ماهان شبکه ایرانیان

مساله وحی در جهان اسلام

مساله وحی همواره در جهان اسلام جالب توجه و مناقشه برانگیز بوده، از یک سو فلاسفه و از دیگر سو متکلمان دائما با این بحث درگیر بوده اند

مساله وحی همواره در جهان اسلام جالب توجه و مناقشه برانگیز بوده، از یک سو فلاسفه و از دیگر سو متکلمان دائما با این بحث درگیر بوده اند . این نکته از سر اتفاق نیست، چون وحی به معنای خاصی، هسته اصلی اسلام را تشکیل می دهد و تحلیل وحی به معنای تحلیل کل پیکره اسلام است . از این رو، اگر به چهارده قرن گذشته تاریخ اسلام بنگریم، فلاسفه و متکلمان دائما در نزاع بوده اند و بر هم دیگر خورده می گرفتند . آنها به خوبی دریافته بودند که تحلیل و تبیین نادرست وحی چه نتایج و پیامدهای مصیبت باری برای اسلام می تواند داشته باشد، فلاسفه بزرگی در عالم اسلام از قبیل فارابی، ابن سینا و متکلمانی همچون غزالی در این باب زبان گشوده و به مداقه پرداخته اند . از فلاسفه و متکلمان که بگذریم، مورخانی چون ابن خلدون نیز به اهمیت این بحث پی برده، مباحثی در این زمینه پیش کشیده اند .

نظریه اشاعره

اشاعره در مخالفت با همه این مذاهب به کلام نفسی قایل شدند . آنها گفتند که کلام لفظی است که حادث است و این کلام به ذات الهی قائم نیست، ولی فراتر از این کلام، کلام نفسی است و کلام حقیقی در واقع همین کلام است . کلام نفسی معنایی قائم به نفس است که با الفاظ از آن تعبیر می آوریم . این کلام قدیم و قائم به ذات الهی و غیر از علم و اراده الهی است . فرض کنید شما بخواهید سخنی را بگویید; معنای آن سخن در ذهن شما هست و سپس آن را به صورت الفاظ و جملات در می آورید . کلام نفسی هم به نظم اشاعره چنین چیزی، و غیر از علم و اراده است . به نظر آنها کلام لفظی قدیم است . (9)

اشاعره با تفکیک کلام نفسی از کلام لفظی، تنها کلام نفسی را قائم به ذات الهی دانسته، کلام لفظی را حادث و غیر قائم به ذات الهی می دانند . این سخن بدین معنا است که الفاظی که به عنوان کلام ائمه می شناسیم، در واقع الفاظ خدا نیستند . کلام خدا همان کلام نفسی است . کلام نفسی در چارچوب نظریاتی که مطرح کرده ایم، با دیدگاه وحی گزاره ای تناسب دارد و از سنخ گزاره ها است . در کتاب های روایی اهل سنت به تواتر از حضرت پیامبر (ص) نقل شده است :

ان هذا القرآن السموع المتلوهو کلام الله (10) ; « این قرآن که شنیده و تلاوت می شود، همان کلام الهی است

از این حدیث استفاده می شود که کلام الهی در حقیقت این الفاظند که به صورت مکتوب درآمده اند و تلاوت می شوند . اشاعره در توجیه این قبیل روایات دست به توجیه می زدند و می گفتند این حروف و اصوات و الفاظ به این معنا کلام الهی اند که بر آن دلالت می کنند، یعنی بر کلام نفسی دلالت دارند، لذا مجازا بر آنها کلام الهی - از باب تسمیه دال به اسم مدلول - اطلاق شده است . (11)

پیدا است که ظاهر این گونه روایات حقیقت گویی است نه مجازگویی، و امروزه در پرتو نظریه افعال گفتاری می توانیم نظریه کلام نفسی را به عنوان گونه ای تحویل گرایی طرد کنیم . بهتر است برای تکمیل این بحث، به بیان فخررازی در مورد انزال وحی هم نظر کنیم و ببینیم چگونه بر اساس نظریه کلام نفسی، انزال وحی را توجیه می کند . فخررازی در بیان مراد از انزال وحی می گوید جبریل (ع) در آسمان کلام خدا را شنید و سپس بر پیامبر (ص) نازل شد . این سخن را می توان از قبیل «نزلت رسالة الامسیر من القصر » دانست . وقتی می گوییم پیام امیر از قصر نازل شد، توجه داریم که پیام نازل نمی شود، بلکه شنونده، پیام را از مرتبه عالی می شنود و سپس در مرتبه سافل آن را ادا می کند . سخن از او جدا نمی شود، بلکه سامع این سخن را می شنود و با الفاظی از پیش خودش آنها را به دیگران می رساند . لذا می گوییم این شنونده کلام را در جایی شنیده و در جای دیگری آن را به زبان آورده است . اگر بپرسید جبرئیل چگونه کلام خدا را شنید و حال آن که کلام الهی بر ملک، از قبیل حروف و اصوات نیست؟ در پاسخ می گوییم که شاید خدا قوه شنوایی خاصی متناسب با کلام خودش در جبرئیل (ع) آفریده و سپس او را به تعبیر آوردن از این کلام قدیم قادر ساخته است و ممکن است خدا در لوح محفوظ نوشته ای را با همین نظم مخصوص آفریده باشد و جبرئیل (ع) آن را خوانده و حفظ کرده باشد و نیز ممکن است خدا اصواتی را با این نظم خاص در جسم ویژه ای آفریده باشد و جبرئیل (ع) آن را فهمیده و خدا هم در او علم ضروری به این که این عبارت مودی آن کلام قدیم است، آفریده باشد . (12)

از این قبیل سخنان روشن می شود که اشاعره با چه مشکلاتی مواجه بودند و برای حفظ نظریه کلام نفسی به چه توجیه هایی روی می آورند و دچار چه تکلفاتی می شوند . در برخی از کتاب های کلامی این نظریه نقد شده است، ولی برای نگارنده همواره این پرسش مطرح بوده که مفسر اشعری مسلکی مانند فخر رازی مثلا این آیه را چگونه معنا می کند؟

انا انزلناه قرآنا عربیا لعلکم تعقلون (13)

در این آیه، انزال قرآن به صورت عربی به خدا اسناد داده شده است، نه این که خدا به صورت کلام نفسی سخن گفته و جبرئیل (ع) یا پیامبر (ص) آن را به صورت عربی فهمیده است . فخر رازی در تفسیر این آیه، این نکته را مطرح کرده است که جبایی با استناد به این آیه استدلال کرده که قرآن به عربی بودن موصوف شده و لذا قدیم نیست . زیرا قدیم فارسی یا عربی نمی شود . سپس در پاسخ جبایی گفته است این آیه تنها بر این امر دلالت دارد که این الفاظ و عبارات حادثند و ما در این نکته نزاعی نداریم و آنچه می گوییم قدیم است، چیز دیگری است . (14)

این توجیه فخر رازی اگر مشکل قدیم بودن را حل کند، این مشکل را حل نمی کند که در این آیه انزال قرآن به زبان عربی به خدا اسناد داده شده است و این بدین معنا است که وحی خدا، صورت زبانی خاصی داشته و در قالب الفاظ زبان عربی بوده است . مثال انزال پیام امیر هم نمی تواند این مورد را توجیه کند; زیرا انزال به زبان عربی، به خود خدا نسبت داده شده است .

پی نوشت ها :

1. Davis, Religion andThe Making of society, p.99.

2. یوسف آیه 102 .

3. Speech Acts Theory.

4. J.L. Austin.

5. Perlocutionary act austin J.L, How to do things with words, p.109.

6. این نکته را با سخن فلاسفه که گفته اند تقید داخل و قید خارج است نیز می توان توضیح داد: «در وحی تجربه سخن گفتن خدا است » تقید به سخن گفتن و افعال گفتاری داخل است، ولی خود افعال گفتاری خدا که قید باشد، از وحی خارج است .

7. یوسف، آیه 2 .

8. شوری، آیه 7 .

9. السید الشریف شرح المواقف، ج 8، صص 4 - 93 .

10. تفسیر الفخر الرازی، المجلد الاول، ج 1، ص 38، دارالفکر، بیروت (1420 ه . ق 2000 م )

11. همان، ص 39 .

12. همان مجلد اول، ج 2، ص 37 .

13. سوره یوسف آیه 2 .

14. همان مجلد نهم، ج 2، صص 60 - 85 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان