شناخت و معرفت ظرفیت ها، داشته ها و پشتوانه های کشورها، ضرورت بسیار و اهمیت فراوان دارد. در دنیای امروز، که کشورها، براساس داده های دقیق و سنجیده تصمیم می گیرند و تلاش دارند تا برای هر کشوری حسابی ویژه باز کنند، بدون اطلاعات دقیق، نمی توانند با شناختی مطلوب و ارتباطی سودمند به تعامل با آنان بپردازند. از این نگاه است که معمولاً در سیاست و جامعه شناسی معاصر گروه هایی ویژه تشکیل می شود تا به طور خاص و با تمرکز بر فرهنگ، تمدن، تاریخ و مذهب یک کشور، به شناختی صحیح از کشورها دست یابند. هر برداشتی باید بر اطلاعات دقیقی از آن کشور مبتنی باشد، ورنه در تعامل درست با آن کشور با مشکلات بسیاری مواجه خواهد شد. در تاریخ، مشهور است که کارشناسان و سیاستمداران انگلیسی، برای آن که بتوانند به خوبی بر کشوری تسلط یابند و سرنوشت سیاست، اقتصاد، جامعه و تاریخ کشوری را در دست گیرند، گروه های کاری کارشناسی به وجود می آوردند تا افراد از هر روستای کوچک و دورافتاده، اطلاعات هرچند به نظر ساکنان آن دهکده، بی اهمیت، جمع آوری کنند. سپس آن فرد حاصل پژوهش خود را به فردی بالاتر از خود در دهستان می داد. او نیز مطالب و تحقیقات خود را به کسی می داد که در شهرستان بود. پس از آن مرکز استان، از آن جا به پایتخت آن کشور و سرانجام به سفارت انگلیس می فرستادند. با تحلیل آن داده های خام به شناختی مطلوب از آن کشور دست می یافتند و آن گاه درباره ی آن کشورها و این که چگونه با آنها ارتباط داشته باشند یا چه راهبردی برای برخورد با آن کشور در پیش گیرند، تصمیم گیری می کردند.
آنچه کشور انگلیس انجام می داد، تنها برای اهداف سودانگارانه بود، اما برای کسانی که دغدغه های انسانی و فرهنگی، در ذهن و ضمیر خویش دارند، داشتن نگاه پژوهشی، به ویژه در تعامل و تعمق ورزیهای دینی، که فرایندی بسیار پیچیده تر دارد، اهمیتی دو چندان می یابد. سرشت پژوهش، ژرفکاوی زیرساخت های هر موضوع است. برای فهم بهتر و رسیدن به نگاهی فراتر، در پیوند مذهبی فرهنگی با کشورها، جستجوی پایه ها و بنیادهای تمدنی و تاریخی هر ملت بایسته به نظر می رسد. شناخت همراه با این گونه تکاپوها، استواری ها، دقت و استحکام بیش تری به همراه می آورد.
در این میان، افغانستان، که در همسایگی با کشور ما قرار دارد و پس از طالبان، دوران حضور نیروهای بیگانه را تجربه می کند، اهمیت بسیاری دارد؛ کشوری که مشترکات گوناگون فرهنگی، دینی، اجتماعی، سیاسی و همزبانی، به آن، عمق و ژرفای بیش تری داده است. شک نیست که ما نمی توانیم از کنار آنچه در کشور همسایه مان می گذرد، بی دغدغه گذر کنیم. این امر به آسیب های جدی می انجامد.
کشوری که 99% از ساکنان آن مسلمان می باشند؛ حدود 65 تا 75 درصد از این تعداد حنفی مذهب و حدود 25 تا سی درصد از آنان را شیعیان تشکیل می دهند.(1) این کشور با همه ی گوناگونی فرهنگی، قومی و مذهبی توانست ارتش شوروی سابق را به زانو در آورد. این امر نشانه ی آن است که آن ملت می تواند با وحدت ملی و توجه به مشترکات دینی خود، دست به کارهایی بزرگ بزند.
با این همه، نابرابری، فقر، کشمکش های قومی نژادی و تبعات جنگ، برای این کشور مشکلاتی به وجود آورده است؛ «کم تر از یک سوم مردان و یک ششم زنان این کشور با سواد می باشند.»(2) همه ی این امور، تحلیل گران مسایل این کشور را به این نکته می رساند که باید برای رفع این موانع، به نگرش هایی فراتر از تعصبات قومی و مذهبی تأکید کرد؛ همان گونه که جلوه هایی از امر، در جامعه ی امروز افغانستان دیده می شود.
در این میان آنچه بیش از هر چیز مهم به نظر می رسد، توجه به نگرش هایی دور از سیاست بازی و بازی سیاست است. بیش از هر امر رسیدن به نگرشی سنجیده، در اندیشه ی سیاسی است که می تواند بسیاری از گره های آن سامان را بگشاید. سیاست بازی، در بیش تر مواقع، افراد را گرفتار سطحی اندیشی و تعصبات نابجا می کند. هماره اندیشه ی یک ملت بر جای می ماند و پشتوانه های اندیشگی کشورها می تواند در برابر هجوم اقوام بیگانه و آنان که برای منافع خود و چپاول کشوری به آن حمله می برند، ایستادگی کند و دشمن را به تسلیم وادارد. نمونه ی مطلوب این وضعیت، ایران و فرهنگ اسلامی آن است که توانست بیابان نشینان مغول را در درون فرهنگ و اندیشه ی خویش هضم و حل کند و از آنان مردمی متمدن بسازد.
بنابراین، امروزه همه ی کشورهای مسلمان، به ویژه کشور افغانستان که از آرامشی نسبی برخوردار است، به پژوهش های عمیق دینی و فرهنگی نیاز دارند تا با نظریه پردازی حساب شده در مبانی و اندیشه های خود، به نگاهی کارگشا از پیوند دین و سیاست، دست یابند تا به خوبی برای جهانیان تبیین گردد که نگرش راستین دینی، امری کاملاً دیگرگون از آن چیزی است که طالبان بر آن کشور اجرا کردند.
با این حساب دایر کردن مراکز فرهنگی پژوهشی و مدارس آکادمیک و برنامه ریزی شده، می تواند در رسیدن به این امر و دست یابی به نگاهی جامع برای آینده ی افغانستان کارا باشد.
توجه بیش تر به ظرفیت کشورها و لایه های زیرین فرهنگ و اندیشه ی آنها، که معمولاً از نگاه پژوهشگران به دور مانده، ما را بر آن داشت تا تلاش خویش را برای شناخت بیش تر کشورها و مناطق مسلمان نشین، متمرکز کنیم. در این میان، نخستین بار به افغانستان پرداختیم.
سردبیر
پی نوشت ها:
1. برای اطلاعات بیش تر، ر. ک: جامعه شناسی سیاسی افغانستان، قوم، مذهب و حکومت، سجادی، سیدعبدالقیوم، قم، بوستان کتاب، اول، 1380
2. Encyclopedia Britannica 2003; Ultimate Reference under "Afghanistan"