ماهان شبکه ایرانیان

دانش سیاست

ملی‌گرایی چه نسبتی با دموکراسی دارد؟

میان جنبش‌های ملی‌گرای جهان کنونی و آرمان‌های دموکراتیک، شکافی فزاینده دیده می‌شود. به ویژه اینکه امواج عظیم "مهاجرت" در جهان فعلی، مهر ابطال بر یکسان‌پنداریِ "شهروندان یک کشور" و "افراد یک ملت" خورده است.

      عصر ایران؛ حیدر منفرد – ملی‌گرایی ایدئولوژی یا آموزه‌ای سیاسی است که ملت را موضوع اصلی وفاداری افراد می‌داند و دیدگاه‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اخلاقی‌یی مطرح می‌کند که در آن‌ها ملت‌ها نقش محوری دارند.  
 
   از نظر معنایی، اصطلاح nationalism از واژۀ لاتینی nation ساخته شده است که خود از فعل nasci - به معنای "زاده شدن" – مشتق گردیده است. این اصطلاح برای تعریف گروهی از افراد که در یک منطقه زاده شده‌اند استفاده می‌شد. مثلا در دانشگاه‌های قرون وسطی اجتماعات دانشجویان متعلق به مناطق خاص را nations (ملت‌ها) تعریف می‌کردند. 
 
   در این مورد که چه هنگام این واژه مفهوم و اهمیتی سیاسی یافت، اختلاف نظر وجود دارد. بعضی می‌گویند از همان آغاز سدۀ شانزدهم اصطلاح "ملت" به جمعیت یک کشور خاص اطلاق می‌شد و بنابراین با واژۀ "مردم" (people) مترادف شد. اما بعضی این تحول را تا انقلاب‌های آمریکا و فرانسه ردیابی می‌کنند. به هر حال این نظر مقبولیت گسترده‌ای دارد که تا پایان سدۀ هجدهم اصطلاح "ملت" به مردمی دارای حاکمیت دلالت داشت.  
 
   گرایش به یکی دانستن "ملت" با "دولت" (state) نتیجۀ تغییری در نوع مشروعیت مطلوب و مورد ادعای نهادهای سیاسی بود. ژان ژاک روسو (1778-1712)،  فیلسوف فرانسوی، در نوشته‌های خود، مشروعیت حکمرانانی را که استقرارشان بر کرسی حاکمیت منشأ الهی یا تاریخی داشت، به سود منبع جدیدی برای مشروعیت – یعنی حاکمیت مردمی – نفی کرد.  
 
   این آرمان که هستۀ اصلی تئوری دموکراسی است، با یکی دانسته شدن "مجموعۀ شهروندان" با "ملت" به آرمان خودمختاری ملی گره خورد. از این رو این نظر مقبولیت گسترده‌ای یافت که حاکمیت اساسا در ملت است. بر این اساس، دولت که قبلا با حکمران یکی دانسته می‌شد، به عنوان بازنمودِ نهادین ارادۀ ملت قلمداد شد.  
 
   بدین‌سان، ملت نماد همکاری میان همۀ اعضای پیکرۀ سیاسی و نیز پیوند میان حکومت‌کننده و حکومت‌شونده شد. بنابراین هنجار سیاسی جدیدی برقرار شد که زمینه‌ساز این اعتقاد بود که اصل مشروعیت‌بخش سیاست و تشکیل دولت، ملی‌گرایی است.  
 
   این هنجار بهترین تعبیر خود را در اصطلاح "دولت ملی" یافت که در سدۀ نوزدهم پیدا شد. در واقع چنین تصور می‌شد که "دولت ملی" پیدایش پایدارترین و پیشرفته‌ترین شکل زندگی دموکراتیک را ممکن می‌سازد. همگنی ملی می‌بایست به همبستگی و هماهنگی داخلی و نیز به احساسات میهن‌دوستانه و آمادگی برای دفاع از کشور در برابر تهدیدهای خارجی منجر شود.  
 
   اما سؤال این است که پیوند میان آرمان‌های ملی‌گرایانه و دموکراتیک چقدر عمیق است؟ برخی گفته‌اند دموکراسی و ملی‌گرایی پیوندی ذاتی دارند زیرا در دو اصل اساسی با هم شریک‌اند: اینکه اعضای طبقات اجتماعی-اقتصادی گوناگون از نظر سیاسی برابرند و اینکه حاکمیت با مردم است.  
 
  اما این ادعا تا اندازه‌ای گمراه‌کننده است زیرا برابری‌یی که عضویت در یک ملت با آن مطابقت دارد لزوما برابری دموکراتیک نیست. ممکن ات ملیت احساسی از تعلق و وابستگی متقابل به افراد ارزانی دارد، اما لزوما برابری سیاسی و ساختارهای دموکراتیک را ایجاب نمی‌کند. آن نوع از برابری که ملی‌گرایی به افراد هم‌ملیت ارزانی می‌دارد، لزوما  سیاسی نیست بلکه به زندگی اجتماعی مشترک در یک بخش از جهان ربط دارد.  
 
   اگر ملی‌گرایی در سده‌های هجدهم و نوزدهم میلادی لازمۀ رشد دموکراسی بود، علتش این نبود که برابری سیاسی را توجیه می‌کرد، بلکه به این علت بود که دلیلی اساسی برای تقسیم جهان به واحدهای سیاسی مجزا به دست می‌داد که در آن‌ها اصول دموکراتیک را می‌شد به اجرا درآورد.  
 
   ممکن است اعتقاد به ارزش‌های دموکراسیِ لیبرال در فرهنگ بعضی از کشورها (انگلیس، آمریکا، فرانسه) به شکل بنیادینی وجود داشته باشد، اما این ارزش‌ها چون ذاتیِ طرز تفکر ملی نیستند، ارزش‌هایی ملی‌گرایانه محسوب نمی‌شوند. 
 
    جنبش‌های ملی‌گرایانه همواره مردم‌گرا بوده‌اند و وجه مشخصۀ آن‌ها غالبا عبارت بوده از تلاش‌های طبقات متوسط و رهبری روشنفکران به منظور داخل کردن افراد وابسته به طبقات پایین در زندگی سیاسی و استفاده از توان‌های مردمی در حمایت از دولت‌های مدرن.  
 
   با این همه، بسیاری از این جنبش‌ها دشمن دموکراسی بودند و ایدئولوژی‌های تمامیت‌خواه، فاشیستی و نژادپرستانه داشتند. یعنی مردم‌گراییِ ملی‌گرایی، که در بسیاری از موارد شکل پوپولیستی هم پیدا می‌کند، استعداد زیادی دارد برای اینکه در خدمت دولت‌های غیردموکراتیک قرار گیرد. 
 
   در واقع میان جنبش‌های ملی‌گرای جهان کنونی و آرمان‌های دموکراتیک، شکافی فزاینده دیده می‌شود. به ویژه اینکه امواج عظیم "مهاجرت" در جهان فعلی، مهر ابطال بر یکسان‌پنداریِ "شهروندان یک کشور" و "افراد یک ملت" خورده است.

    در حال حاضر به سختی می‌توان کشوری را یافت که از نظر ملیت همگن باشد. با این همه، این اندیشه که ملت تنها اصل معتبر برای حقانیت یک کشور/دولت است، هنوزمقبولیت گسترده‌ای دارد. در نتیجه، هر گروهی از افراد که خود را یک ملت می‌شمرد، می‌خواهد کشور/دولت مستقل خود را تشکیل دهد؛ تمایلی که به خط مشی‌های جدایی‌طلبانه و تجزیه‌طلبانه می‌انجامد.  
 
     حکومت‌های موجود نیز تحت فشارند که ثابت کنند نماینگر ملت‌اند نه تجمع صرف افراد. از این رو "دولت‌های ملی" به همگن کردن جمعیت خود علاقه دارند. آنان در زبان جمعیت خود، در تفسیر آنان از تاریخ، در اسطوره‌ها، در نمادها و به طور کلی در فرهنگ آنان دخالت می‌کنند. در واقع دولت‌های ملی، کارگزاران وحدت فرهنگی، زبانی و گاهی دینی‌اند و تلاش‌های آن‌ها برای ایجاد یک ملت به ستم در حق اقلیت‌های ملی و در موارد حاد به پاکسازی قومی و نسل‌کشی می‌انجامد.  
 
     استعداد ملی‌گرایی برای درافتادن به ورطۀ مخالفت با ارزش‌های دموکراتیک را در رشد جریان راست افراطی در جهان غرب کنونی به خوبی می‌توان مشاهده کرد. تمامی احزاب یا حکومت‌های ملی‌گرای متعلق به جریان راست افراطی در جهان، از دولت ترامپ در آمریکا گرفته تا حزب "آلترناتیو برای آلمان"، آشکارا با سیاست‌های دموکراتیک نهادینه شده در کشورهای غربی مشکل دارند.  
 
     در جهانی متشکل از کشورهایی که از نظر ملی ناهمگن‌اند، ملی‌گرایی و دموکراسی تنها در صورتی می‌توانند همزیستی داشته باشند که آرمان ملی‌گرایی معتدل شود و شکل تازه‌ای به خود بگیرد. این امر مستلزم عرضۀ تعریفی جدید از اصطلاحات "دولت" و "ملت" است که تمایزی دقیق میان این دو اصطلاح قائل شود به طوری که اولی به عنوان سازمانی سیاسی و دومی به عنوان یک گروه فرهنگی برخوردار از تاریخ، سنت، زبان، گاهی دین، و اگاهی ملی مشترک تلقی گردد. 
 
    این تعریف مجدد مفاهیم ایجاب خواهد کرد که آرمان دموکراتیک خودحکمرانی، که به عنوان حق فاراد برای شرکت در تصمیم‌گیری‌ها تلقی می‌شود، و آرمان ملی‌گرایانۀ خودمختاری ملی یا حق تعیین سرنوشت به دست ملت، که به عنوان تمایلی به داشتن زندگی ملی فعال تلقی می‌شود، به گونه‌ای مترادف به کار نروند. 
 
    جدا کردن آرمان ملی‌گرایی از میل تبدیل شدن به یک دولت مستقل، و به رسمیت شناختن سرشت چندملیتی بیشتر کشورها ممکن است موجب شود که ملی‌گرایی با دموکراسی پیوند داشته باشد و در جهانی که در آن نمی‌توان همکاری میان ملت‌ها را در مسائل گوناگون اقتصادی، بوم‌شناخی و راهبردی و ... نادیده گرفت، نقشی ایفا کند.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان