نظم

حتی در حرکت و سکون امام هم، نظم و برنامه ویژه ای حکمفرمایی می کرد، مثلا هنگامی که می خواستند از جا بلند شوند همیشه دست چپ را به زمین می گذاشتند و از جا بر می خاستند

نمونه کامل یک رفتار

حتی در حرکت و سکون امام هم، نظم و برنامه ویژه ای حکمفرمایی می کرد، مثلا هنگامی که می خواستند از جا بلند شوند همیشه دست چپ را به زمین می گذاشتند و از جا بر می خاستند.یا وقتی که می خواستند برای تدریس بالای منبر بروند ابتدا پای چپ را بر روی پله منبر نهاده با مکثی کوتاه بالا می رفتند و هنگام وارد شدن به منزل، مدرسه و مسجد نیز همیشه ابتدا قدم راست را به داخل می گذاشتند. (1)

گفته بودم ساعت هشت بیایید

یک روز امام زنگ زدند و فرمودند شیر آب چکه می کند.قرار شد ساعت هشت صبح فردا بروم و آن را درست کنم.روز بعد ساعت هشت و پنج دقیقه بود که پشت در اتاق آقا بودم از ایشان اجازه گرفتم که وارد شوم شیر آب را تعمیر کنم.امام از داخل اتاق به من اجازه ورود نداده و فرمودند من گفته بودم ساعت هشت، حالا برو فردا ساعت هشت بیا. (2)

برنامه منظم هفتگی امام

امام گذشته از نظم و انضباطی که در مجموعه شئون و کارهای خود داشتند به طور عادی هیچ گاه توجه به کاری موجب تضییع کار دیگرشان و غفلت از آن نمی شد.هر روز عبادت، قرائت قرآن، ادعیه، مطالعه های گوناگون، گوش کردن به اخبار یا قدم زدن، نرمش و حرکتهای ورزشی (که طبق نظر پزشکان معالج الزاما به منظور حفظ سلامتی خود انجام می دادند). رسیدگی و پاسخگویی به مسایل شرعی و اجازات و استجازات و قبض وجوهات، ملاقاتها، معاشرت و انس با افراد خانواده، خوراک، نظافت و استراحتشان هر کدام به صورتی منظم و در موعد خود انجام می گرفت.همین نظم هم در برنامه هفتگی شان حاکم بود، مثلا هر صبح جمعه بعد از شنیدن خلاصه اخبار ساعت هشت، آماده و راهی حمام می شدند.توفیق کیسه کشیدن امام در طول سالها نصیب پیر مردی مخلص شد که کارگر حمام عمومی جماران بود.او هر روز جمعه نزدیک ساعت هشت و پنج دقیقه آماده بود که با اشاره امام برای کیسه کشیدن وارد حمام شود.استحمام امام معمولا بیش از یک ساعت طول می کشید. (3)

اگر قراری داشتند عدول نمی کردند

امام نظم خاصی داشتند.کارهایشان در ساعتهایی معین انجام می شد یعنی خیلی دقیق بودند که در ساعت معین غذا بخورند، در ساعت معین بخوابند و راس ساعتی خاص بلند بشوند.اگر کاری داشتند یا با کسی قرار می گذاشتند، از آن هیچ عدول نمی کردند. یک راز موفقیت امام در این بود که در همه امور، نظم داشتند و از جوانی به نظافت و منظم بودن معروف بودند.آن قدر دقیق و منظم بودند که واقعا وقتی بنا بود ساعت معینی برای ناهار بیایند، اگر پنج دقیقه دیر می شد همه اهل خانه نگران می شدند که آقا چرا چند دقیقه دیر کرده اند.یعنی همه بی اختیار به سوی اتاق آقا کشیده می شدیم و می دیدیم مثلا حاج احمد آقا رسیده و سؤالی از ایشان کرده و این باعث شده که آقا دیر برسند. (4)

جدول شبانه روزی

امام برای کار روزانه شان جدولی داشتند که خود ایشان آن را تهیه کرده بودند، در آن جدول کارهای همه ساعات شبانه روز امام درج شده بود، به جز ساعاتی از شب که برای نماز شب و راز و نیاز با خدا از خواب بر می خاستند. (5)

خدا به ما نعمتی داد

وقتی امام خبر شهادت مرحوم حاج سید مصطفی را شنیدند، هیچگونه ناراحتی و نگرانی در چهره ایشان دیده نشد و حتی آنطور که برادرمان حاج سید احمد آقا تعریف می کردند، امام گفتند: «خدا به ما نعمتی داد و حالا گرفت.»

ایشان خیلی قاطعانه در مقابل این فاجعه بزرگ و مصیبت کمرشکن ایستادگی کردند و در برنامه درس و نماز و مطالعاتشان کوچکترین تغییری به وجود نیامد.حتی برادرمان حاج سید احمد آقا می گفتند امام مشغول مطالعه کتابی بودند که من فکر کردم با این ضایعه ای که امروز به وجود آمده و امام یک چنین فرزند عزیزی را از دست داده اند خواه ناخواه نمی توانند، درس مطالعه کنند و شاید برای اینکه خودشان را سرگرم کنند کتابی را جلوی خودشان گذاشته اند، اما بعد که دقت کردم روی نشانی که بر روی کتاب گذاشتند دیدم در یک روز حدود سیصد صفحه از آن کتاب را مطالعه کرده بودند. (6)

نظم در برنامه یک روز

برنامه روزانه امام خیلی منظم است.یعنی برنامه یک روز ایشان را که تقریبا ضرب در 365 روز بکنیم برنامه سالانه ایشان مشخص می شود، از صبح که ساعت هفت به طرف دفتر کار و بیرونی خودشان می آیند ملاقاتها شروع می شود.

البته گاهی دکتر یک معاینه از ایشان می کند و یا احیانا افرادی مثل آقای رسولی یا آقای توسلی آنجا هستند که آقای انصاری برنامه های کارشان را می دهد من در داخل قسمت آقایان نیستم که بدانم برنامه هایشان چیست ولی مسلما ملاقاتهایی مثل عقد یا دیدارهای خصوصی است، که بعد از آن ملاقاتهایی است با آقایان سر تا سر کشور یا خانمها یا هر کسی که کار دارد.وقتی که کارهای کشوری با امام دارند و وقت قبلی گرفته اند که با ایشان در میان بگذارند این کارها هست.بعد از این کارها ایشان از آنجا اعت حدود نه از طرف محل کار خودشان به بیرونی بر می گردند موقع قدم زدنشان است.نیم ساعت قدم می زنند تا ساعت نه و نیم می شود بعد به اتاقشان می روند که یک مقدار مطالعاتی دارند مثل بولتنهای خبری و گزارشاتی که از سراسر کشور برای ایشان می فرستند که همه مهر و موم است.خود ایشان همه را باز می کنند و مقید هم هستند که همه را مطالعه می کنند.مطالعه شان تا یک ربع به ده ادامه دارد یک ربع به ده میوه ای می آورند ایشان میل می کنند که مختلف است و بستگی به فصل دارد، مثل نارنگی، توت یا کاهو.بعد ایشان می خوابند یعنی ساعت 10/10 دقیقه می روند برای دراز کشیدن و تا ساعت 30/11 می خوابند (البته ما نمی دانیم خدا بهتر می داند که خواب هستند یا بیدار) ساعت 30/11 دقیقه ایشان بیدار می شوند که آماده شوند برای برنامه های نماز، یعنی وضو، قرآن و بعد هم نماز و نافله.تا ساعت یک و پنج دقیقه که می آیند برای ناهار.نماز که تمام شد، تا یک و پنج دقیقه حدود ده دقیقه وقت دارند که در آن ده دقیقه اگر از اولادها کسی باشد وقتی است که با آنها صحبت می کنند، اگر هم نباشد باز ایشان را می بینیم که مشغول مطالعه هستند که دنباله مطالعات صبح است.ساعت یک و پنج دقیقه - دقیقا - می آیند طرف خانم برای ناهار، ناهارشان تمام روزها آبگوشت است، آبگوشت لیمو.اگر احیانا یک تغییری در آن بدهند چندان خوششان نمی آید.تنها آبگوشت لیمو را از همه بیشتر خوششان می آید البته اگر برنج یا خورشت هم باشد می خورند.بالاخره یک چیزی می خورند اما بقیه اهل منزل آبگوشت ندارند، چون آبگوشت مخصوص ایشان است.البته از نظر دقتی که برای غذا خوردن دارند حوله ای را با یک بند به گردنشان می اندازند حوله از بالا تا پایین دامنشان است و نایلون تقریبا محکمی است که داخل یک نایلون نازک است که آن را روی حوله می گذارند.همه چیزها باید منظم باشد.همه چیز هم باید دقیق باشد.هیچ کم و کسری از نظر نظم برنامه ناهار ایشان نیست، یعنی اگر احیانا زیر بشقاب آبگوشت تغییر کند ایشان می گویند چرا؟ با این که زیر بشقاب ارتباطی با غذا ندارد.فقط یک بشقاب زیر کاسه آبگوشت می گذارند که همان بشقاب همیشگی است.کاسه غذا و قاشقها همه مخصوص خود ایشان است.بعد ناهار را که میل کردند چند دقیقه ای بعد از ناهار صحبت می کنند خصوصا اگر ما آنجا باشیم یا دخترها و نوه ها باشند که البته در تمام طول این مدت رادیو همراهشان است و رادیو را گوش می کنند.مکالمات مجلس راگوش می کنند.سخنرانیهای بین ساعت یک تا دو را حتما گوش می کنند.قبل از ساعت دو می روند به طرف اتاق خودشان و اخبار ساعت دو را در اتاق خودشان گوش می کنند. تقریبا تا بعد از ظهر که گزارشات خبری را مطالعه می کنند.بعد استراحت می کنند و درست ساعت چهار بلند می شوند و چای میل می کنند.بعد نیم ساعت راه می روند، سر ساعت ایشان قدم می زنند.امام وقتی که راه می روند ذکر می گویند.البته اگر رادیو مطلب مهمی نداشته باشد، اما اگر یک موقع خاصی از نظر سیاسی یا مسایل کشوری باشد حتما به رادیو گوش می کنند و رادیویی دارند که بندش بلند است و به مشتشان می اندازند و گاهی همراه رادیو روزنامه می خوانند.گاهی هم تسبیح در دستشان هست ذکر می گویند.البته اینجا است که گاهی بچه ها (نوه ها) دور ایشان می آیند و دستشان را می کشند و راهشان را کج می کنند و ایشان هم حرفی نمی زنند.البته این در مواقعی است که نخواهند دقیقا به رادیو گوش بدهند، اما اگر در مواقع خاص باشد هیچ اجازه نمی دهند که بچه ها دورشان بیایند یا ما صحبتی بکنیم و رادیو را حتما گوش می کنند.ساعت 5/4 که راه رفتنشان تمام می شود یک چای میل می کنند البته اگر فصل تابستان باشد این برنامه یک مقدار تغییراتی دارد، یعنی این طور نیست که ساعت چهار ایشان همیشه از خواب بلند شوند، این بستگی به کوتاه و بلند بودن روز دارد.اگر روز بلند باشد و بعد از راه رفتن، ایشان مطالعاتی از اخبار مختلف روزنامه های صبح و عصر دارند از مسایلی که دقت می کنند سر مقاله است یا سخنرانیهایی که ایشان نظر خاصی روی آنها دارند و حتما مقید هستند که خودشان مطالعه کنند.گاهی هم اگر خسته باشند یا ما آنجا باشیم برای اینکه ما خیلی بیکار نمانیم به ما می گویند شما برای من بخوانید.بعضی از مسایل را که مایلند حتما بدانند و بخوانند برایشان می خوانیم.قبل از غروب باز قرآن می خوانند و بعد از قرآن وضو می گیرند و بعد دوباره قرآن می خوانند و بعد برای نماز آماده می شوند که نمازشان طبیعتا همراه نافله است.بیشتر اوقات می روند داخل حیاط و زیر آسمان نماز می خوانند مگر اینکه هوا خیلی سرد باشد و ایشان احساس کنند که نکند سرما بخورند باز بر می گردند به جای خودشان و مشغول مطالعه می شوند.از کتابهایی که مقیدند مطالعه کنند کتابهای چاپ جدید است که روی آنها را با دقت نگاه می کنند.به همراه روزنامه و مجله.و از زمانی که تلویزیون از عصر برنامه دارد دیگر رادیو را تقریبا کنار می گذارند و تلویزیون را تماشا می کنند چه کانال یک و چه کانال دو باشد.بعد از اینکه نماز را خواندند و مطالعاتی کردند یک ربع بیست دقیقه ای را دقیقا یادم نیست که چه می کنند.شاید گاهی به رادیوهای بیگانه گوش می دهند، تا ساعت هفت بعد از ظهر می شود.اخبار را چنان گوش می کنند که واقعا فقط جواب سلام ما را می دهند یا خیلی که صحبت کنند با چشم احوالپرسی می کنند.یعنی باید ما ساکت باشیم و اگر خودمان در اتاق هستیم دیگر حتی با هم نباید صحبت بکنیم چون ناراحت می شوند، ولی حرفی نمی زنند.البته ما ملاحظه می کنیم.بعد از اخبار و گزارشات خبری اگر احیانا مصاحبه و سخنرانی خاصی باشد حتما آنها را گوش می دهند امام طبیعتا از بعضی برنامه ها بیشتر خوششان می آید، مثلا از برنامه خانواده خوششان نمی آید.یک وقت که من آنجا بودم و برنامه خانواده پخش می شد ایشان نگاه نکردند و تلویزیون را خاموش کردند.من گفتم که چطور؟ گفتند که اصلا برنامه خوبی نیست.گفتم چرا؟ گفتند که خیلی تصنعی است و اصلا خوب نیست.بعد از شنیدن اخبار یک ربع موقع نرمش ایشان است که دراز می کشند روی زمین و یک شمدی زیر سرشان می گذارند، آن طوری که طبق دستور دکتر هست که پایشان را بالا می آورند و پایشان را با زانوهاشان خم و راست می کنند تعداد این نرمشها را هم خودشان می شمارند.ایشان دستور شام را راس ساعت نه می دهند البته تا شام حاضر بشود و برای ایشان بیاورند مقداری طول می کشد که باز ایشان تلویزیون تماشا می کنند.بعد از شام کارهای خاص خودشان را دارند که آنها را انجام می دهند که تا حدود ساعت ده طول می کشد.ساعت ده یا 10/10 دقیقه برای استراحت به اتاق خودشان می روند و ساعت دو نیمه شب برای نماز شب بلند می شوند (باز اینجا ساعات اندکی تغییر می کند، بستگی به فصل دارد.فصلها که عوض بشود تغییراتی در خواب و بیداری ایشان ایجاد می شود) ساعت تقریبا دو و نیم بیدار می شوند برای نماز شب تا نماز صبح نافله می خوانند بعد از اینکه نماز شب را خواندند یک فاصله ای است تا نماز صبح که در این فاصله یک قوطی دارند که در آن استفتائاتی را که دفتر جواب داده وجود دارد، بعضیهاشان را که مستقیما باید خود ایشان ببینند دفتر در یک قوطی مقوایی می گذارند و به امام می دهند که امام در این فاصله به آنها نگاه می کنند و بعد نماز صبح را می خوانند.بعد از نماز صبح استراحتی می کنند تا ساعت شش که بلند می شوند و نیم ساعتی را قدم می زنند و بعد از آن قرآن می خوانند.صبحانه ایشان را سر ساعت 30/6 دقیقه می برند و ایشان معمولا قبل از ساعت هفت صبحانه شان را میل کرده اند.ساعت هفت دوباره به طرف دفتر خودشان می روند. (7)

می توانم فکر نکنم

امام در برابر اصرار ما که از ایشان می خواستیم از خاطرات زندان و ترکیه برایمان تعریف کنند منظما هر شب فقط ده دقیقه تعریف می کردند و نه بیشتر، چرا که این مدت زمان را به این کار اختصاص داده بودند و بعد به رختخواب می رفتند و می فرمودند: «اگر چه خوابم نمی برد اما ساعت خواب است.» من می گفتم: «توی رختخواب که بیدار هستید بالاخره فکر و اینها هم به سویتان می آید پس برایمان تعریف کنید» ایشان می گفتند: «نه، می توانم فکر نکنم » می گفتم: «اگر نیم ساعت در رختخواب می غلطید، خوابتان هم نمی برد فکر هم نمی کنید؟» می گفتند: «می توانم فکر نکنم » .من تا آن موقع عظمت آن حرف را نفهمیدم که چگونه می شود تسلط انسان بر نفسش به حدی باشد که حتی بتواند فکر هم نکند. (8)

تغییری در برنامه روزانه خود ندادند

در اواخر جنگ که برای مدتی تهران مورد تهاجم موشکی دشمن قرار داشت، روزانه گاهی بیش از ده موشک به تهران اصابت می کرد و تعداد زیادی از آنها یک خط منحنی را در شعاعی نزدیک به جماران تشکیل می دادند.اکثر ساکنان تهران و شمیران به شهرهای امن پناه برده بودند.امام علی رغم اصرار فراوان برای جابجایی و حداقل استفاده از پناهگاه به هیچ وجه در محل اقامت و در انجام کارها و برنامه های روزانه شان کمترین تغییری ندادند. (9)

نظم امام باور نکردنی است

نظم امام باور نکردنی است، یعنی تا خود آدم نبیند باور نمی کند، مثلا اگر عصر باشد و به ایشان بگوییم چای میل دارید بیاوریم، ایشان به ساعتشان نگاه می کنند و می گویند یک چند لحظه ای مانده یعنی چند ثانیه! ایشان چنین نظمی دارند که اگردرست یک و ده دقیقه بعد از ظهر در را باز نکنند و به طرف اندرون نیایند همه دلواپس می شوند، به خاطر اینکه کارشان طوری تنظیم شده است که راس ساعت یک و ده دقیقه در را باز می کنند و می آیند برای ناهار.سر ساعت و یا بهتر بگویم سر دقیقه به رختخواب می روند، سر دقیقه احیانا غذا می خورند و سر دقیقه بیدار می شوند، ایشان روزی سه بار قدم می زنند، هر بار بیست دقیقه، و اگر وقت تمام نشده باشد، سه تا قدم بیشتر راه می روند، بر می گردند و داخل می شوند، چون معتقد هستند به اندازه آن سه قدم زود بوده مثلا برای داخل شدنشان! نظم ایشان چیز غریبی است و همیشه بوده، یعنی از دوره جوانی شان.اتفاقا من چند روز پیش برخورد کردم با یک مساله ای که دیگر دیدم خیلی ایشان انگار دقت دارند، گفتم: «شما مثل اینکه نظم را زیاد کردید، دیگر دقتتان خیلی شده » ، امام خیلی جدی گفتند: «نه خیر همیشه این طور بوده!»

ایشان این طور نیستند که بفرض اینکه من الآن وارد شدم چون دخترشان هستم، حالا بنشینم به صحبت، این در کار نیست، با یک سلام وارد می شویم و می نشینیم چون ایشان یا رادیو گوش می کنند یا تلویزیون نگاه می کنند، یا نامه های رسیده را می خوانند، یا اخبار رسیده را مطالعه می کنند.یک دقیقه امام بیکار نیستند، حتی در حمام رادیو همراهشان است و یا هنگام وضو گرفتن رادیو روی دوششان است، گاهی چون خیلی دقیق هستند نسبت به جواب مساله، اگر ما مساله ای (سؤالی) داشته باشیم و اگر تلویزیون برنامه خیلی مهمی نداشته باشد، آن را خاموش می کنند و می آیند و ما باید در چند لحظه مطالب را جور کنیم و مطرح کنیم و جواب بگیریم.آن هم به خاطر اینکه وقت تلف نشود.من می توانم با اطمینان بگویم که ایشان اصلا وقت تلف شده ندارند. (10)

ورزش را رها نمی کردند

شبی امام دراز کشیده بودند و داشتند طبق برنامه، ورزش و نرمش انجام می دادند.از تلویزیون هم برنامه ای پخش می شد که امام به آن نگاه می کردند.از بالای سرشان که نگاه کردم دیدم در عین اینکه دارند حرکات نرمش شان را می شمارند، به تلویزیون هم نگاه می کنند.برنامه ایشان اینگونه نبود که در این مواقع به خاطر دیدن تلویزیون، برنامه ورزش را رها کنند.ایشان طبق برنامه چون زمان، زمان نرمش بود این کار را دنبال می کردند. (11)

هر مرتبه نیم ساعت قدم می زدند

امام روزی سه مرتبه و هر بار حدود نیم ساعت قدم می زدند این اوقات عبارت بودند از صبحها ساعت هفت تا هفت و نیم و نه تا نه و نیم و بعد از ظهرها ساعت چهار تا چهار و نیم. (12)

راه رفتن ایشان با ذکر تنظیم می شد

امام در طول زندگی خود غیر از برنامه ذکرهایی که داشتند، سه بار قرآن می خواندند.ذکرهای ایشان با برنامه راه رفتنشان تنظیم شده بود و مثلا اگر می خواستند نیم ساعت راه بروند، این نیم ساعت را به ذکر گفتن مشغول بودند و هنگامی که ذکرشان تمام می شد، از راه رفتن نیز باز می ایستادند.یعنی نیم ساعت راه رفتن ایشان با ساعت تنظیم نمی شد بلکه با ذکرهایشان تنظیم می شد. (13)

نظم حتی در سلول انفرادی

وقتی پس از دستگیری امام در شب پانزده خرداد ایشان را به تهران بردند مدت نوزده روز آقا را در یک محلی نگه داشتند.سپس به مدت 24 ساعت به یک سلول انفرادی بردند.خود امام می فرمودند طول آن سلول چهار قدم و نیم بود و من سه تا نیم ساعت طبق روال همه روزه ام در آنجا قدم زدم. (14)

بعد از نماز صبح قدم می زدند

پیاده روی و قدم زدن امام مشهور است.بارها گفته اند و نوشته اند.بنده هم اطلاع داشتم که امام هیچ گاه قدم زدن و پیاده روی را ترک نکرده اند.در ایام جوانی با دوستان خود اغلب روزها به باغهای اطراف قم می رفتند و ضمن تفریح سالم مباحثه هم می کردند. بیشتر روزها تا بعد از ظهر در بیرون بوده اند و از هوای آزاد و فضای باز استفاده می کردند.قسمتی از اینها مربوط به ایام خفقان عهد رضاخانی و قسمتی هم خواست خود آنها بوده است که مانند فلاسفه مشایی قصد داشتند در حال گردش و تفریح و در فضای باز درس بخوانند و مباحثه کنند، یا صرفا قدم بزنند و پیاده روی کنند.در قم می شنیدم که می گفتند آقای حاج آقا روح الله هر صبح زود بعد از نماز صبح و خواندن تعقیبات تا طلوع آفتاب در باغ جنب خانه شان یا در زمین پشت باغ مشغول قدم زدن است. خانه امام در قم واقع در محله یخچال قاضی، و آخرین خانه بود.بعد از خانه، باغ انار و انجیر و بعد از آن زمین هموار بود.ما آن را دیده بودیم.می گفتند امام با اجازه صاحب باغ در تابستان و زمستان صبحها در این باغ و آن زمین هموار تاطلوع آفتاب مشغول قدم زدن است.هنگامی که امام دچار ناراحتی قلب شدند و ایشان را از قم به تهران آوردند و در بیمارستان قلب بستری کردند، روزنامه ها نوشتند روزی امام از پنجره نگاه به زمین پر برف بیرون بیمارستان کرده، و گفتند اگر دکتر اجازه می داد می خواستم قدری روی این برفها راه بروم! اصرار امام به قدم زدن و پیاده روی در هر حال را اطلاع داشتم که همیشه صبحها و عصرها حداقل نیم ساعت آن را معمول می دارند، و در همان حال هم روزنامه یا مجله می خوانند یا نامه ها را مطالعه می کنند و بیکار نبودند، ولی وقتی در سال 1347 به نجف اشرف رفتم و خدمت امام رسیدم دیدم حیاط خانه ایشان تقریبا بیست متر مربع بیشتر نیست.پیش خود گفتم امام در این حیاط کوچک با دیوارهای بلندی که دارد آن هم در هوای گرم نجف چطور می تواند قدم بزند؟ این فکری بود که درست نمی توانستم جوابی برای آن بیابم، تا این که روزی خانم دباغ نماینده مجلس شورای اسلامی که مدتی را افتخارا در خانه امام خدمت کرده بود، ضمن نطق پیش از دستور خود گفت: امام هیچ گاه قدم زدن را ترک نکرده اند، حتی در نجف اشرف که حیاط خانه شان بسیار کوچک بود، از پشت بام برای قدم زدن استفاده می کردند! تردیدم برطرف شد زیرا می دانستم که شت بامهای نجف با دیوار بلند محدود است، به طوری که شخص ایستاده دیده نمی شود.همین نیز باعث شده بود که امام صبح و عصر هر روز قدم زدن معمول خود را از حیاط کوچک منزل اجاره ای شان به پشت بام منتقل کنند. (15)

ساعت قدم زدن دیر شد

ما جلسه ای خدمت ایشان داشتیم نشسته بودیم.بحث ما طول کشید.زیاد صحبت کردیم، وسط صحبت، امام یک وقت به ساعت نگاه کردند، فرمودند که ساعت قدم زدن دیر شد.راس ساعتی که پزشکان به ایشان می گفتند باید قدم بزنید ایشان بلند می شدند و قدم می زدند. (16)

من هم کار خودم را می کنم

یک بار مرحوم آقای اشراقی تعریف می کردند: «گفتیم آقا! پلیس فرانسه ناراحت است.آنها این واهمه را دارند که مبادا در هنگام قدم زدن نتوانند امنیت شما را تامین کنند.»

اما امام می فرمودند:

آنها به وظیفه خود عمل کنند.من هم کار خودم را می کنم.

بالاخره هم پلیس فرانسه مجبور شد که بر تعداد نگهبانها و مراقبان بیفزاید.و امام هم دست از برنامه روزانه قدم زدن خود برنداشتند و تا آخرین روز حیات خود نیز آن را ادامه دادند.حال آنکه من، که پزشک مستقیما دستور داده بود که پیاده روی داشته باشم، تنها برای مدتی این برنامه را رعایت کردم.اما امام به محض اینکه تشخیص دادند که این برنامه، عمل مفیدی است، آن را انجام دادند و پیگیری کردند. (17)

نماز شب

خواب امام در ساعت معینی شروع می شد.ایشان راس ساعت دو نیمه شب جهت اقامه نماز شب، از خواب بر می خواستند.

در طول مدتی که امام در بیمارستان تحت مداوا و مراقبت درمانی قرار داشتند و علی رغم اینکه پزشکان به منظور خواب رفتنشان به ایشان دارو داده بودند لیکن امام به همان شکل، راس ساعت دو نیمه شب از خواب برخاسته و جویای وقت مربوط به اقامه نماز شب می شدند و این نشانی از نظم و ترتیب و دقت عمل در برنامه ریزیهای زندگی ایشان بود. (18)

امام به وقت از خواب بر می خاست

معمولا ایشان صبحها پس از کار و فعالیت روزانه، یعنی ساعت 30/10 یا 45/10 خواب قیلوله داشتند و حدود سه ربع ساعت می خوابیدند و سپس بیدار می شدند و این طول خواب نه یک دقیقه زیاد می شد و نه یک دقیقه کم.وقتی که ایشان از خواب بیدار می شدند، ما از روی تله مانیتور متوجه می شدیم که ضربان قلبشان کمی تغییر می کرد و حتی برای بیدار شدن، ساعت هم زنگ نمی زد زیرا امام به وقت، خواب می رفتند و به وقت، از خواب بر می خاستند. (19)

نظم در تشرف به حرم

در یکی از سفرهایمان به عراق با عده ای از طلاب و فضلا پس از نماز مغرب و عشاء در صحن حضرت امیر المؤمنین نشسته بودیم. وقتی صحبت تمام شد و آقایان خواستند بروند ساعت را نگاه کردند، اختلاف ساعت پیش آمد.ساعت صحن حضرت امیر هم که عربی بود ساعت دو و نیم (پس از مغرب) را نشان می داد که با ساعت آقایان پنج تا هفت دقیقه فرق داشت.در همین وقت بود که امام از در قبله وارد صحن شدند.یکی از اساتید نجف که آنجا بود گفت ساعتهایتان را میزان کنید، الآن دو و نیم ساعت از شب می رود و این سیزده سال است (سال سیزدهم اقامت امام در نجف) که هر شب امام در همین ساعت قدم داخل صحن می گذارند. (20)

نظم در زیارت

ایامی که ما در نجف بودیم ساعتمان را با کارهای امام تنظیم می کردیم، یعنی آن موقعی که ایشان کاری انجام می دادند ما می فهمیدیم که ساعت چند است.امام دو و نیم ساعت پس از مغرب از منزل بیرون می آمدند و سه ساعت از شب گذشته، بدون کم و زیاد، به حرم می رفتند و این اواخر که مامورین امنیتی مراقب ایشان بودند خیالشان راحت بود، امام که داخل حرم می شدند مامورین پی کار خود می رفتند، چون می دانستند امام چه ساعتی بیرون می آید، همان وقت بر می گشتند. (21)

یک برنامه مرتب و همیشگی

برای بنده که تا حدودی شاهد برخی از عبادات امام بوده ام چیزی که قابل توجه می نمود مداومت و دقت در انجام عبادات مطابق دستورات وارده بدون کم و زیاد بود.امام تقریبا هر شب در ساعت معینی به حرم حضرت امیر علیه السلام مشرف می شدند و در اوقات زیارتی حضرت سید الشهدا به کربلا می رفتند و این عمل یک برنامه مرتب و همیشگی بود. (22)

نظم روزانه در پاریس

امام در پاریس علاوه بر سخنرانی و دیدار با دانشجویان و دیگر اقشار مردم که هر روز به دفعات انجام می یافت، شخصا موارد زیر را در برنامه روزانه کار خود داشتند: نوشتن پاسخ استفتائات و سؤالات شرعی، مطالعه متن ترجمه شده اخبار، گزارشات و تحلیلهای مهم روزنامه های خارجی، مطالعه و بررسی اخبار و گزارشات واصله از ایران مربوط به رویدادهای انقلاب و وقایع کشور، ملاحظه نامه های شخصیتهای سیاسی و مذهبی داخل و خارج کشور و نوشتن پاسخ نامه های مهم، ملاقاتهای خصوصی با افراد مختلف، مصاحبه و پاسخگویی به سؤالات خبرنگاران داخلی و خارجی، نوشتن پیامها و اعلامیه ها در مقاطع و جریانات انقلاب، انجام فرایض و نوافل و قرائت روزانه یک جزء قرآن در هشت وقت منظم، دیدار با خانواده و اعضای بیت. (23)

کسی که کارش ضابطه دارد

امام همیشه می گفتند: کسی که کارهایش چهارچوب و ضابطه ای دارد، کار بیهوده نمی کند و در نتیجه به زن و بچه اش هم ظلمی نمی شود. (24)

انگار حادثه ای رخ نداده است

در این یازده سالی که در نجف در محضر امام بودم هرگز نشد که حوادث و رویدادهای بزرگ سیاسی موجب شود که امام از برنامه حوزه ای و تدریس فقه اسلام باز بمانند و یا با سردی و بی حالی این برنامه را انجام دهند.ما و بسیاری از شاگردان ایشان بارها اتفاق می افتاد که به علت حوادث گوناگون سیاسی یا در سر درس حاضر نمی شدیم و یا با سردی و نگرانی در درس ایشان شرکت می کردیم، لکن امام در همان لحظات حساسی که بزرگترین مسایل سیاسی و حوادث و رویدادهای روزگار در زندگی ایشان پیش آمده بود وقتی بر کرسی تدریس می نشستند جوری مسایل فقهی را موشکافی می کردند که انگار نه انگار حادثه ای رخ داده است. همان روز که فرزند عزیز ایشان از طرف رژیم ضد اسلامی بعث عراق دستگیر و به بغداد برده شد در برنامه درسی امام کوچکترین تغییری روی نداد و می توانم بگویم از روزهای دیگر عمیقتر و گسترده تر در مباحث مختلف علمی غور کردند و نیز به دنبال شهادت مرحوم حاج آقا سید مصطفی به زعما و علمای حوزه که درسها را به مناسبت این واقعه تعطیل کرده بودند اعتراض کردند که از تعطیلی درسها و رکود حوزه جلوگیری نمایند و درسها را شروع کنند و خود نیز وقتی بر کرسی تدریس نشستند آنچنان در مباحث علمی به غور و بررسی پرداختند که کان لم یکن شیئا مذکورا. (25)

حضور به موقع در درس

گاهی اوقات که شاگردها نامرتب یا دیر و زود به درس می آمدند و در امور زندگی بی نظم بودند رنج می بردند و کرارا به مناسبتهایی این نکته را به شاگردان درس گوشزد می کردند که در دنیا کسانی توانستند به جایی برسند و گلیم خویش را از آب بیرون بکشند که در زندگی دارای نظم و انضباط بوده اند. (26)

با تقسیم وقت کارها برکت پیدا می کند

امام از استادشان مرحوم آیت الله شاه آبادی نقل می کردند که صاحب جواهر برای نوشتن «جواهر» برنامه داشتند و هر شب مقداری از آن را می نوشتند.ایشان آقا زاده ای داشتند که اهل علم و فضیلت و مورد علاقه ایشان بود و مرحوم شد.مراسم تشییع جنازه او یک روز به تاخیر افتاد.شب جنازه را در اتاقی گذاشتند صاحب جواهر آن شب در کنار جنازه فرزند خود نشستند و به مقداری که هر شب می نوشتند همان جا نوشتند.امام بعد از این نقل تاکید می کردند که آقایان باید، هم زحمت بکشید و هم کارها را تنظیم کنید که با منظم بودن و تقسیم وقت، کارها برکت پیدا می کند. (27)

به آقا بگوییم مرتب تشریف بیاورند

امام در یکی از تابستانها که در تهران بودند، در نماز جماعت آیت الله سید ابو الحسن رفیعی قزوینی شرکت می کردند.آقای رفیعی در مسجد جمعه تهران برای نماز مغرب و عشاء اقامه جماعت می نمودند، اما منظم نمی آمدند.یک روز که آقای رفیعی دیر کردند امام بلند شدند و به مردمی که در آن نماز جماعت شرکت کرده بودند، گفتند: «بیایید با هم به آقا بگوییم مرتب بیایید.این جوری که ایشان غیر مرتب می آیند وقت بسیاری از مردم ضایع می شود.همه با هم به آقا بگوییم که مرتب تشریف بیاورند.» بعد از آن آقای رفیعی تشریف آوردند و شروع کردند به نماز.نماز که خوانده شد، یک نفر به آقا گفت: یک سید جوانی به مردم می گفت که به آقا بگوییم مرتب بیاید، ایشان تقریبا به نامرتب آمدن شما اعتراض داشت.آقای رفیعی فرمودند: «آن سید کی بود؟» آن شخص امام را که آن طرف نماز می خواندند نشان داد.همین که چشم آقای رفیعی به امام افتاد، فرمودند: «ایشان حاج آقا روح الله هستند مردی هستند بسیار فاضل و وارسته و بسیار با تقوی و منظم و مهذب.حق با ایشان است! اگر یک وقت من دیر آمدم، ایشان را جلو بیندازید تا به جای من نماز بخواند» . (28)

موقع تفریح باید تفریح کنی

امام وقتی می بینند من روزهای تعطیل مشغول هستم، می گویند: «به جایی نمی رسد چون باید موقع تفریح، تفریح کنی.» این مساله را به پسر من جدی می گویند.و این نقل قول از خود امام است چون در حضور من مکرر به پسر من می گفتند: «من نه یک ساعت تفریحم را گذاشتم برای درس و نه یک ساعت وقت درسم را برای تفریح گذاشتم.» یعنی هر وقتی را برای چیز خاصی قرار می دادند و به پسر من هم این نصیحت را می کنند که تفریح داشته باش، اگر نداشته باشی نمی توانی خودت را برای تحصیل آماده کنی. (29)

در ساعت تفریح درس نخوانید

به یاد دارم که امام همیشه می گفتند که در ساعت تفریح، درس نخوانید و در ساعت درس خواندن، تفریح نکنید.هر کدام در جای خود.همچنین می گفتند که از زمان کودکی به یاد دارند که خودشان هیچ وقت ساعت این دو را با هم عوض نکرده اند و این دو لازم و ملزوم یکدیگرند. (30)

امام قبل از همه به درس می آمدند

وقتی ما در مسجد سلماسی قم پای درس امام حاضر می شدیم کمتر اتفاق می افتاد که من مقداری زودتر به درس بروم که هنوز ایشان تشریف نیاورده باشند.غالبا من و اکثر طلاب که به مسجد می رفتیم می دیدیم که امام قبل از همه تشریف آورده اند، روی منبر و سجاده نشسته اند و آماده گفتن درس هستند. (31)

درس امام فقط دو روز تعطیل بود

مهمترین ویژگی امام نظم ایشان بود.من در طول تحصیلاتم احدی را مانند ایشان جدی و مرتب ندیدم.هیچ گاه اتفاق نیفتاد که بدون مطالعه قبلی درس بگویند.فوق العاده به درس مقید بودند، برای مثال وقتی یک دوره اصول را در مسجد سلماسی قم شروع فرمودند که چهار سال و نیم طول کشید، در طول این مدت غیر از روزهای تعطیل سال ایشان فقط دو روز درس را تعطیل کردند که یک روز آن را کسالت داشتند. (32)

روح الله، روح الله است

بنده حدود هشت سال در درس خارج فقه و اصول امام حاضر شدم همیشه سر ساعت معین در جلسه تدریس حاضر می شدند. حتی آن ایام که در مسجد سلماسی قم تدریس می فرمودند.بعضی از شاگردان پیش از درس امام در جلسه درس دیگری حاضر می شدند، از این روی گاهی چند دقیقه بعد از شروع درس امام وارد جلسه می شدند.ایشان ناراحت می شدند و گاهی تذکراتی می دادند.معروف است خود امام در دوران طلبگی منظم و به موقع در جلسات درس اساتیدشان حاضر می شده اند.مرحوم آیت الله شاه آبادی (استاد اخلاق امام) در رابطه با نظم و حضور امام در جلسات درس گفته بودند: «روح الله واقعا روح الله است، نشد یک روز ببینم که ایشان بعد از بسم الله در درس حاضر باشد.همیشه پیش از آن که بسم الله درس را بگویم حاضر بوده است » . (33)

حتی یک دقیقه تاخیر نمی کردند

یکی دیگر از خصوصیات امام این بود که به کلاس درس خیلی اهمیت می دادند، به طوری که خود ایشان همیشه سر وقت حاضر می شدند.حتی یک دقیقه هم تاخیر نمی کردند.ایشان در سالهای اختناق در مدرسه فیضیه تدریس می کردند، در یکی از روزها ساواک به مدرسه حمله کرده بود، همه طلبه ها حاضر شدند و امام هم طبق معمول سر وقت حاضر شد، وقتی ما با این صحنه روبرو شدیم فکر کردیم که امروز کلاس تعطیل می شود اما بر خلاف تصورمان امام روی زمین در صحن حضرت معصومه (س) نشستند و مشغول درس دادن شدند. (34)

باید سر موقع حاضر باشید

کارهای امام بسیار دقیق و منظم بود.یک بار در مورد درس فرمودند: «اگر برای درس خواندن می آیید باید سر موقع حاضر باشید و اگر برای ثواب مسجد می آیید جای دیگر هم مسجد هست.» حتی آن روزی که خبر شهادت حاج آقا مصطفی را به ایشان دادیم و اجازه گرفتیم که برای کارهای دفن به کربلا برویم فکر می کردیم که امام نماز نمی روند.ولی دیدیم که سر وقت نماز به مسجد رفتند و حتی مطالعات و قرآنی را که هر روز می خواندند طبق روزهای قبل خواندند و به گفته حاج احمد آقا از کتابی که جزو دوره مطالعاتی ایشان بود عصر شهادت حاج آقا مصطفی هفتاد صفحه خوانده بودند. (35)

گناه دیگر تو بی نظمی است

روزی از دانشگاه به خانه آمدم و در حالی که سر و وضع مرتبی نداشتم مستقیما خدمت امام رفتم.هم لباسم سیاه بود و هم کفشهایم خاکی.امام همان طور که در حیاط قدم می زدند، اخمی کردند و از من پرسیدند: «چرا با این قیافه به دانشگاه می روی؟» من به شوخی گفتم: «در دانشگاه جمهوری اسلامیتان با وضعی بهتر از این نمی شود رفت.» امام گفتند: «تو دو گناه کردی.یکی اینکه ریا کار هستی و می خواهی بگویی که من آن قدر استطاعت مالی ندارم که یک جفت کفش بخرم، گناه دیگر تو بی نظمی است که خلاف شرع و قانون اسلامی است.» من گفتم: «اگر بخواهم با سر و وضع مرتب تری به دانشگاه بروم شاید از من ایراد بگیرند» .امام فرمودند: «اگر خواستند ایراد بگیرند، بگو خمینی گفته باید مرتب به دانشگاه بروی » . (36)

امام بلا فاصله رد امانت می کردند

امام هیچ گاه کار امروز را به فردا موکول نمی کردند.در زندگی ایشان هر چیز سر جای خود قرار داشت و هر کاری دور از شتابزدگی و عجله و بدون تاخیر در موعد مقرر آن انجام می شد با کثرت کارها و تعدد امور و گزارشها و چیزهای دیگر هیچ نشانه ای از شلوغی و تراکم و کارهای بجا مانده در زندگی ایشان مشاهده نمی شد.هیچ چیز در آنجا گم شده نبود.کتاب، لباس، قلم، رادیو و سایر وسایل شخصی هر کدام جای معینی داشتند اگر امانتی وجود می داشت یا چیزی باید به مسؤول آن تحویل داده می شد، امام در اولین فرصت و بدون فوت وقت و سریع به اداء و انجام آن مبادرت می ورزیدند.بسیار اتفاق می افتاد که یک کتاب فقهی مورد نیاز ایشان قرار می گرفت، ما آن را فراهم و تقدیم می کردیم، فردا صبح انگار که بهترین کار و اولین کارشان این بود که کتاب را به آورنده باز گردانند. (37)

عنایت ویژه امام به آیت الله خامنه ای

وقتی امام مطلع شدند آیت الله خامنه ای اول وقت یعنی ساعت هشت برای ملاقات در دفتر حضور یافته اند به ما دستور دادند که شما کارهایتان را بگذارید برای بعد، و بدین ترتیب بر خلاف معمول اول ملاقات ایشان انجام شد و بعد از آن ما مشغول کارمان شدیم در حالی که امام در برنامه خود هیچ گاه تغییری نمی دادند و حتی در روزهایی که احیانا به دلیل کسالت و یا سردی شدید هوا و یخبندان به اتاق کارشان نمی آمدند ما مجاز بودیم در اتاق زندگیشان مشرف شویم تا به هر صورت کارهای دفتر و مراجعین مربوطه تاخیر و تعطیل نشود، و این عنایت ویژه امام نسبت به آیت الله خامنه ای بود. (38)

اگر ساعتمان عقب باشد

نظم در ترتیب زندگی امام در پاریس حتی روی برنامه و کار پلیسهای فرانسه هم اثر گذاشته بود من از داخل پنجره اتاقم که در منزل امام بود می دیدم که هنوز در منزل امام باز نشده آنها از ماشینها پیاده می شدند تا امام را بدرقه کنند پلیسها چند بار به برادرها گفته بودند ما اگر ساعتمان گاهی عقب جلو باشد از روی تنظیم وقت امام برای نماز، ساعت صحیح را می توانیم بفهمیم و این نظم برای آنها خیلی عجیب بود. (39)

پی نوشت ها:

1.حجة الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی - بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی - ج 1.

2.حسن سلیمی - از اعضای دفتر امام.

3.حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان.

4.فریده مصطفوی.

5.حجة الاسلام و المسلمین انصاری کرمانی - روزنامه رسالت - 9/3/72.

6.حجة الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی - پیام انقلاب - ش 183.

7.زهرا مصطفوی.

8.فاطمه طباطبایی - ندا - ش 1.

9.حجة الاسلام و المسلمین انصاری کرمانی.

10.زهرا مصطفوی - شاهد بانوان - ش 148.

11.زهرا مصطفوی.

12.سید رحیم میریان.

13.حجة الاسلام و المسلمین توسلی.

14.دکتر محمود بروجردی - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 3.

15.حجة الاسلام و المسلمین علی دوانی - امام خمینی در آئینه خاطره ها - ص 55.

16.آیت الله خامنه ای.

17.حجة الاسلام و المسلمین نصر الله شاه آبادی - پا به پای آفتاب - ج 3- ص 264.

18.حجة الاسلام و المسلمین امام جمارانی - روزنامه جمهوری اسلامی - ویژه اربعین سال 68.

19.دکتر پور مقدس (از پزشکان معالج امام) - پاسدار اسلام - ش 96.

20.حجة الاسلام و المسلمین سید عبد الحمید ایروانی - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 5.

21.حجة الاسلام و المسلمین ناصری - ماخذ پیشین.

22.آیت الله قدیری - ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی - خرداد 70.

23.کوثر - ج 2.

24.فاطمه طباطبائی.

25.حجة الاسلام و المسلمین سید حمید روحانی - پاسدار اسلام - ش 1.

26.ماخذ پیشین.

27.آیت الله قدیری - ویژه نامه روزنامه جمهوری اسلامی - خرداد 70.

28.آیت الله حسین نوری - گلهای باغ خاطره.

29.زهرا مصطفوی.

30.عاطفه اشراقی (نوه امام) - زن روز - ش 1267.

31.حجة الاسلام و المسلمین سید عبد المجید ایروانی - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 5.

32.حجة الاسلام و المسلمین سید علی غیوری - روزنامه رسالت 14/4/68.

33.آیت الله بنی فضل.حوزه - ش 49.

34.آیت الله حسین نوری همدانی - زن روز - ش 851.

35.حجة الاسلام و المسلمین ناصری - سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی - ج 4.

36.زهرا اشراقی (نوه امام) - ویژه نامه روزنامه اطلاعات - 14/3/69.

37 و 38.حجة الاسلام و المسلمین رحیمیان.

39.مرضیه حدیده چی.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان