ای دور مانده از حرم کبریا
|
سوی وطن رجوع کن از خطّه خطا
|
در خارزار انس چرا می بری به سر
|
چون در ریاض، انس بسی کرده ای چرا؟
|
بگذر زدلق کهنه فانی که پیش ازین
|
بر قامت تو دوخته اند از بقا قبا
|
از کوچه حدوث، قَدم گر برون نهی |
گوید ز پیشگاه قِدم حق که: مرحبا! |
بزدای رنگ غیر به غیرت ز روی دل |
کایینه دل است نظرگاه پادشا |
آیینه را ز آه بود تیرگی ولیک |
از آه صبح آیینه دل برد صفا |
کبر و ریا گذار و قدم در طریق نه |
تا راه باشدت به سر کوی کبریا |
بیگانه شو زخویش و ……… |
تا جان شود به حضرت جانانت آشنا |
تا کی ضلال تفرقه، جویای جمع شو |
کز نور جمع، ظلمت فرقت شود هبا |
در راه دوست هستی موسوم تو بلاست |
هان نفی کن بلای وجود خودت بلا |
تا تو به حرف«لا» نکنی نفی هر دو کون |
تو از کجا و منزل«إلا الله» از کجا؟ |
مقصود هفت چرخی و سلطان هشت خلد |
ای پنج نو به کوفته در دار ملک«لا» |
از پنج حس و شش جهت آن دم که بگذری |
«لا» در جهاز بالش وحدت کشد تورا |
عشق است پیشوای تو در راه بیخودی |
بس واگریز از خودی و جوی پیشوا |
در جان چو سوز عشق نباشد کجا بود |
مشکات دل ز شعله مصباح دین ضیا |
آن شهسوار بر سر میدان عاشقی |
جولان کند که از همه عالم شود جدا |
مهمیز شوق چون برنا بر براق عشق |
از سدره نطع سازد و از عرش متّکا |
از کام خویش بگذر و راه رضا سپر |
زیرا که از رضا همه حاجت شود روا |
چون تو مرا و خویش به دلبر گذاشتی |
هر دم هزار گونه مرادت دهد عطا |
سیراب شد چنانک دیگر تشنگی ندید |
هر کس راه یافت به سر چشمه رضا |
گر آرزوی شاهی ملک رضا کنی |
پیوسته باش بنده درگاه مرتضی |
سردار دین احمد و سردار اهل فضل |
سالار اهل ملّت و سلطان اصفیا |
آن ماحی ضلالت و حامی دین حق |
آن والی ولایت جان، شاه اولیا |
داماد مصطفای معلاّ علی که هست |
خاک درش ز روی شرف، کعبه علا |
روح الامین امانت او کرده اقتباس |
روح القدس گرفته ازو زینت و بها |
آدم خلافت است و براهیم خُلّت است |
چون نوح متقی است هم از قول مصطفی |
موسا است در … و عیسا است در ورع |
جمشید در جلالت و احمد در اصطفا |
بگذار احولی و ببین کیست جز علی |
مجموعه جمیع کمالات انبیا |
گر زانک نصّ«نفسک نفسی» شنیده ای |
ذاتی که اصطفاست همان عین ارتضا |
بشناس سرّ آیت دعوت به ابتهال |
آنجا که گفت:«انفسنا» حضرت خدا |
تا همچو آفتاب شود بر تو منکشف |
کین مرتضاست نفس محمّد در اجتبا |
او را ولایتی است به تخصیص از اله |
کان را بیان همی کند ایزد به«انّما» |
ای آستین دولت تو منشأ مراد |
وی آستان حرمت تو قبله دعا |
بر تارک جلال تو تاج«لعمرک» است |
بر قد کبریای تو دیباج«لافتا» |
گرچه یگانه ای و تو را نیست ثانی |
ثانیِ تست حضرت عزّت به«هل اتی» |
نی نی چه حاجت است به تخصیص، هرچه حق |
گفت از برای احمد مرسل گه ثنا |
ای جمله ثنا به حقیقت ثنای تست |
جان تو جان اوست، بدن گرچه شد دوتا |
ای اولیا زخرمن جود تو خوشه چین |
وی اصفیا زگنج عطای تو با نوا |
هم عقل را معلّم نطقت شده ادیب |
هم روح را مفرّح خلقت شده سبا |
با رای روشنت چه زند ماه آسمان |
در جنب آفتاب چه پرتو دهد سها |
یادی نکرد هیچ کس از خواجه خلیل |
چون فضل تو گشاد سر سفره سخا |
با این همه نعیم و چنین بخشش عظیم |
آخر روا بود من بیچاره ناشتا |
عمری است تا حسین جگر خسته مانده است |
در دست نفس اهل گرفتار صد بلا |
در کرب و در بلا، صفت ابتلای من |
شاها همان حدیث حسین است و کربلا |
امروز دست گیر که از پا فتاده ام |
آخر نه دست من تو گرفتی به ابتدا |
روی نیاز بر در فضلت نهاده ام |
ای خاک آستان تو بهتر زکیمیا |
چون در برآستان تواَم بر امید باز |
باری بگو که: حلقه به گوش منی درآ |
کوه ارادتم متزلزل نمی شود |
لوبسّت الجبال و لودکّت السما
ختم اللّه تعالی لنا بخیر و غفر لنا و وهب لنا شفاعة رسوله و اهل بیته صلّی اللّه علیه و علی آله اجمعین.
1. اهل البیت فی المکتبة العربیه، عبدالعزیز طباطبایی، چاپ اول، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، 1417 ق، ص10
2. آقای رسول جعفریان در مقدمه وسیلة الخادم الی المخدوم بحث تاریخی جالبی را درباره زمینه های ظهور تسنن دوازده امامی ارائه کرده اند و با نقل شواهد تاریخی متعدّد، توجه عالمان سنی را در قرون متمادی به نشر مناقب و فضایل اهل بیت(ع) یادآوری کرده اند. نگاه کنید به: وسیلةالخادم الی المخدوم، در شرح صلوات چهارده معصوم، فضل الله بن روز بهان خنجی اصفهانی، به کوشش: رسول جعفریان، انتشارات انصاریان، 1375
3.فهرست کتابخانه دانشگاه تهران، ج2، صص 146150
4. فهرست نسخه های خطی مجلس شورای اسلامی، ج36،ص289، نسخه شماره 13198؛ فهرست کتابخانه دانشگاه تهران، ج10، ص 2858؛ در فهرست نسخه های خطی فارسی به اهتمام منزوی(ج3،ص2299) آمده است:«دیوان خوارزمی مسائل عرفانی و ستایش از امامان شیعی و غزلهایی با تخلص سمنصورز دارد. دیوانی از او در بمبئی چاپ شده که به حسین حلاج نسبت داده شده است»؛ نیز نگاه کنید به: الذریعه، ج9، ص251.
5. ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری، ص774. از نسخه خطی«المستقصی» آگاهی یی در دست نیست.
6. کشف الظنون، ج52، ص1805 و 1806
7. فهرستواره کتابهای فارسی، احمد منزوی، ج3، ص1593
8. فهرست آصفیه، ج1، ص482
9. ادبیات فارسی بر مبنای تألیف استوری(ص775)، شش نسخه خطی از«مقصد الأقصی» را شناسانیده است. همچنین نگاه کنید به: فهرست نسخه های خطی فارسی، منزوی، ج 6، ص4437
10. فهرست میکرو فیلمهای کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران، ج1، ص203
11. علمای اهل سنّت در شرح و تببن«حدیث طیر» رساله های متعدّدی نگاشته اند، از آن جمله: محمّد بن جریر طبری(متوفی310)؛ ابوبکر بن مردویه احمدبن موسی اصبهانی(متوفی410)؛ حافظ ابی نعیم احمد بن عبدالله اصبهانی(موفی430)؛ ابو طاهر محمد بن احمدبن علی بن حمدان خراسانی حافظ از اعلام قرن پنجم هجری و شمس الدین ذهبی ابوعبدالله محمد بن احمدبن عثمان دمشقی شافعی(متوفی748). نک: تراثنا، شماره4، ربیع1406، مقاله«اهل البیت علیهم السلام فی المکتبة العربیة» از مرحوم آیةالله سید عبدالعزیز طباطبایی، صص6870.مرحوم آقای طباطبایی در مورد رساله ابن مردویه درباره حدیث طیر آورده اند: این رساله را ابن کثیر در«البدایة و النهایة»(ج7، ص353) یاد کرده است. و از ابن مردویه رساله ای می شناسیم به نام«ما نزل فی علی علیه السلام ».
|