گروه جهاد و مقاومت مشرق - کتاب «شهر زنان بیوه» نوشته حیفا زنگنه، یکی از آثار برجسته این نویسنده، نقاش و فعال سیاسی کرد عراقی است. این کتاب که در سال 2008 منتشر شد، روایتی عمیق و انسانی از تجربههای زنان بیوه در بستر جنگ و بحرانهای سیاسی در عراق ارائه میدهد.

«شهر زنان بیوه» در زمانی نوشته شده که عراق پس از تهاجم آمریکا در سال 2003 و سقوط رژیم صدام حسین، درگیر آشوبهای داخلی، درگیریهای فرقهای، و حضور نیروهای خارجی بود. این دوره با تلفات گسترده انسانی، آوارگی، و افزایش تعداد زنان بیوه به دلیل جنگ و خشونت همراه بود. حیفا زنگنه، که خود تجربهای مستقیم از جنگ و فعالیت سیاسی در خاورمیانه داشت، در این کتاب به زندگی این زنان میپردازد و چگونگی تأثیر جنگ بر هویت، خانواده، و جامعه آنها را بررسی میکند.
کتاب بهویژه بر تجربههای زنان بیوه در شهرهای عراق، از جمله بغداد، تمرکز دارد و آنها را بهعنوان قربانیانی غیرمستقیم اما عمیقاً آسیبدیده از جنگ نشان میدهد. زنگنه از زاویهای فمینیستی و در عین حال انسانی، به این موضوع نگاه میکند و تلاش میکند صدای این زنان را که اغلب در سایه رویدادهای بزرگتر نادیده گرفته میشوند، به گوش جهانیان برساند.
حیفا زنگنه، که در سال 1950 در بغداد متولد شد، تحصیلاتش را در رشته داروسازی در دانشگاه بغداد (1974) به پایان رساند. فعالیت سیاسی او با عضویت در حزب کمونیست عراق آغاز شد که به دلیل آن در دهه 1970 دستگیر شد، اما از اعدام گریخت. او سپس به سوریه و لبنان مهاجرت کرد و در سازمان آزادیبخش فلسطین فعالیت داشت. زندگی او در لندن نیز بر دیدگاه جهانی او تأثیر گذاشت. این تجربیات، بهویژه زندگی در مناطق جنگی، او را به نوشتن درباره زنان و جنگ سوق داد.
بخشی از این کتاب را برایتان انتخاب کرده ایم...
شایسته عزیز یک کمک کارگر است که با دکتر سلام اسماعیل رییس سابق پزشکان رده پایین بغداد ازدواج کرده است. او شاهد عینی حمله وحشیانه پیش قراولان به شهر فلوجه بوده است.او در ژانویه 2007 به بغداد رفت. او به وضوح بغداد اشغالی را توصیف میکند و اطلاعاتی در دسترس ما قرار میدهد که در هیچکدام از روزنامههای نیویورک یا لندن نمیتوانید بخوانید:
بغداد مانند شهر ارواح شده است. بیشتر سکنه شش و نیم میلیون نفری آن مستأصل در خانههایشان زندانیاند و واضح است که مجبور میشوند بالاخره به کارهای مخاطرهآمیز دست بزنند. بعد از غروب به سختی میشود از خانهها بیرون آمد. بعضیها در روز فقط بین پانزده دقیقه تا یک ساعت برق دارند که شبکه ملی آن را تولید میکند. ما واقعاً خوششانس بودیم که یک ژنراتور داریم وگرنه مانند بسیاری از مردم باید در همین وقت محدود کارهایمان را انجام میدادیم و این در حالی است که در این وقت سال بغداد از سرما یخ میزند و مردم هیچ راهی برای گرمایش خانههایشان ندارند.
شبها یکریز صدای ترق و تروق رگبار گلوله و شلیک موشک شنیده میشود. هلیکوپترهای آمریکایی روز و شب در آسمان پرواز میکنند و در مناطقی آنقدر پایین میآیند که فقط چند سانتیمتر با بامها فاصله دارند؛ به همین دلیل خانهها پی در پی میلرزند. وقتی ارتفاع میگیرند، سربازان آمریکایی موشک پرتاب میکنند تا جلوی شورشیها، شبهنظامیان و هر کسی که با آنهاست را بگیرند. حتی یک دقیقه هم نمیشود احساس امنیت و آسایش کرد. گلولهها از طرف خانههای شبهنظامیان شلیک میشود. ارتش عراق یا شبهنظامیان میتوانستند هر وقت اراده کنند به خانههای شما یورش بیاورند و پسرت، برادرت یا پدرت را دستگیر کنند و شما هیچ تصوری از این که چه وقت دوباره امکان دیدن آنها را خواهی داشت، نداری.
یک شب گروهی از سربازان آمریکایی، بدون هیچ اخطاری به خانه ما آمدند. آنها سعی داشتند ثابت کنند ما چریکیم یا اسلحه نگهداری میکنیم. پدر شوهر پیرم به پنجره اشاره کرد، جایی که چند هفته پیش ارتش ملیشیا از آنجا به خانه آتش گشود و یکی از گلولهها به فاصله چند سانتیمتر از سر خواهر شوهرم گذشت. سپس سربازان از پدر شوهرم پرسیدند: «تفنگ میخواهی؟» و اصرار داشتند که به او یک اسلحه بدهند. او گفت تمام چیزی که میخواهد این است که او و خانوادهاش را تنها بگذارند. (بخشی از ایمیلی از شایسته عزیز به اقوامش در خارج از کشور در 27 فوریه 2007)
***
برای درک اولویتها برای زنان عراقی در زمان اشغال، توصیف موقعیت دشوارشان مهم است که البته فمینیستهای غربی با این نوع نگاه مخالفند.
برای زنان عراقی، امکان انتخاب زندگی به ندرت اتفاق میافتد. زنان همواره بخشی از خانواده و اغلب مرکزیت آن دانسته میشوند؛ مرکزیتی که غالباً تعدادش از پنج تا ده نفر و اعضای آن از همه سنین هستند. عده افراد در خانوادههای سنتی عراق بر اساس گسترش از هسته خانواده است. اگرچه دستاوردهای زنان تحصیلکرده و موقعیت کاریشان در خارج از خانه آنها را به طرف مدل خانواده هستهای و کوچکتر سوق میداد، اما بیدرنگ با مخالفت شدید فرهنگی مواجه میشدند. در دهه نود، در جریان فرقهگرایی، ساختار خانواده برای زنان کارکرد معکوسی داشت. خانواده گسترده به زنها امکان میداد که بچههای بیشتری داشته باشند حتی اگر در خارج از خانه کار میکردند؛ چون بچهها بین خالهها و عمهها و مادربزرگها بزرگ میشدند و عملاً کار به نوعی تقسیم میشد. اعضای هر خانواده ممکن بود تعصبات مختلف قومی و نژادی در زمینه سیاسی داشته باشند، ولی وفاداری به خانواده همواره به قوت خود باقی میماند.
امروز به دلیل گسترش وحشیگریها در کشور، بیشتر از نود درصد زنها در عراق بیوهاند. وزارت امور زنان اعلام کرده است که حداقل سیصد هزار زن بیوه فقط در بغداد و بیشتر از یک میلیون در سراسر کشور وجود دارد. هر روز مردان بیشتری مفقود میشوند و این ارقام روزانه افزایش مییابد و هر روز خانوادههای بیشتری بدون حمایت میمانند و از سوی دیگر، امکانات خیلی کمی در دسترس بیوهها قرار دارد.
تا سخنرانی پرزیدنت بوش مبنی بر «مأموریت انجام شد» در سال 2003 (مأموریت انجام شده به یک بنر با همین عنوان اشاره میکند که بر روی ناو هواپیمابر یواساس آبراهام لینکلن قرار داشت و در طول سخنرانی جورج دبلیو بوش، در اول مه 2003، از تلویزیون آمریکا نشان داده شد) ششصد و پنجاه هزار تن از غیرنظامیان عراقی کشته شدند و در شماری از مناطق به دلیل عملیات نظامی نیروهای تحت رهبری آمریکا و حملات گروههای مسلح، بازماندگان این خانوادهها در معرض قتلعام و کشتار قرار گرفتند.
پناهندگان فلسطینی در عراق از این مقوله مستثنا نبودند. بعد از سقوط صدام، تنها به بعضی از آنها دوباره پناهندگی داده شد. فلسطینیهایی که در سالهای 1948، 1967 و 1990 و طی سه دوره به عراق رانده شدند و خانههای یارانهای به آنها داده شد و حق کار و تحصیلات آزاد و استفاده از خدمات بهداشتی را داشتند، اما بعد از حمله آمریکا و اشغال عراق، زیر فشار اشغالگران و هدف شبهنظامیان قرار میگرفتند به خانههایشان دستبرد زده میشد، زنان و مردانشان دستگیر، شکنجه و بعد کشته میشدند. کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد (UNCHR) گزارش میدهد که فلسطینیان ساکن عراق مجبورند جهت تأمین امنیت خود هزارها دلار به ارتش عراق بپردازند. کارت شناسایی اکثرشان بیاعتبار است و دولت عراق از تمدیدش خودداری میکند، زیرا فلسطینیها افرادی شورشی و مشکلساز شناخته شدهاند. کشتارها یا خطاهای سهوی، آنگونه که به کرات دولتمردان آمریکایی و انگلیسی گفتهاند، تحت اشغال امری عادی شده بود و معمولاً با یک الگو دنبال میشد: بکش، سعی کن جنایت را لاپوشانی کنی، بعد بیانیه صادر کن و آن را به گردن شورشیان بینداز.
*کشتار در عروسی قائم
در مه 2004، آمریکاییها دهکده ماکرالدیب (دو بالگرد آمریکایی به یک کاروان عروسی در روستای ماکر الدیب، واقع در 85 کیلومتری شهر قائم در نزدیکی مرز عراق با سوریه حمله کردند. این حمله به کشته شدن 41 عراقی منجر شد که هجده تن از آنان زن و کودک بودند) را بمباران کردند و 42 نفر از اعضای خانواده رکعت و صباح را کشتند. خانم صباح 32 ساله جزء چند نفر از بازماندگان خانه رکعت بود. از جمله کشتهشدگان، علی و حمزه صباح، پسران جوان حلیمه صباح محمد، همسر حلیمه صباح حسین العلی، خواننده مردمی معروف در غرب عراق؛ فاطمه معانی، 25 ساله و دو پسر کوچکش رعد چهار ساله و رائد شش ساله، سمیه همر حاجی رکعت و دو دخترش و حمده سلیمان بودند.