ماهان شبکه ایرانیان

جستجویی در ترجمه حسن بن محبوب

علم رجال از دیرباز نام خود را بروشنی در دفتر علوم اسلامی ثبت کرده است. تاریخ تدوین اولین مجموعه های منظم در این علم به سده های سه و چهار بر می گردد

علم رجال از دیرباز نام خود را بروشنی در دفتر علوم اسلامی ثبت کرده است. تاریخ تدوین اولین مجموعه های منظم در این علم به سده های سه و چهار بر می گردد. بحث در این علم اگر چه تاکنون از سوی برخی صاحبنظران با مخالفتهایی روبرو بوده است، اما جایگاه بایسته آن در فقاهت باعث شده تا این فنّ موقعیّت شایسته ای را در میان علوم حوزوی به خود اختصاص دهد. تألیف جوامع رجالی اولیه به دست قدمای اصحاب مانند: اصول ثمانیه (رجال کشی، فهرست نجاشی، رجال و فهرست شیخ طوسی، رجال برقی، رساله ابی غالب ذراری، مشیخه صدوق و شیخ طوسی) و ادامه این روند با تدوین معاجم و قاموسهای رجالی در دوران متأخر بر این مطلب صحّه می گذارد.
علم رجال به بررسی احوال راویان احادیث معصومان(ع) می پردازد؛ احوالی که در قبول و رد سخن آنان تاثیر داشته باشد، مانند: وثاقت در صدق و امانتداری و قدرت حفظ احادیث و مذهب. علم رجال از هویت سجلی راویان هم تا حدودی بحث می کند تا معلوم گردد فلان راوی کیست و آیا اصلاً وجود دارد و آیا می تواند فلان حدیث را از فلان راوی یا معصوم(س) نقل کند. آنچه در معرفت احوال راویان اهمیت بیشتری دارد این است که جایگاه و نقش راوی در سلسله اسناد از نظر کمّیت و کیفیّتِ نقل، روشن گردد.
روشن است که احادیث اهل بیت(ع) اساس فقه است و این گنجینه توسط انسانهایی نسل به نسل و سینه به سینه به ما متقل شده است. بررسی حال این افراد ما را در یافتن سنّت و گفته واقعی معصومان کمک می کند.
ابن محبوب را در علم رجال به عنوان یکی از اصحاب اجماع می شناسند. مبحث اصحاب اجماع بحثی است مشهور و اصطلاحی است معروف. اصحاب اجماع عده ای از راویانند که علما بر صحت روایات و نقل آنها اتفاق نظر دارند. یکی از تفاسیر مربوط به صحّت روایات این گروه این است که بررسی حال راویانی که واسطه بین اصحاب اجماع و امام معصوم(ع) هستند لازم نیست و می توان به استناد اینکه اصحاب اجماع از آنها روایت کرده اند، آنها را افرادی موثّق بدانیم.
ابن محبوب در اصحاب اجماع در زمره اصحاب امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) نام برده شده است، البته بعضی به جای ابن محبوب، حسن بن علی بن فضال را قرار داده اند، ولی نامزدی برای ورود در شمار اصحاب اجماع و قرابت به آنها خود برای جلالت مقام راوی امری بس بزرگ است.

مشخّصات سجلّی
نامش حسن فرزند محبوب بن وهب بن جعفر بن وهب. کنیه اش ابوعلی ولقبش سرّاد است. در کتب رجالی و در اسناد روایات بیشتر به نام ابن محبوب و حسن بن محبوب آمده است. سال تولدش بنابر یک قول سال 149هجری و بنابر قول دیگر در سال 129 هجری بوده است. او در کوفه و در جمع موالیان قبیله بجیلة ساکن بوده است. وفاتش را به طور قطعی در سال 224هجری نوشته اند.
پدرش محبوب زمانی ساکن مدینه بوده ولی مدتی طولانی در کوفه سکونت داشته است که این نکته از گفتگوی محبوب بن وهب با امام کاظم(ع) به دست می آید.1 محبوب از اصحاب امام کاظم(ع) است و از حماد بن زیاد روایت نقل کرده است.2
ابن محبوب دوران امامت امام رضا، امام جواد(ع) و مدت کمی از امامت امام هادی(ع) را درک کرده است. جد سومش وهب از مردم سند (شهری بین هند و کرمان و سیستان.)3 و در صدر اسلام به عنوان غلام در خانه جریر بن عبدالله بجلی بوده است. جریر ابتدا از اصحاب امیرالمؤمنین علی(ع) بود، اما پس از جنگ جمل از خرگاه معاویه سر در آورد. در این هنگام وهب به خدمت امیرالمؤمنین(ع) شرفیاب شد و از حضرت خواست تا او را از جریر بخرد؛ جریر از فروش وهب سرباز زد و ناگزیر وهب را آزاد کرد تا حق ولاء بر او را از دست ندهد.4 وهب سندی پس از آزاد شدن به خدمت افتخاری امام علی(ع) نائل شد، اما نام او و فرزندانش در افراد قبیله بجلیه که جریر بزرگ آن بود ثبت شده است. متأسفانه به غیر از نام وهب اوّل (خادم امیرالمؤمنین ع ) نتوانستیم از دیگر اجداد نزدیک ابن محبوب در کتب رجالی نشانی پیدا بکنیم.

اوصاف اخلاقی و جسمانی
ابن محبوب مردی سبزه رو و متمایل به سیاه بود. موهای دو طرف پیشانی اش ریخته بود. محاسن کم پشت و لحیه ای تنُک داشت. از لگن راست می لنگید. یکی از چهار مردان بزرگ زمان خود بود.
سه مرد بزرگ دیگر عبارت بودند از: یونس بن عبدالرحمن، احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی و صفوان بن یحیی5. ابن محبوب مرجع و ملجأ شیعیان به شمار می رفت.6

شغل
ابن محبوب را «السرّاد» نامیده اند؛ یعنی زره ساز، ولی در کتب رجالی به اینکه شغل او مانند جدّش وهب سندی زره سازی بوده است، اشاره ای نشده است. پدرش محبوب شترهایی داشته که آنها را کرایه می داده است. از او نقل شده که: زمانی که ساکن مدینه بودم، خدمت امام موسی بن جعفر(ع) رسیدم و از شتران خود با حضرت سخن گفتم. حضرت فرمود: مگر نمی دانی شتر سختیهای فراوان دارد. از آن پس شترانم را کرایه دادم و به همراه غلامانم به کوفه فرستادم.7
در مورد شغل خود ابن محبوب مطلبی در کتب رجالی نیامده است. در مکاسب شیخ مرتضی انصاری نکته ای وجود دارد که می تواند شغل ابن محبوب را مشخص کند. شیخ انصاری در مکاسب محرّمه، هنگام نقل روایتی می گوید: «بعضی از گچکاران نقل کرده اند.»8 این روایت را فقط ابن محبوب از امام رضا(ع) نقل کرده است. روایت، سؤال ابن محبوب از امام رضا(ع) و جواب امام(ع) به اوست. بنابراین می توان گفت که شیخ، ابن محبوب را جصّاص (گچکار یا گچساز) می داند. ابن محبوب در این روایت از امام می پرسد: ما برای حرارت دادن به سنگ گچ از استخوان حیوانات و ارواث آنها استفاده می کنیم، آیا سجده بر این سنگها جایز است؟ امام فرموده است: آتش آنها را پاک می کند.9

فرزندان
مطابق نقل کتب رجالی ابن محبوب دو پسر به نامهای محمد و هارون داشته است. از روایتی که از ابن محبوب نقل شده فهمیده می شود که او حداقل یک دختر داشته که نام او معلوم نیست.10
برای فرزندش محمد هم پسری به نام جعفر ذکر شده است. جعفر معاصر علی بن محمد القتبی، استاد کشی بوده است. محمد و هارون هر دو از اصحاب امام جواد(ع) بوده اند.11
نجاشی درباره هارون می گوید: «او ثقه است و صادق از پدرش روایت می کند و کتابی به نام نوادر تألیف کرده است. هارون همچنین از محمد بن عبدالله بن زراره روایت دارد.»12

جایگاه و طبقه
علامه مامقانی او را در طبقه بیست و پنجم آورده است.13 ابن محبوب در مجموع از صدوهشتاد و هشت نفر روایت نقل کرده است که مولف مشایخ الثقات آنها را نام برده است.
ابن محبوب تقریبا در هزار و پانصد و هجده مورد در سلسله اسناد قرار گرفته است. شیخ طوسی می گوید:
«ابن محبوب از شصت تن از اصحاب امام صادق(ع) روایت کرده است.»14
بعضی از مشایخ ابن محبوب عبارتند از:
1 علی بن رئاب، آسیابان کوفی از قبیله حزم؛ مولف یکی از اصول اربعماة و همچنین مؤلف کتابهایی به نام وصیت و امامت، از اصحاب امام صادق(ع).
2 حمّاد بن عیسی کوفی، از قبیله جهینه، ساکن بصره، از اصحاب امام صادق و امام کاظم و امام رضا(ع). وی با دعای امام صادق(ع) پنجاه بار به سفر حج مشرف شده و در سفر پنجاه ویکم در سال 309 در رودخانه جُحفه غرق شد.15
3 محمد بن سنان زاهری کوفی، از اصحاب امام کاظم و امام رضا و امام جواد(ع). با دعای امام کاظم(ع) دوباره بینایی خود را به دست می آورد.
4 اسحق بن عمار بن حیان، ابویعقوب صرّاف، کوفی و از قبیله بنی تغلب است. با برادرش یونس و یوسف و قیس و اسماعیل خاندان علمیی را تشکیل می دهد که امام صادق(ع) آن را از خانواده هایی می داند که دنیا و آخرت را بدست آورده است.16
5 ابان بن تغلب، از اصحاب امام باقر و صادق(ع).
6 . ابان بن عثمان، از اصحاب امام صادق(ع).
7 ابراهیم بن ابی زیاد الکرخی، از اصحاب امام صادق(ع).
8 احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی، از اصحاب امام کاظم و امام رضا و امام جواد(ع).
9 جمیل بن دراج، از اصحاب امام صادق(ع).
10 محمد بن مسلم، از اصحاب امام صادق(ع).
11 حسین بن بنت ابی حمزه ثمالی، از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع).

شاگردان
1 ابراهیم بن هاشم، از اصحاب امام رضا(ع)؛
2 احمد بن الحسین بن عبدالملک الاودی؛
3 احمد بن محمد بن خالد برقی؛
4 احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی؛
5 حسن بن فضال، از اصحاب امام رضا(ع)؛
6 حسین بن سعید اهوازی، از اصحاب امام کاظم(ع)؛
7 عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی، از اصحاب امام هادی(ع)؛
8 علی بن مهزیار اهوازی، از اصحاب امام هادی(ع)؛
9 فضل بن شاذان، از اصحاب امام هادی(ع)؛
10 محمد بن یحیی (استاد شیخ کلینی).

در سلسله اسناد
شیخ طوسی در مشیخه استبصار برای روایات خود از ابن محبوب دو طریق ذکر می کند.17 در مشیخه تهذیب نیز همین سند را نقل می کند. شیخ صدوق هم در مشیخه اش طریق خود را تا ابن محبوب بیان می کند.18 در طریق شیخ کلینی نیز به ابن محبوب سه سلسله سند وجود دارد که عبارتند از:
1 محمد بن یحیی عطار اشعری قمی از احمد بن محمد بن عیسی از حسن بن محبوب؛
2 علی بن محمد (ابن الزبیر القرشی) از سهل بن زیاد از حسن بن محبوب؛
3 علی بن ابراهیم قمی از پدرش ابراهیم بن هاشم از حسن بن محبوب.

در نگاه بزرگان
شیخ طوسی او را مورد اطمینان و از مردم کوفه می داند.19 کشی نام او را در اصحاب امام رضا(ع) و اصحاب اجماع ذکر کرده است.20
علامه حلی او را از ارکان زمان خود، جلیل القدر و از راویانی می شمارد که فقط از موثّقان نقل می کند.21 ابن داود حلی می گوید: «فقهاء آنچه را که او روایت کند، صحیح می دانند.»22
در نسخه های فعلی رجال نجاشی نام ابن محبوب به طور مستقل نیامده است، ولی در دو سه مورد از او سخن به میان آمده است. نجاشی در ذیل نام جعفر بن بشیر می گوید: «او کتاب مشیخه ای مثل مشیخه ابن محبوب دارد ولی کتاب ابن محبوب از کتاب او بزرگتر است.»23 در ذیل نام داود بن کوره قمی نیز گفته است: «او کتاب مشیخه ابن محبوب را باب بندی کرده است».24 در ترجمه احمد بن الحسین بن عبدالملک هم یکبار دیگر تبویب کتاب مشیخه ابن محبوب را به او نسبت می دهد.25

نکته
از اینجا می توان نتیجه گرفت که ترجمه ابن محبوب در بدو امر در رجال نجاشی بوده است، اما بعدها به عللی از بین رفته است. علامه شوشتری در قاموس الرجال در دفاع از نجاشی می گوید:
هیچ نسخه ای از رجال نجاشی به طور کامل بدست ما نرسیده است، بغیر از ترجمه ابن محبوب. بسیاری از عناوین دیگر هم در آخر کتاب او وجود ندارد، در حالی که این عناوین مسلماً در ابتدا در کتاب بوده است. همچنین می بینیم که علامه حلی در ترجمه ابن محبوب نوشته است: «کوفی، ثقة، عین». ولی در فهرست شیخ چنین آمده است: «کوفی، ثقة» و می دانیم که علامه در چنین مواردی در صدد آن است که عین عبارات منابع مورد استفاده قبل از خود را ذکر کند. پس معلوم است که علامه این تعبیر را از شیخ نگرفته، بلکه از کتاب نجاشی اخذ کرده است.26

نگاهی به ترجمه او در رجال کشی
در رجال کشی آمده است:
علی بن محمد القتیبی، قال حدثنی جعفر بن محمد بن الحسن ابن محبوب، نسبة جده الحسن بن محبوب: ان الحسن بن محبوب، ابن وهب ابن جعفر بن وهب، وکان وهب عبداً سندیاً مملوکا لجریر بن عبدالله البجلی وکان زرّاداً فصار الی امیرالمؤمنین(ع)، وسئله ان یبتاعه عن جریر، فکره جریر ان یخرجه من یده، فقال: الغلام حرّ قد اعتقته! فلما صحّ عتقه صار فی خدمة امیرالمؤمنین(ع)، ومات الحسن بن محبوب فی آخر سنة اربع وعشرین ومأتین، وکان من ابناء خمس وسبعین سنة، وکان آدم شدید الأدمة انزع سناطاً خفیف العارضین ربعَة من الرجال یخمع من ورکه الایمن… قال نصربن الصباح: ابن محبوب لم یکن یروی عن ابن فضّال، بل هو اقدام من ابن فضّال و اسنّ، واصحابنا یتمهون ابن محبوب فی روایته عن ابن ابی حمزة،…27
البته در عبارت (جمله آخر) کلمه «ابن» اضافه است، زیرا ابن محبوب، ابوحمزه را درک نکرده است.
برخلاف این نظر، مرحوم قهپایی معتقد است که کلمه ابن بجاست، یعنی ابن محبوب28 از پسر ابی حمزه نقل کرده است. و اگر وجود واژه ابن را ضروری بدانیم، کلام کشی هم نادرست خواهد بود و اصحاب نخواهد توانست بر ابن محبوب خرده بگیرند که چرا از ابن ابی حمزه نقل می کند، چون برای ابن محبوب نقل از پسر ابو حمزه ممکن بوده است و این شخص در بعضی روایات با عنوان ابن بنت ابی حمزه و دربعضی روایات نیز با عنوان حسین بن بنت ابی حمزه ثمالی آمده است.
علامه شوشتری در ردّ نظر مرحوم قهپایی می گوید:
کلمه ابن، اضافی است و اشکال علما متوجه این نکته است که ابن محبوب عصر ابی حمزه را درک نکرده است. نقل بی واسطه ابن محبوب از ابی حمزه در موارد متعددی آمده است و نمی توان گفت که در تمام این موارد کلمه ابن از سند روایت افتاده است و مؤلفان کتب اربعه را مقصّر دانست.29
مرحوم شوشتری سپس در مقام دفاع از ابن محبوب می گوید:
ابن محبوب در زمان فوت نودوپنج سال داشته است و سبعین در عبارت کشی در اصل تسعین بوده است و تغییر تسعین به سبعین در کتب نامفهوم اتفاق می افتد.30
لذا با توجه به اینکه سال وفات او 224 هجری بوده، تولد او در سال 129 واقع شده است؛ ابی حمزه نیز در سال 150 از دنیا رفته و ابن محبوب در این زمان جوانی بیست وشش ساله بوده که صلاحیت روایت از ابی حمزه را داشته است.
این نظریه طرفداران دیگری هم دارد. این عده می گویند: ابن محبوب نه تنها از ابوحمزه، بلکه از بسیاری از اصحاب امام صادق(ع) نقل روایت کرده است؛ مانند: مالک بن عطیه، سماعة بن مهران، علی بن رئاب و… درحالی که بعضی از این افراد قبل از سال 149 از دنیا رفته اند. آیا می توان گفت ابن محبوب در تمام این موارد سخنی خلاف واقع گفته است؟

اشکالاتی از علامه شوشتری بر عبارات کشی
1 واژه سباطا باید سبطا باشد. سپس خود مسبط را به معنای شخص بلند قامت ترجمه کرده است. البته در بعضی از نسخه ها این واژه به صورت سناطا آمده است.31
با توجه به معانی لغات آمده در این ترکیب واژه سباطا نمی تواند صحیح باشد. بساط به معنی موی صاف و کشیده است و این واژه نمی تواند خبر کان باشد. خبر در اینجا باید مشتق باشد که بر یک معنی و ذات دلالت کند. اما دو احتمال دیگر: سناط به معنی مرد کوسه و تنک ریش است و سبط یعنی مرد بلندقد و اگر این واژه سَبِط باشد به معنی مرد موی کشیده است.
از طرف دیگر واژه انزع در جمله، یعنی مردی که موهای دو طرف پیشانی او ریخته است. در ترکیب «حفیف العارضین» هم دو احتمال است. به معنی مرد سبک لحیه و تنک ریش و یا به معنی مرد سبک موی که تنکی موی سر را هم شامل شود. اگر حفیف العارفین به معنی مرد سبک لحیه باشد، احتمال سناطا در ضبط این واژه از جهت تکرار دو لفظ مترادف ضعیف می شود. اما اگر حفیف العارفین اشاره به تنکی موی سر باشد، این احتمال هیچ ایرادی نخواهد داشت؛ مخصوصاً اگر بگوییم تکرار در اینجا مخل و مهلّ نیست. اما اگر ضبط این واژه سَبْطا باشد، از نظر معنی ایرادی وارد نیست و هیچ تکراری لازم نمی آید الا اینکه تغییر و تحریف مسبطا به صورت سباطا یا سناطا مشکل است. اما احتمال تغییر سناطا به سباطا قویتر است.32
2 مرحوم شوشتری همچنین معتقد است که در عبارت «فکره جریران یخرجه من یده» (یعنی: جریر نخواست که امام، وهب را از دستش خارج کند، یاخودش نخواست که وهب را از تحت قدرت خود خارج کند.) به جای کلمه یده باید ولائه باشد. مرحوم شوشتری چنین استدلال می کند که جریر نمی خواست عبد از ولائش خارج شود نه از دستش والاّ او را آزاد نمی کرد. عبد با آزاد کردن از دستش خارج می شود، ولی از ولائش خارج نمی شود. اما اگر او را می فروخت عبد از ولائش هم خارج می شد. در واقع این اشکال متوجه بیان کشی است نه اینکه در اینجا تحریفی ناخواسته رخ داده است، چون مسلما ولائه به یده تبدیل نمی شود.33
در دفاع از کشی می توان گفت: استفاده از این گونه تعابیر، ذوقی و سلیقه ای است و دقتهای فقهی و فلسفی در بیان اینگونه امور رعایت نمی شود. بالفرض که احکام مربوط به اماء و عبید و اقسام حقوقِ موالی بر آنها در زمان رسول الله(ص) بیان شده باشد. این دو، فاصله چندانی با هم ندارند. می توان گفت با آزاد کردن و ایجاد حق ولاء، عبد از دست مولی بکلی خارج نمی شود، بلکه خروجی موقتی است و پس از موت عبد، باز مولی از اموال و منافع عبد استفاده می کند.

نوش از سرچشمه
یکی از امتیازاتی که باعث ارتقا و منزلت راوی می شود، نقل بی واسطه او از معصوم(ع) است. ابن محبوب در مجموع هشت روایت را به طورمستقیم از معصوم(ع) اخذ کرده است.سه روایت به طور شفاهی از حضور امام(ع) و پنج روایت دیگر را به وسیله نامه از محضر امام (ع) اخذ کرده است از روایات حضوری او دو روایت از امام رضا(ع) و یک روایت از امام جواد(ع) است. روایات مکاتبه ای را نیز از محضر امام رضا(ع) اخذ کرده است.

تألیفات
1 مشیخه. همانطور که گذشت نجاشی تبویب این کتاب را به داود بن کوره قمی و احمد بن الحسین بن عبد الملک نسبت داده است. الذریعة تبویب آن را به دست داود بن کوره متذکر شده است.34 ابن ادریس حلی از این کتاب چهارصدو پنجاه حدیث انتخاب کرده و در السرائر آورده است.35
علامه مجلسی درباره این کتاب می گوید:
«این کتاب از تمام کتبی که در زمان حضور معصوم(ع) نگارش یافته مشهورتر است. این کتاب صدسال قبل از غیبت نوشته شده و حاوی اخباری درباره غیبت و ظهور امام عصر(عج) است.»36
کتب مشیخه ابن محبوب از اولین کتابهایی است که در موضوع علم رجال نگارش یافته و متأسفانه مانند دیگر کتب اصحاب ائمه به دست ما نرسیده است.
2 کتاب دیات؛
3 حدود؛
4 نکاح و طلاق؛
5 نوادر (در حدود هزار ورق)؛
6 فرائض؛
7 تفسیر؛
8 کتاب العتق. (کتاب تفسیر و عتق را احمد بن محمد بن عیسی روایت کرده است)؛37
9 کتاب المراح، با راء مهمله چنانچه در فهرست شیخ آمده است،38 البته در اعیان الشیعه با زاء معجمه ضبط شده است.39

جلوه ای دیگر از جمال حسن
ابن محبوب روایتگری است به بزرگی و وسعت تمامی ابواب فقه. نام وی در ورق ورق کتاب عظیم فقه جعفری ثبت است. امامت سه امام بزرگ، امام کاظم(ع)، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) را درک کرده است.
بارها به محضر حضرت رضا(ع) شرفیاب گشته است. برای اخذ احادیث آل علی(ع) در محضر بیش از صد راوی نشسته است. در تداوم این سنّت بیش از صد تن دیگر را رسالت دارِ نقل روایات خود کرده است.
وی در میان هفده ستاره دیگر در اصحاب اجماع پرتوافشانی می کند. بزرگانی همچون شهید ثانی او را در زمره زبده ترین اصحاب امام صادق(ع) برشمرده اند.40 بعضی دیگر از بزرگان از او به نام شیخ یاد کرده41 و بعضی هم او را فقیه راویان نامیده اند42 ابن محبوب فقیهی اجتماعی بود که در جامعه در کنار مردم و شیعیان کوفه پناه و امید و کلید حل مشکلات آنها بود.
ابن محبوب اگر چه در بطن آشوب کورِ واقفیه قرارداشت اما در آن غرق نشد. حق را شناخت و به آن تمسک جست. در این باره روایاتی را در ردّ واقفیه و گمراهی آنان برای دیگران نقل کرده است.43
پایان این نوشته، گفتاری است از امام صادق(ع) درباره ابن محبوب:
قال الرضا(ع) فیما کتب الیه: ان الله عزّوجلّ قد ایّدک بحکمة وانطقها علی لسانک، قد احسنت واصبت، اصاب اللّه بک الرشاد ویسّرک للخیر ووفّقک لطاعته.44


1 . بحارالانوار، ج64، ص135
2 . من لایحضره الفقیه، ج4، ص101
3 . معجم البلدان، یاقوت حموی، بیروت، دار صادر، 1982، ج3، ص267
4 . حق ولاء از حقوقی است که آزاد کننده عبد با آزاد کردن او پیدا می کند و بر طبق آن، کسی حق فروش و یا بخشیدن عبد را ندارد. همچنین اگر عبد وارثی نداشته باشد، آزاد کننده وارث او محسوب می شود. (به نقل از سلسله المنابع الفقهیة، علی اصغر مروارید، ج10، ص330).
5 . مجمع الرجال، علامه قهپایی، اصفهان، نشر مصحح، 1384ه، ص145
6 . راویان امام رضا(ع) در مسندالرضا(ع)، ص123
7 . بحارالانوار، ج64، ص135
8 . المکاسب المحرمة، شیخ انصاری، چاپ دوم، تبریز، 1375ه.، ص14
9 . کافی، کلینی، بیروت، دارالاضواء، 1405ه.، ج3، ص33
10 . همان، ج5، ص471
11 . رجال الطوسی، چاپ اول، نجف، کتابخانه حیدریه، 1381ه.، ص408؛ معجم رجال الحدیث، آیة اللّه خویی، چاپ دوم، نشر مدینة العلم، 1403ه.، ج19، ص227
12 . وسائل الشیعة، ج4، ص61
13 . طرائف المقال، سید علی اصغر جابلقی، چاپ اوّل، کتابخانه آیة اللّه مرعشی، 1410ه.، ج1، ص296
14 . الفهرست، شیخ طوسی، چاپ اول، موسسه نشر الفقاهة، 1417ه، ص96، شماره 162.
15 . جامع الرواة، محمد اردبیلی، کتابخانه آیة الله مرعشی، 1403ه.، ج1، ص273
16 . قاموس الرجال، علامه شوشتری، چاپ دوم، جامعه مدرسین، 1411ه.، ج1، ص758
17 . الاستبصار، شیخ طوسی، چاپ سوم، بیروت، دارالاضواء، 1406ه.، ج4، ص307
18 . من لایحضره الفقیه، ج4، کتاب مشیخه، ص49
19 . رجال الطوسی، ص347
20 . اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، تحقیق: حسن مصطفوی، چاپ دانشگاه مشهد، ص556
21 . رجال العلامة الحلی (خلاصه الاقوال)، قم، کتابخانه رضی، 1402ه، ص37
22 . رجال ابن داود، دانشگاه تهران، 1342ش، ص115
23 . رجال النجاشی، چاپ جامعه مدرسین، ص80
24 و 25 . همان، ص86 و 158
26 . قاموس الرجال، ج3، ص349
27 . اختیار معرفة الرجال، تحقیق: حسن مصطفوی، ص584، شماره های 1094 و 1095
28 . قاموس الرجال، ج3، ص349
29 . قاموس الرجال، ج3، ص350
30 . همان.
31 . اختیار معرفة الرجال، تحقیق: حسن مصطفوی، دانشگاه مشهد (متنی که در مقاله آمده)؛ اختیار معرفة الرجال، تحقیق: مهدی رجایی، مؤسسه آل البیت.
32 و 33 . رجوع شود به: قاموس الرجال، ج3، ص349.
34 . الذریعة الی تصانیف الشیعة، آقا بزرگ تهرانی، قم، مؤسسه اسماعیلیان، ج19، ص57
36 . السرائر، ابن ادریس حلی، جامعه مدرسین، ص85
36 . بحارالانوار، ج51، ص365
37 . معجم رجال الحدیث، ج5، ص89
38 . الفهرست، شیخ طوسی، ص46
39 . اعیان الشیعة، سید محسن امین، بیروت، دارالتعارف، 1406ه.، ج5، ص234
40 . اصحاب الاجماع وثلاثون من فطاحل العلماء، ابراهیم مشکینی، چاپ اول، موسسه امام حسین، 1413ه.، ص36
41 . وسائل الشیعة، ج27، ص104
42 . کتاب المعتبر، علامه حلی، قطع رحلی، مقدمه کتاب.
43 . بحارالانوار، ج49، ص15
44 . همان، ج88، ص311

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان