تابستان بهترین فصل است برای اکران فیلمهای کمدی و خانوادگی. بعد از «نهنگ عنبر» و «گشت 2»، حالا نوبت میرسد به تازهترین کمدی سینمای ایران در این روزها؛ «اکسیدان». فیلمی که اکرانش با حواشی بسیاری همراه بوده است؛ فیلمی که بهتازگی ارامنه به آن اعتراض کردهاند و نمایندگان مجلس هم در حال جمعآوری امضا برای توقیف آن هستند. بعید نیست چند وقت دیگر، وزیر محترم ارشاد هم بهکل نسبت به صدور پروانه ساخت و نمایش برای «اکسیدان» ابراز پشیمانی کند و این فیلم هم همان مسیری را طی کند که سال گذشته «50 کیلو آلبالو» طی کرد. حالا اینهمه جنجال برای چیست؟ برای یک کمدی نازل که با کمترین سلیقه ساختهشده و سوار بر موج نیاز مخاطب به فیلم سرگرمکننده، خوب میفروشد.
«اکسیدان» بعد از «فرشتهها باهم میآیند» دومین اثر حامد احمدی است که روایتگر تلاشهای اصلان (جواد عزتی) است برای به دست آوردن ویزا تا بتواند به دنبال نامزد خود نگار (لیندا کیانی) برود که قاچاقی از ایران خارجشده است و اکنون در شرایط بدی به سر میبرد.
حامد احمدی که تجربه حرفهای خود را از نویسندگی
«طلا و مس» آغاز کرده است، در دومین اثر خود، آشکارا میگوید دغدغهای جز خنداندن مخاطب ندارد و برایش اهمیتی ندارد که موضوعات سرگرمکننده فیلمش از کجا میآید. اصلان در تلاش برای گرفتن ویزا، ابتدا در مقام یک کشیش درمیآید و وارد کلیسا میشود و بعد از شکست این نقشه خودش را خود بهعنوان یک همجنسگرا جا میزند. درواقع
«اکسیدان» از آشناترین الگوهای کمدی در سینما استفاده میکند و با قرار دادن کاراکتر در یک موقعیت اشتباهی، بیننده را از موقعیتهای پیشآمده به خنده میاندازد؛ اما
احمدی، موقعیتهایی را ترسیم میکند که خیلی به خط قرمزهای فرهنگی و عرفی سینمای ایران نزدیک است و حتی با گذر از این خط قرمزها نهتنها فیلم خود را قربانی حذف و اصلاح میکند که اکنون خطر توقیف فیلم هم به میان آمده است.
پرسشی که مطرح میشود این است که این بازی با خط قرمزها در «اکسیدان»، چه کارکردی دارد؟ پاسخ این است که غیر از خنداندن مخاطب، هیچ. احمدی هر موقعیتی که میتواند فیلمش را به یک اثر طنز انتقادی تبدیل کند را از دست میدهد و بدون هیچ موضعگیری رسمی، فقط چیزهایی را به بیننده نشان میدهد که تاکنون روی پرده ندیده است و بیشتر شبیه حرفهای درگوشی جمعهای مردانه است. «اکسیدان» یک فیلم بلاتکلیف است که هیچ واکنش خاصی به هیچ اتفاقی نشان نمیدهد و در بهترین حالت شبیه کمدیهای دهه شصت است؛ پر از نصیحت و پندهای نخنما و البته بدون طنازی و جذابیت آن کمدیها. همه حرف
«اکسیدان» این است که در انتخاب همسر دقت کنید، زن بد بلاست، زن خوب نعمت است، ازدواج مقدس را با زنی که نمیشناسید آغاز نکنید و …
حالآنکه
احمدی میتوانست در پی نمایش مشکلات خروج از کشور، دلیل منطقی ارائه کند که بهنوعی بازتاب جامعهاش باشد بهجای اینکه به سراغ نصیحتهای خالهزنکی برود و اساساً کلیت را از اثرش بگیرد و آن را وامدار لحظهها و موقعیتها کند. نگار بهعنوان دختری که آرزویش خروج از ایران است هیچ پیشینهای به بیننده نمیدهد و هیچ طرح آشنایی از زندگی جوان ایرانی این روزها ارائه نمیدهد. نه عشقش به اصلان قابلباور است و نه سایر کنشهایش. نیات و اعمال نگار هیچ همسویی باهم ندارند و به دنبال آن تلاشهای اصلان است که بیهوده و سببی به نظر میرسند. به همین دلیل است که به نظر میرسد این تابوشکنی
احمدی بیشترین ضربه را به شخصیتهای فیلم زده است.
شبنم مقدمی در اظهارنظری نسبت به حذف عمده نقشآفرینیاش در فیلم واکنش نشان داد و نقش
شقایق دهقان هم بسیار گنگ و سردرگم به نظر میرسد. معلوم نیست چقدر از شخصیتها و داستان فیلم براثر این حذفیات از بین رفته است اما نتیجه نهایی و آنچه روی پرده میبینیم شبیه یک اثر سلاخی شده است که آدمهای فرعی داستانش بیهوا و بیدلیل وارد داستان میشوند و از آن خارج میشوند.
بهطورکلی شخصیتهای
«اکسیدان» کلیشهای و یکبعدی هستند؛ از اصلان که زیادی خوب است تا بهمن (
امیر جعفری) که دلالی است که به اصلان کمک میکند ویزا بگیرد. اتفاقاً یکی از منفیترین قسمتهای فیلم هم همین کاراکتراست. مردی هوسباز که نقشش را قبل از انقلاب مرحوم
تقی ظهوری بهوفور بازی کرده است. شخصیتی که نگاهش به زنان همان نگاه خریدارانه است به اشیای قیمتی کلیسا در اوایل فیلم.
بعد ضد زن «اکسیدان» آنقدر زیاد است که گاهی مشمئزکننده میشود. شبنم مقدمی در نقش یک زن میانسال که عاشق اصلان است، نهایت نگاه کالایی فیلمساز به زن در جامعه است. نگار که به اصلان کلک میزند و پولش را میدزدد و فرار میکند و درنهایت هم با فرد دیگری ازدواج میکند، رئیس اصلان، (
شقایق دهقان) که تنها کارکردش این است که در پایان با اصلان ازدواج کند، تنها زنان فیلم
«اکسیدان» هستند و هرکدام به نحوی هویت زنانه را زیر سؤال میبرند؛
اما «اکسیدان» آنقدر که ضد فرهنگ است، ضد زن نیست؛ از تمسخر آیینها و مقدسات یک اقلیت مذهبی بگیرید تا شوخی با “ترنس ” ها بهعنوان یک اقلیت جنسی. شوخی با فرهنگ و مذهب ارامنه، شاید آنقدر که در کلام بد به نظر میرسد در اثر بد نباشد اما حقیقت این است که در شرایطی عکس این، چه واکنشی نشان داده میشد؟ آیا یک کارگردان ارمنی میتواند اینقدر راحت اعتقادات مسلمانان را به شوخی بگیرد؟ اصلاً در همین
«اکسیدان» آنطور که با مسیحیت شوخی میشود آیا با اسلام هم شوخی میشود؟ مسلماً خیر. پس به هموطنان مسیحیمان حق بدهیم که از این تصویر دلگیر شوند. مخصوصاً که احمدی دست میگذارد روی تفاوتهای مسیحیت با باورهای یک مسلمان. این تناقض برای خلق موقعیتهای کمدی لازم است، اما پرداخت بیمحابا و بیملاحظه
احمدی، ظرافت شوخیها را از بین برده است و درنهایت هجوی توهینآمیز پدید آورده است. همین موضوع در مورد شوخی با دوجنسیتیها هم مطرح است. کارکرد فرهنگی
«اکسیدان» در جامعهای که بهشدت درآمیزش مسالمتآمیز با سایر اقلیتها دچار نقصان است، منفی و واپسگراست.
در انتها، باید گفت، «اکسیدان» در خنداندن مخاطبش موفق عمل میکند اما در نفوذ به ذهن او و انعکاس جامعه بهشدت ضعیف عمل میکند. درواقع، مخاطب «اکسیدان» درست مانند شخصیت اصلیاش، در پایان شرمسار میشود از موضوعاتی که به آنها خندیده است و درست وقتی اصلان اعلام میکند که “ارزشش را نداشت “، بیننده هم ارزش فیلم را زیر سؤال میبرد.
اما آیا حذف این فیلم از اکران صحیح است؟ خیر، این کار فقط پاک کردن صورتمسئله است. درنهایت
«اکسیدان» فیلمی است که با مجوز ساخته و اکران شده است. اتفاقاً با این جنجالها فقط مخاطبان
«اکسیدان» بیشتر میشوند. در چنین حالتی فقط باید از خود بپرسیم که چه بلایی بر سر سلیقه مخاطب ما آمده است؟ چرا بیننده ایرانی اینقدر تشنه خندیدن است که حاضر است هر توهینی را به اسم شوخی ببیند و بخندد؟
«اکسیدان» مثل یک بچه زورگو در مدرسه است که کوچکترها را به باد مسخره میگیرد و دیگران هم با آنهم صدا میشوند تا فقط اوقات خوشی داشته باشند.
Post Views:
10