اهمیت هنر نقاشی (مینیاتور) ۴

مکتب هرات (قسمت دوم)
ترجمه: سمیه اشتری
کتاب خطی دیگر بایسنقر در استامبول است که تاریخ آن به سال 1431 میلادی بر می گردد، این نسخه در زمره این گروه نیست و به مکتب هرات منسوب شده است. دارای تعدادی مینیاتور است که به صورت مرتب تنظیم شده اند و نظیر کاروانی که با شخص سرگردانی در بیابان برخورد می کند، به نظر می رسد؛ که این سبک بیشتر ناشی از مکتب خراسان است نه فارس. اما تصاویر دیگری موجود است که با وجود آنکه چهره ها در آنها چندان کوچک نیست، انتساب آن کاملاً به کارگاه هرات معلوم نیست؛ حتی با فرض این که کارگاهی متفاوت مسؤول آن بوده باشد. همچنان که با ملاحظه گلچین برلین، به نظر می رسد که امکان دارد از نسخه اصلی بایسنقر درست شده باشد.
معراج نامه در کتابخانه ملی پاریس، شرح یک سری وقایع در معراج حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم به آسمانهاست که می تواند با تسلط بیشتری تنظیم شده باشد؛ موضوع آن به زبان ترکی و با دستخط مغولی و در شهر هرات در سال 1436م نوشته شده است. و بیشتر صحنه های مکاشفه، در آسمانی آبی اتفاق می افتد و ستارگان طلایی در آن پراکنده اند و ابرهای خاور دور بیشترین جلوه تزیینی را در آن ایفا می کنند. در اوّلین نگاه، تعجب انگیزند. وجه تشابه این اثر با گروه تبریز و فرشتگان در نسخه قزوینی (1390م)، از یک طرف و مکتب شیراز از طرف دیگر، یادآور بعضی از صفحه های نسخه گلبانگیان است که با مطالعه دقیق تر روشن می شود که نقاشی ها واقعا متعلق به مکتب هرات اند. چهره ها روشن و مشروح است و سایه های لباس ها نشان می دهد که به رنگ های گرم و عمیق تر که بعدها در هرات مهّم می شود، توجه بیشتری شده است.
ترکیب جدّی و موزون صحنه ها و طبیعت شاد و خرّم، ویژگی صحنه هایی نظیر احاطه محمّد صلی الله علیه و آله وسلم به وسیله حوریان، موضوعی است که نقاش خود را استاد دورنمای رومانتیک نشان می دهد و ارزش آن را دارد که با نمونه های قبلی خود در مکتب هرات طبقه بندی شود.
این کتاب خطی از نظر موضوع بسیار عجیب است و از این نظر با مینیاتور بسیار جالب دیگری در مجموعه «کلود آنت» در ارتباط است که نیمه صحنه چپ آن، تصویر شاهزاده ای را نشان می دهد که در کنار جوی آب است؛ شاید این شاهزاده، خسرو باشد که برای نخستین بار، شیرین را ملاقات می کند. متأسفانه اکنون، تنها گروهی از درباریان زیر درختان گلدار از آن باقی مانده است.
تراکم زیاد ترکیبات رنگی و حالت با شکوه چهره ها یادآور مینیاتورهای معراج نامه است که احتمالاً متعلق به چند سال قبل از آن می باشد. یک گلچین ادبی تاریخی در موزه قصر توپکاپی استامبول برای شاهرخ تصنیف شده و متعلق به (سال 1447 میلادی) است و از نظر تاریخ و سبک و بخصوص از نظر پیکرها، صحنه ای نظیر آدم و فرشتگان به معراج نامه نزدیک است. مینیاتورهای دیگر مطمئنا کار هنرمند دیگری است که در دورنما آشکار می شود و ترکیب سبکی را نشان می دهند، که در مکتب هرات در حدود اواسط (قرن 15 میلادی) رایج گردید.
برخی از مینیاتورها بایستی منسوب به مکتب هرات در ثلث اول (قرن 15 میلادی) باشد. به نظر می رسد که آنها نقاشی های جداگانه ای می باشند که مربوط به هیچ متنی نیستند. گر چه، آنها یادآور موضوع هایی از شاعران ایرانی می باشند که مثل تصویر خاور دور روی ابریشم نقاشی شده اند ولی در سبک، نمایشگر تأثیر چین هستند. یکی از این مینیاتورها در موزه هنرهای زیبای بوستون، زوج عاشقی را که شاید خسرو و شیرین باشند را بر روی قالی (زیر درخت، پر شکوفه) که از نظر ویژگی کاملاً
چینی است نشان می دهد. دو نسخه دیگر، یکی در موزه ستروپلیتن و دیگری در مجموعه کنتس بهاگ، چهره های نسبتا بزرگی در نزدیک بوته های گلدار از ملاقات هُمای و همایون را نشان می دهد. این تصویر استثنائا در ترکیبات رنگش بسیار آهسته و نمایشگر ترکیب عناصر چینی ایرانی است.
حالات مطبوع درباری چهره ها، بدون نیاز به گواه و شاهد، دلالت حتمی بر این دارد که مینیاتورها سبک مکتب هرات است. امّا به نظر می رسد هنرمندی که این تصویرها را نقاشی کرده به چین رفته، و آنجا با هنرمندانی مانند یوآن و مینگ آشنا شده است.
نخستین نامی که به ذهن خطور می کند، غیاث الدین نقاش است؛ او کسی است که در سال 1420 میلادی به عنوان سفیر شاهرخ به چین رفت. آنچه درباره نقاشی روی ابریشم آموخته، به عنوان ایده و خاطرات روزانه مسافرتش را که شامل موضوع های زیبا شناسی با ارزشی است، به رشته تحریر در آورده است.
تا اواسط قرن 15 میلادی مکتب هرات نه تنها با دیگر مکتب ها تماس داشت، بلکه دارای کیفیت مشترکی با آنها بود. هر چند تقریبا در این زمان، شکل مُعین خود را به روشنی پیدا کرد ولی از آن زمان به بعد، مسیری مستقیم را در توسعه رنگ، طرح و ترکیب دنبال کرد. مکتب هرات دارای تقسیم های مشخصی بود؛ دسته ای از نقّاشان هرات به طرف هدف های جدیدی پیش رفتند، در حالی که گروهی دیگر در بعضی اصلاح ها که در آن زمان بطور اجتناب ناپذیر ارایه می شد، شرکت می کردند. ولی در کلّ، کارهایشان با سُنن موروثی آمیخته بود و عناصر گذشته را در آن نشان می دادند.
پدیده مشابهی بطور مداوم در تاریخ هنر اروپا پدید می آید و اعلام خطر می کند، علیرغم این فرضیه که اختلاف در سبک و شیوه، بایستی متضمن ریشه های مختلفی باشد. نمونه تمایل های مکتب هرات به خصوص در شاهنامه ای که برای محمّد جوکی (پسر شاهرخ) تهیه شده و در مجموعه انجمن سلطنتی آسیایی کاملاً نشان داده شده است که دارای مهرهای امپراطوری مختلف مغول و هند می باشد. چون شاهزاده محمد جوکی در سال 1445 میلادی در گذشت و همچنین استناد آن به مکتب هرات می تواند بدون تغییر پذیرفته شود.
استفاده هوشمندانه رنگهای متضاد در تصویر گرفتاری پهلوانان افسانه ای در برف، در حالی که روی قالی هایشان نشسته اند و می لرزند، بخوبی نشان داده شده است. در این تصویر، چهره های نسبتا کوچک، از یک رنگ آمیزی غنی برخوردارند؛ ویژگیهای فردی و حرکت با ظرافت خاصی نشان داده شده است. در این جا تصویر رومانتیک دیگری به نام بازگرداندن زال به پدرش سام به وسیله سیمرغ وجود دارد که سبک دورنما هنوز دور از فاتودالیسم ادبی است. گرایش های تزیینی برجسته است و حوادث فرعی داخلی گر چه به شکل روایت قابل توجهی تفسیر شده، نشان می دهد که تا چه حدّ این مکتب به سنّت های مغولی مرهون است. نسخه ایرانی طبری، سال 1469 میلادی در مجموعه چستربتی به وسیله بدیع الزمان انجام شده و می تواند منسوب به مکتب هرات باشد؛ زیرا علیرغم گذشت چهار دهه، هنوز یادآور خاطره شاهنامه بایسنقر می باشد. از طرف دیگر به نظر می رسد که دارای ارتباط نزدیکی با شاهنامه انجمن سلطنتی آسیائی است، به ویژه صحنه ای جالب که جمشید، صنعتگران مختلفی را آموزش می دهد. داستان فرعی اکثرا مصوّر بوده و تا حدودی یک قاعده ثابت برای نمایش زره سازان، بافندگان و خیّاطان داشت. در این جا شاخه های درخت و دورنمای تپه ای و جزییات با دقت بسیار ارایه شده اند؛ در این تصویر صحنه شکار، دوباره با چهره های کوچک نشان داده شده و نقاش می خواهد خود را از مسایل قراردادی رها کرده و روش های تازه ای به ویژه در استفاده از رنگ بیابد. چنین تلاش هایی برای استقلال و پیشرفت در آخرین تحلیل، پیش درآمد لازم برای پیشرفت بزرگی است که توسط نقاش ایرانی یعنی بهزاد در آخرین قرن معرفی شد.
دسته ای کوچک از صفحه های شاهنامه ای بسیار ظریف را که قبلاً در مجموعه دکتر شوتز بوده، بطور احتمالی و غلط به خراسان منسوب شده است، که می توانست به مکتب غرب ایران که تحت سلطه سلطان اوزون حسن آذربایجان بود، منسوب شود، (1457 میلادی). در واقع سازش چهره های خشک و شماتیک این دو مینیاتور که ادامه دهنده تمایل های قدیم مغولی با سبک غالب خراسان در مورد پُرتره است، مشکل می باشد. امّا روشی که در ترکیب جنگ بین رستم و تورانیان ارایه شده است بدون شکّ اشاره به کارگاهی می باشد که نوآوری ها را امتحان می کرده است. چنانچه حتی جدا از ویژگی های خاص تصویر، به ویژه در صفحه سوّم، قابل استناد به مکتب هرات است. وقتی که رستم در جنگل افسونگر به استراحت مشغول است، اسب او با شیر در جنگ است، تصویر نشانگر تخیّل بسیار وسیع در نمایش انواع درختان و بوته ها و گیاهان است و قابل رقابت و مقایسه با جنگل هایی است که در کار رمانتیک بعضی نقّاشان آسمانی (نظیر الدورفر) است.
گیاهان با سایه های متعدد زرد و سبز در مقابل هم قرار دارند و چنین تجربه متهورانه ای تنها در مرکزی که چنین سنّت رنگ آمیزی داشته، می توانسته است بکار گرفته شود. این شرایط در هرات فراهم شد و توجه به دورنما، باعث نتایج قابل توجهی گردید.
این دسته کوچک مینیاتورها می تواند متعلق به سال 1450 میلادی باشد؛ آنها متعلق به کتاب خطی خمسه نظامی بودند، ولی به آن مربوط نبودند، تاریخ آن 1433 میلادی و در اختیار چستربتی بود، این کتاب به غرب ایران و حتّی اصفهان منسوب شده است. در مینیاتورهای متعلق به این جلد، دورنماها ساده و رسمی است و در بعضی صحنه ها، ترکیبها به قدری ابتدایی است که باید باستانی خوانده شود. هنرمندان مختلفی بطور آشکار روی کتاب کار کرده اند، زیرا در موارد دیگر عظمت ویژه مکتب هرات بویژه در حوادث فرعی (جایی که فرهاد و شیرین را از یک منطقه صخره ای عبور می دهد) مشهود است.
امّا جاذبه این کتاب خطی در تطبیق هماهنگی متن و تصاویر است که همیشه در مکتب خراسان بهتر و بیشتر از جاهای دیگر موفق بوده است.
دیوان سلطان حسین میرزا (در کتابخانه ملی 1485 میلادی) که به احتمال زیاد از هرات است، نشان می دهد که چطور تا بیست سال بعد، سبک ثابت می ماند. انواع کارهای مغولی در دورنماها و اندرونی ها نشان داده شده است که هیچ چیز تازه ای به جز ترکیب های دلچسب و جذّابی از رنگها را که به صورت نمونه های زیبا و با ارزشی در مکتب رایج هرات است را نشان نمی دهد.
شاهنامه موجود در موزه بریتانیا در سال 1486 میلادی رابطه اش را با دیگر کارهای این مکتب بیشتر روشن و آشکار می کند. این جا دوباره چهره ها آثار حیات کمی را نشان می دهد و پیشرفت کمی در طرز کار دورنما موجود هست. امّا مینیاتور آزمایش تیراندازی ماهرانه بهرام گور یا مینیاتور کیخسرو را در یک قایق، که به شکل خَرک است و در طول ساحل دیده می شود، مهارت در جذّابیت و ترکیب طبیعی را بیشتر نشان می دهند. مینیاتور دیگر، انوشیروان را که بر روی تخت و در وسط بوته های زیبا نشسته، را نشان می دهد، رنگ آمیزی هوشیارانه زمین، ثابت می کند که نقّاش نسبت به گسترش جدید هنرش، غافل نبوده است.
دیوان امیر خسرو دهلوی که قبلاً در مجموعه ژونیت بود، نیز متعلق به این دسته است. این کتاب خطی در نمودهای هماهنگش کامل است؛ منظور توازن عالی رنگ ها و تطبیق استادانه رابط بین تصاویر و متن می باشد.
کتاب خطی هفت پیکر نظامی در موزه هنری متروپلیتن، شامل مینیاتوری است که بهرام گور را در حال شکار نشان می دهد که منحصر به فرد و پُر معنا است. چهره ها در دورنمای صخره ای خوب تقسیم شده اند و با مهارت در روی درختان و در حاشیه، جای داده شده اند. این مینیاتور با رقمی مشکوک به بهزاد منسوب شده اما مطمئنا مربوط به تاریخی بعد از بهزاد و حداقل یک نسل بعد بوده و علّت اشتباه، کیفیت استثنایی قابل درک آن است.
نظامی موجود در کتابخانه برلین (1500 میلادی) دارای تصویر خفته رستم و تصویر نادر مسیح و سگ مرده است که متعلق به این مکتب است. پیکرها خشک و نارسا هستند؛ امّا لباس هایشان دارای احساس لطیف برای درجات رنگ آمیزی، زمینه ها دارای بوته و گیاهان فراوان است و این ویژگی نقاش مکتب خراسان می باشد. این سبک به درستی به مکتب هرات منسوب شده و بطور قطع شعری که با دستخط محمود عاصفی در کتابخانه دانشگاه سلطنتی او پسالا است ثابت می کند که به وسیله سلطان علی مشهدی و با دستخط محمود عاصفی است که در انتها دلالت بر این دارد که در سال 1502 میلادی در مقرّ سلطان هرات تحریر یافته است. دو مینیاتور آن مورخ 1503م و 1504م است، دیگری جلال را که از میان جنگل افسونگر وارد گنبد فیروزه ای می شود نشان می دهد، اما به اندازه رستم خفته که در مالکیت میناسیان است تخیلی نیست و از نظر ابداع بسیار جالب است.
این تصویر که چنین مستند است، از تمام قطعه های قبلی، دلیل قطعی تری برای انتساب به هرات دارد. چون همه آنها بطور طبیعی مجموعه ای به صورت متصل قرار گرفته اند. اسامی تعدادی از نقاشان قرن 15 میلادی هرات شناخته شده است، اما مهمترین مینیاتورهای مکتب نمی تواند به هیچ یک از آنها منسوب شود؛ چون دارای نمونه رقم قابل اعتمادی نیستند. مطمئنا این امید هست که قطعه های مستند یافت شده، قدری باعث آشکار شدن این مسأله کلّی یعنی تعیین هویت استادان بشوند.
نام شخصیتی با عنوان روح اللّه میرک نقاش در پایان این دوره می درخشید، دو نسخه از مینیاتورهای صفحه های نخستین نظامی در موزه بریتانیا یافت می شود که سبک کار وری را نشان می دهد.
حالات تشریفاتی خشک شخصیت های تماشاچیان بیرون و چهره های تقریبا کلیشه ای را نشان می دهد و درجه بندی لباس ها نمونه مفاهیم جدید رنگ در مکتب هرات است. رقم سمت چپ زیر صفحه نوشته شده است. «عمل میرک خراسانی» که احتمالاً به وسیله خود نقاش نیست، گر چه می تواند به عنوان وابسته به او شناخته شود.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان