به گزارش خبرگزاری بین المللی قران (ایکنا)، جدایی دین از سیاست مبحثی است که با وجود پیشینه آن در گذشته دور، هنوز مسئلهای جدی در ایران است. مقام معظم رهبری در سخنرانی ابتدایی سال جاری جدایی دین از سیاست را یکی از سنگرهای دشمن دانستند و فرمودند: جدایی دین از سیاست یکی از سنگرهای دشمن است و آنها به همه باوراندهاند که دین نباید در محیطهای اجتماعی و سیاسی دخالت کند. درباره آنهایی که با دین سر و کار ندارند که هیچ، اما برخی از علمای دین هم باور نمیکردند که اسلام بتواند در مسائل سیاسی دخالت کند، این در حالی است که اصل تولد اسلام در اول با رویکرد سیاسی بوده است.
حال در اینجا سوال مطرح است که انگیزههای طرح جدایی دین از سیاست و تبعات تحقق چنین ایدهای چیست؟ آیا اساسا پیوند دین از سیاست مضراتی دارد؟ و مهمترین سنگر در مقابل این سنگر دشمن چیست؟ به منظور واکاوی مبحث جدایی دین از سیاست گفتوگویی با حجتالاسلام والمسلمین مسعود ادیب، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید قم داشتیم، که مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
سیاست چیست؟
مسعود ادیب، عضو هیئت علمی دانشگاه مفید قم در رابطه با مبحث جدایی دین از سیاست اظهار کرد: در ابتدا باید به این مسئله بپردازیم که منظور از سیاست چیست؟ گاهی اوقات سیاست را به معنای خاص کلمه و گاهی نیز به معنای عام آن بیان میکنند؛ یعنی هر نوع تأثیری که در زندگی اجتماعی انسان دارد و اگر بگوییم اهداف دین عمدتا به سعادت اجتماعی انسان برمیگردد و به تنظیم رابطه با خداوند ربط دارد؛ بنابراین نمیتوان گفت که هیچ دینی نمیتواند با سیاست مرتبط نباشد و به آن ربط نداشته باشد و دین ابزار و وسیلهای برای سعادت جاودانه است.
وی افزود: در خصوص دین اسلام میتوان بر این موضوع مدعی بود که هر کس ذرهای با اسلام آشنایی داشته باشد، این موضوع را اقرار خواهد کرد که اسلام به زندگی اجتماعی انسان نظر دارد، اما این لزوما بدین معنا نیست که قالب سیاسی برای انجام وظایف دینی تعریف شود.
ادیب در ادامه اظهار کرد: در هر جامعهای عرف آن جامعه بیان میکند که ساختار حکومت آن چگونه باشد؛ یعنی اگر دین ساختار یک حکومت باشد، موازین باید تابع مقررات شرعی باشد و این ساختار باید با هدفگذاری تعالی انسان بر ارزشهای معنوی شکل بگیرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه مفید قم بیان کرد: دین مربوط به روزگاری خاص نیست و در همه دوران و در هر جامعهای کارکرد خود را دارد، اگر کارکرد آن را در اسلام بشناسیم متوجه خواهیم شد که دین و سیاست به طور مسلم باید با هم مرتبط باشند.
وی اظهار کرد: اگر دین تنها به امور معنوی و شرعی بپردازد و در امور اجتماعی هیچ دخالتی نداشته باشد، زندگی انسان در چنین جامعهای بیمعنی میشود و همانند کسی است که در خلاء زندگی میکند.
مقصود جدایی دین از سیاست چیست؟
مسعود ادیب گفت: حال باید این سؤال را پرسید که آیا حیات اقتصادی و اجتماعی انسان بر امور معنوی تأثیر نمیگذارد؟ اگر این موضوع را بپذیریم که تاثیر دارد؛ بنابراین باید قبول کنیم که امور دینی و امور سیاسی با هم در ارتباط هستند و از یکدیگر جداشدنی نخواهند بود، اما مشکل اصلی این است که به درستی بیان نمیشود مقصود جدایی دین از سیاست چیست؟ آیا مقصود این است که دین صرفا به امور شخصی انسان بپردازد و در امور دیگر انسان دخالت نداشته باشد که این تعریف جدایی دین از سیاست تعریف موفقی نخواهد بود، اما اگر مقصود جدایی دین از سیاست این است که ما لازم نیست همه ساختارهای سیاسی، اجتماعی را از دین استخراج کنیم، از این منظر این تعریف درست است، چرا که قانون اساسی جمهوری اسلامی مورد تأیید دین است و قانون اساسی مشروطه هم بعد از این که شرایط شرعی در آن رعایت شد، مورد تأیید علمای دین قرار گرفته بود، در حالی که در قانون اساسی مشروطه با نظام سلطنت مشروطه و در قانون اساسی جمهوری اسلامی با نظام جمهوری مواجه هستیم، بنابراین میتوان نتیجه گرفت که دین در ذات خود دارای اقتضای سلطنت و جمهوری نخواهد بود، آنچه که دین به آن اقتضا دارد؛ حاکمیت ارزشهای دینی و طراحی جامعهای است که انسان را به ارزشهای دینی نزدیک کند.
عوامل مطرح شدن جدایی دین از سیاست
وی بیان کرد: بنابراین میتوان نتیجه گرفت که علت مطرح شدن مبحث جدایی دین از سیاست بر دو دلیل است؛ دلیل اول این است که ما تعریف درستی از این مسئله نداریم و بعضی از مسائل را با یکدیگر مرتبط میکنیم، دلیل دوم این است که متأسفانه موضعگیریها و تحلیلهای انسانها ناظر بر اتفاقات بیرونی و عملی است؛ یعنی در یک دوره اولیای دین در کارها خوب عمل میکنند، ما معتقد هستیم که جامعه را باید به دست آنها بسپارند، اما اگر گاهی اوقات عملکرد آنها با نقاط ضعفی مواجه است، ما معتقد هستیم که دین باید از سیاست جدا شود و موضوع جدایی دین از سیاست را مطرح میکنیم.
مسعود ادیب در پایان اظهار کرد: واقعیت این است که تصمیم گیری در این رابطه نمیتواند ناظر بر یک دوره خاص و اتفاقاتی که در آن دوره رخ میدهد، باشد و باید با یک شناخت مبناییتر از دین و نقش و کارکرد دین، جامعه، انسان و زندگی سیاسی انسان در اختیار باشد تا بتوانیم به این نتیجه برسیم که چند درصد از زندگی سیاسی انسان با دین مرتبط است.
مصاحبه: محمد ابراهیمی