ماهان شبکه ایرانیان

هندسه سیاسی در اندیشه امام خمینی

بررسی موردی: دروس «ولایت فقیه » در نجف

بررسی موردی: دروس «ولایت فقیه » در نجف

ءاشاره :

مقاله توضیح می دهد که اندیشه سیاسی که توسط امام خمینی، مهندسی و اجراء شدبدقت در ذهن ایشان، چیده و تنظیم شده بود و از کلیه ارکان نظری و راهبردی برای یک انقلاب و تشکیل حکومت جدید و نظام دینی، برخوردار بود. سپس جهت اثبات تحقق همه اجزاء یک هندسه دقیق سیاسی، به اظهارات و مکتوبات و نیز اقدامهای امام راحل «رض »، استناد شده است.

توفیق عظیم امام خمینی در رهبری یک انقلاب بزرگ از سال 1341 تا پیروزی آن وبراندازی یک نظام قدرت مند و سپس ریاست وهدایت یک نظام اجتماعی و سیاسی نوین طی ده سال می تواند سؤال اساسی زیر را برای اندیشمندان سیاسی مطرح نماید:

«از اندیشه های سیاسی و اجتماعی امام خمینی چه نظریه و راهبردهائی قابل استنباط است و با چه چارچوب نظری وراهبردی می توان به تحلیل اندیشه های سیاسی امام پرداخت؟»

امام خمینی، مرد علم و نظر بود. او در فقه واصول و کلام و فلسفه و عرفان به مقام استادی رسید و در تاریخ و ادبیات نیز در حد بالائی بود. (1) در عین حال او مرد عمل و اقدام بودزیرا در مقام اجتهاد و مرجعیت با صدور فتوا،تکالیف عملی مؤمنین را مشخص می کرد وبه همین لحاظ با واقعیات زندگی مردم ومشکلات جامعه آشنا بود. از سال 1341 نیز درعین فقاهت و مرجعیت، آشکار و مستقیم واردعرصه اقدام و مبارزه سیاسی گردیده وبزرگترین و مهمترین رهبر مخالفان شاه شد.در تبعید پانزده ساله نیز به تعلیمات و تبلیغات انقلابی دست زد و کادرسازی و سازماندهی نمود. با چنین دستمایه و سابقه ای ازسال 1356 بعنوان رهبربلامنازع انقلاب اسلامی با بسیج مردمی، نظام شاهنشاهی را براندازی کردو از سال 1357 تا هنگام رحلت، رئیس نظام جمهوری اسلامی بود. در طول تاریخ ایران و جهان و در طی قرون اخیر شاید بی نظیر و یا لااقل کم نظیر است که مردی در اوج زهد و عرفان و علم،دست به یک انقلاب خونین مکتبی و مردمی زده باشد و یک قدرت بزرگ منطقه ای و مورد حمایت همه ابرقدرت ها را ساقط نموده و سپس دهسال نیز در عین مرجعیت، نقش رهبری سیاسی وریاست دولت را نیز ایفا کرده باشد.

چنین جریان تاریخی، انقلابی و سیاسی عظیمی به رهبری امام خمینی دارای چه پشتوانه نظری و راهبردی بوده و این اندیشه دارای چه سازمان و انسجامی بود که این چنین در تحقق اهداف خود قرین تحول و توفیق شد و چنانکه امام در براندازی نظام شاهنشاهی و استقرار نظام جمهوری اسلامی از این اندیشه منسجم استفاده کرد، اینک در حفظ و گسترش و اصلاح و تکمیل جامعه و دولت برخاسته از انقلاب او چگونه می توان از آن استفاده کرد؟

الف) مفروضات و ارکان یک چارچوب نظری وراهبردی

نظریه و راهبردی را که می خواهیم از آرا واندیشه سیاسی امام استنباط و استخراج کرده و یابمدد آن به اندیشه های امام وارد شویم، هندسه سیاسی امام خمینی و جامعه مطلوب یا مدینه فاضله او می نامیم.

این هندسه و چارچوب شامل 5 رکن و عنصراست: (2)

1- وضع موجود جامعه چیست؟

انسان در چارچوب روابط اجتماعی و زندگی جمعی اهداف و نیازهای خود را تعقیب و اشباع می نماید و جامعه واقعی و مفروض دارای سه رکن اساسی است:

1 - اقتصاد و معیشت

2 - فرهنگ و معنویت

3 - سیاست و حکومت

جامعه، محیط زندگی انسان است و آدمی سعادت و شقاوت خود را در درون آن به خوبی حس می کند و هرکس در حد خود، از ساختار و کارکردش،استنباطی داشته و نسبت به آن دارای احساسات وموضع گیری های منفی و مثبتی است. (3)

2 - وضع مطلوب جامعه کدام است؟

آدمی موجودی است با دو بعد مادی و معنوی و دارای عقل و اراده و با توان انتخابگری وهدفگذاری. بنابر این او همواره در افق دید و ذهن خود تصویری از یک وضع مطلوب و آرمانی جامعه را دارد. (4)

3 - چه باید کرد؟ (راهبرد و خط مشی)

وجود تصویری از یک جامعه مطلوب در ذهن افراد و ذهنیت اجتماع دارای این کاربرد است که شهروندان دانسته یا ندانسته، کم و یا زیاد وضع موجود جامعه را با آن می سنجند. نتیجه این مقایسه از لحاظ کلی به صورت های زیر است:

الف - وضع موجود در راستای وضع مطلوب است.

ب - وضع موجود با وضع مطلوب تطابق ندارداما این اختلاف کم، سطحی و صوری است.

ج - وضع موجود با وضع مطلوب تطابق نداردولی عدم تطابق زیاد، اساسی و عمیق است. (5)

عقل نظری و نخبگان و افکار عمومی و عقل جمعی، اگر تحقیقا به هریک از قضایای فوق برسند به تناسب خط مشی ها و راهبردهای زیر راتوصیه و تجویز می کند:

الف - وضع موجود و روش ها و راهبردهای قبلی باید حفظ شود.

ب - در وضع موجود باید رفرم و اصلاح صورت بگیرد.

ج - وضع موجود باید بصورت انقلابی و بنیادی برهم زده شود تا مدینه فاضله ایجاد شود.

4 - وضع تاریخی جامعه چه بوده است؟

مورخین و فلاسفه و عالمان تاریخ همواره تلاش داشته اند به این پرسش، پاسخ گویند. (6) این سؤال در شرایطی که نخبگان و شهروندان به این نتیجه می رسند که وضع موجود بسیار بد وناصواب است، بیشتر موضوعیت و اولویت می یابد وهمه مایلند سرمنشاء و ریشه های کژی ها وانحرافات را بشناسند و بدانند وضع موجود چرا به بن بست کشانده شده است.

5 - جهان بینی و اصول اعتقادات آن چیست؟

مکتب های بزرگ سیاسی - اجتماعی اعم ازالهی و انسانی، هرکدام برای انسان و جامعه مطلوب شاخص هائی متفاوت ارائه کرده اند در این رابطه می توان مکاتب بزرگ معاصر یعنی مارکسیسم، لیبرالیسم و اسلام را با هم مقایسه کرد. (7) دوران مارکسیزم سپری شده و قرن 21،عصر تقابل و تعامل سرنوشت ساز اسلام ولیبرالیسم خواهد بود. (8)

سؤال این بود که چرا شاخص های جامعه مطلوب و راهبردهای مکاتب با یکدیگر تفاوت های اساسی دارند؟ مثلا در جامعه مطلوب اسلامی، چراحکم و حاکم بنوعی باید از طرف خداوند باشند (9) یا اقتصاد اسلامی بنیاد مبتنی بر کار و انفاق و ایثارو یا (10) فرهنگ باید مبتنی بر توحید و باور به یگانگی خداوند و ضرورت بندگی انسان در مقابل او باشد؟ (11) در حالی که در لیبرالیسم، حکم وحاکم اصالتا به نوعی منبعث از آدمیان و اساس اقتصادش، مبتنی بر سود و منفعت طلبی بوده واساس فرهنگی باور به انسان محوری و دنیا گرائی است؟ (12) با توجه به تفاوت در شاخص و ماهیت مدینه فاضله مکاتب، طبعا خط مشی ها وراهبردشان نیز با هم متفاوت است. این دستورالعملها و راهبردها دقیقا با ویژگی های جامعه مطلوب اسلامی و جهان بینی و اصول اعتقادات اسلام تناسب داشته و منبعث از آنهاست(اصل تناسب وسیله و هدف) (13). پس چون جهان بینی و اصول اعتقادات مکاتب تفاوت اساسی دارندبنابراین اصول مدینه فاضله آنها هم با هم تفاوت اساسی دارد.

اگر در جامعه مطلوب اسلامی حاکم و حکم باید به نوعی از سوی خدا باشند برای این است که جهان بینی و اصول اعتقادات مکتب اسلام برتوحید استوار بوده و به حاکمیت تکوینی و تشریعی خداوند باور دارد. اگر علم و عدالت ازمهمترین شرایط حاکم اسلامی است برای آن است که خداوند به عنوان حاکم علی الاطلاق کل هستی،دارای علم و عدالت مطلق است. (14) همانطور که گردش حسنه امور کل هستی مبتنی بر علم وعدالت مطلق خداوند است، حاکم اسلامی نیز برای گردش حسنه امور جامعه و انسانها باید دارای علم و عدالت باشد یعنی حاکمیت در جامعه انسانی که بخشی از هستی و کائنات است نمی تواند جدا ازاصول حاکمیت در کل هستی یعنی حاکمیت خداوند باشد. (15) اینک می توانیم به عرصه اندیشه سیاسی امام خمینی وارد شویم و در این میان به مجموعه درسهای ولایت فقیه که در سال 1348در نجف افاده شده رجوع می کنیم:

نگرش راهبردی و حکومتی

در اولین جملات درس ولایت فقیه در نجف،امام گفتار خود را از رکن سوم هندسه سیاسی یعنی چه باید کرد و راهبردها آغاز می کند و این بیانگر عملیاتی بودن فقه او است و این مهمترین ممیزه امام نسبت به بسیاری از علما و مراجع می باشد و اینکه امام در نهایت اندیشه و علم رابرای عمل و اقدام می خواهد.

«... هرکس عقاید و احکام اسلامی را حتی اجمالا دریافته باشد چون به ولایت فقیه برسد و آنرا به تصور آورد بی درنگ تصدیق خواهد کرد و آنرا ضروری و بدیهی خواهدشناخت.» (16)

امام دغدغه اجرا و عملی شدن احکام اسلامی را دارند و نگران تعطیل ماندن احکام سیاسی واجتماعی اسلام است:

«این که امروز به ولایت فقیه چندان توجهی نمی شود و احتیاج به استدلال پیدا کرده علتش اوضاع اجتماعی مسلمانان عموما وحوزه های علمیه خصوصا می باشد اوضاع اجتماعی ما مسلمانان و وضع حوزه های علمیه ریشه های تاریخی دارد که با آنها اشاره می کنم. نهضت اسلام در آغاز گرفتار یهودشد..... بعد از آنها نوبت به طوائفی رسید که به یک معنی شیطان تر از یهودند. اینها به صورت استعمارگر از سیصد سال پیش یا بیشتر به کشورهای اسلامی راه پیدا کردند و برای رسیدن به مطامع استعماری خود لازم دیدندکه زمینه هائی فراهم سازند تا اسلام را نابودکنند». (17)

«..... تبلیغات سوء آنها متاسفانه مؤثر واقع شده است. الان گذشته از عامه مردم طبقه تحصیل کرده چه دانشگاهی و چه بسیاری از محصلین روحانی، اسلام را درست نفهمیده اند و از آن تصور خطائی دارند همانطور که مردم افرادغریب را نمی شناسند اسلام را هم نمی شناسند..... چنانچه کسی بخواهد اسلام راآنطور که هست معرفی کند مردم باین زودی ها باورشان نمی یاید. بلکه عمال استعمار در حوزه ها هیاهو و جنجال بپامی کنند.» (18)

وضع موجود و وضع پیشین جامعه و حوزه

امام سپس به رکن اول هندسه سیاسی و وضع موجود جامعه و حوزه ها نظر کرده و آنرا مطلقا قابل قبول نمی داند. و ریشه های تاریخی سستی و فتورامروز مسلمانان را تا عمق تاریخ پی می گیرد و ازتوطئه یهود در صدر اسلام و از تهاجم استعمار ازسه قرن قبل سخن می گوید و بخصوص از نفوذ وتاثیر آنها در حوزه ها شکوه دارد. در عین حال به تاریخ صدر اسلام اشاره می کند و از جامعه مطلوبی که پیامبر در صدر اسلام ساخته و قوانین الهی راحاکمیت بخشیده یاد می کند. و امید می دهد که می توان با همان قوانین و با قرآن و سنت، امروز هم رکن دوم هندسه سیاسی یعنی جامعه مطلوب اسلامی را برپا کرده و وضع موجود و نظام فاسدشاهنشاهی را برهم زد.

مهمترین شاخص جامعه مطلوب:

حاکمیت قانون الهی

امام می گویند:

«آن روز که در غرب هیچ خبری نبود وساکنانش در توحش بسر می بردند و آمریکاسرزمین سرخ پوستان نیمه وحشی بود، درمملکت پهناور ایران و رم محکوم استبداد واشرافیت و تبعیض و تسلط قدرتمندان بودندو اثری از حکومت مردم و قانون در آنها نبود،خدای تبارک و تعالی بوسیله رسول اکرم(ص)قوانین فرستاد که انسان از عظمت آنها به شگفت میاید. برای همه امور قانون و آداب آورده است... هیچ موضوع حیاتی نیست که اسلام تکلیفی برای آن مقرر نداشته و حکمی درباره آن نداده باشد.» (19)

بنابراین از دید اندیشه امام مهمترین شاخص جامعه مطلوب و مدینه فاضله اسلامی (یعنی رکن دوم) رواج و حاکمیت قانون الهی و روشن بودن تکلیف مردم در همه زمینه هاست.

امام در توضیح اینکه چرا و چگونه در وضع موجود جامعه شاهنشاهی حاکمیت قانون الهی واسلامی از بین رفته، به وضع مسبوق و تاریخ یعنی رکن چهارم اشاره می کند:

«توطئه ای که دولت استعماری انگلیس درآغاز مشروطه کرد به دو منظور بود یکی که درهمان موقع ناشی شد این بود که نفوذ روسیه تزاری را در ایران از بین ببرد و دیگری همین که با آوردن قوانین غربی احکام اسلام را ازمیدان عمل و اجرا خارج کند.» (20)

در همین راستا امام به نقد و نفی وضع موجودنظام شاهنشاهی از بعد مسائل قضائی و قانونی می پردازد:

«تحمیل قوانین بیگانه بر جامعه اسلامی مامنشاء گرفتاریها و مشکلات بسیار شده است.اشخاص مطیعی الآن در عدلیه هستند که ازقوانین دادگستری و طرز کار آن شکایتهادارند. اگر کسی گرفتار دادگستری فعلی ایران یا سایر کشورهای مشابه آن شود یک عمر بایدزحمت بکشد تا مطلبی را ثابت کند.» (21)

مهمترین راهبرد امام: تشکیل حکومت اسلامی

امام انگیزه امام از ذکر این مقدمات در نهایت ارائه راهبرد عملی یعنی بیان ضرورت تشکیل حکومت اسلامی بر اساس ولایت فقیه است.

«.... اعتقاد به ضرورت تشکیل حکومت وبرقراری دستگاه اجراء و اداره جزئی از ولایت است. چنانکه مبارزه و کوشش برای آن ازاعتقاد به ولایت است.» (22)

«مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی لازمه اعتقاد به ولایت است.... توجه داشته باشید که شما وظیفه دارید حکومت اسلامی تاسیس کنید.» (23)

«دلیل دیگر به لزوم تشکیل حکومت، ماهیت و کیفیت قوانین اسلام - احکام شرع است ماهیت و کیفیت این قوانین می رساند که برای تکوین یک دولت و برای اداره سیاسی واقتصادی و فرهنگی جامعه تشریح گشته است. اولا احکام شرع حاوی قوانین و مقررات متنوعی است که یک نظام کلی اجتماعی رامیسازد. در این نظام حقوقی، هرچه بشر نیازدارد فراهم آمده است. از طرز معاشرت باهمسایه و اولاد و عشیره و قوم و خویش وهمشهری و امور خصوصی و زندگی زناشوئی گرفته تا مقررات مربوط به جنگ و صلح ومراوده با سایر ملل، از قوانین جزائی تا حقوق تجارت و صنعت و کشاورزی.... معلوم است که اسلام تا چه حد به حکومت و روابط سیاسی واقتصادی جامعه اهتمام می ورزد تا همه شرایط به خدمت را بیت انسان مهذب و بافضیلت درآید .قرآن مجید و سنت شامل همه دستورات و احکامی است که بشر برای سعادت و کمال خود احتیاجی دارد.» (24)

انقلاب: مهمترین راهبرد عملیاتی

مهمترین فراز و راهبرد دروسی ولایت فقیه که در سال 48 تبلیغ شد و در سال 57 تحقق یافت،تجویز و ضرورت انقلاب است. امام این عمل رامقدمه لازم و ضروری تشکیل حکومت اسلامی،برهم زدن وضع موجود شاهنشاهی و استقرار وضع مطلوب اسلامی تلقی می کند. امام چون این تجویز را از متن آموزه های اسلامی استخراج واستنباط کرده بنابر این اطلاق «انقلاب اسلامی » براین واقعه صحیح و با مسمی است:

«شرع و حق حکم می کند که باید نگذاریم وضع حکومتها به همین صورت ضد اسلامی یا غیر اسلامی ادامه پیدا کند. دلائل این کارواضح است. چون برقراری نظام سیاسی غیراسلامی به معنی بی اجرا ماندن نظام سیاسی اسلام است. همچنین به این دلیل که هر نظام سیاسی غیر اسلامی، نظام شرک آمیز است -چون حاکمش طاغوت است و ما موظفیم آثارشرک را از جامعه مسلمانان و از حیات آنان دور کنیم و از بین ببریم و باز به این دلیل که ماموظفیم شرایط اجتماعی مساعدی برای تربیت افراد مؤمن و با فضیلت فراهم سازیم واین شرائط درست ضد شرایط حاکمیت طاغوت و قدرتهای نارواست. شرایط اجتماعی که ناشی از حاکمیت طاغوت و نظام شرک آمیز است لازمه اش همین فسادی است که می بینید این همان «فساد فی الارض » است که بیاد از بین برود و مسبین آن بسزای اعمال خود برسند.

«..... ما چاره ای نداریم جزاین که دستگاه های حکومتی فاسد و فاسد کننده را از بین ببریم وهیئت های حاکمه خائن و فاسد و ظالم و جائررا سرنگون کنیم. این وظیفه ای است که همه مسلمانان در یک یک کشورهای اسلامی بایدانجام بدهند و انقلاب سیاسی اسلامی را به پیروزی برسانند» (25)

در این جملات ارکان 1 و 2 و 3 هندسه سیاسی در یک رابطه هماهنگ و نهادی با یکدیگرطرح شده اند در رکن 1 یعنی بیان وضع موجودشاهنشاهی امام آنرا فاسد و فاسد کننده تشخیص می دهد و همانند یک طبیب پس از تشخیص مرض و فساد، مهمترین تجویز و راهبرد خود رابرای درمان جامعه ارائه داده و خواستار انقلاب سیاسی اسلامی شده است. با این عمل راه برای برپائی جامعه مطلوب و مدینه فاضله اسلامی که قادر به تربیت انسانهای با تربیت با فضیلت و مؤمن است باز می شود.

زیربنای هندسه سیاسی: توحید و اصول اعتقادات

با چندین جلسه بحث پیرامون ولایت فقیه وطرح 4 رکن از ارکان هندسه سیاسی و راهبردی،امام زمینه را برای طرح پنجمین رکن آماده می بیند و مسئله جهان بینی و اصول اعتقادات اسلامی را که اساس و زیربنای هندسه سیاسی اسلام است را مطرح می نماید. راز موفقیت امام درقیاس با برخی دیگر مراجع و علما در همینجاست یعنی با آنکه نفس الامر و ثبوتا توحید و اصول اعتقادات اساس و نقطه آغاز دین اسلام است، لاکن امام بحث خود را در این دروس بطور اثباتی واستوائی ابتدا از احکام و حکومت و اصلاح و عمل وتربیت آغاز می کند آنگاه به ریشه و اساس اسلامی یعنی توحید و اعتقادات می رسد. یعنی تحقیق وتبلیغ و تعلیم توحید زمانی به غایت می رسد وکمال می یابد که منبعث و مبتنی بر آن حکومت صالحه اسلامی در عمل و اجرا به وجود آمده باشد.در حالی که بطور سنتی ممکنست سیره بسیاری ازعلما در طول تاریخ آن بوده باشد که تبلیغ و تعلیم خود را از توحید و خداشناسی آغاز کرده و حداکثربه تجویز و توصیه برخی از احکام فردی و عبادی رسانیده باشند و در عمل و نظر هم با طاغوت های زمان خود وارد درگیری هم نشده اند. لاکن امام، ایمان و عمل را در ارتباط با هم کامل می داند وبه قول حافظ:

«نه من زبی عملی در جهان ملولم و بس ملالت علما هم زعلم بی عمل است »

«حکومت اسلام حکومت قانون است. در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به خداست وقانون فرمان و حکم خداست. قانون اسلام یافرمان خدا بر همه افراد و بر دولت اسلامی حکومت تام دارد. همه افراد از رسول اکرم(ص) گرفته تا خلفای آن حضرت و سایرافراد تا ابد تابع قانون هستند.» (26)

پس مهمترین شاخص مدینه فاضله اسلامی،حاکمیت قانون است اما منبع و منشاء این قانون،حاکمیت خداوند است. از منظر توحیدی، خداوندعالم و قادر مطلق است، پس خالق مطلق همه موجودات است پس مالک مطلق است، پس حاکم مطلق است. حاکمیت خدا دو شعبه مرتبط با هم دارد یعنی حاکمیت تکوینی و تشریعی. در بعد اول همه موجودات و مخلوقات وجودشان و سیرتحولی و تکاملی شان تحت امر خداوند است. اماچون خداوند به انسان عقل و اراده داده بشرمی تواند تا حدود زیادی سیر تحولی و تکاملیش رابطور آزاد طی کند. اما چون خط انحراف وجوددارد، خداوند از راه لطف و به تناسب نوع تکوینی وخلقت انسان، احکامی را برای هدایت او تشریع وارسال داشته است. اگر آدمی آگاهانه و آزادانه از این احکام تشریعی، تبعیت کند و رفتار و روابط انسانی و اجتماعی خود را مطابق آنها انجام دهد مسلمان و مؤمن است یا آگاهانه و آزادانه و برای هدایت وسعادت خودش، اراده ش را تحت ولایت وحاکمیت خداوند قرار داده است. به این ترتیب می بینیم بین باور و اعتقاد به توحید و عمل به احکام و فرامین حکومت اسلامی یک رابطه طولی و منطقی وجود دارد و هرکدام از این حلقات نادیده گرفته شود اسلام و مسلمانی ناقص می شود.

نظم و عدالت

در ادامه مباحث و دروس ولایت فقیه امام به تناسب و به ضرورت، راجع به ارکان مختلف هندسه سیاسی و راهبردی اشاراتی دارد. مثلا فراززیر در باره نظم به عنوان یک شاخص مهم وضع مطلوب اشاره دارد:

«اسلام آمده تا به جامعه نظم بدهد. امامت اعتباری و حکومت برای تنظیم امور جامعه است.» (27)

امام برای حصول این آرمانها و برخورد با وضع موجود رهنمودها و راهبردهائی برای تبلیغ وتعلیم و اعتراض و مبارزه و انقلاب می دهند:

«اینجا ننشینید فقط مباحثه کنید، بلکه در سایراحکام اسلام مطالعه کنید حقائق را نشر دهید،جزوه بنویسید و منتشر کنید. البته مؤثر خواهدبود من تجربه کرده ام که تاثیر دارد.» (28)

عدالت یکی دیگر از شاخص مهم جامعه مطلوب است که امام به آن اشاره می کند:

«... در حقیقت مهمترین وظیفه انبیاء برقرارکردن یک نظام عادلانه اجتماعی از طریق اجرای قوانین و احکام است که البته با بیان احکام و نشر تعالیم و عقاید الهی ملازمه دارد (29) همچنین امام با استناد به آیات قرآن دو شاخص مذموم و فاسد وضع موجود رادروغپردازی (قول اثم) و طرمخواری (کل سخت) می داند و مصادیق آنرا در نظام شاهنشاهی بیان می کند و لذا برای برهم زدن وضع موجود و برقراری وضع مطلوب درجامعه، رهنمود و راهبرد انقلابی می دهد.»

«اگر یک اعتراض دسته جمعی بظلمه که خلاف مرتکب می شوند با جنایتی می کنندبشود اگر چندهزار تلگراف از همه بلاداسلامی به آنها بشود که این کار خلاف را انجام ندهید یقینا دست برمی دارند.» (30)

«ما موظفیم برای تشکیل حکومت اسلامی جدیت کنیم. اولین فعالیت ما را در این راه تبلیغات تشکیل می دهد بایستی از راه تبلیغات پیش بیائیم.» (31)

«تبلیغات و تعلیمات دو فعالیت مهم و اساسی ما است.» (32)

«ما موظفیم ابهامی را که نسبت به اسلام به وجود آورده اند برطرف سازیم تا این ابهام را ازاذهان بزدائیم هیچکاری نمی توانیم انجام بدهیم..... این ابهامی را که براثر تبلیغات سوءچندصد ساله نسبت به اسلام در اذهان حتی بسیاری از تحصیل کرده های ما پیدا شده رفع کنند، جهان بینی و نظامات اجتماعی اسلام رامعرفی کنند. (33)

«اگر اسلام را موفق نمائید و جهان بینی (یعنی عقاید) و اصول و احکام و نظام اجتماعی اسلام را به مردم بشناسانید با اشتیاق کامل ازآن استقبال می کنند. خدا می داند که خواستاران آن بسیارند. من تجربه کرده ام.وقتی کلمه ای استعاد می شد موجی در مردم ایجاد می گردید. برای اینکه مردم همگی ازاین وضع ناراحت و ناراضی هستند. زیرسرنیزه و خفقان نمی توانند حرفی بزنند.کسی را می خواهند که بایستد و با شجاعت صحبت کند. اینک شما فرزندان دلیر اسلام مردانه بایستید و برای مردم نطق کنید،حقائق را به زبان ساده برای توده های مردم بیان کنید و آنان را به شور و حرکت درآورید ازمردم کوچه و بازار از همین کارگران و دهقانان پاکدل و دانشجویان بیدار مجاهد بسازید.همه مردم مجاهد خواهند شد. از همه اصناف جامعه آماده اند که برای آزادی و استقلال وسعادت ملت مبازره کنند. مبارزه برای آزادی و سعادت احتیاج به دین دارد اسلام را که مکتب جهاد و دین و مبارزه است در اختیارمردم قرار دهید تا عقاید و اخلاق خودشان رااز روی آن تصحیح کنند و به صورت یک نیروی مجاهد دستگاه سیاسی جائر واستعماری را سرنگون کرده حکومت اسلام رابرقرار سازند.» (34)

«شما این افسردگی را از خود دور کنند، برنامه و روش تبلیغات خودتان را تکمیل نمائید ودر معرفی اسلام جدیت به خرج دهید وتصمیم به تشکیل حکومت اسلامی بگیرید.» (35)

«بله آن آدمهای بی عرضه ای که در حوزه هاءنشسته اند از عهده تشکیل و ادامه حکومت برنمی آیند چون آنقدر بی عرضه اند که قلم هم نمی توانند بکار ببرند قدمی در هیچ کاری برنمی دارند.» (36)

«شما به حوزه های علمیه نگاه کنید، آثارهمین تبلیغات و تلقینات استعماری رامشاهده خواهید کرد افراد مهمل و بیکاره وتنبل و بی همتی را می بینید که فقط مساله می گویند و دعا می کنند و کاری جزایی از آنهاساخته نیست.» (37)

جمع بندی

ملاحظه می شود که در فرازهای آخر درس ولایت فقیه که در سال 1348 در نجف از سوی امام تعلیم و تبلیغ شده، ارتباط و تمرکز و انسجام ارکان پنجگانه هندسه نظری و راهبردی محسوستر و بیشتر می شود و معلوم می شود که درورای ظاهر ساده این جملات عامه فهم و این گفتارحوزوی که ظاهرا فاقد دسته بندی ومتدولوژیست، چه هندسه دقیق و منظمی حضوردارد. ما در خلال این اندیشه و گفتار شاهد دیالک تیک و تعامل منطقی علم و عمل و عقل نظری وعقل عملی هستیم. نتیجه چنین حقیقت وهماهنگی، همانا وقوع پدیده عظیم انقلاب اسلامی، براندازی یک نظام بسیار قدرتمند واستقرار یک دولت و نظام نوین دینی است، اموری که همگی در قرن بیستم و رواج لیبرالیسم ولائیسم غیر منتظره هستند. در واقع اساس این هندسه و جوهر این هماهنگی و تناسب بین علم وعمل، در متن و بطن قرآن و سنت قرار دارد که امام خمینی توانسته به خوبی آنرا تحقیق، تبلیغ تعلیم و تجویز نماید. در همین فرازهای اساسی ازاندیشه و گفتار امام ملاحظه می شود که وی چگونه چند سؤال اساسی فلسفه و معرفت سیاسی رامطرح کرده و به آنها پاسخ داده است.

پرسشهای اساسی معرفت سیاسی وپاسخهای امام

1 - وضع موجود جامعه و حکومت چیست؟

2 - چرا چنین شده است؟

3 - اگر به همین منوال پیش برود چه خواهد شد؟

4 - وضع جامعه و حکومت چه باید باشد؟

5 - چرا وضع باید چنان باشد؟

6 - چه بایدکردتا ازوضع موجودبه وضع مطلوب رسید؟

در پاسخ به پرسش اول، امام همچون یک جامعه شناس واقع بین با اتکاء به اخبار و اطلاعات واقعی و عینی، وضع موجود جامعه شاهنشاهی راتشریح، نقد و ارزیابی کرده و آنرا فاسد و فاسدکننده تشخیص می دهد.

در طرح سؤال دوم، امام وارد وضع مسبوق جامعه ایران و اسلام شده و همچون یک مورخ مطلع، عواملی چون توطئه یهود در صدر اسلام وورود استعمار به جهان اسلام، سستی حکام واهمال حوزه های علمیه و جهل و بی خبری توده هارا علت و ریشه فساد و خرابی وضع موجود برمی شمارد. در پاسخ به سؤال سوم امام تلویحا دراین دروس و صریحا در بسیاری از اعلامیه ها وسخنرانی ها هشدار می دهد که اگر وضع موجودبه همین روال پیش برود، سقوط کیان ملت و اسلام و ذلت و زبونی امت حتمی است و این نکته بسیارمهمی در هندسه سیاسی و راهبردی امام است. اومی گوید اگر وضع موجود را هم کسی توجیه کندواز ترس جان و مال مسلمین هم تجویزی برای برخورد با مفاسد ندهد اما خرابتر شدن و سقوط واضحملال جامعه مسلمین در آینده ایجاب می کندکه نگذاشت وضع بدتر شود و باید جهت اصلاح آن قیام کرد.

در پاسخ به سؤال چهار امام شاخص هائی برای وضع مطلوب جامعه اسلامی با اتکاء به قرآن وسنت بیان می کند که مهمترین آنها عبارتند از:

1 - حاکمیت قانون الهی; 2 - وحدت; 3 - نظم;4 - عدالت

امام جامعه مطلوب را موجب تربیت و فضیلت و ایمان مردم و سبب حصول سعادت و کمال می داند.

در اینجا نوبت به پاسخ این پرسش اساسی می رسد که ویژگیها و شاخص های وضع مطلوب مبتنی بر چه فلسفه و منطقی هستند و از کجامنبعث شده اند و خلاصه اینکه چرا وضع مطلوب اسلامی چنین باشد؟ در پاسخ به این سؤال امام جهان بینی و اصول اعتقادات اسلامی و در راس آن مقوله توحید و حاکمیت خداوند را مطرح می نمایند.

اما مهمترین فراز اندیشه سیاسی امام که ضمیره او و راز براندازی نظام شاهنشاهی و استقرارنظام جمهوری اسلامی در آن نهفته است، راهبرد،توصیه و تجویزهای عملی و عملیاتی وی است. دراینجاست که او به آخرین و ششمین سؤال هندسه سیاسی و نظری پاسخ می دهد. در واقع پنج پرسش نخست عمدتا در عرصه عقل نظری هستند و به «چیستی ها و چه باید باشدها» پاسخ می گویند. امام سؤال ششم در عرصه عقل عملی است. این امر نشان می دهد که عقل عملی که مبین تکالیف و شارح اعمال مؤمنین و مسلمین است تا چه حد مهم است زیرا برای پاسخگوئی به آن لازم است به پنج سؤال بسیار مهم در عرصه عقل نظری پاسخ گفت. امام با توضیح معارف وقضایا و یافته های پنج محور نظری است که، پاسخ سؤال ششم را بیان کرده و تجویزها و راهبردهای عملی خود را برای برهم زدن وضع موجودشاهنشاهی و استقرار وضع مطلوب اسلامی وتاسیس دولت و حکومت اسلامی براساس ولایت فقیه، بشرح زیر صادر می کند:

1- اعتراض خواص و نخبگان به حکومت;2 - تبلیغات برای توده ها 3 - تعلیمات برای طلاب و عامه مردم؟ 4 - انقلاب عمومی;

امام اعتراض را قدم اول می داند و علما ومبارزین و روشنفکران را به آن دعوت می کند تا به هرشکل آنرا متوجه رژیم شاه نمایند و به این وسیله آنرا دچار ضعف و سستی کرده و در دل مردم امید و انگیزش ایجاد نمایند. تبلیغات وتعلیمات نیز به عهده علما و خواص و روشنفکران است که به آن وسیله وضع مطلوب اسلامی و اسلام را تشریح و ابهام زدائی کرده و وضع موجودشاهنشاهی را شرح و نقد و طرد نمایند. پس از این مراحل و با روشن شدن افکار عمومی و شیوع نارضایتی عامه از وضع موجود، زمان انقلاب وبراندازی فرا می رسد و باید با بسیج همگانی وسازماندهی توده های مسلمان ناراضی، انرژی لازم و ابزار مناسب را به میدان مبارزه آورده حکومت جابر را ساقط کرده، حکومت اسلامی تشکیل داده تا به آن وسیله وضع مطلوب اسلامی را ایجاد نمود.

سخن آخر

فرضیه ما این بود که طرح مزبور دارای 5 رکن منسجم و مرتبط بود که می توان نام «هندسه سیاسی، نظری و راهبردی مدینه فاضله و وضع مطلوب برآن نهاد.

در تشریح و اثبات و آزمون وسیع تر، عمیق تر ودقیق تر این فرضیه توصیه های زیر ارائه می شود:

1 - بخش های وسیع تری از افکار و گفتار ونوشتارهای امام با چارچوب فوق تحلیل شود.

2 - قانون اساسی جمهوری اسلامی با این چارچوب بررسی شود. مشخصا اصول دوم و سوم آن مبتنی براین هندسه تفسیر شود.

3 - از آنجا که قرآن مهمترین منبع و سنداسلامی است و اندیشه امام از آن ملهم است،هندسه سیاسی مذکور را در آیات آن پی بگیریم.

پی نوشتها:

1- محمد حسن رجبی، زندگینامه سیاسی امام خمینی،وزارت ارشاد، چ 1، 1369، ص شش.

2- محمد باقر، حشمت زاده، چارچوبی برای تحلیل وشناخت انقلاب اسلامی ایران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1378، ص 39.

3- مصطفی، ملکوتیان، سیری در نظریه های انقلاب، چ 2،نشر قومس، 1376، ص 96.

4- کارل، ما نهایم، ایدئولوژی و اوتوپیا، ترجمه فریبرزمحمدی، انتشارات دانشگاه تهران، 135، ص 200.

5- محمد باقر، حشمت زاده، ماخذ پیشین، ص 38.

6- ویل، دورانت، تاریخ تمدن، ج 2، ترجمه آریان پور ودیگران، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، ج 3،1370، ص

7- جان اسپوزتیو، اسلام سیاسی و غرب; گفت گوی تمدن هایا برخورد تمدن ها، مجله سیاست خارجی، تابستان 77، ص 299.

8- عباسعلی، عمید زنجانی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام،پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1375، ص 126.

9- سید عباس موسویان، پس انداز و سرمایه گذاری دراقتصاد اسلامی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی،1375، ص 92.

10- محمد جواد، باهنر، معارف اسلامی، نشر فرهنگی اسلامی، 1361، ص 82.

11- سید جلال الدین، مدنی، مبانی و کلیات علوم سیاسی، ج 1، 1372، ص 177.

12- سید محمد، خاتمی، از دنیای شهر تا شهر دنیا، نشر نی،چ 2، 1376، ص 176.

13- ابوالفضل، قاضی، حقوق اساسی و نهادهای سیاسی،انتشارات دانشگاه تهران، چ 2، 1370، ص 384.

14- مطهری، مرتضی، عدل الهی، صدرا، چ 10، 1357، ص 47.

15- محمد باقر، حشمت زاده، مسائل اساسی علم سیاست،کانون اندیشه جوان، 1377، ص 38.

16- امام خمینی، ولایت فقیه و جهاد اکبر، بی تا، انتشارات سعید، ص 5.

17- امام خمینی. ولایت فقیه : ص 6

18- همان: ص 7

19- همان: ص 9

20- همان: ص 11

21- همان: ص 12

22- همان: ص 18

23- همان: ص 19

24- همان: ص 29

25- همان: ص 35

26- همان: ص 47

27- همان: ص 5

287- همان: ص 75

29- همان: ص 77

30- همان: ص 141

31- همان: ص 151

32- همان: ص 152

33- همان: ص 154

34- همان: ص 155

35- همان: ص 166

36- همان: ص 167

37- همان: ص 171

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان