ماهان شبکه ایرانیان

بیانات مقام معظم رهبری در جمع علما و روحانیون استان گیلان ۱۱/۲/ ۱۳۸۰

الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیما بقیه الله فی الارضین

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سیدنا و نبینا ابی القاسم المصطفی محمد و علی آله الاطیبین الاطهرین المنتجبین سیما بقیه الله فی الارضین.
جلسه با علمای محترم و طلاب و فضلای عزیز این استان, برای بنده فرصت مغتنمی است.
یقینا جمعی که این جا تشریف دارند و بقیه ی فضلای این استان و طلاب وابسته ی به این استان در قم و شهرهای دیگر, جزو مجموعه های فعال روحانیون و طلابند; آن چنان که ما در طول دوران اقامت در قم و مشهد, شاهد این معنا در طلاب گیلانی بودیم.
امروز هم بحمدالله فضلا و علمای محترم و جلیل القدر گیلانی در مناطق مختلف تشریف دارند و در این جا هم جمعی از آقایان حضور دارند, که بیش از چهل سال است من بعضی از آنها را می شناسم و به آنها اخلاص می ورزم. یکی از نقاطی که برای این استان مایه ی افتخار است, همین است.
آن قدر که بر روی این استان و نیز استان مازندران علیه دین کار شد آن مقداری که روی این دو استان, علیه دین و مقدسات دینی و عقاید و تعبد دینی فعالیت و اقدام تهتکآمیز انجام گرفت, در کمتر استان کشور این اتفاق افتاده است باید دیگر کسی رغبت نمی کرد طلبه شود; اما همیشه طلاب این دو استان, هم از لحاظ کمیت جزو کمیتهای درجه ی یک و بالا بوده اند بیشتر در قم, تا حدودی هم در مشهد هم فعالتر و پر تحرک تر بودند; این نشاندهنده ی عمق ایمان این مردم است. علی رغم آن همه تبلیغات, پدران و مادران روستایی و شهری, دلبستگی شان به امر دین آن چنان بود که فرزندان خودشان را در کسوت روحانیت ملبس کردند و آنها را برای تحصیل به حوزه ها فرستادند.
البته ما در این جاگله ی مختصری بکنیم: بازگشت این سرمایه, به قدر و تناسب سرمایه گذاری نبود. است فرمودند هزار و صد نفر از طلاب و فضلای گیلانی در قم اند. چه تعداد از این هزار و صدنفر, دیگر احتیاج ندارند یا اراده ی این را ندارند که تحصیل کنند؟ یقینا کم نیستند; اینها باید برگردند; این سرمایه گذاری باید برگردد; این گله ی من از همه ی فضلا و طلابی است که در قم متمرکز شده اند.
در گذشته شهرستانها علمای بزرگی داشتند; در همین شهر شما علمای بزرگی بودند; البته من از نزدیک اغلب آنها را نمی شناختم. بعضی مثل مرحوم آقای ضیابری را زیارت کرده بودم; اما بقیه را دورا دور می شناختم; اینها علمای بزرگی بودند; بعضی تحصیلکرده های نجف و بعضی در قم درس خوانده بودند. این شهرها چه این جا, چه شهرهای دیگر این استان مثل بقیه ی مراکز گوناگون, مملو از علما و مجتهدان بود. امروز تعداد مجتهدان ما کمتر از آن زمان نیست. یکی از اشکالات عمده, تمرکز فضلای ما در حوزه ی علمیه است; این را باید برطرف کنند. البته این کار ما نیست; از ما فقط گفتن و تذکر دادن و احیانا ملامت کردن است. حوزه باید اقدام کند و در خود استانها و شهرستانها, مقدمات آمدن فضلا و علما را فراهم نماید. مردم شما, مردم بسیار خوبی هستند; دارای عقاید عمیق دینی اند و آزمایش خودشان را داده اند.
رژیم گذشته این جا را به سمت فساد می کشاند به خاطر دریا و بقیه ی چیزها آنها نمی خواستند در این جابویی از دین وجود داشته باشد; روی جوانها هم اثر گذاشته بودند; قصدشان این بود که دین را در این مناطق بکلی ریشه کن کنند; اما نتیجه نگرفتند.
لشکر قدس گیلان یکی از لشکرهای خط شکن فعال پررزمنده ی پر سردار پر شهید متعلق به این منطقه بود. من نمی خواهم در مناقب گیلان عرایضی بکنم; لیکن می خواهم بگویم که این مردم, مردم باارزشی اند; منطقه, منطقه ی مهم و با ارزشی است و بعد از این هم مهمتر خواهد شد. خصوصیت مرزی این جا باز هم ان شاءالله احیاء خواهد شد و محل رفت و آمد خواهد بود. حضور علمای فعال, بیدار, سرزنده و نوآور در این جا ضروری است; همه ی فضلای این استان باید به این نکته توجه کنند.
و اما آن نکته یی که من باید به شما جوانها عرض کنم: امروز تبلیغ دین با شیوه ی معمول و سنتی روحانیت, همان اعتبار و تاءثیری را دارد که چهل, پنجاه سال پیش داشت. هیچ کس گمان نکند که اهمیت منبر, مساءله گویی و جلسات گوناگون روحانیون, امروز کمتر از دیروز است; نه, بنده با وسایل ارتباطات جمعی آشنا هستم, تلویزیون و بقیه ی چیزها را می شناسم و تاءثیرات آنها را می دانم; اما معتقدم جلسه یی که یک روحانی بنشیند و عده یی روبه روی او قرار گیرند و او با آنها حرف بزند, همچنان جایش در کل تبلیغات مدرن امروزی خالی است; ما این را نداریم; این با تلویزیون هم امکانپذیر نیست. وقتی شما در جلسه یی می نشینید و با پنجاه نفر, صد نفر یا دویست نفر حرف می زنید, این فرق می کند با این که پشت دوربین تلویزیون بنشینید و همان تعداد مخاطب, شما را از شیشه ی تلویزیون ببینند; این دو مقوله است. بنابراین جای منبر و محافل سنتی ما, از لحاظ اهمیت و تاءثیر تبلیغی, همچنان محفوظ است.
در این جا دو نکته وجود دارد که باید به آن توجه کنید: یک نکته, شکلی است; یک نکته, محتوایی است. نکته ی شکلی این است که امروز علم ارتباطات, یک علم بسیار پیچیده و راقی است.
شناختن چگونگی ارتباطگیری با دلها و مغزهای مردم از طرق مختلف یعنی همین تبلیغات یک علم است; در مهمترین و مدرنترین دانشگاههای دنیا روی این دارد کار می شود و جزو رشته های بسیار مهم تحصیلی است. نوع روزنامه نگاری, چگونگی روزنامه نگاری, نوع اداره ی رادیو و تلویزیون و از این قبیل چیزها, یک علم است. موازین رایج تبلیغات, تحت چارچوبهای علمی, ضابطه مند می شود; والا آیا روزنامه نوشتن این است که انسان تکه کاغذی را بردارد و روی آن چیزی بنویسد و بعد هم در ده هزار نسخه بین مردم پخش کند؟ این که چیز جدیدی نیست; همیشه بوده, باز هم خواهد بود; اما همین را ضابطه مند کرده اند: شما چگونه شانزده صفحه را آرایش بدهید; چه طور نیم تای صفحه ی اول را تنظیم کنید و آرایش بدهید; از چه کلماتی استفاده کنید و چه حروفی به کار ببرید تا برای بیننده جاذبه اش بیشتر باشد و او دستش را دراز کند و این روزنامه را از جلوی پیشخوان روزنامه فروش بردارد و بخرد, بعد رغبت کند و آن را بخواند و سپس این خواندن در مغز او اثر بگذارد; اینها زیر ضابطه رفته است.
ما از صد سال پیش تا امروز چه قدر موازین منبر را زیر ضابطه برده ایم؟ این یک خلا است. اگر کسی هنرمند بود و مثل مرحوم آقای فلسفی ذاتا هنر منبر و سخنوری داشت, کارش پیش می رود و حرفش اثر می گذارد; اما اگر کسی این نبوغ و استعداد ذاتی را نداشت, یا باید از شیوه های کاذب جاذبه دار استفاده کند, یا باید محکوم بی جاذبگی شود, یا بعد از اندکی صحبت کردن, حرفهایش از دهن بیفتد و رغبت کسی را برنینگیزد; در حالی که سینه اش پر از معلومات است; همه ی اینها ایراد است.
ما می توانیم شیوه ی انحصاری اختصاصی بسیار موثر تبلیغ را یعنی همین منبر و مواجهه ی روبه رو و جلسه ی تفسیر قرآن و بیان مسائل دینی را تحت ضابطه در آوریم. چرا این را به شما می گویم؟ شما که نباید این کار را بکنید. من این را می گویم تا فضای ذهنی شما به اهمیت این قضیه توجه پیدا کند; بخواهید و بکوشید تا بشود. این موضوع مربوط به قالب و شکل.
نکته ی دیگر در مورد محتواست. ما می خواهیم چه چیزی به مردم بدهیم؟ آنچه که مورد نیاز مخاطب ماست, چیست؟ اصلا مخاطب ما کیست؟ روی این نکته باید توجه کرد. در همین شهر رشت و استان گیلان, مرحوم آقا محمدعلی کرمانشاهی پسر مرحوم محقق بهبهانی یک کتاب فقهی مفصل تاءلیف کرد که الان وجود دارد. حدود دویست سال پیش به گیلان آمد و مردم به او اقبال و اظهار ارادت کردند. آقای محمدعلی کرمانشاهی روی منبر می رفت و با مردم حرف می زد; اما اگر شما همان منبر مرحوم آقامحمدعلی را که فقیه عالی قدر بلند مرتبه و پسر مرحوم وحید بهبهانی است بتوانید از کتم غیب بیرون بیاورید و عینا روی کاغذ بنویسید و بالای منبر بخوانید; چنانچه او پانصد نفر یا هزار نفر را در آن روز جذب کرد, شما پنج نفر را هم جذب نمی کنید! در حالی که محتوا و مطلب و مقصود, یک چیز است. امروز شما به چیز دیگری نیاز دارید. مرحوم شیخ جعفر شوشتری به مدرسه ی سپهسالار تهران آمد و در ماه رمضان منبر رفت; مردم پای منبرش غش کردند! الان کتابهای شیخ جعفر شوشتری همان منبرهایش در دسترس است; شما یکی از آن منبرها را حفظ کنید و بیایید بخوانید; اگر غیر از خمیازه در مستمعتان, چیز دیگری دیدید; غش که هیچ!
چه می خواهید بگویید؟ امروز چه کسی مخاطب شماست؟ من به شما عرض بکنم عزیزان! امروز مخاطب شما جوانانند; روی آنها باید کار کنید; ((علیکم بالاحداث)). نمی گویم غیر جوانها را رها کنید, یا آنها به آموختن احتیاج ندارند; اما می گویم شما روی جوانها کار کنید, سر ریزش به غیر جوانها هم می رسد و برای آنها خیلی کافی است.
اولا ببینید جوان چه می خواهد و سوال ذهن و استفهام او چیست. باید روی محتواها کار کرد. ما باید استفهامهای ذهن جوان را بشناسیم تا پاسخ بجا واقع شود; والا ممکن است شبهاتی در ذهنش باشد, ولی شما روی منبر چیز دیگری بگویید. او وقتی نگاه کرد و دید حرف شما متوجه ذهن او نیست, اصلا به آن توجهی نمی کند; اما وقتی دید شما دارید همان استفهام و جهالت ذهن او را می شکافید و آن را می زدایید, شوق پیدا می کند; امروز میآید, فردا هم میآید و تحت تاءثیر قرار می گیرد.پس اول باید فهمید که سوال او چیست و مشکلش کجاست.
ثانیا در پاسخ مشکل او حتما بایستی عالمانه سخن گفت. رژیم پهلوی در طول تبلیغات متوالی خود, به قشر دانشگاهی و قشر دور از روحانیت و به قول آن روزها قشر متجددان این طور تفهیم کرده بود که کسانی که عمامه سرشان است, در دستگاهشان از علم و سواد خبری نیست! شما این برداشت را در کنار تفکر روحانی در حوزه های علمیه بگذارید, که وقتی می گویند ((علما)), اصلا این کلمه به علمای حوزه ی علمیه منصرف می شود. ببینید بین این دو برداشت, چه قدر تقابل وجود دارد. آیا ممکن بود اینها با هم کنار بیایند؟ او خودش را نمونه و نماد عالم می داند, اما این اصلا او را اهل علم نمی داند!
البته نمی شد آن دانشگاهی را ملامت کرد; او که نمی دانست شما چه درسی دارید می خوانید. این ظرافتها و دقتهای علمی, این پیچ و خمهای ماهرانه ی رسیدگی به یک مساءله ی فقهی یا اصولی, از دسترس او دور بود; اینها مربوط به حوزه های درس ماست; او که اینها را ملتفت نمی شد. اگر کسی فلسفه یی بلد بود و دو کلمه بر زبان میآورد, برای او جاذبه داشت; اما از فقه و مبانی فقهی و متد فقاهت و امثال اینها سر در نمیآورد. با علمای خیلی عمیق هم روبه رو نمی شد; احیانا ممکن بود در خانه ی خود یا در منزل پدری یا در مجلس روضه, پای یک منبر هم بنشیند که منبری آن خیلی عمیق و اهل علم نبود; لذا آن نظریه تاءیید می شد.
شروع نهضت اسلامی و ورود فضلای جوان به محیطهای دانشگاهی, بکلی این تصور را به هم ریخت, دیدند نه, اینها اهل علمند و اهل فکرند, اهل منطق و استدلالند. بسیاری از مبانی تفکرات فلسفی که در دانشگاهها به صورت مسلم در آمده بود مبانی مارکسیستی, اصول دیالکتیک و امثال اینها یک طلبه ی فاضل جوان میآمد و آنها را مثل پنبه ی حلاجی به باد هوا می داد; فهمیدند نخیر, این جا مرکز علم است.
عده ی زیادی از دانشجویان شایق شدند که بیایند در حوزه ها درس بخوانند و آمدند . به حوزه ی قم فراوان آمدند, به حوزه ی مشهد آمدند, حوزه های دیگر هم رفتند, لذا وجهه ی علمی پیدا شد. تا چه موقع این وجهه باقی می ماند؟ تا آن وقتی که این نسل همواره در مقابل سوالهای خود پاسخ عالمانه بشنود. عزیزان من! ما به این احتیاج داریم; بی مایه فطیر است. طلبه ی جوان و فاضل, هم باید درس خودش را خوب بخواند, هم باید مطالعات اسلامی را عمق بدهد; تفسیر را عمیقا مطالعه کند, خودش را با فلسفه آشنا کند و از تاریخ مطالب زیادی بداند.
اگر این دو نکته آن نکته ی شکلی و این نکته ی محتوایی مورد توجه قرار بگیرد, شما بدانید روحانیت و جامعه ی علمی و مذهبی همچنان در قله ی تاءثیرگذاری عمیق تبلیغاتی خواهد بود و خواهد ماند. البته تلویزیون و اینترنت و ماهواره و غیره, تبلیغات گذرای خودشان را خواهند داشت; اما تبلیغات عمیق متعلق به این مجموعه (روحانیت) خواهد ماند; امروز این وظیفه است; هم وظیفه ی بنده, هم وظیفه شما, هم وظیفه ی آقای احسانبخش, و هم وظیفه ی بقیه ی علماست; باید برای این کار برنامه ریزی شود.
برخلاف آنچه که بعضی از تبلیغات, هوشمندانه می گویند و بعضی از ذهنها و حنجره های ساده لوح, ناهوشمندانه آن را تکرار می کنند که روحانیت منسوخ شده و از چشمها افتاده و مردم به روحانیت اعتماد ندارند, درست نقطه ی مقابل این حقیقت در ایران وجود دارد; مردم از اعماق دل و از بن دندان به روحانیت معتقدند. البته بدیهی است که هرکس وقتی کالای مورد علاقه ی خودش را دنبال می کند, آن جایی می رود که می داند این کالا هست; آن جایی که نمی داند این کالاهست یا نه, مراجعه نمی کند; یا اگر مراجعه کرد و دید نیست, دیگر دفعه ی دوم مراجعه نمی کند.
مردم به روحانیت عقیده و علاقه دارند; این نکته یی است که دستهای توطئه گر علیه انقلاب اسلامی بخوبی آن را می دانند; اما بعضی از ساده لوحهای خودمان آن را نمی دانند. من در بعضی از محافل و مجالس می بینم که از دهن بعضی از روحانیون در میآید که بله, مردم به روحانیت عقیده و علاقه یی ندارند; نه, این همان حرفی است که دشمنان می گویند; آنها می خواهند این گونه باشد; آنها می خواهند شما این طوری فکر کنید; آنها می خواهند به جوان این گونه القاء کنند; اما نه, این طور نیست; قضیه بعکس است; مردم به روحانیت معتقدند و دشمن هم این را می داند; برای همین است که امروز علیه روحانیت, علیه نام روحانیت, علیه اتحاد روحانیت, علیه فعالیتهای عمیق روحانیت, توطئه های بسیار عمیقی وجود دارد. برای کوبیدن شخصیتهای روحانی برنامه ریزی ویژه می شود. اگر ببینند روحانی عالم عمیق دلسوز عاقل خدمتگزاری که می تواند اثر گذار باشد, در جایی وجود دارد, دستهای خزنده برای ضربه زدن به سمت او روانه می شود; این, هم در سطوح بالا و هم در سطوح متوسط دیده می شود.
آنها می دانند که روحانی, به حیث روحانی پای پرچم اسلام ایستاده است; و اگر از اسلام صدمه می بینند و با اسلام بدند و اسلام جلوی منافع آنها را گرفته است, باید این دستی را که به طور طبیعی به این پرچم گره خورده است, قطع کنند. برنامه هایی در این زمینه وجود دارد; باید هوشمندانه نگاه کرد, تشخیص داد و شناخت. البته اگر یک وقت فرصت پیدا کنند, علیه چهره های بزرگ و درخشان روحانی صریحا تبلیغات می کنند; اگر نتوانستند, به صورت خزنده کار می کنند.
آنچه که من به شما عزیزان تاءکید و توصیه می کنم, اولا تلاش علمی است; ثانیا تلاش تبلیغی سازمان یافته است; ثالثا به کسانی که در حوزه ی قم متمکن و ساکنند, توصیه می کنم که اگر لطمه یی به کار خودشان مشاهده نمی کنند که البته نباید لطمه هم ببینند به سمت مناطقی بروند که محتاج روحانی است و اهمیت ندهند که آن جا, جای کوچک یا جای بزرگی است; یا روستا و شهر است. در گذشته گاهی علمای بزرگ و مجتهدانی بودند که در یک ده زندگی می کردند. بنده شنیده ام که دربعضی از مناطق, بیش از یکی دو مجتهد بزرگ در یک ده زندگی می کردند; نه در زمان خیلی قدیم مثلا پانصد سال پیش مربوط به همین چند ده سال قبل است. هر جا که عالمی باشد, هرجا که چراغی روشن باشد, پروانه ها به طرف او میآیند و از وجود او استفاده می شود.
امروز, روزگار حساسی است; دوره ی انقلاب, دوره ی حساسی است. ما در این دوره داریم تاریخ خودمان را از گذرگاه بسیار دشوار و حساسی عبور می دهیم. در این حرکت و گذر, یا با توفیق همراه خواهیم بود که به فضل الهی این طور خواهد بود و تا حالا آنچه که دیده شده, این را تاءیید می کند که عبور, عبور موفقی بوده است; یعنی هیچ سیلی نتوانسته بنیان شامخ اسلام را نه در ایران, بلکه در کل دنیای اسلام ویران کند یا ممکن است خدای نکرده طوردیگریعمل کنیم,کهآنگاه نتیجه عکس خواهدبود.
همین حدیثی که جناب آقای احسانبخش خواندند, حدیث بسیار خوب و تعبیر درستی است: مرزبان در مقابل شیطان; ((قاتلوا الذین یلونکم من الکفار)). این ((یل الشیطان)) که ایشان خواندند, یعنی جبهه ی مقابلتان, جبهه ی شیطان است. البته با گفتن شیطان, ذهن ما نباید همیشه به سراغ ابلیس برود; بعضی از شیطانها هستند که ملعنت و شیطنت و خطرشان برای ما از شیاطین دیگر بیشتر است.
شیطانهای گوناگونی وجود دارند: یک شیطان در درون خود ماست که از آن باید به خدا پناه ببریم. ما باید اول در مقابل این شیطان صف آرایی کنیم; این را نباید از یاد ببریم. اگر در جنگ با این شیطان مغلوب شدیم, در هیچ جای دیگر رو فتح و پیروزی را نخواهیم دید; بنابراین اول باید این شیطان را مغلوب کنیم و پشتش را به خاک برسانیم; بعد هم با شیطانهای فراوان دیگر مبارزه کنیم. آمریکا شیطان است; صهیونیستها شیطانند; ضد انقلابها شیطانند; کمپانیهای غارتگر جهانی شیطانند; سیاستهای مخرب جهان شیطانند; شما در مقابل همه ی این شیطانها مرزبانید. این مرزبانی, فقط شجاعت نمی خواهد; هوشیاری و بیداری و تحلیل سیاسی هم لازم دارد.
بعضیها هستند که به خاطر نداشتن فهم سیاسی و تحلیل سیاسی, در جهنم می افتند; البته یک عده هم به خاطر اغراضشان به جهنم می افتند; اما بعضیها خیلی غرض هم ندارند, ولی به خاطر نفهمیدن و نداشتن بصیرت, در جهنم واقع می شوند; لذا امیرالمومنین (ع) در جنگ صفین فرمود: ((الا ... لا یحمل هذا العلم الا اهل البصر و الصبر)). این دو کلمه در کنار هم بصیرت و پایداری چه زیباست ! اگر این دو با هم بودند, این پرچم برافراشته خواهد ماند; یک نمونه اش عمار یاسر بود و نمونه های فراوان دیگری نیز وجود دارد. امروز بصیرت به تعبیر عرف رایج همان تحلیل سیاسی و فهم سیاسی است. باید بفهمیم دشمن کجاست, دوست کجاست; دشمن کیست, دوست کیست؟ خیلی از شماها در دوران جنگ تحمیلی به جبهه رفته اید. گاهی انسان در واحدی نشسته, صدای توپخانه میآید; آدمهایی که ناواردند, اصلا نمی دانند صدا از کدام طرف است و دشمن کجاست. اگر این آدم ناوارد را پشت توپخانه بگذارند و بگویند آتش کن, یک وقت می بینید که روی جبهه ی خودی آتش ریخت! می داند که عراق در غرب ایران است; اما آیا دشمن همیشه در غرب بود؟ گاهی در جنوب و گاهی در شمال بود; باید انسان بداند دشمن کجاست. وقتی که دانستید, راحت آتش می ریزید و به هدف می زنید; اما وقتی که نشناختید, آتشتان روی سر خودیها می ریزد. یک عده به خاطر عدم بصیرت و عدم فهم و عدم تشخیص, با برخی از اغراض و ضعفهای اخلاقی تواءم شود; که اگر شد, واویلاست! وظیفه, سنگین و کار, بزرگ است; اما در مقابل بحمدالله شما توانا و جوان و متراکمید; متفرق و پراکنده نیستید. حوزه های علمیه محل تجمع و تراکم و مرکز اشعاع اند; بایستی نور خودشان را به همه ی مراکزی که به آن احتیاج دارند, بپاشند.
پروردگارا! مقام گذشتگان و بزرگان و علما و اساتید ما را آنهایی که دست ما را گرفتند, آنهایی که این راه را به ما نشان دادند, آنهایی که ما را در پیمودن این راه کمک کردند همطراز مقام انبیا و اولیا قرار بده; آنها را همنشین محبوبان و صدیقین خودت قرار بده. پروردگارا! مقام امام بزرگوار را روز به روز متعالی کن.
پروردگارا! شهدای عزیز و شهدای روحانی ما را با اولیایشان محشور کن و ما را در این راه ثابت قدم بدار. پروردگارا! آنچه گفتیم و شنیدیم , برای خودت و در راه خودت و در راه خودت قرار بده و به فضل و کرمت آن را قبول بفرما.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان