بسم الله الرحمن الرحیم. والصلاة و السلام علی خیر خلقه واشرف بریته سیدنا و مولانا و حبیب قلوبنا ابی القاسم محمد و علی آله المعصومین سیما بقیة الله فی الارضین حجة بن الحسن «عجل الله تعالی فرجه الشریف »
اعوذبالله من الشیطان الرجیم قال الله تعالی:"هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون".
امروز روز علم و معلم است و روز شهادت استادی بزرگوار و معلمی عالیقدر، فیلسوف و متفکر اسلامی، محقق و فقیه و عارف حضرت آیة الله شهید مطهری «رضوان الله تعالی علیه » در اینکه "علم ارزشمند است" نزد تمامی مردم شکی نیست، همه طالب علمند و حتی جاهلان نیز برای علم ارزش قایلند; زیرا اگر به آنها بگویید جاهل ناراحت می شوند اما اگر بگویید "عالم" خوششان می آید. معلوم می شود که علم از آن جهت که جنبه انکشافی دارد، بالذات و بالعرض مطلوب انسان است. قرآن هم بر همین نکته طبیعی اشاره دارد که "هل یستوی الذین یعلمون و الذین لا یعلمون" و به آنچه که مردم خود قبول دارند، اشاره کرده است. اگر چیزی بود که مورد قبول مردم نبود اینگونه نمی فرمود. چنانچه در آیات دیگر هم هست: "لایستوی الظلمات و النور"، "هل یستوی الاعمی و البصیر" ظلمات و نور، بینا و کور مساوی نیستند. اگر علم ارزشمند است و باید به دنبال علم رفت، بدین منظور باید به دنبال معلم برویم. علم بدون معلم تحقق نمی یابد. ممکن است که انسان از عالم طبیعت هم تعلیم گیرد یا کتابی بخواند و یا از فکر و اندیشه خود تعلیم گیرد اما همه اینها از نوعی تعلیم متفرع است. همه اینها تعلیم است علاوه بر اینکه مسبوقند به یک معلم که خداوند عالم است.
خداوند تعالی عالم را چنان خلق کرده که تمامی آنچه در آن است، آیات وی باشند و به انسان درس دهند: "سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق" بنابراین علم بدون معلم مفهومی ندارد. همانقدر که علم ارزش دارد، معلم هم ارزش دارد. همانقدر که ارزش علم برای همه مشخص است، ارزش معلم هم واضح و والاست و کسی نمی تواند در مقام معلم تشکیک کند.
این ایام بزرگداشت معلم با ایام کار و کارگر مقارن شده است، دیروز روز کارگر بود و کار و امروز روز معلم است و علم. ما از این اتفاق می توانیم الهام بگیریم که علم بدون کار و کار بدون علم ممکن نیست. اینها با هم مقارنند. نه کار بدون علم، کار درستی است و نه علم بدون کار، علم صحیحی است. روایتی هم در احادیث داریم که می فرماید: "العالم بلا عمل کالشجر بلا ثمر". اگر ما علم را به معنای عامش بگیریم که فهم هر دانشی در عالم برای انسان مفید و راهگشاست و مشکلی از مشکلات زندگی را از پیش پای انسان برمی دارد. کار هم به معنای عملی مفید است. منظور از "یعمل مثقال ذرة" در آیه " فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره" تنها بیل زدن در باغچه نیست بلکه منظور کار به معنای اعم است. هر حرکتی که واقع شود یک کار است، اگر این کار از روی علم باشد و از روی هدف صحیح، مفید خواهد بود. حال من از این مطلب الهام می گیرم که ما در علوم دینی هم نیاز به عمل داریم که فرموده اند اگر به علمتان عمل نکنید علم دینی اتان هم بی فایده خواهد شد; یعنی آن آثار معنوی و شکوفایی را که باید برای عالم داشته باشد، نخواهد داشت. عمل عبادی و عمل تحقیقی و سازندگی هر دو لازم هستند. فرموده اند: اگر می خواهید علمتان باقی بماند آن را به کار ببندید و هم به دیگران بدهید که "زکوة العلم ان تعلمه عبادالله " زکوة در جایی است که چیزی نمو و شکوفایی پیدا کند. اصلا معنای خود زکوة یعنی شکوفا شدن معنایش خالی شدن و تخلیه تنها نیست. "یزکیهم"، "قد افلح من زکیها" به همین معنای شکوفایی است.
اگر شما بخواهید علم را شکوفا کنید باید به دیگران بیاموزید. طبیعتا هم می بینید هر استادی که تدریس می کند و علمش را به دیگران می دهد، علمش باقی می ماند و روزبه روز شکوفاتر می شود و آنها که کتابی را می خوانند و می بندند، کم کم آنچه را خوانده اند، فراموش می کنند که "العلم وحشی" ; بنابراین اگر علم ارزشمند است، تعلیم هم ارزشمند است.
در اینجا می خواهم مطلبی را بگویم که شاید جنبه عرفانی داشته باشد اگر توجه کنیم می بینیم که اساسا عالم به علم احیا شده است و حیات هم به علم است اگر ما حیات را به معنای عام بگیریم نه حیات حیوانی خاص، آن وقت "و من الماء کل شی ء حی" تعبیر عمیقتری پیدا می کند; آب در این آیه، آب حیات و همان علم است; نه فقط همین آبی که می نوشند. ملائکه موجودات برتری هستند که روح در راسشان است و مراتب و مدارج هم دارند. آنها زنده اند و اگرچه در این عالم آمد و شد و نزول و تنزل دارند اما آب مادی این جهانی نمی خورند; پس چگونه زنده اند؟ با علم!
اگر فرموده:"و من الماء کل شی ء حی" یعنی هر حیاتی و حیی باید از آب علم استفاده کند. این آب حیات را هم خود بنوشد و هم به دیگران بنوشاند، بنابراین در اسلام علم و عمل همواره در کنار یکدیگرند. لذا فرمود: "من تعلم و عمل و علم لله دعی فی ملکوت السموات عظیما" اگر کسی علم را برای خواندن یاد گیرد و برای خدا تعلیم کند و برای خدا هم به آن عمل کند، در دنیا هم اگر مورد احترام واقع نشود، در آسمانها از او بعنوان یک شخصیت عظیم نام می برند.
اگر ما ارزش علم را چنان بشناسیم که علم یک موجود مادی نیست و اگر گاهی هم آثار مادی و تمثل خارجی پیدا می کند باز هم موجودی معنوی است که تمام مراتبش جزئی از ذلت انسان است بنابر مبنای اتحاد عاقل به معقول، تمام مراتبش جزء شخصیت انسان است و نمی توان آن را از عوارض حساب کرد. علم فصل ممیز انسانهاست .
توضیح آنکه تمام تمایزات انسان عرضی نیست بلکه انسانها شخصیتا، ماهیتا و ذاتا با هم تفاوت دارند. از این رو ملاصدرا می گوید، به اندازه همه انسانها فصل ممیز داریم. هر انسانی یک شخصیت واقعی دارد نه عرضی. عرضی همان شکل و قیافه است اما آن شخصیت ذاتی انسان که حقیقت انسان به آن وابسته است و در روز قیامت هم با او محشور می شود و با او بروز پیدا می کند، علم و عمل اوست. شخصیت واقعی انسان جزء ذات انسان است.
امیرالمؤمنین «علیه السلام » می فرمایند:"الناس ابناء ما یحسنون" مردم فرزندان هنرشان هستند. چطور وقتی فردی را می خواهند بشناسند، می گویند: مثلا حسن آقا پسر فلانی! او را معرفی به آباء او می کنند، اینجا امیرمؤمنان می فرمایند: پدر شما آن آباء نیستند، آنها پدر جسمانی شما هستند پدر شما هنر شماست. شما را باید اینگونه معرفی کنند: آقایی که دارای این هنر و شخصیت است.
الان کدام یک از شما می دانید نام پدر شهید مطهری چه بوده است؟ فکر نمی کنم بین شما کسی باشد که نام پدر شهید مطهری را بداند بلکه ایشان را به شخصیت هنریش می شناسید. هنرهای شهید مطهری ،کتابها، گفته ها و علمشان بوده و هنر آخرش نیز شهادت بوده است خودش هم می گفت: " ما باید روزی شهید شویم و در رختخواب نمیریم". این خیلی هنر است که آدمی عمری چون شهید مطهری - از سن 11 یا 12 سالگی - درس بخواند و درس بدهد. از همان روزهای اولی که من وارد قم شدم ایشان شرح تجرید علامه را درس می دادند همان موقع درس ایشان با دیگران خیلی تفاوت داشت، یعنی ایشان فقط متن خوانی نمی کردند. یک صفحه شرح تجرید را با مقدماتی بیان می نمودند که بسیار فهم را راحت می کرد. شهید مطهری هنرمندی بود که هنرش را در تمام طول زندگیش ادامه داد. که امیرالمؤمنین فرمود: " فیمة کل امری ء ما یحسنه" ارزش هر کسی به هنر اوست. این هنر مطهری بود که امام «رحمه الله » در شهادتش فرمود: " مطهری پاره تن بود ".
امام شاگردان بسیاری داشتند ولی درباره هیچ یک از شاگردان خود چنین تعبیری نکردند. همچنین فرمودند: نوشته های ایشان بلااستثناء آموزنده است. البته مفهوم کلام امام «رحمه الله » این نبوده که شهید مطهری معصوم بود و ممکن نیست در کلماتش یک اشتباه پیدا شود بلکه خواسته اند بگویند روش و کار ایشان صحیح، خوب و آموزنده است. بنای کار ایشان بر کار سازنده و هدایتگرانه بود نه کار تخریبی. امروزه عده ای کارشان تشکیک است و مشکلی را حل نمی کنند. اگر بتوانند اشکال را مطرح کنند و جواب هم برایش بیاورند کار درستی است، اما این آقایان جواب ندارند ; چرا میکروب را در جامعه می اندازند ولی واکسنش را نمی آورند؟ این افراد می گویند اگر ما چنین نکنیم دیگران می کنند! خوب امکان دارد میکروبی بیاید و در جامعه بیماری ایجاد کند; حال چرا شما زودتر از این امکان، آن را وارد جامعه می کنید که بعدا واکسنی برایش درست شود یا نه؟ ممکن است صد سال طول بکشد تا این واکسن درست شود; جنابعالی صد سال زودتر عده ای جوان و غیر جوان، دانشجو و طلبه را گمراه می کنید که واکسنی درست شود؟
شهید مطهری واقعا هنرمند بود عمری درس خواند و درس داد، زحمت کشید و تحقیق کرد و حوایج و نیازهای روز را در نظر گرفت و به آن پاسخ داد. شما می دانید اگر شهید مطهری تنها در رشته فقه کار می کرد - بنده بجرات قسم می خورم - در میان فقهای فعلی که مورد احترام هم هستند یکی مثل او پیدا نمی شود. شهید مطهری در فکر، نظر و دقتش از تمامی این مراجع محترم بالاتر بود. ولی آیا می دانید چرا همه این کارها را رها کرد، قم را ترک کرد، نه رساله ای نوشت و نه ادعای مرجعیت کرد، به دانشگاه تهران آمد و معلم شد؟ اگر ایشان در دانشکده الهیات نبود، کسانی جای او تدریس می کردند که درسهای الحادی می دادند و سرسپرده شاه و دولت آن زمان بودند. درسهای الحادی، بسیار مطلوب آن رژیم بود. من یادم هست در زندان، زندانبان به من می گفت: "ما با بچه کمونیستها کاری نداریم بگذار جوانها کمونیست شوند اما با بچه مسلمانها کار داریم!" عضدی می گفت: "صدتا از این بچه ها کمونیست شوند ولی یکی بچه مسلمان نشود که برای ما سخت است; زیرا این بچه مسلمان هرچه شکنجه می بیند یک نفر را لو نمی دهد." خود من یک هم سلولی کمونیست داشتم. شب اول که ما را شکنجه دادند من بر اثر درد پاهایم دائما "لا اله الاالله" می گفتم. اما او تا صبح عدد می شمرد تا هزار می شمرد و باز از یک شروع می کرد. خدا را که قبول نداشت، به او گفتم: یک "یاالله" بگو شاید اثر کرد. او می گفت: نه نمی شود! ما پنجاه روز در زندان بودیم هیچ کسی را لو ندادیم. عضدی می گفت: این مهدوی کنی یک کلمه راست به ما نگفت هرچه گفت دروغ بود. وقتی برای پانسمان به بهداری رفتم به من گفت مهدوی در باغ آمدی؟ گفتم نه! ولی هم سلولی من همان شب اول همه را لو داد. چون به چیزی عقیده نداشت! یک "یاالله" نمی توانست بگوید! آن وقت شهید مطهری در آن زمان به دانشکده الهیات آمد و جوانهای بسیاری را از شر آن ملحدان نجات داد. اکنون نیز معلمان باید همت گمارند به تناسب روز جوانهای ما را نجات دهند. این کاری اساسی است. والا آمدن به دانشگاه و مدرک گرفتن و بازار کار رفتن و نانی درآوردن بر اساس فرمایش امیرمؤمنان «علیه السلام » قیمتش به همان اندازه نان درآوردن است; اما اگر قیمت کسی اصلاح و نجات جامعه و ساختن افراد باشد و انسانهایی را هدایت کند بسیار والا خواهد بود.
ببینید بیست سال است از شهادت استاد مطهری گذشته است اما سالگرد او هر ساله برگزار می شود. کلمات امام درباره ایشان گفته می شود، نوشته هایش در دانشگاه امام صادق «علیه السلام »، در قم خوانده می شود، خلاصه و جمع بندی می شود که همه اینها برای مسائل و سؤالات جدید راهگشاست.
خواهران عزیز توقع بنده و دوستانی که این دانشگاه را تاسیس کردیم این بود که عده ای انسان بسازیم که همه آنها انسان ساز باشند. آرزوی ما ساختن معلم بود نه افرادی که دنبال کار شخصی خودشان بروند. بهترین شغل و کار، معلمی است و من این را به شما عرض می کنم که ضروریات زندگی واقعیتی است و همه باید از امکانات زندگی برخوردار باشند کسی هم منکرش نیست; ولی بدانیدکه اگر برای خدا کار کردید اونیز شمارا کمک خواهدکرد.دررشته طلبگی و دینی ما، کسی که برای خدا و تعلیم و تعلم و علم با توسل به اولیای خدا و حضرت ولی عصر «عجل الله تعالی فرجه الشریف » کار کرد در نماند. البته امکان دارد امتحانمان کنید و روزی هم با سختی و بلا مواجه شویم ولی این گونه نیست که باز بمانیم.
خواهران ما در واحد خواهران بسیار زحمت می کشند لطف و ظرافت در کار آنها بسیار مشهودتر از کار آقایان است که این خود هنر است. گرچه در اینجا رشته ها در حد کارشناسی است ولی بنده وقتی بعضی از تحقیقات خواهران دانشجو را می خوانم واقعا لذت می برم. تحقیقات آنها بالاتر از حد کارشناسی است. اگر ما بتوانیم امکانات بیشتر و میدان وسیعتری برای آنها فراهم کنیم، بسیار خوب کار می کنند و ذوقشان بسیار خوب است، از این ذوقها و نیروها باید استفاده کرد!
عده ای از خانمها دوست دارند لباس آن چنانی بپوشند و به خیابانها بروند و یا ورزش و بازی کنند و... خوب ذوق آنها این است اما بیایید نشان دهید که ذوق خانمها تنها این نیست. خواهران دانشگاه امام صادق «علیه السلام » هنرمندند و هنر علمی دارند ولی باید به آنها میدان داد. در این واحد تمامی کارها را خود خواهران انجام می دهند و واقعا خوب کار می کنند و نظم و انضباط بسیار جدی و خوبی دارند. من هم دلم می خواهد این آثار بطور احسن باقی بماند و باقی خواهد ماند چرا که محصولات این دانشگاه نیز خود، معلم خواهند بود و شاگردانی خواهند داشت که در آینده نیز آنها معلم خواهند شد و الی یوم ظهور الحجة و بعدش ان شاءا... ادامه خواهد داشت و آثارش به آنها که قدم خیری در تاسیس و راه اندازی و ادامه کار این دانشگاه داشته اند، خواهد رسید.
امیدوارم که شما خواهران اساتید موفق باشید! شما با تمامی گرفتاریهایی که یک خانم دارد قبول زحمت کرده اید.
خدایا به حق آبروی اولیا و شهدایت و به حق صاحب امروز شهید مطهری، بحق اخلاص، تعصب دینی و صلابت دینی او - که اگر کسی در مسائل دینی سخنی مخالف می گفت حاضر نبود ساکت بنشیند به ما توفیق ادامه راه آنها را عنایت فرما. خدایا روح امام راحلمان را که بنیانگذار انقلاب و تمامی این آثار بودند شاد گردان! خدایا کسانی را که به امام صادق «علیه السلام »، امام زمان «عجل الله تعالی فرجه الشریف » و به فرهنگ این کشور و انقلاب خدمت می کنند در دنیا و آخرت عزت و سربلندی عنایت فرما! سایه مقام معظم رهبری را مستدام بدار! گذشتگان ما غریق رحمت بفرما.
آمین یا رب العالمین
*) بیانات حضرت آیت الله مهدوی کنی ریاست محترم دانشگاه امام صادق(ع) به مناسبت بزرگداشت مقام معلم که در تاریخ 12 اردیبهشت 78 در واحد خواهران ایراد گردید.