چکیده مقاله
در عصر رنسانس (نوزایی قرن پانزدهم) تشکل ها و محافل دولتی و محلی افزایش یافت و درباره علوم انسانی و مسایل فرهنگی گفتگوهای بسیاری صورت گرفت. توجه دوباره مردم به دوره کلاسیک که در ایتالیا در حال شکل گرفتن بود، آنان را بار دیگر به یاد «آکادموس» قهرمان فلسفه های اساطیری آتن، عامل تکثیر گوناگون و بنیانگذار نظریه آکادمی افلاطون انداخت. مجالس بحث و گفتگو که احتمالاً از سال 1400 میلادی تشکیل می شدند به یکباره و به شکل خودجوش عنوان آکادمی به خود گرفتند.
امروزه درباره هدف و نقش دانشگاه ها پرسش های مختلفی مطرح است؛ از جمله: آیا هدف علم تنها تحقیق است یا آموزش، آیا دانشجویان باید مورد آموزش تئوریک و کلاسیک قرار گیرند یا باید فقط مهارت های فنی و حرفه ای را آموزش ببینند و نکته آخر این که چگونه می توان به بهترین نحو در خدمت جامعه قرار گرفت؟ پس از افول دانشگاه ها در قرن 18، دولت های باثبات و مدرن در صدد برآمدند تا دانشگاه ها را مطابق اصول و فلسفه خود شکل دهند، بنابراین ماهیت وجودی دانشگاه ها و نقش آنها متحول شد، این مسأله تا قرن نوزدهم و بیستم نیز ادامه یافت و بر پیچیدگی وضعیت مبهم نقش دانشگاه ها افزوده گشت.
در سال 1906 م لمین آبوت(2) فعالیت های آکادمیک را به سه دسته تقسیم کرد.
الف. فعالیت های دانشگاه های انگلیس و تلاش برای پیشرفت فردی،
ب. فعالیت های دانشگاه های آلمان و نقش آنها در پیشبرد علم.
ج. فعالیت های دانشگاه های آمریکای شمالی با هدف توسعه اجتماعی.
به نظر جیمز دولاس رایوس(3) نهاد دانشگاه عموما حول سه نمونه دانشگاهی در نوسان است که این سه دسته تا حدودی تثبیت شده اند: نمونه آلمان، نمونه انگلیس و نمونه لاتین. دسته اول به امپراطوری آلمان، اتریش، مجارستان، قسمت آلمانی زبان سوئیس و کشورهای اسکاندیناوی تعلق دارد، با این که دانشگاه های منطقه بالتیک نیز به این دسته وابسته هستند روسیه تمایل دارد که تا حدودی خود را از آن جدا کند. دانشگاه های انگلیس که مثال بارز آن آکسفورد و کمبریج است و نمونه های اصلاح شده آن در اسکاتلند، ایرلند و ایالات متحده قرار دارد برای حرکت به سمت مدل های آلمان یا لاتین از خود تمایل نشان می دهند و نمونه های لاتینی بیشتر در فرانسه، بلژیک، سوئیس، ایتالیا، پرتقال و اسپانیا قرار دارند.
دانشگاه های آلمان تحقیق و پرورش محقق را هدف اصلی خود قرار داده اند و آموزش حرفه ای برای آنها در جایگاه دوم قرار دارد. هدف اصلی دانشگاه های انگلیس بالا بردن سطح تحصیلات عالیه دانشجویان در زمینه های گوناگون زندگی و علوم محض است، دانشگاه های لاتینی به نظر، تخصصی تر از دو دسته دیگر می باشند. در یک دسته بندی دیگر «پاول ریکور»(4) معتقد است که نمونه دانشگاه های انگلیسی در آموزش، دانشگاه های آلمانی به عنوان نمونه های علمی و دانشگاه های آمریکایی به عنوان نمونه های توسعه ای با نظریه دانشگاه تطبیق دارند، این مسأله بخصوص در مورد نمونه آلمانی صدق می کند و دست آخر این که «مک گریگور»(5) در تحقیقی که در سال 1991 م مطرح کرد به دانشگاه هایی اشاره می کند که مجبور به انجام وظایف مشخص شده از سوی دولت یا جناح قدرتمند جامعه می باشند، از جمله تربیت متخصصانی که از لحاظ ایدئولوژیک بی طرف بوده، اما به لحاظ عملی رفع نیاز می کنند، این گونه دانشگاه ها ماهیت مستقل ندارند.
باید خاطرنشان کرد که نمونه های کلاسیک دانشگاهی ممکن است دارای مشخصه های صرفا ملی نیز باشند، برای مثال عثمان در سال 1983 م متذکر می شود که سر منشأ نمونه دانشگاه های مصری، سنن اسلامی است که با نمونه های انگلیسی و فرانسوی تلفیق شده است.
در ادامه بحث نمونه های دانشگاهی، «ریکور درز» در مقدمه ای اظهار می داردکه دانشگاه های مدرن برای انجام مسئولیت و نقش خود با سه عامل: انتقادی، سیاسی و انعطاف پذیری اجتماعی مواجه هستند. وی ادعا می کند که از نظر استقلال دانشگاهی، دانشگاه ها بین آزادی عمل کامل آکادمیک و دنباله روی از قدرت های اقتصادی و سیاسی در نوسان بوده و هستند، نتیجه این امر تخریب جایگاه دانشگاه و استقلال علمی آن است که بر اثر فشارها و مداخله های ناروای بیرونی ایجاد می شود که مانعی برای رفتاری منطبق بر اساس ذات و طبیعت دانشگاه می باشد. موقعیت حال یا آینده دانشگاه هرچه باشد، کارکرد آن به مثابه نهادی است که می تواند اصول، اهداف و مسیرش را تثبیت و نهادینه کند. آینده جوامع تا حد زیادی به آینده موسسات و نهادهای عالی آموزشی وابسته است، و آینده این نهادها نیز در دانشگاه ترسیم می گردد. اعضای دانشگاه ها هم می توانند باعث ایجاد تحولات مثبت در دانشگاه شوند و هم در مواقع مقتضی مانند ترمز عمل کنند. دانشگاه باید به عنوان منبع تحول و نوآوری عمل کند. کارکرد مهم دانشگاه هم خدمت به دنیای بیرون همراه با کیفیت، عدالت، کارآیی، پایداری و شایستگی و هم نشر فرهنگ، گسترش ارتباط مراکز آموزش عالی با محیط اطراف خود و پیش بینی آینده می باشد.
پی نوشت :
1. Alfonso Borrere Cabal.
2. Lyman Abbut
3. J.D.Rios
4. Paul Ricoeur
5. Mac Gregor