معاونت پژوهشی مدرسه ی عالی امام خمینی(ره)، با همکاری گروه تاریخ اسلام، نشست علمی «تشیع و تمدن اسلام» را درتاریخ 13/12/83 برگزار کرد.
در این نشست حجت الاسلام والمسلمین دکتر محسن الویری سخن گفت. وی، در آغاز کلام، به ضرورت بحث از مقوله ی تمدن شیعی و امکان پذیری و درست بودن این تعبیر اشاره کرد و طرح سهم تشیع را، در تمدن، در اولویت اول قرار داد.
مدیرگروه تاریخ دانشگاه امام صادق(ع) اعتقاد داشت که هنگام بحث و بررسی درباره ی تمدن شیعی باید دو ساحت گذشته و آینده را از هم تفکیک نمود و تعامل این دو ساحت را نیز فراموش نکرد.
وی، در ادامه ی بحث، تمدن شیعی را پرسش آفرین دانست؛ به این معنا که محقق، قبل از پرداخت به مقوله ی مزبور با سؤالاتی مانند تمدن چیست؛ تمدن اسلامی یعنی چه و تمدن شیعی چه می باشد؟ روبرو است.
دکتر الویری منابع تعاریف تمدن را مختلف و نامتناسخ خواند و به برخی از آنها اشاره کرد. ازجمله به کتاب هایی اشاره نمود که به طور مشخص با رویکرد تمدن نگارانه نگاشته شده اند؛ کتاب هایی که به کلیات تاریخ نگاری و فلسفه ی تاریخ پرداخته اند و به دلیل ارتباط آنها با مقوله ی تمدن، از تمدن نیز سخن به میان آورده اند؛ همچنین منابعی که از فرهنگ، سخن می گویند و گاهی بر حسب ضرورت به تمدن نیز پرداخته اند. دسته ی دیگر، منابعی هستند که از مدینه ی فاضله سخن گفته اند؛ مانند کتاب الفاضله که دیدگاه های تمدنی در آن موجود است و منابع جدیدی که از توسعه سخن گفته اند به بحث تمدن نیز پرداخته اند.
دکتر الویری، در ادامه، نام تعدادی از کسانی را که در آثارشان به تمدن اشاره کرده و برای تمدن تعریف آورده اند، به اختصار، ذکر کرد. در تقسیم بندی کلی، برخی را در شمار کسانی دانست که درباره ی مطلق تمدن صحبت کرده اند؛ برخی را نیز از کسانی برشمرد که درباره ی تمدن منطقه ی ویژه ای سخن گفته اند؛ عده ی دیگر را افرادی دانست که درباره ی تمدن اسلامی تحقیق کرده اند و نیز نام کسانی را مطرح کرد که در بین مستشرقان و نظریه پردازان شرقی، غربی و اسلام حرف و حدیثی داشته اند. وی تلقی خود را از تمدن به شرح زیر ارائه کرد:
«تمدن، برآیندی از همه ی وجوه نرم افزاری، مادی و معنوی جامعه و مجموعه ی چیزهایی است که در تعامل بین این وجوه سخت افزاری و نرم افزاری تعریف می شوند».
ایشان، در ادامه، به تمایز بنیادی در نظریه پردازی تمدن بین دیدگاه های حضرت امام خمینی(ره) و دیگران اشاره کرد و در تعریف تمدن، از دیدگاه امام(ره)، گفت: «ایشان در تعریض به نگاه مستشرقان درباره ی تمدن می فرماید: "مستشرقان، تمدن را در ساختمان های بلند، بناهای عالی، ساختمان مساجد و مدارس و مانند این ها محدود کرده اند؛ یعنی در نگاه محدود و ماده نگر"».
مدیر گروه تاریخ دانشگاه امام صادق(ع) سه مؤلفه ی تشکیل دهنده ی تمدن را برشمرد و در تبیین دیدگاه اول، که به ابن خلدون اختصاص داشت، گفت: «مقوله ای مثل عصبیت، بنیاد اندیشه ی ابن خلدون را درتحلیل تاریخی و در تمدن نگاری اش تشکیل می دهد. مواردی مانند محیط جغرافیایی حکمرانان اخلاق ودین، ثروت و قدرت اقتصادی، صنعت و مردم، که در شکل گیری تمدن مؤثرند، از جمله بحث هایی هستند که ابن خلدون در آثار خود به آنها پرداخته است». وی، درباره ی دیدگاه دوم، از منابعی یاد کرد که در آنها عوامل مادی و معنوی را از هم جدا کرده اند. الویری، برطبق این دیدگاه، برای عوامل مادی، جغرافیا، نژاد، مهاجرت، قدرت، دفاع و حمله، ابزار اختراعات و... را برشمرد و برای عوامل معنوی، مسایل نبوغ، قراردادهای اجتماعی و غرایز را نام برد.
همچنین دیدگاه سوم را، درباره ی قدرت های متصور و قابل برداشت از یک کشور دانست که تا حد زیادی عوامل مؤثر را در تمدن فرمول پذیر کرده است. وی، از زبان «ری کلاین»، به پنج عامل اشاره نمود که اگر در کنار هم قرار گیرند قدرتی به جامعه می دهند که از این طریق می توان تمایز جامعه ای را از جامعه ی دیگر، سطح آن جامعه نسبت به جامعه ی دوم و نوع اعتلا و استعلای جامعه را تشخیص داد.
پنج عامل به شرح زیر می باشند:
1. جغرافیا و مردم؛
2. امکانات و توانمندی های اقتصادی؛
3. توانمندی های نظامی؛
4. اهداف استراتژیک ونگاه بلندمدت داشتن؛
5. اراده و عزم ملی.
دکتر الویری، درباره ی شکل گیری مستقل تمدن شیعی مبنی بر توضیحات ارائه شده اش، بیان نمود: «مجموع سهم شیعیان در تمدن اسلامی و دست آوردهای تمدنی شیعه به گونه ای نیست که به عنوان تمدن شیعی تحقق یافته تلقی شود». وی، برای این مدعی، به سه دلیل اشاره کرد و یادآورگردید که در هر صورت تمدن شیعی مجزا و مستقل از دیگر تمدن ها نیست. این سه دلیل عبارت اند از:
1. حیطه ی مشارکت: در این حیطه، علمای شیعه و سنی فعالیت های مشترک انجام داده اند. (ریاضیات، نجوم و پزشکی)؛
2. حیطه ی تمایز: در این بخش، هرچند مجموعه هایی پدید آورده اند اما مشابه و قرین آن نزد اهل سنت نیز بوده است (فقه و کلام)؛
3. تشابه اسمی: حیطه ای است که در آن فقط تشابه اسمی یافت می شود. در این بخش از فعالیت ها، علمای شیعه نقش آفرینی هایی داشته اند، اما این نقش آفرینی ها به رشد نهایی و مطلوب خود نرسیده، به صورتی که از فعالیت های دیگر متمایز نیستند.
مدیر گروه تاریخ دانشگاه امام صادق(ع)، با اشاره به دلایل دیگری که بر مدعای وی صحه می گذارند، یادآور شد: «نبود تمدن مستقل شیعی هرگز تلقی بی نیازی از شناخت جامعه و دول گذشته را مجاز نمی داند و نیز نادیده گرفتن آن به لحاظ دارا بودن ظرفیت و پتانسیل لازم صحیح نیست، زیرا این تمدن قابلیت استقلال داشته، اما شرایط مناسبی برای تحقق آن فراهم نبوده است».
وی، در پایان، اندیشه ی مکتب اهل بیت(علیهم السلام) را، از نظر مبانی هستی شناسی، انسان شناسی و نوع نگاه به امامت، دارای توان و ظرفیت ایدئولوژیک، برای تمدن سازی، دانست و نگاه تمدنی را، بر گذشته ی تشیع، در ایجاد تعامل اندیشه ها و دارای هدف واحدشان، بازنگری صحیح مفاهیم و اندیشه های دینی و دست یابی به نگرش جامع و همه جانبه بسیار تأثیرگذار خواند. در ادامه ی این نشست، میزگردی با حضور آقایان دکتر الله اکبری، دکتر شانه چی، دکتر صفری و دکتر الویری برگزار گردید.
دکتر الله اکبری در پاسخ سؤال دکتر صفری مبنی بر موافقت با تحقق نیافتن تمدن شیعی و این که علوم و معارف شیعی در بحث فقه و کلام با معارف اهل تسنن تمایز دارند، گفت: «واضح است هیچ قوم یا آیینی بدون اقتباس از دیگران نمی تواند تمدنی بسازد. معقول این است که هر قوم آنچه را که در گذشته وجود داشته، برگیرد و به سمت آینده رو نماید».
دکتر شانه چی نیز در پاسخ به سؤالی مبنی بر نقش غیبت امام عصر(عج)، در سهم تمدن شیعه، ابراز داشت: «برای بررسی تأثیر غیبت امام دوازدهم(عج) در سهم شیعه در فرهنگ وتمدن اسلامی، باید به دوران آغاز امامت دوازدهم برگردیم؛ در دوران غیبت صغرا، غیبت از دو جهت تأثیرگذار بود: یکی تأثیر بحران که شیعیان، به دلیل عدم وجود امام معصوم، از وجود منبع عظیم دانش و علمی محروم و دچار حیرت و سردرگمی گردیدند».
وی، در تبیین تأثیر دوم، آن را مثبت ارزیابی کرد و گفت: «عدم وجود امام معصوم، جامعه ی شیعه را به تکاپو و تلاش انداخت تا به این طریق کمبود امام را جبران کنند و با استفاده از روایات و اجتهاد در فقه، به دست آوردهای نوینی نایل آیند».
دکتر الویری، در پاسخ به این سؤال که شیعه در تمدن اسلامی چه جایگاهی دارد، بیان نمود: «سهم جمعیت شیعیان به مجموع کل مسلمانان، در گذشته، بیست به هشتاد بوده است. اکنون هم بیست درصد مسلمانان شیعه هستند، ولی به صراحت می توان گفت سهم این بیست درصد، در تکامل تمدن اسلامی، پنجاه درصد بوده است و این به دلیل خردگرایی شیعیان و توجه به کتابت، در آنها، می باشد».
وی، در ادامه، افزود: «به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی، ما تنها جریان احیا کننده ی اسلامی هستیم که به حکومت رسیده ایم. همزمان در کل جهان، بحران معرفتی روبه افزایش می باشد و در این شرایط، فرصتی استثنایی در اختیار ما است که اسلام و چگونه زیستن را به مردم جهان بیاموزیم».
دکتر شانه چی نیز، در پایان سخنان خود، علت کم توجهی مستشرقان را، به امامان شیعه، مبتنی بودن تحقیقات آنها به منابع اهل تسنن دانست و خاطرنشان کرد: «در منابع سنی، اطلاعات مربوط به امامان شیعه بسیار کم بوده، ولی در سده ی بیستم مستشرقان به خوبی به منابع شیعه دست یافتند و کتاب هایی هم در این زمینه نوشته شده است».
*. با همکاری معاونت پژوهش مدرسه ی عالی امام خمینی(ره) و اداره ی سامان دهی مطالعات و تحقیقات