وقایع دوران خلافت

در دوران ۱۲ ساله خلافت عثمان حوادثی اتفاق افتاد که اهم آن در ذیل فهرست می گردد:

وقایع دوران خلافت عثمان

در دوران 12 ساله خلافت عثمان حوادثی اتفاق افتاد که اهم آن در ذیل فهرست می گردد:

1 در این دوران فتوحات پی گرفته شد و مناطق دیگری به قلمرو سرزمینهای اسلامی افزوده شد که در عنوان فتوحات بدان پرداخته شد.

2 در زمان عثمان بود که از اختلاف قراءات جلوگیری شد، در این دوره به وی خبر رسید که صحابه در خواندن قرآن در آذربایجان، نسبت به تلفظ برخی از کلمات با یکدیگر اختلاف کرده اند.از همان زمان چیزی به نام اختلاف قراءات شهرت یافت.مسأله از این قرار بود که لهجه های مختلف عربی بر قرائت قرآن تأثیر گذاشته بیم آن می رفت که اختلاف مسلمانان در تلفظ آیات قرآنی عمیق تر شود.عثمان با مشورت صحابه، تصمیم گرفت تا قرآن کاملی بر اساس آنچه تا آن زمان در دسترس بود نوشته شود و پس از آن، نسخه های زیادی از روی آن تهیه و به شهرهای مختلف فرستاده شود.این اقدام به جا، سبب شد تا همه شهرها قرآن را بر اساس همان نسخه، بخوانند.بدین ترتیب از اختلاف جلوگیری شد.امام علی ع این سیاست را تأیید کرد و آن را اقدامی در جهت حفظ قرآن دانست.

ضرورت آشنایی با قرآن و تفسیر آیات قرآنی در باروری علمی جامعه بسیار مؤثر بوده است .احادیث زیادی از رسول خدا ص درباره آیات در دست است.همین طور آثار فراوانی از اصحاب رسول خدا ص در شرح آیات قرآن رسیده است.چهره های معروف صحابه، مانند امام علی ع و نیز عبد الله بن مسعود و ابی بن کعب در کار تفسیر قرآن بودند.پس از آنها، مهم ترین مفسر در این دوره عبد الله بن عباس پسر عموی رسول خدا ص است که دست توانایی در تفسیر آیات قرآنی داشته است.وی شاگرد امام علی ع بوده و از دانش سایر صحابه نیز استفاده کرده است.ابن عباس شاگردانی را تربیت کرد که ادامه دهنده راه او درتفسیر قرآن بودند .باید دانست که بعدها، بسیاری از مسائل را در شرح آیات به ابن عباس نسبت می دهند که البته از وی نیست.

از سوی دیگر، امام علی ع پس از رحلت پیامبر ص و انزوای جبری سیاسی، دست به تدوین قرآن زد.قرآنی که آن حضرت گردآوری کرد، همراه با تفسیر برخی از آیات قرآنی بود.متن قرآن آن حضرت، با قرآن سایر مسلمانان تفاوتی نداشت، جز آن که همراه با تفسیر و یادآوری شأن نزول آیات بوده است.بعدها بسیاری از تابعین آرزوی دیدار آن قرآن را داشتند.این قرآن در دست امامان بوده روایاتی از آن بزرگواران در تفسیر آیات قرآنی از تفسیر امام علی ع در دست می باشد.امام علی ع میان صحابه بیشترین آشنایی را با قرآن داشت، زیرا از روز نخست بعثت تا آخرین روز زندگی پیامبر ص نزدیک ترین یار به آن حضرت بود.

3 در این دوره شکاف بین طبقه فقیر و غنی که در اثر سیاست مالی نادرست خلیفه دوم پدید آمده بود، شدیدتر و عمیق تر شد و بنی امیه همچون شتران گرسنه که علف بهاری بیابند، از بیت المال استفاده کردند و آنرا حیف و میل نمودند.

سعید بن عاص والی عثمان در کوفه گفته بود: عراق باغ قریش است، از میوه های آن هرچه خواستیم استفاده می کنیم و آنچه نخواستیم صرفنظر می نماییم. (مروج الذهب، ج 2، ص 346) .

خود عثمان در مورد بیت المال چنین می گفت: ما هر قدر احتیاج داشته باشیم از بیت المال بر می داریم اگرچه دماغ عده ای به خاک مالیده شود (شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 3، ص 39 و 40)

عده زیادی نقل کرده اند که خلیفه، ملک «فدک» را که حضرت فاطمه (ع) گفته بود از بخششهای پدرش به اوست، به مروان بن حکم بخشید. (1)

همچنین نقل شده که خلیفه یک پنجم غنائم افریقا را که تقریبا مساوی پانصد هزار دینار بوده به مروان داده است، (2) و نیز گفته شده که او به حارث به حکم ابی العاص 300 هزار درهم بخشیده است، (3) و واقدی نقل کرده که عثمان به سعید بن العاص یکصد هزار درهم بخشیده است، (4) و نیز به عبد الله بن خالد بن اسید 30 هزار درهم داده است، (5) و نیز به ابو سفیان 200 هزار درهم اعطاء کرده است، (6) و نیز نقل شده که قسم زیادی از غنائم افریقا را به عبد الله بن سعد بن ابی سرح داده است، (7) و نیز به طلحه 200 هزار دینار داده است (8) علامه امینی یک جدولی از بخششهای عثمان با استناد به مدارک تاریخی کشیده و بخششهائی را که خلیفه به زبیر، سعد بن ابی وقاص، طلحه، مروان، ولید بن عقبه، سعد بن العاص، حارث، حکم، عبد الله بن سعد بن ابی سرح، یعلی بن امیه، زید به ثابت و...جمع کرده است مجموع این بخششها عبارت است از چهار ملیون و سیصد هزار دینار و صد و بیست و شش میلیون و هفتصد و هفتاد هزار درهم. (9)

خلیفه نیز برای خودش اسرافهای زیادی را مرتکب می گردید چنانچه مسعودی نقل کرده خلیفه خانه بسیار مجللی در مدینه برای خود ساخته بود (10) ، و ذهبی گوید که او اموال زیادی یافته و هزار غلام داشت. (11) ابن سعد نیز گزارش کرده که ما ترک او بسیار زیاد بوده است، (12) و چنانچه زبیر بن بکار نقل کرده وقتی خانه را ساخت و مورد اعتراض قرار گرفت گفت که من این خانه را از بیت المال ساخته ام مگر در آینده برای شما هم نخواهد بود؟ (13) این بخششها برای مردم عادی بسیار گران تمام شد چیزی که نتیجه آن شورش علیه خلیفه بود تا جائی که یکی از شعرا بخشش خلیفه به مروان را بعنوان اعتراض در شعر گنجاند و گفت:

و اعطیت مروان خمس العباد 
فهیهات شاؤک ممن سعی (14)

و باز برای اطلاع زیادتر می توان به مدارک ذیل در مورد این اسرافها مراجعه کرد (15).عبد الله بن مسعود که کلید دار بیت المال کوفه بود وقتی ولید بن عقبه از او مالی را قرض گرفت و بعد از آن نپرداخت، عثمان نیز سفارش کرد که کاری به او نداشته باشند اما ابن مسعود کلید بیت المال را رها کرده و به انتقاد از عثمان پرداخت، (16) طبیعی بود که این مخالفتهای صریح افرادی مثل عمار را وادار کند تا علنا در مدینه به مخالفت با خلیفه بپردازند (17) تنها پاسخ خلیفه به این بخششها این بود که می گفت قصد صله رحم دارد (18) با این همه بخششها بعید نیست که گفته باشد: اگر کلیدهای بهشت را داشتم علی رغم خواست مخالفین آنها را به بنی امیه می دادم (19)

و همچنین درباره ثروتهای کلانی که عده ای در این دوران بن جیب زدند، مسعودی مورخ معروف می نویسد:

ثروت «زبیر» به پنجاه هزار دینار، هزار اسب، و هزار غلام و برده، بالغ بود و املاک و مزارع فراوانی در بصره، کوفه، مصر و اسکندریه داشت.

عواید «طلحة بن عبید الله» از عراق روزانه، هزار دینار و بنا به نقل بعضی، بیش از این مقدار بود. در آمد وی از منطقه «شرات» به تنهائی بیش از هزار دینار در روز بود. «عبدالرحمن بن عوف» صد اسب، هزار شتر و ده هزار گوسفند داشت و پس از وفاتش یک چهارم از یک هشتم اموالش هشتاد و چهار هزار شد. وقتی که «زید بن ثابت» از دنیا رفت بقدری شمش طلا و نقره داشت که آنها را با تبر می شکستند! و این غیر از اموال و مزارع و زمینهایی بود که صدهزار دینار قیمت داشت!

«یعلی بن منیة» هنگام وفات، پانصد هزار دینار نقد، و مطالبات و املاک دیگری به مبلع سیصد هزار دینار از خود باقی گذاشت. خود عثمان روزی که کشته شد مبلغ صد و پنجاه هزار دینار و یک میلیون درهم در تحویل خزانه دار خود داشت و قیمت زمینهائی که در «وادی القری» و «حنین» و نقاط دیگر داشت، به صد هزار دینار بالغ بود و علاوه بر اینها، تعداد زیادی اسب و شتر داشت. مسعودی بعد از نقل آمار گذشته، می گوید: «این رشته سردراز دارد و داستان کسانی که در زمان خلافت عثمان، صاحب آلاف و الوف شدند، مفصل است» (20).

4 در این دوران بود که عثمان، بنی امیه را بر عرض و ناموس مردم حاکم کرد، ولید را حاکم کوفه نمود، همو که قرآن او را فاسق خوانده، او بعد از 5 سال حکومت در کوفه در ماجرای شراب خواری از فرمانداری کوفه بر کنار و توسط حضرت علی (ع) حد بر او جاری شد.

حکم بن ابی العاص را که تبعیدی پیامبر (ص) بود باز گرداند و به سرپرستی قبیله خزاعه فرستاد، چنانچه عبدالله بن سعد ابی اسرح را نیز از تبعید پیامبر بازگرداند و حاکم مصر کرد و عبدالله بن عامر را که از بنی امیه بود حاکم بصره نمود و به مروان حکم حکومت بحرین را داد و اعمال زشت همین ها بود که باعث شورش مردم علیه عثمان شد. (تاریخ سیاسی اسلام، ص 344).

5 در این دوران بود که جامعه از خط معنویت دور شد، فرزندان خلیفه با خود وی در مجالس لهو و لعب حرام شرکت می جستند (ارزیابی انقلاب امام حسین (ع)، ص 35)

خلیفه در منی بر خلاف پیامبر و خلفای قبل از خود، نماز را تمام خواند و وقتی بر او اعتراض شد گفت این رأی من است. (البدایة و النهایة، ج 7، ص 171، تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ص 342) .

او به عبید الله فرزند عمر که بدون دلیل سه نفر (هرمزان دختر فیروز شخص نصرانی دیگری بنام جفینه) را کشت به گمان اینکه در قتل عمر شرکت داشتند، امان داد و او را قصاص نکرد به بهانه اینکه مردم خواهند گفت دیروز خلیفه را کشتند و امروز می خواهند فرزندش را بکشند .

البته عبید الله بعد از روی کار آمدن حضرت علی (ع) به شام گریخت و در جنگ صفین توسط سربازان امام کشته شد.

ولید بن عقبه حاکم او در کوفه در حال مستی نماز صبح را 4 رکعت خواند و در محراب مسجد استفراغ نمود عبد الله بن عامر حاکم او در بصره در اولین جمعه، هنگامی که خطبه نماز می خواند چنین گفت:

الحمد لله الذی خلق السموات و الارض فی ست سنین (شش سال) در حالی که قرآن فی ست ایام دارد.

و خلاصه اینکه اسکافی نقل کرده از جمله چیزهایی که بر عثمان به عنوان عیب مطرح شد این بود که او احکام الهی را تغییر داده است. (تاریخ سیاسی اسلام، رسول جعفریان، ص 342 به بعد) .

6 در این دوره بود که اصحاب پیامبر به جهت اعتراض به اعمال عثمان مورد انواع و اقسام شکنجه ها و اذیت و آزارها واقع شدند.

ابوذر به شام و آنگاه به ربذه تبعید شد که در همانجا در تنهایی جان سپرد.

عبد الله بن مسعود که به سیاست مالی عثمان انتقاد داشت، آنقدر کتک خورد که چند دنده وی شکست.

«عمار یاسر» نیز از سیاست عثمان انتقاد کرد، عثمان او را به باد فحش و ناسزا گرفت و آنقدر او را زد که تا شب در حال اغما بسر برد، ولی این خشونت و ظلم، عمار را از هدف خود باز نداشت و به مخالفت خود ادامه داد، عثمان این بار نیز به او اهانت کرد و دستور داد او را روی زمین خواباندند و با پاهای چکه دار خود آنقدر به وی زد که شکمش پاره شد!

افراد دیگری نیز از مهاجرین و انصار، از کارها و سیاست عثمان انتقاد می کردند ولی عثمان به هیچ کدام ترتیب اثر نمی داد، رفته رفته دامنه این مخالفتها و نارضائیها توسعه یافت بطوری که همه انتظار داشتند عثمان به خواسته های آنان پاسخ مساعد بدهد زیرا انتقاد آنها بر اساس احساس نیازمندیهای اجتماع استوار بود و حاکی از نارضائی مسلمانان از سیاست عثمان و رفتار عمال وی بود ولی به جای اینکه خواسته های آنان تأمین شود، هر روز ناظر شکنجه و آزار شدید حقگویان و انتقاد کنندگان، توسط عمال عثمان بودند.

تبعید مالک اشتر ویاران او

خلیفه سوم، چنانکه گذشت، با فشار افکار عمومی، استاندار زشتکار کوفه ولید بن عتبه را از کار برکنار کرد وسعید بن عاص اموی را بر اداره امور استان کوفه گمارد وبه او دستور داد که با قاریان قرآن وافراد سرشناس کاملا مدارا کند.از این رو، استاندار جدید با مالک اشتر ودوستان او، همچون زید وصعصعه فرزندان صوحان، نشستها وگفتگوهایی داشت که نتیجه آنها این شد که استاندار کوفه، مالک وهمفکران او را با سیره خلیفه مخالف تشخیص داد ودر این مورد به طور محرمانه با خلیفه مکاتبه کرد ودر نامه خود یاد آور شد که با وجود اشتر ویاران او که قاریان کوفه هستند نمی تواند انجام وظیفه کند. خلیفه در پاسخ استاندار نوشت که این گروه را به شام تبعید کند. در ضمن، به مالک اشتر نیز نامه ای نوشت ودر آن یاد آوری کرد که: تو اموری در دل داری که اگر اظهار کنی ریختن خون تو حلال می شود، وهرگز فکر نمی کنم که با مشاهده این نامه دست از کار خود برداری مگر اینکه بلای کوبنده ای به تو برسد که پس از آن حیاتی برای تو نیست.هرگاه نامه من به تو رسید فورا راه شام را در پیش گیر.

وقتی نامه خلیفه به استاندار کوفه رسید یک گروه ده نفری را، که از صالحان وافراد خوشنام کوفه بودند، به شام تبعید کرد که در میان آنان علاوه بر مالک اشتر، زید وصعصعه فرزندان صوحان وکمیل بن زیاد نخعی وحارث عبد الله حمدانی و... به چشم می خوردند.

از قضا، وجود این گروه قاریان قرآن وسخنوران توانا وشجاع وبا تقوا عرصه را بر معاویه استاندار شام نیز تنگ کرد ونزدیک بود که افکار عمومی بر ضد دستگاه خلافت ونماینده او در شام بر آشوبد. لذا معاویه نامه ای به خلیفه نوشت ووجود آنان را در آن محیط مخل مصالح خلافت دانست. در آن نامه چنین آمده است:

تو گروهی را به شام تبعید کرده ای که شهر ودیار ما را فاسد وآن را به جوش وخروش در آورده اند ومن هرگز مطمئن نیستم که شام نیز به سرنوشت کوفه دچار نشود وسلامت فکر واستقامت اندیشه شامیان در خطر تشویش وکجی قرار نگیرد. نامه معاویه خلیفه را از سرانجام کار بیمناک ساخت . پس در پاسخ او نوشت که آنان را به حمص (محل دور افتاده ای در شام) تبعید کند.

برخی گفته اند که خلیفه تصمیم داشت که آنان را بار دیگر به کوفه بازگرداند، ولی سعید بن عاص، عامل کوفه، خلیفه را از اجرای تصمیم خود بازداشت واز این رو، آنان به حمص تبعید شدند. (21)

کسانی که به جرم ناسازگاری با کارگزاران خلیفه سوم از استانی به استانی دیگر تبعید شدند گناهی جز حقگویی وانتقاد از انحصار طلبی دستگاه خلافت نداشتند. آنان خواهان عمل خلیفه به سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بودند.

شایسته شأن خلیفه این بود که به جای پذیرش گزارش استاندار کوفه، افراد امین ودرستکاری را اعزام می کرد تا او را از حقیقت ماجرا آگاه سازند ودر چنین امر مهمی صرفابه گزارش یک مأمور اکتفا نمی کرد.

تبعید شدگان چه کسانی بودند؟

1 مالک اشتر شخصیتی است که عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را درک کرده است واحدی از رجال نویسان او را تضعیف نکرده اند وامیر مؤمنان علی علیه السلام او را در سخنان خود آنچنان توصیف کرده که تاکنون کسی را به آن شیوه توصیف نکرده است. (22) وقتی خبر فوت مالک به امام علیه السلام رسید شدیدا اظهار تأسف کرد وگفت:

«وما مالک؟ لو کان من جبل لکان فندا و لو کان من حجر لکان صلدا. أما و الله لیهدن موتک عالما و لیفرحن عالما. علی مثل مالک فلیبک البواکی و هل موجود کمالک؟» (23)

می دانی مالک چه کسی بود؟ اگر از کوه بود، قله بلند آن بود (که مرغی بر فراز آن به پرواز در نمی آمد) واگر از سنگ بود، سنگی سخت بود. مرگ تو ای مالک جهانی را غمگین وجهانی دیگر را شادمان ساخت. بر مثل مالک باید گریه کنندگان بگریند. آیا نظیر مالک وجود دارد؟

2 زید بن صوحان. در باره او همین بس که ابو عمرو در «استیعاب» می نویسد:

شخصی با فضیلت ودیندار وبزرگ قبیله خود بود. در نبرد قادسیه یک دست خود را از دست داد ودرنبرد جمل دررکاب امام علی علیه السلام شربت شهادت نوشید. (24) خطیب بغدادی می نویسد: زید شبها را به عبادت ورزها را با روزه داری سپری می کرد. (25)

3 برادر زید، صعصعه، همچون او بزرگوار وسخنران ودیندار بود.

4 عمرو بن حمق خزاعی از یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بود واحادیثی از آن حضرت حفظ کرده بود.او کسی است که وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را با شیر سیراب کرد آن حضرت در باره او دعا کرد وفرمود: خداوندا، او را از جوانیش بهره مند ساز. (26)

آشنایی با این افراد، ما را به احوال دیگر افراد تبعیدی آشنا می سازد.زیرا به حکم «الإنسان علی دین خلیله» ، همگی آنان با یک فکر وایده دور هم گرد آمده بودند، واز اعمال خلیفه وقت وعمال او انتقاد می کردند.تبیین زندگی ومقامات سیاسی ومعنوی وعلمی همه آنان مایه اطاله سخن است. لذا دامن سخن را کوتاه می کنیم وبه بیان خصوصیات عمده دیگر افراد تبعیدی می پردازیم.

کعب بن عبده نامه ای با امضای خود به خلیفه سوم می نویسد ودر آن از کارهای زشت استاندار وقت کوفه سخت شکایت می کند ونامه را به ابو ربیعه می سپارد.وقتی پیام رسان نامه را به دست عثمان می دهد فورا بازخواست می شود. عثمان اسامی همه همفکران کعب را، که به طور دسته جمعی (ولی بدون امضا) نامه را نوشته وبه ابوربیعه داده بودند، از او جویا می شود، ولی او از افشای اسامی آنان خودداری می کند، خلیفه تصمیم بر تأدیب نامه رسان می گیرد، ولی علی علیه السلام او را از این کار باز می دارد.سپس، عثمان به استاندار خود سعید بن العاص در کوفه دستور می دهد کعب را بیست تازیانه بزند واو را به ری تبعید کند. (27)

عبد الرحمان بن حنبل جمحی، صحابی پیامبر، از مدینه به خیبر تبعید شد وجرم او این بود که از عمل خلیفه، آن گاه که خمس غنایم آفریقا را به مروان بخشید، انتقاد کرد ودر ضمن اشعاری چنین گفت:

و أعطیت مروان خمس الغنیمة 
آثرته و حمیت الحمی

یک پنجم غنایم (آفریقا) را به مروان دادی واو را بر دیگران مقدم داشتی واز خویشاوند خود حمایت کردی.

این مرد تا روزی که عثمان زنده بود در خیبر به حال تبعید به سر می برد. (28)

پی نوشتها:

1 المعارف ص 195 ط دار المعارف، تاریخ ابن الوردی ص 204، عقد الفرید ج 2 ص 261، محاضرات ج 2 ص 476 شرح حدیدی ج 1 ص .67

2 معارف ص 159، تاریخ ابو الفداء ج 1 ص 168، انساب الاشراف ج 5 ص 27، .28

3 انساب الاشراف ج 5 ص 52 المعارف ص .194

4 الصواعق المحرقه ص .79

5 شرح نهج البلاغه ج 1 ص 66، عقد الفرید ج 2 ص 261، معارف .195

6 شرح نهج البلاغه حدیدی ج 1 ص .67

7 البدایه و النهایه ج 7 ص .172

8 انساب الاشراف ج 5 ص .7

9 الغدیر ج 8 ص .286

10 مروج الذهب ج 1 ص 433 از الغدیر ج 8 ص 285 از مسعودی.

11 دول الاسلام ج 1 ص 12 از الغدیر همان ج 8 ص .258

12 طبقات الکبری ج 3 ص 76 و .77

13 الموفقیات ص .602

14 معارف ابن قتیبه ص 195، تاریخ ابن الوردی ص .204

15 الفتنه الکبری ج 5 ص 47، 74، 77، الفتوح از ابن اعثم و 150، 151، یعقوبی ج 2 ص 169، 168، شرح حدیدی ج 1 ص 189 و 199، محاضرات ج 2 ص 476، تاریخ الفخری ص 133 ترجمه فارسی، مشاکلة الناس لزمانهم از یعقوبی، عهد عثمان.

16 یعقوبی ج 2 ص 171، انساب الاشراف ج 5 ص .30

17 طبقات الکبری ج 3 ص 260، مآثر الانافة ج 1 ص 92، المصنف از ابن ابی شبیه ج 11 ص .124

18 طبقات الکبری ج 5 ص 36 و .45

19 الجمل ص .98

20 الانساب، ج 5، صص 43 .39 صورت گسترده این بخش در تاریخ طبری، ج 3، صص 368 360 (حوادث سال 33 هجری) وارد شده است.

21 نهج البلاغه، نامه 38: «فقد بعثت إلیکم عبدا من عباد الله لا ینام أیام الخوف. ..» .

22 شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 6، ص 77 (طبع جدید) .

23 استیعاب، ج 1، ص .197

24 معارف ابن قتیبه، ص .176

25 تاریخ بغداد، ج 8، ص .439

26 انساب، ج 5، صص 43 41؛ تاریخ طبری، ج 3، صص 373 .372

27 تاریخ یعقوبی، ج 2، ص .150

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر