ماهان شبکه ایرانیان

مصاحبه(ربا در نظرخواهی از اساتید حوزه...)

نامه مفید: فقها و صاحب نظران اهل سنت در حکم ربا اختلاف نظر دارند. بعضی ربای رایج در زمان جاهلیت و صدر اسلام را ملاک دانسته و آیات ربا را از این دیدگاه تفسیر کرده و به تحریم ربای جاهلی و به تعبیر قرآن (اضعافا مضاعفه) فتوی داده اند و برخی دیگر ربای رایج در صدر اسلام را ربای مصرفی دانسته و فقط آن را حرام شمرده اند. آیا واقعا ربا در صدر اسلام اینچنین بوده است؟
آیت اله گرامی: در این مساله و مشابه آن بعد از مراجعه به تاریخ، دلیل معتبر و روشن بر آن یافت نمی شود. مشابه این مساله را بررسی کرده ام مرجع بسیاری از آنها تاریخ طبری است که سند معتبری هم ندارد. مثلا پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم » از ثروتمندان عرب بوده گله های شتر و طلای فراوان داشته و یا قرآن بعد از پیامبر«صلی الله علیه وآله وسلم » به دست ابوبکر، عمر یا عثمان جمع آوری شده است در حالی که روایات معتبر می گوید: پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم » هنگام رحلت چه مقدار ارث داشت و حضرت امیر «علیه السلام » آنها را در مقابل بدهیها پرداخت نمود و یا قرآن مطمئنا به دست پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم » جمع آوری شد. اما درباره ربا بهتر از همه چیز رجوع به قرآن است، اگر چه اضعافا مضاعفه در قرآن آمده اما دلیل مطلق هم وجود دارد و منکران حرمت ربا نسبت به چند برابر نبودن ربا اشکال نداشتند، بلکه می گفتند ربا با خرید و فروش و بیع فرقی ندارد (بانهم قالوا انما البیع مثل الربا)
اگر علت این تفصیلها ملاک حکم ربا باشد مانند تجمع ثروت یا خنثی بودن پول بین ربای جاهلی و یا مصرفی با غیر آن فرقی نیست و اینکه گفته می شود ربای تولیدی حرام نیست، اگر یعنی به شرطی وام ربوی جایز شود که گیرنده ربا، بهره را در فعالیتهای تولیدی به کار گیرد. این غیر معقول است چون صحت کلیه معاملات انجام شده یا وام، مشروط به آینده و به کار گرفته شدن بهره در فعالیتهای تولیدی است. همانند تعقب صحت به شرط متاخر و این به معنی معطل ماندن بازار است و اگر شرط این است که گیرنده وام، وام را در فعالیتهای تولیدی به کار بندد در اینجا تحقق فعالیت تولیدی شرط است یا قصد آن.
اما قصد به تنهایی کافی نیست و نمی تواند ملاک جواز ربا شود، چون ممکن است قصد کند و سپس عمل نکند، و اگر ملاک تحقق فعالیت اقتصادی است که معامله معلق خواهد ماند و شرط متاخر هم در موارد محدودی در فقه آمده است مانند روزه برای زنهایی که غسل در شب بر آنها واجب است، نه اینکه معاملات، مخصوصا وامهایی که مؤسسات بزرگ و تعاونیها از یکدیگر دریافت می کنند و پرداختهای مالی خود را انجام می دهند.
آیت اله مددی: محور اصلی بحث، اگر چه مساله ربا از دیدگاه اقتصادی است، ولی ناگزیریم برای توضیح بیشتر، برخی جوانب دیگر مساله را بررسی کنیم.این بحثهای جنبی، به صورت فشرده و در عین حال در رابطه با محور اصلی مطرح می شود.
1 - ربا در قرآن
در قرآن کریم، این واژه، یک بار به صورت نکره: «ربا»، و هفت بار به صورت معرفه: «الربا» آمده است.
آیات ربا را در چهار مجموعه یا بخش می توان جای داد. عبارت «مجموعه » بیانگر تعدد آیات نیست، بلکه گاهی در یک مجموعه، فقط یک آیه قرار دارد. این مجموعه به دو بخش: آیات مکی و آیات مدینی تقسیم می شود.
الف: آیات مکی
تا آنجا که بررسی شده، فقط یک آیه (آیه 29 سوره روم) در مکه مکرمه راجع به ربا نازل شده است. مضمون آیه مبارکه این است: ربا را که به عنوان زیادی در اموال مردم انجام می دهید، در نزد خداوند، زیادی نمی آورد، اما زکاتی که به قصد «وجه الله » می پردازید، چند برابر آن به شما باز پرداخت می شود.
در اینکه سوره روم در مکه مکرمه نازل شده، جای شک و تردید نیست، و به اصطلاح جزء مرحله سوم از آیات مکی می باشد. در این مرحله چون آیات در اواخر ایام سکونت پیامبر در مکه، و قبل از هجرت به مدینه منوره، نازل شده است، از نظر تعبیر و طول آیات، تا حدی به آیات مدنی شباهت دارد. همین آیه 39 نیز به رای عامه مفسرین، مکی است. (1) لفظ «زکات » در آیات مکی نیز وجود دارد.
با آنکه رباخواری نزد مشرکین بشدت رواج داشته، ایه از شدت چندان برخوردار نیست، حتی با تعبیر قانونی - حرام بودن - همراه نیست. بیشتر بیانگر جنبه های باطنی و غیبی ربا می باشد. آیه لطایف فراوانی دارد که به اندکی از آنها اشاره می شود. 1. ربا با آنکه گرفتن سود است، در واقع «فزونی » نیست. 2. زکات با آنکه پرداخت مال است، پرداخت کننده را به «فزونی فراوان » می رساند. 3. آنچه به اموال رباخوار افزوده می شود در حقیقت اموال مردم است. 4. معاملات ربوی در حقیقت سبب نقل و انتقال نیست، و افزون بر سرمایه، در ملک مالک اصلی آن باقی است. 5. در این آیه، در ربا صحبت از فزونی مال است; ولی در زکات، سخن از فزونی فوق العاده پرداخت کننده ربا است.
ب : آیات مدینه
1 - آیه 130 سوره آل عمران، صراحتا در مورد ربا، و چند آیه بعد نیز در ارتباط با ربا هستند. مضمون آیه: ای مؤمنان، ربای چند برابر [ اضعاف مضاعفة] نخورید، و پرهیزگار باشید تا به سعادت برسید.
شواهد مدنی بودن آیه فراوان است، ولی تاریخ نزول آن روشن نیست. چند آیه قبل از آن، مربوط به چنگ احد (نیمه شوال سال سوم) و چند آیه قبل از آنها، مربوط به جنگ بدر (نیمه دوم ماه رمضان سال دوم) می باشد. می توان حدس زد که آیه نیز در حدود اواخر سال سوم نازل شده باشد. با این حساب، تقریبا از همان اوایل هجرت ربا صریحا حرام اعلام شده است.
عبارت «اضعاف مضاعفة » به معنای دو قسم بودن ربا نیست. شایع ترین ربا، افزودن مبالغی بر اصل وام در صورت دیر پرداخت بود. و لذا گاهی با گذشت چند سال، وام با سود آن به چند برابر اصل بالغ می شد. توضیح بیشتر آن خواهد آمد.
2. آیه 160 سوره نساء، از رباخواری «اهل کتاب » با آنکه بر آنها حرام بوده سخن می گوید. این آیه مبارکه در ضمن آیاتی است که انحرافات عملی اهل کتاب را اعلام می دارد. یهودیان مدینه و بلکه مسیحیان مناطق دیگر به رباخواری شهرت داشتند، و یکی از راههای عمده کسب در آمد آنان به شمار می رفت. قرآن مجید، با این آیه، اضافه بر قبول حرمت ربا در ادیان آسمانی پیشین، به نحو ضمنی به تحریف تورات فعلی اشاره می نماید. تاریخ نزول آیه واضح نیست، ولی بعید یست سالهای میانی هجرت باشد.
3. آیات 275 تا 281 سوره بقره، عمده ترین و شدیدترین آیات قرآن درباره ربا به شمار می آید.
مهمترین مطالب موجود در آیات مذکور: 1 - رباخواران همچون انسان «جن زده » رفتار متعادل ندارند. 2 - علت این «کج رفتاری » اندیشه اقتصادی آنان است که معتقدند، ربا همچون سایر معاملات [ داد و ستدها] است. 3- صریحا ربا را حرام و سرانجام آن را جاودانگی در آتش خشم الهی اعلام می دارد. 4 - خدای متعال، ربا را نکوهش، و صدقه دادن را تشویق می کند. 5 - مؤمنان رباهای باقیمانده را رها کنند، و در صورت ادامه آن در حقیقت با خدا و پیامبر«صلی الله علیه وآله وسلم » اعلان جنگ می کنند.
توضیح: با مراجعه به شواهد تاریخی، این آیات مربوط به رباهایی است که عباس - عموی پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم » - و خالد بن ولید قبل از اسلام آوردن، با قبیله ثقیف داشتند. در سال نهم هجرت که این قبیله مسلمان شدند، حکم الهی بر این شد که بهره وامهای خود را نگیرند، و فقط اصل سرمایه را دریافت کنند، نه ظالم باشند و نه مظلوم.
با در نظر گرفتن اینکه اسلام آوردن خالد در سال هشتم، و قبیله ثقیف در سال نهم بود، این آیات باید بعد از این تاریخ باشند. از طرف دیگر چون پیامبر گرامی «صلی الله علیه وآله وسلم » در روزهای آخر سال دهم هجرت، در حجة الوداع، کلیه رباهای جاهلی را ابطال می کند و اولین آنها را ربای عموی خود عباس اعلام می دارد، بعید نیست این آیات در همان سال دهم باشد. از ابن عباس هم نقل شده که آیات ربا آخرین آیاتی بود که بر پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم » نازل گردید. (2)
نتیجه کلی تامل در آیات
1 - در هیچ زمانی ربا در اسلام حلال نبوده است، یعنی اگر مثلا شراب را در طول ایام مکه و چندین سال بعد از هجرت، حلال می دانسته اند - که این مطلب هم صحیح نیست - در مورد ربا اصلا چنین مطلبی گفته نشده است.
2 - به احتمال بسیار قوی تسلسل تاریخی آیات همان گونه باشد که در این چهار مجموعه آوردیم، (3) یعنی الف - در سالهای آخر وجود مبارک پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم » در مکه، ب - در سال سوم هجرت ج - در سالهای بعد سبت به اهل کتاب د - در سال دهم هجرت با شدت بسیار زیاد.
3 - عبارت «اعلان جنگ با خدا و پیامبر«صلی الله علیه وآله وسلم »» در مورد هیچ حرامی در قرآن کریم نیامده است. در مورد تولی [قبول ولایت] دشمنان خدا، نیز تا حدی به این عبارت نزدیک است.
4 - ربای نسیئه [بهره وام] شایع ترین ربای صدر اسلام بود، ولی با تامل در آیات سوره بقره (مقابله ربا با خرید و فروش) ربای نقد هم مورد نظر است. این بحث را مفصلا خواهیم آورد.
نامه مفید: بعضی از مفسران اهل سنت به تفاوت بین ربای در قرآن و در سنت گرایش داشته و ربای در قرآن را بر این مبنا تفسیر کرده اند و ربای جلی یا فاحش را تحریم و ربای کم بهره را جایز دانسته اند. بنابراین آیا یاران و صحابه پیامبر ربای غیر فاحش را جایز دانسته و انجام می دادند؟
آیت اله حائری: در قرآن کریم هر چند که آیه مبارکه «لا تاکلوا الربا اضعافا مضاعفه » (4) بحرمت غیر از ربای فاحش و چند برابر دلالت نمی کند، ولی آیه مبارکه «وان تبتم فلکم رؤوس اموالکم لا تطلمون و لا تظلمون » (5) صریح است در اینکه دائن از مدیون فقط راس المال را می تواند بگیرد - یعنی ربا هر چند هم کم باشد ظلم بشمار می رود - و این مطلب به اطلاق نیست تا قابل تقیید باشد بلکه بتصریح است و احتمالا فرق بین این دو آیه ناشی از تدریجی بودن تحریم باشد که اول ربای اضعاف مضاعفه حرام شده و بعدا ربا بطور کلی حرام شد و نظیر این مطلب در قرآن تحریم خمر است که اول شرب خمر در وقت نماز تحریم شد و فرمود:
«لا تقربوا الصلاة و انتم سکاری حتی تعلموا ما تقولون (6) و بعدا پلیدی خمر بطور مطلق بالاتر از منفعت آن معرفی شد و فرمود: «یسالونک عن الخمر ئ المیسر قل فیهما اثم کبیر و منافع للناس و اثمهما اکبر من نفعهما» (7) و در مرتبه سوم تحریم کامل خمر به صراحت نازل شد که فرمود: «انماالخمر و المیسرء الانصاب و الازلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون » (8) .
آیت اله گرامی: اگر در روایتهای اهل سنت چنین چیزی وجود داشته باشد در سنن بیهقی هست چون او روایاتی را که جنبه های نقلی و تاریخی دارد مطرح می کند اما در سنن بیهقی چنین روایتی و نقل تاریخی ذکر نشده است.
آیت اله مددی:
2 - ربا در روایات
نظر ما در اینجا درباره روایات فراوان و شدید اللحن درباره ربا نیست، که خود بحثی است جالب و توضیحات خاص خود را می طلبد. محور اصلی بحث، جنبه های اقتصادی تاریخی است.
الف: دوران مکه
در این موضوع فعلا حدیثی نیافتم که پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم » گرامی در دوران سیزده ساله مکه، سخنی یا برخوردی با ربا داشته باشند. فقط در برخی رویات معراج (سال پنجم بعثت) حالات رباخواران به نحو تمثیل برزخی بیان شده است. در این مورد یک روایت در مصادر شیعه و یک روایت در مصادر اهل سنت دیده شده است.
الف - از امام صادق علیه السلام: رسول خدا «صلی الله علیه وآله وسلم » فرموده: در شب معراج گروهی را دیدم، که برخی از آنان می خواستند بلند شوند، لکن از بزرگی شکم نمی توانستند. از جبرئیل پرسیدم: اینان کیستند؟ گفت: رباخواران... (9)
این حدیث لطایف فراوانی دارد، به پاره ای از آنها اشاره می شود: 1 - ربا اگر چه در اصل به معنی «رشد» و «نمو» می باشد، ولی در حقیقت «رشد» یک قسمت بدن (شکم) می باشد. 2 - این هم در حقیقت «رشد» بدن نیست، بلکه یک گونه بیماری است. 3 - مواد سازنده ای که وارد بدن می شود، به جای آنکه نیروی سوخت و ساز بدن را تامین نماید، تبدیل به زردابه و خونابه و تجمع آنها در یک قسمت بدن می شود. 4 - این «رشد» منفی گاهی آنچنان شکننده است که حتی انسان را از حرکت باز می دارد و او را زمینگیر می سازد.
این درست بیانگر وضعیت جامعه با اقتصاد ربوی است. یک نکته را هم در ختام این سخن اضافه کنم، که از دیدگاه اسلام برای رهایی جامعه از چنین بیماری مرگزا، تاکید بر عناوینی از قبیل: زکات، صدقات و خیرات [کمکهای بدون عوض] قرض الحسنه [وام بدون بهره] تاکید شده است.
ب: از ابوهریره: پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم » فرمود: در شب معراج گروهی را دیدم که شکمهای آنان مثل خانه بود و در آنها مارهایی که از خارج شکمشان دیده می شد. پرسیدم: جبرئیل، اینان کیستند؟ گفت: رباخواران. (10) این حدیث هم لطایف دارد، ولی بنظر می رسد حدیث نخست لطیفتر است.
ب: دوران مدینه
بدون شک روایات فراوانی که فعلا در مورد ربا داریم، مربوط به همین ایام است. بعید نیست ربای شایع در مکه (توسط مشرکان) و مدینه (یهودیان) به صورت بهره وام باشد، ولی در دوران مدینه پیامبر گرامی «صلی الله علیه وآله وسلم » خرید و فروش پاره ای اشیاء (مکیل و موزون) را با تفاوت، نیز ربا دانسته و حرام نموده باشند. توضیح بیشتر خواهد آمد.
از نظر تاریخی، نمی توان به طور دقیق این روایات را تبیین نمود ولی با در نظر گرفتن مجموعه آیات، از همان سالهای نخست هجرت - بلکه طبق آیه سوره روم، چند سال قبل از آن - بر تحریم و اجمالا احکام ربا تاکید شده است. در عین حال از عمر نقل شده است: از آخرین آیات، آیه ربا است، و پیامبر گرامی «صلی الله علیه وآله وسلم » پیش از آنکه آن را برای ما تبیین کند، به ملکوت پیوست، بنابر این، ربا و موارد شبهه را ترک کنید. (11) قبول این مطلب، با توجه شواهد گذشته بسی مشکل است. با قطع نظر از دهها روایت در کتب اهل بیت «علیهم السلام » که بر بیان کلیه احکام توسط رسول اکرم «صلی الله علیه وآله وسلم » تاکید فراوان دارد، خود آیه مبارکه «اکمال دین، نیز به طور صریح این مطلب را می رساند. عده ای از مستشرقین هم بر این باورند که شکل گیری اسلام به صورت یک دین جامع ابتدا توسط صحابه، و بعدها توسط علماء انجام گرفته است. ضعف این شبهات، با در نظر گرفتن دو نکته فوق، نیار به تبیین ندارد. بجز روایات، مجوعه ای از نامه ها و نوشتارهای پیامبرگرامی «صلی الله علیه وآله وسلم » در دست است که مشتمل بر برخی از احکام شرعی است. در میان این نامه ها چیزی درباره ربا ندیده ام جز دو عهدنامه حضرت به اهل طائف، و به مسیحیان لجزان.
اهل طائف در سال نهم اسلام آوردند. عده ای از سرمایه داران معروف مکه - معروفترین آنها عباس عموی پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم »، و ولیدبن المغیرة - اموال فراوانی را به صورت وام به آنان داده بودند، اضافه بر سود، اگر موفق به پرداخت در سر موعد مقرر نمی شدند، به عنوان دیر کرد مبلغی بر آن می افزودند. غالبا پس از گذشت چند سال، به چند برابر وام اصلی [ اضعاف مضاعفه] بالغ می شد. در زمان اسلام هنوز مبالغ کمر شکنی به عباس و خالد فرزند ولید بن المغیرة مدیون بودند. وقتی گروه اعزامی آنان در سال نهم به مدینه آمد اسلام آوردند، پیامبر«صلی الله علیه وآله وسلم » عهد نامه ای با آنان نوشت، یکی از مواد آن ترک ربا خواری بود. (12) بعدها که میان آنان و عباس عموی پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم » و خالد بن ولید در پرداخت وامهای ربوی اختلاف پیش آمد و به پیامبر گرامی «صلی الله علیه وآله وسلم » عرضه داشتند، آیات سوره بقره نازل شد: «شما فقط سرمایه هایتان را بگیرید ...»تا آخر آیات که با شدتی کم نظیر ربا را تحریم نمود. و در آخرین مرحله در حجة الوداع، در خطبه مشهور (13) رسما تمام رباهای جاهلی را - و اولین ربا، ربای عموی خود عباس - الغاء نمودند.
نکته جالب توجه انتشار شدید ربا در ثقیف و سایر ساکنان طائف است. این شهر به عنوان منطقه سرد و ییلاقی مکه به شمار می رفته و می رود و مهمترین منطقه باغداری - خصوصا انگور - محسوب می شده است. برخی نوشته اند: عبدالله پسر عمرو عاص در طائف، تاکستانی داشته که در آن از یک میلیون تخته چوب برای خواباندن انگورها استفاده می کرده (14) . در محدوده جغرافیایی «حجاز» تنهامنطقه ای که آب در آن یخ می زند، بعضی کوهای این منظقه است.
با در نظر گرفتن رواج شدید ربا، و مشخصه اصلی اقتصاد طائف (کشاورزی و باغداری) بسیار بعید به نظر می رسد که ربا جنبه مصرفی داشته باشد. این احتمال کاملا قوی است که سرمایه داران مکه برای بهره کشی از اموال خود در دو خط بازرگانی (مکه) و کشاورزی (بیشتر نقاط طائف)، به صورت وامهای ربوی، در اختیار افراد قرار می داده اند.
نجران، در حنوب حجاز، شهری است پر آوازه و تاریخی که در متون تاریخی قبل از میلاد نیز آمده است، ماجرای اصحاب اخدود مربوط به همین شهر یا نزدیکیهای آن است. این شهر یکی از پایگاههای مهم مسیحیت در جهان عرب به شمار می رفت. علاوه بر اینکه اسقف خاص اعزامی آنان، متشکل از اسقف و سایر مقامات دینی و سیاسی وارد مدینه شدند. آنان چند روز با رسول مکرم «صلی الله علیه وآله وسلم » به گفتگو نشستند، و سر انجام حضرت آنان را به مباهله دعوت کرد که باترس آنان از مباهله، منتهی به پیمان صلحی میان آنان و رسول اکرم «صلی الله علیه وآله وسلم » گردید. آیات اوایل سوره آل عمران (از آیه اول تا چهلم و به قولی تا هشتادم) مربوط به همین واقعه تاریخی است.
در معاهده حضرت با مسیحیان نجران، بشدت بر ترک ربا خواری تاکید است: «علی ان لا یاکلوا الربا، فمن اکل الربا من ذی قبل فذمتی منه بریئة ». (15)
در این قرار داد فقط در مورد ربا این تعبیر آمده است، که با ربا خواری از عهده حضرتش خارج می شوند.
بعدا در زمان عمر (سال بیستم هجرت، یعنی ده سال بعد از قرار داد) به خاطر روی آوردن مجدد به ربا خواری (16) ،عمر آنان را از نجران کوچاند، که در اطراف کوفه برای خود شهرکی (به نام نجرانیه) ساختند.
تاملی در این ماجرای تاریخی، بیانگر این است که ربا خواری به عنوان یک مشخصه اقتصادی میان مسیحیان عرب، یعنی کسانی که با پیامبر گرامی «صلی الله علیه وآله وسلم » ارتباط داشتند، همانند یهودیان، کاملا رایج و شایع بوده است.
از مجموعه آیات و روایات چنین بر می آید که پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم » با چهار گروه در چهار شهر معروف آن محدوده جغرافیائی، با ربا برخورد شدیدی داشته اند، 1 - مشرکان، در مکه. 2 - یهودیان، در مدینه. 3 - قبیله ثقیف - بعد از اسلام آوردن - در طائف. 4 - مسیحیان، در نجران. سه مورد اول از آیات قرآن به ضمیمه تفسیر، و مورد چهارم از صلحنامه حضرت استفاده می شود.
بدون شک، رباخواری به عنوان یک پدیده فردی منحصر به این چهار شهر نبود، و در سایر عشایر و شهرها حتما به صورت فردی وجود داشته است، اما برخورد با این پدیده اقتصادی در این چهار شهر حاکی از رواج و شیوع آن است، تا آنجا که رکن اقتصاد آنان به حساب می آمده. و خواهیم دید که ربای شایع، همان ربای نسیئه (بهره وام) بوده، بنابراین بسیار بعید است که ربا فقط به صورت مصرفی باشد.
3 - واژه شناسی
تحلیل لغوی یک واژه، جهات تاریخی، اجتماعی، فکری و ...را مشخص می کند. بدین منظوربحث را در دو جهت پیگیری می کنیم.
الف: نگارش (- رسم الخط)
در تمام مواردی که در قرآن این لفظ به صورت معرفه بکار رفته، در رسم الخط قرآنی بدینصورت نوشته شده: «الربوا» و در یک مورد هم که نکره است، به دو صورت: «ربا» و «ربوا» آمده است. از کوفیان نقل شده که به این صورت می نوشتند: «الربی ». و در رسم الخط فعلی عربی باین صورت:«الربا»، یعنی آنگونه که تلفظ می شود این رسم الخط حدود یازده قرن از عمر آن می گذرد، یعنی در اوائل قرن چهارم، توسط وزیر، نویسنده، و خطاط معروف ابن مقله (متوفی 328) ابداع و اختراع شد.
بحث درباره خط عربی، و خصوصا رسم الخط قرآنی، علاوه بر اینکه بحثی است تاریخی، بخشی از مباحث «علوم القرآن » را به خود اختصاص داده است.
مشکل فقط این نبود که مثلا «ربوا» بنویسند، ولی «ربا» بخوانند بلکه در مواردی غلط می نوشتند، مثلا لفظ «شی ء» در سوره کهف: «شای)، و عبارت:«لاعذبنه »، به صورت: «لا اعذبنه » و ...آمده است. و لذا معروف شد: خطان لایقاسان (17) خط العروض، و خط القرآن.
از همان اوایل، دو نظر افراطی در این باره ابراز می شده : 1 - اینها در حقیقت بخشی از زوایای غیبی قرآن، بلکه یکی از وجوه اعجاز آن، و دارای اسرارو لطایف پیچیده و مرموزی است. 2 - اینها از نارساییهای خط کوفی که قرآن را ابتدا با آن خط نوشتند و آشنا نبودن صحابه با رسم الخط صحیح، ناشی می شود.
تحقیق مساله نیاز به بحثهای دیگر دارد، آنچه فعلا موردنظر است، اینکه تامل در رسم الخط قرآنی گاهی زوایای مبهم دیگری را روشن می کند.
این اشاره ای به بحث کلی، و اما خصوص لفظ ربا، این سؤال اصولا مطرح است که چرا ربا را آنگونه نوشتند، در صورتی که مثلا «زنا» را به همین صورت که تلفظ می کنیم؟ و اگر فرض را بر این بگذاریم که حرف سوم ربا «واو» باشد (به اندیشه بصریان) می توان لفظ «الصفا» نام برد که حرف سوم آنهم «واو» است وبا «الف » نوشته می شود.
در این باره نظراتی گفته اند (18) و از فراء نقل شده: علت اینکه با «واو» نوشتند این است که اهل حجاز خط را از اهل حیره آموختند، و در آن لغت «ربو» است، و لذا خط را به شکل لغت خود بآنان آموختند. (19) این سخن شایان دقت است. توضیح اجمالی: شهر مکه، علاوه بر انتشار بی سوادی در آن، همان مختصر مطالبی را که می نوشتند، چون خود فرهنگ مستقلی نداشتند، غالبا به خط «مسند» (20) که در بخش جنوبی - یمن - شایع بود، می نوشتند. مقارن ظهور اسلام برادر اکیدر - امیر معروف عرب - به نام بشر، در انبار - از شهرهای معروف عراق، که فعلا هم به همین نام خوانده می شود - خط کوفی (21) را آموخت، و در مکه با خواهر ابوسفیان ازدواج کرد. او دراین شهر خط را به عده ای از جوانان و نوجوانان مانند: عمر، طلحه، معاویه و دیگران که نام آنان در تاریخ ثبت است یاد داد. خط هیچ گاه جدای از فرهنگ نیست. خط کوفی شکل تکاملی خط سریانی - که در سوریه رواج داشته - می باشد. به موازات خط سریانی، خط نبطی هم در عراق شایع بوده، با این تفاوت که خط سریانی را بیشتر برای نوشته های دینی - کتب آسمانی، ادعیه و...به کار می بردند، و خط نبطی را برای مطالب عمومی.
با انتقال خط کوفی به مکه، قرآن نیز از همان اوایل با این خط نوشته می شد. آنچه جلب توجه می کند، اینکه برخی واژه ها که در اصل کلدانی یا آرامی بوده و به زبان عربی منتقل شده بود، با اختلاف در تلفظ، باز در خط کوفی به همان شکل کلدانی آن نوشتند. لفظ «صلات » - به معنای نماز - در اصل کلدانی آن: «صالوتا» بود، بمعنای نیایش، در خط کوفی واژه کلدانی را اینگونه می نوشتند: صلوة، چون در خط کوفی الف وسط کلمه نوشته نمی شد. در زبان عربی آن را: «صلات » تلفظ می کردند، ولی در نوشتن آن را همچنان «صلوة » می نوشتند. واژه «زکات » نیز همین حالت را داشت، در اصل کلدانی آن «زاکوتا» بود، که با خط کوفی «زکوة » می نوشتند، و در زبان عربی، با آنکه تلفظ آن فرق می کرد، باز به همین صورت می نوشتند.
خط کوفی دارای نارساییهایی بود: نبودن نقطه و علائم حرکات، حذف الف اثنای کلمه و ...و لذا اصلاحاتی در این خط انجام گرفت. اما انتقال این اصلاحات به قرآن هنوز بحث بر انگیز بود. علاوه بر اینکه خود این خط مخصوص نوشته های دینی و مقدس بود و وجود احکام خاص قرآن در شریعت - مثل حرمت مس مصحف بدون طهارت، این ذهنیت را به وجود آورد که آن احکام مختص همان خط اصلی صحابه می باشد، مثلا: لمس خود نوشته های قرآن بدون طهارت حرام بوده، اما لمس نقطه ها و یا علائم حرکات این حکم را نداشت. فعلا بحث فقهی مدنظر نیست. حتی عده ای از خطاطان، خود قرآن را با رنگ سیاه و علائم حرکات را با رنگ قرمز می نوشتند، در اوایل قرن چهارم که ابن مقله با دخل و تصرف در خط نبطی، خط نسخ را اختراع کرد، باز در نوشتن قرآن با خط جدید، همان ویژگی خط کوفی را مراعات نمود. مثلا در قرآن می نوشتند: «الربوا» ولی در نوشته های دیگر: «الربا».
این سخن بسیار فشرده و کوتاه پیرامون برخی ویژگیهایی خط قرآن بود، و هدف طرح بحثهای لغوی، صرف ...نیست، بلکه در پی جوانب دیگر موضوع هستیم.
واژه «ربا» در سریانی و آرامی به دو صورت: «ربو» و «ربا» تلفظ می شد. خط کوفی با اینکه علایم حرکات حروف را نداشت، ولی در مورد «واو» اگر با اشباع تلفظ می شد، یک الف بعد از آن می آوردند (22) ،و لذا آن را: «ربوا» می نوشتند. این واژه در زبان عربی: «ربا» تلفظ می شد، ولی در نوشتن - به خاطر اتحاد - همچنان: «ربوا» نوشتند، ولی آن را: «ربا» می خواندند. به بعضی از قاریان نسبت داده اند که همچنان: «ربو» می خواندند. (23)
از مجموع شواهد لغوی تاریخی چنین بر می آید که ربا به معنای مصدر نیست، بلکه به معنای زیاد یعنی سود به کار می رفته است. به نظر می رسد اگر لفظ معنای مصدری نداشته باشد، برای افاده معنای فعلی - حدثی - از هیات ثلاثی مجرد استفاده نمی کنند، بلکه هیات ثلاثی مزید را به کار می برند، و لذا باب مفاعله را برای معنای فعلی - حدثی - به کار می برند.
این شواهد لغوی و تاریخی می رساند که این واژه از حیره - یا از جای دیگری که اصل هر دو باشد - وارد اصطلاحات اقتصادی اهل مکه شده باشد.
حیره در اصطلاح مورخین «مرکز پادشاهی عرب » نامیده می شود. در ساختن کوفه، از خرابه های این شهر استفاده کردند، و لذا تدریجا از صفحه روزگار محو شد، و دو شهر کوفه و نجف در نزدیکیهای آن رشد کردند. حیره علاوه بر اهمیت فراوان خود کمتر از 200 کیلومتر «جنوب تیسفون - مدائن - پایتخت شاهان ساسانی قرار داشت. در آن تاریخ ایران و روم قدرت حاکم بر جهان به حساب می آمدند. نزدیکی این شهر با پایتخت ایران بر عظمت و اهمیت آن می افزود. در قرن قبل از ظهور اسلام، این شهر یکی از مراکز معروف مسیحیت در جهان عرب نیز به شمار می رفت. دو قرن قبل از هجرت - یعنی در سال 424 میلادی، کنگره سراسری راهبان مسیحی در این شهر برقرار شد. ظاهرا در این شهر مسیحی نشین همانندنجران، پدیده ربا شیوع داشته است، و با ارتباط این دو شهر با مراکز مسیحیت آنروز باید گفت اساسا ربا در میان مسیحیان و یهودیان - در سطح جهانی آن روز رواج داشته، وانتقال آن به مکه به خاطر ارتباط مشرکان در تجارت با شمال (سوریه) و با جنوب (یمن) بود، و در مدینه یهودیان در پی آن بودند. در بحث «اهل کتاب » بیشتر با این مطلب آشنا می شویم.
ب: ریشه شناسی
ریشه: «ر ب ب » و «ر ب و» در زبان عربی به معنای: رشد، نمو، فزونی ... است. واژه های «ربا»، «ربو» ، «ربیا» در لغات سریانی و آرامی به معنای سود و زیاده، است. در متون عبری: «نشک » و «نشخ » که در حقیقت دو تلفظ است، به همین معنی است. لفظ «ربا» در متون متاخر عبری نیز آمده است.
شواهد حاکی است که واژه «ربا» در عبری به صورت اسم جامد به کار رفته است.
مراد از نمو و رشد، به فعلیت رسیدن قابلیت شی ء است، لذا اگر زیادی از ذات شی ء برخاسته باشد، ریشه «ر ب و» را به کار می برند. مثلا اگر یک طبقه بر ساختمانی بیفزایند این واژه به کار نمی رود. وجه استعمال هم این تصور بوده است که سود، در حقیقت، نمو و رشد طبیعی سرمایه است.
در نامه حضرت رسول اکرم «صلی الله علیه وآله وسلم » به اهالی نجران، چنین آمده است: لیس علیهم ربیة و لا دم. (24)
این واژه را به دو صورت: «ربیه » و «ربیه » خوانده اند، و به معنای ربا گرفته اند. برخی آن را عربی نمی دانند. (25)
به نظر می رسد این همان واژه سریانی: «ربیا» باشد. شاید هم نامی برای نقدینگی خاص سود باشد.
مجموعه تاملات در مورد تحلیل لغوی [فقة اللغة] این واژه حاکی از آن است که ربا یک پدیده اقتصادی در سطح جهانی آن روز بوده که مسیحیان و یهودیان به آن اشتغال داشته اند. از همین دو گروه، این واژه وارد بخشهای میانی عرب - مکه، مدینه، طائف ...- شده است. اصولا انفعال این مناطق عربی به فرهنگ ایرانی بسیار کم است، و بیشتر با دو منطقه شمالی (شام) و جنوبی (یمن) ارتباط دارند.
نامه مفید: آیا روایتها و احادیث امامان معصوم علیهم السلام آیات ربا را تقیید و محدود می کنند یا خیر؟
آیت اله گرامی: اولا: بررسی روایات در بخشهای مختلف معاملات مانند بخشهای مربوط به صرافی، ربا و خرید و فروش مثل به مثل نشان دهنده تعمیم و اطلاق حرمت ربا است. ثانیا، این آیه شریفه (لاتاکلوا الربا اضعافا مضاعفه) را نیز نمی توان مفید دانست، چون اولا: بقیه آیات ربا اطلاق و عموم دارد. ثانیا: قرآن می گوید مخالفین ادعا می کنند که بین ربا و خرید و فروش فرقی نیست و بنابر این قرآن ربا را مطلقا مقابل خرید و فروش می داند و این با قبول تفاوت بین ربای ساده و مضاعف منافات دارد. ثالثا: دقت در قید اضعافا مضاعفه مانع از تقیید ربا است چون از نظر عرب مضاعفه یا قید لاتاکلوا است و یا قید اضعاف، که به هر حال مقصود یکی از دو معنی می شود ربا را چند برابر نخورید و یا ربا را چند برابر چند برابر نخورید، بنابر این آیا می توان گفت ربا به یک برابر جایز است؟ وانگهی عدم جواز چند برابر مبهم است و امر مبهم نمی تواند قانون باشد مثلا بگویند مقداری مالیات بدهید. این مبهم است شامل یک ریال تا صد میلیارد ریال می شود و لذا فقهاء در آیه: «و الذین فی اموالهم حق معلوم للمسائل و المحدوم...»هم می گویند این حق مبهم است. و روایات هم می گوید حقی هست کم یا زیاد، اما این با قانونگذاری سازگار نیست. پس این حکم استحبابی است در الصلاة قربان کل تقی نیز همانند این است. بنابرا ین ربایی را که روایات به شدت با آن برخورد می کند و آن را از هفتاد عمل منافی عفت بالاتر می شمرد، ممکن نیست محدوده آن اینچنین مبهم باشد.
علاوه بر این به خلاف اینکه احتمال داده اند اضعافا مضاعفه قید احترازی باشد، باید گفت این قید توضیحی است. یعنی ربا را نخورید که طبیعت آن اضعافا مضاعفه است. چون در همه جا به طور یکسان هرگاه قرض پرداخت نشود بهره آن اضافه می شود و نیازی به قرارداد جدید در آن نیست.
و همچنین ربا آنچنان در جوامع بشری شایع است که اگر قرآن بخواهد با آن مبارزه کند باید بسیار جدی و قاطع برخورد کند اما یک جا بگوید مطلقا حرام است و در جای دیگر بگوید چند برابر آن حرام است. مانند آن است که ولت یکبار بگوید مالیات بدهید و در جای دیگر بگوید از همه مالیاتها فرار نکنید. این سست کردن قانون است.
قابل توجه است که ربا در لغت به معنی زاید است و ارض رابیة یعنی زمین مرتفع و بلند. بنابراین تنها به سود و بهره وام ربا گفته می شود. پس این آیه با آیات دیگر تفاوتی نخواهد داشت و اگر بگویید در روایات تاریخی ذیل آیه، مقصود مضاعف شدن اصل وام است، آن مبهم گویی در قانون همانند آیه حق معلوم مطرح می شود.
نامه مفید: جاحظ (که در قرن دوم هجری می زیسته) در توضیح اوضاع و احوال اجتماعی زمان خود از بعضی ربا خواران یا تاجرانی که برای فرار از ربا، حیل ربا را به کار می بستند، سخن می گوید. بنابر منشا اختلاف اهل سنت تنها فهم متفاوت او از متون دینی (قرآن و حدیث) بوده یا مسائل دیگری مانند توجه به مسائل اجتماعی و پی بردن به نقش بهره در فعالیتهای اقتصادی نیز در این موضوع مؤثر بوده است؟
آیت اله گرامی: اولا اهل بیت «علیهم السلام » کنار بودند و مشکلات قرآن را از آنان سؤال نمی کردند، مثلا در تفسیر روایی اهل تسنن مانند در المنثور که نزدیک بیست هزار حدیث دارد. در مجموع پانصد حدیث از امام حسن «علیه السلام » و امام حسین «علیه السلام »و حضرت زهرا«علیها السلام » دیده نمی شود. و بالاتر از این ظاهرا در همین کتاب روایتی دارد که روزی ابن عباس در خدمت امام حسن و امام حسین «علیهما السلام » نشسته بود، شخصی از راه رسید و از ابن عباس مساله ای پرسید. ابن عباس گفت اینها فرزندان رسول خدایند از ایشان بپرس. گفت نه می خواهم از تو بپرسم. بنابر این وقتی از ایشان سؤال نشود موضوع روشن نمی گردد و اختلاف نظرپیدا می کنند. مثلا هنوز من نمی دانم وضو را چگونه و چه زمانی تغییر دادند آیا خلیفه دوم بلافاصله بعد از پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم » تغییر داده که بعید است این تغییر نزدیک به زمان پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم » باشد. در تاریخ هم نقل نشده چه کسی تغییر داده است؟
ثانیا: نقل قولهای تاریخی هم مثل روایات فقهی است اگر نقل قول تاریخی اثری عملی داشته باشد باید به درستی سند اطمینان پیدا کرد. بر فرض که شخصی تاریخدان معتبری باشد، اما بسیاری از مطالب را از انسانهای ناشناخته نقل قول می کند، نمی توان به آنها اعتماد کرد.
نامه مفید: قرآن ربا را ظلم می شمرد و در روایات نیز به عوامل و مسائلی مانند ظلم، فساد و نابودی اموال و کاهش انگیزه فعالیتهای اقتصادی و ...اشاره شده است، آیا اینها می توانند ملاک حکم ربا باشند؟
آیت اله گرامی: اولا: اینکه بعضی از بزرگان هم فرموده اند قرآن ملاک ربا را ظلم شمرده قرآن می فرماید:
«و ان تبتم فلکم رئوس اموالکم لا تظلمون و لا تظلمون » این صحیح نیست بلکه این جمله تتمه موضوع است نه بیان ملاک حکم، یعنی هرگاه توبه کردید، تنها اصل وام را بگیرید بی کم و زیاد، ظلم در اینجا به معنی تجاوز و تعدی از اصل مال و وام است.»
ثانیا: در روایات آنچه آمده حکمت است آن هم چون فقهای اهل سنت قیاس و استحسان می کردند و پیروان آنها هم عادت کرده از فلسفه احکام می پرسیدند و وقتی چنین سؤالی از اهلبیت «علیهم السلام » می شد جواب را به مقدار فهم مخاطب می دادند که مقداری از واقع را می تواند نشان دهد نه ملاک و علت حکم را. مثلا در علل الشرایع از امام «علیه السلام » سؤال کرده اند چرا نماز مغرب و عشاء بلند خوانده می شود اما نماز ظهر و عصر آهسته. حضرت می فرمایند چون شب هوا تاریک است و اگر نماز آهسته خوانده شود ممکن است کسی از آنجا عبور کند و با او برخورد کند.
روایات ربا هم چنین است و لذا می فرماید با رواج ربا، قرض الحسنه داده نمی شود. اما می دانید قرض الحسنه واجب نیست بلکه مستحب است، پس چگونه ممکن است موضوع غیر الزامی و مستحب موجب حکم الزامی و واجب شود و یا در روایات آمده است، با رواج ربا، انگیزه تجارت کاهش می یابد در حالی که امروزه در دنیا ربا هست، تجارت هم بشدت رواج دارد، از طرفی دیگر ربا دهنده که بهره ربا را پرداخت می کند باید فعالیت اقتصادی و تجارت سود دهی داشته باشد تا بتواند بهره را پرداخت کند و اما درباره ربا خوار هم می توان گفت همانطور که دیگران کالا و خدمات را فراهم می کنند و از آن سود می برند او هم پول تهیه می کند، پس اینها نمی تواند علت شمرده شود. آری، فساد اموال، موضوعی است که به آن خواهیم پرداخت.
نامه مفید: آیا ملاک ربا قابل تبیین است؟ بنابراین کار آیی نظام بهره در اقتصاد مدرن چگونه توجیه می گردد؟
آیت اله گرامی: مونتسکیو هم در روح القوانین می گوید:
«ربا باید باشد و هیچ بازاری بدون ربا امکان ندارد اما بنده به نظرم می رسد موضوعی در ربا وجود دارد که در هیچ یک از معاملات حرام یافت نمی شود و آن موضوع غرر است »
اگر چه حضرت استاد مرحوم امام خمینی قدس سره می فرمودند غرر معنایش مبهم است، بنابر این قابلیت استنباط حکم را ندارد اما به نظر من وقتی به کتاب لغت مراجعه می کنیم، می بینیم معنایش روشن است و مقصود از آن جهالتهای خطر آفرین یا خطرهای نامعین در معامله است و در ربا این خطر بیش از همه است. چون قرض گیرنده اکنون که وام ربوی می گیرد نمی داند آیا در موعد مقرر می تواند وام و بهره آن را پرداخت کند یا نه و اگر نتواند پرداخت کند و مدتی طول بکشد یک وام ممکن است به چندین برابر خود افزایش یابد. انواع معاملات که دارای خطرهای مجهول و نامعین هستند از قبیل ملامسه و ...در شرع ممنوع شده است اما در هیچ یک روایاتی به شدت تحریم ربا وارد نشده است و این به جهت همین غرر است. حال می توان گفت که مقصود از فساد و تباهی اموال همین غرر است چون اموال مردم مخصوصا طبقه های کم در آمد و فقیر واقعا به فساد و تباهی کشیده می شود. و چنانکه گذشت کاهش انگیزه نسبت به تجارت و قرض الحسنه هم حکمت خواهد بود چون واقعا عده ای می توانند از این راه کسب در آمد کنند در آنان انگیزه تحمل رنج تجارت کاهش می یابد. همچنین با ممنوعیت ربا فرهنگ جامعه در استقراض تغییر می یابد چون اگر برای جامعه سه راه قرار دهیم: راه مشروع، نامشروع و حرام قطعی و راه سوم هم که بشود از بعضی جنبه ها آن را جایز شمرد، این فرهنگ را تغییر می دهد. اما اگر بگویید دو راه بیشتر نیست کفر یا اسلام حلال و حرام، برای مسلمان یک راه بیشتر نمی ماند آن هم قرض است. البته اینها حکمت است یعنی می تواند بتدریج در فرهنگ جامعه اثر کند به طوری که تنها یک راه برای پول گرفتن شناخته شود و آن هم قرض الحسنه باشد.
قابل توجه است که طبیعت ربا مرابحه مرکب است و ربا به شرط مرابحه ساده یک استثنا از ربا است و مانند آن است که کسی بگوید اگر ملاک حرمت شراب مستی و زوال عقل است من با کمی شراب مست نمی شوم. در این موارد شارع برای اینکه به مراتب بالاتر کشیده نشود مرتبه های کمتر را هم منع می کند و یا درباره قاضی دارد که گفته اند چون در زن احساسات غلبه دارد قاضی نشود، حال اگر یک زن بگوید که من اصلا احساسات ندارم این استثنا است و نمی تواند ملاک حکم شود.
نامه مفید: آیا ادعای تفاوت نظام ربوی در اقتصاد سنتی «که در آن موجب فساد و کاهش انگیزه فعالیتهای اقتصادی گشته است » با نظام بهره در اقتصاد مدرن «چون موجب انباشت سرمایه و افزایش انگیزه فعالیت و خلاقیت و به طور کلی کار آیی می گردد» می تواند ملاک حرمت ربا را تنهابه اقتصاد سنتی اختصاص دهد؟
آیت اله گرامی: اولا: مهمترین مدرک حرمت ربا قرآن است و قرآن مطلقا ممنوع کرده است. ثانیا: اینکه مطلقات قرآن حمل بر امور شایع در زمان نزول می شود. مسلم نیست که وامهای آن زمان فقط مصرفی بوده است چه بسا اشراف قریش برای توسعه گله داری و شتر داری و یا تجارت، وام می گرفتند. دیگر اینکه اگر چه قرآن در ابتدا نزول تدریجی داشته است، اما به عقیده این جانب اکنون ما در زمان نزول دفعی قرآن هستیم. بله برای زمان نزول تدریجی این مطلب خوب است که شرایط نزول را دز نظر بگیریم و ببینیم کدام یک از آیات قرآن با شرایط زمان ما مطابقت دارد اما الآن ما در زمان نزول دفعی قرآن هستیم و اکنون خطاب به کل امت اسلامی است. بلکه به کل بشر است و روایات اهل بیت «علیهما السلام » نیز برای زمان صدور و آینده صادر شده است.
ثالثا: اینکه تولید انبوه نیاز به سرمایه دارد صحیح است اما راه علاج آن تنها ربا خواری نیست یک راهش هم ایجاد منیت برای سرمایه و سرمایه گذاری است.
آیت اله حائری: 2 - دلیلی بر منحصر بودن ملاک حرمت ربا در مفاسدی که بر آن در اقتصاد سنتی ربا می شود نه در اقتصاد مدرن نداریم تا از آن نتیجه گرفته شود که حرمت ربا مخصوص اقتصاد سنتی است و اقتصاد مدرن از این حرمت مستثنا است بکه می تواند یکی از ملاکهای حرمت ربا این باشد که، در ربا ذات پول بدون هیچ فعالیت علمی اقتصادی موجب سود شده به خلاف مضاربه یا تجارت و شبه آن. و این ملاک نسبتش به اقتصاد سنتی و اقتصاد مدرن یکسان است، و احتمال این مطلب برای تمسک به اطلاق دلیل حرمت کافی است.
نامه مفید: با توجه به ابعاد گوناگون حقوققی، اقتصادی، فردی و اجتماعی ربا، تعیین ملاک و یا برآیند ملاکها چگونه ممکن می شود؟
آیت اله گرامی: هر قانونگذاری در قانونگذاری منافع و ضررها را از جوانب مختلف در نظر می گیرد، اگر ضررش بیشتر باشد ممنوع یا تحریم می کند.اما اینجا شارع این کار را کرده است اگر چه ممکن است با ربا تولید صورت گیرد، ولی افراد زیادی هم نابود می شوند، ملاک در نظام فلسفه و ریاضی انطباق کامل و صد در صد دارد، اما در نظام حقوقی میزان اکثریت است. و همین اکثریت قطعی و مثل صد در صد است و شارع این کار را کرده است و ما بایست در احکام تعبد را رعایت کنیم.
نامه مفید: حکم وام با احتساب نرخ تورم چیست؟ دلیل آن چیست؟
آیت اله حائری: 4 - گرفتن وام با احتساب نرخ تورم جایز نیست و دلیلش ذیل موثقه اسحاق بن عمار (26) است که در فرض تغیر قیمت دینار وارد شده و آن ذیل این است: «و ان اخذ دنانیر و لیس له دراهم عنده فدنانیر علیه یاخذها و برؤوسها متی شآء» (27) .
آیة اله گرامی: جایز نیست چون میزان و ملاک خود نقدینگی است نه قدرت خرید و بهره وری از آن و لذا از نظر عرف اضافه یا کم کردن مقدار تورم، کم و زیاد کردن نقدینگی شمرده می شود، این مطلب در خمس هم مطرح است بعضی ها گمان می کنند که پارسال یک میلیون ثروت داشته و امسال دو میلیون شده ولی چون کارآیی آن یک میلیون بیشتر از این دو میلیون بوده است، پس خمس به او تعلق نمی گیرد. این اشتباه است چون ملاک در سود وزیان نقد است نه قدرت خرید آن. قرض هم مثل این است. کمی و زیادی یک معنای عرفی و روشنی دارد و ادله هم همین را موضوع حکم قرار داده اند. کمی و زیادی از مقوله کمیت است اما قدرت خرید که شدت و ضعف می یابد از مقوله کیفیت. این مطلب اخیرا رایج شده است. یکی از خطرهای بزرگ این است که احکام کوچه بازاری شود. میسوژوبل فرانسوی می گوید:
«وقتی می فهمم گمراهی در صدد فهم فلسفه قانون است بر خود می لرزم »
ملاک قانون آن چنان دشوار است که از فلسفه صد ها برابر دشوارتر است. ملاحظه کنید که فقهاء بزرگ می فرمایند ما تابع مشهور فقهاء هستیم و صاحب جواهر می گوید:
«لولا وحشته الا تقراد» فتوی می دادم.
نامه مفید: بخشی از فقه معاملات را معامله های فرار از ربا و به اصطلاح حیل ربا تشکیل می دهد و حتی بعضی مانند ابوبکر محمد خصاف و محمد بن حس شیبانی (قرن دوم هجری) ابی حاتم محمود قزوینی (قرن سوم چهارم) رساله های مستقلی دراین موضوع نوشته اند بنابراین آیا نظام اقتصاد غیر ربوی، نظام اقتصاد ربوی را به طور کلی دگرگون نمی کند؟ و آیا حیله های ربا به نوعی پذیرفتن پایه های نظام اقتصاد ربوی نیست؟ (مخصوصا از دیدگاه برون دینی) چنانچه مترجم فرانسوی کتاب شرایع الاسلام پس از ترجمه بخش حیله های فرار از ربا می گوید:
«یافتن راه حلی ساده لوحانه تر از اینها برای بازی با قانون و احکام بسیار بعید به نظر می رسد»
و سپس ماکسیم رود نسون می افزاید:
«در حقیقت انسان نمی تواند خود را از وسوسه های این فتوی بر حذر دارد، چون ایشان بهره حرام را به سادگی و با روشهایی ظاهری حلال می کنند.»
آیة اله گرامی: این سؤالات از آنجا نشات می گیرد که افرادی می خواهند ملاک همه احکام را بفهمند آیا احتمال می رود که عقل بشر به حدی برسد که تمام آحاد مردم از پانزده سال به بالا ملاک همه احکام را بفهمند این از محال هم محال تر است. لذا همه مردم دنیا از قوانین حکومت خود تبعیت می کنند در حالی که ملاک آن را هم نمی دانند. ملاک حکم در صورتی قانون می شود که صد در صد عرفی بوده ظهور عبارتی بیاورد تجارت را همه حتی غیر اسلام قانونی می داند چون یک نوع خدمت تولید می کند، کالا را از منطقه ای به منطقه دیگر می برد. اما از این هم سوء استفاده می شود. یک کالا در انبار است اما با تلفن چند مرتبه معامله می شود. بنابراین ملاک قانون اکثریت است و لذا در بررسیهای ملاکی باید دید مفاسد ربا چه مقداراست و مفاسد بیع چه مقدار. اما وقتی می خواهیم به قانون عمل کنیم باید از شارع تبعیت کرد که او معرفی کند کدام بیع است و کدام ربا. و لذا ما تابع قانون هستیم مثلا ازدواج به جهت اشباع غریزه و حفظ نسل است حال اگر کسی نه غریزه دارد و نه اولاد دار می شود ازدواج او باطل خواهد بود؟ چنین نیست، فقط در جایی می شود از ملاک تبعیت کرد که تصریح به علیت آن شده باشد. بنابراین اگر معامله ای را شارع امضاء کرده است صحیح خواهد بود و اگر یک دستمال که ارزشی را چند هزار تومان هم بخریم اما در کنار آن ده میلیون پول وام بدون بهره دریافت کنم کاملا عقلایی است. علاوه بر این در مساله اجاره همه حتی امام پذیرفته اند که می تواند خانه را اجاره دهد به شرط اینکه مقداری پول از او وام بگیرد این با بقیه معاملات حیل ربا فرقی ندارد، و آن غرر را هم که گفتیم در ربا هست اینجا دیگر نیست چون مقدار معین و ثابتی در ضمن یک معامله قرار داده شده است. پس این نوع معاملات نه مخالف ظاهر قانون است و نه مخالف ملاک قانون.
بعضی مانند موتنوسکیو می گویند ربا لازم است ولی ما همچون او نه به آن صورت که می گوید مطلقا باید باشد و نه این صورت که هر معامله ای ربا شود. عاقلانه تر که این است این نوع معاملات که طبق قانون هم ربا نیست تجویز شود.
آیت اله حائری: 3 - حیله های ربا چنانچه خود اشاره فرمودید به معنای پذیرفتن نظام اقتصادی ربوی است بنابراین همه آن حیله ها ممنوع است، و اکثر روایاتی که در حیله های ربا وارد شده مربوط به ربای معاملی است نه ربای قرضی که محل بحث است و حرمت ربای معاملی به هیچ وجه نکته اقتصادی ندارد بلکه تعبد محض است و به همین دلیل روایات ما حیله های ربوی را در آن مجاز شمرده; و دلیل بر اینکه حرمت ربای معاملی نکته اقتصادی ندارد این است که مثلا، مبادله یک کیلو برنج اعلا با دو کیلو برنج پست تحریم شده در حالی که می تواند قیمت برنج اعلا دو برابر قیمت برنج ست باشد که در این صورت هیچ نکته اقتصادی در تحریم این معامله وجود ندارد و در اینجا اجازه داده شده که مثلا یک قوطی کبریت به همراه یک کیلو برنج اعلا گذارده شود و مجموع آن برنج و قوطی کبریت به دو کیلو برنج پست مبادله شود، ولی این مطلب را در ربای قرض اجازه نمی دهیم به همان نکته ای که خودتان اشاره کردید که این گونه از حیله ها پذیرفتن پایه های اقتصاد ربوی است.
پی نوشتها:
1- روایتی از امام صادق (ع) نقل شده که این آیه مبارکه مربوط به هدایای دوستانه ای است که انسان به خاطر کسب عنوان و آبرو به دیگران می دهد، و از آن تعبیر به «ربا یؤکل » [ ربای حلال] شده است.
وجود این روایت، این احتمال را به همراه دارد که آیه مدنی باشد. عجیب آنکه مرحوم علامه طباطبائی 1 در تفسیر آیات ربا در سوره بقره، این آیه را مکی می داند، ولی در تفسیر خود آیه، در سوره روم مکی بودن آن را مورد تشکیک قرار می دهد. فکر می کنم - با ملاحظه کلی عبارات ایشان - همین روایت علت این تشکیک باشد. این روایت را مشایخ حدیث (کلینی، صدوق و شیخ طوسی) آورده اند. راوی اخیر آن، ابراهیم بن عمر، نزد برخی از علماء فن - به متابعت مرحوم ابن الفضائری - ضعیف است. بنظر می رسد، ایشان ثقة و مورد اعتماد، و روایت قابل توجیه باشد.
2- الدر المنشور، ج 1.
3- این مطلب را با اندکی اختلاف، مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر آیات سوره بقره آورده اند، اگر چه در سوره روم، در مکی بودن آیه ربا تشکیک کرده اند. مرحوم شهابی در جلد اول ادوار فقه، به مشخص نبودن تاریخ حرمت ربا اعتراف می کند.
4- « س 3 آل عمران، آیه 130»
5- (س 2 بقره آیه 279)
6- (س 4 نساء آیه 43)
7- (س 2 بقره آیه 219)
8- (س 5 مائدة آیه 90)
9- این روایت در کتاب معروف به تفسیر علی بن ابراهیم، نقل شده است. مرحوم عیاشی هم در تفسیر خود آن را آورده است. سند روایت در مصدر اول صحیح است، ولی کتاب از آن علی بن ابراهیم نیست و در مصدر دوم هم روایت مرسل است.
10- این روایت را فقط ابن ماجه (از صحاح سته) آورده است. احمد بن حنبل آنرا مشروحتر نقل کرده است. از نظر دیث شناسان (اهل سنت) این حدیث ضعیف است.
11- الدر المنثور، ج 1،ص 365، این مطلب در مصادر متعدد اهل سنت از عمر نقل شده، و سند آن معتبر است.
12- الاموال، ابوعبید (متوفی 224)، صص 204 - 205.
13- قطعات این خطبه در صماح ستة و غیر از آنها آمده است. اهل سنت، زمان آن را روز دهم ذیحجه [ عید قربان] می دانند.
14- المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، جزء هفتم، عنوان: اصحاب الاموال، به نظر می رسد این رقم مبالغه باشد.
15- الاموال، ابوعبید (متوفی 224): فعلا به مصدر دیگری مراجعه نشود تا متن صحیح بررسی شود.
16- همان مصدر، برای کوچاندن عمر، مطلب دیگری هم ذکر کرده اند.
17- صحیح آن: لا یقاس علیهما، ولی تعبیر بالا روانتر و زیبا تر است.
18- حواشی مرحوم شریف زاده بر مسالک الافهام آیات الاحکام. 3/39 - 40.
19- این مطلب را فعلا در کتاب معانی القرآن فراء (متوفی 207) ندیدم. از مصدر بسیار متاخر نقل می کنیم: نیل الاوطار: ج 5، ص 200.
20- الفبای این خط در کتاب المفصل فی تاریخ العرب ...آمده است.
21- کوفه در سال 17 هجری تاسیس شده است. لذا در این تاریخ شهری با این نام وجود نداشته، ولی چون حیره در نزدیکی کوفه شهر استراتژیک آن زمان به شمار می آمد، و این خط در آنجا رواج داشت، ابتدا به آن «خط حیری » می گفتند، و بعدها با تاسیس کوفه، بر خرابه های حیره، به عنوان «خط کوفی » مشهور شد. در اینکه برای نخستین بار قرآن را با خط کوفی نوشتند شکی نیست، ولی در کیفیت انتقال خط، اختلافی در میان مورخین وجود دارد.
22- این قاعده بعدها در خط نسخ - در تمام نوشته ها - بعد از «واو» جمع نیز مراعات شده و می شود.
23- اگر لفظ را با الف بخوانند، حروف اول - یعنی: راء - را به کسر، و اگر با واو بخوانند، حرف اول را به فتح می خواندند.
24- این مطلب را ابو عبید در کتاب غریب الحدیث 1/236 آورده است، ولی همچنان که گذشت در کتاب الاموال خود، متن کامل صلحنامه را تقل کرده ولی چنین عبارتی در آن نیست.
25- لسان العرب، ماده «ر ب و»
26- وسائل الشیعه، ج 12، ص 471. ابواب الصرف، باب 9، حدیث 3.
اسحق بن عمار به امام موسی بن جعفر علیه السلام گفتم: شخصی که از دیگری دینار (سکه های طلا) طلبکار است به جای آن درهم (سکه های نقره) می گیرد سپس قیمت تغییر می کند. حضرت فرمود: او به قیمت روزی که گرفته است می تواند بگیرد، و هرگاه درهم نداشته باشد و طلب خود را به دینار استیفاء کند فقط به همان مقداری که طلب دارد می تواند پس بگیرد.
27- وسائل باب 9 از ابواب صرف - حدیث 3)
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان