چکیده
این مقاله سعی دارد با روش تحلیل محتوا به تعیین مفاهیم تقابلی، واژه های تعاملی و عبارات و واژگان ابداعی و انضمامی در ادبیات سیاسی امام خمینی بپردازد و اقدامات ایشان در فرهنگ سازی و جایگزین سازی ارزش های انقلاب و ایجاد همبستگی روحی و روانی در جامعه از رهگذر پیوند دال و مدلول و ابداع مفاهیمی روزآمد را به منصه ظهور رساند و نحوه ابلاغ پیام، ترسیخ معانی و نهایتاً درونی کردن ارزش ها را با نمادهای کلامی تشریح نماید.
***
مقدمه
انقلاب اسلامی ایران نفحه ای روحانی و امانتی الهی بود که با دمیده شدن نفس مسیحایی «روح اللّه» به پیکره جامعه و کالبد بشریت، گفتمانی انقلابی و فرهنگی استقلالی، مبتنی بر باورهای اجتماعی و ایستارهای ارزشی به ارمغان آورد. یکی از مؤلفه های این فضای گفتمانی، ادبیات انقلابی بود که حضرت امام خمینی(ره) به عنوان رهبر مذهبی و مردمی، برخوردار از مرجعیت دینی و ایدئولوژی، فرمانده و معمار انقلاب، توانست با توجه به زمینه ها و بافت موقعیتی و جایگاه مقتدرانه خود برای بیان گزاره ها، آن را از حاشیه به متن بکشاند و با اتکاء به عنایت خداوندی، به تبیین و ترویج پیام های الهی، معنوی و الهی در «ثورة الکاسیت» یا انقلاب نوار و سیراب سازی تشنگان اسلام ناب محمدی با پیام رسای خود از رهگذر دیوار نوشته ها به عنوان رسانه نوین مردمی اهتمام نماید. وی عرصه نوینی را در ادبیات سیاسی و بستری مناسب را برای شکوفایی ادبیات انقلابی فراهم آورد که مهمترین ویژگی آن زبان صریح و بیان شفاف بود.
او با زبان مقایسه ای بین متن انقلاب و بستر سایر انقلابهای جهان و حرکتهای پیشین مردمی در تاریخ سیاسی اجتماعی معاصر ایران توانست به تبیین و ترویج ادبیات گفتمانی نوین انقلاب از درون بپردازد و در عین غرب شناسی، غرب را در این ادبیات سیاسی نادیده انگارد، تندیس های طاغوت و انگاره های مادی گرایانه را درهم شکند، خورشید آزادی را به نقطه اوج برساند و از ملتی آرام، مردمی توفانی بسازد. ایشان با عطف نظر اندیشه گران دینی و سیاسی جهان به کلام نوین خود، توانست به اندیشه ها تابندگی، به دل ها شهامت و به دیده ها بصیرت بخشد و با واژگان خود، رهروان انقلاب را به تمییز سره از ناسره رهنمون سازد و با بهره گیری از ایجاز معنایی عام و سخنان کوتاه و پر معنا که زبانزد خاص و عام می گردید، نمادهای کلامی را بر زبان ها جاری سازد. ایشان با علم به اینکه ساختار زبانی و جهت گیری و رویکرد مفاهیم در تبیین معانی جدید تعیین کننده است، به واژه ها معانی اعلای انسانی و روحی می بخشیدند تا از این رهگذر نوع نگاه جامعه انقلابی را تحوّل بخشند. در این رابطه می توان به جایگزین سازی آزاده به جای اسیر، تلقی نعمت از جنگ به جای نقمت و محسوب داشتن شهادت به عنوان پیروزی، اوج، عروج روح ملکوتی و هنر مردان خدا اشاره کرد.
امام نه تنها در عرصه سیاست های اعمالی، بلکه در حیطه سیاستهای اعلامی واژه هایی را در ادبیات سیاسی انقلاب وارد کرد که قبل از آن یا وجود نداشتند و یا معانی دیگری از آنها استنباط می شد. ایشان با ابداع واژه هایی نوین و مفاهیمی جدید و یا ارائه معانی متحوّل از واژه های متداول و مستعمل و یا افزودن متعلق انضمامی و توصیفی به آن، به زیر سؤال بردن مشروعیت نظم قدیم، تبلیغ ارزش های دینی و پایه ریزی بنیادهای فکری و ادبی انقلاب اسلامی همت گماشت و با این ادبیات گفتمانی جدید که مشعِر بر اهداف، سیاستها و نهادها و نمادهای انقلاب و ناظر بر بسیج مردم برای مبارزه و تداوم قیام تا پیروزی بود، شور و شوقی وصف ناپذیر را در میان مبارزان مسلمان و مردم انقلابی ایران به وجود آورد.
ابداع چنین مفاهیم نوینی که افکار عمومی را شکل می بخشید و دال و مدلول را درهم می آمیخت، از تجلیات پربار اندیشه آن ابرمرد و رهبر فرزانه به شمار می آید، چرا که از این رهگذر توانست، در شعارهای نهضت و گفتارهای انقلابی و دیدگاههای اعتراضی انسجام و نوعی همبستگی روحی و روانی را در جامعه پدید آورد.
امام خمینی(ره) پارادیمی ادبی را ایجاد کرد که در نمایه های آن از ادبیات قرآنی، روایی و اصطلاحات حدیثی و فقهی الهام گرفته بود، امّا آن حضرت به معانی مزبور، مفاهیمی سیاسی و ابعادی اجتماعی بخشیده بود. ایشان با وضع واژه هایی ابداعی و انضمامی و مفاهیمی روزآمد و با معنا بخشی نوین به مفاهیمی مستعمل، واژگان سیاسی مذهبی را در ادبیات انقلابی جهان اسلام گسترش بخشیدند و با ایدئولوژیک کردن گزاره های مذهبی، ادبیاتی گفتمانی را به ارمغان آوردند که مظهر پیوند اهداف، آرمانها، خواسته ها و احساسات به شمار می آمد.
ایشان از این رهگذر، ماهیت خواسته ها، اهداف و آرمان نهضت را شناساندند؛ به هنجارسازی، فرهنگ سازی و ارزشگذاری اجتماعی در خصوص تحولی عمیق و بنیادین در عرصه های سیاسی اجتماعی جامه عمل پوشاندند؛ جهت دهی مردم به سمت و سوی مبارزه را به منصه ظهور رساندند؛ به تبلیغ و جایگزین سازی ارزش های انقلاب اهتمام ورزیدند و نمادها و نهادهای نظام مطلوب و مصلحانه را تحقق بخشیدند.
ادبیات گفتمانی امام خمینی(ره) گاه ماهیتی ایجابی و گاه ماهیتی سلبی داشت که در مجموع بیانگر زیبایی ادبی جناس تضاد در پویش های سیاسی بود. اندراج اهداف و آرمانها در شعارهای انقلاب که با عبارات و واژه های مختلف، ولی با معانی واحد بیان می شد، مظهر نظریه «وحدت در عین کثرت» یا «عِباراتُنَا شَتَّی وَ حُسْنُکَ واحِدٌ» در ادبیات گفتمانی انقلاب به شمار می آمد.
آنچه در این نوشتار می آید تلاشی است که با روش تحلیل محتوا به تبیین مفاهیم تقابلی، واژه های تعاملی و عبارات و واژگان ابداعی در ادبیات سیاسی امام خمینی(ره) اهتمام می نماید تا مشخص کند که چگونه آن حضرت توانست از رهگذر کلام به ابلاغ پیام، ترسیخ معانی و نهایتا درونی کردن ارزش ها بپردازد.
الف مفاهیم تقابلی
امام خمینی(ره) با بهره گیری از واژه های دوگانه(2) سعی داشتند از رهگذر تبیین تقابل و تباین، واژه های ادبی جدیدی را وارد حوزه مبارزه کنند و براساس «تُعْرَفُ الاْءشْیاء بِاَضْدادِها» به برخی از واژگان مفهوم خاصی ببخشند. در واقع، ایشان با گذار استعلایی بخش و شفاف از برخی واژگان از رهگذر مقایسه با اضداد خود بر غنای معنایی آن می افزودند. قراردادن استکبار در مقابل استضعاف که هر دو از درونمایه های قرآنی نشأت گرفته بود، بیانگر اعطای ابعاد سیاسی اجتماعی به مفاهیمی بود که دارای ابعاد روان شناختی و فردی بود. با این وجود، تعبیر تقابلی مزبور توانست کاربرد جدیدی از مستکبرین و مستضعفین را در ادبیات سیاسی اجتماعی جهان اسلام به منصه ظهور برساند که تا آن زمان به این گستره و با این معنا مورد استفاده قرار نگرفته بود.(3)
همچنین قرار دادن «شیطان بزرگ» به عنوان مظهر باطل، کفر و سلطه گری در مقابل «نیروی ایمان» به عنوان مظهر حق، حقیقت، الوهیّت، شکست ناپذیری و پیروزمندی نهایی، نشانگر اعطای روحیه امید به امت اسلامی و حزب اللهی در مورد غلبه بر قوای شیطان و حزب شیطانی بود.(4)
«جنگ فقر و غنا» که مظهر تقابل کوخ نشینان، پابرهنگان، زاغه نشینان و طبقه محروم و گودنشین و ساده زیست با کاخ نشینان، رفاه طلبان، دنیاگرایان و مترفان داخلی و خارجی به شمار می آمد، بیانگر اهتمام امام به عدالت اجتماعی در سطوح ملّی، منطقه ای و بین المللی بود. به گونه ای که، آحاد مسلمانان و مستضعفان، از امکانات و فرصت های یکسان و مزایای متعادل بنا به لیاقت و شایستگی خود بهره مند شوند.(5)
همچنین برقراری تقابل بین «خودی» و «اجنبی»، نشانگر تلاش ایشان در گسترش دایره خودی و نفی انشقاق درونی، از رهگذر نامگذاری یکدیگر به تندرو و کندرو، اهتمام به تجمع و وحدت نیروهای انقلابی داخلی، بسیج و وحدت مجموعه نیروهای طرفدار انقلاب علیه اجانب و ایادی بیگانگان بود.
ایشان ضمن شفاف سازی مرز بین «خود» و «دیگران»، عنوان نیروهای خودی را برای کلیه ملل مسلمان و طرفداران انقلاب اسلامی اعم از شیعه و سنی و نیروهای اجنبی را برای کلیه نیروهای شرق گرا و غربگرا و قدرتهای استکباری مخالف اسلام و انقلاب اسلامی به کار می بردند و از این رو بر این باور بودند که «اسلام سدّی است در برابر اجانب شرق و غرب».(6)
در واقع ایشان امت اسلامی با دیده «نه شرقی و نه غربی» را در مقابل شرق و غرب می دانستند و سیاست عدم تعهد بر مبنای استقلال تصمیم گیری را مهمترین راهبرد سیاست خارجی اسلامی تلقی می نمودند.
از جمله واژگان تقابلی دیگر «اسلام ناب محمّدی» و «اسلام امریکایی» بود که مفهوم اول بر بنیادهای فقه جواهری، اسلام فقاهتی و انقلابی، پیوند دین و سیاست این همانی دو مقوله مزبور با توجه به جامعیت دین مبین اسلام استوار بود و واژه دوم «اسلام متحجرین»، «اسلام سرمایه داری»، «اسلام مرفهین بی درد»، «اسلام راحت طلبان و مقدس نمایان» و جدایی دین از سیاست را افاده می کرد که این بیانگر اعتقاد امام به پویایی دین و نگرش اکثری ایشان به اسلام بود.(7) از دیگر سو، قراردادن «فرهنگ استقلالی» در برابر «فرهنگ استعماری» بیانگر اهتمام آن حضرت به مقابله با افکار مسموم استعماری، نفی فرهنگ اجنبی به عنوان ام الامراض و مخالفت با تربیت و فرهنگ استعماری است که هدفی جز شیوع فحشاء و استثمار جوانان به عنوان «ذخایر فوق الارضی» جامعه اسلامی ندارد و ضروری است با عوض کردن مغز انگلی به تفکر استقلالی در عین بهره گیری از علوم، فنون و مظاهر تمدن دنیای صنعتی نسبت به تحقق استقلال فرهنگی با شکوفاسازی استعدادها و افزایش هنرآفرینی های داخلی اهتمام لازم مبذول گردد.(8)
از این رو ایشان همواره با قراردادن «آزادی اسلامی» در مقابل «آزادی غربی» اعلام می داشتند که «ملت ایران، آزادی منهای اسلام نمی خواهد.»(9)؛ چرا که آزادی غربی فحشاء و منکرات را در جامعه رواج می دهد و تفکر استقلالی را در معرض تهدید قرار می دهد.(10)
«اسلام منهای روحانیت» و «اسلام با روحانیت» واژگان دوگانه دیگری است که اولی موجب بروز تفرقه، اختلاف و جدایی بین دولت و ملّت و حوزه و دانشگاه و دومی موجب وحدت جامعه و مصونیت نهضت اسلامی می شود. ایشان جامعه را نیازمند روحانیت به عنوان طبیب روحانی جامعه می دانستند که پیشتاز عرصه های نبرد برای مقابله با توطئه ها و دسیسه های اجانب به شمار می آید. در عین حال، ایشان روحانیت اصیل را از «روحانیون درباری» و نیز افرادی که از «زی طلبگی» خارج شده اند متمایز می دانستند.(11)
از دیگر سو، تقابل «وظیفه» و «نتیجه» در کلام امام، بیانگر اصالت وظیفه و تکلیف گرایی و ضرورت ادای تکلیف و فرع بودن نتیجه و نفی اصالت عمل یا هدف انگاری ابزارهاست. ایشان عمل به وظیفه را نوعی مسؤولیت و تکلیف شرعی در جهت خدمت به اسلام و قطع فتنه و دفع دسیسه سلطه جویان می دانستند که فارغ از نتیجه پیروزمند ظاهری یا شکست ظاهری در جهت «حفظ مکتب»، «نگهبانی آینده نظام»، «حفظ چهره اسلام» و «حیثیت کشور» ضروری به شمار می آید.(12)
با این منظر، ایشان مناصب حکومتی را نه به عنوان سیادت و مقام استعلایی، بلکه به عنوان نوعی خدمت و مسؤولیت «در جهت حفظ اسلام که امانت الهی است»(13) تلقی می نمودند.(14)
نهایتا واژگان «تمدن صادراتی» در مقابل «تمدن اسلامی»، نشانگر ضرورت حفظ ارزش ها و باورهای اجتماعی توسط مسلمانان به منظور جلوگیری از ورود ضد ارزش ها و ضد هنجارهای بیگانگان به جامعه اسلامی است.(15)
ب واژه های تعاملی
امام خمینی(ره) پاره ای از واژه ها را به صورت انضمامی در کنار یکدیگر به کار می بردند تا ضمن تأکید بر همزمانی دو واژه و تلقی ایشان از آن دو به عنوان دو بال برای یک پیکر، نسبت به مکمل و متعامل بودن آن مفاهیم با یکدیگر اشاره نمایند.
«استقلال و آزادی»، که از بهترین مفاهیم متعامل در کلام آن حضرت بود و نخستین شعار از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی را تشکیل می داد، از نظر حضرت امام مستلزم حاکمیت ملت بر سرنوشت خود با رهایی از قیود وابستگی، اختناق و استبداد بود. از دیدگاه ایشان، آزادی اسلامی با استقلال فرهنگی ملازمت دارد؛ چرا که استقلال فکری مستلزم خروج از غربزدگی و نفی تقلید فرهنگ غربی و طرد آزادی غربی، یعنی بی بندوباری و فساد و فحشاء است. در عوض آزادی اسلامی در حدود قانون و مطابق فطرت انسانی وسیله ای برای دستیابی به اهداف کلان به ویژه استقلال فکری و فرهنگی به شمار می آید. در واقع، استقلال در تمامی ابعاد فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی آن و آزادی از جنبه های انسانی و فطری آن دو بال انقلاب اسلامی به شمار می آیند که حضرت امام آن دو را غالبا در کنار یکدیگر به کار می بردند ذکر نمونه هایی از کلام ایشان مؤید این سخن خواهد بود:
«استقلال و آزادی در پیروی از قرآن کریم و رسول اکرم(ص) است.»(16)
«لازمه استقلال، زدودن غربزدگی و یافتن فرهنگ اصیل شرق است.»(17)
«ارزش حیات به آزادی و استقلال و پیروی از دستورات مذهبی است.»(18)
«تا این مملکت از این غربزدگی بیرون نیاید، استقلال پیدا نمی کند ... اگر بخواهید مستقل باشید، اگر بخواهید شما را به این که یک ملت هستید بشناسند و بشوید یک ملت، از این تقلید غرب باید دست بردارید.»(19)
وحدت «حوزه» و «دانشگاه» به عنوان دو نهاد تعلیمی و تربیتی که همزمان به تعهد و تخصص و علوم معنوی و فنون جدید اهتمام دارند، از دیگر موضوعات مورد تأکید حضرت امام بود. ایشان ضمن تبیین ضرورت رفع اختلاف و شکاف بین دو قشر روحانی و دانشجو، بر اصلاح نظام آموزشی، سالم سازی فضای فعالیت دانشجویی و «اسلامی شدن دانشگاه» تأکید داشتند.(20)
همچنین نفی علم بدون تهذیب و تخصص بدون تعهد و علم بدون عمل از سوی ایشان و نیز تأکید بر توأم بودن آموزش و پرورش و حتی تقدم رتبی تربیت و تزکیه بر تعلیم و تربیت، بیانگر تلقی آن حضرت از «علم و تعهد» به منزله دو بال برای رسیدن به مراتب ترقی و تعالی است.(21)
از دیگر واژه های تعاملی آن حضرت «ذخایر فوق الارضی» و «ذخایر تحت الارضی» بود که منظور از اصطلاح اول جوانان است که استعمارگران سعی در وابسته سازی روحی و شست وشوی مغزی و خودباخته کردن آنان با رواج فساد و فحشاء دارند و اصطلاح دوم ناظر بر منابع و ثروتهای خدادادی است که استثمارگران خواهان چپاول آن جهت بهره کشی ملل مستضعف هستند.(22) امام از این رهگذر توانستند نوعی خودباوری متکی بر منابع فکری و مادی را در جامعه اسلامی ایران تحکیم بخشند.
از دیگر مفاهیم تعاملی «احکام اولیه» و «احکام ثانویه» بود. تمایز بین این دو نوع حکم با الهام از کلام امام آن است که منابع حکم اولی ادله اربعه است، ولی منابع حکم ثانوی قواعد فقهی است. احکام اولی همیشگی و دائمی، ولی احکام ثانوی موقتی است. احکام اولی به منزله عام و احکام ثانوی به منزله تخصیص آن است. تشخیص مصلحت در حکم اولی با شارع است، ولی در احکام ثانوی با مجری و ولی فقیه و یا مکلف است. احکام اولی، مقید به احکام و یا امتناع حکمی نیست، ولی اجرای احکام ثانویه منوط به عدم امکان حکم اولی است.(23)
اصطلاح «حکم حکومتی» و «حکم شرعی» نیز از دیگر واژگان تعاملی امام خمینی(ره) بود که مطابق آن تشخیص مصلحت در احکام شرعی را از آنِ شارع و در احکام حکومتی به عنوان احکام اولیه، از آنِ ولیّ منصوب از سوی شارع اعم از پیامبر، امام یا فقیه می دانستند.(24)
«دین و سیاست» به عنوان دیگر واژگان تعاملی مورد نظر امام، توانست دین را از عرصه ذهن و پندار و فردیت به همه زندگی سیاسی و عینیت اجتماعی بکشاند و به همگان بفهماند که دین هم سازنده دنیا و هم تأمین کننده آخرت است و نورانیت آن تمام جنبه های فردی، اجتماعی و سیاسی انسان ها را دربرمی گیرد.
بالأخره از دیگر واژگان تعاملی مورد تأکید حضرت امام، «دولت و ملت»(25)، «ملّی و الهی»(26)، «جسمی و روحی»(27) بود که نشانگر عدم انفکاک معنایی این مفاهیم و ضرورت تلفیق، تکمیل و همزمانی مقولات مزبور برای پیشبرد اهداف و مقاصد نهضت اسلامی است.
ج واژه ها و عبارات ابداعی
امام خمینی(ره) با ابداع برخی واژه ها و یا افاده معانی نوین از واژه های مستعمل، تعابیری یگانه را به منظور جهت دهی به حرکت انقلابی مردم مسلمان و یا نفی جریانهای منحرف و حرکتهای ضد اسلامی و یا ادبیات انقلاب وارد کردند.
واژه «امت» که توسط ایشان حدود 138 بار تکرار شده بیانگر تأکید بر هویّت اسلامی و استقلال سیاسی پیروان آیین اسلام است که براساس آگاهی از تعلق به جامعه بزرگ واحد مبتنی بر برادری اسلامی و ویژگی مذهبی انسانها شکل می گیرد و در دارالاسلام تحت قیادتِ رهبری فرهمند در جهت اعتلای مردم و مقصد خود می کوشند.(28)
واژه ابداعی دیگر ایشان «مصلحت» است که از نظر امام به معنای رعایت مصالح و مقتضیات عصر و توجه به نقش زمان و مکان در اجتهاد است. با توجه به شأنیت و قابلیت ولایت فقیه برای صدور حکم حکومتی، مرز ولایت فقیه، مفهوم مصلحت عمومی است.(29)
«طاغوت» که از نظر امام مظهر نظم کهن، فاسد و منحط و نمایانگر رژیم های غیرعادلانه، غیرانسانی و غیرتوحیدی به شمار می آید، از دیگر مفاهیم موجود در ادبیات سیاسی حضرت امام است که به جای حکومت استبدادی، مطلقه و اقتدارگرا به کار می رود. از نظر ایشان، طاغوت به جای تکیه بر نیروی ایمان بر جنود شیطان اتکاء دارد.(30)
همچنین تعبیر ایشان از «جبّه» براساس حدیث شریف «الإِسْلامُ یَجُبُّ ما قَبْلَهُ» و تعبیر ایشان از آن مبنی براینکه ملاک، حال افراد است و باید از برخی خطاهای افراد در گذشته چشم پوشی کرد، بیانگر توسعه بخشی به حیطه جبّه (پوشش) است که قبلاً در صورت مسلمان شدن فردی کافر مورد استناد قرار می گرفت؛ در حالی که از نظر امام دایره آن شامل افرادی نیز می گشت که در رژیم طاغوتی سابقه مبارزاتی نداشته اند، اما به انقلاب اسلامی پس از پیروزی آن رویکرد مثبت نشان دادند.
امام خمینی(ره) علاوه بر مفهوم سازی، اقدام به نهادسازی نیز می نمودند. نامگذاری «مجلس خبرگان» به جای «مجلس مؤسسان» بیانگر تأکید ایشان بر حضور نخبگان اسلامی، فقهی و حقوقی در دو عرصه تدوین قانون اساسی و تعیین رهبری بود.(31) نامگذاری «مجلس شورای اسلامی» به جای «مجلس شورای ملی» بیانگر تأکید ایشان بر اسلامگرایی و نفی ملی گرایی غیر متکی به اسلام بود. تأکید ایشان بر «شورای نگهبان» نشانگر آن بود که به جای «اصل طراز» در مشروطیت، باید واژگان جدیدی برای نظارت عده ای فقیه و حقوقدان بر رعایت قانون اساسی وضع شود.
ایجاد نهادهای تأسیسی از قبیل «مجمع تشخیص مصلحت نظام» بیانگر تأکید ایشان بر مصلحت گرایی به منظور رعایت مصالح عالیه اسلام، کشور و ملت است.(32) اقدام آن حضرت به تأسیس «ارتش بیست میلیونی» نیز بیانگر تأکید ایشان بر راهبرد «بازدارندگی مردمی» از طریق بسیج آحاد جامعه اسلامی و تجهیز و سازماندهی ملت مسلمان برای دفاع از میهن اسلامی و فداکاری در راه اسلام و کشور است که این امر شور و شعفی وصف ناپذیر را در مردم ایران و به ویژه جوانان ایجاد کرد.(33)
از همه مهمتر نهادسازی «حکومت اسلامی»، «جمهوری اسلامی» و «ولایت فقیه» نشانگر اهتمام امام به استقرار نظام اسلامی بر پایه رهبری مقتدر و آگاه و ملتی مشارکت جو و مطلع از جریانات اسلامی است.
اصطلاح «حکومت اسلامی» که 219 بار توسط ایشان به کار گرفته شده، بیانگر ضرورت استقرار حکومتی اسلامی براساس قانون الهی است.(34) «جمهوری اسلامی» که 714 بار توسط ایشان تکرار شده، بیانگر آن است که اسلام محتوای حکومت و جمهوریت شکل نظام «مردم سالاری دینی» است. لذا جمهوری اسلامی از نظر امام با اتکاء به آرای عمومی ملت و برای اجرای احکام اسلام و به عنوان «امانتی الهی به دست همه ملت» تأسیس گردیده است.(35)
امام خمینی از این رهگذر توانست الگویی حکومتی را ارائه دهد که جمهوریت با شرایط خاص بومی و هنجارهای اجتماعی جامعه اسلامی ایران سازگار گردید به ویژه آنکه اسلام کارکرد وحدت بخش و هویت ساز خود را در درون نظام مردم سالار دینی به منصه بروز رساند.
«ولایت فقیه» که از نظر امام «هدیه الهی» و «تداوم رسالت پیامبر اکرم(ص) و ائمه هدی(ع)» و ضامن حفظ مملکت و نظام به شمار می آید.(36) همانا در جهت اجرا و حاکمیت قانون الهی و ادامه ولایت رسول اللّه(ص) وضع و تأسیس شده است.(37)
این نوع حکومت که آمیزه ای از مشروعیت، مقبولیت، حقانیت و کارآمدی است و سعی کرد هم به ویژگی شخص حاکم و هم به چگونگی حکومت اهتمام ورزد، بیانگر توان امام در انتقال موضوع ولایت از فرهنگ آرمانی به فرهنگ واقعی سیاسی اجتماعی است.
امام خمینی(ره) علاوه بر نهادسازی، به عبارت پردازی به منظور جهت دهی به حرکت انقلابی مردم مسلمان ایران و جهان اسلام اهتمام نمودند. ایشان به واژگان رایج و مفاهیم موجود معنایی دیگر بخشیدند تا عباراتی را به عنوان راهبرد امت اسلامی در اذهان مسلمانان ترسیخ نمایند و معناسازی و مفهوم پردازی را از این رهگذر در ادبیات انقلاب رایج گردانند. تعبیر ایشان از ایران به عنوان «مرکز ثقل اسلامی» یا ام القرای جهان اسلام و کانون مبارزه و مخالفت با ابرقدرتهای جهان، از جمله عبارات متداول ایشان است.(38)
عبارت «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا»، بیانگر ایجاد روحیه حماسی و فرهنگ عاشورایی در متن ادبیات انقلاب توسط حضرت امام است. تعبیر «مساجد» به عنوان مرکز قیام، مرکز بسیج عمومی، مرکز تجهیز نیرو، دژ محکم، محل تشکل جوانان و مردم و مهمتر از همه به «سنگرها» نیز رویکرد امام را به مسجد به عنوان کانونی برای بسیج و سازماندهی حرکتهای مقاومت جویانه اسلامی علیه مستکبران و مستبدان و محلی برای افزایش ارتباطات، آگاهی بخشی و آموزش دهی به منصه ظهور می رساند؛(39) آنجا که می فرمایند: «این مساجد سنگرهای اسلام است. محراب محل حرب است. اینها سنگرند برای اسلام، حفظ کنید اینها را.»(40)
همچنین عبارت «جنگ جنگ تا رفع فتنه»(41) با الهام از آیه شریفه «وَقاتِلُوهُمْ حَتَی لاَ تَکُونَ فِتْنَة» و جایگزین سازی آن به جای «جنگ، جنگ، تا پیروزی» نشانگر تأکید ایشان بر ادای تکلیف برای فتنه زدایی و نه صرفاً اهتمام به پیروزی ظاهری بود. یا عبارت «راه قدس از کربلا می گذرد» نشانگر تأکید ایشان بر ضرورت اهتمام به مقدمه، قبل از رفتن به سراغ ذی المقدمه و رعایت مصلحت حفظ کیان مملکت اسلامی قبل از پرداختن به حمایت از سایر کانون های مبارزات اسلامی است.
تعبیر ایشان از صدا و سیما به عنوان «رساله تعلیمی تربیتی» که نهادی آموزشی، آگاهی بخش، هدایتگر، تعلیم و تربیت کننده مردم براساس اصول اسلامی و انتقال دهنده اهداف ، آرمانها و منعکس کننده آمال و آرزوهای ملت مسلمان ایران به شمار می آید، نشانگر رویکرد تعلیمی تربیتی به رسانه های دیداری شنیداری و حتی مکتوب به عنوان «دانشگاهی عمومی» و «بنگاه تعلیمات اسلامی» است.(42)
تعبیر دیگر «ملت برای ملت» است که از سوی امام در مورد شهید بهشتی به کار برده شده و بیانگر الهام از ادبیات قرآنی است که گاه بر افرادی که از تأثیرگذاری عمده بر جریانات اجتماعی برخوردارند، واژه جمع اطلاق شده است که این مهم در آیه شریفه مباهله مشهود است.
از دیگر سو تعابیر و عبارات امام در مورد دشمنان نیز قابل توجه است. تأکید ایشان بر گرگ صفتی ابرقدرتها که نشان از بی اعتمادی آنان به یکدیگر است.(43) یا نامیدن امریکا به عنوان «شیطان بزرگ» و مظهر «استکبار» و یا تلقی آنان به «جمع عوض و معوض» که حضرت امام از آن به «چرخه اکل سُحت» یا «رباخواری در مقیاس بین المللی» تعبیر می کنند، تعابیری است که بر ماهیت و کارکرد امپریالیستها دلالت دارد، در عین آنکه مشعل عزت طلبی، حق جویی، عقلانیت گرایی، آزادی خواهی و عدالت محوری را فروزان نگه می دارد.
در تبیین جمع عوض و معوض از سوی ابرقدرتها، امام خمینی(ره) معتقد است که امپریالیست ها در قبال اخذ معوض (مانند نفت) از کشورهای ضعیف به اعطای عوض (مانند سلاحهای مخرب، مستشاران نظامی و پایگاههای نظامی) به آنان مبادرت می کنند و یا در قبال خرید نفت از کشورهای ضعیف (مثمن) به جای پرداخت بهای آن (ثمن)، کالاهای گران و غیرضروری به آن کشورها می فروشند که وجود این کالاها کالعدم است. بنابراین در واقع ثمن و مثمن از آنِ آنان می گردد.(44) در واقع امام خمینی(ره) با این عبارت پردازی به گسترده کردن حیطه کاربرد قاعده فقهی به عرصه سیاسی بین المللی اهتمام نمودند.
تعبیر دیگر امام، مربوط به اسرائیل است که از آن به «غده سرطانی» و «جرثومه فساد» یاد می کنند و همه مسلمانان را مکلف به قطع شر این موجود غاصب از سربلاد اسلامی می دانند.(45) و حتی صهیونیسم بین الملل را در عداد امپریالیسم امریکا و سوسیال امپریالیسم شوروی می دانستند.
نکته جالب توجه دیگر اینکه امام از آنچه که رژیم پهلوی آن را «سیاست مستقل ملّی» نام می نهاد با لحنی انتقادآمیز این گونه تعبیر می کنند که «معنی سیاست مستقل ملّی شاه، این بود که او سیاستی مستقل و جدا از ملت ایران داشته است.»(46)
از دیگر تعابیر ابداعی حضرت امام می توان به تعابیر وصفی یا اضافی در کلام ایشان اشاره کرد که با تتابع اضافات و یا با واژگان توصیفی مقاصدی نوین را عرضه می داشتند و یا با تعابیری یگانه، به مفاهیم موجود بار سیاسی جدیدی می بخشیدند و معنایی دیگر را به آن منضم می کردند. به عنوان مثال، امام خمینی(ره) از قاعده «نفی سبیل» معنای جدیدی را از آیه 141 سوره نساء مراد کردند و آن را از عرصه تکوینی به حالت تشریعی کشاندند آنجا که فرمودند:
«قرآن می گوید هرگز خدای تبارک و تعالی سلطه ای برای غیرمسلم بر مسلم قرار نداده است. هرگز نباید یک همچو چیزی واقع شود. یک تسلط، یک راهی، اصلاً یک راه نباید پیدا بکند. لَنْ یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤمِنینَ سَبیلاً اصلاً راه نباید داشته باشند مشرکین و این قدرتهای فاسد.... بر مسلمین.»(47)
تعبیر ابداعی دیگر «دانشگاه اسلامی» بود که به معنای اصلاح نظام آموزشی و استقلال فکری دانشجویان و تدریس علوم معنوی است.(48) ابداع واژه «عقل سیاسی» از دیگر تعابیر آن حضرت بود که مقتضای آن را حفظ وحدت کلمه می دانستند. آنجا که فرمودند:
«ما اگر عقل سیاسی هم داشته باشیم. باید همگی دست در دست یکدیگر گذاریم تا بتوانیم راه برویم.»(49)
تعبیر «صدور انقلاب» به معنای معنویت و ایصال پیام انقلاب اسلامی به جهانیان با بارور کردن تبلیغات اسلامی و نه به معنای صدور کالا با لشکرکشی یا سرنیزه، نیز از دیگر واژگان ابداعی حضرت امام است.(50) امام با ترویج این واژه ضمن آنکه توانستند امیدی در شبستان تاریک مستضعفان جهان و ملل آزادیخواه و استقلال طلب و وحشتی در دلهای قدرتهای استکباری ایجاد کنند، آن را مترادف با آگاهی و بیداری اسلامی بر ادبیات سیاسی جهان اسلام نمودند.
ابداع واژه بسیج که بیانگر ایجاد هسته های مقاومت در مقابل شرق و غرب است و نیز «تفکر بسیجی» که طنین نوای دلنشین آن چشم طمع دشمنان و جهانخواران را از کشور اسلامی دور خواهد کرد، بیانگر فرهنگ سازی کلمات امام خمینی(ره) از رهگذر واژگان حرکت آفرین بود.(51)
تعبیر دیگرحضرت امام «حفظ نظام» بود که آن را از اهم واجبات و وظیفه آحاد ملت مسلمان و انقلابی می دانستند.(52) کاربرد واژه آزادگان به جای اسیران، نشانگر نگاه مثبت امام به نقش اسارت در آزاد اندیشی و آزادگی مردان خدا بود. ابداع واژه «روز قدس» بیانگر حرکت امام برای نهادینه سازی مقابله جهان اسلام و مستضعفین با استکبار و ایادی آن در منطقه به ویژه رژیم صهیونیستی بود که حضرت امام آن را «روز اسلام» و «یوم اللّه» می دانستند.(53)
همچنبن ابداع واژه «یوم اللّه» و کاربرد آن در مناسبت های مختلف شادی آفرین و گاه غم انگیز (در زمانی که از آن استنباط شکست ظاهری و یا حذف جسمانی افراد می شد) بیانگر اهتمام آن حضرت به اعطای روحیه امید با تعمیم این واژه از بعد مذهبی به ابعاد سیاسی در عرصه های داخلی و بین المللی بود که آن را در مناسبت هایی چون روز قدس، 15 خرداد، 17 شهریور و 22 بهمن به کار می بردند.
ابداع واژه «شهید محراب» در مورد بزرگانی چون شهید مدنی، شهید دستغیب، شهید صدوقی و شهید اشرفی اصفهانی، بیانگر نگاه مثبت امام به شهادت به عنوان سعادت و هدیه الهی بود؛ چرا که موجب زنده شدن مکتب اسلام و پیشبرد اهداف و مقاصد آن می گردید.(54)
تعبیر «دولت خدمتگزار» واژه دیگری بود که بیانگر توجه اسلام به خدمتگزاری ملتها توسط دولتها در ادبیات سیاسی امام خمینی(ره) بود که آن را در عرصه داخلی و در تمامی کشورهای اسلامی مورد تأکید قرار می دادند.(55) تعبیر «حج ابراهیمی» نیز از دیگر ابتکارات امام برای فرهنگ سازی «مراسم برائت از مشرکین» در موسم حج بود که قدرت مسلمانان، به عنوان نیروی بزرگ و قدرت سوم جهان را به منصه ظهور می رساند.(56)
واژه «اجتهاد جواهری» نشانگر اهتمام امام به انطباق فقه با تحولات زندگی و نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع تصمیم گیریها، انفتاح باب اجتهاد از سوی فقهای عدول، پویایی دین مبین اسلام و تلقی فتاوی به عنوان مظهر پیوند تقنین و تنفیذ است که حضرت امام به صراحت اعلام می داشتند:
«این جانب معتقد به فقه سنتی و اجتهاد جواهری هستم و تخلف از آن را جایز نمی دانم.»(57)
تعبیر دیگر امام، «سیاست اسلامی» بود که نشانگر آن است که از نظر ایشان اسلام هدف و سیاست وسیله به شمار می آید.(58)
فرجام سخن
با عنایت به آنچه گذشت مشخص می گردد که امام خمینی(ره) گزاره های ادبی و ادبیاتی سیاسی را بنیاد نهاد که مظهر تحوّل در محیط ادراکی روان شناختی و محیط عینی عملیاتی به شمار می آید. کارکرد گفتمان ادبی امام خمینی(ره) را می توان در دو بعد پیوند «درون و برون» و «رفع شکاف بین ظاهر و باطن» دانست.
ایشان با برقراری پیوند بین ملت مسلمان ایران و ملل مسلمان و مستضعف جهان، مقابله با استکبار و ایادی داخلی و منطقه ای آن چون صهیونیسم را زمینه رفع مشکلات جهان اسلام براساس راهبرد «نه شرقی نه غربی» می دانستند. همچنین ایشان با پیوند سیاستهای اعمالی و اعلامی، دوگانگی بین ظاهر و باطن را زدودند و از رهگذر تحریم تقیه بین موضعگیری آشکار و انزجار قلبی ملّت مسلمان ایران از استبداد و استعمار ارتباطی ناگسستنی برقرار نمودند.
این اقدام در عرصه ادبیات سیاسی ناشی از ایجاد بستر معرفتی و یک نظام دانایی خاص توسط فراگفتمان سیاسی امام خمینی بود که با ایجاد تشکل گفتمانی خاص، فراگیر و استعلایی و با ارزانی داشتن مدلولهای سیاسی معنوی به فضای روان شناختی، رفتاری، گفتاری و نوشتاری دالّها، توانست مفاهیم را لبریز از استغنای محتوایی نماید و با درهم آمیختن متن و زمینه هر دو را دچار تحولی ژرف و گسترده کند.
حضرت امام از رهگذر تلفیق سطوح تحلیل داخلی و خارجی و ابداع واژگان تعاملی و تقابلی و تعابیر و عبارات حرکت آفرین توانستند خط بطلانی بر نظریه های سایه و ماسک در جامعه اسلامی بکشند. براساس نظریه سایه، انسانها با پرهیز از برخورد جسمی با یکدیگر، سعی می کنند از رهگذر تلاقی سایه ها کمترین آسیب را متحمل شوند و نوعی نفاق و دوگانگی را در جامعه ترویج کنند، اما امام با درهم آمیختن جسم و سایه و تأکید بر ضرورت حضور گسترده مردم در صحنه و با شفاف سازی مفاهیم و تعابیر، به مدیریت بحران پرداختند و عرصه نبرد را از هرگونه شائبه ای زدودند.
ایشان با گذار عقلانی و استعلایی از تصور به تصدیق و از آگاهی به گواهی، همگونی زیبایی بین تصویر روشن انقلاب و گفتار همبسته با آن تصویر برقرار نمودند که در واژه «جمهوری اسلامی» بازتابیده شد و در صحنه عمل در نظام مردم سالار دینی تجلی یافت.
براساس نظریه ماسک نیز، انسانها سعی می کنند با ماسک های خود با یکدیگر سخن گویند تا دیگران از مکنونات قلبی، باطنی و فکری آنان آگاه نگردند و نظرات خود را از پشت پرده خیال به جامعه عرضه کنند، اما امام خمینی(ره) با برانداختن نقاب از چهره متظاهران، ریاکاران و مزدوران، هویت واقعی ایادی اختناق و استکبار را به مردم نمایاندند و چهره واقعی آنان را برای مردم آشکار ساختند تا جامعه را از آفت فرمالیسم و ظاهرگرایی بازدارند و با ادبیات سیاسی صریح خود، شیوه ای شفاف را برای بیان واقعیات در جهت تحقق آمال و اهداف اصلاح طلبانه نهضت به منصه ظهور رسانند. در واقع، امام خمینی(ره) با ادبیات سیاسی خود و با نهادینه سازی انقلاب فرهنگی و ارزشی از رهگذر کلام و پیام، ساختار فرهنگی، ادبی و هنری کشور را متحول کردند و تحوّلی را در اهداف و خواسته ها و نیز در ابزارها و روشها به وجود آوردند که بحق می توان از آن به «انقلاب ادبی» تعبیر کرد.
پی نوشت ها:
1. استادیار علوم سیاسی دانشکده روابط بین الملل
.2 dichotomy
3. صحیفه نور، ج 5، ص 108 ؛ ج 6، صص 30 و 108 ؛ ج 8، ص 117 ؛ ج 11، ص 262.
4. همان، ج 17، ص 132.
5. وصیت نامه سیاسی الهی امام خمینی(ره).
6. صحیفه نور، ج 1، ص 239.
7. صحیفه نور، ج 9، صص 135-136.
8. همان، ج 1، صص 300-301 ؛ ج 5، ص 132 ؛ ج 9، ص 158 ؛ ج 10، صص 273-281.
9. همان، ج 7، ص 20.
10. همان، ج 7، ص 18.
11. همان، ج 2، صص 161170 ؛ ج 6، ص 269 ؛ ج 9، ص 118 ؛ ج 14، ص 169 ؛ ج 15، ص 200.
12. همان، ج 19، ص 50 ؛ ج 9، ص 192 ؛ ج 16، ص 7.
13. همان، ج 13، ص 219.
14. همان، ج 6، ص 140 ؛ ج 15، ص 18.
15. همان، ج 11، ص 196.
16. همان، ج 6، ص 117.
17. همان، ج 11، ص 186.
18. همان، ج 5، ص 114.
19. همان، ج 5، صص 4-2.
20. همان، ج 7، ص 61 ؛ ج 9، ص 120 ؛ ج 12، ص 54 ؛ ج 14، ص 278 ؛ ج 15، ص 250 ؛ ج 19، صص 141-142.
21. همان، ج 6، ص 11 ؛ ج 7، ص 215 ؛ ج 13، صص 206 و 266 ؛ ج 14، ص 29 ؛ ج 17، صص 18 و 241 ؛ ج 19، ص 193.
22. در جستجوی راه از کلام امام، دفتر چهاردهم، استعمار و ابرقدرتها، صص 60، 140، 144، 146، 147، 152، 196، 211، 285، 387، 424.
23. صحیفه نور، ج 17، صص 160-161.
24. همان، ج 20، ص 174.
25. سخنرانی های 3/5/1358 و 10/9/1360.
26. صحیفه نور، ج 6، ص 84.
27. همان، ج 7، ص 211 ؛ ج 11، ص 80.
28. همان، ج 8، ص 47.
29. همان، ج 20، ص 176.
30. همان، ج 7، صص 255-256 ؛ ج 8، ص 24.
31. همان، ج 17، ص 79.
32. همان، ج 21، ص 6.
33. همان، ج 15، صص 231-233 ؛ ج 21، صص 52-53.
34. همان، ج 8، ص 167.
35. همان، ج 12، ص 142.
36. همان، ج 9، ص 170 و 251 ؛ ج 10، صص 87 و 174.
37. همان، ج 10، صص 26 و 53 و 174.
38. همان، ج 15، صص 117 و 119 ؛ ج 17، ص 29.
39. همان، ج 6، ص 49 / ج 15، صص 62-53.
40. همان، ج 15، ص 56.
41. همان، ج 19، صص 86-82.
42. همان، ج 6، صص 192-193 ؛ ج 12، صص 103-104، ج 5، ص 202 ؛ ج 8، ص 200.
43. همان، ج 10، صص 55-59 ؛ ج 12، صص 271-277.
44. امام خمینی(ره)، ولایت فقیه، ص 160.
45. صحیفه نور، ج 5، ص 242 ؛ ج 6، ص 50 ؛ ج 22، صص 159-162.
46. همان، ج 4، 23/10/1357، صص 212-216.
47. همان، ج 3، ص 4.
48. همان، ج 7، ص 61 ؛ ج 12، ص 54 ؛ ج 15، ص 205 ؛ ج 18، ص 133.
49. همان، ج 14، صص 114-116.
50. همان، ج 11، ص 166، ج 12، صص 278-283 ؛ ج 18، صص 126-132 و ص 143 ؛ ج 19، صص 241-242.
51. همان، ج 10، صص 178-184 ؛ ج 12، ص 44 ؛ ج 21، صص 52-53.
52. همان، ج 19، ص 50.
53. همان، ج 8، ص 233.
54. همان، ج 7، ص 67-70 و صص 264-268 ؛ ج 8، صص 40-43.
55. همان، ج 6، ص 76 / ج 10، ص 92.
56. همان، ج 20، صص 227-244.
57. کلمات قصار، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ص 197.
58. صحیفه نور، ج 17، صص 137-143.