ماهان شبکه ایرانیان

گذری بر مباحث علم کلام [۴] / روش بحث های کلامی

تاریخچه ی بحث « روش کلامی »

گرچه اطلاع دقیقی از تاریخ کاربرد «روش کلامی » در دست نیست و نمی توان به صراحت تبیین روشهای کلامی را از آثار متکلمان سلف سراغ گرفت، ولی اشارتی که شهرستانی در «الملل والنحل » دارد، تاحدودی راهگشاست. وی در مقام بیان اختلاف معتزله و متکلمان سلف در باب «صفات » از مناظره ی سلف بر اساس «قول اقناعی » نه بر اساس «قانون کلامی » سخن به میان می آورد (1) و سپس در نقل مناظره ی ابوالحسن علی بن اسماعیل اشعری با استادش ابوعلی جبائی در باره ی بعضی از مسایل «حسن و قبح » ، آورده است که «اشعری » پس از بازماندن استادش در پاسخگویی، از وی روی گرداند و به عقاید علمای سلف گرایید و مذهب آنان را بر اساس «قاعده ی کلامی » یاری کرد. (2)

و نیز در جای دیگر، ضمن پیگیری تاریخچه ی بحث «صفاتیه » میان متکلمان اسلامی از «حجج کلامیه » و «براهین اصولیه » سخن گفته، وبا طرح مجدد مناظره ی ابوالحسن اشعری با استادش در باب «صلاح و اصلح » از کاربرد «مناهج کلامیه » توسط اشعری، گزارش داده است. (3)

چنین گزارشهایی، بعضی از محققان را برآن داشت که با توجه به پیدایش نحله های کلامی در قرن دوم هجری، بعضی از رویکردهای فرقه های کلامی را از طریق «روشهای کلامی » تمایز دهند و چنین استفاده کنند که طبق گزارش شهرستانی در ارتباط با روی آوردن شیوخ معتزله به مطالعه ی کتابهای فلاسفه که در روزگار مامون ترجمه و شرح شده بود، روشهای فلسفی با روشهای کلامی درهم آمیخته شدند و بر این اساس نتیجه گرفتند که : مذهب اعتزال به دو دوره ی غیر فلسفی و فلسفی تقسیم شده، و معتزلیان در دوره ی غیر فلسفی از روشهایی استفاده می کردند که با عنوان «روشهای کلامی » معرفی شده است.

ولفسن (نویسنده ی کتاب «فلسفه ی علم کلام ») در باب این که: آن روشهای کلامی چگونه بود؟ ، معتقد است که: «چیزی به ما گفته نشده است; ولی چون می دانیم که پیش از ظهور مذهب اعتزال، روش استدلالی کلامی وجود داشته که همان روش قیاس فقهی بوده است، می توانیم چنین فرض کنیم که مقصود شهرستانی از تعبیر «روشهای کلامی » اشاره به تطبیق آن روش فقهی قیاس و تمثیل در مورد تاویل آیات تشبیهی قرآن و تفسیر کردن آن با فورمول «جسمی نه چون جسمها» بوده است.

و اما درباره ی «روش فلسفی » که معتزله «روش کلامی » خود را با آن آمیختند، می توان گفت که شهرستانی از آن بیان دو امر را در نظر داشته است:

نخست، می توانیم فرض کنیم که منظور وی آن بوده است که در تحت تاثیر ترجمه های عربی آثار فلاسفه ی یونان، معتزلیان به آن آغاز کردند که لفظ قیاس را به معنای قیاس منطقی به کار برند، و برای قیاس به معنی قدیم فقهی آن کلمه ی تمثیل را جایگزین ساختند....

دوم، ممکن است چنان فرض کنیم که مقصود شهرستانی از این گفته، آن بوده است که فلاسفه ی معتزلی با تصور خود ارسطو از تمثیل آشنا شدند که کلمه ی عربی مقابل آن مساوات (برابری) بود، و آن را با قیاس فقهی درهم آمیختند که کلمه ی عربی مقابل آن تمثیل » (شبیه کردن) است...» .

ولفسن، سپس با پرداختن به سخن شهرستانی از این که چرا معتزله دستگاه بحث خود را کلام می نامیدند، می نویسد:

«[این]، بدان معنی است که، در آن هنگام که آنان روشهای قدیمی کلام را طرد کردند، خود اصطلاح کلام را نگاه داشتند ولی به آن معنی تازه ای دادند. وی می گوید که کلام (سخن) دیگر به وسیله ی آنان به معنی توصیفی از کاربرد روش قیاس در ایمان که موضوعی از کلام است نبود، بر خلاف کاربرد آن در فقه که با عمل سر و کار داشت; اینک با فلاسفه ی معتزلی معنای مضاعف تازه ای پیدا کرد، و عنوان توصیفی از روش جدید استدلال آنان و نیز توصیفی از موضوع بحث نظام ایشان به دست آورد...» . (4)
طبقه بندی روشهای علوم

بدیهی است که هر علمی به تناسب «موضوع » و «مسایل » و نیز جهت رسیدن به غایت وهدفی که آن علم دارد روش ویژه ی خود را می طلبد.

برای اثبات و استدلال اصول و پیش فرضها و مسایل علوم مختلف، از روشهای گونه گون می توان استفاده کرد. به عنوان مثال برای اثبات این که آب از اکسیژن و ئیدروژن ترکیب شده است، روشی غیر از روش اثبات در یک مساله ی تاریخی همانند «تاریخ وقوع جنگ جهانی اول » به کار گرفته می شود.

علم کلام، دانشی تک روشی نیست و روش واحدی در آن معمول نمی گردد، بلکه در واقع دانشی چند روشی است که در آن از روش های گوناگون و متنوع و متعدد می توان بهره گرفت و در عمل هم متکلمان ادیان چنین می کنند. اما در باب جدلی بودن یا برهانی بودن استدلالهای علم کلام، حقیقت آن است که این تمایز امروز چندان دقیق نیست، زیرا با پیدایش رشته ای به نام کلام فلسفی (5) که به شیوه ای فلسفی وبرهانی مباحث کلامی را مورد بحث قرار می دهد، دیگر نمی توان از چنان تمایزی سخن گفت و نتیجه ی عملی چشمگیری هم ندارد. بنابراین، در علم کلام عینا مانند تنوع روش شناختی می توان از تنوع برهانها و شیوه های استدلال و احتجاج نیز بهره برد و لزومی ندارد که در طرح بحثهای کلامی خود را به یک نوع خاص از قیاس و استدلال محدود و مقید بسازیم. (6)

معمولا متکلمان عصر حاضر از سه روش عقلی، تجربی و تاریخی برای پاسخگویی بیشتر مسایل کلامی استفاده می کنند ولی در حقیقت روح حاکم در کلام، همان روش و استدلال عقلی است که به اتقان مدعا و اثبات کامل موضوع می پردازد و در نتیجه، پذیرش و متقاعد شدن مخالفان نظریات کلامی را به دنبال خواهد داشت.
تقسیم بندی سنتی روش بحث های کلامی

از سوی دیگر، در یک تقسیم بندی سنتی، روش تحقیق و استدلال در مباحث کلامی به طور کلی به سه دسته تقسیم شده است:
1. روش عقلی rational method

«کلام » و «فلسفه » وجه مشترکی در روش استدلال دارند و لذا مسایل مشترک میان آن دو، با اسلوب تعقلی اثبات می شود; گرچه «کلام » در مسایل ویژه ی خود، از روش نقلی و تعبدی هم استفاده می کند. پس در حقیقت «کلام » در این نوع مسایل، از متد تحقیق «تلفیقی » و «دوگانه » ی «تعبدی » و «تعقلی » بهره می گیرد.

بخشی از اصول اعتقادات، تنها با دلیل عقلی قابل اثبات و استدلال اند، مثلا، ضرورت نبوت و نیاز بشر به دین، اثبات ذات اقدس الاهی و اوصاف باری، ارسال رسل از سوی خداوند متعال و اصل معاد و ... را نمی توان از طریق دلیل نقلی اثبات نمود، چون استدلال از طریق نقل (مثل کتاب و سنت) استدلالی دوری خواهد بود، برای این که اگر بخواهیم (مثلا) برای ضرورت نبوت از قرآن استفاده کنیم متوقف بر این است که نبوت پیامبر اسلام وقرآن کتاب اوست را بپذیریم، در صورتی که فرض این است که اصل نبوت هنوز ثابت نشده است «پس اثبات اصل پیامبر بودن ایشان متوقف بر اثبات پیامبر بودن حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و اثبات پیامبر بودن ایشان متوقف بر اثبات اصل نبوت خواهد بود و این دور است. لذا برای این مساله نمی توان دلیل نقلی آورد، بلکه به کمک عقل باید اقامه ی دلیل کرد» . (7)

از این رو، در این بخش از قیاس جدلی و حکمت برهانی استفاده می شود که مبادی آن را قضایای عقلی تشکیل می دهند. در اصطلاح، این بخش «کلام عقلی طبیعی » (natural theology) نامیده می شود.

به کارگیری استدلال عقلی در مبانی اعتقادی، علاوه بر قرآن (8) ، در سخنان حکیمانه ی پیشوایان معصوم دین هم آمده است و کلام شیعی در این باب از دیگر مذاهب کلامی مانند اشاعره و معتزله غنی تر است.

استاد شهید مطهری در این باره آورده است:

«حقیقت این است که طرح بحثهای عقلی عمیق در معارف اسلامی اولین بار وسیله ی علی علیه السلام در خطب و دعوات و مذاکرات آن حضرت مطرح شد. اوبود که اولین بار درباره ی ذات و صفات باری و درباره ی حدوث وقدم، بساطت و ترکب، وحدت وکثرت و غیر اینها بحثهای عمیقی را طرح کرد که در نهج البلاغه و روایات مستند شیعه مذکور است . آن بحثها رنگ و بوی و روحی دارد که با روشهای کلامی معتزلی و اشعری وحتی کلامهای برخی علمای شیعی که تحت تاثیر کلامهای عصر خود بوده اند، کاملا متفاوت است....

مورخان اهل تسنن اعتراف دارند که عقل شیعی از قدیم الایام عقلی فلسفی بوده است، یعنی طرز تفکر شیعی از قدیم استدلالی و تعقلی بوده است. تعقل و تفکر شیعی نه تنها با تفکر حنبلی که از اساس منکر به کار بردن استدلال در عقاید مذهبی بود و با تفکر اشعری که اصالت را از عقل می گرفت و آن را تابع ظواهر الفاظ می کرد مخالف و مغایر است، با تفکر معتزلی نیز، با همه ی عقل گرایی آن مخالف است; زیرا تفکر معتزلی هر چند عقلی است ولی جدلی است نه برهانی; و به همین جهت است که اکثریت قریب به اتفاق فلاسفه ی اسلامی شیعه بوده اند» . (9)

استفاده از جدل و استناد بر «حسن و قبح افعال » شیوه ای است که تا قبل از خواجه نصیر الدین طوسی رحمه الله در میان متکلمان متداول بود. اما از آنجایی که این شیوه برای دفع تمامی شبهه هایی که روز به روز بر کمیت، تنوع و عمق آنها افزوده می شد، کافی نبود; و از طرف دیگر در اثر تعارض میان حکما و متکلمان، ضعف و نارسایی این شیوه در اثبات مسایل بخش کلام عقلی هرچه بیشتر نمایان شده بود، حکیم فرزانه محقق طوسی رحمه الله را بر آن داشت که کلام را از حالت جدلی بودن خارج کند و به آن صبغه ی برهانی و فلسفی بدهد. صبغه ی برهانی کتاب شریف تجرید الاعتقاد به حدی است که بعضی آن را به منزله ی مرحله ی پایانی حیات علم کلام می انگارند. در کتاب یاد شده، نظم وترتیب مباحث نیز تغییر یافته وبه کتابهای فلسفی بسیار نزدیک شد. مباحث این کتاب همچون تمامی کتابهای فلسفی، از امور عامه آغاز و به الهیات بالمعنی الاخص ختم می شود. پس از او نیز تمامی کتابهایی که در این علم به رشته ی تحریر درآمدند همچون شوارق الالهام مرحوم لاهیجی رحمه الله کم و بیش همین شیوه را دنبال کردند. (10)

شهید مطهری، چگونگی تاثیر فلسفه و مباحث عقلی در کلام اسلامی از زمان خواجه طوسی به بعد را چنین ذکر می کند:

«خواجه نصیرالدین طوسی که خود حکیم و فیلسوف متبحر است، با تالیف کتاب تجرید الاعتقاد محکم ترین متن کلامی را آفرید. پس از تجرید هر متکلمی اعم از شیعه وسنی که آمده است به این متن توجه داشته است. خواجه نصیر الدین تا حدزیادی کلام را از سبک حکمت جدلی به سبک حکمت برهانی نزدیک کرد. ولی در دوره های بعدتر کلام تقریبا سبک جدلی خود را به کلی از دست داد، همه پیرو حکمت برهانی شدند و درحقیقت «کلام » استقلال خود را در مقابل «فلسفه » از دست داد.

فلاسفه ی شیعی متاخر از خواجه ، مسایل لازم کلامی را در فلسفه مطرح کردند و با سبک و متد فلسفی، آنها را تجزیه و تحلیل کردند و از متکلمین که با سبک قدیم وارد و خارج می شدند موفق تر بودند...» . (11)
2. روش نقلی traditional method

روش دیگری که عالمان از آن در بعضی از علوم استفاده می کنند روش نقلی یا تاریخی است که مستند به سخن و اقوال پیشینیان است. روش نقلی در علم کلام، بهره گیری از کتاب و سنت (قطعی) است.

نمونه هایی از مسایل کلامی که تنها با روش نقلی می توان درباره ی آنها سخن گفت، عبارتند از:

جزئیات مربوط به اقوال آدمی پس از مرگ و در جهان آخرت، بیشتر مسایل باب امامت و بعضی از مسایل نبوت عامه و خاصه مانند، تعداد اوصیای پیامبران، جانشینان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و....

پس در این نوع از مسایل کلامی، مبادی استدلال را قضایای مستفاد از کتاب و سنت تشکیل می دهند. و این بخش از کلام، «کلام نقلی » نامیده می شود.
آیا در روش نقلی، از عقل هیچ بهره ای نمی گیریم؟

در روش عقلی ، پژوهشی بر اساس اصول و قواعد منطقی و عقلی انجام می پذیرد که شایع ترین آن استفاده از استدلال قیاسی است. اما در روش نقلی، تحقیق بر مبنای اعتبار و حجیت سخنان و مطالب مرجح خاصی صورت می گیرد. نمونه ی بارز روش نقلی در علم کلام، تمسک به آیات قرآن است; آیات قرآن، در نزد متکلم مسلمان، اعتبار دارد به این معنا که درستی و مطابقت مضمون آن با واقعیت ثابت شده است.

با تامل در ماهیت روش نقلی روشن می شود که اعتبار این روش، در نهایت، از طریق عقل به اثبات می رسد; پس، ابتدا می باید با استدلال عقلی اعتبار وثاقت یک سخن (یا مطلب منقول) را ثابت کرد و سپس با توسل به آن، بر درستی مطلوب خود دلیل آورد. (12)
3. روش عقل و نقل

برخی از موضوعات و مباحث کلامی، هم از طریق عقل و هم از طریق نقل قابل اثبات و استدلال اند، به عنوان مثال، در اصل ضرورت معاد اقامه ی برهان عقلی راهگشاست; چنان که پس از اثبات حجیت قرآن وکلام خدا بودن آن، می توان از قرآن بر مساله ی معاد ومبعوث شدن مردم در قیامت استدلال کرد.

و نیز در بحث از اوصاف الاهی، می توان از هر دو روش عقلی و نقلی بهره جست.

البته غیر از روشهای سه گانه، روشهایی دیگر مانند روش تاریخی (بدون اتکای به وحی) روش تجربی، عرفانی و شهودی از سوی متکلمان معاصر، در باب مسایل دینی، به کارگیری می شود. تحلیل و بررسی همه ی روشهای مشهور و غیر مشهور میان متکلمان ادیان ومذاهب مختلف، فرصت دیگری را می طلبد.
روش های استدلال و کاربرد آنها در بحث های کلامی

بعضی از محققان از دریچه ی شناسایی روش های منطقی استدلال ، به کاربرد آن در مباحث کلامی پرداخته اند. در این دیدگاه، با توجه به اقسام روش های منطقی از حیث صورت (13) وماده (14) به صورت زیر مورد بررسی قرار گرفت:

با توجه به موضوع علم کلام (خداشناسی) وغایات و رسالت های چهارگانه ی آن (یعنی: 1. خداشناسی تحقیقی; 2. اثبات موضوعات ومبادی سایر علوم دینی; 3. ارشاد مسترشدان و الزام معاندان; 4. دفاع از اصول و عقاید دینی، روش استدلال در رابطه با دو غایت اول (مگر در مباحثه) باید از گونه ی روش مفید یقین باشد; بنابراین از نظر صورت، بهره گیری از روش «تمثیل » مجاز نخواهد بود، همان گونه که از روش استقرای غیر معلل نیز نمی توان استفاده کرد، ولی بهره گیری از روش استدلال مباشر و نیز روش قیاس و استقرای معلل، مجاز می باشد و از نظر روش ماده نیز فقط باید از روش برهان بهره گرفت; زیرا روش های دیگر مفید یقین نیست و اصولا کاربرد آن روش ها در جایی است که پای مباحثه و محاوره با دیگران در میان باشد که از مورد بحث بیرون است.

ولی در رابطه با دو غایت دیگر، بهره گیری از همه ی روش های استدلال مجاز خواهد بود و انتخاب روش، بر عهده ی متکلم است که با در نظر گرفتن تفاوت های فکری و روحی مخاطبان و طرف های بحث و نیز شرایط مختلف دیگر از نظر زمانی، مکانی و غیره شیوه ی استدلال مناسب را برگزیند و در نتیجه در مواردی، بهره گیری از شیوه ی برهان جایز نبوده و باید از روش جدل یا خطابه استفاده شود و نیز در مواردی به کار بردن روش قیاس میسور و نافع نبوده و باید از روش استقرا و تمثیل بهره گیری شود.

با این توضیح، روشن شد که اولا اندیشه ی کسانی که روش استدلال های کلامی را منحصر در روش جدل دانسته و آن را معرف بحث های کلامی می شناسند، صحیح نیست; زیرا همان گونه که بیان گردید، در رابطه با غایت نخست روش جدل مجاز نیست، و در رابطه با دو غایت اخیر نیز روش بحث منحصر در بهره گیری از شیوه ی استدلال جدلی نبوده و از روش خطابه یا برهان نیز می توان استفاده نمود.

ثانیا: گاهی تصور می شود که بهره گیری از روش جدل و یا هر روش دیگری که افاده ی یقین نکرده و تنها مفید اقناع یا الزام باشد مایه ی نقصان به شمار می رود، ولی این تصورنادرست، ناشی از ناآگاهی یا غفلت از غایت کلام و رسالت متکلم است وگویا تصور شده که مخاطبان بحث های کلامی همیشه کسانی اند که آمادگی لازم برای دریافت استدلال های برهانی را دارند، ونیز تصور شده که سروکار متکلم همیشه با کسانی است که جویای حقیقت بوده و قصد جدال وخصومت ندارند، ولی نادرستی هر دو تصور آشکار است. (15)
علت، تنوع روش های علم کلام

چنان که ملاحظه شد مسایل مختلف علم کلام از دریچه های گونه گون قابل ارزیابی، استدلال و اثبات است و می توان به تناسب مباحث آن، از روش های متنوع استفاده کرد.گرچه به کارگیری بعضی از روشها (مانند روش عقلی) در بعضی از اصول اعتقادی لازم و ضروری است و بدون آن نمی توان به تحقیق آنها پرداخت; اما نکته ی قابل توجه این است که آیا تنوع روش های علم کلام به خاطر بی موضوع بودن علم کلام است؟

بعضی ها بر این عقیده اند و حتی در صددند که علم کلام را بی روش خوانند و لذا چنین آورده اند:

«... علم کلام به خاطر بی موضوع بودنش می تواند به مسایل عقلی، تجربی، تاریخی (نقلی) و شهودی بپردازد، و متکلمان برای دفاع از هر گزاره ای، متناسب با مضمون آن باید روش خاصی را برگزینند. و از این رو، یکی از مبادی لازم برای هر متکلمی آگاهی از روش شناسی علومی است که این چهار روش را به کار می برند.

کوتاه سخن این که: متکلم در بررسی مسایل کلامی ناگزیر است روش های متنوعی را به خدمت گیرد. بدین ترتیب می توان ادعا کرد که علم کلام نه تنها بی موضوع، که بی روش است; بر خلاف علوم دیگر که هر یک به تناسب، پای بند روشی خاص اند» . (16)

ولی به نظر می رسد اولا (چنان که در بخش دوم این سلسله مقال (17) آمده است) کلی «عقاید دینی » موضوع علم کلام را تشکیل می دهد و ثانیا بر فرض که علم کلام از موضوعی کلی برخوردار نباشد، بی روش بودن آن را نتیجه نمی دهد. و اصولا اگر پذیرفتیم که علم کلام با داشتن مسایل متنوع، از روش های مختلف بهره می گیرد، چه داعی داریم که ادعا کنیم علم کلام، علمی بی روش است. آیا بهتر نیست بگوییم: تنوع روش های کلامی خود دلیل بر گستره ی متد تحقیق و استدلال در علم کلام است و چه بسا با استدلال به روش خاصی، مطلبی اثبات و با روش دیگر، بر آن مهر تایید و تاکید زده شود.

از سوی دیگر بخش عمده ی اصول اعتقادی با اسلوب تعقلی وبخش وسیعی از مسایل کلامی با اسلوب تعبدی و نقلی تحقیق و استدلال می شوند، لذا بیشتر عالمانی که در باب روشهای کلامی سخن گفته، به دو روش معمول و مشهور (عقلی و نقلی) استناد کرده اند.
نگرش به روش های کلامی و تقسیم بندی کلام

شاید بحث روش شناسی در تحقیق و استدلال کلامی، به گونه ای از اهمیت برخوردار باشد که متکلمان و محققان کلامی را واداشته است تا به تقسیم بندی کلام از این منظر بپردازند. اینک به دو تقسیم بندی از قدما و معاصران اشاره می شود:
1.کلام وحیانی و کلام طبیعی

برخی از متکلمان و محققان غربی، کلام و مسایل دینی را با توجه به روشهای معمول در آن به دو بخش تقسیم کرده اند:

الف: کلام وحیانی Revealed theology یا حقایقی که از طریق وحی و الهام نصیب آدمی می گردد و اگر وحی و الهام نبود، عقل انسانها به آن نمی رسید. نظیر: احوال برزخ و عالم قیامت و عوالم غیب.

ب: کلام طبیعی (عقلی) natural theology یا حقایقی که بدون تایید وحی، عقل مستقلا آنها را اثبات می کند و قابل دسترسی عقل است; نظیر «اثبات وجود خدا» ، «اثبات یکتایی خداوند» و....

قابل یادآوری است که در برابر این پرسش که: اگر بعضی حقایق را عقل به تنهایی درک می کند، پس چرا ، وحی هم آنها را بیان کرده است؟ قایلان به کلام وحیانی و طبیعی پاسخ می دهند:

حقایق عقلی ای که توسط وحی دوباره بیان می شود برای آن است که اولا همه ی انسانها قدرت عقلانی لازم برای درک این حقایق را ندارند.

ثانیا: همه ی انسانها، خاطری آسوده، و فرصت تفکر در این امور را ندارند ، اینان، با اعتماد و تکیه بر وحی، چنین حقایقی را می پذیرند.
2. کلام عقلی و کلام نقلی

تقسیم بندی دیگری از سوی قدمای متکلمان اسلامی صورت پذیرفت که مسایل کلامی را به دو دسته ی عقلی و نقلی تقسیم کرده اند.

گرچه، این دو تقسیم بندی در خیلی موارد مشترک هستند و «تصادق جزئی » دارند، لکن وجه افتراق هم دارند.

توضیح: قدما می گفتند اگر بخواهیم از قرآن و روایات استفاده کنیم و برای ما حجیت داشته باشند، قبلا باید تعدادی از مسایل و موضوعات کلامی مستقلا اثبات شوند مانند:

1. وجود خدا.

2. یکتایی خدا.

3. قدرت علی الاطلاق خدا.

4. خیرخواه علی الاطلاق بودن خدا.

5.قصد دخل و تصرف تشریعی خداوند در زندگی انسان.

6. علم مطلق خداوند.

7. تصرف تشریعی خداوند از طریق نبوت (ضرورت بعثت پیامبران) .

8. نبوت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم.

9. وجوب عصمت انبیا در مقام تلقی، حفظ و ابلاغ وحی.

11. قدرت انسان بر فهم قرآن

12.لزوم وجود راهی برای اثبات نبوت پیامبران برای دیگران و....

بدیهی است که حجیت و صحت مطالب مذکور، به وسیله قرآن قابل اثبات نیست، چون مستلزم دور است; چون از یک طرف حجیت قرآن را به وسیله این مقدمات باید اثبات کرد و از طرف دیگر این مقدمات و امور را می خواهیم به وسیله ی قرآن اثبات کنیم.

پس باید سراغ ادله ی عقلی رفت و از طریق براهین عقلی به اثبات مطالب مذکور پرداخت، از این رو، نه تنها نمی توان کلام را در کلام نفسی منحصر دانست بلکه راهیابی به کلام نفسی از طریق کلام عقلی میسور است. (18)
روشهای جدید در کلام معاصر

متکلمان معاصر با توجه به گستردگی مسایل کلامی، در مقام داوری به روشهای جدید تمسک جسته اند. روشهای نوین در ارتباط با مسئولیت و رسالت متکلم است یعنی هم در مقام تبیین مفاهیم دینی واثبات عقاید دینی است و هم در مقام دفع شبهات.

بوده اند; اما امروزه متکلمان چند روشی (20) هستند» این سخن اگر چه خالی از حقیقت نیست و لکن از دقت تاریخی برخوردار نیست. علم کلام به ویژه بر مبنای تصویر دفاعی، هرگز تک روشی نبوده است. اگر چه روش غالب، جدل بوده است و به همین جهت عده ای علم کلام را جزو صناعت جدلی طبقه بندی می کرده اند. اما توجه به این نکته مهم است که صناعت جدل بر خلاف برهان به ویژه بر مبنای تعریف غایی جدل، چند روشی است. اما این چند روش در دنیای جدید، مفهوم کاملا نوینی یافته است.

امروزه، یکی از ویژگیهای تفکر نوین کلامی ، تنوع روشهایی است که در عرصه ی تفکر ظهور یافته است. متاله معاصر می تواند در تبیین یک حقیقت دینی، رویکرد تاریخی داشته باشد و یا رویکرد پدیدار شناختی; می تواند به روش های هرمنوتیک تکیه کند ویا روشهای سمانتیکی; می تواند به تحقیقات تجربی چشم بدوزد و یا به تحلیلهای برهانی تمسک کند. (21)

مثلا برای شناخت «وحی » ، نیاز است از روشها ومباحث روانکاوانه و روانشناسانه و روشهای علوم تجربی نیز استفاده شود. و نیز از سویی، تفسیر ویا توجیه بعضی از متون دینی، برخی از متکلمان را برآن داشت که از روشهای پدیدار شناسی، متن شناسی و فن تاویل متون دینی (هرمنوتیک) و فلسفه های تحلیل زبانی مدد جویند.
روش الاهیات از دیدگاه پل تلیش (22)

متکلمان غربی در باب روش الاهیات، دو روش عمده ی عقلانی و وحیانی را مطرح کردند.

در این باب، به ذکر نظریه ی یکی از متکلمان معروف قرن بیستم پل تلیش (1886 1963م) به روایت جی هی وود توماس (23) بسنده می کنیم:

طبق نظر تیلیش درباره ی روش الهیات دومطلب باید گفت: این روش عقلانی (24) است و یک روش همبستگی است. کلمه ی «عقلانی » سه معنا دارد: معنا شناختی، منطقی و روش شناختی، که به آن معانی قول به این که الهیات عقلانی است صحیح است. او منظورش را از نیاز به عقلانیت معنا شناختی کاملا روشن نمی کند. مسلما منظورش این است که عالم الهیات باید مرادش را ایضاح کند، اما به نظر می رسد که وی گمان می کند این امر فقط تا آنجا می تواند انجام شود که عالم الهیات آگاهانه همه ی معانی یک کلمه را به هم مربوط می کند و آنها را حول یک «معنای مهار کننده » متمرکز می سازد. الهیات به معنای منطقی بودن نیز عقلانی است. تیلیش می گوید: الهیات مانند هر علم دیگری وابسته به منطق صوری است. لب این کلام تنها این نیست که استدلال عالم الهیات باید بر طبق قواعد منطق معتبر باشد، بلکه به صورت خاص تری این است که تناقضاتی که عالم الهیات ضرورتا باید مرتکب شود بی استثنا «وجودی اند و نه منطقی » ، یعنی آنها از لحاظ منطقی تناقض نیستند. سرانجام، الهیات «عقلانی است از آن حیث که روشمند وبنابراین نظام مند است. همین که کار تامل الهیاتی را آغاز کردید باید آن را به شیوه ای سازگار و عقلانی انجام دهید; تیلیش می گوید که این سخن به این معناست که شما یک نظام می سازید.

تیلیش می گوید: الهیات هم بشارت آمیز است وهم تدافعی و لذا روشی که باید به کار گیرد روش همبستگی (25) است. او می گوید: این روش مضامین ایمان مسیحی را از طریق سؤالات وجودی وپاسخهای الهیاتی در وابستگی متقابل تبیین می کند. تحلیل «اوضاع و احوال » کار فیلسوف است. فلسفه سؤالاتی را که الهیات پاسخش را فراهم می کند، می پرسد. به این دلیل است که غالبا به نظر می آید روش همبستگی پاسخ تیلیش است به مساله ی ارتباط فلسفه و الهیات و نه توصیف عام روشی که الهیات به کار می برد.

توفیق این روش به عنوان پاسخی به این مساله ناشی از راهی است که از طریق آن تیلیش فلسفه و الهیات را تعریف می کند. او می گوید فلسفه آن علم معرفت بخشی است که موضوع آن واقعیت فی نفسه است. فلسفه این سؤال غایی را می پرسد «که وجود، وجود صرف، چه معنایی دارد» . الهیات نیز درباره ی واقعیت من حیث المجموع سؤال می کند، زیرا فقط آنچه که متعلق به واقعیت من حیث المجموع است می تواند به صورت غایی مورد علاقه ی ما باشد. تا آنجا که هر فلسفه ای یک دلبستگی وجود دارد، در درون خودش یک الهیات آشکار یا پنهان دارد. سؤالاتی که تیلیش به آنها پاسخ داده است سؤالات بنیادین هر عالم الهیات است، و از این واقعیت که این سؤالات در معرض انتقادهای تندند به این معنا نیست که این پاسخها بی اهمیت اند. من خودم دو سؤال عمده را مطرح کرده ام که به طرق گوناگون توسط منتقدان دیگر مطرح شده است. اولی این است که کل بحث عقلانیت الهیات نوعی ظاهرگرایی (26) را در نظریه ی زبان و در فهم استدلال الهیاتی پیشفرض می گیرد. بی پرده بگوییم، تیلیش در این گمان که معنای زبان چیزی خاص است که بستگی ناگسستنی ای با خود زبان دارد بر خطاست و چشم انداز ظاهرگرایانه اش او را سوق می دهد به این که استدلال الهیاتی را در بستر پروکروستس (27) منطق صوری جای دهد. نکته ی دیگر این است که همبستگی فلسفه و الهیات نمی تواند حق فلسفه یا الهیات را ادا کند. حتی می توان گفت که او روا می دارد که تصورش از فلسفه سرشت الهیات را تعیین کند. هر چقدر پافشاری کنیم که محتوای پاسخ الهیاتی در وحی و انکشاف الهی عرضه می شود، باز همچنان خطاست که الهیات را عملی بدانیم که صرفا ارزش پاسخگویی به سؤالات ما را دارد، زیرا الهیات در عین حال پرتوی است که پیش پای ما را روشن می کند و حتی سؤال را هم در اختیار ما می گذارد. این استدلال را چند منتقد کاتولیک کرده اند و کتاب کنت همیلتون (28) تحت عنوان نظام و انجیل (29) این استدلال را مدعای اصلی خود قرار می دهد. (30)
پای سخن چند تن از دانشمندان فرهیخته در باب روش علم کلام

مجله «نقد و نظر» در شماره دوم، طی اقتراحی درباره ی «دفاع عقلانی از دین » پرسشهایی را با چند تن از دنشوران کشور، اساتید حوزه و دانشگاه در میان گذاشت.

چهارمین پرسش چنین بود:
روش علم کلام چیست؟ آیا از هر سه روش عقلی و فلسفی، تجربی و علمی، نقلی و تاریخی استفاده می شود یا از ب
عضی از آنها؟ چرا؟

اینک به پاسخهای اساتید محترم توجه می کنیم:

استاد آیة الله جعفر سبحانی: اصل اولی استفاده از عقل است. متکلم از عقل می خواهد بهره بگیرد، ولی چون غرض همیشه تعیین کننده ی روش هم هست، و چون غرضش دفاع از اصول دین است، گاهی از تجربه هم بهره می گیرد و حتی در بعضی از مباحث چاره ندارد که از تاریخ بهره بگیرد; مانند بحث امامت، که نمی تواند از عقل بهره بگیرد; البته کلی امامت را می تواند. تاریخ امامت و سقیفه از تجربه و تاریخ بهره می گیرد، ولی اینها هم در قلمروی آن است.

استاد مصطفی ملکیان: با توجه به این که در متون مقدس دینی و مذهبی هر سه قسم گزاره، یعنی هم گزاره های تجربی و هم گزاره های عقلی و فلسفی و هم گزاره های نقلی و تاریخی، به چشم می آیند، متکلم، که در مقام دفاع از اینهاست، علی القاعده از هر سه روش تجربی، عقلی و فلسفی، نقلی و تاریخی استفاده می کند و باید بکند. مثلا در قرآن مجید هم گزاره های تجربی آمده است، مانند: «والله خلق کل دابة من ماء» (نور/45) و «وارسلنا الریاح لواقح » (حجر/22)، و هم گزاره های عقلی و فلسفی، مانند «لو کان فیهما آلهة الاالله لفسدتا» (انبیاء/22) و «کل شی ء هالک الاوجهه » (قصص/88)، و هم گزاره های نقلی و تاریخی، مانند: «غلبت الروم فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون فی بضع سنین » (روم/42) . متکلمی که در مقام دفاع از حقانیت این گزاره هاست باید روششناسی علوم تجربی، علوم عقلی و فلسفی وعلوم نقلی و تاریخی را بداند و به کار گیرد.

دکتر محمد لگنهاوزن: هدف علم کلام در سنت اسلامی، همچون کلام فلسفی یا الهیات عقلی در غرب تدوین نظام از نظر عقلانی و هماهنگ کردن آموزه های دینی است. در حالی که فلسفه ی دین معمولا به گونه ای فهم می شود که مباحثش به کلیترین و اساسیترین ادعاهای مسیحیت که اسلام و یهودیت نیز در آنها سهیمند مربوط می شود. گاهی مباحث جزئی تری، از قبیل دفاع عقلانی از آموزه ی تثلیث نیز موضوعات فلسفه دین تلقی می شود هر چند به نظر می رسد که مناسبتر است این گونه مباحث را متعلق به کلام فلسفی به شمار آوریم. همان گونه که از واژه های کلام فلسفی و الهیات عقلی پیداست، روش این موضوعات عقلی و فلسفی است. هنگامی که متکلمین به نگارش نظامهای کلامی منظم می پردازند، آنچه از کلمه ی «منظم » فهیمده می شود عبارت از انسجام عقلانی آموزه های مورد بحث است. وقتی به مطالعه ی علم کلام می پردازیم درمی یابیم که روشهای مشابهی به کار گرفته می شود. برای اثبات یک ادعای مفروض براهینی اقامه می گردد و ایرادات آن مورد بحث و ملاحظه قرار می گیرند و پاسخهایی تدوین می شود و در عین حال براهین ارایه شده برای اثبات ادعاهای متقابل نقد می شوند; اما متکلمین مسیحی اغلب به تالیف آثار کلامی ای می پردازند که نمی توان جزء کلام فلسفی به حساب آورد. به عنوان مثال علاقه مندند تا به بررسی اهمیت اخلاقی آموزه های مختلف بپردازند ویا دیدگاه فلسفی خاصی را به سبب مضامین اخلاقی آن نقد کنند. این نوع کار را کلام اخلاقی می نامند. البته تمایز بین کلام اخلاقی و کلام عقلی را نباید به گونه ای دانست که این امر را به ذهن القا کند که متکلم اخلاقی روشهای عقلانی را به کار نمی برد. او نیز به اقامه ی براهین برای اثبات دیدگاه خویش و طرح اشکالاتی بر دیدگاه رقبای خود علاقه مند است، اما هدف وی ارایه ی یک نظام عقلانی از عقاید نیست، بلکه صرفا می خواهد به بررسی جنبه ی اخلاقی آنها بپردازد.

از سوی دیگر این حقیقت که متکلم عقلی عمدتا با انسجام عقلانی مجموعه ای از آموزه ها سر وکار دارد، به این معنا نیست که روشهای تاریخی و تجربی کاملا با کار او نامربوط باشند. قبل از هر چیز آموزه هایی که وی می خواهد به دفاع از آنها بپردازد معمولا از سنت تاریخی استنباط می گردند. کسی که می خواهد برای تشیع، الهیات عقلانی به وجود آورد باید از اظهارت اصولی ای که به وسیله ی امامان معصوم بیان شده است آگاه باشد.

جنبه ای دیگر که به روش تاریخی به کار متکلم عقلی مرتبط می گردد این است که متکلم باید از سیر وتحول تاریخی یک آموزه ونقد آن مطلع باشد. برای این که بفهمیم چرا یک متکلم بر دلیل خاصی تاکید می ورزد، باید با ادعاهای متعارضی که وی با آن مواجه بوده آشنا باشیم. در زمینه های مختلف تاریخی حتی ممکن است دریابیم که آرای متعارضی (متضادی) نسبت به بداهت عقلی درکارند; به گونه ای که ادعایی که از سوی یک متکلم بدیهی تلقی می شود ممکن است برای دیگری موضوع بحث ومناقشه باشد. حتی یافته های تجربی می توانند به الهیات عقلی مرتبط گردند. زمانی چنین تصور می شد که مدارهای سیارات باید دورانی باشد. زیرا حرکت دورانی کاملترین نوع حرکت است و از آنجاسیارات جزء نخستین اجرام مخلوق خدا به حساب می آمدند. چنین گمان می شد که این امر ایجاب می کند که حرکت آنها دورانی باشد. اکتشافات تجربی نشان داد که این فرض غلطی است. آنچه در واقع اتفاق افتاده بود این است که ادعایی به اسم عقل به عمل آمده بود که به هیچ وجه نمی توانست بر اساس عقل اثبات گردد، بلکه اکتشافات نجومی لازم بود تا به صورت نتیجه بخشی این موضوع را مسجل سازد که عقل نمی تواند مشکل مدارات را اثبات کند. بنابراین فهم بهتر حوزه و محدودیتهای عقل ایجاب می کند که انسان از علوم تجربی مطلع باشد. بدون چنین آگاهی این خطر وجود دارد که ادعایی را مسلم عقلی قلمداد کند که روشن به نظر می رسد، اما در تناقض با بهترین تفسیر موجود از داده هایی است که فعلا در دسترس است.

با این حال حتی اگر ارتباط علوم تجربی و تاریخ را با الهیات عقلی بپذیریم، این بدان معنا نخواهد بود که روش عمده ی کلام فلسفی و علم کلام چیزی جز روش عقلی نیست.

دکتر رضا داوری: روش علم کلام از ابتدای پیدا شدن این علم، روش جدلی بوده است; اما اخیرا متکلمان و بخصوص متکلمان پروتستان روشهای گزارشی و تعبیری را پیش گرفته اند وعمده ی نظرشان این است که ما با دین چه نسبتی داریم و از آن چه در می یابیم. در این نوع از علم کلام کمتر به رد و اثبات و استدلال می پردازند. در این وضع دیگر تقسیم کلام به کلام عقلی و کلام نقلی منتفی می شود; زیرا اول باید با زبان نقل آشنا شد و نقل و منقول را فهمید. این پیش آمد مناسب با وضع زمان و یک ساحتی شدن زمان نیست. در عصر ما بشر نه به بحثهای عقلی چندان اعتنا دارد و نه به نقل حساس است. پس ناچار متکلم نیز باید به فهمها بپردازد و ببیند آیا می تواند به زبانی برسد که در گوشهای مردمان جا بگیرد. بر خلاف آنچه معمولا می پندارند، مردم با منطق دیندار نمی شوند وبا منطق و علم از دین رو نمی گردانند. با کلمات دینی باید انس پیدا کرد و چنان که موردی موضوعی گفته است از کتاب باید استنطاق کرد. باید گذاشت که کتاب سخن بگوید، نه آن که سخن رسمی را بر دین تحمیل کرد. وظیفه ی متکلم در فهم و درک عصر و زمان همین است که طریق تاریخی وصول به دین را بیابد، و الا تطبیق احکام فرعی با مقتضیات زمان و صدور فتاوای مناسب کار فقیه است، نه وظیفه ی متکلم. متکلم دین را با معلومات عصر تطبیق نمی دهد، بلکه در معلومات عصر به صورت مظهر درک و عقل و فهم مردمان نظر می کند; نه برای این که بر وفق آن معلومات سخن بگوید، بلکه برای این که بداند چه زواید و عوارضی را باید از فهم ما بزداید. در این طریق عقل و نقل و تاریخ همه درکارند.

1. «... وکانت بین المعتزلة و بین «السلف » فی کل زمان اختلافات فی الصفات، وکان «السلف » یناظرونهم علیها، لا علی قانون کلامی بل علی قول اقناعی...» ; الملل و النحل: 1/37، تخریج : محمد بن فتح الله بدران، الطبعة الثانیة، مکتبة الانجلو المصریة.

2. وجرت مناظرة بین «ابی الحسن علی بن اسماعیل الاشعری » و بین استاذه «ابی علی الجبائی » فی بعض مسایل التحسین والتقبیح; فالزم «الاشعری » استاذه امورا لم یخرج عنها بجواب، فاعرض عنه، وانحاز الی طائفة «السلف » ونصر مذهبهم علی قاعدة کلامیة، فصار ذلک مذهبا منفردا» الملل والنحل: 1/38.

3. ر.ک: همان، ص 85.

4. فلسفه ی علم کلام، هری اوسترین ولفسن، ترجمه ی احمد آرام، صص 22، 23و 27، انتشارات الهدی، چاپ اول، تهران.

5. Phliosophical theology.

6.کلام جدید در گذر اندیشه ها، ص 130 131، مقاله: درآمدی بر مبادی کلام جدید، همایون همتی.

7. راهنما شناسی، استاد محمد تقی مصباح، ص 20.

8. نمونه هایی از آیات قرآن که در آنها از عنصر عقل بهره گرفته و بر معارف آن استدلال شده، عبارتند از: آیه 35 سوره هود; آیه 91 سوره مؤمنون و آیه 22 سوره انبیاء.

9. مجموعه آثار: 3/92 93 (کلام، درس هفتم) .

10. کلام جدید در گذر اندیشه ها، ص 45، (مقاله علم کلام در بستر تحول) علی اوجبی.

11.مجموعه آثار: 3/95 (کلام، درس هفتم) .

12. آموزش کلام اسلامی (1) محمد سعیدی مهر، ص 16.

13. روش های استدلال از نظر منطق دو صورت به دو نوع کلی تقسیم می شوند: الف) روش استدلال مباشری (که در آن تنها وجود یک قضیه کافی است و خود دارای اقسامی است که در کتاب های منطقی در باب «عکس » و توابع آن و باب «تناقض قضایا» و ملحقات آن، مورد بحث و بررسی قرار گرفته اند. ب) روش استدلال غیر مباشری (که در آن، دو یا چند قضیه به عنوان حد وسط، مورد استفاده قرار می گیرند و آن دارای سه نوع معروف است: قیاس، استقراء و تمثیل) . از میان روش های مذکور، استدلال مباشری و استدلال قیاسی یقین آورند ولی روش تمثیل مفید یقین نیست و نیز استقرای تام و استقرای ناقص معلل، مفید یقین اند ولی استقرای ناقص غیر معلل، فقط مفید احتمال و ظن است.

برای توضیح بیشتر، مراجعه شود به کتب منطقی از جمله: اساس الاقتباس، خواجه نصیرالدین طوسی، المنطق، شیخ محمد رضا مظفر، المنطق الصوری، عبدالرحمن بدوی.

14. روش استدلال از نظر منطق ماده، دارای اقسامی است که در اصطلاح به صناعت های پنجگانه (صناعات خمس) معروفند و عبارتند از: 1. صناعت برهان; 2. صناعت جدل; 3. صناعت خطابه; 4. صناعت شعر; 5. صناعت مغالطه.

15. ر.ک: ما هو علم الکلام، علی ربانی گلپایگانی، ص 51 47; مدخل و درآمد علم کلام، همان، چاپ اول، زمستان 1372; جهت آگاهی بیشتر یادآور می شویم که مؤلف محترم، با اشاره به آیه ی 125 سوره ی نحل، شیوه ی بحث های کلامی از دیدگاه قرآن (روش حکمت برهان ; روش موعظه ی پسندیده خطابه ; روش جدال احسن) را متذکر شد و سخنی از علامه طباطبایی در تفسیر آیه (المیزان: 12/374 371) را آورده و سپس بحث را با ذکر روایتی از امام حسن عسکری علیه السلام در باب «جدال احسن » (به نقل از احتجاج طبرسی، صص 21و22، نشر المرتضی، مشهد) خاتمه داد.

16. درآمدی بر فلسفه ی دین و کلام، ابوالقاسم فنایی، ص 91، چاپ اول، انتشارات اشراق.

17. ر.ک: مجله تخصصی علم کلام اسلامی، شماره مسلسل 29، صص 66 77.

18. جزوه مسایل جدید کلامی، استاد ملکیان، درس هشتم، تاریخ 18/7/71، رشته تخصصی کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق علیه السلام.

19. M onomethodic

20. Polymethodic

21. ر.ک: کلام جدید در گذر اندیشه ها، ص 107 180، مقاله تحلیل مفهوم تجدد در کلام جدید، احد فرامرز قراملکی.

22. Paul Tillich

23. J.HeywoodThomas

24. rational

25. Correlation

26. formalism ، بر هر آموزه ای اطلاق می شود که به نحوی از انحا بر صورت، در مقابل ماده یا محتوا، تاکید می کند.

27. Procrustes ، در اساطیر یونانی غولی است که مسافران را می گیرد، به تختخوابی می بندد و برای این که با تختخواب سازگار افتند پای آنان را کش می دهد یا پاهایشان را کوتاه می کند. «بستر پروکروستس » کنایه است از این که کسی می خواهد به هر قیمتی همه را متحد الشکل کند.

28. Kenneth Hamilton

29. The System and Gospel

30. پل تیلیش، نوشته ی : جی وود توماس، ترجمه ی : فروزان راسخی، صص 28 32، انتشارات گروس، تهران 1376.

به هر قیمتی همه را متحد الشکل کند.

28. Kenneth Hamilton

29. The System and Gospel

30. پل تیلیش، نوشته ی : جی وود توماس، ترجمه ی : فروزان راسخی، صص 28 32، انتشارات گروس، تهران 1376.
قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان