ماهان شبکه ایرانیان

برترین حق

آن گاه که خدای سبحان فرشتگان را خطاب کرد که «من جانشینی در زمین قرار خواهم داد»، آنها پرسش نمودند: «آن که در زمین فساد و تباهی خواهد کرد و بساط خون ریزی برپا خواهد ساخت را جانشین خود می کنی، حال آن که ما به حمد و ستایش و تقدیس تو مشغولیم؟» پروردگار سبحان گفت: «من چیزی می دانم که شما نمی دانید».

آن گاه که خدای سبحان فرشتگان را خطاب کرد که «من جانشینی در زمین قرار خواهم داد»، آنها پرسش نمودند: «آن که در زمین فساد و تباهی خواهد کرد و بساط خون ریزی برپا خواهد ساخت را جانشین خود می کنی، حال آن که ما به حمد و ستایش و تقدیس تو مشغولیم؟» پروردگار سبحان گفت: «من چیزی می دانم که شما نمی دانید».

به راستی اندیشه کردن در این گفت وگو سزاست؛ چه زیباست! خداوند در جواب پرسشی که حاکی از برتری طلبی ملائکه نسبت به مخلوق جدید (آدم) است، بر آنها بانگ سکوت نمی زند؛ بلکه میدان رقابتی آزاد را مهیا می سازد تا فرشتگان خود حقیقت را دریابند. او همه ی اسماء را به آدم می آموزد و سپس از فرشتگان که خود را برتر می دانستند می خواهد نام آنها را بگویند. پس از آن که فرشتگان به عجز خود اقرار کردند و زبان تقدیس و تسبیح گشودند، خدای سبحان آنها را امر به اکرام آدم کرد.

خداوند که عالم و قادر مطلق است، بر فرشتگان معترضی که غایت آفرینش نمی دانند خشم نمی گیرد، بلکه برهان اقامه می کند و این درس را به ما می آموزد که حاکم و والی، هرچند عظیم القدر و عالم و توانا باشد، باید در مقابل هر اعتراضی، برهان اقامه کند. به همین دلیل در اسلام، که حاکم، جانشین و حجت خدا در میان بندگان است، باید آیینه ای باشد از آن ذات پاک، و صفات الهی در گفتار و کردارش جلوه نماید. مولی علی(ع) نمونه ای کامل و بی همتا از چنین آیینه ای است. همو که تماشایش انسان را به وجد می آورد و سالکان طریق معرفت را در رقص، گمشدگانْ خود را و جویندگانْ گمشده شان را در آن می یابند. آیینه ای که سخنش زنگار از دل خستگان می زداید و سکوتش تاریخ را می آزارد. او که حق جویان حق و راستی را در کلام او و عدالت جویان معیار حقیقت را در او می یابند. همان که ملائک را به کرنش وامی دارد و خدای سبحان به آن می نازد. همو که کلامش نشان از وحی دارد و همه ی ظلمت و پلیدی را از قلب می زداید. گوش جان می سپاریم به کلام دل نوازش که در گیرودار آغاز نبرد صفین از حقوق متقابل دولت و ملت می گوید و همه ی آزادی طلبان جهان را به تحسین وامی دارد:

پس خدای سبحان برخی از حقوق خود را برای بعضی از مردم واجب کرد و آن حقوق را در برابر هم گذاشت که برخی از حقوق، برخی دیگر را واجب گرداند؛ و حقّی بر کسی واجب نمی شود مگر همانند آن را انجام دهد.

و بزرگ ترین حق در میان حقوق الهی، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است؛ حق واجبی که خدای سبحان بر هر دو گروه لازم شمرده و آن را عامل پایداری پیوند ملّت و رهبر، و عزّت دین قرار داده است.

پس ملت اصلاح نمی شود جز آن که زمامداران اصلاح گردند؛ و زمامداران اصلاح نمی شوند جز با درستکاری ملت.

و آن گاه که مردم حق رهبری را ادا کنند و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزّت یابد و راه های دین پدیدار، و نشانه های عدالت برقرار، و سنّت پیامبر(ص) پایدار گردد؛ پس روزگار اصلاح، و مردم در تداوم حکومت امیدوار، و دشمن در آرزوهایش مأیوس می شود.

امّا اگر مردم بر حاکم سلطه ورزند، یا زمامدار بر مردم ستم کند، وحدت کلمه از بین می رود و نشانه های ستم آشکار، نیرنگ بازی در دین فراوان، راه گسترده ی سنّت پیامبر(ص) متروک، هواپرستی بسیار، احکام دین تعطیل، و بیماری های دل فراوان گردد؛ مردم از این که حقّ بزرگی فراموش می شود، یا باطل خطرناکی در جامعه رواج می یابد، احساس نگرانی نمی کنند؛ پس در آن زمان نیکان خوار، و بَدان قدرتمند می شوند و کیفر الهی بر بندگانْ بزرگ و دردناک خواهد بود.

پس بر شماست که یکدیگر را نصیحت کنید و نیکو همکاری نمایید.

درست است که هیچ کس نمی تواند حق اطاعت خداوندی را چنان که باید بگزارد، حتی اگر در به دست آوردن رضای خدا حریص و در کار بندگی کوشا باشد، لکن باید حقوق الهی را به مقدار توان رعایت کند که یکی از واجبات الهی، نصیحت کردن یکدیگر به اندازه ی توان، برپاداشتن حق و یاری دادن به یکدیگر است.

هیچ کس، هرچند قدر او در حقْ بزرگ و ارزش او در دین بیشتر باشد، بی نیاز نیست که او را در انجام حق یاری رسانند؛ و هیچ کس، گرچه مردم او را خوار شمارند و در دیده ها بی ارزش باشد، کوچک تر از آن نیست که کسی را در انجام حق یاری کند، یا دیگری به یاری او برخیزد.

(پس یکی از یاران به پاخواست و با سخنی طولانی امام را ستود و حرف شنوایی و اطاعت از امام را اعلام داشت؛ آن گاه امام فرمود:)

کسی که عظمت خدا در جانش بزرگ، و منزلت او در قلبش والاست، سزاوار است که هرچه جز خدا را کوچک شمارد؛ و از او سزاوارتر کسی که نعمت های خدا را فراوان در اختیار دارد و بر خان احسان خدا نشسته است؛ زیرا نعمت خدا بر کسی بسیار نگردد، جز آن که حقوق الهی بر او فراوان باشد.

مردم! از پست ترین حالات زمامداران در نزد صالحان این است که گمان برند آنها دوست دار ستایش اند. و کشورداری آنان بر کبر و خودپسندی استوار است؛ و خوش ندارم در خاطر شما بگذرد که من ستایش را دوست دارم و خواهان شنیدن آنم، سپاس خدا را که چنین نبودم؛ و اگر ستایش را دوست می داشتم، به خاطر فروتنی در پیشگاه خدای سبحان و بزرگواری و عظمتی که تنها خدا سزاوار آن است، آن را رها می کردم.

گاهی مردم ستودن افرادی را برای کار و تلاش روا می دانند؛ اما من از شما می خواهم که مرا با سخنان زیبای خود مستایید، تا نفس خود را به وظایفی که نسبت به خدا و شما دارم خارج سازم و حقوقی که مانده است بپردازم و واجباتی که بر عهده ی من است و باید انجام گیرد ادا کنم؛ پس با من چنان که با پادشاهان سرکش سخن می گویند، حرف نزنید و چنان که از آدم های خشمگین کناره می گیرند دوری نجویید و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید و گمان مبرید اگر حقّی به من پیشنهاد دهید بر من گران آید، یا در پی بزرگ نشان دادن خویشم؛ زیرا کسی که شنیدن حق، یا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد، عمل کردن به آن برایش دشوارتر خواهد بود.

پس، از گفتن حق یا مشورت در عدالت خودداری نکنید؛ زیرا خود را برتر از آن که اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمی دانم، مگر آن که خداوند مرا حفظ فرماید؛ پس همانا من و شما بندگان و مملوک پروردگاریم که جز او پروردگاری نیست، او مالک ماست و ما را بر نفس خود اختیاری نیست، ما را از آن چه بودیم خارج و بدانچه صلاح ما بود درآورد، به جای گمراهی هدایت، و به جای کوری بینایی به ما عطا فرمود.(1)

امام علی(ع) در جایی دیگر حقوق متقابل شهروندان بر یکدیگر را چنین برمی شمارد:

چون برادرت از تو جدا گردد، تو پیوند دوستی را برقرار کن؛ اگر روی برگرداند تو مهربانی کن و چون بُخل ورزد تو بخشنده باش؛ هنگامی که دوری می گزیند تو نزدیک شو و چون سخت می گیرد تو آسان گیر؛ به هنگام گناهش عذر او بپذیر، چنان که گویا بنده ی او هستی و او صاحب نعمت توست. مبادا دستورهای یاد شده را با غیر دوستانت، یا با کسانی که سزاوار آن نیستند به جا آوری. دشمنِ دوست خود را دوست مگیر تا با دوست دشمنی نکنی. در پند دادن دوست بکوش، خوب باشد یا بد. خشم را فروخور که من جرعه ای شیرین تر از آن ننوشیدم و پایانی گواراتر از آن ندیدم. با آن کس که با تو درشتی کرد، نرم باش که امید است به زودی در برابر تو نرم شود. با دشمن خود با بخشش رفتار کن؛ زیرا (هرچند انتقام یا بخشش، هر دو پیروزی اند) بخشش شیرین تر از انتقام است. اگر خواستی از برادرت جدا شوی، جایی برای دوستی باقی گذار، تا اگر خواست روزی به سوی تو بازگردد بتواند. کسی به تو گمان نیک برد گمانش را در عمل تصدیق کن. هرگز حق برادرت را با تکیه بر رفاقتی که بین شماست ضایع نکن؛ زیرا آن کس که حقّش را ضایع می کنی با تو برادر نخواهد بود. مبادا افراد خانواده ات بدبخت ترین مردم نسبت به تو باشند. به کسی که به تو علاقه ای ندارد دل مبند. مبادا برادرت برای قطع پیوند دوستی، دلیلی محکم تر از برقراری پیوند با تو داشته باشد و یا در بدی کردن، بهانه ای قوی تر از نیکی کردن تو بیاورد. ستمکاری کسی که بر تو ستم می کند، در دیده ات بزرگ جلوه نکند، چه او به زیان خود و سود تو کوشش دارد، و سزای آن کس که تو را شاد می کند بدی کردن نیست.(2)



1 . صبحی صالح، نهج البلاغه، خطبه 216.

2 . صبحی صالح، نهج البلاغه، نامه ی 31.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان