خطبه اول
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین نحمده و نستعینه و نشکره و نتوکل علیه و نعوذ به تبارک و تعالی من شرور انفسنا و سیئات اعمالنا و نشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و ان محمدا عبده و رسوله «صلوات نمازگزاران » صلی الله علیه و آله سیما بقیه الله فی ارضه ، قال الله العظیم وقل رب ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق و اجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا، اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه فی هذه الساعه و فی کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتی تسکنه ارضک طوعا و تمتعه فیها طویلا.
بحثم در خطبه اول درباره ی اخلاق بود و چند خطبه پیرامون اخلاق جوان عرض کردم از این خطبه به حول قوه ی خداوند متعال چند بحث اخلاقی را اصولا مطرح می کنم که شامل پیر و جوان است واولین بحثم مسئله ی صدق و راستگویی است ضمن این که این بحث را ابتدا می کنم این است که از آیات شریفه قرآن و احادیث استفاده می شود که اساس و ریشه ی تمام فضائل اخلاقی صدق و راستی است این را در آیاتی که در خطبه های آینده اگر عمر و توفیق برایم بود توضیح خواهم داد صدق یک بار بعنوان سخن راست گفتن مطرح است یک بار به عنوان نه تنها سخن نیت صدق اندیشه ی صدق اخلاق صدق و کلا روح صادقانه و در مرحله ی آخر متحد شدن با تمام فضائل اخلاقی که این هر کدام یک توضیح خاص خودش دارد حالا در این خطبه آیه مبارکه 80 یا 81 از سوره ی شریفه ی اسراء و یا بنی اسرائیل که هر کدام به مناسبتی به همین سوره ی مبارکه گفته می شود انتخاب کردم آیه ی مبارکه ای که زیاد خوانده می شود حالا این را ترجمه کنم و قل رب ادخلنی مدخل صدق ای پیامبر بگو، بگو خدایا مرا در ورود کارم کمک کن که صادق باشم مدخل مصدر است یعنی مرا وارد کن نوع ورودی که نوع خاصی است و نوع ویژه ایست و آن ورود صادقانه است در گفتن صادق باشم در قرار و مدارها صادق باشم در روابطم صادق باشم در اعتقاداتم صادق باشم در عبادتم صادق باشم در سیر معارف توحید صادق باشم و قل رب ادخلنی مدخل صدق یعنی ادخلنی ادخال صدق مرا آنچنان در کار کمکم کن که صادق باشم و اخرجنی مخرج صدق در اینجا خیلی عجیب است که در ورود در کار به عنوان صدق سخن صدق کار صدق روش درست امداد خدا لازم است و لذا به شخص اول عالم امکان که رسول اکرم است خدا می فرماید قل، بگو رب با ربم بگو چون رب است که اسم رب است که منشاء رشد انسانی است بگو تو بگو رب ادخلنی خوب جایی که در ورود در کار پیامبر باید از خدا استمداد کند که من را کمک کن من درست بگویم دروغ نگویم دروغ نروم پیمان نشکنم در همه ی حالات و در همه ی اعمال با تو راست بگویم تو کمکم کن جایی که پیغمبر استمداد کند تکلیف بنده و شما واضح است که باید چه کنیم از خدا بخواهیم که صادق باشیم صدق خیلی نقطه ی بلندی است ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق ممکن است انسان در ورود صادق باشد ولی در بین کاذب بشود در بین راه بهم بریزد اندیشه او متزلزل بشود عقل او و لذا می گوییم خدا، در راه هم مرا کمکم کن در این معامله ای که الان می کنم کمکم کن صدق بگویم بعد هم صدق بگویم در جوانی صدق بگویم در پیری صدق بگویم در تمام مسیرم صادق باشم وقتی که از این کار بیرون می روم سرافراز بیرون روم و اخرجنی مخرج صدق در معرفت تو سرافراز باشم در سیر در صفات تو سرافراز باشم در پایان این دنیا و آغاز آخرت سرافراز باشم و صادق و اخرجنی مخرج صدق در اول آیه ی مبارکه چنین استمدادی از خدا می کنید عجیب است، عجیب است که در پایان آیه هم استمداد است واجعلنی من لدنک سلطانا نصیرا این صدق چقدر مهم است چه راه مشکلی است که می گوییم خدا مرا کمک کن مرا مدد کن نصیرم باش سلطانی به من بده توانی به من بده که بتوانم راه را صادقانه طی کنم واجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا حالا دوتا حدیث هم در توضیح این که حدودی گوشه هایش را بیان می کند عرض می کنم حدیث اول از امام صادق علیه السلام قال لبعض اصحابه امام صادق علیه السلام به بعضی از اصحابش فرمود: فرمود انظر مابلغ به علی علیه السلام عند رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم «صلوات نمازگزاران » فرمود توجه کن ببین علی علیه السلام در پیشگاه رسول اکرم که اینقدر بزرگ شد چه علتش بود چه بود که علی اینقدر بزرگ بود چه بود که نفس پیغمبر قرآن کریم خوانده اش انفسنا چه نکته ای در علی بود فالزمه ببین در علی علیه السلام چه اساس و پایه ای بود آن اساس را تو محکم بگیر از همان راه برو عرض کرد بفرمایید به چه چیز امیرالموءمنین نزد پیامبر اینقدر عزیز شد امام صادق علیه السلام فرمود فان علیا علیه السلام انما بلغ مابلغ به عند رسول الله لصدق الحدیث.
امیرالموءمنین به بالاترین نقطه رسید پیش پیغمبر چون راست می گفت به صدق الحدیث، هم زبانش راست هم دلش راست بود هم روحش را صدق تمام با رسول اکرم راست راست است وقتی در همه چیزی صادق بود می شود روح او با روح پیغمبر یکی،پس ببینید صدق چه می کند به انسان فرمود: رسید به این مقام لصدق الحدیث و اداء الامانه چون راست می گفت و امانت را ادا کرد ،هم راست گفت و هم آنچه که گفت به کار بست.این مقام صدق .این یک حدیث. حدیث دوم : از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم « صلوات نمازگزاران » این حدیث را هم احیاءالقلوب می نویسد و هم محجه البیضاء می نویسد .و فیض در محجه می فرماید اتفق علیه الفریقان هم سنی و هم شیعه هر دو این حدیث را نقل کردند که رسول اکرم فرمود: ان الصدق یهدی الی البر. راستگویی انسان را به نیکی هدایت می کند. والبر یهدی الی الجنه. نیکی انسان را به بهشت هدایت می کند. و ان الرجل لیصدق حتی یکتب عندالله صدیقا، انسان اگر بنا بر راستگویی گذاشت هی راست گفت هی راست گفت آنچنان راستگو شد، می شود صدیق که ابراهیم و اذکر فی الکتاب ابراهیم انه کان صدیقا نبیا، می شود صدیق این اگر آدم برود در مسیر راستگویی از اول راستگو باشد و ان الکذب یهدی الی الفجور دروغ آدم را به گناه می کشاند و الفجور یهدی الی النار فجور و گناه آدم را به آتش می رساند. و ان الرجل لیکذب حتی یکتب عندالله کذابا. آنقدر انسان دروغ می گوید که در پیشگاه خدا می شود دروغ گو و کذاب، بنابراین عزیزان بنده اول از خودم عرض می کنم و بعد به تمام عزیزان مخصوصا فرزندان و جوانان عزیز، بیاییم صفات انسانی در خودمان از روزهای آغازین زنده کنیم از همان جوانی ما که از ما گذشت و پیر شدیم جوانیمان هم نفهمیدیم ولی شما که جوانید و همچنین شما که مثل بنده پیر هستید بیاییم صفات انسانی را که ریشه اش راستگویی است در خودمان زنده کنیم دست از دروغ برداریم نه با همسر دروغ بگوییم نه با اولاد دروغ بگوییم نه با شریک دروغ بگوییم نه در اداره و مدرسه و کلاس دروغ بگوییم تا برسد به این که به خدا که می گوییم ایاک نعبد و ایاک نستعین دروغ نگوییم بیاییم این راه را پیشه کنیم بیاییم هی نگوییم فردا و پس فردا، صفات انسانی را باید آدم هرچی زودتر در خودش بیدار کند راستگویی را باید از نوجوانی عادت کرد اگر راست گفتی وقتی گفتند کجا بودی وقتی راست گفتی مجبوری بگویی رفته بودم با دوستان به ولگردی آنوقت دیگه نمی ره، رفته بودم به سیگار کشیدن دیگر نمی کشی یا به آن دختر مادرش گفت کجا بودی رفته بودم با دوستم دیگر نمی رود اساس همان است این را در خودمان را احیاء کنیم عظمت انسانی ولی باید کمک خواست از خدا واجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا داستانی دارد ملای رومی می گوید: یک کسی بود خاربنی داشت این خاربن به پای عابرین صدمه می زد می خارید خون می ریخت به او گفتند که این خاربن را بکن گفت فردا هی گفت فردا مثل بعض ما که می گوییم وقتی پیر شدیم، عجیب است بعضی پدرها و مادرها به جای این که به فرزندانشان نصیحت کنند می گویند تو جوانی حالا جوانی که عیب ندارد چنین برود و چنین انجام بدهد جوان باید خودش را بسازد پیر که شد مشکل است ساختن عزیزم مشکل است، مشکل دروغ من و شما خدای ناخواسته که سن مان بالاست و داریم ترک کنیم مشکل است مشکل است حرص پول را از خودمان دور کنیم تا جوانیم اقلا بگذاریم بچه هایمان مثل ما نشوند آنها خودشان را بسازند به تقوی بسازند مسجد مال جوان است قرآن خواندن مال جوان است راز و نیاز با خدا مال جوانی است چرا بگوییم نه، ملا جلال الدین رومی یک اشعاری دارد که در شان مثل بنده است که از پیران هستیم چه پیر مردان و چه پیر زنان مدتی فردا و فردا وعده داد ،
شد درخت خار او محکم نهاد آن درخت خارآن درخت بدجوانترمی شود وین کننده پیر و مضطر می شود خاربن در قوت و برخواستی خارکن در سستی و در کاستی خاربندن هر یکی خوی بد است بارها در پای خار آفت زدست بر طبر بردار مردانه بزن واجعل لی من لدنک سلطانا نصیرا
مردانه بزن تو علی وار آن درب خیبر بکن آنجا که مرکز صهیونیستها و حمله ی بر همه ی ارزشهاست تو بکن نگذار دیر بشود نگذار این دیر بشود نگوییم می رویم مشهد توبه می کنیم یک خورده سن مان بالا رفت توبه کنیم آن پدران و مادرانی که سنشان بالا رفت توبه برایشان مشکل می شود حالا چند سطر از امیرالموءمنین علیه السلام در صدق عرض کنم که جامعه اگر صادق بود چه می شود جامعه اگر کاذب بود چه می شود جامعه اگر دروغگو بود چه می شود امیرالموءمنین در خطبه 108 نهج البلاغه، چند سطر من عرض می کنم درباره ی اخلاق مردم آخرالزمان می فرماید : تحابوا علی الکذب و تباغضوا علی الصدق دوستیها بر اساس دروغ است دروغ، دشمنی بر اساس صدق است اگر است بگوید از او دور می شود تفیض اللئام و تغیض الکرام بدها هی جوش می زنند می آیند جلو و خوبها هی از زمین کم می شوند غارالصدق چه تعبیر بلندی دارد امیرالموءمنین، غارالصدق و فازالکذب صدق و راستگویی گویا در اعماق زمین فرو رفته است مثل آب که می رود در دل زمین راستگویی رفته در دل زمین آنچه به جای آن می جوشد کذب است و فاز الکذب پناه به خدا زندگی دروغ در معامله دروغ در حرفها دروغ در روشها دروغ در نوشتن دروغ در گفتن دروغ در راز و نیاز با خدا دروغ در یا الله گفتن دروغ پناه به خدا، غارالصدوق و فازالکذب اگر چنین شد چه می شود فاذا کان ذلک کان الولد غیضا و المطر قیضا در چنین روزگاری بچه ها مشکل پدر و مادر می شوند چرا مشکل می شوند چه کنیم اخلاق دخترم روش پسرم شرایط زندگی همه می شود مشکل. چون بر خلاف نظام آفرینش حرکت کردیم زندگی افتاد در گناه و کان المطر غیضا این با غین کان الولد غیضا این با قاف قیض یعنی باران بی اثر ابر هست ولی به جای این که باران بده تنفس را مشکل کرده اگر هم بدهد در جایی می دهد و در شرایطی که سیل می کند و کان الولد غیضا والمطر قیضا روزگار چنین می شود برکات از جامعه برداشته می شود پناه می بریم به خدا پناه می بریم به خدا از این حالی که برای انسان است که اینجور بیفتد در این راهها امیرالموءمنین علیه السلام بعنوان این که موعظه می کند و آخرالزمان را بیان می کند می فرماید در این زمان اسلام می گویند ولی چه اسلامی در پایان این خطبه می فرماید لبس الاسلام لبس الفرو مقلوبا می گوید اسلام ولی چه اسلامی، پوستین وارونه پوستین که انسان می پوشد باید باطن پوستین نرم و گرم کند ظاهر پوستین زیباست ولی وقتی وارونه پوشیدی بی اثر است و آن که نشان می دهد زشتی است پناه به خدا می بریم اگر به ما بگویند مسلمانها دروغ می گویند پناه به خدا پناه به خدا می بریم که اگر اقبال لاهوری بگوید چرا در کشورهای کفر می روید در معاملاتشان اگر هر گناهی می کنند راست می گویند ولی در کشورهای اسلامی می بینید دروغ، چرا اسلام را اینجور نشان می دهید صدق اگر صدق حرکت کردیم و پاک حرکت کردیم به اسلام نشان دادیم دین را نشان دادیم خودمان انسانیت و عظمت خودمان نشان دادیم توبه کنید استغفر الله ربی و اتوب الیه. بنده هم از طرف همه کسانی که زندگیشان خدای ناخواسته تاکنون در دروغ بوده عرض می کنم خدایا استغفر الله و اتوب الیه استغفر الله لی و لکم.
و در پایان خطبه ام که ورود در ظهر شهادت می دهم خدا را به وحدانیت و رسالت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم «صلوات نمازگزاران » و از خداوند طلب پوزش و آمرزش می کنیم.
بسم الله الرحمن الرحیم
والعصر ان الانسان لفی خسر
الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر.
( خطبه دوم )
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سید الانبیاء و المرسلین ابی القاسم محمد «صلوات نمازگزاران » و علی وصیه و خلیفته امیرالموءمنین و علی قره عین الرسول الزهراء البتول و علی الحسن و الحسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و الحسن بن علی و الحجه القائم العسکری «صلوات نمازگزاران » حججک علی عبادک و امنائک فی بلادک.
وصیت می کنم خودم و همه ی عزیزان را به ورع و تقوی و دوری از گناه.
چند اجلاس مهم در نیویورک پیش آمد اول اجلاس ادیان هزاره ی ادیان و دوم مجالس و سوم سران کشورها در این مجالس جمهوری اسلامی نقش نافذی داشت بنده یک جمله ای از هگل نقل می کنم و دور و اطراف همین یک توضیح کوتاهی عرض می کنم می گوید رویدادها سه مرحله دارد تاریخ سه مرحله دارد:
تاریخ مستند
تاریخ تحلیلی
تاریخ فلسفی
یعنی یک مرتبه اصل آن که پیشامد بیان می شود یک بار عوامل و عللش مطرح می شود چه شد و یک بار رسالتها و پیامدها و آثاری که بر آن بار است مطرح می شود این سه اجلاس دراجلاس اول که اجلاس ادیان بود رهبر معظم انقلاب دام ظله پیامی فرستادند که این پیام را قبل از خطبه های نماز جناب آقای دکتر حداد عادل توضیح خوبی دادند بنده در اینجا به این نکته می پردازم که در اجلاس ادیان آنی که تابش داشت درخشندگی داشت او اسلام بود و آن حلقومی که و قلمی که آن را نوشت آن قلم طاهر و دست پاکیزه ی رهبر معظم انقلاب بود بر پیشانی این اجلاس محمد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم «صلوات نمازگزاران » فوق همه ی پیامبران الهی می درخشید از طرفی در اجلاسی که ریاست محترم جمهوری سخنرانی داشتند در هر سه سخنرانی باز بحثی از اسلام و پیام انقلاب بود.
رهبرمعظم انقلاب وقتی که صلح را مطرح می کنند به عنوان این اجلاسها چه آثاری باید داشته باشد، صلحی است که برخواسته از اندیشه و امان است و میوه ی آن معرفت و کرامت انسان است نه زور و رعب و وحشت که در دست کارگزاران زر و زور است و گردانندگان فساد فریب و نیرنگ. این یک حقیقتی است که این برمی گردد به فلسفه ی این اجلاس که همان نکته ی سومی است که می خواهم عرض کنم که می خواهم عرض کنم این اجلاسها، در یک طرف بنگریم عظمت جمهوری اسلامی و عظمت اسلام که این در حقیقت عظمت این ملت و ایران است این ایران است که اسلام را به دنیا ارائه می دهد این نظام جمهوری اسلامی است که در دست ملت ایران قرار گرفته این عزت و این عظمت تحلیلش چیست یعنی از کجاست نباید ما متن قصه را ببینیم، ببینیم این از کجاست چی موجب شد که پیام رهبر معظم انقلاب با این عظمت در آن اجلاس خوانده شود کی موجب شد که رئیس جمهور محترم آن نکته ها را درباره ی عدالت و درباره ی معرفت و پایبندی به معنویت و دین مطرح بکند آن چیزی که این موهبت را به ایران، به نظام اسلامی می بخشد آن امام بود لت بودند شهدا بودند ایثارها بود ایران که همان ایران رضاخان که یک بار نقل کردم سفیر انگلیس بدون اجازه قبلی و وقت قبلی می آید وارد می شود بر رضا خان می گوید دولت ما چنین گفته تو چنین کن او هم مطیع است محمدرضا شاه که به تمام معنا که نوکر بود همه را داد به بیگانه که به ما می گفتند ایرانیها کشورهای عربی می گفتند ایرانی اخو الیهود شما برادران صهیونیستید اینها چنین کردند همین مملکت را ولی چه شد مملکت به این عظمت رسید چه شد که امروز پیام و پرچم نظام اسلامی در دنیا به اهتزاز در آمده.
یک وقتی که بنده گوش می دادم این مطالب را یادم آمد این حدیث در کمال الدین صدوق است از امام صادق علیه السلام است که هر وقت می پرسند ظهور فرزند شما مهدی کی خواهدبود یکی از نشانه ها و علائمش را می فرماید اذا رفع علمکم وقتی علم (به فتح ل ) شما برود بالا بعضی از محدثین خواندن علمکم چون انتشار علوم اسلام و شیعه خواهد بود ولی حالا آدم می فهمد علمکم علم اسلام علم امام عصر ارواحنا له الفداء در اجلاس هزاره ادیان بیان می شود این علم این عظمتی است واقعا این عظمت اساسش همین است این عزت این است اگر این ها نبود اگر ولایت فقیه نبود اگر مجتهد عادل در راس نبود اگر جوانها اینجور برای خدا نمی رفتند به جبهه ها ، کی اسم ما را می برد به عظمت و به ما چنین بها می دادند آنوقت حالا بیاییم در داخل کشور نظام اسلامی که دنیا را بیدار کرده نظام اسلامی که بانگ بیدار باش در سازمان ملل سرداده آنوقت در داخل خوابمان ببرد؟ در داخل بیاییم یا به امام راحل یا به ولایت فقیه یا به شهداء یا به سپاه یا به نیروهای بسیج نیش بزنیم بعد هم بگوییم اگر چنین کردیم و چنان شد بگوییم چرا جلوی روزنامه را گرفتند آن دفعه من عرض کردم، عرض کردم کجای دنیا می آیند بکنند ریشه ی قانون اساسی را و آزاد هم باشند در نوشتن این را بنده دنبال کردم با بعضی از کسانی که در کشورهای مختلف کار سیاسی داشتند مشورت کردم به قول آنها می گفتند در دنیا اگر کسی روزنامه ای بخواهد نظام خودش را زیر سئوال ببرد و در صدد براندازی باشد و قانون اساسیش را مورد خدشه قرار بده از هستی ساقطش می کنند چه رسد به اینکه ببندند جلویش را «تکبیر نمازگزاران » اینجایی که دم از آزادی می زنند و اینجایی که بگویند چرا؟ ما هر چی نوشتیم کسی حرف نزند به عنوان آزادی خوب اگر کسی حرف بزند که مملکت این نمی شود این عظمت را نمی آفریدند اینهایی که عظمت را آفریدند بر همین اصول آفریدند بر همین ارزشها ایجاد کردند شما این ارزشها را می گویی از اول درست نبود از اول غلط بود بنابراین آنچیزی که برای ما درس برای ملت ما به عنوان فلسفه ی این رویداد این است که آن عواملی که باعث شد نگهدارید، شهدا را نگهدارید ایثارها را احترام کنید امام راحل را تعظیم کنید ولایت فقیه را اعتقاد داشته باشید و آنچه اصل و اصول و ارزشهاست که احترام بگذارید پیر ما و جوان ما هوادار این اثر باشد اگر بخواهید عزیزان، عزیزان من اگر بخواهیم این عزت را ببریم جلو که به حول و قوه ی خدا و به دست توانای خدا در سایه نظارت وجود اقدس امام زمان ارواحنا فداه به جلو خواهیم برد و این ملت خواهد برد به جلو اگر بخواهیم این عظمت را ادامه بدهیم و پیش ببریم باید به داخلمان توجه کنیم، اولا مسئولان توجه کند دوم مردم توجه کنند اما مسئولان ببینند مشکل مردم چیست جامعه ی ما امروز چه گرفتاری دارد یک کلامی از امیرالموءمنین سلام الله علیه تعلیم کننده است این را بنده می خوانم برای تمام کسانی که یک میز دارند و در حد خودشان توان دارند امیرالموءمنین در حکمت 425 می فرماید ان لله عبادا اختصهم الله بعضی نسخه هاست که یختصهم الله بالنعم لمنافع العباد خدا بندگانی دارد به اشان نعمت می دهد که در خدمت مردم باشند مقام می دهد در خدمت مردم باشند پول می دهد در خدمت مردم باشند علم می دهد در خدمت مردم باشند لمنافع العباد قدرت می دهد می گوید تو قدرت داری امنیت را باید تامین کنید این ملتی که اینقدر فداکاری کردند باید خانه شان امن باشد جانشان امن باشد فکر کنید چه جور می شود امنی که تو تامین کرد کار کنید چه طور آنها خون را دادند شما کار کنید به جای جلسه ها و به جای نشستن و گفتگوهای صمیمانه و دوستانه بچسبیم به کار نه این که وقت اداری دیر بیاییم زود هم برویم آنوقت هم تازه کسرهای دوستانه داشته باشیم شب روز مجلس دولت قوه ی قضائیه همه ی ما همه و همه هر کس از مسئولیتی که دارد نهاد پولدار این مربوط به مسئولین نیست شما آقا که پول داری مسئول نیستی همین عبارت امیرالموءمنین سلام الله علیه درباره ی شماست آقایی که پول داری خدا به ات داده که در خدمت جامعه باشی اگر نباشد ازت خواهد گرفت لمنافع العباد یقرها فی ایدیهم خدا نگه داشته و قرار داده این همه چیز را که در دست شما که در خدمت مردم باشید و اذا منعوها نزعها منهم ثم حولها الی غیرهم ولی اگر بنا بشود رها کند نرسند به مردم خدا از دستشان می گیرد میز صندلی مقام موقتی است چند روزی است خدا از آدم می گیرد بعد کاری هم دیگر نمی تواند بکند می توانید کاری بکنید برای امنیت مملکت برای کار برای اشتغال برای این جوانهای عزیز که اینقدر ما می گویید شما پارسا باشید و پارسا هم بحمدالله کم نداریم و خیلی هم داریم در دانشگاهها دبیرستانها در غیر مراکز علمی مراکز کار بسیار، بسیار داریم الحمدلله ولی برای نسل جوان برنامه ریزی کردن و کار کردن و به جای این که بیایند سراغ بعضی از مسائل دیگرمان به این کار بپردازیم به امنیت که رهبر معظم انقلاب در اول سال فرمودند سال امنیت و سال وحدت کلمه به وحدت کلمه بپردازیم نه این که همه یک اندیشه داشته باشیم هیچ کس نمی گوید ولی همه بر محور قانون اساسی نظام اسلامی از خدا بترسیم ان ربک لبمرصاد نزعها عن ایدیهم
علی سلام الله علیه می گوید علی سلام الله علیه علی راستگو می گوید علی سلام الله علیه راستگو بود آنچه که گفت سخن خدا بود گفت از دستمان می گیرد خدا. بیاییم تا دست مان در خدمت مردم باشیم از این فقر نجات بدهیم جامعه را از این مشکل نجات بدهیم جامعه را رحمت خدا شامل ما می شود برکات خدا بر ما نازل می شود اگر تاجریم اگر بازرگانیم اگر پولداریم پولمان در خدمت جامعه قرار بدهیم می گیرد خدا از دستمان و بعد وبالش به گردن ماست در قبر و قیامت.
در اینجا من از سالگرد شهادت مرحوم آیت الله مدنی اعلی الله مقامه و از سالگرد رحلت آیت الله طالقانی اعلی الله مقامه برحمت و اوج مقام در پیشگاه خداوند متعال یاد می کنیم و از خداوند متعال مسئلت می کنیم برای این دو بزرگوار و برای امام راحلمان و همه ی شهدا و همه ی گذشتگان به پدران و مادران و ذوی الحقوق ما و همچنین برای شهدای 17 شهریور بر شهدای 17 شهریور که برای دفاع از کشور و اسلام جانفشانی کردند در تهران و در نقاط مختلف کشور بر این شهدا درود و تحیت می فرستیم و بر رژیم منفور شاه که اینجور خون عزیزان ما را در میدان شهدا و نقاط دیگر ایران به خاک ریختند نفرین و لعن می فرستیم. و از خدا می خواهیم که این ارواح پاک موجب گردد که رحمت خدا شامل حالمان باشد ما بهوش بیاییم به خود بیاییم به تقوی و به ورع و به وحدت کلمه و به این که رحمت خدا را با اخلاق خوبمان شامل حال خود کنیم. و در پایان من تشکر می کنم از ملت عزیز ایران که در این ایام فاطمیه از فاطمه سلام الله علیها خیلی احترام کردند مجامع زیاد بود در مجالس خوب شرکت کردند چند روز دیگر هم باز ولادت فاطمه است بحق زهرا اساس و همه از فاطمه است همه ارزشها از زهراست ارزشی هم که الان کشور ما دارد که دست مبارک امام عصر بالا سر ما دارد از فاطمه است همه از آنهاست.
بسم الله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر
فصل لربک و انحر ان شانئک هو الابتر.
اللهم یاحمید بحق محمد و یاعالی بحق علی و یا فاطر بحق فاطمه و یامحسن بحق الحسن و یا قدیم الاحسان بحق الحسین صلواتت را بر محمد و آل محمد فرو فرست.
فرج امام عصر را نزدیک بفرما.
پرچم نظام اسلامی را در سایه آن بزرگوار برقرار بدار. پایدار بدار ، معززتر بدار.
رهبر انقلاب را در سایه آن بزرگوار به سلامت بدار، نصرت مرحمت بفرما،
به دست شریف ایشان پرچم اسلام را به دست مبارک امام عصر ارواحنا له الفداء برسان.
مشکلات نظام اسلامی را حل بفرما.
خدمتگذاران این نظام را کمک بفرما.
همه را برای خدمت به این مردم تعیین بفرما.
مشکلات جامعه را رفع بفرما.
بیمارانمان خاصه منظورین لباس عافیت عنایت بفرما.
امام راحلمان و شهدای مان و پدران و مادرانمان و ذوی الحقوقمان ببخش و بیامرز.
اللهم اغفر للموءمنین والموءمنات و المسلمین و المسلمات
استغفر الله لی و لکم و السلام علیکم و رحمه الله.