ماهان شبکه ایرانیان

قاضی عیاض و کتاب «الشفاء بتعریف حقوق المصطفی»

توجه به جنبه های مختلفِ زندگی حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله ، مورد عنایتِ ویژه ی دانشمندان مسلمان بوده است

توجه به جنبه های مختلفِ زندگی حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله ، مورد عنایتِ ویژه ی دانشمندان مسلمان بوده است. یکی از نویسندگان که به شیوه ی خاصّی، به شخصیت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نگریسته، قاضی عِیاض (467 544 ق) می باشد. اثر مشهور وی با عنوان الشفاء بتعریف حقوق مصطفی، به شیوه ی کتاب های شمائل النبی و دلائل النبوة تألیف شده و از اهمیت خاصّی نزد دانشمندان مسلمان برخوردار است و چندین شرح و تعلیقیه بر آن نگاشته شده است.

قاضی عِیاض در الشفاء، از آیات قرآنی که در شأن و منزلت پیامبر گرامی اسلام نازل شده و نیز از احادیث نبوی، استفاده نموده و جنبه های مختلف شخصیّت پیامبر اسلام را توصیف نموده است و به بسیاری از تهمت ها و افسانه های ساخته شده در مورد حضرت رسول صلی الله علیه و آله پاسخ های منطقی و محکمی داده است.

در این نوشتار ضمن بررسی شرح حال قاضیِ عیاض و اشاره به آثار او، مروی بر کتاب الشفاءانجام شده است.

واژه های کلیدی: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ، سیره، قاضی عیاض، الشفاءِ، دلائل النبوة.

شرح حال قاضی عِیاض

قاضی عِیاض از برجسته ترین دانشمندان مغرب و اندلس در قرن پنجم و ششم قمری، است که به دلیل اهمیّت و شهرت وی، شرح حال او تقریبا در تمامی منابع رجالی و تاریخی مربوط به مغرب و اندلس آمده است. نام کامل او ابوالفضل عِیاض بن موسی بن عیاض بن عمرو بن موسی بن عیاض یحصبی2 اندلسی سبتی3 مالکی (476 544 ق) است که با عنوان هایی چون؛ امام، علامه، حافظ اوحد و شیخ الاسلام ملقب شده است. اکثریتِ قریب به اتفاق منابع، تولد او را در سال 476 قمری نوشته اند؛ اما در برخی از منابع هم چون تهذیب الاسماء و اللغات، تالیف امام النووی به سال 496 قمری، ذکر شده است.4 با توجه به این که منابع معاصر وی، از قول پسر قاضی عیاض، تاریخ نخست را آورده اند، به طور قطع دومی اشتباه است.

قدیمی ترین منبع، که معاصر قاضی عِیاض بوده و اطلاعات خوبی از وی به دست داده، اصله، تألیف ابن بشکوال (496 578 ه) است که بسیاری از مطالب آن، با ذکر مأخذ در منابع سده های بعد نقل شده است.

ابن بشکوال که شاگرد قاضی عیاض بوده در مورد وی می نویسد:

او از اهالی سبته بود و برای فراگیری علم و ارد اندلس شد. در قرطبه از قاضی ابوعبداللّه محمد بن علی بن حمدین و ابی الحسین سراج و ابومحمد بن عتاب و... علم آموخت و از چند استاد، اجازه دریافت نمود. او به دیدار شیوخ علاقه داشت و از آنها علم می آموخت و مقدار زیادی حدیث گرد آورد و به این کار اهتمام بسیار داشت.5

ابن اَبّار (595 658 ق) از نویسندگان پر آوازه ی اندلس است. او در مورد قاضی عیاض می نویسد:

موطن اصلی اجداد وی، بسطه بود و از آن جا به فاس و سپس به سبته نقل مکان نمودند. او در این شهر متولد شد و از استادان این شهر، علم آموخت و به اندلس سفر کرد و نزد شیوخ قرطبه و مرسیه تعلیم یافت.6

ابن خطیب، از قول پسر عیاض نقل می کند:

قاضی عیاض، با عفت و پاکی رشد کرد و اقوال و افعال نیکو و پسندیده ای داشت و موصوف به فهم و زیرکی بود. او طالب علم، و حریص بر آن بود تا این که یگانه ی روزگارش شد و از هم عصرانش برتر گردید. وی از حافظان کتاب خدا، با قرائت نیکو و صدای دلنشین گشت. او از تفسیر و علوم مختلف بهره ی بسیار برد و از ائمه ی حدیث در عصر خویش شد. وی اصولی، متکلم، فقیه، آگاه به احکام، نحوی، ادیب، شاعر، کاتبی بلیغ، خطیب، حافظ زبان و اخبار و تواریخ، حُسن المجلس، یگانه ی روزگار، صبور و بسیار صدقه دهنده بود.7

به جهت اهمیت علمیِ قاضی، مقری در قرن یازدهم کتابی با عنوان ازهار الریاض فی اخبار عیاض و یناسبها مما یحصل به للنفس ارتیاح و للعقل ارتیاض، در چهار مجلد، در شرح حال و سیره ی قاضی عیاض تألیف کرد که در آن به اخبار عیاض، پیش از ولادت و خانواده و اولیای وی پرداخته است، هم چنین شرح حال مفصّلی از استادان وی به ترتیب حروف الفبا آورده است. علاوه بر این به موضوعات دیگری، از فرهنگ و تمدن اسلامیِ اندلس پرداخته است. این اثر، مورد توجه مردم مغرب قرار گرفت و از مقری به جهت معرفیِ قاضی عِیاض تمجید بسیار شد.

قاضی عیاض، محضر استادان بسیاری را درک کرده بود؛ به قول ابن ابار، حدودا صد استاد را دیده بود که در بین آنها، اسم ابوبکر محمد بن عبداللّه بن احمد بن عربی معارفی،8 ابوعلی الصدفی،9 ابوالولید بن رشد و صدها استاد برجسته ی اندلس، به چشم می خورد.10 هم چنین وی از چند نفر از استادان اندلس، اجازه دریافت نموده بود.11 از جمله کسانی که قاضی عِیاض، نتوانست از او اجازه بگیرد زمخشری بود.12 در منابع، نام برخی از کتاب هایی را که وی در زمان تحصیل نزد استادانش می خوانده، آمده است.13

عِیاض، مدتی طولانی در شهر بسته قضاوت می کرد، لذا معروف به قاضی شده بود؛ چنان که از منابع برمی آید وی در قضاوتش راه عدل در پیش گرفت به گونه ای که فتح بن علی بن احمد، مؤلف قلائد العقیان را، که کتاب خود را به نام قاضی عیاض تألیف نموده بود، به خاطر شرب خمر، حد زد.

او به درخواست تاشفین،14 به غرناطه رفت و قضای آن جا را به عهده گرفت. او در آن جا نیز به عدالت رفتار می کرد و از سرزنشِ سرزنش کنندگان، ترسی نداشت. عدالت او، منافع اطرافیانِ تاشفین را به خطر انداخته بود لذا از او شکایت بسیار و سرانجام او را از منصبش، عزل نموده بار دیگری به سبته بازگشت و قضای آن جا را بر عهده گرفت.15 پس از این، قاضی عیاض برای طلب علم، چندین بار به اندلس سفر کرد و بالاخره در سال 531 قمری در قرطبه ساکن و در این زمان بود که ابن بشکوال، از او علم آموخت.

قاضی عِیاض، در جریان نبرد بین مرابطین و موحدین دخالت کرد و چنان که ابن خلدون می نویسد: پس از آن که بین امرای قبایلِ لمتونه و مسوفه اختلاف افتاد، عبدالمؤمن16 به سبته لشکر راند. سبته در برابر آن ها، نیک پایداری کرد؛ بیش تر دفاع شهر، به عهده ی قاضی عِیاض بود که شهرتی عالم گیر داشت. در این زمان ریاست دینی و سیاسی، با او بود و مردم شهر، او را چون پدر خود می دانستند.17 قاضی عیاض مطیع موحدین شد. اما پس از چندی عقیده اش نسبت به موحدیث دگرگون و مردم را به شورش فرا خواند. مردم سبته نیز امیر موحدی، یوسف بن مخلوف را و هر که از موحدین با او باود، کشتند و امیری از مرابطین را به نام الصحرا وی، بر حکومت شهر خود گماشتند.18 عبدالمؤمن با سپاه عظیمی، برای سرکوبی سبته کرد،، قاضی عِیاض برای مردم واسطه شد و مانع کشتار آنها گردید و خشم عبدالمؤمن را فرو نشاند.19 بر اثر این مسئله، عبدالمؤمن به قاضی عِیاض دستور داد تا در مراکش سکونت یابد، در آن جا بود که وی، در نهم جمادی الاخر سال 544 قمری درگذشت.

جایگاه علمی قاضی عِیاض

در مورد مقام علمیِ قاضی عِیاض، در منابع مطالب بسیاری آمده است به گونه ای که مقام وی را چون مقام بخاری و ائمه ی اربعه دانسته اند. ابن خلکان در این مورد می نویسد:

او امام حدیث در عصرش بود و مردم با علوم او نحو، لغت، کلام عرب، ایام و انساب را می شناختند.20

او، اهل سنت را بسیار بزرگ می داشت و تعصب شدیدی نسبت به مالکیان داشت. او عالمی عامل، خشوع کننده ای متواضع و گوینده ی حق بود، و در راه خدا از سرزنشِ سرزنش کنندگان نمی ترسید. وی جامع فنونِ عصر خویش و در فقه مالکی تبحر بسیار داشت.21

در عصر قاضی عیاض، در اندلس دستور سوزاندن کتاب احیاء علوم الدین غزالی داده شد؛ قاضی عِیاض به جهت توهمی که نسبت به این اثر داشت و چون نسبت به اهل سنت متعصب بود، حکم سوزاندن آن را داد.22

از جمله مسائلی که در بسیاری از منابع، مورد توجه قرار گرفته بلاغت قاضی، در نظم و نثر است. اشعار بسیاری از وی نقل شده که چند نمونه از آن ذکر می شود. از جمله ابیاتی که در اکثر منابع نقل شده، یک رباعی است که قاضی هنگام تکان خوردن کشتزار بر اثر وزش باد، سرود:

انظر الی الزرع و خاماته

تحکی و قد وَلَّت امام الریاح

کتیبة خضراء مهزومة

شقائق النعمان فیها جراح23

در جای دیگر نیز سروده:

اعوذ بربی من شر ما

یخاف من الانس و الجنّة

و أسئله رحمة تقتضی

عوارف توصّل بالجنة

هم چنین از سروده های اوست:

اللّه یعلم انی منذلم أرکُم

کطایر خانه ریش الجناحین

فلو قدرت رکبت الریح نحوکم

فان بعد کم عنی جناحین24

در منابع، اشعار بسیار دیگری از قاضی عیاض نقل شده است.25

وی در نثر نیز، تبحر داشته؛ ابن خطیب یکی از خطبه های او را که در کمال زیبایی بوده، نقل کرده است.26

آثار قاضی عِیاض

با توجه به این که قاضی عیاض، از برجسته ترین دانشمندان علوم دینیِ عصر خویش بوده لذا آثارش درخور کمال اهمیّت می باشد؛ هم چنین تأثیر مذهب مالکی در آثار وی کاملاً هویدا است. مشهورترین اثر او، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی است. به قول ذهبی، اجل و اشرفِ تألیفات وی، همین کتاب الشفاء است.27

کتاب الشفاء که به شیوه ی کتاب های شمائل النبی و دلائل النبوة، تألیف شده از اهمیّت و شهرت بسیار، برخوردار است. شاید بتوان گفت که حجم بسیاری از مطالب آن، نوعی تفسیر آیات قرآن است که در ارتباط با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل شده است.

در این اثر، به صفات حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و آن چه که از حقوقِ او بر مسلمانان واجب است، پرداخته است. مؤلف در تمام قسمت های این اثر، به آیات قرآن، احادیث نبوی به ویژه آن چه در صحاح سته آمده آراء مفسرین، محدثین و فقها استناد می کند.

برای معرفی بیش تر این اثر، به برخی از مهم ترین مطالب کتاب، اشاره خواهیم کرد تا اهمیّت این کتاب بیش تر و بهتر شناخته شود.

کتاب الشفاء، به چهار بخش تقسیم شده؛

قسمت نخست در بزرگ داشت منزلت و جایگاه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله توسط خداوند، از نظر قول و عمل می باشد. این قسمت، مفصل ترین بخش کتاب و حدود نیمی از کتاب را در بر گرفته است؛ در آن، آیاتی که در مدح و ثنای پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده با شرح و تفسیر آن، و نیز آیاتی که در آن پیامبر از روی محبت و دوستی مورد خطاب قرار گرفته، آورده شده است. مؤلف در بحث زیبایی، به مواردی که خداوند به جایگاه عظیم پیامبر صلی الله علیه و آله قسم خورده، پرداخته است.

در باب دوم این قسمت، ویژگی های اخلاقی و صفات ظاهریِ پیامبر صلی الله علیه و آله مطرح شده است. این بخش از کتاب، به آثار شمائل النبی، شباهت بیش تری دارد و در آن، فصاحت و بلاغت، شرفِ نَسَب، نیکویی سرزمین و محل رشد، هم چنین بحثِ مفصّلی درباره زنان پیامبر، مطرح شده است، و در ادامه ویژگی های اخلاقی و ظاهری پیامبر، مورد بحث قرار گرفته است.

در باب سوم، به اخبار صحیح و مشهوری که در بزرگ داشت جایگاه و آن چه که مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله است، پرداخته است. در این بخش واقعه ی اسراء، به طور مفصّل مورد بررسی قرار گرفته و به شبهه های موجود در این رابطه را پاسخ گفته است.

باب چهارم، به معجزاتی اختصاص دارد که از پیامبر صلی الله علیه و آله دیده شده است. در این قسمت به مواردی برمی خوریم که از نظر شیعه قابل پذیرش نیست.

در قسمت دوم، به حقوق پیامبر صلی الله علیه و آله بر مردم پرداخته؛ که از آن میان، وجوب پیروی از پیامبر صلی الله علیه و آله ، محبت به ایشان، بزرگ داشت پیامبر، درود فرستادن بر پیامبر، زیارت قبر پیامبر از مهم ترین مباحث این قسمت است.

یکی از مهم ترین موضوعات مورد توجهِ قاضی عِیاض، مبحث عصمت حضرت رسول صلی الله علیه و آله می باشد که در قسمت سوم مطرح شده است. قاضی در این بحث، نظرات موافقین و مخالفین را آورده و خود با دلایلی محکم به اثبات عصمت پیامبر پرداخته است.

هم چنین در همین قسمت، به سهو و نسیانِ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از دیدگاه خود پرداخته و احادیثی که نسیانِ پیامبر را در امور دنیوی ثابت می کند، نقل می نماید. افعال دنیوی و احوال ایشان در ارتباط با امور دنیایی، مورد توجه قاضی عِیاض قرار داشته است.

در قسمت آخر به این مسأله پرداخته که، حکم کسی که پیامبر را سب کند، یا ارزش او را پایین بیاورد، چیست؟ قاضی عِیاض، آیاتی را که در مورد آزار حضرت رسول صلی الله علیه و آله نازل شده، آورده و حکم چنین فردی را، قتل می داند و دلایل چنین کیفری را ذکر می کند. وی در ادامه ی این قسمت، به موضوعاتِ مرتبط با حکم مرتد می پردازد.

منابع کتاب الشفاء

مهم ترین منبع قاضی عِیاض، در تألیف این اثر، قرآن کریم و برخی از تفاسیر، هم چون تفسیر قرطبی و تفسیر ابن کثیر می باشد و پس از آن دو، بیش از همه از سنن ابن ماجه، دار قطنی، ابوداود و صحاح سته، بهره برده است.

علاوه بر این، از منابع تاریخی هم چون مغازی واقدی، سیره ابن هشام، طبقات الکبری ابن سعد و کتاب هایی چون السنن الکبیر و شعب الایمان بیهقی، مستدرک حاکم، اتحاف السادة المتقین زبیدی، شرح معانی الاخبار طحاوی، شمائل النبی ترمذی، دلائل النبوه بیهقی، دلائل النبوه و حلیة الاولیاء حافظ ابونعیم اصفهانی، کنزالعمال و تاریخ بغداد خطیب بغدادی، تهذیب تاریخ دمشق و زادالمسیر ابن جوزی استفاده کرده است.

شرح ها و خلاصه های کتاب الشفاء

با توجه به اهمیّت این اثر، شهرت آن در بیش تر مناطق جهانِ اسلام، پراکنده شد و مورد توجه بسیار دانشمندانِ مسلمان قرار گرفت و شرح ها و خلاصه نویسی های متعددی از آن صورت گرفت. از جمله ی بهترین این شروح، کتاب مزیل الخفاء عن الفاظ الشفاء، تألیف علامه احمد بن محمد الشمنی (801 872 ق)است که در شرح ضبطِ الفاظ می باشد.28 هم چنین فردی به نام علی بن عتیق هاشمی از اهالی غرناطه (668 744 ق) کتابی در بیان مقصود الشفاء تألیف کرد.29

حاجی خلیفه، بیست و هفت شرح، تعلیقیه و خلاصه بر این اثر نام برده که از جمله ی این آثار می توان به موارد زیر اشاره کرد: محمد بن احمد الاسنوی شافعی (د 663 ق) آن را خلاصه کرده است. ابوعبداللّه محمد بن علی بن ابی الشریف حسنی تلمسانی آن را با عنوان المنهل الاصفی فی شرح ماتمس الحاجة الیه من الفاظ الشفاء در دو مجلد شرح داده که از بهترین شرح های این کتاب می باشد. سیوطی، احادیثِ الشفاء را جدا کرده و آن را به نام مناهل الصفا فی تخریج احادیث الشفاء نامیده است.30 هم چنین چند اثر دیگر از کتاب هایی که حاجی خلیفه نام برده، باقی مانده که آنها نیز در فهم بهتر مطالب الشفاء راهگشا می باشد.

تقریبا تمامی منابع، از این اثر با تمجید بسیار یاد کرده اند؛ ذهبی این اثر را نقد کرده و نوشته است:

اگر نبود آن چه که از احادیث ابتکاری حاشیه زده، کار امام نقدی در فن حدیث نداشت و خداوند او را بر حسن قصدش پاداش دهد و از کتاب الشفاء سود برد. در این اثر از او تأویلات دور انواع متنوعی است. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بی نیاز است از مدح به احادیث و آن چه که از اخبار عموم رسیده است.

در پایان، ذهبی خوانندگان را سفارش به دلائل النبوة بیهقی می کند.31

این قضاوتِ ذهبی در مورد ضعف برخی احادیث، بی مورد نیست؛ چرا که دانشمندان اهل سنت، توجه ویژه ای نسبت به احادیث داشته و در مواردی احادیث غیر قابل قبولی را نیز پذیرفته اند. این مسأله نباید باعث نادیده انگاشتن سایر مطالب آن گردد.

قاضی عیاض به جهت تألیف این اثر، مورد تمجید بسیاری از دانشمندان قرار گرفته است. از جمله عبداللّه بن یوسف بن رضوان، مدیحه ای در بیست بیت سروده که مطلعش چنین است:

سل بالعلی و سنی المعارف یبهر

هل زآنهاالا الائمة معشر32

هم چنین ابومحارب بن محمد بن محارب نیز، قاضی عِیاض را در اثنای مقامش در وادی آش مدح کرده است:

غدا سلس القیاد فما یراض

و عمّ جمیع لمّنه البیاض

و أضحی القب لا تصبیه هند

و لا سلمی و لا الحدق المراض33

ابن زمرک نیز در مدحِ الشفاء سروده:

و مسری رکاب للصبا قد وَنَت به

نجائبُ سُحْبٍ للتراب نزوعها34

هم چنین محمد بن احمد بن محمد بن مزروق العجیسی، الشفا را شرح کرده و نیز در مورد آن سروده است:

شفاء عیاض للصدور شفاء

ولیس بفضل قد حواه خفاءٌ

هدیةٌ برٍ لم یکن لجزیلها

سوی الأجر و الذّکر الجمیل کفاءٌ35

سایر آثار قاضی عِیاض

آثار دیگر قاضی عیان بیش تر در مورد موضوعات فقهی، حدیثی، تاریخی و رجالی می باشد. وی از نظر کثرت آثار نیز قابل توجه است؛ چنان که ذهبی می نویسد:

در طول اعصار، در سبته آثار کسی بیش تر از او نبوده است.36

برخی از آنها، که از بهترین کتاب ها شمرده می شوند. به طور کلی سی و یک اثر از وی ذکر شده؛ ابن خطیب، نوزده اثر و اسماعیل پاشا، بیست و دو اثر را ذکر کرده اند که برخی از مهم ترین آنها را معرفی می نماییم.

مهم ترین اثر در تراجم رجال مالکی، کتاب ترتیب المدارک و تقریب المسالک فی معرفة اعلام مذهب مالک می باشد. این اثر، از نوع آثار طبقات می باشد و به مناطق جهان اسلام می پردازد و بزرگان هر منطقه را مورد بررسی قرار می دهد. مؤلف، در آغاز به شرح حال امام مالک پرداخته و از دوران رشد و تحصیل و جلوسش، برای تدریس و فتوی سخن رانده، هم چنین به انتشار مذهب مالکی در شرق و غرب جهان اسلام پرداخته است. این اثر تنها یک معجم رجالی شمرده نمی شود، بلکه از مهم ترین منابع تاریخ تمدن و اسلام است، با توجه به اهمیّت آن، دانشمندان سده های بعد به اختصار آن همت گماشتند.

از آثار مهم حدیثیِ قاضی عیِیان، کتاب مشارق الانوار علی صحیح الآثار فی تفسیر غریب حدیث الموطأ و البخاری و المسلم می باشد. مؤلف در این کتاب به ضبط الفاظ و اسامی رجال و هم چنین آگاهی بر مواضع اوهام توجه داشته است.37 در مدح این اثر چنین سرده اند:

مشارق الانوار تبّدت بسبته

و من عجب کون المشارق بالمغرب38

از دیگر آثار حدیثیِ عِیاض، کتاب اکمال المعلم بفوائد کتاب مسلم است. این اثر کامل کننده ی کتاب المعلم تألیف مازری39 (د 536 ق) است که در شرح صحیحِ مسلم نوشته شده؛40 و مشتمل بر زبده ای از دانش حدیث و چندین قسمت از فصول فقه است.41 مصححِ این کتاب، در مقدمه ویژگی ها و امتیازات آن نسبت به صحیح مسلم را شمرده است.42

قاضی عِیاض، در موضوعات تاریخی نیز چند اثر مهم تألیف کرده از جمله کتاب جامع التواریخ (التواریخ) می باشد و به قول ذهبی، فزون ترینِ تمامِ آثارش می باشد که در آن، اخبار ملوک اندلس و مغرب را گردآوری نموده و همه ی جوانب اخبار سبته و علمای آن را بررسی کرده است.43 متأسفانه از این اثر چیزی باقی نمانده است.

از دیگر آثارِ تاریخی وی، کتاب تاریخ الکبیر است که هفت جلد بزرگ بوده و در آن برتری اش آشکار می شود.44 او هم چنین کتاب الفنون السته فی اخبار سبته را در مورد شهر سبته نوشت و ابن خطیب، این اثر را از جمله منابع خویش بر شمرده است.45

از دیگر کتب وی اخبار القرطبیین، در مورد علمای قرطبه و کتاب الغنیه است که آن را در ذکر استادانش تصنیف کرد. سایر آثار وی، بیش تر به موضوعات فقهی و حدیثی مربوط می شود که برای اطلاع از نام آنها، باید به منابع یاد شده مراجعه شود.

بنابر قول مشهور، قاضی عِیاض در شب جمعه، نهم جمادی الآخرِ سال 544 قمری، در مراکش درگذشت و در سال 712 قمری محل قبر او در اغمات پیدا و قبه ای بر آن ساخته شد.

در برخی منابع، اخباری مبنی بر قتل وی نقل شده؛ چنان که ذهبی معتقد است او با نیزه کشته شده است، زیرا عصمت ابن تومرت را انکار کرد.46 هم چنین گفته شده به جهت انکاری که وی، نسبت به دعوت غزالی و کتاب احیاء علوم الدین داشته به قتل رسید.47

در منابعِ نزدیک به عصر مؤلف، اخباری از قتل وی نیامده و احتمالاً، مطالب مربوط به کشته شدن وی، از ساخته های منابع سده های بعد است.

پی نوشت ها:

1. دکترای تاریخ و تمدن ملل اسلامی.

2. یحصبی؛ منسوب به یحصب بن مالک قبیله ای از حمیر.

3. سبته؛ شهر مشهوری در مغرب.

4. ابوزکریا محی الدین، النووی، تهذیب الاسماء و اللغات، ج 2، ص 357.

5. ابن بشکوال، الصله، ج 2، ص 660.

6. ابو عبداللّه ، ابن ابار، المعجم فی اصحاب القاضی الامام ابوعلی الصدفی، ص 294؛ ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة، ج 5، ص 285.

7. لسان الدین، ابن خطیب، الاحاطه فی اخبار غرناطه، ج 4، ص 222 223؛ مقری، أزهار الریاض فی اخبار عیاض، ج 3، ص 7.

8. مقری، همان، ج 3، ص 62.

9. همان، ج 3، ص 151.

10. ابن خطیب، همان، ج 4، ص 223 224؛ الضبی، بغیة الملتمس، ج 2، ص 572؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 20، ص 212.

11. مقری، همان، ج 3، ص 162 167.

12. همان، ج 3، ص 281 282.

13. ابن ابار، همان، ص 295.

14. تاشفین بن علی بن یوسف بن تاشفین از فرمانروایان مرابطین از 522 532 قمری، امارت اندلس را بر عهده داشت. وی بارها به نبرد مسیحیانِ شمال رفته بود.

15. مقری، همان، ج 3، ص 10؛ قاضی عِیاض، مقدمه ی ترتیب المدارک، ص 19.

16. عبدالمؤمن، از اصحاب بزرگ محمد بن تومرت، رهبر موحدین و جانشین و وارث ابن تومرت بود، وی موحدین را به پیروزی های درخشانی رساند و بساط مرابطین را از مغرب و اندلس برچید.

17. ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج 6، ص 307.

18. محمد بن عبداللّه ، عنان، تاریخ دولت اسلام در اندلس، ج 3، ص 277.

19. ابن خطیب، ج 4، ص 223؛ قاضی عیاض، همان، ص 22 23.

20. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج 3، ص 483.

21. قاضی عِیاض، مقدمه ی الشفا، ص 9.

22. ابن عماد حنبلی، شذرات الذهب، ج 4، ص 139.

23. ابن ابار، تحفة القادم، ص 118؛ ذهبی، همان، ج 20، ص 216؛ ذهبی، تذکرة الحفاظ، ص 98؛ ابن خلکان، همان، ج 3، ص 484؛ ابن تغری بردی، همان، ج 5، ص 286.

24. ابن خطیب، همان، ج 4، ص 225؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج 8، ص 368؛ یافعی، مرآة الجنان، ج 3، ص 216؛ ابن عماد حنبلی، همان، ج 4، ص 138.

25. مقری، نفخ الطیب، ج 2، ص 52 53، 71.

26. ابن خطیب، همان، ج 4، ص 226 228.

27. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 20، ص 216.

28. قاضی عِیاض، مقدمه الشفا، ص 11.

29. ابن خطیب، همان، ج 4، ص 200.

30. حاجی خلیفه، کشف الظنون، ج 2، ص 1052.

31. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 20، ص 216.

32. ابن خطیب، همان، ج 3، ص 449 450.

33. ابن ابار، المنتخب من کتاب تحفة القادم، ص 85؛ ابن ابار، تحفة القادم، ص 44.

34. مقری، همان، ج 9، ص 17.

35. ابن خطیب، همان، ج 3، ص 127.

36. ذهبی، تاریخ الاسلام ذیل حوادث و وفیات سال 544 قمری، ص 200.

37. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 20، ص 214.

38. ابن ابار، المعجم فی اصحاب الامام ابوعلی الصدفی، ص 296؛ ابن خطیب، همان، ج 4، ص 228.

39. مازر، سرزمین کوچکی در سیسیل است.

40. ابن خلکان، همان، ج 4، ص 285.

41. ابن خلدون، همان، ج 1، ص 560.

42. ر. ک: شرح صحیح مسلم قاضی عیاض المسمی اکمال المعلم بفوائد مسلم، ص 24 35.

43. ذهبی، تاریخ الاسلام ذیل حوادث و وفیات سال 544 قمری، ص 200، ذهبی، تذکرة الحفاظ، ج 4، ص 97.

44. مقری، همان، ج 1، ص 23.

45. ابن خطیب، همان، ج 1، ص 83.

46. ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 20، ص 217.

47. قاضی عِیاض، مقدمه ی ترتیب المدارک، ص 22.

منابع:

ابن ابار، ابوعلی حسین بن محمد، المعجم فی اصحاب قاضی الصدفی، تصحیح ابراهیم الابیاری (قاهره، دارالکتب المصری، 1410 ق / 1989 م).

، تحفة القادم، تصحیح احسان عباس (بیروت، دارالغرب الاسلامی، 1406 ق/1986م).

، المنتخب من کتاب تحفة القادم، تصحیح ابراهیم الابیاری (قاهره، دار الکتب المصری، 1410ق/1989م)

ابن بشکوال، الصله، تصحیح ابراهیم الابیاری (قاهره، دارالکتاب المصری، 1410ق/1989م).

ابن تغری بردی، النجوم الزاهرة فی ملوک مصر و القاهرة (مصر، دارالکتب، بی تا).

ابن خطیب، لسان الدین، الاحاطه فی اخبار غرناطه، تصحیح محمد عبداللّه عنان (قاهره، مکتبة الخانجی، 2001م).

ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، تصحیح سهیل زکار و خلیل شحاده (بیروت، دارالکفر 1401ق/1981م).

ابن خلکان، شمس الدین احمد بن محمد بن ابی بکر، وفیات الاعیان و انباء انباء الزمان، تصحیح احسان عباس (قم، منشورات الشریف الرضی، 1364 ش).

ابن عماد حنبلی، ابوالفلاح عبدالحی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تصحیح محمود الارنوؤط (بیروت، دار ابن کثیر، 1410ق/1989م).

ابن کثیر، البدایة و النهایة، تصحیح یوسف شیخ محمدالبقاعی (بیروت، دارالفکر، 1418ق/1998م).

حاجی خلیفه، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1413ق/1992م).

ذهبی، شمس الدین ابوعبداللّه ، سیر اعلام النبلاء، تصحیح شعیب الارنؤوط و محمد نعیم العرقسوقی (بیروت، مؤسسه الرساله، 1406ق/1986م).

، تذکرة الحفاظ، سربی حیدرآباد.

، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر والاعلام، تصحیح عمر عبدالسلام تدمری (بیروت، دارالکتب العربی، 1417ق/1997م).

زرکلی، الأعلام قاموس تراجم لأشهرالرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین (بیروت، دارالعلم الملایین، 1984م).

الضبی، احمد بن یحیحی، بغیة الملتمس فی تاریخ رجال اهل الاندلس، تصحیح ابراهیم الابیاری (قاهره، دارالکتاب المصری، 1410ق/1989م).

عنان، محمد عبداللّه ، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالمحمد آیتی (تهران، کیهان، 1369).

قاضی عِیاض بن موسی بن عِیاض، ترتیب المدارک و تقریب المسالک لمعرفة اعلام مذهب مالک، تصحیح احمد بکیر محمود (بیروت، منشورات دار مکتبة الحیاة).

، شرح صحیح مسلم للقاضی عِیاض المسمی اکمال المعلم بفوائد مسلم، تصحیح یحیی اسماعیل (بیروت، دارالوفاء، 1419ق/1998م).

کتبی، محمد بن شاکر، فوات الوفیات و الذیل علیها، تصحیح احسان عباس (بیروت، دارالصادر).

مقری تلمسانی، احمد بن محمد، نفح الطیب من غصن الاندلس الرطیب و ذکر وزیرها لسان الدین بن خطیب (بیروت، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، 1419ق/1998م).

، ازهار الریاض فی اخبار عِیاض، تصحیح مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شبلی (قاهره، مطبعة لجنة التألیف و الترجمه و النشر، 1385ق/1939م)

النووی، ابوبکر محی الدین بن شریف، تهذیب الاسماء و اللغات (بیروت، دارالفکر، 1416ق/1996م).

یافعی یمنی مکی، مراة الجنان و عبرة الیقظان فی معرفة ما یعتبر من حوادث الزمان، حواشی خلیل المنصور (بیروت، دارالکتب العلمیه، 1417ق/1997م).

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان