آنچه باعث عدم استفاده از حج شده است
[1]
،نشناختن فلسفه اجتماعی-سیاسی این اجتماع عظیم امت مسلمان است.در واقع،چیزی که امام،از آن به «گم کردن حج »تعبیر می کند و ضرورت بازیابی و پیدا کردن حج را مطرح می سازد:
«...مسلمین،اگر حج را پیدا کنند،آن سیاستی را که در حج به کار رفته از طرف اسلام،همان را پیدا کنند،کافی است برای اینکه استقلال خودشان را پیدا کنند.»
[2]
امام امت،خودش در این خصوص کوشیده تا از طریق پیامهای خود در ایام حج به زایران خانه خدا،و نیز در سخنرانی های خود،صدای مظلومیت امت مسلمان ایران را به گوش جهانیان برساند و آنان را در مبارزه با دشمنان قرآن و مسلمین به همبستگی و اتحاد وادارد و حج را به کانون و پایگاهی برای مبارزه علیه استکبار و کفر جهانی تبدیل سازد.
چه سکویی رفیعتر از مواقف حج؟!
و چه بلندگویی رساتر از مسجد الحرام و منی و عرفات؟!...
و امام،چه خوب و صریح و ظریف و عمیق،انگشت روی نقاطحساس و سرنوشت ساز مسائل می گذارد و برای آگاهی بخشی و منفعت آفرینی «زیارت کعبه »برای مصالح مسلمین،می گوید:
«...ای مسلمانانی که در کنار خانه خدا،به دعا نشسته اید،به ایستادگان در مقابل آمریکا و سایر ابرقدرتها دعا کنید...»
[3]
امام امت،با اشاره به محتوای آگاهی بخش و وحدت آفرین و بیداگر حج،اظهار تاسف می کنند از اینکه:
«...ملاذ و ملجائی چون حرمین شریفین،که در عهد رسول خدا (ص) مرکز عبادت و سیاست اسلامی بوده و پس از رحلت آن بزرگوار،مدتها نیز چنین بوده است و طرح فتوحات و سیاست از آن دو مرکز بزرگ سیاسی عبادی ریخته می شده است،اکنون به واسطه کج فهمی ها و غرض ورزی ها و تبلیغات وسیع ابرقدرتها،کار را به آنجا بکشانند که دخالت در امور سیاسی و اجتماعی،که مورد احتیاج مبرم و از اهم امور مسلمین است،در حرمین شریفین، جرم شناخته شود.»
[4]
ژاز بیانات فراوان امام امت در بعد سیاسی حج و دستور العملهای وی در بهره برداری صحیح از این فریضه،به همین مقدار-هر چند به طول انجامید-بسنده می کنیم.
[5]
...این همه،برای نشان دادن این جهت است که حج،با وضعیت اجتماعی و سرنوشت سیاسی مسلمین مرتبط است.
و حاکم بر حق اسلامی هم نمی تواند نسبت به آن بی تفاوت باشد.
از این رو،حج،برای احیای امر ائمه و نشر حق و دفاع از فضیلتها و مبارزه با طاغوتها،سنگری برای رهبری و ولایت است.
که هم امام مسلمین به آن توجه دارد،و هم پیروان قرآن باید از آن،در جهت حق،بهره بگیرند.
حج باید پیام آور وحدت و بیداری و تحکیم کننده آثار و اخبار و طرحها و برنامه های دینی و فرهنگی در«خط امامت »باشد.و این فریضه عبادی،بهره های سیاسی و اجتماعی داشته،زمینه را برای حاکم و جاری ساختن حق فراهم کرده،و گرنه حج،حج نخواهد بود.
این اهداف،در زیارت حج،هم از طریق برخورد عینی و رابطه حضوری با امام معصوم در مراسم حج تحقق پیدا می کند و هم با الهام گیری از فرهنگ اهل بیت و علوم و معارف معصومین (ع) از رهگذر این زیارت،و هم از راه تبعیت از جانشینان بر حق و شایسته ائمه،در عصر غیبت حجت خدا.
شناخت شیوه عمل و سیره ائمه در این موضوع،ضروری و مفید است.ببینیم آنان در این باره چه می کرده و چه می گفته اند و رهنمودشان چه بوده است؟
ولایت امام،ارزش دهنده حج
وقتی که امامان معصوم را،وارثان خلف و صالح پیامبر و احیاگر سنت آن حضرت می دانیم، روشن است که «معالم دین »و سرمشق عمل و معارف اسلام و«چه باید کرد»ها را هم باید از آنان بگیریم و بیاموزیم.پذیرش امامت و ولایت و هدایت و رهبری آنان،که معلمان پر ارج امت اسلام اند،دین و عبادات و احکام را در مسیر حق قرار می دهد.
در واقع،روح اعمال مذهبی و تکالیف شرعی،ولایت آنان است.
ابو حمزه ثمالی نقل می کند که:امام زین العابدین (ع) به ما گفت:
-کدام یک از بقعه های روی زمین برتر است؟
گفتم:خدا و رسولش و فرزند رسولش داناترند.
فرمود:آگاه باش!که با فضیلت ترین محل،بین «رکن »و«مقام »-در مسجدالحرام-است.و اگر کسی به درازای نهصد و پنجاه سال عمر نوح،با نماز و روزه و عبادت در این مکان،به سر برد و خدا را در حالی ملاقات کند که بدون ولایت ما باشد،آن همه عبادت،سودی نخواهد بخشید.
[6]
روشن است که نمی توان «ولایت »را تنها در محدوده محبت قلبی و اعتقاد درونی خلاصه کرد.
اگر تنها به حج آمدن و طواف و سعی بی هدف و بدون رابطه با امام و بدون پیوند با رهبری و ولایت باشد،فاقد ارزش است و به طواف و قربانی جاهلیت می ماند که تکرار برخی اعمال بیهوده و بی محتوا و بی جهت و بی خط و بدون سازندگی است.
این،سخن و شعار یک هوادار ائمه نیست.سخن خود آن معصومان است که جز با اتکای به خدا و مکتب،سخنی نگفته اند.
ابو حمزه ثمالی،مورد دیگری را از زبان امام باقر (ع) نقل می کند و می گوید:
امام،در حالی که در آستانه دری مشرف به مسجد الحرام نشسته بود ومردم را در حال طواف می نگریست،به من گفت:ای ابا حمزه!این مردم به چه چیز امر شده اند؟
من ندانستم که در پاسخ،چه بگویم.
حضرت فرمود:
«انما امروا ان یطوفوا بهذه الاحجار،ثم یاتونا فیعلمونا ولایتهم »
[7]
و در نقل محجة البیضاء،این اضافه را دارد که:
فیخبرونا بولایتهم و یعرضوا علینا نصرهم »
[8]
یعنی:مردم مامور شده اند که این سنگها (ی کعبه) را طواف کنند،سپس پیش «ما»آمده و ولایت خود را به «ما»خبر دهند و اعلام کنند و یاری خویش را بر ما عرضه بدارند.
مسئله «عرضه نصر»و«اعلام ولایت »و«دیدار با امام »و«اعلان مودت »و این قبیل تعبیرات،که در اینگونه روایات آمده است،بسیار آموزنده و جالب است.
الزام می کند که زایران خانه خدا،در آنجا امام را ملاقات کنند و اعلام آمادگی برای تبعیت و اطاعت و یاری بنمایند.یعنی اگر نیرویی،امکاناتی،عده و عده ای دارند،به اطلاع ولی خدا برسانند،مواضعشان را در اطاعت از رهبری ائمه،صریح و آشکار،بیان کنند،تا اگر نیازی به آنان بود،ائمه از وجودشان در مسیر اهداف،استفاده کنند.
در حدیثی دیگر،فضیل نقل می کند که:
در حج،امام باقر علیه السلام نگاه به مردمی کرد که گرد کعبه طواف می کردند.فرمود:«در جاهلیت هم اینگونه طواف می کردند (یعنی بدون هدف و معرفت و شناخت و جهت) اینان امر شده اند که کعبه را طواف کنند،آنگاه به سوی ما حرکت کنند و«ولایت »و«مودت »خویش را به ما اعلام کنند و نصرت و یاری خود را به ما عرضه نمایند.»
[9]
ولی چون چنین نمی کردند، حج آنان هم چون اعمال جاهلی بود.
مرحوم فیض کاشانی در وافی،در توضیح این حدیث می گوید:
«معنای سخن امام این است که آنان،بدون شناخت مقصود اصلی از آمدن به زیارت کعبه و طواف خانه خدا چنین می کنند.حضرت ابراهیم وقتی کعبه را ساخت و ذریه خویش را در آنجا ساکن نمود،از خدا خواست که در پاداش آن،دلهای مردم را به سوی ذریه اش جذب کند. خدا هم دعایش را پذیرفت و مردم را فرمان داد تا از هر جا به حج آیند و محبت و نصرت و ولایت خویش را بر ذریه او که پیامبر و اولادش هستند عرضه و اعلام بدارند.تا بدین سبب نجات یابند و درجاتشان بالا رود و در راهی باشد برای شناخت احکام دین و تقویت ایمان و یقین.عرضه داشتن نصرت به این است که به آنان بگویند:آیا در کاری از کارها،به یاری ما نیازتان هست؟...»
[10]
آنچه در این حدیث،محور کلام است،تقویت ایمان و شناخت احکام و اعلام یاری به نفع حق و در رکاب و تحت امر اولاد ابراهیم-که ائمه معصومین اند-می باشد.
مرحوم علامه مجلسی در شرح این روایت می گوید:
«...از شرایط قبول حج آنان،اسلام و ایمان است و آنان به خاطر نداشتن ولایت،مثل آن است که فاقد ایمان و اسلام اند.و در این،توجه دادن به این نکته است که علت وجوب حج،به حضور امام رسیدن و عرضه کردن ولایت و یاری به آنان و فرا گرفتن احکام از آنان است.
آنگاه درباره «عرضه نصرت »می گوید:
«به امامان بگویند:ما از شیعیان شماییم،و آماده یاریتان.اگر ما را به خروج و جهاد،یا هر کار دیگر فرمان دهید،شما را اطاعت می کنیم.»
[11]
شبیه آنچه امت آگاه و انقلابی ایران،در دیدارهایشان با رهبر بزرگ انقلاب،حضرت امام خمینی،مرتبا عرضه «نصر»و«مودت »و اعلام حمایت و اطاعت می کردند و با شعار«ما همه سرباز توایم خمینی/گوش به فرمان توایم خمینی »با رهبر خویش،تجدید بیعت می کردند.
در حدیث دیگری که همین مضمون نقل شده،راوی،سدیر است.بنا به نقل او،امام باقر (ع) پس از انتقادی که از حلقه های بحث و جلساتی که در مسجد،از سوی ابو حنیفه و سفیان ثوری و...تشکیل می شد،کار آنان را نوعی جلوگیری از«دین خدا»شمرده و آنان را موانع هدایت، قلمداد کرده،و آرزو کرده است که:
«کاش اینان در خانه هایشان می نشستند و مردم می گشتند و کسی را که از خدا و رسول به آنان خبر دهد،نمی یافتند.آنگاه پیش ما می آمدند تا از خدا و رسول به مردم خبر دهیم.»
[12]
یعنی راه آموزش احکام خدا و معارف دین،اهل بیت هستند.راهی مطمئن،که دین خدا را به دور از پیرایه ها و آرایشها و بدعتها و آرای شخصی به مردم بیان می کنند.
این مسئله،بخصوص در روزگار امام محمد باقر (ع) که مذهب سازی ها و فرقه بازی ها و جریانات ناسالم فرهنگی و سیاسی گوناگون و تبعیت از آرا و اهواء،رواج بیشتری داشته و برای خیلی ها،امر حق و باطل مشتبه می شده و خط اصلی را گم می کردند،بیشتر اهمیت داشت.و از امام باقر (ع) سخنان مکرری در این زمینه روایت شده است.
از ابو عبیده نقل شده است که:
«امام باقر (ع) وقتی مردم و کارهایشان را در مکه دید،فرمود:کاری است همچون کارهای جاهلیت!به خدا سوگند،اینان مامورند که آلودگی ها را از خود دور کنند، (اشاره به آیه 29 سوره حج:ثم لیقضوا تفثهم) و به نذرهای خود وفا کنند و بر ما بگذرند و ولایت خویش را به ما خبر دهند و نصرت خویش را بر ما عرضه بدارند.»
[13]
قرآن کریم،از جمله تکالیف زایران حج را دورکردن و زدودن چرکها و آلودگی ها از خویش می شمارد (سوره حج آیه 29) و این در سایه دیدار با امام میسر است که الهام بخش خیر و تقوا و اخلاق شایسته و معارف والای دین است و پاک کننده دل و جان و فکر و ذهن.در آیه فوق،امام صادق علیه السلام،کلمه «تفث »را به دیدار و ملاقات امام تفسیر می کند:«التفث لقی الامام،یا:لقاء الامام.»
[14]
چرا که از این طریق،مناسک حج مسلمین جهت یافته و در مسیر سازنده تری هدایت می شود.
حضور امام در حج
وقتی دیدار با امام در موسم حج،ضرورتی بزرگ و تکلیفی کامل کننده فریضه حج باشد، طبیعتا باید امکان این دیدار هم باشد و امام هم در حج حضور داشته باشد.
هم حضور فکری و فرهنگی و تبلیغی، هم حضور شخصی و عینی.
حضور یافتن ائمه در مراسم حج،نشانه دیگری از اهمیت سیاسی این تجمع عبادی است. بهره گیری از فرصتهای کم نظیر این ایام هم با حضور آنان،بهتر و بیشتر میسر است.امامان شیعه در مراسم حج،فراوان حضور می یافتند.
سفرهای متعدد و پیاده امام حسن مجتبی (ع) به زیارت خانه خدا
[15]
و حضور امام زین العابدین (ع) در حج و شعر معروف فرزدق درباره آن حضرت،در پیش روی خلیفه فاسق، هشام بن عبد الملک
[16]
،و همچنین مسافرتهای ائمه دیگر و حضورشان در حج،زمینه این دیدارها را فراهم می کرده است.
یحیی بن یسار نقل می کند که:
ما حج گزاردیم.گذارمان به امام صادق (ع) افتاد.آن حضرت فرمود:ای حاجیان خانه خدا!ای زایران قبر رسول الله!ای پیروان آل محمد!...گوارایتان باد!...
[17]
که امام،علاوه بر حضور،برخوردهای تبلیغی هم داشته است.
علاوه بر عصر حضور ائمه،در عصر غیبت هم-بنا به برخی روایات-حضرت حجت، (سلام الله علیه) همه ساله در مراسم شرکت می کند،هر چند به صورتی ناشناس که مردم عادی متوجه آن نمی شوند.
محمد بن عثمان-یکی از سفرای چهارگانه و نایب خاص امام زمان-گفته است:
«و الله ان صاحب هذا الامر یحضر الموسم کل سنة فیری الناس و یعرفهم و یرونه و لا یعرفونه. »
[18]
که گویای حضور همه ساله امام عصر در موسم حج است،به نحوی که مردم را می بیند و می شناسد و مردم او را می بینند ولی نمی شناسند.
امام صادق (ع) فرموده است:
«یفقد الناس امامهم،یشهد الموسم فیراهم و لا یرونه »
[19]
مردم امام خویش را از دست می دهند-در عصر غیبت-و او در موسم حضور می یابد و آنان را می بیند ولی آنان وی را نمی بینند.
و به عبارتی دیگر از امام صادق (ع) اینگونه نقل شده است:
«یشهد المواسم،یری الناس و لا یرونه »که به همان معناست.
[20]
تماس با امام در حج،اگر به عنوان متمم حج و مایه تمامیت و کمال این فریضه الهی بزرگ شمرده شده است،باید با فراهم بودن زمینه اش از سوی خود ائمه باشد.
اینکه امام باقر (ع) فرموده است:
«تمام الحج لقاء الامام »
[21]
خود آن حضرت هم در مراسم و مواقف حج،حضور می یافته است تا امکان این برخورد و دیدار، میسر باشد.گر چه عملا،به خاطر شرایط خاص اجتماعی و سیاسی،این عمل به صورت ایده آل و مطلوب انجام نمی گرفت.خود همین تماس،چه بسا زمینه ساز پایه ریزی تشکیلات بوده، و برخوردها و رابطه ها و شناخت نیروها و به کارگیری عناصر مفید،در جهت برنامه ها،از فواید جنبی یا اصلی این «لقاء الامام »بوده است.
این ایجاد رابطه،حتی به صورت غیر مستقیم و با واسطه هم زمینه سازی می شد و پیوند غیر حضوری با مکتب اهل بیت و خط فکری ائمه،فراهم می گشت.
مردمی که از اقصی نقاط ممالک اسلامی آمده اند،می بایست در آن ازدحام و شلوغی و حال و هوای مناجات و عبادت و مناسک و...راهی هم به «خط ائمه »پیدا کنند،که تصحیح کننده نظام فکری و عقیدتی،و جهت بخش ایمان و عمل مردم در مسیر«حق »است.
ولایت،روح حج
اگر از سنگری استفاده لازم نشود، اگر گنجی استخراج و مصرف نگردد، اگر در کنار دریا،گروهی از تشنگی هلاک گردند، اگر کسی سلاح در دست،زنده اسیر دشمن گردد، جای بسی دریغ و حسرت است.
حج،چنین سرنوشتی و سرگذشتی داشته و دارد،مگر آنکه روح بیدار زمان-در هر عصر و قرنی-به بیدارگری بپردازد.
چه حج گزارانی که از حج،جز خستگی تن و رنج راه و تباه کردن مال،چیزی فرا دست نیاوردند.
چه سالهای پی در پی و مستمری که از تجمع عظیم حج،فایده های لازم گرفته نشد و آیه قرآن «لیشهدوا منافع لهم » ،تفسیر واقعی خود را نیافت.
و...چه فراوان،سخن امام صادق (ع) به عبد الرحمن بن کثیر،در طول سالها مصداق و تحقق یافت،که وقتی از بلندای کوهی به انبوه حج گزاران نگاه کرد،فرمود:
«ما اکثر الضجیج و اقل الحجیج »
[22]
ناله ها چه بسیار است،ولی حاجیان،چه اندک!...
مهمترین هدف در زیارت حج،در زمینه ارتباط و دیدار با امام-که قبلا هم یاد شد-و لقاء معصوم،و عرضه ولایت و نصرت،همان جهت یافتن اعمال و مناسک،در مسیر خدا پسندانه است،که بدون آن،کارهای عبادی هم لغو و بیهوده و بی اجراست.
در روایت از امام باقر (ع) نقل شده است که:بر مردم لازم و سزاوار است که این خانه (کعبه) را زیارت کنند و ما را به خاطر بزرگداشت خدا،بزرگ بدارند و تعظیم کنند،و ما را در هر جا که باشیم دیدار کنند،ماییم راهنمایان به خدا!...»
[23]
اکسیر دگرگون ساز و روح بخش و ارزش آفرین «ولایت »،در همه امور اسلام،و تکالیف و فروع دین و عبادات،لحاظ شده و شرط قبولی و پذیرفته شدن طاعات انسان در پیشگاه خداست و در کتب روایات،بابهای خاصی برای همین منظور،عنوان گشته است که اهل مطالعه می توانند برای اطلاع بیشتر به منابع خاص آن رجوع کنند.
[24]
بخصوص در مورد حج،که بحث ماست.احادیث فراوانی وجود دارد.
«...حج بدون ولایت و آهنگ کعبه بدون امامت،و حضور در عرفات بدون معرفت امام،و قربانی بدون فداکاری در راه امامت،و رمی جمره بدون طرد استکبار درونی و بیرونی،و سعی بین صفا و مروه بدون کوشش در شناخت و طاعت امام،بی حاصل بوده و سودی نخواهد داشت. زیرا اگر چه یکی از مبانی اسلام «حج »است (بنی الاسلام علی خمس:علی الصلوة و الزکاة و الصوم و الحج و الولایة-
[25]
لکن هیچ یک از نماز و روزه و زکات و حج،همانند ولایت،رکن استوار اسلام نیست.لذا،در جوامع روایی آمده که هیچ دعوتی از طرف خداوند به اندازه دعوت به ولایت و امامت نمی باشد (و لم یناد احد مثل ما نودی بالولایة) ...».
[26]
قبلا هم حدیثهایی را نقل کردیم که امام باقر (ع) اعمال کسانی را که بدون بصیرت و معرفت و بدون پذیرش یک رهبری صحیح و امامت عدل معصوم،بر گرد خانه خدا طواف می کنند و در مراسم،به صورت یک امر تکراری و تقلیدی و بی روح،شرکت می کنند،به اعمال دوران جاهلیت تشبیه کرده است.
[2]
. همان،ج 10،ص 116 (11/8/58) .
[3]
. همان،ج 13،ص 84 (21/6/59) .
[4]
. از پیام امام خمینی به فهد،شاه عربستان (18/7/60) .
[5]
. سخنان امام در این باره بسیار است.از جمله به موارد زیر،می توانید مراجعه نمایید:
-صحیفه نور،ج 1،ص 156 و 194.
-ج 3،ص 123.
-ج 9،ص 235.
-ج 10،ص 222.
ج 13،ص 80،123،154،155،163.
[6]
. المحجة البیضاء،ج 2،ص 153،به نقل از:من لا یحضره الفقیه.
[7]
. وسائل الشیعة،ج 10،ص 254،حدیث 9.
[8]
. المحجة البیضاء،ج 2،ص 183،بحار الانوار،ج 96 (بیروتی) ،ص 374.
[9]
. اصول کافی (عربی) ،ج 1،ص 392،حدیث 1.
[10]
. اصول کافی،ج 1،ص 392 (پاورقی)
[11]
. مرآة العقول،ج 4،ص 285.
[12]
. اصول کافی،ج 1،ص 393.
[13]
. اصول کافی،ج 1،ص 392،حدیث 2.
[14]
. وسائل،ج 10،ص 253،حدیث 3 و 4،تفسیر نور الثقلین،ج 3،ص 492.
[15]
. اربلی،کشف الغمه،ج 2،ص 183 و سفینة البحار،ج 2،ماده «حسن ».
[16]
. اعیان الشیعه، (چاپ بیروت) ،ج 10،ص 269.
[17]
. وسائل،ج 10،ص 261 (حاج بیت الله و زوار قبر نبیه و شیعة آل محمد!هنیئا لکم)
[18]
. بحار،ج 52،ص 152،حدیث 4.
[19]
. کافی،ج 1،ص 337 و 339،حدیث 6،بحار،ج 52،ص 151 و غیبت نعمانی (ترجمه،چاپ دار الکتب الاسلامیه،1362 شمسی) ،ص 204.
[20]
. بحار،ج 52،ص 156،حدیث 16.
[21]
. وسائل الشیعه،ج 10،ص 254،حدیث 8 و 12،نور الثقلین،ج 1،ص 183،بحار،ج 96،ص 374.
[22]
.
بحار الانوار،ج 27،ص 181،به نقل از بصائر الدرجات.
[24]
.
از جمله می توانید به بحار الانوار،ج 27 (باب هفتم «انه لا تقبل الاعمال الا بالولایة »ص 166 وهمچنین اصول کافی (عربی) ،ج 1،ص 392 (باب لزوم رفتن پیش ائمه پس از مناسک حج، جهت آموختن دین و اعلام ولایت) و ص 412 به بعد،مربوط به «ولایت »در قرآن کریم مراجعه کنید.
[25]
.
وسائل الشیعه،ج 1،ص 7.
[26]
.
کتاب حج (مجموعه مقالات) ،ص 60،مقاله آیة الله جوادی آملی.