مقدمه
با آن که امامان معصوم علیهم السلام در تعیین و نصب وکیل و یا نماینده، احراز شرایطی همچون وثاقت، عدالت، رازداری و غیر آن را لازم می دیدند، ولی چنان که لازمه طبع ذلّت پذیر آدمی است، برخی از این وکلا در صحنه امتحانات الهی شکست خورده، راه خیانت و انحراف پیشه خود ساختند؛ و گاه آن چنان بر انحراف و فساد خود اصرار می ورزیدند که مشمول لعن و نفرین ائمّه اطهار علیهم السلام واقع شدند و یا حتی در مواردی به دستور آنان به هلاکت رسیدند! معرفی این گونه افراد، و آغاز و انجام کارشان می تواند بسیار آموزنده باشد. کم ترین ثمره این بررسی، به ویژه در عصر کنونی، این است که سوابق نیک افراد را به تنهایی نمی توان دلیل بر حقّانیّت مسیرشان قلمداد کرد؛ چنان که امام راحل قدس سره نیز فرمودند: «میزان، حال فعلی افراد است.»
عوامل انحراف و فساد
نکته مهم در این بررسی، توجه به انگیزه ها و علل بروز این انحرافات و خیانت هاست. تردیدی نیست که ریشه اصلی این امر، فقدان قلب سلیم و عدم تهذیب نفس است. در چنین صورتی است که با تحقق شرایط مساعد، صفات رذیله بروز کرده، ضربه اصلی را بر صاحب خود وارد می سازند. با صرف نظر از ریشه اصلی انحرافات وکلا و نمایندگان ائمه اطهار علیهم السلام ، عواملی را می توان به عنوان عینیت بخش انحراف و خیانت و فساد در این افراد برشمرد:
اول. دنیاطلبی و مال دوستی
یکی از کارهای اصلی وکلا و نمایندگان ائمه اطهار علیهم السلام جمع آوری وجوه شرعی و اموال اهدایی شیعیان ایشان بود. بدین روی، تجمع این اموال نزد وکلا، که گاه به مبالغ هنگفتی می رسید، موجب تحریک صفت مال دوستی و دنیاطلبی برخی از آنان می شد و با اختلاس و دزدی این اموال، خود را مشمول خسران ابدی می ساختند. از نمونه های مثال زدنی برای این مورد، می توان به گروه واقفیه و همچنین فارس بن حاتم قزوینی و عروة بن یحیی الدهقان اشاره کرد.(1)
دوم. انحرافات فکری و اعتقادی
در برخی موارد، وکیل به سبب گرایش به افکار غلط یا غلوّآمیز و باطل، رفته رفته در مسیری مباین با مسیر ائمه اهل بیت علیهم السلام و شیعیان راستین آنان قرار می گرفت و بر اثر اصرار بر ادامه انحراف، از سوی ایشان طرد و عزل می شد. سردمداران گروه واقفیه بعضا در اثر اعتقاد باطل مهدویت برای امام کاظم علیه السلام ، گرفتار این مسیر شدند. به عنوان نمونه ای دیگر، می توان به محمد بن ابی العزاقر، معروف به «شلمغانی» اشاره نمود که با طرح افکار غلوّآمیز و فاسد و حلول گرایانه نسبت به معصومان و بعضی از اصحاب آنان و خودش، گرفتار سرنوشت شومی شد.(2)