقت،رخ در نقاب کشیده و همچون کف روی آب،نابود و مضمحل می شود.
اما رفتن و اضمحلال مصداقی از مصادیق تحریف،بدان معنا نیست که خطر تحریف به سر می آید و گونه ای دیگر که چه بسا پیچیده تر است،قارچ گونه سر از زمین بر می آورد و مانع نورافشانی حقیقت یک واقعه یا مکتب می شود.
با این مقدمه،در بررسی تحریف های معنوی عاشورا،باید اذعان کرد،دو تحریف پیش گفته،تحریف هایی بود که در دهه های گذشته و پیش از انقلاب اسلامی،جولانگاه زیادی داشتند و با طلوع خورشید انقلاب و روشنگری حقایق توسط رهبر کبیر انقلاب و فرزانگی چون شهید مطهری،تا حدودی،زوایای پنهان آن تحریف و آسیبها پدیدار شد،هر چند خطر آنها را نمی توان صد درصد منتفی شمرد و امکان بروز آن ها با شیوه ها و قرائتهایی نوین وجود دارد.
ولی در سال های اخیر،در گوشه و کنار،از گفتار و نوشتار پاره ای محافل،زمزمه هایی به گوش می رسد که از تکوین نطفه هایی نو از تحریف های جدید خبر می دهد.
امروزه با ادبیاتی متفاوت و گویش هایی نوین،مطالبی پیرامون فرهنگ عاشورا بیان می شود که می تواند نشانگر برخی بیماری ها باشد. در اینجا به طور فشرده و گذرا،به نشانه هایی دیگر که عمدتاً بر محور تضعیف پایگاه اجتماعی فرهنگ عاشورا و ابعاد سازنده ی آن و در مقام تقدس زدایی از عاشورا و خشونت زا معرفی کردن فرهنگ آن می باشد،می توان اشاره نمود و تجزیه و تحلیل عمیق آن را به فرصتی دیگر واگذار کرد.
این که اخیراً برخی افراد،عزاداری امام حسین (علیه السلام) را ادامه آیین سوگ سیاوش بر اساس اساطیر ایران باستان می شمردند که مردم تا پیش از دوره ی صفویه برای نه گفتن به حکومت،به آن می پرداختند و با از بین رفتن آیین سیاوش و جایگزینی عزاداری امام حسین (علیه السلام) این آیین ها در خدمت حکومت قرار گرفت،این که فرهنگ شهادت خشونت آفرین شمرده می شود،این که پیشنهاد تغییر زیارتنامه امام حسین (علیه السلام) و جایگزینی (آزادی) به جای (اشهد انک قد اقمت الصلاه و اتیت الزکوه و امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر) داده می شود،این که،برای قرن ها بزرگداشت قیام عاشورا،حاصلی جز تأثر و حزن ارزیابی نمی شود،و مواردی از این قبیل،نشانه هایی از این واقعیت است که جامعیت و تقدس فرهنگ عاشورا،در قالب مطالبی به ظاهر زیبا و فریبا،با آسیب هایی جدید و پیچیده مواجه است و مواجهه و دفع این آسیب ها،نیازمند تبیین مکتب عاشورا با ژرف اندیشی و نکته سنجی همه جانبه است.
نتیجه القائاتی نظیر القائات بالا،بی خاصیت کردن فرهنگ عاشورا و ربودن این مکتب سازنده از دست ملت های ستمدیده است. آیا به راستی عاشورا جنبه های اساطیری و افسانه ای دارد که با اسطوره افسانه ی سیاوش و غیره مقایسه شود؟ در حالی که از شگفتی های حماسه ی کربلا آن است که تمامی خصوصیات و ویژگیهای آن حادثه،با ذکر جزیی ترین مسایل،در سینه تاریخ ضبط است و متون تاریخی و روایی مستند،به طور دقیق،این واقعیت را گزارش می کنند.
آیین عزاداری سید مظلومان (علیه السلام) چنان که گذشت،چه ربطی به آیین سوگ سیاوش دارد؟ در حالی که آیین از زمان ائمه اطهار (علیهم السلام) و از همان روز عاشورا،معماری شد،برای آن که عاشورا،به عنوان یک مکتب زنده بماند و خون ثارالله در کالبد جوامع به جریان افتاد و به آنها حیات طیبه و زندگی شرافت مندانه هدیه کند. عاشورا،توسط ولی مطلق الهی و عبد صالح و انسان کامل و معصومی چون سیدالشهدا (علیه السلام) و نه یک موجود اساطیری آفریده شد،برای آن که شاخص حرکت تعالی بشر باشد و با انگشت اشاره اش،سمت و سوی زندگی را نشان می دهد. عاشورا،دو چهره دارد،همچنان که در آن رحمت،رأفت و عشق به همه- ی خوبی ها و زیبایی ها موج می زند،چهره ی دیگر آن زشتی و شیطنت و فساد و تباهی است و انسان عاشورایی چنان که درود و سلام و عاطفه ی خود را نثار چهره رأفت و رحمت آن می کند،نمی تواند از لعن و نفرین نسبت به قاتلان و کشندگان امام حسین (علیه السلام) که چهره ی دیگر کربلا را ترسیم کردند غافل باشد.
شیعه تولی و تبری را یک جا دارد و از هیچ یک از این دو،به بهانه ی دیگری غافل نمی شود. امروزه هر چند قاتلان امام حسین (علیه السلام) جز نام ننگ،چیزی برای خود باقی نگذاشته اند،ولی نمی توان منکر ادامه حیات اندیشه و خط و فکر امویان بود و تا زمانی که این فکر و اندیشه زنده است،ذکر و یاد سیدالشهداء (علیه السلام) و لعن و نفرین بر قاتلان او تداوم می یابد،از این رو است که در دعای ندبه می خوانیم: (این الطالب بدم المقتول بکربلا).
اسلام،هم جاذبه و هم دافعه دارد،نمی توان با نام مبارزه با خشونت و رواج تساهل و تسامح و آموزه های پلورالیستی،منکر حق و باطل شد و این دو صف را از یکدیگر متمایز نساخت.
اسلام بدون برائت از کفر و الحاد و نفاق و لعن و نفرین بر شیطان و طاغوت و ظالم و مستکبر،اسلام نیست.
از این رو است که طبق روایات اهل بیت (علیهم السلام) چنان که سلام بر امام حسین (علیه السلام) عبادت است و فضیلت فراوانی دارد،لعن و نفرین بر قاتلان او نیز عبادت است و ثواب زیادی دارد.
لذا کمتر زیارتی از زیارتهای امام حسین (علیه السلام) را می توان سراغ گرفت که در کنار سلام بر او و یارانش،لعن بر قاتلان آنها ذکر نشده باشد،با وجود آن که این زیارت ها از امامان معصوم (علیهم السلام) و اهل بیت (علیهم السلام) و در متون معتبر نقل شده و بسیاری از آنها از جهت سند نیز به هیچ وجه قابل خدشه نمی باشد.
بایسته های فرهنگ عاشورا
توجه و حرکت به سمت و سوی اهداف عالیه مکتب عاشورا و آموزه های آن و غافل نشدن از علل و انگیزه های قیام سالار شهیدان (علیه السلام)،از جمله موضوعاتی است که در حیطه مباحث آسیب شناسی فرهنگ عاشورا مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد. این که آیا محافل سوگواری و مراسم عزاداری کنونی در مسیر آن اهداف قرار دارند و از این بعد از چه ضعف ها و کاستی هایی رنج می برند که نیازمند ترمیم است،پرسشی است که پاسخ آن نیازمند تأمّل جدی است. اهداف عاشورا را باید ترسیم و تعیین کرد،آن گاه آیین نکوداشت کنونی را با آن سنجید و حدود انطباق باآن اهداف را به دست آورد.
علل و انگیزه های حماسه ی کربلا را می توان در سه محور عمده طبقه بندی کرد:
1)احیای ارزشهای انسانی – اخلاقی
منظور از ارزشهای انسانی- اخلاقی،گروهی از خصلت ها و محاسن اخلاقی است که به حکم عقل عملی،هر انسانی ملازم به رعایت آنهاست. هر انسانی با صرف نظر از عقیده و مذهب و اندیشه باید نسبت به آنها حساس باشد.خصلت هایی که تمامی انسانها،در هر سرزمین زیست کنند و در هر زمانی به سر برند،آن را بزرگ می شمارند و زبان به مدح و ثنای کسانی که آنها را مراعات می کنند و برای احیا و توسعه ی آنها می کوشند،گشوده و آنان را که چنین ارزش هایی را زیر پا می گذراند،مورد نکوهش و شماتت قرار می دهند. عدالت طلبی،حریت و آزادگی،حق جویی،عزت خواهی و ذلت گریزی،از جمله این خصلت هاست که همه ی انسان ها به آن ارج می نهند.
به گواهی مستندات تاریخی و روایی،از جمله علل و انگیزه های شکل گیری نهضت عاشورا،احیای همین ارزشها بود و از این رو،هر انسان منصفی،هر چند غیر شیعه و غیر مسلمان،در برابر عظمت حماسه ی خونین کربلا سر تعظیم فرود می آورد و بر آفرینندگان آن آفرین می گوید. در عاشورا،ارزشهای انسانی موج می زند و هر قطعه ای از آن،گواه عظمت روحی و شخصیت عظیم پدید آورندگان آن است.
این است که می توان گفت؛اساس عاشورا بر اساس عدالت و حریت و احیای شخصیت انسانی استوار است و فرهنگ عاشورا،برای پاسداری و انتقال این پیام به نسلهای آینده است. به گفته ی شهید مطهری (رحمت الله علیه):
(کلید شخصیت امام حسین (علیه السلام) حماسه،شور،عظمت،صلابت و ایستادگی است).
این رمز شخصیت باید در شعارهای عزاداری متبلور باشد،تا در درون جامعه،احساس شخصیت و بزرگواری تزریق گردد. امروزه با توجه به بحران رسانه ای و جنگ نرم افزاری،یکی از مهمترین چالش های اجتماعی را مسأله ی هویت تشکیل می دهد و حل آن در گرو احیای واقعی شعارهای عاشورا است. فرهنگ عاشورا،باید هویت بخش جامعه باشد،رثاء و مرثیه باید به شکلی باشد که حس قهرمانی را در جوانان این مرز و بوم احیا کند. در این صورت است که جامعه می تواند به راحتی بحران هویت را پشت سر گذارد.
2)احیای ارزشهای دینی – اسلامی
از دیگر علل و انگیزه های حماسه ی خونین کربلا که در سیره ی حسینی موج می زند،احیای سنتهای دینی است که در عصر امویان،به ویژه یزید بن معاویه به تاراج رفته بود. یزید فردی فاسق،شارب الخمر،قاتل انسانها و مشهور به فسق بود و شخصیتی چون سیدالشهداء (علیه السلام) که پرورده دامن های پاک و پرورش یافته بیت رسالت و توحید بود،نمی توانست با او سازش کند،هدف قیام و دعوت امام حسین (علیه السلام) بازگشت به اسلام زمان امیر مؤمنان علی (علیه السلام) و احیای سیره و روش حکومت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) بود.
عدالت طلب و آزادی خواهی آن حضرت نیز که در بخش پیش با عنوان احیای ارزشهای انسانی – اخلاقی از آن یادشد،در پرتو احیای ارزشهای دینی و اسلامی متجلی می شود،در واقع ارزشهای انسانی و اخلاقی،در دامن آموزه های دینی و معارف کتاب و احکام سنت است که به شکل صحیح و مطلوب در مسیر سعادت انسانی رشد می کنندو بارور می شوند.
فرهنگ عاشورا و زنده نگه داشتن مکتب خونین حسین (علیه السلام) برای احیای همین اهداف است.
در زیارت و سوگواری،در مرثیه و روضه،عاشقان سیدالشهدا 0علیه السلام) باید با این آرمان های بلند آشنا بشوند و هر ساله تجدید بیعت کنند. سر آنکه این اهداف در زیارتنامه های آن حضرت که از زبان اولیای معصوم الهی (علیهم السلام) نقل گردیده است،تکرار می شود،یادآوری و تأکید پیروان بر این خط سیر و این شاخص ها است.
3)احیای ارزشهای معنوی – عرفانی
سومین لایه از انگیزه ها و فلسفه ی قیام عاشورا که مراسم عزاداری باید با عطر آن معطر شود و در بحث آسیب شناسی،توجیهی جدی را می طلبد،هسته مرکزی این نهضت را تشکیل می دهد و سنگ بنای آن شمرده می شود،حب و عشق به معبود،تقرب الی ا... ، یاد و ذکر الهی اساس عاشوراست،همه چیز را فدای دوست کردن و در تماشای جمال محبوب ازل و ابد غرق شدن و خود را ندیدن.
عاشورا دریای مواج عشق بازی است،در بیابان تفتیده ی نینوا،در میان دریای خون و برق شمشیرها و شیهه ی اسبان و ناله ی کودکان و در آن گرد و غبار آنچه بیشتر خودنمایی می کند،ابتهال،دعا،تلاوت قرآن،نماز و شب زنده داری است. عصر عاشورا، آن هنگام که لشکر سعد به طرف خیام امام حسین (علیه السلام) حمله ور شد،سیدالشهداء (علیه السلام) برادر خود عباس بن علی (علیهما السلام) را فرستاد تا به عمر سعد پیغام دهد،امشب را به ما مهلت دهید و جنگ را به فردا موکول کنید. باشد که یک شبی دیگر را برای پروردگار خویش نماز گزاریم و دعا و استغفار کنیم. تنها خدا می داند که من چقدر عاشق خواندن نماز برای او،و تلاوت کتاب او،و زیادی دعا و استغفار می باشم. خطبه ی آن حضرت نیز در شب عاشورا،در میان تعدادی اندک از یاران و هزاران نفر از دشمن،مملو از گوهرهای معنوی و دلرباست:
(اثنی علی ا... احسن الثناء و احمده علی السراء و الضراء) ، که تابلویی عظیم از بزرگی روح و معرفت را به تصویر می کشد،زیبایی های جلوه گر شده در صحنه ی خونین کربلا است.
اگر نظام سیاسی جامعه،پیام خود را از عاشورا می گیرد و اگر مدیریت سیاسی،برگرفته از اهداف حسینی است،نمی تواند،نسبت به اهداف بالا،بی توجه باشد. امام حسین (علیه السلام) اگر موفق به تشکیل دولت می شد،قطعاً احیای ارزشهای انسانی و اسلامی و معنوی را به عنوان سه برنامه ی راهبردی و هدفمند تدریجی خود بر می گزید و هر حکومت که با شعارهای عاشورایی به قدرت می رسد،وظیفه اش دنبال کردن همان اهداف است.
منابع:
1. تأمّلی در نهضت عاشورا / رسول جعفریان
2. تاریخ طبری
3. حاجی نوری طبرسی،لؤلؤ و مرجان
4. بحارالانوار،ج 44
5. وسایل الشیعه
6. ابن قولویه،کامل الزیارات
7. سید کاظم یزدی،عروه الوثقی
8. اصول کافی
9. موسوعه کلمات الامام حسین
10. قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی
منبع : مجله حکومت اسلامی