به گزارش مشرق، فیلم سینمایی «خفهگی» به نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی فریدون جیرانی، فیلمساز و ژورنالیست سینمای ایران در سالن همایشهای برج میلاد روی پرده رفت تا اهالی رسانه و منتقدین شاهد فیلمی متفاوت در سینمای کشورمان باشند، فیلمی که میتوان آن را زیر ژانر نوآر و نیز تریلری مهیج ارزیابی کرد. فیلم تماماً سیاه و سفید است و از کنتراستهای نوری در آن به خوبی استفاده شده و بافتهای ایجاد شده در تصویر در خدمت بیان تصویری و نیز داستانی فیلم هستند.
فیلم داستان زن روان پرستاری به نام صحراست که الناز شاکر دوست با گریمی متفاوت به خوبی و درستی از عهده ایفای این نقش برآمده است. صحرا که در تیمارستانی قدیمی و رنگ و رو رفته کار میکند، روان پرستار زنی بخت برگشته میشود که از دست آزار و اذیتهای شوهرش خود را به دیوانگیزده تا از خشونتها و بدرفتاریهای او در امان بماند.
زن بیمار که صحرا را فردی امین و مظلوم میشناسد، او را محرم اسرار خود میداند و سفره دلش را برای او باز میکند، زن که از خانوادهای ثروتمند و با اصل و نسب است، دلش به حال دختر پرستار میسوزد و با قول حمایتهای مالی از او کمک میخواهد تا بدون اطلاع شوهرش او را از این منجلاب خلاصی بخشد. زن همچنین به او میگوید که با مرگش تمام ثروت پدریاش به شوهرش میرسد که با برادر شیادش در پی به دست آوردن آن هستند.
اما با رفتن دوربین به خانه مرد و نمایش روابط او با برادرش مشخص میشود که مرد حقیقتاً همسرش را دوست دارد و حتی از فکر خیانت او نیز در مرز دیوانگی است، اما برادر او که گویی مسلط به زندگی و تصمیمات برادر کوچکتر است با هدفی مشخص ذهن او را مسموم میکند تا به هیچ وجه به فکر زندگی دوباره با همسرش نباشد.
دختر بیمار به قولش عمل میکند و صحرا را که تحت فشار مالی است و نمیتواند بیشتر از این در ملک استیجاری دوستش زندگی کند به خانه خودش میبرد و با در اختیار گذاشتن کلیدهای خانه او را در کمک به رسیدن او به خواستههایش مشتاقتر میکند.
صحرا که به دلیل کک و مکهای روی پوستش و نداشتن اعتماد به نفس در روابط اجتماعی تا به حال هیچ مردی را در زندگیاش نداشته است، خود را محتاج مردی میداند که در شرایط ملتهب و در فشارهای اجتماعی و اقتصادی زندگیاش حامیاش باشد. او رفتهرفته در چند برخورد با شوهر زن بیمار واکنشهایی مثبت از او دریافت میکند که به شروع رابطه و تعاملی مثبت به او امیدوار میشود. مرد با فرستادن چند کادو برای او از پرستار تشنه محبت دلبری میکند تا جایی که در دیداری به جواب خواستگاری او و بودن در عقد دائمیاش پاسخ مثبت میدهد. با جدی شدن رابطه صحرا با مرد، او نهتنها کمکهایش را از زن بیمارنما دریغ میکند، بلکه برای کامیابی شوهرش و رسیدن او به ثروتی که گویی حق مغفول مانده پدریاش نیز هست، زن را به مکر و حیله به مسلخ مرگ میکشاند و در صحنهای تلخ و سیاه در جادهای ناتمام از سردی بیپایان زمستان، زیر چرخهای نفرت و حسادت له میکند.
فیلم که در ژانر نوآر که اصطلاحی فرانسوی به معنای سیاه است اجرا شده، محتوایی سیاهتر را به مخاطب ایرانی ارائه میکند. اشخاص فیلم با آنکه عامدانه در دنیایی ساختگی و در میان روابطی سیاه و تلخ که ما به ازای حقیقی در جامعه ندارند، زندگی میکنند، اما نامهایی ایرانی و رفتارهایی آشنا دارند. در حالی که در سینمای جهان معمولاً فیلمهای نوآر و سیاه در فضایی فانتزی و در دنیایی خیالی تصویر میشوند تا دنیایی بیزمان و لامکان را برای مخاطبش تصویر نکند.
برخی روابط و نامهای شخصیت و همچنین آدرسهای برخی مکانها که برای مخاطب ایرانی آشناست، ذهن بیننده را از فضای خیالی و وهمآلود اثر دور و دچار تنش و درگیری میکند تا در ناخودآگاهش مابهازایی را در جامعه و میان مردمانش بیابد؛ رخدادی که بعید به نظر میرسد، فیلمسازی فیلمباز نظیر جیرانی از آن غافل و ناآگاه باشد و تصور میشود با آگاهی طعنهوار و منتقدانه به سراغ اجرای آن رفته است. فیلم با آنکه پرداخت خوبی در اجرای درست صحنهها، بازیها و نور و صحنه دارد، اما از ضعف درام و ساختار نامنسجم ضربه میخورد و بیننده را در اواسط فیلم تا مرز از دست رفتن تنزل میدهد.
منبع : روزنامه جوان