ماهان شبکه ایرانیان

تشیع از دیدگاه سید حیدر آملی

سید حیدر، برجسته ترین عارف شیعی، به معنای مصطلح آن است که در سال ۷۲۰ ه. در آمل به دنیا آمده و تا سی سالگی در همان جا زیسته است

سید حیدر، برجسته ترین عارف شیعی، به معنای مصطلح آن است که در سال 720 ه. در آمل به دنیا آمده و تا سی سالگی در همان جا زیسته است. وی به سمت وزارت رسیده و دارای وضعیت رفاهی خوبی بوده است، تا این که یک بار شور و عشقی در او به وجود می آید و از همه چیز می گذرد; به اصفهان و سپس به مکه مکرمه و سرانجام به عراق سفر می کند و در کنار قبر مولای متقیان امام علی علیه السلام رحل اقامت می افکند و از فتوحات غیبیه آنجا استفاده می کند و کتابهای فراوانی به زبانهای عربی و فارسی می نویسد. حدود سی جلد کتاب به او نسبت داده شده، که از بین این آثار، جامع الاسرار، رساله نقد النقود، نص النصوص، اسرار الشریعه و تفسیر المحیط الاعظم در دو جلد به چاپ رسیده است. آنچه مسلم است، سید تا سال 787 ه. که رساله العلوم الالهیه را نوشته، در قید حیات بوده است. کامل مصطفی شیبی اظهار می دارد که او متوفای بعد از سال 794 102 است. به هر حال تاریخ وفات او مشخص نیست. او دیدگاه خاصی درباره شیعه دارد. اگرچه ممکن است نقدهای متعددی چه از ناحیه فرقه های غیر شیعی و چه از ناحیه فرق شیعی غیر امامی و چه از ناحیه امامیه، متوجه دیدگاه او باشد. 103 اما، در اینجا بدون اینکه قصد دفاع از دیدگاههای او را داشته باشیم، به گزارش دیدگاه وی می پردازیم، چرا که او از یک سو با اندیشه های کلامی شیعه آشناست و از سوی دیگر با اندیشه عرفا; و در هر دو زمینه اهل نظر است. از این رو دیدگاههای او می تواند قابل توجه کسانی باشد که فقط در یکی از این دو رشته تخصص دارند; مثلا یک متخصص در فقه، که کل عرفان را نقد می کند، اگر در اندیشه شیعی سید حیدر تاءمل کند، نکات قابل توجهی در دیدگاه او خواهد یافت. سید در کتاب جامع الاسرار می نویسد، غرض از نوشتن این کتاب آن بود که شیعه صوفی شوند و صوفیه شیعه. 104 این نگرش بدان معناست که سید این مطلب را پذیرفته است که هر یک از صوفیه و شیعه مسیری مخالف دیگری می پیماید; چنان که در اول کتاب اشاره می کند که در میان فرق و طوایف گوناگون اسلامی، هیچ فرقه ای نیست که به اندازه شیعه اثنا عشری، صوفیه را رد کند و هیچ فرقه ای به اندازه صوفیه شیعه را رد نمی کند، علی رغم اینکه ماءخذ هر دو یکی است; چرا که مرجع تمامی شیعیان، امام علی (ع)، فرزندان و نوادگان اوست و نسب صوفیه هم یا به کمیل برمی گردد که شاگرد خاص و مرید خالص امام علی (ع) است یا به حسن بصری می رسد که او نیز از شاگردان و بزرگترین مریدان آن حضرت بوده است و یا به امام صادق (ع) که او نیز خلیفه و وصی امام، و امام منصوص از جانب خداوند است. 105 سپس می نویسد: «از آنجا که من از ابتدای کودکی تا امروز که به سن پیری رسیده ام، به عنایت الهی، در راستای تحصیل عقاید اجداد طاهرینم که همان ائمه معصومین هستند و طریقه انسان که به حسب ظاهر، همان شریعت خاص طایفه شیعه امامیه و به حسب باطن، همان حقیقت مختص به طایفه صوفیه یعنی ارباب توحید و اهل الله است و نیز در پی تطبیق ظاهر و باطن با یکدیگر بوده ام، و در نهایت، حقانیت هر دو گروه و حقیقت هر دو قاعده را محقق ساختم... و سخنم این شد که «الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا الله ». 106 بنابراین، حقانیت هر دو طایفه را قبول دارد، گرچه معتقد است که یکی بر شریعت و دیگری بر حقیقت تمرکز یافته است. و هر دو را در صراط مستقیم می داند، اگر چه هر یک دیگری را طرد کند، چرا که هر یک بخشی از حقیقت را داراست. 107 بنابراین ضروری است که هر یک از دو گروه بکوشد تا از گروه دیگر، بخش دیگر حقیقت را فراگیرد، تا از هر جهت به کمال دست یابد. این ویژگی یعنی بر حق دانستن دو طایفه متباین، از مختصات سید حیدر آملی است. در جایی آورده است که صوفیان مؤمنان ممتحن اند 108 و سزاوار است که شیعیان به صرف عدم اطلاع از حال آنان، مؤمنان ممتحن را مذمت نکنند، چون اسرار و احوال ائمه برتر از آن چیزی است که شیعیان بر آن هستند. همچنین مؤمن ممتحن هم نباید شیعه را مذمت کند، چون در واقع شیعیان گروهی غیر از صوفیان نیستند. شیعیان به پادارندگان ظواهرند، چنان که صوفیه، به پادارندگان بواطن هستند; پس در واقع هر یک نیازمند دیگری است. 109 سید حیدر، در ادامه سخن، به علل اینکه چرا هر یک از صوفیه و شیعه یکدیگر را طرد می کنند، می پردازد و می نویسد: «اگر هر یک از شیعه و صوفیه دیگری را رد می کند، به خاطر عملکرد کسانی است که در اسم شیعه یا صوفی اند، اما در واقع نه صوفی هستند و نه شیعه; مثلا مردم به خاطر رفتار و کردار کسانی که فقط در اسم شیعه هستند، همانند اسماعیلیه، زیدیه، کیسانیه، غلات و... بر شیعه عیب می گیرند، 110 در حالی که شیعه اثنی عشری از گفته ها و کرده های آنان منزه اند». 111 سید در اینجا به شدت با فرقه های دیگر شیعه برخورد می کند و تعابیری به کار می برد که حداقل با اندیشه عرفانی او چندان سازگار نیست. او می گوید: «طوایف زیادی که خود را شیعه می دانند و می نامند، نه تنها شیعه نیستند، که در نزد شیعه کافر به شمار می آیند». 112 اما گروههایی که با صوفیه در اسم شریکند و مردم به خاطر عملکرد آنها بر صوفیه عیب می گیرند، فرقه هایی چون: اباحیه، حلولیه، اتحادیه و معطله هستند. 113 سید در اواخر کتاب جامع الاسرار پا را فراتر نهاده و منظور از صوفی را افرادی چون: سلمان، اویس قرنی، ابویزید بسطامی، کمیل بن زیاد نخعی و جنید بغدادی که شاگردان ائمه بوده اند می داند، نه صوفیه این زمان که در واقع صوفی نیستند، همانند علمای این زمان که در حقیقت عالم نیستند. 114

علل تشیع صوفیه

سید حیدر بعد از آنکه هر یک از صوفیه و شیعه را شیعه تلقی می کند، مباحثی مطرح می کند که مقصود او از تشیع صوفیه را روشن می سازد. وی علت تشیع صوفیه را در آن می داند که صوفیه حامل اسرار ائمه هستند. سید قبل از اثبات این مطلب، اشاره می کند که اصحاب شیعه ما قبول ندارند که صوفیه حامل اسرار ائمه باشند و قبول ندارند که این اسرار در غیر ائمه هم یافت شود و صوفیه را کاملا منکرند و آنها را به کفر نسبت می دهند. سپس می گوید: «ما می خواهیم حامل اسرار ائمه بودن صوفیه را برهانی کنیم و اثبات کنیم که اینان «مؤمن ممتحن » هستند». او استدلال را با کلام امام علی (ع) در مورد تقسیم مردم شروع می کند که طبق آن، مردم سه دسته اند: «عالم ربانی و متعلم علی سبیل النجاة و همج رعاع...». سپس می نویسد: «صوفیه از قسم اول نیستند، چون قسم اول مختص به پیامبر و ائمه است و از قسم سوم هم نیستند، چرا که اینان اولیا و خلفای خدایند و شاءنشان برتر از آن است که از قسم سوم باشند; پس ثابت می شود که از قسم دومند. سپس این مطلب را بیان می کند که ائمه فرموده اند: «ما دارای اسرار هستیم ». آن گاه می نویسد: «ای شیعه! تو خود اقرار داری که حامل اسرار نیستی، بلکه حامل اسرار، آنها هستند...». بعد استدلال را به صورت «ان قلت، قلت » بیان می کند، که اگر کسی از شیعه بگوید: «صوفیه نه حامل اسرارند و نه اهل سر، بلکه اسرار همان است که در نزد شیعه است، می گوییم این از چند حال خارج نیست. اگر علوم ائمه و اسرارشان همان باشد که در دست توست، در این صورت لازم نبود که ائمه این همه به کتمان آن سفارش کنند، زیرا علوم شریعتی که در اختیار توست، نه تنها کتمانش واجب نیست، بلکه اظهارش بر فراز منبرها واجب و پوشاندنش کفر است... و اگر معتقد باشی که اسرار ائمه و علومشان منحصر است در آنچه که تو بر آن هستی، این اعتقادی فاسد و گمانی دروغ و نادانی کامل به کمالات و مراتب ائمه است; زیرا آنچه تو بر آن هستی، مرتبه ای از مراتب و درجه ای از درجات آنها، بلکه پایین ترین آن درجات است، و اگر بگویی چرا جایز نیست که اسرار ذکر شده در بیانات ائمه همان چیزی باشد که در بین امامیه و از حیث ظاهر در مذهب دوازده امامی مطرح است؟ پاسخ می دهیم که اگر چنین بود، این همه مبالغه ائمه در لزوم حفظ اسرار وجهی نداشت. در حالی که خود ائمه برای آشکار ساختن آن، با شمشیر قیام کردند و روشن است که امام علی (ع) از زمان وفات پیامبر (ص) تا هنگام شهادت خود مشغول مبارزه بود، تا آنجا که هزاران نفر از منکران و مخالفان طریقت و شریعت پیامبر (ص) را به هلاکت رساند و روشن است که این گفتار به سخن کودکان و دیوانگان نزدیک تر است ». سپس این مساءله را مطرح می کند که اگر کسی بگوید: «ما فرق بین مؤمن ممتحن و غیر ممتحن را می پذیریم، اما چرا باید صوفی مؤمن ممتحن باشد، بلکه ممکن است غیر صوفی مؤمن ممتحن باشد، پاسخ می دهیم: به صرف اینکه پذیرفتی که حاملان اسرار ائمه طایفه ای مخصوص هستند، همین مقدار برای ما کافی است، ما نیز جز این نمی گوییم. اگر اسم صوفیه بر شما سنگین است، به هر نامی که می خواهی آنان را بخوان. چون اختلاف نه بر سر اسم، که در مسماست; یعنی همان معنای مخصوص و سر علوم که معنای توحید و سر وجود است. در عین حال، اگر معنای تصوف و علت نامگذاری آنها را به این نام می فهمیدی، از پذیرش نام و روش آنها خودداری نمی کردی; چرا که تصوف یعنی متصف شدن به اخلاق الهی در کردار و دانش و حال; و چه کمالی برتر از این! آن گاه مطالب دیگری را در معنای تصوف نقل می کند و می گوید: صوفی کسی است که در ظاهر با احکام شریعت مخالف نباشد و در باطن در پی حقایق برآید و از مال دنیا چیزی نداشته باشد و چیزی را برای چیزی جمع نکند. 115 سید قسمت دیگری از مباحث مربوط به اسرار ائمه را در بخش انتساب خرقه صوفیه به ائمه ذکر کرده است. این بحث در هر دو کتاب تفسیر و جامع الاسرار آمده است; البته مطالب این دو اثر کمی با هم تفاوت دارد. در جامع الاسرار، برای خرقه صوری چندان ارزشی قایل نبوده و می نویسد: «در نظر عوام صوفیه و غیر صوفیه سری که از امام علی(ع) و فرزندانش نقل شده، عبارت است از خرقه و در نزد خواص عبارت است از سر ولایت ». 116 اما در تفسیر می نویسد: «به اتفاق مشایخ و اکثر علما، در باب تصوف، «خرقه صوری » همان است که جبرئیل به امر خداوند بر پیامبر پوشاند و امام علی(ع) از دست پیامبر تحویل گرفت ». 117 به هر حال، آنچه مهم است، بحث از «خرقه معنوی » است. زیرا خرقه در نزد خواص و خواص از خواص موحدین، عبارت است از سر ولایت و سر توحید که خداوند به واسطه جبرئیل یا غیر او به آدم اعطا کرده و به همین صورت تا به امام علی (ع) و از آنجا به فرزندانش رسیده است. منظور از خرقه، لباسی نیست که از پشم و پنبه و مانند آن باشد، که خرقه ای این گونه هیچ نقشی در کمال انسانی (که بر هدایت و ارشاد پیامبران متوقف است) ندارد، بلکه نظیر لباس تقواست، که قرآن بدان اشاره می کند. لباس تقوا اشاره است به پوشیدگی صاحب آن به جامه تقوا که مقصود از آن، ورع و زهد و عبادت و تهذیب اخلاق [و تخلق] به اخلاق الهی و ادب کردن نفس به آداب الهی است. چنان که پیامبر فرمود: «تخلقوا باخلاق الله ». 118 از مباحث دیگری که وی در باب خرقه مطرح کرده، خرقه هزار میخی است. او می گوید: «مراد از این خرقه لباسی نیست که برخی از صوفیه می پوشند و برای مرتب کردن و زینتش تلاش می کنند، بلکه مراد تهذیب نفس از صفات ذمیمه هزارگانه و آراستن آن به هزار صفت حمیده است و زدودن هر صفت از نفس، به منزله کوبیدن میخی است بر دیوار». 119

صوفیان شیعه از نظر سید حیدر

سید حیدر بر اساس تفکر خاص خود، عده ای از مشاهیر را که هیچ یک از دانشمندان شیعی در عداد شیعیان ذکر نکرده اند، از شیعیان می داند. از آن جمله حسن بصری است. سید او را در سلسله صوفیانی می داند که با امام علی(ع) ارتباط داشته است و حتی در مورد او می گوید: «وی از برترین شاگردان و مریدان امام علی(ع) بوده است ». 120 یکی دیگر از این افراد، فخر الدین رازی است; البته عبارت او در مورد فخر الدین رازی با عبارتش در مورد حسن بصری متفاوت است. او از یک سو همه سلسله های عرفانی را به ائمه ختم می کند 121 و از سوی دیگر اظهار می دارد که عده ای از علوم رسمی بازگشتند و به عرفان رو آوردند. سپس می نویسد: «فمنهم الامام العالم و الفاضل الکامل فخر الدین الرازی رحمه الله ». 122 البته ممکن است افراد دیگری نیز بکوشند تا فخر رازی را شیعه جلوه دهند، اما ملاک آنها با ملاک سید حیدر متفاوت است. سید حیدر، غزالی را نیز از همین گروه می داند و می نویسد: «فمنهم الامام الکامل المحقق محمد بن محمد الغزالی رحمه الله علیه ». 123 همچنین شقیق بلخی، معروف کرخی، سری سقطی، جنید بغدادی و شبلی را با همان ملاک خاص خود شیعه می داند; معیار او با معیار علمای دیگری چون فیض کاشانی متفاوت است. فیض در المحجة البیضاء غزالی را شیعه می داند، اما از آن جهت که غزالی در کتاب سر العالمین اظهار تشیع کرده است، 124 ولی چون از محی الدین چنین سخنانی نیافته، به هیچ وجه او را قبول ندارد. وی بخشی از خطاها و تناقضات او را در شرع بیان می کند، تا کسانی که از حال او مطلع نیستند، گمراه نشوند و باعث گمراهی دیگران نیز نشوند. 125 ولی سید حیدر در مورد محیی الدین بالاترین ستایشها را دارد.

مسائل کلامی سید حیدر

علی رغم اینکه سید حیدر توسعی در معنای تشیع قایل شده است و در نهایت به خاطر علاقه فراوانش به صوفیه، آنها را در دایره تشیع گنجانده است، با این حال، حاضر نیست که به هیچ وجه کمترین نقدی نسبت به عقاید کلامی تشیع رسمی پیش بیاید، چنان که قبلا هم اشاره شد. شاید بتوان گفت که او هم تشیع رسمی و هم تصوف را ناقص می داند و در عین اینکه تصوف را برتر از تشیع به شمار می آورد، هر دو را با هم یک تشیع کامل می داند، بنابراین، هیچ کس حق ندارد چیزی از تصوف یا تشیع بکاهد. از این روست که او در بحثهای فراوانی، دقیقا نظیر متکلمین رسمی شیعه می اندیشد، که به برخی از این بحثها اشاره می شود. وی در اثبات اصل امامت، به آیات تطهیر، مباهله، مودت قربی و احادیث ثقلین، غدیر، منزلت و حدیث جابر و سلمان استدلال کرده است. 126 او بحث امامت را از منظر کلامی در دو کتاب تفسیر و جامع الاسرار مشروحا ذکر می کند و در همین بحث است که در دفاع از اندیشه کلامی شیعه رسمی (در مقابل تشیع صوفیه)، برخی از صوفیه را مورد شدیدترین حملات قرار می دهد و می گوید: «و کانی بشخص صوفی سنی مسلسل بسلاسل التعصب و الجدال، محجوب بحجاب اهل التقلید و ارباب المقال، یقول لم یخصص الشیعه ائمتهم بالاثنا عشر اماما و ایه فائده فی هذا الاعداد». 127 البته این مطلب را در کتاب جامع الاسرار با لحن ملایم تری مطرح کرده و می نویسد که: «بعضی از صوفیه در حصر تعداد ائمه به دوازده تن و معصوم دانستن آنان و در اصل معنای عصمت سؤالات و اشکالاتی دارند». 128 در جای دیگر در توضیح این جمله محی الدین در فصوص که آورده: «و ان کان خاتم الاولیاء تابعا فی الحکم لما جاء به خاتم الرسل من التشریع ». عبارت قیصری را نقل می کند که نوشته است: «سزاوار است توهم نشود که مراد از خاتم اولیا حضرت مهدی است، چراکه شیخ خود تصریح کرده که مقصود، حضرت عیسی است که از ناحیه عجم ظاهر می شود; در حالی که حضرت مهدی از اولاد پیامبر است و از ناحیه عرب ظهور می کند». 129 آن گاه سید حیدر در ادامه می نویسد: «و اظهار هذا الکلام من القیصری و مخالفته للمشایخ المعظمین و استاذه و شیخه لیس الا من اظهار التسنن مع التصوف ترویجا لمرتبته عند الجمهور». 130 و هم چنین در بحث از خاتم ولایت مطلقه و مقیده، که محیی الدین، حضرت عیسی را «خاتم ولایت مطلقه » و خود را به عنوان «خاتم ولایت مقیده » معرفی می کند، می نویسد: «به نظر من که می دانم خلاف واقع نیست مرتبه و مقام کمتر کمترین وزرای مهدی، به مراتب بالاتر و برتر از مقام محی الدین و نظایر اوست، و نسبت محی الدین با حضرت مهدی، نظیر نسبت عرش و حوالی آن با قلب عارف در سخن بایزید است که گفته: «لو ان العرش و ما حواه مائة الف الف مرة فی زاویة من زوایا قلب العارف لما احس به ». 131 سپس می نویسد: «منظور از این کلام، آن است که محیی الدین و یک میلیون فرد دیگر نظیر او بلکه چندین برابر این تعداد نسبت به حضرت مهدی، همین نسبت را دارند». 132

سید حیدر و تقیه

در مبحث تقیه، سید حیدر تفسیری از تقیه ارائه می کند که با دیدگاه صوفیه سازگار است و سپس شواهدی از بیانات ائمه بر آن اقامه می کند. تقیه رایج در بین شیعه، در برخورد با حاکمان و سیاستهای آنان است. حتی مواردی که تقیه در مقابل فقیهی صورت می پذیرفته، از آن جهت بوده که فقیه وابسته به حکام بوده است، اما سید تحلیل دیگری ارائه می کند. وی در بحث مبسوطی که در مورد اسرار ائمه -علیهم السلام- دارد، روایات متعددی را نقل می کند، از جمله، این بیان امام صادق (ع) را که امرنا هو الحق و حق الحق و هو الظاهر و باطن الظاهر و باطن الباطن و هو السر و سر السر و السر المستسر و سر مقنع بسر 133 ذکر می کند و می گوید: حضرت که فرموده اند: تقیه دین من و دین پدران من است و کسی که تقیه ندارد دین ندارد، به کتمان سر مطرح شده در حدیث اشاره کرده اند و فتوای علمای ما به وجوب تقیه نیز در همین مورد است. سپس به عنوان مصداقی برای تقیه ذکر می کند که امام علی (ع) در روز عید فرمودند: «به خدا قسم اگر ابوذر آنچه را که در قلب سلمان بود می دانست، او را می کشت ». و بعد هم اشعاری منسوب به امام سجاد -علیه السلام- را در همین معنی نقل می کند: انی لاکتم من علمی جواهره کیلا یری الحق ذو جهل فیفتننا و قد تقدمنا فیها ابو حسن مع الحسین و وصی قلبها الحسن یا رب جوهر علم لو ابوح به لقیل لی انت ممن یعبد الوثنا و لاستحل رجال مسلمون دمی یرون اقبح ما یاتونه حسنا 134 یعنی: «من گوهرهای دانش خویش را پنهان می کنم مبادا که نادانی با دیدن حق، ما را به فتنه بیفکند. در این امر، امام علی و امام حسن و امام حسین از ما پیشی گرفتند. چه بسا گوهر دانشی که اگر آشکارش کنم، به بت پرستی متهم خواهم شد و مسلمانان خونم را حلال شمرند اینان زشت ترین کاری را که انجام می دهند، نیکو انگارند». در ادامه می گوید: «روایات نقل شده در این زمینه از حد و حصر بیرون است ».

سید حیدر و علوم حقیقی و اعتباری عرفانی

بر اساس همین دیدگاه، سید ارزش چندانی برای علوم اعتباری قائل نیست و در بحث مفصلی که درباره علوم کسبی مطرح می کند، می گوید: «حدود هشتاد سال وقت لازم است که شخص بتواند علوم کسبی را فرا گیرد و تازه دریابد که جاهلی مغرور، متکبر، پیرو شیطان و هوای نفس و به دور از حق و اهل حق است آیه قل هل ننبئکم بالاخسرین اعمالا الذین ضل سعیهم فی الحیوة الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا در حق او نازل شده است. اما تحصیل علوم حقیقی در نهایت آسانی است، چرا که بر صفای باطن متوقف است. اگر قایل به کسب باشیم، این تحصیل ممکن است در یک ساعت و یک روز یا یک شب حاصل شود. اما اگر آن را یک موهبتی الهی بدانیم، ممکن است در کمتر از این هم تحقق پیدا کند». 135 از ابن میثم بحرانی نیز نقل می کند که گفته است: «حقی که در آن هیچ تردیدی راه ندارد، مسیر موحدان از اهل الله است که صوفیه نامیده شده اند». 136

امام و قطب

از نکات دیگری که سید بر اساس بینش خاص خود بدان پرداخته، بحث از امام و قطب است. او اظهار می دارد که قطب و معصوم، یا قطب و امام، دو لفظ مترادف اند که در مصداق بر شخص واحد صادق هستند. 137

کتابنامه

1. اعیان الشیعه، سید محسن الامین، حققه و اخرجه حسن الامین، دار التعارف للمطبوعات: بیروت. 2. الذریعة الی تصانیف الشیعه، شیخ آقا بزرگ طهرانی، دار الاضواء: بیروت، الطبعة الثانیه، 1403. 3. ریاض العلماء، میرزا عبد الله افندی الاصفهانی، تحقیق السید احمد الحسینی، مطبعة الخیام، 1401. 4. بشارة الشیعه، فیض کاشانی. 5. المحجة البیضاء، مولی محسن فیض کاشانی، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات: بیروت، الطبعة الثانیه، 1403. 6. فهرست نسخه های عکسی، مرکز احیای میراث اسلامی، زیر نظر سید احمد حسینی اشکوری، نگارش سید جعفر و سید صادق حسینی اشکوری، چاپ اول: قم 1377. 7. تفسیر المحیط الاعظم، سید حیدر آملی، مقدمه و تعلیقه: سید محسن موسوی تبریزی، مؤسسة الطباعة و النشر وزارة الثقافة و الارشاد الاسلامی: تهران، الطبعه الاولی. 8. جامع الاسرار، سید حیدر آملی، تصحیحات و مقدمه: هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، انجمن ایرانشناسی فرانسه، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم، 1368. 9. نص النصوص، سید حیدر آملی، با تصحیحات و دو مقدمه از هانری کربن و عثمان اسماعیل یحیی، انتشارات توس، چاپ دوم، 1367. 10. الصلة بین التصوف و التشیع، کامل مصط فی شیبی، دار الاندلس، بیروت،الطبعة الثانیة.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان