ماهان شبکه ایرانیان

رویکردی اسلامی به آزادی و حقوق بشر (۱)

در آغاز بحث لازم است نکاتی را یادآور شوم:

در آغاز بحث لازم است نکاتی را یادآور شوم:

1. تاثیر عنوان حقوق بشر و آزادی در جامعه: در گستره گیتی عنوان و گفتار دل انگیز حقوق بشر و آزادی ها مطابق موازینی که دارد بین جوامع ستاره وار می درخشد و تلالؤ جان بخش آن زوایای آفرینش را زینت خاص می بخشد و جهانیان دربند و مظلوم و ستمدیده را امیدوار کرده و آرامش می بخشد، زیرا حقوق و احقاق آن برای بشر، هماهنگی، زندگی مسالمت آمیز، رفاه و آسایش کامل را نوید می دهد .

2. برخورداری همگان از مزایای اجتماعی: تردیدی نیست انسان ها در هر کجای دنیا که زندگی کنند و دارای هر دین و مذهبی و قوم و نژاد و ملتی که باشند باید مطابق موازین از حقوق انسانی و همه مزایای جهان هستی برخوردار گردند، زیرا همه آفریده خدای واحد و رحیم هستند و او به همه آنان کرامت بخشیده است; همان طور که می فرماید:

لقد کرمنا بنی آدم و حملنا هم فی البر والبحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا . (2)

فطرت الهی بشر بر گرایش به حفظ این پدیده و رعایت کامل آن برای همگان استوار است و عقل آدمی نیز به همین گرایش حکم کرده است . مشرب های عرفانی، فلسفی، اخلاقی رعایت حقوق بشر و آزادی ها را در جهان هستی جزئی تفکیک ناپذیر از طریقه خویش قرار داده اند و رعایت نکردن و یا نادیده گرفتن آن را سبب از هم پاشیدگی و نابودی جوامع بشری دانسته اند .

در ادیان الهی نیز رعایت حقوق بشر و عدم تجاوز به حقوق یکدیگر از اهداف اصلی به شمار می رود و به این مساله بیش از هر موضوعی پرداخته اند .

3. تاکید انبیا و اوصیای آنان بر حفظ حقوق بشر: در طول تاریخ بشر، انبیا و اوصیای عظام که حلقه ارتباط میان خلق و خالقند، تلاش بسیاری در تثبیت این پدیده در جوامع بشری کرده و در همه تعالیم دینی، اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی جهانیان را به آن دعوت کرده اند و بر حفظش تاکید داشته اند تا رعایت حقوق انسان ها را در جامعه بشری نهادینه سازند، برای نمونه می توان به فرمان حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر که یک منشور اساسی برای حقوق انسان ها در دین است و رسالة الحقوق امام سجاد علیه السلام اشاره کرد .

4. تاکید بیشتر پیامبراسلام علیه السلام درباره آزادی: در امتداد تلاش انبیای عظام، پیامبراسلام برنامه کامل تری در این زمینه برای رهایی انسان در گذر از فراز و نشیب های زندگی به جامعه بشری ارائه داد و با تاکید بر کرامت همه انسان ها صرف نظر از جهت، جنس، رنگ، نژاد و . . . راه رشد و تکامل را برای افراد جامعه مشخص کرد . قرآن یکی از فلسفه های بعثت پیامبران را آزادی انسان ها و رهایی آنان از قید اسارت ها می داند: «و یضع عنهم اصرهم و الاغلال التی کانت علیهم » (3) و امامان علیهم السلام نیز همواره بر جایگاه و ارزش آزادی در زندگی فردی و اجتماعی بشر تاکید کرده اند . پس اعتقاد بنیادین به اصل آزادی های قانونی اسلامی یکی از آرمان های اصیل اسلامی است .

5. تلاش عالمان در پدیدار ساختن آزادی: عالمان و اندیشمندان دینی در راه تحقق بخشیدن و رعایت حقوق بشر در تمام ابعاد زندگی تلاش و سعی بسیاری کرده اند و در طول زندگی، پیام آزادی و هدایت را در دست و سلاح ایمان به حق و رعایت حقوق انسان ها و آزادی ها و هماهنگی بشر را در قلب و آوای بلند آن را بر لب داشته اند و جهانیان را بر حفظ حقوق بشر فراخوانده اند .

در این قرن پس از آن همه تلاش مصلحان و راهنمایان در طول تاریخ برای تحقق و نهادینه ساختن حقوق بشر در بین جوامع بشری، متاسفانه بدبینی ها، دشمنی ها، تهمت ها، ستم ها، نگرانی ها، آشوب ها، جنگ ها، برادرکشی ها، اشغال سرزمین ها، آوارگی ها، محرومیت ها و . . . در دامنه وسیع تر و گسترده تر وجود دارد، از این رو باید قرن حاضر را قرن جاهلیت جدید و قرن گمنامی واژه هایی چون حقوق، هماهنگی، یکرنگی، همسویی، همدلی، محبت، مهربانی، عفو، صداقت، راستی، رحم، انصاف، کمک و ایثار و . . . نامید .

6. تعریف آزادی: واژه آزادی در طول تاریخ دارای تعاریف مختلف و گوناگونی شد و سبب آن، تحولاتی است که در زندگی بشر از نظر توسعه و گسترش توانایی هایش در استیلای بر نیروهای طبیعی و نیز رشد و تکامل درک و اندیشه او از حقایق و واقعیات پدید آمده است و به موازات این تحولات، معنای آزادی نیز دچار تحول شده است .

7. معنای لغوی و اصطلاحی واژه آزادی: آزادی در لغت به معنای نبود مانع و قید و بند است . در اعلامیه حقوق بشر آمده است: آزادی یعنی توانایی انجام دادن هر عملی که زیانی را متوجه دیگری نکند . بعضی نیز گفته اند آزادی آن وضع روانی است که بیان کننده قدرت گزینش یکی از راه هایی است که در پیش روی انسان قرار دارد . با این حساب، آزادی در حقیقت یک پدیده مثبت است که حق انتخاب راهی را دارد که شخص آزاد در پیش می گیرد .

در اسلام آزادی برای انسان به این معناست که هر کاری را بخواهد می تواند انجام دهد، ولی تا جایی که ابزاری جهت رسیدن به کمال و مقامات والای انسانی و زندگی سالم در بعد فردی و اجتماعی باشد . انسان بدون آزادی ممکن نیست که به کمال برسد .

پیشینه طرح بحث حقوق و آزادی

درباره تاریخ مطرح شدن حقوق بشر و از جمله آزادی، میان اندیشمندان جهان اختلاف نظر است:

گروهی معتقدند این موضوع در حدود سه قرن پیش مطرح شد و در این باره به گفته های فیلسوفان آن دوران استناد می کنند، ولی در دینی بودن و نبودنش اختلاف نظر دارند .

ایمانوئل کانت (1724- 1774م) فیلسوف نقاد و اخلاق گرای آلمانی، از جمله اندیشمندانی است که معتقد است حقوق و آزادی جزء نهاد ذاتی وجدان بشری است و بدین جهت فرمان الهی به طور ابدی بر آن تعلق گرفته است . وی بر این اعتقاد است که هر امر فطری، فرمان الهی است و این اعتقاد خلاف نظر ارسطو است، زیرا ارسطو معتقد بود برخی از افراد بشر، تکوینی آزادند و برخی دیگر برده آفریده شده اند .

ولی حس گراها، تجربه گراها، و قائلان به اصالت سود حقوق و آزادی را جزء نهاد ذاتی انسان و فطری او نمی دانند، ولی در دینی بودن آن دیدگاه های مختلفی دارند .

این نظریه بعضی از ناآگاهان عصر ما را تحت تاثیر قرار داد و بر این باور شدند که نباید آزادی را مطرح کرد، زیرا با طرح آن در جامعه بشری، دین در معرض خطر و نابودی قرار می گیرد، چون گمان کرده اند آزادی اندیشه ای غیر دینی و در تقابل با دین است .

گروه دیگری از آنان بر این باورند که حق آزادی اجتماعی علاوه بر این که فطری است، دینی نیز هست، بلکه دست کم در چهارده قرن پیش در عناصر و مواد و مبانی اصلی اسلام به آن تصریح شده و به طور رسمی مطرح شده است و نه به صورت استحضار اهل نظر از متون و به عنوان تئوری و نظری استنباط شده از اصول و قوانین کلی اسلام .

به دیگر سخن، در فرهنگ اجتماعی و سیاسی، آزادی به عنوان حق انسانی ریشه دینی دارد و در عناصر اصلی دین از مهم ترین اندیشه ها به شمار می آید، از این رو طرفداران نظریه دوم بر این اعتقاد شدند که باید آن را مطرح کرد، زیرا از راه آن افکار رشد و تکامل می یابند و استعدادها شکوفا می شوند; آنان بر این باورند که دین و آزادی هر دو فطری و از مواهب الهی محسوب می شوند و هیچ گاه با هم تنافی نداشته و نخواهند داشت، پس نباید به نام آزادی، دین نفی شود و یا به نام دین، آزادی نفی گردد .

در مبانی اسلامی از انسان های آزاداندیش بسیار تجلیل شده است: «لیس للاحرار جزاء الا الاکرام; (4) برای آزادگان پاداشی نیست جز اکرام و احترام » ، «الحر حر و ان مسه الضر; (5) انسان آزاد، آزاده است اگر چه گرفتار سختی و دشواری و بدی حال شود» . در فضایل انسان آزاده آمده: «حسن البشر شیمة کل حر; (6) خوشرویی خصلت هر آزاده است » .

آزادی حق است یا امر فطری

درباره این که آزادی برای انسان حق است یا امری فطری و الهی، دیدگاه های مختلفی است: بعضی از اندیشمندان غربی با ارائه ریشه فلسفی، آن را از مقوله حق همانند هر حق مدنی دیگر برای انسان دانسته اند و بعضی دیگر آن را امر فطری گفته اند، اما مبانی دینی بر خلاف نظریه اول، این امر را ناشی از فطرت الهی برای انسان دانسته اند که خداوند او را بر این فطرت آفریده است; پس آزادی برای انسان همانند حق حیات، نفس کشیدن و زندگی است و از او امکان سلب نیست . این توصیه حضرت علی علیه السلام به امام حسن علیه السلام گویای این مدعاست: «ولا تکن عبد غیرک و قد جعلک الله حرا; (7) بنده دیگری نباش، در حالی که خداوند تو را آزاد قرار داد» .

آن حضرت در خطابی به مردم می فرمود:

ایها الناس ان آدم لم یلد عبدا ولاامة و ان الناس کلهم احرار و لکن الله حول بعضهم علی بعض; (8) ای مردم، آدمی بنده و کنیز نزائیده است و یقینا همه مردم آزادند، لکن خداوند تدبیر بعضی از شما را به بعضی دیگر سپرده است .

این کلام امام صادق علیه السلام نیز ادعای ما را اثبات می کند:

الناس کلهم احرار الا من اقر علی نفسه بالعبودیه; (9) همه مردمان آزادند مگر آن که خود بنده بودن را بر گزیند .

در آیه 29 سوره کهف خداوند به پیامبر می فرماید:

قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیکفر; تو حق را بگو، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر را برگزیند .

این آیه نیز گویای نظر ماست . همچنین در آیه سوم سوره انسان آمده است:

انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا; ما راه را برای او ارائه می دهیم یا شکرگزار می شود و یا کفران می کند .

اگر انسان در گزینش چیزی آزاد نبود و درباره آن مجبور آفریده شده بود، پرسش و بازخواست از او معنا نداشت; پس انسان نه تنها در گزینش اعمال و کارها آزاد است، بلکه درباره مسائل عقایدی نیز آزاد است و اکراهی نیست و بر مبنای همین است که خداوند در آیه 99 سوره یونس به پیامبر می فرماید:

افانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین; آیا تو می خواهی مردم را با اکراه و اجبار در حریم ایمان قرار دهی .

این چیزی است که اراده خداوند هرگز به آن تعلق نگرفته است و بر همین پایه است که خداوند در آیه 99 سوره یونس فرمود:

ولوشاء ربک لآمن من فی الارض کلهم جمیعا; هر گاه خداوند می خواست همه مردم روی زمین ایمان می آورند .

در آیه 21 و 22 سوره غاشیه نیز خداوند به پیامبرش صلی الله علیه و آله می فرماید:

فذکر انما انت مذکر لست علیهم بمصیطر; تو به مردم تذکر بده، زیرا تو تذکر دهنده ای و برآنان سیطره نداری .

این بدین جهت است که سلطه و سیطره بر انسان ها با آزادی که خداوند در سرنوشت آنان قرار داده است سازگار نیست; البته این در آزادی تکوینی است که خداوند بر آن تاکید کرده است و اما از نظر تشریعی، آنچه مورد رضایت اوست ایمان است نه کفر، زیرا در آیه هفتم سوره زمر می فرماید: «و لایرضی لعباده الکفر; پس نمی توان آزادی در شؤون زندگی سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را از انسان سلب کرد» ; از این رو پدیده آزادی برای انسان ها از نظر عقل مورد تایید کامل و تحسین و ستایش است، زیرا به وسیله آن اندیشه ها رشد و استعدادها شکوفا می گردد .

اسلام آزادی را اولین شعار خود قرار داد و با شعار نفی طاغوت ها و آزادشدن بشر از قید بندها و آزادی از هرگونه بندگی غیر خدا، تبلیغ خود را آغاز کرد . آزادی آدمیان یکی از آرمان های اصیل آن و از مواهب الهی به شمار می آید; از این رو سلب آزادی از بشر با جوهر و ماهیت انسان منافات دارد، بدین جهت در قانون اساسی جمهوری اسلامی بر آن تاکید فراوان شده است تا مردم بتوانند آزادانه افکار و اندیشه هایشان را تبیین کنند و در اثر تضارب آنها با یکدیگر و مقایسه اندیشه ای با اندیشه دیگر از رشد و آگاهی بیشتر برخوردار شوند . درک بهتر حقایق و اصلاح اندیشه ها از راه بیان آرای گوناگون و تضارب آنها با یکدیگر و تبادل نظرها میسر است; از این روست که حضرت امیر علیه السلام فرمود برخی آرا و نظرها را بر برخی دیگر عرضه کنید، زیرا رای درست از این راه به دست می آید .

باید اذعان کرد پیشرفت و تکامل انسان ها در ابعاد مختلف زندگی بشر مرهون آزادی افکار و اندیشه های آنان است . تحقق این هدف با نبودن و یا محدود بودن آن امکان پذیر نیست .

ابوبصیر از امام صادق علیه السلام نقل کرد که فرمود: «ان الحر حر علی جمیع احواله; (10) انسان آزاد در همه حالات آزاد است » و فرمود «الناس کلهم احرار الا من اقر علی نفسه بالعبودیه; (11) مردم همه آزادند مگر آن که خود بنده بودن را برگزیند» .

این بدین جهت است که رشد و تکامل انسان در پرتو آزادی تحقق پیدا می کند، اما باید این پدیده در مسیر تحقق ارزش های معنوی و متعالی به کار گرفته شود نه در مسیر انحراف و فساد و بی بندوباری .

پس باید برای صاحبان نظر و اندیشه فضا باز باشد تا با تحولاتی که در اندیشه های آنان در اثر تغییر شرایط زمان و عرف و احوال مردم و رویدادهای آنان پدید می آید بتوانند اندیشه های خود را آزادانه بیان کنند . امروز فکرهای باز و اندیشمند نقش به سزایی در پیشبرد اهداف جامعه دارند و هر چه آنان بیشتر در مطرح کردن نظرهای خود آزاد باشند بهتر جامعه سازمان دهی پیدا می کند . باید عقب افتادگی تحمیلی دوران خفقان را با آزادی ابراز نظرها و آرای سازنده مطابق شرایط جامعه جبران کرد .

جلوه های آزادی

جلوه های آزادی عبارتند از:

1 . آزادی بیان: یکی از آرمان های اصیل اسلامی است . در دنیای امروز حصار کشیدن و مرز قراردادن و جلوگیری از اظهارنظر صاحب نظران کار نادرستی است; البته این آزادی مخصوص کسانی است که آگاهی از واقعیات و حقایق داشته باشند نه آنهایی که دارای این آگاهی نیستندو با مطالب خود در جامعه و عقاید انسان ها تشویش ایجاد می کنند .

2 . آزادی اجتماعات و تشکیل احزاب در چارچوب قانون: این آزادی نیز در اسلام برای همگان وجود دارد، بلکه در صورتی که تشکیل آن به نفع جامعه باشد مورد تشویق قرار گرفته است; پس تشکیل اجتماعات و احزاب سیاسی باید در چارچوب خاصی باشد و این همان رعایت اصول اسلام و مصالح مردم و جامعه است .

3 . آزادی قلم و مطبوعات: قلم و مطبوعات زبان گویای مردم هستند و به وسیله آنها پیام خود را به مسؤولان امر می رسانند .

آزادی به گونه مطلق نیست

باید توجه داشت آن آزادی که اسلام در مقام بیان افراد واندیشه ها قرار داده به گونه مطلق نیست، بلکه مقید به قانون است، قانونمندی از لوازم غیرمفارق آن محسوب می شود . آزادی غیرقانونمند با آنارشیسم برابر است . فلاسفه نیز آن را به قانون مقید کرده اند و در چارچوب آن آزادی را پذیرفتند . برخی آن را تا جایی قبول کرده اند که به آزادی دیگران لطمه نزند . در هیچ یک از مکتب ها و فرهنگ ها و نظریات فلسفی و فرهنگی آزادی به گونه مطلق یک ارزش تلقی نشده است .

به علاوه در مکتب اسلام آزادی به عوامل درونی هم محدود و مقید شده است; در روایات آمده است: «من ترک الشهوات کان حر; (12) آن که شهوات و هوس ها و تمایلات نفسانی خود را رها کند آزاد است » ، «و الحریة منزهة من الغل و المکر; (13) آزادی از حیله و تزویر پیراسته است » و «جمال الحر تجنب العار; زیبایی مرد آزاده پرهیز از ننگ و عار است » . (14)

پس از نگاه روایات، آزاد بر فردی اطلاق می شود که تسلیم شهوات و هواهای نفسانی نباشد; بنابراین اسلام علاوه بر این که به موانع بیرونی آزادی توجه دارد، به موانع درونی آن نیز عنایت دارد .

پس آزادی به معنای رهابودن از هر قید و بند و نبودن مانع بر سر راه انسان و انجام دادن هر کاری را که بخواهد نیست .

پیامدهای آزادی نامحدود

آزادی اجتماعی، با همه ارزشی که دارد، در صورتی که محدود و مقید نباشد پیامدهای منفی ای خواهد داشت که از آن جمله است:

1 . پیدایش و شیوع بی بندوباری و خودکامگی و خودسری که باعث از بین رفتن ارزش های اخلاقی و فضایل انسانی و پایمال شدن مقدسات و درهم کوبیده شدن معنویات و ضایع گردیدن فراورده های معنوی و مادی یک ملت می گردد .

2 . پیدایی استبداد رای، مطلق گرایی، تنگ نظری، سودجویی که موجب به حساب نیاوردن صاحب نظران و نواندیشان و آگاهان در حل مسائل و مشکلات جامعه و مقهور کردن مردم می شود .

3 . پدیداری زمینه رکود و ایستایی در همه ابعاد اقتصادی، علمی، فرهنگی و سیاسی جامعه که باعث می شود کسی نتواند جامعه را که رویدادهای آن در بستر زمان با تحول زمان و شرایط آن متحول می شود هماهنگ کند .

4 . شیوع تشویش و نگرانی و ناآرامی در جامعه که پیامد آن، سلب اعتماد و آسایش از مردم است .

5 . امکان پذیر نبودن اجرای هرگونه برنامه و طرحی که مورد تایید همگان است .

نگرش اسلام به آزادی با پیامد منفی

در اسلام آزادی اجتماعی با همه ارزشی که دارد، اگر دارای پیامدهای منفی - که به پاره ای از آنها اشاره شد - باشد آزادی به شمار نمی آید . آزادی توام با پیامدهای منفی جامعه را از پیشرفت و انسان را از تکامل باز می دارد و چه بسا باعث فروپاشی جامعه و نابودی انسان می گردد، زیرا بقای هر نظامی از هر نوعی که باشد، منوط و مرهون قانونمند شدن آن و اجرای قانون در تمام عرصه های زندگی است; پس تنها راه حل استواری نظام و پایداری و پیشرفت و تکامل جامعه آزادی مردم بر مبنای قانون است; از این رو در تحقق بخشیدن به آن باید کوشید تا با ساختار جدیدی که در جامعه از این راه پدیدار می شود همه افراد جامعه از آرامش کامل در زندگی برخوردار و حق همگان از تعدی و تجاوز محفوظ و از مزایای مادی و معنوی عادلانه برخوردار شوند .

مقید شدن آزادی به قانون اشکالی پیش نمی آورد

بی شک تقید آزادی به قانون، باعث نفی آزادی نمی شود، بلکه آنچه نفی می شود آزادی به معنای منفی است .

در این جا برای تکمیل بحث لازم است نکات و توضیحاتی را ارائه کنیم:

1 . در طول تاریخ بشر، آزادی مطلق و بدون قید و شرط جز خودکامگی و خواسته های ذلت بار و لجام گسیختگی چیزی را به رسمیت نشناخته بلکه همه نهادهای انسانی را ویران کرده است . این چنین آزادی را که در واقع خودکامگی است، ادیان الهی و همه عقلا و حکما مردود شناخته اند .

فرار از قانون و خودکامگی و پوچ گرایی و بی بندوباری را نمی توان آزادی به معنای صحیح نامید، بلکه دشمن آزادی شخصیت انسان و بزرگ ترین مانع از پیشرفت جامعه است، از این رو باید آن را مهار کرد تا مانع تکامل جامعه نشود .

2 . معنای مشروط بودن آزادی به قانون این نیست که مردم نتوانند از لذت آزادی برخوردار شوند و یا آنها را از ابداع، ابتکار و خلاقیت های علمی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و هنری و نتایج آنها محروم و باز دارند، بلکه بر عکس، غرض این است که مردم از راه آن از لذایذ حقیقی و مفید و سازنده ای که هماهنگی با شخصیت انسان داشته و با جامعه سازگار باشد بهره مند شده و از لذایذ حیوانی و صوری و بی بندوباری که با شخصیت او هماهنگی ندارد و باعث فساد جامعه می شود رهیده شوند .

3 . اگر نهادهایی برای بررسی نتایج عالی اندیشه ها و کارهای مفید در جامعه تاسیس و مردم خود را هماهنگ با آنها کنند منافات با آزادی ندارد، زیرا پیامد این، سالم سازی مغزهای متفکر و نجات دادن جوانان از انحراف و آماده ساختن مردم برای یک زندگی سالم و آرام است . پس هر انسانی در کار و بیان رای خود آزاد و حق بهره برداری از نتایج فعالیت های علمی، فرهنگی، فکری، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را دارد مشروط به این که با موازین عقلی و ارزش های معنوی و دستورهای شرعی و فضایل انسانی منافات نداشته باشد و این بدین جهت است که آزادی از همان آغاز برای انسان به گونه مطلق نیست، زیرا آزادی برایش هدف نیست بلکه وسیله است و مقصد نیست بلکه معبر است و موضوعیت ندارد بلکه طریقیت دارد، از این رو مشروط است، زیرا اگر مطلق باشد حاصلی جز بی بندوباری و هرج و مرج نخواهد داشت و به تجویز ظلم می انجامد . در حقیقت آزادی برخورداری از نیروی خلاقه حیات است که انسان به وسیله آن بتواند به زندگی ای که در آن آرامش برای خود و افراد جامعه باشد دست یابد . از این نظر، ارزش و کمال کار آزادانه بستگی به نیکو بودن اثر و فایده آن از حیث کمیت و کیفیت دارد .

بر همین مبناست که اسلام بیان عقیده و رای را مشروط به مراعات اصول شرعی می کند; از این رو نباید به وسیله کار یا بیان و قلم اخلال گری انجام گیرد .

بنابراین با وجود این دو پدیده، یعنی آزادی و قانون، ساختاری در جامعه پدیدار خواهد شد که هر یک از افراد جامعه با توجه به قابلیت و استعداد و کار خود، در کمال آرامش و آسایش از مزایای جامعه عادلانه برخوردار شود . باید اذعان داشت که تکامل اجتماعی و پیشرفت جامعه جز از این طریق میسر نیست .

کوتاه سخن این که آزادی در اسلام به این معنا نیست که انسان هر کاری که می خواهد، اگر چه از کارهای ناشایست و فحشا و منکرات یا مخالف با مصالح ملت باشد انجام دهد، زیرا این گونه آزادی در غرب مطرح است و آنان چنین آزادی ها را مشروع می دانند .

خاتمه

در قرن حاضر شاهد جنگ های ویرانگری بودیم که حقوق انسان ها را پایمال و بسیاری از مردم را نابود کرده است; از این رو سازمان ملل متحد برای رهایی بشر از تجاوز و ظلم و ستم و حفظ حقوق انسان ها به فکر تدوین سند جهانی در زمینه حقوق بشر شد . در سال 1948 میلادی آن را آماده و مورد تصویب کشورهای عضو آن سازمان قرار داد و سپس آن را منتشر کرد .

حال این سؤال پیش می آید که پس از گذشت نیم قرن از تصویب و پخش آن، آیا در زمینه رعایت حقوق بشر در جهان کاری صورت گرفته است یا خیر؟ آیا جهانیان از مزایا و فواید آن برخوردار شده اند یا خیر؟ و یا این که این اعلامیه وسیله ای شده است برای اغراض سیاسی و به کارگیری آن در مواردی که به نفع مستکبران باشد؟

با کمال تاسف باید بگویم برخی از سران کشورهای استثمارگر و مستبد که دم از حقوق بشر زده و می زنند و در مجالس قانون گذاری و اعلامیه های خودشان مدعی طرفداری آن بوده و هستند، شب و روز تلاش می کنند مردم کشورهایی که در برابر آنان خضوع نکرده و زیر بار زور آنان نرفته و تسلیم آنها نشده اند را از آزادی محروم کنند، گویی که ملت های مزبور انسان به حساب نمی آیند و یا این که برده آنها هستند و حقی در بهره وری بدون اذن آنها ندارند .

متاسفانه قدرت های بزرگ بیشتر ملت ها را از کم ترین حقوق زندگی محروم کرده و در معرض نابودی قرار داده اند و چه بسا هزاران انسان را از دیار خویش آواره و همنشین گرسنگی و بیماری کرده و می کنند و نیز می بینیم آنان در اعلامیه های حقوق بشر مدعی طرفداری عدم برتری دینی و مذهبی بوده و هستند، ولی هنگام عمل گوش های آنها در برابر مسلمانان کر می شود و با هر جنایتی که خودشان و یا مزدوران آنها در کشورهای اسلامی مرتکب می شوند هیچ برخوردی نمی شود، به این دلیل که خود را ذیحق و برای کسی جز خود حقی را به رسمیت نمی شناسند .

همچنین می بینیم در اعلامیه حقوق بشر مدعی این بوده و هستند که سیاست ها باید بر اساس مصالح واقعی انسان ها در جامعه باشد، ولی در مقام عمل می بینیم که سیاست آنها شالوده اش بر مصالح شخصی خود و بالا بردن قدرت سیاسی، نظامی اقتصادی خویش است به هر قیمتی که تمام شود، بدون این که توجهی به مصالح جوامع دیگر و سطح زندگی آنها کنند . ای کاش، به همین بسنده می کردند و در صدد از میان بردن منابع زیرزمینی و سرمایه های آنها نمی بودند، و نیز می بینیم در اعلامیه مدعی این هستند که هر کس بدون هیچ گونه تمایزی از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان و . . . از تمام حقوق و آزادی هایی که در اعلامیه ذکر شده است می تواند بهره مند گردد، حال آن که می بینیم که سرخ پوستان و سیاه پوستان را از بیشتر مزایای اجتماعی محروم کرده و می کنند، بلکه سرخ پوستان را به عنوان یک ملت از میان می برند . بی عدالتی و تبعیض نژادی در همه مراکز آنان اعم از علمی، فرهنگی، اجتماعی مشهود است و بدین جهت بارها سیاه پوستان تظاهرات به راه انداخته اند، ولی با این حال هیچ گونه توجهی به خواسته های آنها که همان رعایت عدالت و نفی تبعیض که اعلامیه حقوق بشر گویای آن است نمی شود .

پی نوشت ها:

1) آنچه پیش روی شماست گزارشی از سخنرانی آیة الله ابراهیم جناتی است .

2) اسراء (17) آیه 70 .

3) اعراف (7) آیه 157 .

4) آمدی، فهرست غررالحکم، ص 59- 60 .

5) همان .

6) همان .

7) نهج البلاغه، نامه 31 .

8) ملامحسن فیض کاشانی، وافی، ج 14، ص 20 .

9) محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 16، ص 29 .

10) همان، ج 3، باب 76، ص 258

11) همان، ج 16، ص 39 .

12) محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 77، ص 233، ح 1 .

13) آمدی، پیشین، ص 59- 60 .

14) همان .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان