ماهان شبکه ایرانیان

بررسی رابطه مذهب و رفتار مصرف کننده در سایر ادیان (غیر اسلام)

تاریخ دریافت: 1/3/81                                                                       تاریخ تأیید: 14/6/81
چکیده
در کشورهای غیر مسلمان، مطالعات گسترده ای در زمینه اقتصاد و مذهب، از جمله مذهب و رفتار مصرف کننده انجام شده است که در ایران بازخوری از آنها نیست. انتقال این مطالعات به داخل کشور همراه با نقد آنها می تواند، زمینه های مطالعه اقتصاد اسلامی را فراهم تر کند. با مطالعه «وبر» بحثهای جدی در این زمینه آغاز شده است. این مطالعات درباره تفاوتهای اقتصادی و مصرفی جوامع و افراد، بر حسب مذهب آنها گسترش یافته است، اما در سه دهه اخیر نظریه هایی ارائه شده است که در صدد تحلیل رفتار مصرف کننده در قالب مدلهای اقتصاد خرد بوده اند. پایه ای ترین این نظریه ها، مصرف را با نگرش دنیا و آخرت در نظر گرفته است. اما مطالعات مکمل، بحث اثر سرمایه انسانی مذهبی و اثر مؤسسات و گروههای مذهبی را در کسب مطلوبیت ناشی از انجام فعالیتهای مذهبی وارد کرده اند. مطالعات جدیدتر، شکل دنیوی بیشتری به فعالیتهای مذهبی داده اند. این مطالعات باید همراه با نقد در ایران ارائه شوند. مقاله حاضر ارائه فشرده و نقدی از این مطالعات گسترده و پراکنده است که ضعفها و قوتهای آنها را بیان می کند.
واژگان کلیدی: مذهب و رفتار مصرف کننده مذهب و رفتارهای اقتصادی مذهب و اقتصاد مذهب و علم مقدمه
در ایران و کشورهای اسلامی دیگر، پژوهشهای قابل توجهی در زمینه اقتصاد اسلامی از جوانب مختلف انجام شده است. این پژوهشها در دسترس پژوهشگران کشورهای مسلمان قرار دارد و با آنها آشنایی دارند. اما در کشورهای غربی (و غیرمسلمان) نیز مطالعات گسترده ای در زمینه اقتصاد و مذهب صورت گرفته است که در ادبیات اقتصادی ایران اثری از آنها نیست. این مقاله تلاش دارد به بخشی از این مطالعات در زمینه رفتار مصرف کننده که از مهمترین بحثهای نظری در اقتصاد است بپردازد. این تلاش می تواند انتقال خوبی از دانش اقتصاد دینی در غرب به ایران باشد تا اقتصاددانان مسلمان بتوانند، با آگاهی به این مباحث در نظریه پردازی و پژوهش در زمینه اقتصاد اسلامی موفق تر باشند.
برای روشن شدن بحث به دو نکته باید اشاره کنیم: اول، این که چون اغلب مطالعات علمی و از جمله اقتصاد، توسط اندیشمندان غربی که قریب به اتفاق آنها مسیحی هستند انجام شده است، بیشتر مطالعات مربوط به مذهب و اقتصاد در غرب نیز توسط مسیحیان انجام شده است. به تبع این امر، بیشتر آنچه در این جا مطرح می شود مطالعات مسیحیان، است؛ اما در کنار آنها مطالعات محدودتری که درباره مصرف در سایر ادیان انجام شده است، نیز به تناسب اشاره می شوند. دوم، این که چون بحث مقاله رابطه مذهب و رفتار مصرف کننده است، در ابتدا اشاره ای به بررسیهای علمی در زمینه اثر مذهب بر رفتارهای افراد و پس از آن اشاره ای به کل مطالعات اقتصاد و مذهب شده است، تا بستر سازی مناسب تری برای خواننده صورت گیرد. سپس اشاره ای به مطالعات در زمینه اثر مذهب بر رفتارهای اقتصادی از بعد کلان شده است که به نوعی به بحث مصرف ارتباط دارند. پس از آن بحث اثر مذهب، بر رفتارهای مصرفی از ابعاد مختلف مطرح شده و در ادامه با جمع بندی مطالعات انجام شده، تابع مطلوبیت و تابع مصرف در بخشهای نظری مربوط به این زمینه ارائه شده است. در پایان هر یک از این مباحث نقد دیدگاهها و مطالعات انجام شده در این زمینه ها نیز صورت گرفته است. 1 بررسیهای علمی اثر دین بر رفتارها
علی رغم این که پس از قرون وسطی و تجدیدنظر در مذهب و با پیشرفت علم، طی چند قرن اخیر، دین از صحنه زندگی اجتماعی و بویژه از مجامع علمی، دور مانده بود. اما طی چند دهه اخیر نفوذ دین در همه زمینه ها، از جمله بررسیهای علمی، رشد قابل توجهی کرده است. تشدید گرایشات مذهبی در کشورهای مسلمان و مسیحی و نیز نزد یهودیان و پیروان سایر ادیان؛ افزایش رفتارهای مذهبی؛ رشد اصول گرایی مذهبی؛ همچنین گسترش حرکتهای اجتماعی بر اساس مذهب؛ باعث شده است، مذهب بار دیگر بطور جدی وارد صحنه های اجتماعی شود. این حرکت در زمینه ایجاد نظامهای اجتماعی سیاسی مبتنی بر دین بویژه در کشورهای مسلمان جایگاه خاصی داشته است. به تبع جریانات فزاینده دینی در سطح جهانی، حرکتهای علمی گسترده ای نیز از سوی دانشمندان شاخه های مختلف علوم بویژه علوم اجتماعی، در زمینه دین و رفتارهای فردی و اجتماعی انسانها صورت گرفته است.
البته باید اذعان داشت که توجه علوم اجتماعی به دین تنها طی چند دهه اخیر نبوده است. بلکه به دلیل اهمیت دین در جوامع و نزد افراد، اغلب اندیشمندان علوم اجتماعی از بدو پیدایش این شاخه ها به دین بویژه تبیین علمی رفتارهای دینی توجه کرده اند. از جمله آدام اسمیت (Adam Smith) پدر علم اقتصاد در کتاب ثروت ملل بخشی از مطالب خود را به دین اختصاص داده است (اسمیت 1965، 46740). آگوست کنت (Agust Conte) پدر علم جامعه شناسی در تبیین مراحل تکاملی جوامع یک مرحله از سه مرحله را، مرحله دینی یا الهی نام گذاری می کند.(3) فروید (Erich Fruid) دانشمند شهیر روانشناسی مارکس (Karle Marx) بنیانگذار سوسیالیسم مارکسیسم و اغلب دانشمندان علوم اجتماعی به این موضوع نیز پرداخته اند.
با این حال، حرکت جدی علمی به شیوه جدید در زمینه دین بطور اساسی از اوایل قرن بیستم آغاز شد. ارائه دیدگاههایی مانند دیدگاه ماکس وبر، لمپتون، رودنسون و نظیر اینها به این حرکت، شکل جدی بخشید. این حرکت در نیمه دوم این قرن تشدید شد و شاخه های مختلف علوم را در بر گرفت و از جنبه های مختلف در زمینه دین با نگاه علمی گسترش یافت.
از جمله در روانشناسی در زمینه هایی مانند دین و تمایل و تنفر (آلپورت Alport و راس Ross - 1967)، دین و آسایش ذهنی (دینر Diener - 1984؛ الیسون Ellison - 1991؛ بیرد Byrd، لیرLear و شونکاSchuenka - 2000)، دین و بیماریهای روانی و جسمی (بیکر Baker و گورساچGoursuch - 1982؛ برگینBergin و همکاران، 1998؛ پولوما Polomaو پندلتونPendelton - 1991) و موضوعات مختلف دیگر، مطالعات گسترده ای انجام شده است که حاصل آن صدها کتاب و مقاله منتشر شده علمی در این زمینه ها می باشد.
در جامعه شناسی نیز، دانشمندان توجه مجددی به دین کرده اند و پژوهشهای تجربی زیادی در زمینه های مختلف جامعه شناسی در رابطه با دین انجام داده اند. از جمله بررسی رابطه مذهب با جرم و جنایت (چادویکChadwick و تاپTop 1993؛ اوانس Evans و دیگران، 1995؛ مدوف، 1993)، دین با سازگاری اجتماعی (بانکستون Bankstone و ژوZhou - 1995؛ لاو A Low و هاندال Handal - 1995)، دین با نرخ زاد و ولد (مدوف Medoff و اسکوSkov - 1992)، دین باطلاق (هیتون Heaton و پرات Pratt - 1990؛ مدوف و اسکو - 1992)، دین بابزهکاری (بور Bur و مک کالMc Call - 1994؛ استاک Stack و واسرمنWasserman - 1992) و صدها کتاب و مقاله در زمینه های مختلف جامعه شناسی در رابطه با دین که برای متخصصان آشنا است.
در اقتصاد نیز، در زمینه رابطه دین با رفتارهای اقتصادی، تحقیقات مختلفی انجام شده است. مانند مذهب و تفاوت اقتصادی کشورها (وبرWeber - 1905؛ تاونیTawney - 1926) دین و نگرشها و رفتارهای اقتصادی افراد (گری لیGreeley - 1963؛ پایل Pyle - 1992؛ مایرMayer و شارپsharp - 1962) دین و رفتارهای مصرفی (کهف Kahf- 1972؛ صدیقیSiddighi - 1972؛ آزیCorry Azzy و ارنبرگEhrenburg - 1975؛ داگلاس Douglas - 1976) دین و تولید (کهف، 1991؛ صدیقی، 1979؛ عبدالمنانAbdul Mannan - 1991) و تلاشهای علمی بسیار مختلف و متنوع دیگر که در ادیان مختلف گسترش یافته و حاصل آن هزارها کتاب و مقاله علمی و قابل عرضه بوده است.
هر چند بررسیهای علمی در زمینه دین، در بعضی شاخه های علم بیشتر بوده است، اما دامنه این بررسیها، دیگر شاخه های علوم را نیز در بر می گیرد. از جمله پزشکی مانند (لوین Lwine و اندرپولAnderpol - 1987؛ برگین، مسترزMesters و ریچاردRichards - 1988؛ لوین، 1994)، سیاست (هارکورتHarcourt - 1998)، حقوق (گری لی و هوت Michael Hout - 1999؛ استونStone - 2000) و ... که همگی نشان دهنده اهمیت مذهب، در رفتارهای انسانی و ضرورت بررسیهای علمی دین در همه زمینه ها می باشد. 2 بررسیهای علمی در زمینه رابطه اقتصاد و دین
هرچند سابقه طرح مباحث اقتصادی از دیدگاه دین به قدمت اندیشه های دینی باز می گردد، امّا می توان گفت بحث علم اقتصاد و دین از زمان آدام اسمیت، آغاز شد. آدام اسمیت در کتاب ثروت ملل مباحثی از رفتارهای کلیسا و روحانیون را در قالب نظریه های اقتصادی خود گنجاند، مانند این که روحانیون و معلمان مذهبی نیز مانند دیگران در رفتارهایشان خودمحوری را ملاک دارند، رفتارهای مذهبی روحانیون مانند رفتارهای اقتصادی افراد است و مطالبی مانند اینها (اسمیت [1776]، 1965، 60740). پس از اسمیت شاید به این علت که او رفتارهای دینی را بر اساس اصول اقتصادی تحلیل می کرد نظرات او مورد توجه اندیشمندان معتقد به دین قرار نگرفت. آدام اسمیت نظر خود را برای تشریح رفتار کلیسا و سران مذهبی ارائه کرد. وبر 130 سال پس از اسمیت تلاش کرد، دیدگاه جدیدی ارائه کند، با این مضمون که تفاوتهای اقتصادی، در رفتار افراد و در نتیجه تفاوتهای اقتصادی جوامع، می تواند ناشی از تفاوتهای مذهبی آنها باشد (وبر [1905] 1958). نظریه وبر توسط اندیشمندان مختلف، مورد نقد و بررسی قرار گرفت. اما در خیزش جدید جوامع اسلامی و دانشمندان مسلمان، نظریات جدیدی مبنی بر تأثیر دین بر رفتارهای اقتصادی ارائه شد و به دنبال آن، این خیزش باعث رشد شدید مباحث اقتصاد و دین در 30 سال اخیر شده است. در کنار این رشد، بعضی از محققان به نظریات آدام اسمیت که نگرش خاصی به مذهب دارد بازگشته اند و بررسی رفتارهای دینی بر اساس مبانی اقتصادی را محور مطالعات خود قرار داده اند.
در کنار این روند، اندیشمندان معتقد به دین، در ادیان مختلف تلاش کرده اند، اقتصاد سنتی سرمایه داری را از ابعاد مختلف به نقد بکشند و بعضی از اقتصاددانان تلاش کرده اند، نظامها یا ابعادی از نظامهای اقتصادی مبتنی بر مذهب را ترسیم کنند.
بر این اساس می توان مجموع مطالعات در زمینه رابطه اقتصاد و دین را در چهار دسته برشمرد:
1 تشریح و تبیین رفتارهای دینی بویژه گروهها و مؤسسات مذهبی بر اساس و مبتنی بر مبانی اقتصادی با روش علمی مانند آنچه آدام اسمیت بیان می کند.
از جمله مطالعات در این زمینه کتاب اکلاند(Akelund) و دیگران با عنوان: «کلیسای کاتولیک در قرون وسطی به عنوان بنگاه» (1996)، اندرسونAnderson) - 1988)، فینک (Finke)و استارک Stark) 1988)، یاناکنIannaccone) - 1992 و 1997) و مانند اینهاست.
2 نقد اقتصاد سنتی بر اساس مبانی دینی. مانند نوشته های سید قطب (1966)، صدیقی (1972)، بیسنرBeisner) - 1989) و مانند آن که بیشتر نزد مسلمانان بوده است.
3 بررسی و تبیین نظامهای اقتصادی یا ابعادی از آن بر اساس دین. مانند نوشته های صدر (1961)، جاموJomo) - 1992)، چاپراChapra) -1970) و مانند اینها.
4 تشریح و تبیین رفتارهای اقتصادی بر اساس و تحت تأثیر دین که طیف گسترده ای از تحقیقات و نوشته های سه دهه اخیر را که در زمینه دین و اقتصاد به خود اختصاص داده است. از جمله مطالعات انجام شده توسط کهف (1972)، فهیم خان Fahim khan) - 1991)، متوالیMetwaly) - 1991)، آزی و ارنبرگ (1976) و تعداد زیادی از نوشته های مشابه که در این مقاله به بخشی از آنها اشاره می شود.
در این جا بررسی ما بیشتر از نوع چهارم و از زاویه خاص تأثیر دین بر رفتارهای مصرفی افراد (خانوارها) است. بر این اساس مطالعات و نوشته های موجود در زمینه اثر دین بر رفتارهای مصرفی را در دو دسته مرور می کنیم:
1 اثر مذاهب مختلف بر رفتارهای اقتصادی از جمله رفتار مصرفی جوامع (بُعد کلان)
2 اثر مذاهب مختلف بر رفتارهای مصرفی افراد (تفاوت رفتار مصرفی پیروان مذاهب مختلف از بُعد خرد)
3 اثر مذهب در تابع مطلوبیت و رفتار مصرف کننده (تفاوت رفتار مصرف کننده مذهبی و غیر مذهبی در هر مذهب). 3 اثر مذاهب مختلف بر رفتارهای اقتصادی و مصرفی جوامع (بُعد کلان)
هنگامی که در پایان قرون وسطی، توسط نیروهای مسیحی در بخشهایی از سرزمینهای مسیحی نشین در دین مسیحیت تجدید نظر شد، رهبران مسیحی تجدید نظر طلب، قوانین اخلاقی کلیسا را به صورت جدیدی تفسیر کردند. از جمله تفاسیر آنها در زمینه مصرف، کار، مال اندوزی، کسب ثروت، منفعت و نظیر اینها بود. کالوین (Kalvin) که معروف ترین کشیش اصلاح طلب بود، برخلاف نظر مسیحیت سنتی، نه تنها با ثروت اندوزی عامه، بلکه با ثروت اندوزی کشیشان نیز مخالف نبود و حتی آن را در غنا بخشیدن به حیثیت آنها ضروری می دانست (وبر؛ 135). فرانکلین(Franklin) ، وقت را طلا می داند و باکستر،(Bakester) اتلاف وقت و بطالت را مهلک ترین گناهان بیان می کند (وبر؛ 136). باکستر همه را متعهد به کار می داند و هیچ استثنایی برای آن قائل نیست (وبر؛ 137). در دیدگاه پیوریتنها(Puritans) ، هدف الهی تقسیم کار، باید از طریق آثار آن شناخته شود که منافع اقتصادی خصوصی است (وبر؛ 138). پروتستانیسم نه تنها به مال اندوزی جنبه قانونی داد، بلکه آن را چنانچه صَرف لذتهای زودگذر نشود، به منزله مشیت الهی تلقی کرد (وبر؛ 147). همچنین پاکی و رفاه خانواده طبقه متوسط را یک آرمان محسوب می کرد. در کنار این دیدگاهها، مصرف زیاد و تجمل گرایی همچنان نکوهش می شد (وبر؛ 147). ماکس وبر در کتاب معروف خود (اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری، 1905 م.) با بیان مفصل این گونه دیدگاهها، نتیجه می گیرد که نظام سرمایه داری و پیشرفت آن، حاصل این اصلاح دینی است. (وبر؛ 150). او می گوید: این نگاه موجب توسعه یک زندگی اقتصادی عقلانی بورژوایی شد و مهمتر از همه، این جهان بینی، نه تنها عامل مؤثر توسعه این شیوه از زندگی، بلکه گاهواره انسان اقتصادی جدید نیز بود. البته این سودگرایی به مرور ماهیت دینی خود را از دست می دهد و در خصلت اقتصادی مستحیل می شود (وبر؛ 51149). دیدگاه وبر، درباره این که ایجاد نظام سرمایه داری و پیشرفت اقتصادی کشورهای مسیحی حاصل اصلاح دینی یعنی گرایش به مذهب پروتستان است، به عنوان اولین دیدگاه جدی بود که درباره اثر مذهب بر رفتارهای اقتصادی از جهت تفاوت تأثیر مذاهب مختلف بر اقتصاد ارائه شد. این دیدگاه، چالشهایی جدی بین اندیشمندان مختلف، از جمله جامعه شناسان و اقتصاددانان ایجاد کرد و موجب شد، مطالعات بسیاری در این زمینه صورت گیرد. می توان این مطالعات را به دو دسته تقسیم کرد.
یک دسته، این مسأله را از بعد کلان مورد توجه قرار داده اند و تفاوت رفتارها و موقعیت اقتصادی جوامع پیرو مذاهب مختلف را بررسی کرده اند و دسته دیگر به بررسی تفاوت رفتارهای فردی پیروان مذاهب مختلف پرداخته اند. به این دو دسته بررسیها اشاره می کنیم. 13 بررسیهای تاریخی انجام شده
بررسیهای انجام شده از بعد کلان، درباره تفاوت جوامع پیرو مذاهب مختلف با بررسی نظری وبر آغاز می شود. پس از آن بررسیهای تاریخی برای دوره مورد اشاره وبر (یعنی دوره ایجاد) و رشد سرمایه داری (1500 1800 م) صورت می گیرد. علاوه بر این، بررسیهای دیگری نیز با استفاده از داده های دوره معاصر بین جوامع صورت گرفته است که به این مجموعه اشاره می کنیم.
اساس نظریه ارائه شده از سوی وبر این است که در قواعد دینی پروتستان برخلاف دیدگاههای ارائه شده از سوی سران کاتولیک تجمع ثروت به خودی خود نفی نشده است، بلکه استفاده از ثروت برای رفاه زیاد و تجمل طلبی نفی شده است. به بیانی کلی تر تجمع ثروت تشویق شده بلکه کار نکردن و ناتوانی در اداره امور اقتصادی شخصی نکوهش شده است و مصرف زیاد نکوهش شده است (وبر، 48133). نتیجه این امر افزایش پس انداز و ایجاد زمینه انباشت سرمایه بوده است که موجبات رشد سرمایه داری و اقتصاد غرب (کشورهای پروتستان) را فراهم کرده است. پس، این نظریه بر دو پایه مذهبیِ تشویق افزایش ثروت و نکوهش افزایش مصرف استوار است. طبق این نظریه، نتیجه این نگاه مذهبی خاص پروتستان موجب افزایش سرمایه و رشد اقتصادی شده است (وبر، 148). به تبع این نتیجه، بیشتر پژوهشگرانی که در این زمینه مطالعاتی داشته اند، تلاش کرده اند، نتیجه این نظریه (یعنی تفاوت رشد اقتصادی) را مورد بررسی، آزمون یا نقد قرار دهند و کمتر در صدد بررسی اصل اثر مذهب بر مصرف بوده اند.
در مقابل این نظریه که فرهنگ پروتستان، بر اثر تشویق ثروت اندوزی و نکوهش مصرف، موجب رشد سرمایه و اقتصاد می شود، دیدگاههای مخالفی نیز ارائه شده است. عمده این دیدگاهها بر بررسیهای تاریخی و تجربی استوار هستند که به آنها نیز اشاره خواهیم کرد. از جمله تاونیTawney) - 1926) در یک بررسی تاریخی تلاش می کند، نشان دهد، نظرات وبر صحیح نیست. این مطالب بطور دقیق تر و جامع تر در بررسی ساموئلسونSamuelson) - 1993) ارائه شده است. ساموئلسون در بررسی تاریخی خود، توضیح می دهد که تقریبا همه نهادهای سرمایه داری که از سوی وبر به عنوان محصول جنبش اصلاح گری پروتستان مطرح می شود، پیش از مطرح شدن این جنبش هرچند در حد محدودتر وجود داشته اند. ساموئلسون در بررسی خود این نتیجه را می گیرد که بطور اساسی رهبران اولیه مذهب پروتستان، علاقه جدّی به موضوعات اقتصادی نداشته اند و اصلاح گری آنها جنبه مذهبی، اجتماعی بسیار قوی تری داشته است. حتی آنها فهم کافی در باره بازار نداشته اند و دیدگاه آنها درباره مفاهیم مصرف و اعتبار و بهره با دیدگاه رهبران مذهبی کاتولیک یکسان بوده است. در این بررسی تلاش می شود، شواهد تاریخی قابل دسترس از دوران مورد بررسی وبر که خلاف نظرات وبر را نشان می دهند، مورد اشاره قرار گیرد. از جمله در بین مناطقی که وبر می گوید پروتستان موجب رشد اقتصادی شده است، شواهدی ارائه می کند که نقض نظریه وبر را نشان می دهند.
دلاکروDelacroix) - 1995) نیز در یک بررسی، در این زمینه، برخی شواهد تجربی تاریخی را ارائه می کند، که نشان می دهد، برخی از پیشرفته ترین مناطق دوران مورد اشاره وبر، کاتولیک مذهب بوده اند. او شاهد دیگری می آورد که بیشتر ثروت بعضی از مناطق پروتستان نشین، متعلق به کاتولیکها بوده است. همچنین شایان ذکر است که در این زمینه، رابرت تولیسونRobert Tollison) - 1992) نیز در بررسی تاریخی خود با تفاوت در استدلالها و شواهد ارائه شده، به نتایج مشابهی دست می یابد.
در مقابل، تحقیقات دیگری نیز انجام شده است که نظریه وبر را تأیید می کنند. از جمله تروور روپرTrevor Roper) - 1963) در تحقیق خود درباره جمعیت تجار جمهوری آلمان در قرن هفدهم به این نتیجه می رسد که اکثریت افراد فعال در جوامع تجاری جمهوری آلمان در این قرن، کالوینیست بوده اند.
آلنAllen) - 1998) در تحقیق پیرامون دستمزد در اروپا طی سالهای 1500 تا 1750 میلادی، به این نتیجه می رسد، که دستمزد واقعی طی این دوره بطور متوسط در نمونه شهرهای پروتستان مورد بررسی 4% افزایش یافته است، در حالی که در نمونه شهرهای کاتولیک 19% کاهش داشته است.(4) 23 بررسیهای انجام شده در دوره معاصر
در بررسیهای تجربی مربوط به دوره معاصر که بر اساس نظریه وبر صورت گرفته است نیز، پژوهشهای دیگری در زمینه اثر اختلاف مذاهب بر رشد اقتصادی انجام شده است که به بعضی از آنها اشاره می کنیم.
از جمله مطالعاتی که اخیرا در این زمینه انجام شده، مطالعه بَرو Barro)- 2002) می باشد. بَرو در بررسی رابطه بین مذهب و توسعه اقتصادی، مطالعه خود را بر روی کشورهای مختلف بویژه کشورهای مسیحی نشین انجام داده است. او تلاش کرده است با استفاده از داده های مختلفی که به شیوه های گوناگون فراهم شده است. بررسی خود را انجام دهد. از جمله نتایج این تحقیق عبارتند از: گرچه دینداری همراه با توسعه اقتصادی، کاهش می یابد، اما ماهیت این رابطه با تغییر اندازه توسعه یافتگی تفاوت می کند.
مک کلری Mc Cleary) -2002) نیز در پژوهشی، بر مبنای نظریه وبر تلاش می کند، با استناد به مبانی مذهبی مذاهب اصلی جهان، رابطه بین اعتقاد به رستگاری و اعمال اقتصادی را در مذاهب مسیحیت (کاتولیک و پروتستان)، اسلام، هندو و بودیسم بررسی کند. او با تشریح این مبانی به این نتیجه می رسد که بین اعتقاد به پرداخت صدقه و اطمینان از پاداش اخروی در مذاهب مختلف رابطه مثبت وجود دارد. در مذاهب اسلام هندو و بودایی هر دو اینها زیاد، درکاتولیک اولی زیاد و دومی تا حدودی زیاد و در پروتستان هر دو کم است.
گویسو (Guiso)، ساپینزا(Sapienza) و زینگالز Zingales)- 2002) در پژوهشی با استفاده از داده های میدانی جمع آوری شده از صدها هزار نفر از مردم دارای مذاهب مختلف در 66 کشور جهان تلاش کرده اند، اثر مذاهب مختلف و مذهبی بودن (در مقابل مذهبی نبودن) افراد را بر روی نگرشهایی که برای رشد اقتصادی، مثبت ارزیابی می شود بررسی کنند. در این تحقیق عواملی مانند همیاری اجتماعی، حقوق قانونی، دولت و اقتصاد بازار مورد توجه بوده است. نتیجه پژوهش نیز آن است که بطور متوسط، مذهب روی نگرشهای مناسب برای رشد اقتصادی تأثیر مثبت دارد. تنها استثنا در این زمینه این است که افراد مذهبی، تمایل نژادی (بر اساس مذهب) بیشتری دارند.
در این زمینه همچنین می توان به پژوهشهایی نظیر مطالعات گلاه(Glah) و ووریس Vorhies) - 1989)، نیس بت Niss Bet) - 1989)، هیت، واترز و واتسون (1995) پالدام (1999) و مانند آنها نیز رجوع کرد.
در نهایت می توان گفت با مروری بر تاریخ اندیشه های اقتصادی، مطالعه «وبر» را نقطه عطف بررسیهای دین و اقتصاد می یابیم. هر چند اغلب مطالعات انجام شده درباره نظریه وبر از جمله شالوده بحث وبر توجیه تفاوتهای اقتصادی بویژه رشد اقتصادی بر حسب تفاوتهای مذهبی است، اما پایه های اصلی نظریه وبر بر دو محور پس انداز و مصرف استوار است. بر اساس نظر او، وجود دو انگاره مذهبی نکوهش مصرف زیاد و تشویق ثروت اندوزی (همراه با تشویق کار و نکوهش تنبلی) موجب انباشت سرمایه و در نتیجه باعث رشد اقتصادی کشورهای پروتستان نشین شده است. مطالعات تجربی انجام شده نیز نشان می دهند، در اغلب موارد، این ادعا قابل توجیه است. با این حال مطالعات انجام شده دیگر، در این زمینه برخی مذاهب را مشابه و برخی را متفاوت قلمداد کرده اند. هر چند این مطالعات در زمینه کل جوامع انجام شده است، اما زمینه ساز مطالعات مربوط به اثر مذهب بر رفتارهای اقتصادی در سطح خرد بوده است. 4 اثر مذاهب مختلف بر رفتارهای مصرفی افراد (از بُعد خرد)
در واقع می توان گفت، بخش اصلی نظریه وبر درباره این که باورهای مذهبی پروتستان باعث رشد اقتصادی بیشتر می شود، این است که رفتارهای اقتصادی بویژه رفتار مصرفی و درآمدی پیروان مذهب پروتستان از سایر مذاهب متفاوت می باشد. می توان گفت این نظریه بیشتر جنبه خرد و بین فردی دارد. در زمینه رابطه ابعاد مختلف رفتارهای اقتصادی افراد با مذهبی که از آن پیروی می کنند، تحقیقات مختلفی صورت گرفته است. در این جا برخی از این نوع تحقیقات را مرور می کنیم تا ابعاد مسأله و یافته های علمی در این زمینه روشن تر شود.
طی 40 سال اخیر، در غرب، تحقیقات مختلفی درباره رابطه بین رفتار فردی و متغیرهای مذهبی مختلف انجام شده است. بعضی از اینها با استفاده از مدلهای مصرف یا مدلهای مبتنی بر روابط اقتصادی، انجام شده اند که در ادامه بحث به آنها اشاره خواهیم کرد، اما بعضی از این مطالعات، صرف نظر از نوع مدل، به بررسی رابطه رفتارهای مصرفی و نوع مذهب پرداخته اند. در این میان بعضی بررسی کلی تر انجام داده اند و برخی بر روی رفتار مصرفی تمرکز کرده اند. از جمله می توان به این نوع تحقیقات به صورت ذیل اشاره کرد.
داگلاسDouglas) - 1976) از اولین افرادی بوده است که به صورت تجربی رابطه بین پیش زمینه ارزشهای اخلاقی (ملی) و رفتار مصرف کننده در سطح خرد را بررسی کرده است. او در تحقیق خود به این نتیجه رسید، که بین شغل و داشتن همسر غیر شاغل (خانه دار) با رفتار مصرفی، رابطه اندکی وجود دارد، در حالی که بین فرانسوی الاصل یا آمریکایی الاصل بودن زن خانواده و رفتار مصرفی، رابطه قوی تر وجود دارد.
یکی از تحقیقات مربوط به رابطه مذهب و مصرف، تحقیق هریشمنHirschman) - 1983) است. هریشمن در این تحقیق تلاش کرده است، رابطه بین پیروی از مذاهب پروتستان، کاتولیک و یهود را با انتخاب محل تفریح آخر هفته، وسیله نقلیه و نگهداری حیوان اهلی در منزل، بین آمریکاییان بررسی کند. نتیجه اخذ شده این است که بین مذهب در جامعه مورد بررسی و رفتارهای مصرفی یاد شده، رابطه معناداری وجود دارد.
از جمله تحقیقات دیگری که در این زمینه صورت گرفته است. تحقیق سود(Sood) و ناسوNasu) - 1995) می باشد که بر روی نمونه ای از ژاپنیها و پروتستانهای آمریکایی و با استفاده از پرسشنامه انجام شده است. در این تحقیق، چهار فرضیه در زمینه رابطه بین دینداری، ملیت و رفتار مصرف کننده در نظر گرفته شده است، از جمله نتایج حاصل در این زمینه عبارتند از: رفتار مصرفی ژاپنیها و پروتستانهای آمریکایی مورد بررسی بطور مشخصی از هم متفاوت است (ژاپنیها، پیروان یک دین درنظر گرفته شده اند). در این جا افراد ژاپنی به دو گروه مذهبی (متدین) و غیرمذهبی (یا کم مذهبی) و پروتستانها نیز به این دو گروه تفکیک شده اند که بین رفتار مصرفی افراد مذهبی و افراد کمتر مذهبی در ژاپن، تفاوت معناداری یافت نشد، اما بین رفتار مصرفی متدینها و غیرمذهبیهای پروتستان آمریکایی تفاوت معناداری به دست آمد.
تحقیقات دیگری نیز در این زمینه انجام شده است که نتایج مشابهی داشته اند: از جمله می توان رجوع کرد به مطالعات مایر(Mayer) و شارپSharp) - 1962)، گری لی Greeley) -1963)، لهررLehrer) -2002)، رالف پیلی Ralph) Pyle - 1992)، گای Gay) - 1991)، یاناکنIannaccon) - 1998)، گولدین (1992) و... .
با وجود این که اغلب مطالعات انجام شده، نشان دهنده تفاوتهای فردی بر حسب مذهب هستند، بر اساس برخی مطالعات نیز، بین بعضی مذاهب در این زمینه مشابهتهایی اصولی دیده می شود. برخی دیدگاهها، تفاوتهای فرهنگی یا تفاوتهای دیگر را نیز در این زمینه مؤثر دانسته اند. بر این اساس نمی توان همه تفاوتهای اقتصادی راتنها بر مبنای اختلاف مذهب افراد توجیه کرد. با این وجود، رفتارهای موردی افراد درباره مصرف برخی کالاها و خدمات، تحت تأثیر باورهای مذهبی، بویژه سطح رسوخ این باورها نزد افراد است. هر چند در کمتر مطالعه ای از این زاویه به بحث پرداخته شده است، اما اگر فردی اعتقاد به ناپسندی مصرف یک کالا یا خدمت یا انجام یک عمل داشته باشد، آن کالا یا خدمت را مصرف نخواهد کرد، یا کمتر مصرف می کند یا عمل را انجام نخواهد داد. از این رو اوامر و نواهی مذهبی بر این نوع رفتارها تأثیر می گذارند. چنانچه مذاهب از این جهت متفاوت باشند، رفتارهای پیروان آنها به صورت متناسب متفاوت خواهد بود. مذاهب الهی، همچون یهود، مسیحیت و اسلام در اغلب این اوامر و نواهی اشتراک نظر دارند و می بایست بررسی درباره پیروان آنها نتیجه یکسان بدهد. اما تفاوتهای نشان داده شده در مطالعات می تواند، از این ناشی شده باشد که در برخی از این مذاهب، بعضی اوامر و نواهی، تحریف شده و تغییر کرده اند. با این وجود در همه این مذاهب اثر اعتقاد داشتن به دین و اعتقاد نداشتن به آن می تواند بطور جدی تر وارد مباحث علمی شود. مطالعاتی در این زمینه ها صورت گرفته است که به آنها می پردازیم. 5 اثر مذهب در تابع مطلوبیت و تابع مصرف
بخشی از مطالعات مربوط به اقتصاد و دین، در ربع آخر قرن بیستم که توسط محققان غیر مسلمان انجام شده است، رفتارهای (و هزینه های) مذهبی را به عنوان بخشی از رفتارهای (هزینه های) کلی که انسان برای کسب مطلوبیت انجام می دهد، در نظر گرفته اند. این تحقیقات به تبع برخی از پژوهشهای انجام شده، در زمینه اقتصاد اسلامی از جمله تفکیک افق زمانی مصرف کننده مسلمان به دنیا و آخرت و حداکثر کردن مطلوبیت دنیوی و اخروی در نوشته های منذر کهف (در سالهای 1972 و 1974) مصرف را به دو بخش مذهبی و غیر مذهبی تقسیم کرده اند و برای هر یک، مطلوبیت جداگانه ای در نظر گرفته اند که جزیی از تابع مطلوبیت کل فرد (خانوار) می باشد. فرد (خانوار) موجودی (دارایی) خود را صرف تأمین کالاها و خدماتی می کند که بخشی از آن در راه مذهب و بخشی برای امور غیر مذهبی است تا مطلوبیت ناشی از این مصارف را درون تابع مطلوبیت خود حداکثر کند.
مبنای این نظریات، تبیین تفاوت رفتار، بین افراد پیرو مذهب و افراد سکولار (یا بی مذهب) در هزینه های مصرفی مذهبی و غیر مذهبی است. این نظریات در شکل ساده خود اثر مذهب بر روی تخصیص دارایی و زمان را برای افراد متدین تبیین می کنند. این نظریه در شکل پیشرفته تر اثر سرمایه انسانی مذهبی بر مقدار هزینه ها و زمان صرف شده برای فعالیتهای مذهبی را وارد مدل می کند. در شکل پیشرفته تر از آن نیز اثر کیفیت مذاهب، گروههای مذهبی و مراسم مذهبی آنها را وارد مدل می کنند. به این سه بُعد نظریه اشاره می کنیم.
تذکر این نکته در این جا مناسب است، که منظور از مصرف، بهره مندی از یک کالا یا خدمت است، در زمان حال یا آینده یا در دنیای پس از مرگ یا انجام عملی که منجر به مطلوبیت شود. کسب این کالا یا خدمت، نیازمند پرداخت هزینه است. کالاها و خدمات دنیوی، وضع مشخصی دارند و برای دستیابی به کالاها و خدمات اخروی باید هزینه آن رادر این جهان پرداخت کرد. بر این اساس هر پرداختی در نهایت یا منجر به کسب مطلوبیت دنیوی یا منجر به کسب مطلوبیت اخروی می شود. از این رو می توان هر نوع صرف مال و زمان را با هدف مصرف در نظر گرفت. 15 تابع مطلوبیت و تابع مصرف فرد مذهبی
در مطالعات غیر مسلمانان، اولین مطلب از این نوع، مقاله آزی(Azzy) و ارنبرگ Ehrenberg) - 1975) می باشد. این دومحقق مدلی تحت عنوان مدل تولید خانوار مذهبی (Religious Household Production) برای تبیین ساختار حضور در کلیسا و مشارکت مالی در امور کلیسا (اعانات) ارائه کردند. بر اساس این مدل، افراد (خانوارها) زمان و داریی خود را طوری به فعالیتهای غیر مذهبی و فعالیتهای مذهبی تخصیص می دهند که مطلوبیت آنها در زندگی این دنیا و زندگی پس از مرگ حداکثر شود. بر این اساس، هدف اصلی از فعالیتهای اقتصادی، تخصیص زمان و دارایی به مصرف دنیوی و مصرف اخروی است که باعث ایجاد مطلوبیت برای افراد (خانوارها) می شود. در این جا مسأله، چگونگی وارد کردن مطلوبیت مصرف کالاهای اخروی به تابع مطلوبیت مصرف کننده می باشد.
نویسندگان، یک تابع مطلوبیت به شکل معمول را تشریح می کنند که فرد (خانوار) در صدد حداکثر کردن همزمان مطلوبیت دنیوی و اخروی خود بر اساس آن است. شکل کلی تابع مطلوبیت این فرد، چنین است:
U = U (z 1,z2,...., zn, A)(1)
که در آن مصرف دنیوی با zt و مصرف آخرت با A نشان داده شده است.
مصرف دنیوی در هر دوره، مجموعه ای از کالاها و خدمات متداول خانوار است که بر اساس داده های (عوامل) زمان (Tt) و کالاهای در اختیار یا خریداری شده (×t) فرد (خانوار) تعیین می شود. پاداشهای اخروی نیز به مجموع فعالیتهای مذهبی فرد (خانوار) در طول زندگی (دوره های مختلف حیات دنیوی) بستگی دارد. می توان مجموعه این پاداشها را کالاها و خدماتی در نظر گرفت که هزینه آن در دنیا پرداخت می شود ودر آخرت برای مصرف در اختیار انسان قرار می گیرد و چنین نشان داده می شود:
R1, R2, R3, .... , Rn
این نیز در اصل به موجودی زمان و داراییهایی که فرد برای مصرف در فعالیتهای مذهبی در هر دوره درنظر گرفته است، بستگی دارد. بر این اساس خواهیم داشت:
Zt = Z (Tt و ×t)
Rt = R (Tt(2))t× و
A= A (R1, R2, .... , Rn)
آزی و ارنبرگ در مقاله خود تأکید می کنند، که ممکن است، رفتارهای مذهبی برای زمان حاضر نیز مطلوبیت ایجاد کند، اما مدل خود را به صورت ساده (یاد شده) ارائه می کنند که در آن فعالیتهای مذهبی تنها به مطلوبیت اخروی منجر می شود. با این وجود، این مدل می تواند، تحلیل خوبی از رفتارهای خانوارهای مذهبی ارائه کند. از جمله نکات دیگری که بر اساس نظر پژوهشگران در این مدل باید، در نظر داشت چنین است:
این مدل نوعی جایگزینی، بین زمان و پول را برای انجام فعالیتهای مذهبی، در خود لحاظ کرده است. به این صورت که شرایط کارایی ایجاب می کند، خانوارهایی که از زمان کمتری برخوردارند و دارای درآمد کافی (زیادتر) هستند، فعالیتهای مذهبی را به شیوه های هزینه بر (پرداخت پولی) انجام دهند و خانوارهایی که اعضای آن دستمزد کمتری دارند، فعالیتهای مذهبی را به صورت زمان بر، انجام دهند.
هنگامی که در این مدل قید بودجه (استاندارد) را برای دوره زندگی وارد کنیم با درنظر گرفتن این که اثرگذاری نهایی فعالیت مذهبی با افزایش سن کاهش نمی یابد، در مشاهدات تجربی دیده شده است، که فعالیتهای مذهبی با بالارفتن سن افزایش می یابد. این اثر که در سنین بالا وجود دارد (افزایش انجام فعالیتهای مذهبی) با این شرایط همراه است که منابع قابل اختصاص (از نظر کیفیت و مقدار منابع) برای زندگی اخروی در طول دوران زندگی با افزایش سن افزایش نمی یابد. در این بحث، اثر سن بر افزایش مشارکت مذهبی با توجه به افزایش معمول دستمزد به تبع سن، تا حدی کم توجیه می شود.
همچنین مشاهدات تجربی نشان می دهد با وجود این که افزایش دستمزد زنان در طول عمر با افزایش سن نسبت به مردان کندتر (کمتر) صورت می گیرد، ولی آنها با افزایش سن، مشارکت بیشتری در فعالیتهای مذهبی دارند. بر اساس این مشاهدات، این فرضیه آزی ارنبرگ که با افزایش سن، فعالیتهای مذهبی افزایش می یابد به صورت قوی تری تأیید شده است.
شاید بتوان گفت، اولین کار تجربی جدی براساس این نظریه، تحقیق ارنبرگ (1977) می باشد که سعی کرد، از طریق مطالعه میدانی، با اطلاعات نمونه ای از مردم امریکا، نظریه و فرضیه های تشریح شده در مقاله آزی ارنبرگ را آزمون کند. نتیجه بررسی ارنبرگ از رفتار مذهبی افراد چنین بود که با افزایش سن، فعالیتهای مذهبی (پرداخت مالی و اعمال مذهبی) افراد افزایش می یابد، بویژه در مورد زنان، ضریب قوی تر بوده است. همچنین با افزایش درآمد، مشارکت مالی در امور کلیسا (پرداختهای پولی مذهبی) افزایش می یابد. پس از ارنبرگ، تحقیقات دیگری نیز در این زمینه انجام شده است.
از جمله اولین تحقیقاتی که در زمینه مقدار فعالیتهای مذهبی و اقتصاد صورت گرفته، پژوهشی است که استارکStark) - 1972) انجام داده است. او در پژوهش خود، تلاش کرده است، رابطه بین سطح درآمد، با اعتقادات مذهبی و مقدار فعالیتهای مذهبی را در بین مردم آمریکا بررسی کند. در بررسی او، رابطه معناداری بین این متغیرها یافت نشد.
البته ممکن است مشکل در نحوه انتخاب شاخصها و متغیرها بوده باشد. با این حال، یاناکن (1992) تلاش کرد، چنین مطالعه ای را با دقت بیشتر برای آزمون رفتارهای گروههای مذهبی مختلف (مانند محافظه کار، لیبرال و دیگر گروهها) انجام دهد. در بررسی او برای کل افراد بین سطح درآمد و حضور در کلیسا رابطه منفی، ولی بین سطح درآمد و پرداخت کمک مالی به کلیسا رابطه مثبت به دست آمد، اما بین گروههای مختلف، گروههای محافظه کار و اصول گرا، هم در پرداخت کمک مالی و هم در مقدار حضور در کلیسا فعال تر بوده اند.
هوگ(Hoge) و یانگYang) - 1994) نیز در تحقیق مشابهی به این نتیجه می رسند که اعضای شاخه های لیبرال نسبت به اصول گرایان (شاخه های مذهبی تر) پروتستان سهم کمتری از درآمدشان را به کلیسا (کمک به کلیسا) اختصاص می دهند. همچنین بر اساس نتایج این پژوهش، از نظر اختصاص وقت، برای انجام اعمال مذهبی نیز چنین رابطه ای بین گروههای مذهبی تر با افراد معمولی وجود دارد.
نتایج حاصل از بررسی دیگری که توسط مرکز ملی تحقیقات نظرسنجی آمریکا - با استفاده از داده های جمع آوری شده، برای سالهای 90-1986 - انجام شده است، نشان می دهد، نسبت حضور در کلیسا (به صورت سالیانه) برای پیروان مذاهب پروتستان کمتر از کاتولیکهاست. نسبت حضور در کلیسای پروتستانهای اصول گرا، بیشتر از پروتستانهای دیگر (لیبرال) است. از نتایج دیگر این پژوهش، می توان گفت : سطح درآمد افراد، اثر معناداری بر روی حضور در کلیسا برای کل مسیحیان نداشته است؛ در حالی که برای کل مسیحیان اثر درآمد بر مقدار کمک مالی به کلیسا مثبت بوده است. با ثبات سایر شرایط، کمکهای پرداختی اصول گراهای پروتستان بیش از پروتستانهای دیگر (لیبرال) و این دو بیش از کاتولیکها بوده است.
آموزش نیز اثر مثبتی بر روی حضور در کلیسا برای همه گروهها داشته است. از نتایج دیگر این تحقیق نیز این است که پروتستانهای سیاه پوست در پرداخت کمک به کلیسا و حضور در کلیسا از پروتستانهای سفیدپوست فعال تر بوده اند. زنان نیز نسبت به مردان در حضور در کلیسا بیشتر عمل کرده اند (یاناکن 1998).
شوشانا نیومنShoshana Neuman) - 1986) نیز با پژوهش بر روی داده های زمانی دقیق روی کارگران یهودی مرد در اسرائیل نتایجی را به دست آورد که مدل ارائه شده توسط آزی ارنبرگ و از جمله اثرات U شکل سنی را تأیید می کرد.
ویلکس(Wilkes) ، بارنت(Burnett) و هاولHowell) - 1986) پژوهشی در زمینه رابطه دینداری و عوامل تعیین کننده مصرف، انجام داده اند که مقدار دینداری را با چهار عامل حضور در کلیسا، اهمیت دادن به ارزشهای مذهبی، پذیرش درونی مذهب و اعتقاد به ارزشهای مذهبی اندازه گیری کرده اند. وی پژوهش خود را در بین آمریکاییان انجام داده اند و بین دینداری و مقدار هزینه های مذهبی دوره زندگی، درآمد، سن، جنس ومانند آن رابطه معنادار یافته اند.
در مقابل، پژوهشهای میدانی که از سوی اولبریچ(Holler Urbrich) و والاسWallace) - 1983، 1984) انجام شد، نتوانست، هیچ توجیهی برای این که توقعات یا انتظارات اخروی، باعث مشارکت مالی مذهبی می شود و این نکته با بالارفتن سن افزایش می یابد، ارائه کند. همچنین این ادعا که نرخهای بالاتر گرایش زنان به مذهب را می توان با دستمزدهای پایین تر آنها تبیین کرد، نیز رد کردند. همچنین آزمونهای برابری همزمان پیرامون رابطه بین اعانات به کلیسا و حضور در کلیسا که از سوی سولیوان (1985) صورت گرفت نیز مدل آزی و ارنبرگ را تأیید نمی کند.
روی هم رفته روشن به نظر می رسد که هزینه فرصت زمانی برای رفتار مذهبی، هم در مقدار و هم در موقعیت زمانی انجام فعالیت برای اعمال مذهبی، تأثیرگذار است. همچنین برخی بررسیهای رگرسیونی بر روی داده های حاصل از پژوهشهای میدانی نشان می دهد که هر مقدار دستمزد افزایش می یابد، مقدار مشارکت مذهبی، شکل پولی تری به خود می گیرد، یعنی مقدار اعانات یا کمکهای مالی به کلیسا در مقایسه با نسبت حضور در کلیسا افزایش می یابد. این الگو در سراسر دوره زندگی (با بیشترین مشارکت پولی در بهترین سالهای کسب درآمد و بالاترین نرخهای حضور در کلیسا برای خانوارهای دارای کمترین دستمزد) در میان خانوارها و در میان شاخه های مختلف مذهبی تداوم می یابد.
آن شاخه های مذهبی که اعضایشان از سطوح درآمدی و آموزشی نسبتا بالایی برخوردارند، بر خدمات حرفه ای افرادی مانند رؤسای فرقه های مذهبی، آموزگاران و مدیران گروه سرایندگان کلیسا بسیار زیاد اتکا می کنند. آنها همچنین تمایل دارند تا میتینگها (جلسات) کمتر و کوتاهتری برگزار کنند و مراسم مذهبیی را که زمان کمتری می برند، مورد توجه قرار دهند.
در یک جمع بندی مختصر، می توان گفت مدل آزی ارنبرگ با مبانی مذهبی مطرح شده است. زندگی را به زندگی دنیوی و اخروی و به تبع آن مطلوبیت را به مطلوبیت دنیوی و اخروی تفکیک می کند. این ویژگی مهم مدل ازی اربزگ، است. هر چند این مطلب در نظرات کهف در سالهای قبل از آن مطرح شده است. با این وجود کهف، این مطلب را برای مسلمانان و ازی ارنبرگ آن را برای مسیحیان بیان کرده اند. مدل آزی ارنبرگ علاوه بر این ویژگی منطبق با نگاه مذهبی، ویژگی ساده بودن را نیر دارد که ویژگی مهمی برای ایجاد قابلیت تحلیل و نیز آزمون تجربی می باشد.
با این وجود، آزی ارنبرگ بحث خود در زمینه تخصیص درآمد و زمان به فعالیتهای مذهبی را در قالب تولید مذهبی خانوار مطرح می کنند، به این معنا که فرد با فعالیت (تخصیص زمان یا پول) خود خدمتی مذهبی ایجاد می کند که خود از آن مطلوبیت کسب می کند، اما در مدلهای بعدی که بر مبنای این مدل گسترش یافته اند، بحث مصرف بیشتر مورد توجه قرار گرفته است.
مدل آزی ارنبرگ علی رغم تمامی محدودیتهایش به علت سادگی و نیز به دلیل این که اساس تقریبا تمامی مدلهای بعدی اقتصادی پیرامون رفتار مذهبی در غرب می باشد، همچنان از اهمیت بالایی برخوردار است. گرچه مدلهایی که بعد از این مدل مطرح شده اند، فرضیات آن را گسترش داده اند، اما چارچوب مدل آزی ارنبرگ را حفظ کرده اند. 25 اثر سرمایه انسانی مذهبی بر مقدار هزینه ها واعمال (فعالیتهای) مذهبی
از لحاظ نظری علاوه بر زمان و دارایی، عوامل دیگری نیز بر مقدار فعالیتهای (اعمال و هزینه های) مذهبی مؤثرند. استیگلر(Stigler) و بیکرBecker) - 1977 (توضیح می دهند که تنها مقدار زمان و دارایی در اختیار فرد، در تخصیص به فعالیتهای مذهبی مؤثر نیستند، بلکه صبغه مذهبی فرد، مانند دانش مذهبی، آشنایی با مراسم و دکترین مذهبی، ارتباط با افراد مذهبی و نظیر اینها نیز در تخصیص مقدار زمان و دارایی به فعالیتهای مذهبی مؤثر است. این مجموعه عامل را سرمایه انسانی مذهبی می نامند. می توان در ترکیب با مدل آزی ارنبرگ اثر سرمایه انسانی مذهبی بر مقدار فعالیتهای مذهبی فرد (خانوار) را به صورت مدل زیر نشان داد:
R = R (Tt,tS ,t× ) (4)
که در آن نمادهای قبلی برقرار و نماد St نشان دهنده اثر سرمایه انسانی مذهبی در مقدار فعالیتهای مذهبی فرد (خانوار) می باشد. این مدل مانند مدل قبل وارد تابع مطلوبیت فرد می شود. نقد در این حالت مدل می تواند، اثرات عادت را نیز در عامل سرمایه انسانی منتقل کند. این عادت به نوعی، بخشی از اثر افزایش سن را دربر خواهد گرفت. بر اساس این مفهوم و ورود بحث سرمایه انسانی مذهبی، در مدل می توان گفت ممکن است، افراد به علت عادت و نظیر ان و نه برای کسب پاداش یا رستگاری در زندگی پس از مرگ، فعالیتهای مذهبی خود را افزایش دهند.
بر اساس دیدگاه سرمایه انسانی مذهبی، ممکن است با تغییر مذهب، اعمال مذهبی افراد کاهش بیابد، زیرا دانش، اعمال، سنتها و دکترین مذهبی در مذاهب مختلف متفاوت است. از این رو افرادی که به مذهب جدید می پیوندند، از سرمایه انسانی کمتری در مذهب جدید برخوردارند. سرمایه مذهبی در طول عمر فرد و توسط والدین، دوستان، هم کیشان، آشنایان، حضور در مراسم مذهبی یا مطالعات طول عمر افزایش می یابد.
از جمله مطالعات تجربی انجام شده در این زمینه توسط یاناکن (1990) انجام شده است. او تلاش کرده با استفاده از داده های منتشر شده توسط منابع مختلف که بر اساس مطالعات میدانی به دست آمده اند، اثر سرمایه انسانی مذهبی، زمان و دارایی را بر روی فعالیتهای مذهبی آزمون کند. او در این مقاله تلاش می کند، الگوهای مشاهده شده از تغییر فرقه ای مذهب، ازدواج بین مذهبی، سن تغییر مذهب، ارتباط بین حضور و پرداخت کمک مالی به کلیسا، اثر آموزش (تربیت) و ازدواج داخل مذهبی بر روی مشارکت در فعالیتهای مذهبی را تبیین کند. نتایج حاصله در این تحقیق چنین نشان می دهند که مدلهای سرمایه انسانی با شرایط یاد شده از پشتیبانی تجربی خوبی برخوردارند. از جمله نتایج کلی این تحقیق نیز چنین است :
هنگامی که افراد به سن بلوغ می رسند و تصمیم به انجام اعمال مذهبی می گیرند، به سمت آن شاخه های مذهبی می روند که والدین آنها پیرو آن شاخه ها بوده اند. افرادی که در این سنین تغییر مذهب می دهند، به سمت مذاهبی گرایش دارند که در محیط اجتماعی زندگی آنها حاکم بوده است. همچنین بیشتر تغییر مذهبها (در نمونه مورد بررسی) بین مذاهب نزدیک به هم صورت گرفته است. تغییر مذهب مانند تغییر شغل، اغلب در اوایل دوران زندگی که تلاش برای سازگاری با محیط انجام می شود، صورت گرفته است. در طول زمان با افزایش سن، منافع تغییر مذهب کاهش و هزینه های آن افزایش می یابد. در نتیجه، تغییر مذهب در سنین بالا به ندرت انجام می شود.
چون مذهب زن و شوهر به عنوان داده های مکمل عمل می کنند، ازدواجهای بین مذهبی کمتر دوام داشته اند، در حالی که ازدواجهای درون مذهبی دوام بیشتری داشته اند. علاوه براین، همان نیروهایی که گرایش به مذهب والدین را ترغیب می کند، ازدواج داخل مذهبی را تقویت می کند. چنانچه در ازدواجهای بین مذهبی یکی از دو زوج به مذهب همسر تغییر مذهب می دهند، دوام ازدواج بیشتر می شود، زیرا منافع (و مطلوبیتهای) مذهبی افزایش می یابد. (یاناکن، 1990).
نظریه اثر سرمایه انسانی مذهبی از این جهت که علاوه بر درآمد و زمان فرد، یک عامل مذهبی رانیز وارد مدل می کند، یک پیشرفت علمی در زمینه اثر مذهب بر رفتار مصرف کننده محسوب می شود. اما در این زمینه نکات قابل تأملی نیز وجود دارد. از جمله این که عامل سرمایه انسانی مذهبی به خوبی قابل اندازه گیری نیست و ملاک مشخص و قابل اتکایی برای آن نمی توان یافت. به همین علت مطالعات تجربی در این زمینه کمتر بوده است.
علاوه بر اینها، اثر سرمایه انسانی در بسیاری از موارد از عوامل دیگر قابل تفکیک نیست، از جمله، این مدل می تواند اثرات عادت را نیز در عامل سرمایه انسانی منتقل کند. این عادت به نوعی، بخشی از اثر افزایش سن را دربر خواهد گرفت. بر این اساس ممکن است افراد به علت عادت و مانند آن و نه برای کسب پاداش یا رستگاری در زندگی پس از مرگ، فعالیتهای مذهبی خود را افزایش دهند. این کار هیچ جنبه اخروی ندارد، از این رو مطلوبیت این افراد دنیوی خواهد شد و نمی توان آن را در قالب مطلوبیت اخروی لحاظ کرد.
مهمتر از همه این که عامل سرمایه انسانی به شکل مطرح شده، موجب تقویت اعتقادات و ایمان می شود و بهتر است آن را در قالب اثر ایمان بر مصرف یا فعالیت مذهبی گنجاند. 35 اثر گروهها و مؤسسات مذهبی
ویژگیهای مختلف مذاهب یا گروهها و مؤسسات مذهبی نیز می تواند بطور جدی بر مقدار مشارکت افراد در فعالیتهای مذهبی مؤثر باشند. در واقع آنچه که در نظریه آزی ارنبرگ به عنوان تولید خانوار مطرح می شد، تولید نهادهای مذهبی است. گروهها و مؤسساتی که فرقه یا شاخه ای از مذهب را دارند، خدماتی ایجاد می کنند که افراد یا خانوارهای پیرو آنها با برخورداری از خدمات آنان می توانند عبادت انجام دهند و متناسب با این عبادت، انتظار داشته باشند که در آخرت پاداش خواهند گرفت و به رستگاری در زندگی پس از مرگ می رسند. در واقع بر اساس این ایده جدید اگر خانوار تولید کالا و خدمت مذهبی می کند، در قالب کلیسا یا گروهها و نهادهای مذهبی است.
بر اساس مباحث نظری مربوط به اثر گروهها ونهادهای مذهبی بر مقدار فعالیتهای مذهبی، علاوه بر زمان، دارایی و سرمایه انسانی مذهبی، ویژگیهای گروهها و نهادهای مذهبی نیز بر مقدار احساس رضایت یا تهذیبی که فرد ازمشارکت در فعالیتهای مذهبی به دست می آورد مؤثر می باشد. در این جا مذهب یا گروه و فرقه مذهبی به عنوان مؤسسه ای تلقی می شود که خدمات مذهبی مانند خدمات عبادی، توصیه های مذهبی، فعالیتهای خیریه و خدمات نیمه عمومی (یا شبه عمومی) نظیر اینها را ارائه می کند.
پیروان مذاهب با مشارکت در فعالیتهای مذهبی از این خدمات بهره مند می شوند. یکی از ویژگیهای مهم مورد بحث در این جا، ویژگیهای خود مراسم است. چنانچه مراسم مذهبی با شکوه تر برگزار شود، افراد بیشتری در آن حضور یابند، حضور قلب افراد را افزایش دهد، به عمق و ژرفای وجود نفوذ کند و ویژگیهایی مانند اینها را داشته باشد، افراد از حضور و مشارکت در فعالیتهای مذهبی احساس رضایت بیشتری خواهند کرد.
این ویژگیها به خود افراد با زمان، دارایی و سرمایه انسانی مذهبی ثابت آنها که صرف مشارکت مذهبی می شود، بستگی خاصی ندارد، بلکه به ویژگیهای گروه یا نهاد مذهبی (مانند کلیسا یا مذهب و فرقه) بستگی دارد. بر این اساس ویژگیهای این فعالیتها، عامل مؤثری بر مقدار مشارکت افراد در فعالیتهای مذهبی است. اگر این عامل را کیفیت مراسم بنامیم، می توان مدل موجود برای فعالیتهای مذهبی را به صورت زیر کامل کرد :
R = Rt (Tt, ×t, St, Q)(6)
که در آن Q نشان دهنده کیفیت گروه است که تابعی از ویژگیهای فعالیتهای مذهبی گروهها (یا نهادها و مؤسسات) مذهبی می باشد (کارcarr و لاندا Landa - 1983، همچنین سولیوان 1985، یا ناکن 1992 و والیسWallis - 1990).
در مباحث جدیدتر علاوه بر کیفیت گروه، فرقه یا مذهب به کیفیت سایر افراد مشارکت کننده در مراسم نیز توجه ویژه می شود. به این معنا که چنانچه افراد دیگر با حضور قلب بیشتر عبادت کنند، فعال تر و مستمرتر در مراسم شرکت کنند، با دیگران با روی باز برخورد کنند، مشتاقانه تر حضور یابند و اعمال دیگری مانند این را که موجب کسب رضایت و مطلوبیت بیشتر دیگران را فراهم آورد، انجام دهند، بی شک افراد تمایل بیشتری به مشارکت در فعالیتهای مذهبی خواهند یافت. در مقابل چنانچه افراد با بی میلی در مراسم شرکت کنند، حضور گاه و بی گاه داشته باشند، با دیگران با خوشرویی رفتار نکنند و اعمالی این گونه انجام دهند، رغبت دیگران را برای مشارکت در فعالیتهای مذهبی کاهش می دهند (یاناکن، 1988 و مورایMurray - 1995)
یاناکن در پژوهشی (1992) به بررسی ابعاد مختلف تغییر مذهب و پیوستن به فرقه های مذهبی پرداخته است که از جمله نتایج آن، این است که چون پیوستن به فرقه های کوچک (اغلب اصول گرا) مستلزم تحمل کردن برچسب مذهبی بودن و رعایت کردن قواعد شدیدتر مذهبی در زمینه های مختلف از جمله عبادت، خوراک، پوشاک، روابط با جنس مخالف و مانند اینها است که در مجموع موجب عزلت و کناره گیری بیشتر از جامعه می شود، برای افراد هزینه های بالایی دربر دارد. در نتیجه افرادی که دارای هزینه فرصت (دستمزد) بیشتری در جامعه هستند، برایشان پیوستن به این فرقه ها هزینه برتر است. بنابراین این گونه افراد کمتر به فرقه های خاص می پیوندند. در مقابل، بطور نسبی اعضای این فرقه ها بیشتر از افرادی هستند که دارای هزینه فرصت اجتماعی کمتری می باشند.
مونتگومریMontgomery) - a 1966) با بررسی رفتار تغییر مذهب، بحث پویاتری را در این زمینه ارائه کرد. بر اساس بررسیهای او، بالا بودن هزینه های اجتماعی و اقتصادی پیروی از فرقه های مذهبی سخت گیر، موجب می شود، افراد از این فرقه ها خارج شوند و به گروهها یا مذاهب آسانگیرتر بپیوندند. اما اگر افراد در این فرقه ها از سرمایه انسانی مذهبی بیشتری برخوردار باشند، هزینه های اجتماعی و اقتصادی بیشتر را، آسان تر تحمل می کنند. از این رو پیوستن، باقی ماندن یا خارج شدن از این فرقه ها، بستگی زیادی به سرمایه مذهبی افراد دارد.
بر اساس بررسی مونتگومری هنگامی که کودکانی که والدینشان عضو این فرقه ها هستند یا به هر علت دیگر جذب این فرقه ها شده اند، به سن تکلیف مذهبی می رسند، به سران مذهبی فشار وارد می کنند که تقاضای مشارکت در فعالیتهای مذهبی را برای آنان کاهش دهند. چنانچه این تقاضا برآورده نشود، تمایل به خروج از فرقه زیاد می شود. بنابراین در نهایت ممکن است، موجب انتقال افراد از فرقه ها به کلیساهای بزرگ تر (که آسانگیر هستند) شود.
با بررسی رابطه بین مقدار پرداخت اعانه (کمک) به کلیسا و اندازه پیروان کلیساهای مختلف، سولیوانSullivan) - 1985) و زالسکی (Zaleski) و چک Charles E. Zech) - 1994) به این نتیجه رسیده اند که بین نرخ سرانه پرداخت کمک مالی به کلیسا و نیز فعالیتهای دیگر مذهبی با تعداد پیروان حاضر در تجمعات و مراسم مذهبی، رابطه منفی وجود دارد. زالسکی و چک مطالعه خود را گسترده تر انجام داده اند و پیروان مذاهب کاتولیک و پروتستان را دربر گرفته است. نتیجه این بررسی چنین است که برای کلیساها و پیروان هر دو مذهب در این زمینه رفتار یکسانی وجود داشته است. علاوه بر این، بررسی ایشان به این نتیجه منجر شده که مشارکت مالی مذهبی کاتولیکها، بسیار کمتر از (حدود دوسوم تا نصف) مشارکت مالی مذهبی پروتستانها است. جالب این است که اختلاف تعداد مشارکت کنندگان در فعالیتهای مذهبی 35% از این اختلاف نرخ سرانه را می پوشاند. البته لیپفوردLipford) - 1995) در تحقیق دیگری پس از توصیه پاپ به مشارکت بیشتر در بررسی خود پیرامون مراسم مذهبی باپتیستها، اسقفی ها و مشایخیها در کارولینای شمالی به این نتیجه می رسد که بین تعداد اعضای مشارکت کننده در مراسم مذهبی با مقدار پرداخت سرانه مالی آنها به کلیسا رابطه مثبت وجود دارد. این نتایج دوگانه، بررسیهای بیشتر یا داده های کامل تر و جدیدتر را طلب می کند.
با تأملی در دیدگاههای ارائه شده درباره اثر گروهها و مؤسسات مذهبی می توان به این نکته پی برد که هر چند این نظر به عنوان مکمل مباحث قبلی مطرح است، اما این دیدگاه از لحاظ ماهیت، اندکی با دو نظر قبلی متفاوت است. این تفاوت به نگاه دنیوی و اخروی اینها باز می گردد. در بحث آزی ارنبرگ بطور صریح، مطلوبیت جهان پس از مرگ (آخرت) در کنار مطلوبیت دنیا توسط افراد مطرح می شود. در بحث سرمایه انسانی نیز تا حدودی چنین است، اما در بحث اثر گروهها و مؤسسات مذهبی، مطلوبیت حاصل از ویژگیهای گروهها بیشتر جنبه دنیوی دارد. این مطلوبیت در زمان انجام عبادت (و فعالیت مذهبی) حاصل می شود و این نوع مطلوبیت است که افراد را جذب یک گروه می کند یا موجب طرد گروه توسط فرد می شود.
با این حال نمی توان انکار کرد که مطلوبیت دنیوی نیز می تواند، موجب جلب افراد به فعالیتهای مذهبی شود. در این حالت، فرد مطلوبیت این فعالیت را با مطلوبیت سایر فعالیتهای دنیوی با شرایط مساوی مقایسه می کند. 6 نقد و بررسی نهایی
بطور کلی می توان نقطه عطف مطالعات علمی انجام شده در زمینه دین و اقتصاد را، مطالعه ماکس وبر دانست که مذهب پروتستان را عامل کاهش مصرف، افزایش تولید و در نتیجه انباشت سرمایه و رشد سرمایه داری بیان می کند. هرچند نظریه وبر معطوف به شکل گیری سرمایه داری است، اما بر دو پایه کاهش مصرف و افزایش ثروت استوار است که از این جهت، می توان گفت: اولین نظریه ای است که مذهب را با مصرف مرتبط می کند. از آن پس مطالعات مختلفی در این زمینه و زمینه های دیگر انجام شده است. بعضی از پژوهشهای انجام شده، نظریه وبر را تأیید می کنند و بعضی نیز جنبه هایی از آن را رد می کنند. با این وجود اغلب این تحقیقات این نکته را که مذهب عامل مؤثری در نگرشها و رفتارها از جمله رفتارهای اقتصادی می باشد را تأیید می کنند.
مطالعات انجام شده در دوره های معاصر نیز نشان می دهد، تفاوتهای اقتصادی جوامع با تفاوتهای مذهبی و دین رابطه دارند. در این زمینه مطالعات در سطح خرد نیز این مطلب را تأیید می کنند که تفاوتهای مذهبی افراد با تفاوت رفتارهای اقتصادی و از جمله تفاوت رفتارهای مصرفی رابطه دارند.
هرچند نظریه وبر، قریب به یک قرن، مورد بحث اندیشمندان اقتصاد و جامعه شناسی بوده است. اما مطالعات انجام شده، تنها به این یک نکته ختم نشده است. طی 30 سال اخیر بویژه در زمینه نظریه پردازی رفتار مصرف کننده تحت تأثیر دین، مطالعات بسیار گسترده ای انجام شده است. علاوه بر مباحث مطرح شده حول نظریه وبر، در مباحث نظری موجود در زمینه رابطه دین و رفتار مصرف کننده، بطور کلی سه جنبه اصلی وارد نظریه شده است: یکی اثر دین داشتن بر رفتار با هدف اخروی، دوم اثر سرمایه انسانی مذهبی بر مقدار تخصیص زمان و دارایی برای فعالیتهای مذهبی (با هدف اخروی) و سوم اثر گروه مذهبی (یا نوع مذهب) در مقدار تخصیص زمان و دارایی برای فعالیتهای مذهبی است.
بر اساس نظریه های یاد شده، درباره رفتار مصرف کننده تحت تأثیر دین، می توان گفت: مصرف کنندگان متدین (مذهبی) نسبت به مصرف کنندگان غیر مذهبی (سکولار)، مصرف متفاوتی دارند. در تابع مطلوبیت مصرف کنندگان متدین، فعالیت برای آخرت دارای مطلوبیت است، در حالی که برای مصرف کنندگان غیرمذهبی، فعالیت برای آخرت معنادار نمی باشد. به همین تناسب، می توان گفت: مصرف کنندگانی که تدین زیاد دارند در مقابل افراد کم تدین و بویژه متناسب با درجات مختلف تدین باید تفاوت رفتاری داشته باشند. به این معنا که باید اثر فعالیت (هزینه کردن یا صرف زمان) برای آخرت در تابع مطلوبیت افراد با درجات تدین مختلف، متفاوت باشد و نزد متدینها مطلوبیت زیاد و نزد غیر متدینها مطلوبیت کم داشته باشد. این بحث وارد نظریه ها نشده است. بویژه این که در این جا نیازمند وارد کردن یک عامل به عنوان مقدار تدین هستیم که در این نظریه ها بطور مشخص به آن پرداخته نشده است. به این معنا که در نظریه های ارائه شده، تفاوت کلی متدین و بی دین مطرح شده است، اما تفاوت درجات تدین و ملاک آن مطرح نیست.
درباره اثر سرمایه انسانی مذهبی نیز اینطور نیست که سرمایه انسانی مذهبی بتواند بطور مشخص به عنوان یک ثروت در حال مصرف شدن وارد نظریه شود. به نظر می رسد سرمایه انسانی مذهبی با تعاریف ارائه شده از سوی نویسندگان یاد شده به صورتی سکولار وارد نظریه شده است. در حالی که صبغه مذهبی فرد می تواند عاملی برای افزایش ایمان او باشد و این ایمان است که باعث افزایش فعالیتهای با هدف اخروی می شود. علاوه بر این، اثر عواملی مانند عادت، تغییر فرهنگ، دورویی و مانند اینها می تواند در عمل و تجربه با عامل سرمایه انسانی مخلوط شود و محققان را به اشتباه بیاندازد.
اما اثر گروهها و مؤسسات مذهبی نیز دارای این نقد می باشد که گروه مذهبی عاملی برونزا است و چنانچه این عامل را به صورت یاد شده در نظر بگیریم، دین درونی تبدیل به دین صوری و به نوعی منطبق با نظریه های سکولار می شود. بویژه این که در این حالت اعمال مذهبی به خودی خود و بدون این که برای جلب رضایت خدا یا کسب پاداش اخروی انجام شود، واجد مطلوبیت می شود و در آن، عمل برای خدا و کسب پاداش فراموش شده است و این با واقعیت دین و اعمال دینی انطباق ندارد.
در مجموع می توان گفت نگاه موجود و حاکم بر این نظریه ها (بویژه بحث سرمایه انسانی و اثر مؤسسات و گروهها) در زمینه دین، نگاه «دین دنیایی شده» است. این نگاه به دین با واقعیت ادیان تفاوت اساسی دارد. هر چند ممکن است بعضی از این نظریه پردازان یا پژوهشگرانی که در این زمینه تحقیق کرده اند و در این جا نامشان ذکر شد به این نوع نگاه دینی معتقد نباشند، اما از نظریه های یاد شده این نوع نگاه برداشت می شود. با این حال این نظریه ها برای انطباق با اصول دینی باید راهی بسیار بیشتر را بپیمایند. بویژه در دین اسلام، این نوع نگاهها به دین قابل پذیرش نیست. از این رو علی رغم این که طی سه دهه اخیر مطالعات اقتصاد و دین بویژه در زمینه رفتار مصرف کننده تحت تأثیر مذهب رشد زیادی داشته است، اما این مطالعات از نظر مبانی دینی ضعیف هستند. همچنین از لحاظ سازگاری درونی و تنقیح عوامل دینی مورد اشاره نیز، ابهامهای قابل توجهی دارند. بر این اساس راه جدی و طولانی تری را برای پیشرفت می طلبند. فهرست منابع و مآخذ
1- A Formal Model of Church and Sect (1988); Amer.J.Soc., Supplement, 94, pp. 241-68.
2- Allen, Douglas W. Other (1991) in the Church A Property Rights Approach, J. Econ. Behave. Organ., 27 : 1 P.P. 97-117.
3- Allen, R.C. (1998) The Great Divergence : Wages and Prices in Europe from the Middle Ages to the First World War; University of British Columbia Press.
4- Anderson, Gary M. (1988) Mr. Smith and the Preachers: The Economics of Religion in the Wealth of Nations; J. Polit. Econ., 96 : 5 , pp 1066-88
5- Anderson, Gary M. and Tollison, Robert D. (1992) Morality and Monopoly : The Constitutional Political Economy of Religious Rules,; Cato J.m, 12 : 2 pp. 373-92.
6- Andrew Cunningham (2000) Science and Religion in the Thirteenth Century Revisited : The Making of St. Francis the Proto - Ecologist Part1: Creature not Nature; stud; Hist. Phil. Sci, Vol. 31, No.1, p.p. 613-43.
7- Azzi, Corry and Ehrenger; Ronald G. (1975) Household Allocation of Time and Church Attendance,; J. Polit. Econ., 83 : pp. 27-56.
8- Bainbridge, William S. (1989) The Religious Ecology of Deviance,; Amer. Soc. Rev., 54 : 2, pp. 288-95.
9- Barro, Robert J.and Mc Cleary, Rachel M. (2002) Religion and Political Economy in an International Panel; NBE R Working Paper, No 8931, May.
10- Beisner, E. Calvin (1989) Christian Economics : A System Whose Time Has Come? ; Lynchburg : Liberty University.
11- Blum, Urlich and Dudley, Leonard (2001) J.Evolutionary Economics; p.p. 207-230.
12- Carr, Jack L. and Landa, Janet T. (1983) The Economics of Symbols, Clan Names, and Religion; J. Legal Stud., 12 : 1 pp. 135-56.
13- Chiswick, Barry R. (1983) The Earnings and Human Capital of American Jews; J. Human Res., 18 : 3, pp. 313-36.
14- Contemplations on the Economic Approach to Religious Behavior (1996b); Amer. Econ Rev., 86 : 2, , pp. 443-47.
15- Delacroix, Jacques. (1992) A Critical Empirical Test of the Common Interpretation of the Protestant Ethic and the Spirit of Capitalism; Paper Presented on meethings of Int. Assoc. Business & Society in Leuven, Belgium.
16- Douglas, S.P. (1976) Cross - National Comparisons and Consumer Sereatypes: A Case Study of working and Non - Working Wives in the U.S. and France; J. Consumer Research; June P.P. 12-20.
17- Durkheim, Emile. [1915] 1965. The Elementary Forms of the Religious Life. Translated by Joseph W. Swain. New York : Free Press.
18- Durkin, John T., and Greeley, Andrew M (1991) A Model of Religious Choice Under Uncertainty : On Responding Rationally to the Nonrational; Rationality and Society, 3:2, pp. 178-96.
19- Ehrenberg, Ronald G. (1977) Household Allocation of Time and Religiosity : Replication and Extension; J. Polit. Econ. 85 : 2, pp. 415-23.
20- Ekelund, Robert B. Jr., Hebert, Robert F. and Robert D. Tollison. (1989). An Economic Model of the Medieval Church : Usury ans a Form of Rent Seeking, J. Law, Econ., Organ., 5:2, pp. 307-31.
21- Ekelund, Robert B. et al. (1996) Sacred Trust : The Medieval Church as an Economic Firm; New York : Oxford U. Press.
22- Ellison, Christopher G. (1991) Religious Involvement and Subjective Well - being; J. Health & Soc. Behav., 32 : 1 , pp. 80-99.
23- Evans, T. David et al. (1995) Religion and Clime Reexamined : The Impact of Religion, Secular Controls, and Social Ecology on Adult Criminality Criminology, 33:2 , pp. 195-224.
24- Finke, Roger and, Stark, Rodney (1988) Religious Economies and Sacred Canopies : Religious Mobilization in American Cities 1906; Amer. Soc. Rev., 53 : 1, pp. 41-49.
25- Gabaix,x. (1999) Zipf's law and the Growth of Cithies; J, American Economic Reviw, No. 2, P.P. 129-132.
26- Gaiso, Luigi, & Sapienza, Paola, & Zingales, Luigi (2002) People's Opium? The Economic Effect of Religion; Preliminary and Incomplet Version, April.
27- Gay, Craig M. (1991) With Liberty and Justice for Whom? The Recent Evanglical Debate over Capitalism Grand Rapids; MI : Eerdmans.
28- Glahe, Fred and Vorhies, Frank (1989) Religion, Liberty and Economic Development : An Empirical Investigation; Public Choice, 62 : 3, pp. 201-15.
29- Goldin, Liliana R. (1992) Work and Ideology in the Maya Highlands of Guatmala : Economic Beliefs in the content of Occupational Change; Economic Developmend and Cultural, Changel University of chicago. P.P. 103-123.
30- Greeley, Andrew M. (1963) A Note on the Origins of Religious Differences; J. Scientific Studies of Religioun, Vol. 3, P.P. 21-31.
31- Greeley, Andrew M. (1989) Religious Change in America; Harvard U. Press.
32- Heath, W.C. and Waters, M.S. and Watson, J.K. (1995) Religion and Economic Welfare : An Empirical Analysis of State Per Capita Income; J. Economic Behavior & Organization, Vol. 27, P.P. 129-142.
33- Heaton, Timothy B. & Pratt, Edith L. (1990) The Effects of Religious Homogamy on Marital Satisfaction and Stability; J. Family Issues, 11:2, pp. 191-207.
34- Hirschman, Elizabet C. (1983) Religious Affiliati on and Consumer Processes : An Initial Paradigm in Jagdish N. Sheth ed.Research in Morketing, JAI Press, Green wich.CT.
35- Hoge, Dean R. and Yang, Fenggang; (1994) Determinants of Religious Giving in American Denominations: Data from Two Nationwide Surveys; Rev.Rel.Res., 36: 2, pp. 123-48.
36- Human Capital in Religious Communes (1995b): Literacy and Selection of Nineteenth Century Shakers; Explor. Econ. Hist, 32 : 2, pp. 217-35.
37- Iannaccone, Laurence R. (1984) Consumption, Capital and Habit Formation with an Application to Religious Participation. U.Chicago : ph.D.Dissertation.
38- Iannccone, Laurence R., Roger, Strak and Rodney Stark. (1997) Deregulatin Religion: The Economics of Church and State; Econ. Inquiry, 35: 2, pp. 350-64.
39- Introduction to the Economics of Religion (1998); J.Economic Literature, Vol. 36, P.P. 1465-97.
40- Kahf, Monzer; (1973) A Contribution to the study of the Economics of Islam; Utah U.S.A., Univ. of Utah S.L.C. July.
41- Kahf, Monzer (1974) A Model of the Household Decisions in Islamic Economy : in Association of Muslem Social Scientists; Procceding Third National Seminar, Gary Indiana, May p.p. 19-28.
42- Kuran, Timur (1993) The Economic Impact of Islamic Fundamentalism; in Fundamentalisms and the State : Remaking Polities, Economies, and Militance. Martin E. Marty and R. Scott Appleby, eds; Chicago : U. Chicago Press, pp. 302-41.
43- Lehrer, Evelyn (1996) The Role of the Husband's Religious Affiliation in the Economic and Demographic Behavior of Families; J. Sci. Study Rel., 35:2, pp. 145-55.
44- Levin, Jeffrey S. (1994) Religion and Health : Is There an Association, Is It Valid, and Is It Causal?; Soc. Sci. Med., 38:11, pp. 1475-82.
45- Lipford, Jody W., McCormick and Robert E. , and Tollison , Robert D (1993) Preaching Matters; J. Econ. Behav. Organ., 21:3, pp. 235-50.
46- Loy, David (1997) Religion and the Market; Japan: Bunyo, Faculty of International Studies.
47- Mayer, Albert J. and Sharp, Harry (1962) Relogious Prefernece and Worldly Success; American Sociological Review.
48- McCleary, Rachel M. (2002) Salvation nad Economic Incentives; PRPES Working Paper, May
49- Medoff, Marshall H. (1993) An Empirical Analysis of Adoption; Econ. Inquiry, 31:1, pp. 59-70.
50- Montgomery, James D. (1996a) Dynamics of the Religious Economy : Exit, Voice, and Denominational Secularization; Ration. & Soc., 8:1, pp, 81-110.
51- Murray, John E (1995a) Determinants of Membership Levels and Duration in a Shaker Commune, 1780-1880; J. Study Rel., 1995a, 34: 1, , pp. 35-48.
52- Nature Not Creature; (2001) Vol, 32. No.1. pp, 69-98.
53- Neuman, Shoshana (1986) Religious Observance within a Human Capital Framwork : Theory and Application; App. Econ., 18: 11, pp. 1193-202
54- Paldam, Martin (1999) Corruption and Religion Adding to the Economic Model? Center for Dynamic Modeling in Economics, Working Paper No. 21.
55- Postouten ko, Kirill (2001) Imaginary Ethnicity; American Behavioral Scientist, Vol 45, No 2, Oct P 285-95.
56- Progress in the Economics of Religion (2001); Santa Clara: Santa Clara University, CA95053.
57- Pyle, Ralph E. (1993) Faith and Commitment to the Poor: Theological Orientation and Support for Government Assistance Measures; Soc. Rel., 1993, 54:4, pp. 385-401
58- Religion and Economic Action: The Protestant Ethic, The Rise of Capitalism and the Abuses of Scholarship; J. Sci. Study Rel., 34 : 1 pp. 126-27.
59- Religious Practice (1990): A Human Capital Approach; J. Sci. Study Rel., 29:3, 1990, pp. 297-314.
60- Risk, Rationality, and Religious Porfolios (1995); Econ. Inquiry, 38:2, pp. 285-95.
61- Sacrifice and Stigma (1992): Reducing Free - Riding in Cults, Communes, and Other Collectives; J. Polit. Econ., 100:2 , pp. 271-97.
62- Samuelsson, Kurt (1993) Religion and Economic Action : The Protestant Ethic, the Rise of Capitalism, and the Abuses of Scholarship; Toronto : U. Toronto Press.
63- Smith, Adam [1776] (1965) An Inquiry into the Nature and Causes of the Wealth of Nations; New York : Modern Library.
64- Sood, James and Nasu, Yukio; (1995) Religiosity and Nationality An Exploratory Study of Their Effect on Consumer Behavior in Japan and the United States; J. Business Research, Vol. 34, P.P.1-9.
65- Stark, Rodney (1972) The Economics of Piety : Religious Commitment and Social Class; in Issues in Social Inequality. Gerald W. Thielbar and Saul D. Feldman, eds. Boston: Little, Brown, pp. 483-503.
66- Stigler, George J. and Becker, Gary S. (1977) De Gustibus Non Est Disputandum; Amer. Econ. Rev., 67 : 2, pp. 76-90
67- Sullivan, Dennis H. (1985) Simultaneous Determination of Church Contributions and Church Attendance; Econ. Inquiry, 23: 2, pp. 309-20.
68- Tawney, Richard H. (1926) Religion and the Rise of Capitalism; New York : Harper and Row.
69- The Consequences of Religious Market Structure (1991): Adam Smith and the Economics of Religion; Rationality & Society, 3:2, pp. 156-97.
70- The Role of Religion in Union Formation (2002): An Economic Perspective; Preliminary Draft, May.
71- The Effect of Religious Market Competition on Church Giving; Rev. Soc. Econ., 1995, 53 : 3, pp. 350-67.
72- Trevore, Roper H.R. (1963) Religion, the Reformation and Social Change; J.Historical Studies, No 4, P.P. 18-44.
73- Ulbrich, Holley and Wallace, Myles (1983) Church Attendance, Age, and Belief in the Afterlife: Some Additional Evidence; Atlantic Econ.J., 11:2, pp. 44-51.
74- Wallis, Joe L. (1990) Modelling Churches as Collective Action Groups; Int.J.Soc. Econ., 17:1, pp. 59-72.
75- Weber, Max (1958) The Protestant Ethic and the Spirit of Capitalism; Translated by Talcott Parsons; New York : Free Press.
76- Wilkes, R.R. and Burnett, J.J. and Howell, R.D. (1986) On the Meaning and Measurment of Religiosit in Consumery Research; J. Academic Marketing Science, Vol. 14, (1) P.P. 74-56.
77- Women's Work Force Status and Church Attendance (1984); J.Sci. Study of Rel., 23 : 4, p.p. 341-50.
78- Zaleski, Peter A. and Charles , Zech, E. (1994) Economic and Attitudinal Factors in Catholic and Protestant Religious Giving; Rev. Rel. Res., 36 :2, pp. 158-67.
 

1 - استادیار گروه اقتصاد دانشگاه مفید.
2 - دانشجوی دکتری دانشگاه تربیت مدرس.
3- به نقل از باقری ساروخانی؛ دائرة المعارف علوم اجتماعی؛ 1375، ذیل «Conte».
4 همچنین می توان رجوع کرد به تحقیقات گابایGabaix) - 1994)، بلوم (Blum) و دادلی dadley) - 2001)، پوستوتنکو Postoutenko) - 2001) و مانند اینها.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان