ماهان شبکه ایرانیان

نفقه بر مبنای حسّ تعاون.

در وجود سراسر شگفتی انسان، هم تعاون است، هم تنازع. هم دستگیری و کمک است تا حد ایثار و هم پایمال کردن، تا سرحد درنده خویی و دیوسیرتی و ددمنشی!


در وجود سراسر شگفتی انسان، هم تعاون است، هم تنازع. هم دستگیری و کمک است تا حد ایثار و هم پایمال کردن، تا سرحد درنده خویی و دیوسیرتی و ددمنشی!.
شما فکر می کنید کدام یک اصیل است تعاون یا تنازع.
در میان فلاسفه و متفکران، ارسطو انسان را (مدنی بالطبع) می دانست و معتقد بود که فرد انسان متمایل به جامعه و زیستن اجتماعی است و صد البته که لازمه تمایل به جامعه، وجود حس تعاون، در نهاد آدمی است. بعدها بیکن هم بر وجود چنین میلی در نهاد انسان، تأکید و اصرار کرده است.
اما داروین و اتباع و اذنابش، درست نقطه مقابل ارسطو و بیکن قرار دارند و معتقدند که آن حس اصیلی که بر وجود آدمی حاکم است، حس تنازع بقاست و هر جا تعاونی دیده می شود، در رابطه با همان تنازع بقاست؛ یعنی تنازع بقا، انسان ها را وا می دارد که برای مقاومت در برابردشمن، دست اتحاد و تعاون به یکدیگر بدهند و اگر تنازعی نبود، تعاونی هم نبود.
از این حرف ها که بگذریم، هیچ دلیلی برای اصالت حس تعاون، در وجود آدمی، محکم تر از این نیست که انسان ها با تشکیل خانواده و بستن پیمان زناشویی، از جریان زندگی فردی به جریان بزرگ تر و مشترک زندگی خانوادگی می پیوندند و با تعاون و همکاری به زندگی خود ادامه می دهند.
بر حسب ملاحظات اخلاقی، هر چه انسان ها به سوی تعاون گام بر می دارند، مقام انسانی خود را والاتر می سازند و هر چه به سوی درنده خویی و گرگ صفتی حرکت می کنند، مقام انسانی خود را پایین تر و به حد صفر می آورند.
البته نفقه یک امر مادی است، ولی ریشه و اصل این امر مادی، همان پیوند مقدس خانوادگی است. در حقیقت، آیین مقدس اسلام، نفقه را بر مبنای یک میل طبیعی که انسان ها نسبت به پیوند خانوادگی دارند، واجب کرده است.
نفقه در دو حالت واجب است: یکی در رابطه زناشویی و دیگری در رابطه پدری و مادری و فرزندی.
درحالت اول، همین که پیمان ازدواج دایم بر طبق مقررات شرعی بسته شد و زن در برابر همسر خود حالت تمکین و تسلیم پیدا کرد - و به اصطلاح قرآن کریم (قانت) شد - نفقه و هزینه زندگی او بر مرد واجب می شود.
درحالت دوم، در درجه اول بر پدر و جد پدری واجب است که نفقه فرزند و فرزندزاده خود را بدهند و اگر آنها نباشند، بر مادر وجد مادری واجب است؛ البته با بودن پدر، نفقه بر جد پدری و با بودن مادر، نفقه بر جد مادری واجب نیست.
همچنین برفرزند واجب است که نفقه پدر و مادر و اجداد پدری و مادری را - در صورت نبودن فرزند - بدهد.
راوی می گوید: از امام صادق(ع) پرسیدم: نفقه چه کسی بر من واجب است.
فرمود:.
الوالِدانِ وَالوَلَدُ وَالزَوْجَةُ؛(1).
پدر و مادر و فرزند و همسر.
نکته شایان ذکر در این جا این است که: نفقه زن بر شوهر واجب است، اعم از این که زن،فقیر باشد یا نباشد؛ اما نفقه خویشاوندان (پدر و مادر و فرزند و اجداد پدری و مادری و فرزند زادگان) به شرطی واجب است که فقیر باشند.
شاید ذکر این مطلب بی فایده نباشد که تمکن انسان نیز یکی از شرایط است و البته این شرط از شرایط عقلی و عمومی است؛ یعنی به طور کلی هر تکلیفی، مشروط به تمکن است و عقل حکم می کند که اگرتمکن نیست، تکلیف هم نیست و به همین جهت، این شرط را شرط عقلی می نامیم و از کثرت وضوح، نیازی به ذکر ندارد. باید آن شرایطی ذکر شود که در مورد خاص دخالت دارد و اگر ذکر نشود، مراد و مقصود روشن نخواهد بود و دیدیم که در بحث ما وجوب نفقه اقارب (نزدیکان) مشروط به فقر آنهاست و وجوب نفقه زوجه، مشروط به عقد دایم و قنوت و تمکین است و اینها شرایط شرعی است.
اما راجع به تمکن - که از شرایط عمومی و عقلی است - از جهت دیگری توضیح لازم است و آن این که: آیاخود تمکن از شرایطی است که اگر نبود، تحصیل آن واجب است، یا واجب نیست.
توجه به مثال های زیر، مطلب را روشن می سازد: شرط وجوب حج، بر شخص مسلمان، داشتن استطاعت و تمکن مالی و بدنی است؛ اگر کسی استطاعت دارد، باید به حج برود و اگر استطاعت ندارد، نه حج واجب است و نه تحصیل استطاعت.
همچنین شرط وجوب امر به معروف و نهی از منکر، داشتن قدرت و تمکن است؛ اگر قدرت نیست، امر به معروف و نهی از منکر واجب نیست، ولی تحصیل قدرت واجب است و باید مردم مسلمان، تا سرحد امکان در راه کسب قدرت و اجرای فریضه پراهمیت امر به معروف و نهی از منکر کوشا باشند و جدیت کنند.
در بحث ما شرط وجوب نفقه، تمکن است، آیا تمکن، از قبیل اول است یا دوم اگر از قبیل حج باشد، شخص می تواند در برابر همسر و فرزندان و والدین خود، از کار کردن و زحمت کشیدن سرباز زند و به بهانه این که ثروتی ندارد که شکم آنان را سیر و مسکن و لباس آنها را تأمین کند از وظیفه الهی و انسانی خود تخلف کند و آنها را مستمند و پریشان سازد و هیچ مقامی نیز حق مؤاخذه و مطالبه ندارد؛ حتی در پیشگاه خداوند هم مسؤولیتی ندارد. همچنان که اگر شخص به خاطر عدم استطاعت مالی حج نکند، در پیشگاه خداوند مسؤولیتی ندارد.
اما اگر از قبیل امر به معروف و نهی از منکر باشد، اشخاصی که به خاطر تنبلی و لاابالیگری نفقه همسر و فرزندان و والدین خود را نمی دهند، مؤاخذه و مسؤولیت دارند. هم محاکم قضایی می توانند مسأله را مورد پیگیری قرار دهند، هم در محکمه عدل الهی چنین شخصی مورد سؤال خواهد بود.
امام صادق(ع) فرمود:.
مَلْعُون مَنْ ضَیَّعَ مَنْ یَعُولُ بِهِ؛(2).
کسی که عایله خود را تضییع کند، ملعون است.
مقصود، تنها این نیست که شخص با داشتن ثروت، عایله خود را تضییع کند، بلکه اگر با داشتن نیروی کار و فعالیت، عمر را به بطالت و هرزگی و اعتیاد و معاشرت های زیان بخش بگذراند و عایله خود را به فقر و فلاکت بیندازد، نیز مورد لعن و نفرین است.
دین، هم خواهان سعادت دنیوی است و هم سعادت اخروی. بسیار دشوار است که میان مادیت و معنویت، مرزی و دیواری قرار دهیم. معنویت، از بطن مادیت و مادیت، از بطن معنویت، متولد می شود.
دین، پا به پای انسان، با انسان همراه است و بیشترین توجه را به رفاه خانوادگی دارد. رفاه خانواده، در حد متوسط باید تأمین شود و راه تأمین آن، کار و تلاش است.
امام صادق(ع) فرمود:.
إذا أعْسَرَ أحَدُکُمْ فَلْیَضْرِبْ فِی الأرْضِ یَبْتَغِی مِنْ فَضلِ اللّهِ وَلایَغُمُّ نَفْسَهُ وَأهلَهُ؛(3).
هنگامی که یکی از شما تنگدست می شود، باید در روی زمین به فعالیت بپردازد و از فضل خداوند طلب روزی کند و خود و خانواده خود را اندوهگین نسازد.
تمام برنامه های زندگی انسان، باید از قاعده هرمی شروع شود که رأس آن توحید است. در کاری هم که برای رفع فقر خانوادگی می کنی، باید توجهت به خدا باشد ورزق و روزی را از فضل خدا بخواهی. قرآن کریم می فرماید:.
فَإذا قُضِیَتِ الصَّلوةُ فانْتَشِرُوا فِی الأرضِ وابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللّهِ؛(4).
پس چون نماز گزارده شد، در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا روزی بخواهید.
این گونه دستورات، همه و همه، به این منظور است که خانواده به طور نسبی از آسایش و آرامش برخوردار باشد. هم زن درزندگی خانوادگی تأمین اقتصادی داشته باشد و هم کودکان و احیاناً پدران و مادران پیر.
هدف این است که کودکان در سایه کار و کوشش پدر، به حد رشد و بلوغ برسند و بتوانند به طور صحیح، تربیت و تزکیه شوند و چشمشان به دست این و آن و دلشان در آرزوی لقمه ای نان نباشد.
هدف این است که پدران و مادران پیر، در روزگار ضعف و ازکار افتادگی، در پناه فرزندانی که ثمره وجود ایشانند و در راه تربیت آنها زحمت ها کشیده و خون دل ها خورده اند، در امنیت و رفاه باشند.
هدف این است که زن، عمده ترین مسؤولیت خود را در خانواده بجوید و برای لقمه ای نان، در بدر، در کارگاه ها و کارخانه ها و ادارات، سرگردان نماند و برای شوهر و فرزندان، جاذبه خانه را قوی گرداند و در این جذب و انجذاب، هم خود - از نظر روحی و جسمی - در رفاه و سلامت و سعادت باشد و هم شوهر و فرزندان.
طرح زندگی خانوادگی، به همین صورتی که مورد توجه اسلام است و غالب مردم نیز آن را پذیرفته اند، بهترین طرح است.
برای این که دلبستگی زن به خانواده و فرزندان، تقویت شود، حتی معیارِ وجوب نفقه، نیاز او هم نیست، بلکه معیار عقد دایم و تمکین است. در حالی که در مورد خویشاوندان، معیار، فقر آنهاست.
علاوه بر این، اگر - به هر علت - کسی نفقه واجب اقارب خود را نداد، بعد حق مطالبه ندارند؛ در حالی که اگر کسی نفقه واجب همسر خود را ندهد و مدتی بر این منوال بگذرد، مدیون است و باید حساب کنند و هر مبلغی که حق دارد، از شوهر بگیرند و به همسرش بدهند.
بنابراین، حق نفقه اقارب، قابل مؤاخذه نیست، ولی حق نفقه زن قابل مؤاخذه است؛ البته منظور مؤاخذه الهی نیست، زیرا از این نظر فرقی میان نفقه اقارب و نفقه زوجه نیست و هر دو مؤاخذه دارد.
به هیچ وجه، منظور نفی فعالیت های اجتماعی زن نیست، منظور این است که اگر زن - صرفا - به خاطر نیاز اقتصادی می خواهد فعالیت اجتماعی کند، چندان موجه نیست، مقام زن بالاتر از این است که برای تهیه لقمه ای نان و تأمین مایحتاج زندگی، مجبور به کار و فعالیت باشد. آن چنان که نه به کارش آن گونه که شایسته است، برسد و نه به مسؤولیت خانوادگی اش، یا باید اولی را فدای دومی کند که بسیار مطلوب و معقول است و یا باید دومی را فدای اولی کند که سیره تجدد طلبی و غرب زدگی است و نتیجه آن (از خود بیگانگی) زنان است.
بدیهی است که اگر زنی بتواند با همفکری و همکاری شوهر خویش طوری برای خود برنامه ریزی کند که هم به وظایف خانوادگی اش به نحو مطلوب برسد و هم به وظایف اجتماعی، نه تنها مورد ایراد نیست، بلکه ایدآل نیز هست.
ایراد ما به آن وضعی است که زن، وظایف خانوادگی را فدا کند و این جاست که گفته ایم: زن دیگر زن نمی ماند، البته مرد هم نمی شود، بلکه تبدیل به جنس سوم می شود.
و برای این که یک جا مسأله را تمام کرده باشیم، می گوییم: اسلام مخالف فعالیت اقتصادی و علمی و اجتماعی زنان نیست، بلکه مشوق هم هست، به شرطی که فعالیت های اقتصادی و علمی و اجتماعی، موجب از خود بیگانگی آنان نشود.
از یک سو زن - به حکم طبع زیبا و لطیف زنانه - باید در سنگر مقدس خانواده، برای شوهر، همسر ایدآل و برای کودکان، مادر نمونه و مربی و ارشاد کننده باشد و از سوی دیگر، بر همسر، واجب و فرض است که با کار و تلاش، اسباب رفاه و آسایش و امنیت خاطر او را فراهم گرداند.
این همان تعاون است. اگر زن به خاطر همین مسؤولیت ها نیازمند نفقه شوهر است، شوهر نیز به خاطر نیازهای طبیعی، نیازمند زن است. مرد وقتی شوهر و پدر ایدآل است که پشتوانه او زنی شایسته، به عنوان همسر و مادر ایدآل باشد و زن آن گاه می تواند همسر و مادری ایدآل باشد که پشتوانه او مردی به عنوان شوهر و پدر ایدآل باشد. اینها لازم و ملزوم یکدیگر و انفکاک ناپذیرند و چه خودپسند و مغرورند زن ها و شوهرهایی که خود را منهای دیگری مطرح می کنند!.
اگر اینها هر دو بخواهند قدرت و استعداد و خلاقیت خود را در خارج از خانه ظاهر کنند، یا هر دو در درون خانه، یا مرد، در درون خانه و زن در بیرون خانه، هیچ کدام موجود ایدآلی نخواهند بود.
مطلع خورشید وجود زن در خانواده است. او از این افق زیبا و پهناور، به جامعه و دولت و ملت، نور و صفا می بخشد و مطلع خورشید وجود مرد، در خارج خانواده است. او هم از این افقِ شکوهمند، خانواده را گرمی و رونق و اعتبار و ارزش می دهد.
معیار و ملاک کار اجتماعی را به چه دلیل و منطقی، کار بیرون خانواده، قرار داده اند و چرا با مطرح کردن چنین معیار موهومی، مسؤولیت خطیر زن در محیط خانواده را این قدر کم بها داده اند که دنیا را به فاجعه بکشانند!.
یک بار دیگر باید معیارها را بازبینی و بازرسی کرد. آیا ارزش این که انسان پیچ و مهره های یک ماشین را باز کند و ببندد، بالاتر است، یا این که پیچ و مهره های مغز و اعصاب و عضلات یک انسان را بپروراند و محکم و استوار سازد!.
گفتند: زن ماشین جوجه کشی است و او را در سطح یک ماشین بی اراده تنزل و سقوط دادند و کارش را بی بها کردند و به جای جاذبه، برای او در خانواده دافعه آفریدند و به اداره و کارخانه و سوپرمارکت و رستوران و محیط های هنری! کشیدند و تا توانستند بازیچه اش کردند و از اعتبارش کاستند و احیاناً برایش استقلال اقتصادی را هم مانند نقل شیرین مضمضه کردند، تا یک باره فاتحه هستی او را بخوانند و عروسک وار، بازیچه اش کنند و دست به دست! آنها که این صحنه ها را آفریدند، سود مادی بردند و زن در دام استضعاف، گرفتار و اسیر گشت.
و این هم اسلام که با همه شکوه خدایی اش، همچنان در کنار زن، محکم و با صلابت ایستاده و بی آن که راه فعالیت علمی و اجتماعی و اقتصادی را به روی او ببندد، شوهری مسؤول و مصمم و فعال، به همسری اش می گیرد و بار هزینه های اقتصادی او را بر دوشش می گذارد و حق مادری (حق شیردادن و حضانت) را مخصوص او می سازد، تا بتواند با (حسن تبعل) عالی ترین جهاد را در عرصه خانواده داشته باشد و از این محیط کوچک، شیر زنان و شیر مردان بپروراند و تحویل جامعه خود دهد و در پیشگاه خدای خود سربلند و روسپید باشد.
خداوند به مرد صلابت داده و در برابر صلابت او، تأمین هزینه زندگی اعضای خانواده را بر دوشش نهاده و به زن لطافت داده و در برابر این لطافت، از او (حسن تبعل) خواسته، از او (مادری) خواسته، از او خواسته است در دامان پرلطفش، انسان های پاک و شایسته پرورش دهد و هیچ چیز را بر همسری و مادری ترجیح ندهد؛ اما مادری و همسری را بر همه چیز ترجیح دهد و در این تضاد، چه حکمت ها و اسراری که نهفته نیست!!.
جفت گرایی انسان، به زندگی ارزش و اعتبار می دهد. آنهایی که جفت گرا نیستند (مجرد زندگی می کنند یا در عین ازدواج، مجرد گونه به سر می برند) ارزش و اعتبار ندارند. جفت گرایی انسان، حتی در عبادات انسان نیز اثر می گذارد و به همین جهت، امام صادق(ع) فرمود:.
رَکْعَتانِ یُصَلّیهِمَا المتَزَوِّجُ أفْضَلُ مِنْ سَبْعِینَ رَکعَةً یُصَلّیها أعْزَبُ؛(5).
دو رکعت نماز کسی که ازدواج کرده، از هفتاد رکعت نماز کسی که مجرد زندگی می کند، برتر است.

پینوشتها:

1.شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، باب 11 (از ابواب نفقات) حدیث 5.
2.همان، باب 21 (از ابواب نفقات)، حدیث 5.
3.همان، باب 4 (از ابواب مقدمات تجارت) حدیث 12.
4.جمعه (62) آیه 10.
5.وسائل الشیعه، باب 20 (از ابواب مقدمات نکاح) حدیث 1.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان