ماهان شبکه ایرانیان

حکمت نسخ

این آیه اشاره به مساله نسخ، و حکمت آن می کند، و پاسخی است از تهمتی که به رسول خدا (ص) می زدند و از افترایی که به خدا می بستند، و ظاهر سیاق آیات این است که گویندگان این حرفها مشرکین بوده اند، هر چند که یهودیان هم در انکار نسخ همان نظریه را دارند، احتمال هم دارد که مشرکین این حرف را از ناحیه یهودیان الهام گرفته باشند، چون در باره نبوت نبی اکرم خیلی ...

 "و اذا بدلنا آیة مکان آیة و الله اعلم بما ینزل قالوا انما انت مفتر بل اکثرهم لا یعلمون ".

این آیه اشاره به مساله نسخ، و حکمت آن می کند، و پاسخی است از تهمتی که به رسول خدا (ص) می زدند و از افترایی که به خدا می بستند، و ظاهر سیاق آیات این است که گویندگان این حرفها مشرکین بوده اند، هر چند که یهودیان هم در انکار نسخ همان نظریه را دارند، احتمال هم دارد که مشرکین این حرف را از ناحیه یهودیان الهام گرفته باشند، چون در باره نبوت نبی اکرم خیلی به یهودیها مراجعه می کردند.

"و اذا بدلنا آیة مکان آیة" راغب در مفردات گفته: "ابدال و تبدیل و تبدل و استبدال "همه به معنای این است که چیزی را در جای چیز دیگری قرار دهی، و این اعم از معنای کلمه "عوض"است، چون عوض در معنایش این نکته خوابیده که آنچه می گیری در مقابل آنچه می دهی ملک تو گردد، ولی تبدیل گاهی تغییری را افاده می کند که بدلش به آدمی بر نگردد، مانند آیه"فبدل الذین ظلموا قولا غیر الذی قیل لهم آنهایی که ستمگر بودند حرف را به غیر آنچه دستور یافته بودند تبدیل کردند"تا آنجا که می فرماید: "فمن بدله بعد ما سمعه.. . پس هر کس آن را بعد از آنکه شنید تبدیل کند..."، و نیز خدای تعالی فرموده:

"و اذا بدلنا آیة مکان آیة"و نیز فرموده: "و بدلناهم بجنتیهم جنتین"و نیز فرموده: "ثم بدلنا مکان السیئة الحسنة"، این بود کلام مورد حاجت ما از راغب. (1)

پس تبدیل بمعنای تغییر، مخالف با تبدیل به معنای معروفش است، زیرا در تبدیل به معنی تغییر مفعول اول ماخوذ و مطلوب است بخلاف تبدیل به معنای معروف، پس در جمله"و اذا بدلنا آیة مکان آیة"معنا این است که ما آیه دومی را بجای آیه اولی بگذاریم و آن را باقی بداریم، چون مطلوب است.

و جمله"و الله اعلم بما ینزل"کنایه از این است که حق هیچوقت از مورد خود تجاوز نمی کند، و آن آیه ای که خدا نازل می کند سزاوار و شایسته به نازل شدن است، و خدا از اینان که اعتراض می کنند داناتر است به آنچه که نازل می کند، بنابر این، جمله مورد بحث جمله حالیه است.

و اینکه فرمود: "قالوا انما انت مفتر"نقل کلامی است که مشرکین به رسول خدا (ص) گفته و او را متهم کرده بودند به اینکه تو از دروغ به خدا افتراء بسته ای، چون عوض کردن حرف و تبدیل کردن یک آیه بعد از آنکه آمده است از ساحت پروردگار بدور است.

مشرکین در این سخن خود تاکید هم داشته اند، زیرا با اینکه می توانستند بگویند تو در این تبدیل آیه، افتراء بسته ای چنین نگفتند، بلکه بصورت اسم فاعل که دلالت بر دوام و استمرار دارد اداء کرده گفتند: "تو افتراء زنی"، تازه همین مطلب را باز طور دیگری گفتند، یعنی با آوردن کلمه"انما"فهماندند که جز افتراء زدن کار دیگری نداری، و باز برای بیشتر تاکید کردن مطلب، گفتار خود را بصورت جمله اسمیه آورده و او را مفتری خواندند، و منظورشان این بود که او را در خصوص مساله تبدیل آیه، مفتری جلوه دهند، آن وقت از آنجائی که خود آن جناب همیشه گوشزد کرده بود که تمامی آیات قرآنش از ناحیه خدا است، نتیجه بگیرند که پس تمامی حرفهایش افترای به خداست، در نتیجه پس او جز افتراء، کار دیگر و حرف دیگری ندارد.

و در جمله"بل اکثرهم لا یعلمون"منظور اکثر مشرکین است که آن جناب را متهم کرده بودند به اینکه مفتری است، و می خواهد بفرماید این اکثر، حقیقت حال را نمی دانند، و نمی فهمند که حکمت تبدیل آیه چیست، و بزودی در جواب آن برایشان معلوم می شود که احکام الهی تابع مصالح بندگان است پاره ای از این مصالح بر حسب تغیر اوضاع و احوال و زمانها تبدل می پذیرد، در نتیجه حکم خدا هم تغییر پیدا می کند، و حکم دیگری که مصلحت تازه ای دارد جعل می شود .

پس بیشتر این مشرکین از این مساله غافلند، تنها اقلیتی از آنها هستند که بر این حقیقت وقوف دارند، البته آنهم وقوف اجمالی، ولی چیزی که هست همانها هم به یک جهت دیگری زیر بار نمی روند، و آن استکبار و عناد با حق است که حرف هائی را بدون اینکه رعایت جانب حق را بکنند می زنند.

"قل نزله روح القدس من ربک بالحق لیثبت الذین آمنوا و هدی و بشری للمسلمین".

در ابتداء سوره اشاره ای به معنای"روح"رفت و"قدس"به معنای طهارت و پاکی است، و ظاهرا اضافه روح به قدس به منظور اختصاص باشد، یعنی روحی که از قذارتها و پلیدیهای مادی طاهر، و از خطاء و غلط منزه است، و همین روح القدس در جای دیگر از قرآن به روح الامین تعبیر شده و در جایی دیگر به جبرئیل که یکی از ملائکه است و فرموده: "نزل به الروح الامین علی قلبک" (2) و نیز فرموده: "من کان عدوا لجبریل فانه نزله علی قلبک باذن الله" (3) پس اینکه فرمود: "بگو روح القدس از ناحیه پروردگارت نازلش کرده"دستوری است به اینکه جواب مشرکین را بده، و آنچه به ذهن سبقت می جوید این است که ضمیر به قرآن برگردد، آن قرآنی که ناسخ است، یعنی آن آیه ای که آیه ای دیگر را نسخ کرده، ولی احتمال هم دارد که به مطلق قرآن برگردد، و اینکه تعبیر به تنزیل کرد نه به انزال برای این بود که به تدریجی بودن نزول قرآن اشاره فرموده باشد.

طبع کلام اقتضاء می کرد بفرماید: "من ربی از ناحیه پروردگارم"و لیکن فرموده:

"بگو روح القدس آن را از ناحیه پروردگارت نازل کرده"و این برای آن بود که بر کمال عنایت خدا و رحمتش نسبت به رسول خدا (ص) دلالت کند، گویا راضی نشده حتی یک لحظه خطابش را از او قطع کند، و تا آنجا که ممکن است، روی سخن با وی دارد، و نیز برای این بوده که دلالت کند، بر اینکه مراد از سخنی که مامور شده بگوید اعلام مشرکین است به این معنا، نه صرف تلفظ به این الفاظ (دقت فرمایید) .

و در جمله"لیثبت الذین آمنوا""تثبیت"به معنای تحکیم ثبات و تاکید آن است به اینکه ثباتی بعد از ثبات دیگر بر آنان القاء کند.گویا ایشان با ایمان به خدا و رسول و روز جزا بر حق ثابت شده اند، و به خاطر تجدد حکم بر اساس تجدد مصلحت خداوند ثبات دیگری به ایشان می دهد و نمی گذارد از این جهت ثبات اولشان دستخوش ضعف گردد و کارهایی بر طبق حکم سابق انجام دهند که با مصلحت امروز سازگاری ندارد، زیرا این مطلب پر واضح است که وقتی کسی مامور شود راهی را به خاطر مصلحتی که تا مدتی دارد سلوک کند، و مامور، با ایمانی که به آخر دارد شروع کند به سلوک آن راه و پس از پیمودن قطعه ای از آن، مطابق آنچه که آمرش دستور داده از سرعت و کندی و در شب و روز ناگهان مصلحت مذکور وجهه اش دگرگون گشته و عمل به نحو سابق، دیگر بی مصلحت شده و به نحوی جدید دارای مصلحت گردد، و در این فرض اگر آمر که راهنمای اوست او را خبر ندهد، و همچنان امر سابق خود را دنبال کند و بترسد که اگر به عامل بگوید، مصلحت تغییر کرده امتثال نکند، همین راهنمایی نکردن او ایمان وی را سست نموده به کلی یاغی می گردد، و اما اگر بگوید امر تازه و امتثال به نحو تازه دارای مصلحت است نه به نحو سابق ایمان عامل بیشتر و ثباتی بر ثبات قبلیش اضافه می شود، پس اینکه قرآن کریم مشتمل بر نسخ و تجدید حکم بر حسب تجدد مصالح می باشد باعث تثبیت کسانی است که ایمان آورده اند، و ثباتی بر ثبات آنان می افزاید، و مقصود از مسلمین در جمله"و هدی و بشری للمسلمین"کسانی هستند که تسلیم حکم خدای تعالی هستند و اعتراض و چون و چرایی ندارند، پس آیه ناسخ برای اینگونه افراد ارائه طریق و بشارت به سعادت و جنت است، و اگر آثار آن را از هم جدا نموده تثبیت را به مؤمنین و هدایت و بشری را به مسلمین اختصاص داده، برای این است که میان ایمان و اسلام فرق هست، ایمان کار قلب است و سهمش از آثار نسخ تثبیت در علم و اذعان است، و اسلام مربوط به ظاهر عمل و مرحله جوارح بدن است و نصیبش اهتداء به عمل واجب و بشارت به نتیجه آن یعنی بهشت و سعادت است.

پی نوشت ها:

1) مفردات راغب، ماده"بدل".

2) روح الامین آن را بر قلب تو نازل کرده.سوره شعراء، آیه .194

3) هر که با جبرئیل دشمن است باید بداند که جبرئیل آن را به اذن خدا بر قلب تو نازل کرده.

سوره بقره، آیه .97

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان