چکیده
نوشته حاضر، پیرامون مبحث «اصلاحات» است؛ اصلاحاتی که در سایه معنویت و تربیت اسلامی بر افراد جامعه حاکم گشته و به تشکیل یک جامعه اسلامی خواهد انجامید.
نویسنده، در این نوشتار، ابتدا اصلاحات را در چارچوب دیدگاه امام خمینی(ره) به اجمال ارزیابی کرده، سپس با اشاره به دیدگاههای آن بزرگوار درباره مفهوم اصلاحات و کاربرد آن در زمینه های مختلف اعم از: سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، عقیدتی و... ، مبحث اصلاح و اصلاح طلبی را هم از نظر لغوی و هم از حیث مفهومی مورد توجه قرار داده است.
مؤلف در بیشترین قسمت از این نوشتار، واژه «اصلاحات» را با توجه به نگرش دینی امیرمؤمنان علی(ع)، بررسی کرده و از سخنان گرانقدر آن امام و ولی بزرگوار مسلمین در جامعه اسلامی بهره ای وافر و استفاده ای تام و تمام نموده است؛ چرا که این امام همام، اسوه ای تمام عیار در راستای برپایی جامعه ای مصلح بوده، و بیانات و خطب گرانبهای ایشان افزون بر اینکه پرده از روی بسیاری از ابهامات و مجهولات برگرفته، راهکارهای جامعی در زمینه اصلاحات فرا روی جامعه اسلامی قرار داده است.
نویسنده در پایان مقاله با توجه به ذهنیتی که از جامعه امروز ایران دارد، اصلاح طلبان را به سه گروه تقسیم کرده که به تفصیل در این نوشتار آمده است. وی از منابع فکری و پشتوانه معنوی اصلاحات یاد کرده و در این زمینه به عواملی از قبیل: وحی، مکتب انبیا، عقل و اندیشه، رهنمودهای کتاب و سنت و... اشاره می کند و در نهایت به این نتیجه دست می یابد که اصلاحات، از جمله مسائلی است که زندگی بشری نمی تواند بدون آن ارائه حیات دهد، و این پدیده حساس در یک جامعه اسلامی نیز در سایه یک فرهنگ راستین اسلامی تحقق پذیر خواهد بود.
اشاره:
یکی از واژه های اساسی در قاموس فکری زنان و مردان انقلاب و تحول آفرینان هر جامعه ای واژه (اصلاح) و (اصلاحات) است این واژه دارای بار مثبت ویژه، و نیز دارای تعمیم کاربردی خاصی است که در باب تحولات فکری، اخلاقی، عقیدتی و نیز در باب تحولات علمی و عملی؛ چه در میان انقلاب گران الهی و چه مادی، به چشم می خورد و بدون تردید اصلاح و اصلاح طلبی یکی از عوامل مهم و از انگیزه های بنیادین هر نهضت و انقلاب است.
نهضت و انقلابی را در سطح جهان، در مدار زندگی بشری نمی توان یافت که اصلاحات،انگیزه ی اساسی حرکت طوفان زای آن نباشد و در این رابطه، یکی از شعارهای اساسی انقلاب کبیر و شکوهمند اسلامی ایران به رهبری مردی از تبار معنویت اسلامی نیز به تبعیت از قیام تاریخ ساز کربلا اصلاحات بود.
گرچه شعار اساسی همه تحرک ها و نهضت های انبیا در طول تاریخ حیات بشر، ایجاد اصلاحات بوده است ولی امیرالمؤمنین امام اول مسلمانان و خلیفه پیامبر اسلام، بیش از همگان در این باره اندیشیده و بدان پرداخته است. بر این اساس در این نوشته بیشتر از رهنمودهای آن بزرگوار سود می جوییم.
مؤلفه های اساسی:
یکی از نکات اساسی و قابل توجه در باب اصلاحات عبارت است از: شناخت و شناسایی غایت اساسی اصلاحات، که از راه تعمق در مؤلفه های اصلی آن میسر است و مؤلفه های مهم آن عبارت است از:
الف: منظور اصلی به کار برنده شعار (اصلاحات)
ب: حقیقت اصلاحات
ج: هویت اصلاح طلبان
شعار (اصلاحات و (اصلاح طلبی) همچون شعار آزادی، حقوق بشر، حقوق زن، دموکراسی و.. در گذشته و امروز، گاهی تیغ برانی علیه اصلاحات و اصلاح طلبان راستین در دست دشمنان اصلاحات قرار گرفته و اذهان آدم های به دور از آگاهی های لازم را به خود معطوف داشته و می دارد. بر این اساس با توجه به نکات سه گانه فوق، در برابر شعارهای اصلاح طلبانه باید وسواس لازم را به خرج داد تا معلوم گردد که مقصود چیست؟ و ماهیت اصلی اصلاحات مورد نظر شعاردهنده کدام است و اصلاح طلب راستین کیست؟ زیرا با شعار اصلاحات بهتر می توان سدی آهنین در برابر اصلاحات حقیقی ایجاد کرد و روند اصلاحات را راکد و یا به عقب برگرداند، و حتی می توان در جهت تخریب پایه های آن نیز دست به کار شد. زیرا اصلاحات از مقوله هایی است که قرائت ها و تفاسیر مختلفی را بر می تابد و هر قرائتی از اصلاحات، تحقیق ویژه ای از آن را در عمل، شامل می گردد. بنابراین، باید ملاحظه کرد که انسان اصلاح طلب با چه الگو با کدام اسوه دید نگرش و با کدامین ایده و هدفی از اصلاحات دم می زند. و بدیهی است با اصلاحاتی که میان مؤمنان به انقلاب کبیر اسلامی ایران به چشم می خورد، طبق بینش حاکم بر نظام فکری آنان اصلاحات موردنظر رهبر انقلاب است که از مکتب و حی و از بیت نبوت و امامت مایه می گیرد. اصلاحاتی که در جهت جلب رضای امت و در راستای تأمین خشنودی پروردگار متعال، حرکت می کند اصلاحات اسلامی.
اصلاحات شاه پسند:
گرچه اصلاحات، یکی از شعارهای اساسی نهضت های انبیای عظام است، لکن گاهی اهریمنان نیز از آن سود می جویند، لذا امام راحل (1) به اصلاحات شاهنشاهی تاخته و می فرمود: «...از آن طرف اصلاحات، اصلاحات ارضی...اصلاحاتی است که همه آن مفسده است»(2)
امام قدس سره در باب مخالفت با اصلاحات شاه خواسته می فرمود «..آن وقت می گویند که همه علما، موافق با اصلاحاتی هستند که ما کردیم و با انقلاب سپید در تمام ایران...»(3)
...زراعت ما را به کلی از بین بردند به اسم اصلاحات ارضی، فاسد کردند کشاورزی ما را... به اسم تمدن و ترقی، ما را به عقب بردند، فرهنگ ما را عقب راندند تمام اوضاع ایران را خراب کردند.(4)
اصلاحات در بینش و نگرش: «تقویت احساس حضور»
امام خمینی قدس سره در راستای تحقق اصلاحات مورد نظر انبیا بیش از پیش به اصلاحات در بینش ها و نگرش های بنیادین جامعه تاکید داشت.
امام قدس سره بر این مسأله تاکید داشته که: عالم محضر خداست و انسان باید احساس حضور کند. آن حضرت می فرمود:
«...خدای تبارک و تعالی حاضر است همه جا. اینجا که ما الان نشسته ایم، محضر خداست؛ ما در محضر خدا داریم صحبت می کنیم.»(5)
امام قدس سره طی ایراد سخنانی در جمع پزشکان به گوشه ای از آثار حیات بخش اصلاحات در نگرش اشاره کرده و فرمودند:
«اگر این نظر را تقویت کنید، که ببینید کجا محضر خداست، بالای سر مریض وقتی که می روید، ببینید که این مریض از خداست و اینجا محضر خداست، در حضور خدا شما دارید طبابت می کنید، در حضور خدا دارید خدمت می کنید. اگر این احساس برای انسان پیدا بشود، ادراک این مطلب را بکند، وجدانش این طور باشد که همیشه در همه حرکات و سکنات ما در محضر هستیم و حاضر است خدای تبارک و تعالی، انسان تعدیل می کند کارهایش را. اینکه انسان پایش را خطا می گذارد و اشتباهاتی می کند یا معاصی، خدای نخواسته، از او صادر می شود، برای اینکه غفلت از این معانی دارد. اگر انسان در محضر یک... شخصی که در نظرش محترم است باشد، در حضور او کاری که خلاف رضای اوست نمی کند.
امام قدس سره در ادامه سخنان خود به راز اصلی و فلسفه عصمت انبیا اشاره کرده و فرمودند:
حقیقت عصمت انبیا هم همین است. عصمت انبیا این طور نیست که یک کسی به زور گردنشان گذاشته باشد که معصیت نکنید؛ آنها وجدان این معنا را کرده اند که محضر خداست؛ این معنا را یافته اند. ماها صحبتش را می کنیم، آنها یافته اند که اینجا محضر خداست.
ما بر حسب برهان باید چنین احساسی را داشته باشیم. اینکه خدا همه جا حاضر است، یک برهان عقلی است. اما برهان عقلی فایده ندارد بلکه باید احساس نفسانی قلب انسان آگاه باشد؛ باید قلب انسان آگاه باشد که ما هر کاری بکنیم، در محضر او در حال وقوع است. اگر این طور باشد، همه کارهای خودشان را خوب انجام می دهند (6)
حمایت از مستضعفان:
امام قدس سره در تعقیب رهنمودهای خود در باب یکی دیگر از ارکان اصلاحات به عنوان حمایت از مستضعفان فرمودند:...
فقیر را بیشتر به آن عنایت کنید؛ برای اینکه فقیر برای آن احساس فقری که می کند بیشتر احتیاج دارد به اینکه نوازش بشود. آن کسی هم که می خواهد فرض کنید که آمپول بزند، باز ببیند که این طوری است که باید خدمت بکند، خدمتی محول است به او، تمام را باید خوب انجام بدهد. حقوق می گیرد برای خدمتی؛ اگر خوب انجام ندهد حقوقش حرام است؛ و هکذا همه ی ما، همه ی شما، همه ی ملت، و من. امیدوارم که این احساس و حسن معاونت که پیدا شده است در همه ی قشرها، ما را زود جلو ببرد؛ و الحمدلله دارد هم به خوبی جلو می رود.(7)
توجه و توصیه اکید نسبت به اهتمام به آیین اسلام:
امام راحل قدس سره اصلاحات عقیدتی و توجه جامعه به آیین اسلام را در صدر اهداف اصلاحات خود داشت، آن حضرت می فرمود: من از همه، از همه ی کمیته ها، از همه ی پاسدارها، از همه ی معممین، از همه ی اهل منبر، از همه ی اهل محراب، از همه ی مسلمان ها؛ عاجزانه، با کمال عجز و تواضع، استدعا می کنم که این اسلامی که الان به دست شما افتاده است وارونه نشانش ندهید ؛همان طور که هست عرضه کنید. اگر اسلام را همان طور که هست عرضه کنید، دنیا قبولش می کند؛ متاع خوبی است...(8)
... این یک سفارش عمومی است که پیش من اهمیت دارد و باید عرض بکنم به همه، به همه ی قشرهای ملت باید عرض بکنم با کمال دقت توجه کنید که یک قدم خلاف اسلام نباشد، یک قدم.
... این در نظر من از همه ی چیزها اهمیتش بیشتر است و مسئولیتش هم بیشتر. همه ی ما مسئولیم که این کار را انجام بدهیم؛ یعنی آن طور که، آن قدری که، قدرت داریم این کار را انجام بدهیم.
... این مسأله مهم است، و آقایان توجه کنند همه و همه ملت موظفند که نظارت کنند بر این امور. نظارت کنند اگر من یک پایم را کنار گذاشتم، کج گذاشتم، ملت موظف است که بگویند پایت را کج گذاشتی، خودت را حفظ کن. مسئله، مسئله ی مهم است. همه ملت موظفند به اینکه نظارت داشته باشند در همه کارهایی که الان مربوط به اسلام است.
... این مسئله (کُلُّکُم راعٍ) همه باید مراعات این مسایل را بکنند.(9)
اصلاحات سیاسی اجتماعی اقتصادی
«حفظ وحدت »
امام همواره خاطر نشان می کردند:
باید ما همه باهم، همانطوری که تا اینجا با هم پیروز شدیم و همه یک مطلب می خواستیم و آن اسلام و جمهوری اسلامی؛ از این به بعد همه با هم؛ تا آخر نقطه ای که جریان احکام اسلام در کشور باشد همه با هم باشیم، جدایی نداشته باشیم .
امام قدس سره افزودند: باید این مملکت که طاغوت در آن سال های طولانی زندگی کرده است و مردم را متحول کرده بود، به یک مردم غیر صحیح، باید با زحمت همه متحول بشوند به یک انسان های اسلامی الهی (10)
امام قدس سره در جمع مسئولین نظام بانکی کشور در ادامه این سخن به فلسفه اصلاحاتی انسانی - اخلاقی مورد نظر خود اشاره کرده و فرمودند: در اسلام، انسان اسلامی خیانت نخواهد کرد، به شرق و غرب توجه نخواهد کرد. امام (1) سپس به اصلاحات بانکداری اشاره کرده اند :
باید این بانک هایی که در ایران هست متحول بشوند از صورت طاغوتی، که رباگیری و رباخواری است به صورت اسلامی ان شاءالله(11)
اصلاحات همه جانبه: «تحول اسلامی»
امام قدس سره همواره، افراد را به مقصد نهایی انقلاب که همان تحقق اصلاحات همه جانبه از محتوای طاغوتی به سوی محتوای اسلامی می باشد امر و هدایت نموده و می فرمودند:
«من از اینکه شما بنابراین مطلب گذاشتید که متحول کنید صورت طاغوتی را به صورت اسلامی و بانک اسلامی در سراسر کشور تاسیس کنید متشکرم؛ لکن منتظرم که ببینم عمل چیست. ایا در عمل هم همین طور است؟ باز اموری که سابق انجام می گرفت انجام می گیرد یا خیر؟ تحول در محتوا هست؛ ما با اسم خیلی کار نداریم، با محتوا کار داریم. محتوا باید اسلامی بشود. شما دیدید که در این مدت در تبلیغات این بود که عدالت اجتماعی، اسلام، قرآن، این حرفها بود، لکن محتوا نداشت، واقعیت نداشت(12) حالا هم همین طور است؛ اگر محتوا اسلامی باشد [و] واقعیت پیدا بکند این مطلبی که آقایان آمده اند و می فرمایند آن وقت مطلب صحیح است و تحول اسلامی پیدا شده است؛ اما اگر فقط لفظ باشد که سابقا (هم) این لفظ ها بود آن وقت وضع دیگر پیش خواهد آمد.
«من از شما آقایان متشکرم و امیدوارم که همه با هم به سعادت برسید، و همه با هم ایران را اصلاح کنید، متحول کنید. و هر کس در هر مقامی که هست از دولت پشتیبانی کند و با ملت همراه باشد؛ تا اینکه ان شاء الله تمام مقاصد اسلامی، که به سعادت همه شماها و به سعادت بشر است، ان شاءالله پیاده بشود»(13)
اصلاحات ایده ها و عقیده ها:
امام قدس سره همواره خاطر نشان می کردند:
...اگر قیام برای خدا باشد، اگر عمل برای خدا باشد اگر نهضت برای خدا باشد، شکست ندارد. برای اینکه آن چیزی که برای خدا هست اگر در صورت هم خیال بشود که شکست خورد، بر حَسَب واقع شکست نخورده است. حضرت امیر سلام الله علیه با معاویه جنگ کردند و شکست خوردند لکن شکست نبود. این شکستِ صوری، شکست حقیقی نبود؛ چون قیام للّه بود، قیامِ للّه، این شکست ندارد تا امروز هم او غالب است، تا ابد هم هم او غالب است.
امام قدس سره در ادامه کلام خود به فلسفه عاشورا اشاره کردند، فرمودند:
«سید الشهدا سلام الله علیه با چند نفر از اصحاب، چند نفر از ارحامشان، از مخدّراتشان قیام کردند. چون قیام للّه بود، اساس سلطنت آن خبیث را به هم شکستند...
خطری که معاویه و یزید برای اسلام داشتند این بود که آن ها می خواستند اسلام را به صورت سلطنت می خواستند دربیاورند، می خواستند معنویت را به صورت طاغوت درآورند، به اسم اینکه «ما خلیفه رسول الله هستیم» اسلام را منقلب کنند به یک رژیم طاغوتی این مهم بود.»(14)
«...اینها اصل اساس اسلام را وارونه می خواستند بکنند. سلطنت بود، شرب خمر بود، قمار بود در مجالسشان. «خلیفه رسول الله» و در مجلسِ شرب خمر؟! و در مجلس قمار؟! و باز «خلیفه رسول الله» نماز هم می رود و در جماعت می خواند!
... این خطر از برای اسلام خطر بزرگ بود. این خطر را سید الشهدا رفع کرد...
اینها می خواستند که «الله» را بردارند، «طاغوت» را جایش بنشانند.»(15)
اصلاحات انسانی از راه تعلیم و تربیت اسلامی
امام راحل قدس سره به زنان، با دیده تحسین می نگریستند و نقش زنان را برتر از نقش مردان در باب سازندگی می دانستند آن حضرت در خطابی به زنان سلحشور ایران فرمودند:
«... خواهران من، کوشش کنید که فرزندان خودتان را خوب تربیت کنید؛ کوشش کنید که فرزندان خودتان را با ایمان و با اراده تربیت کنید؛ کوشش کنید که فرزندانی تحویل جامعه بدهید که برای اسلام مفید باشند. فرزندان، از مادران بیشتر حرف را قبول می کنند؛ دلبستگی فرزندان به مادران از هر کس دیگر بیشتر است؛ شما بهتر می توانید بچه ها را تربیت کنید. بچه هایی که الان در دامن شما هستند فردا در جامعه هستند؛ مقررات مملکت ممکن است به دست آنها باشد؛ اگر شما آنها را اسلامی، مؤمن، متقی بار بیاورید ممکن است کشور شما را نجات بدهند.»(16)
اصلاحات حفظ حریم قانون :
امام قدس سره همواره تذکر می دادند که :
«ما جمهوری اسلامی را می خواهیم که احکام اسلام در آن جمهوری تحقق پیدا بکند. احکام اسلام در سرتاسر کشور؛ و ان شاء الله در سر تا سر بلاد مسلمین؛ و امید است که سرتاسر کشورها...(17) »
آزادی در اسلام
امام قدس سره همواره نگران سواستفاده از آزادی ها بود و در تلاش بود تا اصلاحات در این عرصه پدید آید و همه قانونمند زندگی کنند و حریم قانون را حفظ نمایند.
«... آنچه که مورد نگرانی هست فی الجمله این است که... (آیا) هر چه می خواهیم بنویسیم؟ هر کاری می خواهیم بکنیم؟ این است معنای آزادی که در جمهوری اسلامی است، که قیدها و بندها دیگر برداشته باید بشود؟ هر کس هرچه می خواهد بگوید؟ ولو ضد ملت باشد، ولو ضد اسلام باشد، ولو بر خلاف قرآن مجید باشد؟ یا نه، آزادی که می خواهیم ما، آن آزادی که اسلام به ما داده است، حدود دارد آزادی.
آزادی در حدود قانون است، همه جای دنیا این طور است که آزادی که هر ملتی دارد، در حدود قانون آزادی دارد. نمی تواند کسی به اسم آزادی قانون شکنی بکند. آزادی این نیست که مثلاً شما بایستید در کوچه به هر کس که رد می شود یک ناسزا بگویید خدای نخواسته، یا با چوب بزنید او را. «من آزادم!» آزادی این نیست که قلم بردارید و هرچه دلتان می خواهد بنویسید، ولو اینکه بر ضد اسلام باشد، ولو بر ضد قانون باشد.(18)
عرصه اصلاحات مورد نظر حضرت امام را نمی توان بدین آسانی به نمایش نهاد، لکن در اینجا به گوشه ای از آن اشاره شد تا نشان دهیم: که چه باید کرد اولویت ها در چیست. همان گونه که انقلاب امام خمینی (ره) انقلاب اسلامی است بدون شک اصلاحات مورد نظر آن حضرت نیز باید اصلاحات اسلامی لقب یابد، اصلاحاتی که در جهت جلب رضای خدا و خدمت به خلق و بهبودی رفاه امت انجام می پذیرد. نکته قابل توجه آن است که امام خمینی (ره) به امیرالمومنین علیه السلام به عنوان «اسوه» خود چشم دوخته بود، لذا مباحث اساسی این باب را با توجه به رهنمودهای امیر مؤمنان زینت بخشیده و از آن حضرت مایه می گیریم تا تذکری باشد بر این حقیقت که، معیار اصلاحات راستین، در دیدگاه جمهوری اسلامی ایران همان اصلاحات و سنت و سیره امیر مؤمنان است.
اصلاح طلبی و اصلاحات در رهنمودهای امیرمومنان
همان گونه که حکومت امیر مؤمنان (ع) حکومت اسلامی است، اصلاحات مورد نظر آن نیز جز اصلاحات اسلامی نخواهد بود.
در حکومت علوی به ویژه در حاکمیت شیعه امامیه، اصلاح طلبی و اصلاحات از موقعیت و جایگاه ویژه ای برخوردار است، بر این اساس امیرالمؤمنین می فرمود:
«و ما اردت الاّالاصلاح»(19): «و من جز به اصلاحات نمی اندیشم»
آن حضرت در صدر فرمان نامه معروف خود به مالک اشتر یادآور شد: «.. و استصلاح اهلها و...»(20): (ای مالک... باید به اصلاح همه جانبه میان مردم، همت گماری).
چنان که یادآور شده ایم: گرچه در اسلام و در میان مسلمانان همواره مسأله اصلاحات یک مسأله اساسی است، ولی در غرب از رنسانس به بعد بیشتر واژه اصلاحات، معمول شده و افرادی در این باره به جولان در آمدند و از این راه هم کومونیسم و مکتب فکری مادی را در قسمت وسیعی از کره زمین حاکم کردند و نیز با «شعار» اصلاحات به فرقه سازی ها در هر کیش و آیینی پرداختند و در صفوف یکپارچه مخالفان خود تفرقه ایجاد کردند و همچنین برای تضعیف خط نورانی انبیا، مذاهب دروغین و ساختگی خود را در میان انسان ها ترویج کردند و جاده را برای ورود دشمنان ملت و آیین آسمانی صاف کردند و سرانجام باعث استحکام حاکمیت طاغوتی و استکباری آنان گشتند و در تاریخ معاصر ایران، پهلوی را با همین شعار به میدان آوردند و ضربه های کاری را از این راه بر پیکر ایران نواختند و امروز هم در برابر اصلاحات انقلاب اسلامی ایران، نغمه های جدیدی به نام اصلاحات آمریکایی ساز می کنند، امیدواریم که به خود بیایند و به اصلاحات مورد نظر اسلام و انقلاب گرایش پیدا کنند.
اصلاح چیست؟
اصلاح و صَلاح در لغت:
صلاح به فتح صاد، ضد فساد است از باب صلح به فتح صاد و لام.
صَلاح در مقابل فساد قرار می گیرد «و اذا قیل لهم لاتفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون لاتفسدوا فی الأرض بعد اصلاحها» و نیز صَلاح در مقابل سیئه قرار دارد.
«والذین آمنوا و عملواالصالحات» عمل صالح در برابر عمل سیئی و اعمال سیئات قرار دارد.
و صِلاح به کسر صاد به معنی صلح و آشتی، ضد جدایی، و نفار میان آدمیان است. (والصلح یختصّ بازالة النفار)(21)
در مجمع البحرین نیز آمده است والصلاح بالکسر مصدر المصالحة(22) وی همچنین یادآور می شود «صلح الشیی ء من باب قعد» یعنی صلاح به فتح از صَلَح به فتح صاد ولام و نیز به ضم لام به معنای ضد فساد است و فعل اصلی، اصلاح به معنی فساد، از ماضی و مضارع، این چنین به کار رفت. صَلَحَ یصلَح بفتح لام در مضارع نیز به کار رفته است و غالبا از حیث مصدر، بر وزن فعال آنجا که به کسر صاد باشد صلح و آنجا که به فتح آن باشد، به معنای ضد فساد بکار می رود.
آزی: اصلاح، در مقابل افساد و تخریب، به کار می رود، وضعیت و چگونگی نامقبول را افساد گویند، چنان که وضعیت و حالت مقبول، مطلوب و آرمانی را اصلاح نامند. بدیهی است که ماهیت اصلاح و حقیقت آن را با توجه به چگونگی جهان بینی هر فرد و جمعیتی، می توان تعریف نمود.
اهداف اساسی اصلاحات اسلامی
اصلاحات اجتماعی به معنای تنظیم روابط اجتماعی سالم را، فقط در سایه ی تعالیم انبیا، به ویژه در نگرش اسلامی آن می توان انتظار داشت بدیهی است که پدید آوردن روابط سالم میان انسان ها فرع به شناخت هواها و امیال و عواطف و هیجانات و... درونی انسان است و این مسأله به نوبه ی خود، خود فرع آن است که آگاهی و احاطه کامل از زوایای وجودی انسان و ابعاد مختلف ماهیت آن، در اختیار باشد و بدیهی است که جز انبیا آنان که از وحی الهی که به اطلاعات و احاطه کامل پروردگار حکیم متصل است، ساخته نیست، زیرا، انسان شناسی راستین جزا از خدا و از مکتب انبیا ساخته نیست.
اصلاحات، به نوبه ی خود دارای اهداف مقدماتی و اساسی است و اهداف اساسی اصلاحات نیز به اصلاحات کوتاه مدت و دراز مدت و نیز اهداف نهایی تقسیم می گردد که در اینجا به برخی از اهداف اصلاحات اسلامی اشاره می کنیم:
1 تأمین توشه ی زندگی جاودانه
ملاک اصلی اصلاحات اسلامی آن است که زمینه ی فراهم آوردن توشه، برای زندگی اخروی را فراهم آورد.
امیر المؤمنین فرمود: «خیرُ الأستعداد ما اصلح به المعاد»(23): «بهتر آمادگی ها و اصلاحات آن است که زندگی آخرت تو را اصلاح کند.»
نیز فرمود: «اجعل همّک لمعادک تصلح»(24):«همت خود را جهت اصلاح زندگی اخروی خود به کار گیر».
نیز فرمود: «من اصلح المعاد ظفر بالسداد»(25):«کسی که به اصلاح زندگی اخروی خود توفیق یابد، به استواری لازم دست یافته است».
نیز فرمود: «من اصلح امر اخرته اصلح الله له امر دنیاه»(26) «کسی که امور اخروی خود را اصلاح کند، امور دنیوی او از طریق لطف خدا اصلاح می شود».
2 اصلاح عقاید و ایمان
اصلاح جامعه از حیث دین و هدایت جامعه به سوی ایمان راستین، بهترین اصلاحات است، امام امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:
«خیرالاعمال ما اصلح الدین» (27): «بهترین اعمال آدمی، آن است که باعث اصلاح امور عقیدتی و ایمانی او شود.»
«من صدق اصلح دیانته»(28): «کسی که در زندگی خود، صادقانه، عمل کند، دین داری خود را به گونه ای قابل قبول انجام می دهد.»
3 اصلاح نفوس جامعه
خودسازی و اصلاح نفس خود و همچنین ارشاد و هدایت و اصلاح دیگران از اهداف اساسی اصلاحات اسلامی است که در این باره امیرمومنان فرمودند:
«من اصلح نفسه ملکها»(29): «کسی که نفس خود را اصلاح کند مالک آن می شود»، کسی که نفس خود را اصلاح کند، بر آن تسلط یافته است.
آن حضرت فرمودند:
«طوبی لمن صلحت سریرته»(30): «خوشا به حال کسی که باطن خویش را اصلاح کند.»
اگر باطن اصلاح شود، نشان آن را می توان در صلاح ظاهر، به تماشا نشست امیر مؤمنان فرمودند: «صلاح الظاهر عنوان صحة الضمائر»(31): «اصلاح ظاهر، نشانه ی اصلاح باطن است»
4 احیاء عدالت
یکی از مهمترین اهداف اصلاحات، احیای عدالت و حاکمیت آن در جامعه است، البته اصل توجه به این مهم آن است که عدل، به نوبه ی خود از سازندگی ویژه و زمینه سازی خاصی برخوردار است امیر مؤمنان می فرمود:
«العدل سائس عام:» عدالت تدبیرگر عام و همگانی است».(32)
همچنین خاطر نشان می کرد:
«العدل یضع الامور مواضعها» «عدل، هر چیزی را در جایگاه بایسته اش قرار می دهد». امام همواره بر این مسأله تاکید داشت که باید احیای عدالت، در صدر اهداف کارگزاران باشد. آن حضرت می فرمود: «افضل قرة عین و الولاة استقامة العدل:(33) «برترین (کارآمدترین) نور دیدگان کارگزاران، احیا و اقامه ی عدالت است».
تأمین این هدف، یعنی تحقق عدالت در جامعه، زمینه اصلاحات بسیاری از موارد دیگر فراهم می آورد حتی، نوع نگرش و بینش جامعه اصلاح می گردد، همانطور که امیر مؤمنان فرمودند: «العدل یصلح الرّویة» (34):«عدالت پیشگی باعث اصلاح نگرش و تفکر جامعه است.»
آری: راز اصلی اهمیت دادن به عدالت آن است که زمینه ساز اصلاحات است.
امام امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه ای به معاویه نوشت: «و ما اردت الاّ الاصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله علیه توکلت و الیه انیب» (35): «من جز اصلاح جامعه هدفی ندارم و در حد توان خودم خواهم کوشید و در این راه به خدا توکل می کنم و از او استمداد می جویم.»
اما در آغاز فرمان نامه معروف خود به مالک اشتر خاطر نشان می کند: «هذا ما امر به عبدالله علی امیرالمؤمنین علیه السلام مالک بن الحارث الاشتر فی عهده الیه حین و لاه مصر: جبایه خراجها و جهاد عدوها و استصلاح اهلها و عمارة بلادها»(36):این فرمان نامه، عبد (بنده) خدا علی، امیرالمؤمنین است که مالک اشتر را جهت اجرای آن مأموریت می دهد و او را به سوی مصر گسیل می دارد تا مالیات و خراج آنجا را جمع آوری نماید. با دشمنان مردم به نبرد برخیزد، به اصلاحات اجتماعی دست یازد و به آبادانی شهرها و مراکز مربوطه بپردازد - امام اهداف اصلی حکومت را ایجاد اصلاحات در جامعه می داند.»
فلسفه امامت اصلاح طلبی
در باب راز اصلی ضرورت حکومت الهی و امامت اسلامی در کلام رسای امیرالمؤمنین آمده است: «اللهم انک تعلم انه لم یکن الذی کان منا منافسة فی سلطان و لا التماس شیی ءٍ من فضول الحطام، ولکن لنرد المعالم من دینک، و نظهر الاصلاح فی بلادک، فیأمن المظلومون من عبادک و تقام المعطلة من حدودک» ؛ خدایا تو می دانی که جنگ و درگیری ما برای بدست آوردن قدرت حکومت و دنیا و ثروت نبود، بلکه می خواستیم نشانه های حق و دین تو را به جایگاه خویش بازگردانیم، و در سرزمینهای تو اصلاح را ظاهر کنیم، تا بندگان ستمدیده ات در امن و امان زندگی کنند، و قوانین و مقررات فراموش شده تو بار دیگر اجرا گردد.
خدایا من نخستین کسی هستم که به تو روی آورد، و دعوت تو را شنید و اجابت کرد. در نماز، کسی از من جز رسول خدا صلی الله علیه و آله پیشی نگرفت؛ همانا شما می دانستید که سزاوار نیست بخیل بر ناموس و جان و غنیمت ها و احکام مسلمین، ولایت و رهبری یابد، و امامت مسلمین را عهده دار شود، تا در اموال آنها حریص گردد و نادان نیز لیاقت رهبری ندارد تا با نادانی خود مسلمانان را به گمراهی کشاند و ستمکار نیز نمی تواند رهبر مردم باشد که با ستم حق مردم را غصب و عطاهای آنان را قطع کند و نه کسی که در تقسیم بیت المال عدالت ندارد زیرا؛ در اموال و ثروت آنان حیف و میل می کند و گروهی را بر گروهی مقدم می دارد و رشوه خوار در قضاوت نمی تواند امام باشد زیرا؛ که برای داوری با رشوه گرفتن حقوق مردم را پایمال، و حق را به صاحبان آن نمی رساند، و آن کسی که سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را ضایع می کند، لیاقت رهبری ندارد زیرا که امت اسلامی را به هلاکت می کشاند.
راه ها و عوامل اصلاحات نفوس جامعه
موفقیت در مدار اصلاحات به وجود عوامل، شیوه ها و دست اندرکاران قوی پنجه و کاردان بستگی دارد و مصلحان با توجه به عوامل اصلاحات و رعایت شیوه های مربوطه است که می توانند به اهداف خود نائل آیند که در اینجا به توضیح کوتاه برخی از آنها می پردازیم:
1 احسان
زمینه ی تاثیر روحی احسان و نیکی به دیگران، هدایت و اصلاح آنان را فراهم می سازد. امام فرمود: «الاحسان الی المسیئی یستصلح العدّو» (37):«احسان به بدکاران، (گاهی) موجب اصلاح می گردد».
نیز فرمود: کثرة السخاء تکثر الاولیاء و تستصلح الاعداء (38):«سخاوت پیشگی، دوستان را زیاد می کند و دشمنان را اصلاح می نماید».
2 ذکر الله
اصلاح دل، از راه اشتغال به ذکر الهی، میسر است.
«اصل صلاح القلب اشتغاله بذکر الله.»(39)
3 صداقت
صداقت پیشگی، زمینه هدایت و اصلاح فرد مورد اصلاح را فراهم می آورد.
«الصدق، صلاح کل شی ء».(40)
4 تعقل و تفکر
اندیشه و تفکر، زمینه اصلاحات روحی و جسمانی آدمی را فراهم می سازد.
امام فرمود: «بالعقل صلاح کل امر»:(41) «اصلاح هر چیزی از راه تعقل فراهم می آید.»
همچنین فرمود: «بالعقل صلاح البرّیة»(42): «اصلاح مردم از راه تعقل صورت می پذیرد».
5 ریاضت کشی(43)
تحمل مشکلات در باب دستیابی به اصلاح نفس است که هدایت زا و اصلاح آور است، چنان که امام خمینی می فرمودند: مجاهدت و مبارزه با نفس، باعث اصلاح نفس آدمی است.
«بالمجاهدة صلاح النفس»: اصلاحات نفسانی از راه مجاهدت نفسانی تحقق می یابد.»
«اذا رغبت فی صلاح نفسک فعلیک بالاقتصاد و القنوع و التقلل»: «هرگاه خواستی که به اصلاح نفس خود همت گماری به میانه روی، قناعت (با اندک ساختن)، روی بیاور.»
سبب صلاح النفس العزوف عن الدنیا».
سبب صلاح النفس الورع».
سبب صلاح الدین الورع».
همچنین آن حضرت در باب تجلی تعالی نفسانی خود می فرماید: «هی نفسی اروضها بالتقوی».
این نفس من است که از راه تقوی پیشگی، آن را به ریاضت کشی وا می دارم.
6 قناعت
قناعت پیشگی و خود را تحت کنترل درآوردن، مایه تربیت و اصلاح نفس است که در این باره امام نیز می فرمود:
صلاح النفس قلة الطمع |
القناعة مال لاینفد |
صایب تبریزی می گوید:
بر نمی آیم به رنگی هر زمان چون نوبهار |
سرو آزادم که دایم یک قبا باشد مرا |
7 عدالت
امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «صلاح الرعیة العدل»: «اصلاح مردم از راه عدالت پیشگی میسر است.»
8 روحیه خودآموزی
امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «ادبا لنفسک ما تکرهه»: «تربیت و ادب تو، آنچه را برای؟ برای خود».
معروف است که به لقمان حکیم گفتند:ادب از که آموختی؟ گفت: از بی ادبان.
9 تواصل
«پرداختن به صله ارحام و پرهیز از جدایی ها یکی از طرق دستیابی به اصلاحات است و در وصیت الهی(44) امیر المؤمنین نیز آمده است:
شما را به ترس از خدا سفارش می کنم، به دنیا پرستی روی نیاورید، گرچه به سراغ شما آید، و بر آنچه از دنیا از دست می دهید اندوهناک مباشید، حق را بگویید، و برای پاداش الهی عمل کنید و دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید.
شما را، و تمام فرزندان و خاندانم را، و کسانی که این وصیت به آنها می رسد، به ترس از خدا، و نظم در امور زندگی، و ایجاد صلح و آشتی در میانتان سفارش می کنم، زیرا من از جد شما پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود:
«اصلاح دادن بین مردم از نماز و روزه یک سال برتر است».
خدا را! خدا را! درباره یتیمان، نکند آنان گاهی سیر و گاه گرسنه بمانند و حقوقشان ضایع گردد!
خدا را! خدا را! درباره همسایگان، حقوقشان را رعایت کنید که وصیت پیامبر صلی الله علیه و آله شماست، و همواره به خوش رفتاری با همسایگان سفارش می کرد تا آنجا که گمان بردیم برای آنان ارثی معین خواهد کرد.
خدا را! خدا را! درباره قرآن، مبادا دیگران در عمل کردن به دستوراتش از شما پیشی گیرند.
خدا را! خدا را! درباره نماز، چرا که ستون دین شماست.
خدا را! خدا را! درباره خانه خدا، تا هستید آن را خالی مگذارید، زیرا اگر کعبه خلوت شود مهلت داده نمی شوید؟؟
خدا را! خدا را! درباره جهاد با اموال و جان ها و زبان های خویش در راه خدا.
بر شما باد به پیوستن با یکدیگر، و بخشش همدیگر، مبادا از هم روی گردانید، و پیوند دوستی را از بین ببرید، امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید. که بدهای شما بر شما مسلط می گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانید جواب ندهد.
9 اصلاحات اداری
« اصلاحات اجتماعی: اصلاح کارگزاران اصلاح مردم»
یکی از راه های اصلاح جامعه اصلاح مدیران و کارگزاران جامعه است و در این باره امیر مؤمنان فرمودند:(45)
پس، خدای سبحان برخی از حقوق خود را برای بعضی از مردم واجب کرد، و آن حقوق را در برابر هم گذاشت، که برخی از حقوق برخی دیگر را واجب گرداند، و حقی بر کسی واجب نمی شود مگر همانند آن را انجام دهد.
و در میان حقوق الهی، بزرگترین حق حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است؛ حق واجبی است که خدای سبحان، بر هر دو گروه لازم شمرده و آن را عامل پایداری پیوند ملت و رهبر و عزت دین قرار داد. پس رعیت اصلاح نمی شود جز آن که زمامداران اصلاح گردند، و زمامداران اصلاح نمی شوند جز با درست کاری رعیت.
و آنگاه که مردم حق رهبری را ادا کنند، و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزت یابد، و راههای دین پایدار و نشانه های عدالت برقرار، و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله پایدار گردد، پس روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حکومت امیدوار و دشمن در آرزوهایش مأیوس می گردد.
اما اگر مردم بر حکومت چیره شوند، یا زمامدار بر رعیت ستم کند، وحدت کلمه از بین می رود، نشانه های ستم آشکار، و نیرنگ بازی در دین فراوان می گردد، و راه گسترده سنت پیامبر صلی الله علیه و آله متروک، هواپرستی فراوان، احکام دین تعطیل، و بیماریهای دل فراوان شود.
مردم از اینکه حق بزرگی فراموش می شود، یا باطل خطرناکی در جامعه رواج می یابد، احساس نگرانی نمی کنند!
پس در آن زمان نیکان خوار، و بدان قدرتمند می شوند، و کیفر الهی بر برندگان بزرگ و دردناک خواهد بود. پس بر شماست که یکدیگر را نصیحت کنید، و نیکو همکاری نمایید.
درست است که هیچ کس نمی تواند حق اطاعت خداوند را چنان که باید بگزارد، هرچند در به دست آوردن رضای خدا حریص باشد، و در کار بندگی تلاش فراوان نماید، لکن باید به مقدار توان، حقوق الهی را رعایت کند که یکی از واجبات الهی، یکدیگر را به اندازه توان نصیحت کردن، و برپاداشتن حق، و یاری دادن به یکدیگر است.
10 پرداختن به نظارت عمومی
یکی از وظایف مؤمنان و خداباوران ،پرداختن به مسأله پاسداری از ارزشهای جامعه است. امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «و امر بالمعروف تکن من اهلیه، و أنکر المنکر بیدک و لسانک، و باین من فعله بجهدک، و جاهد فی الله حق جهاده، و لا تاخذک فی الله لومة لائم»(46): «به نیکی ها امر کن و خود نیکوکار باش، و با دست و زبان بدی ها را انکار کن، و بکوش تا از بدکاران دور باشی، و در راه خدا آن گونه که شایسته است تلاش کن، و هرگز سرزنش و ملامتگران تو را از تلاش در راه خدا باز ندارد.»
برای رسیدن به حق در مشکلات و سختی ها شنا کن، شناخت خود را در دین به کمال رسان، خود را برای استفاده در برابر مشکلات عادت ده، که شکیبایی در راه حق عادتی پسندیده است، در تمام کارها خود را به خدا واگذار، که به پناهگاه و نیرومندی رسیده ای، در هنگام دعا، پروردگارت را با اخلاص بخوان، که بخشیدن و محروم کردن به دست اوست، و فراوان از خدا درخواست خیر و نیکی داشته باش.
وصیت مرا به درستی دریاب، و به سادگی از آن نگذر، زیرا بهترین سخن آن است که سودمند باشد، بدان علمی که سودمند نباشد، فایده ای نخواهد داشت، و دانشی که سزاوار یادگیری نیست سودی ندارد.
پسرم! هنگامی که دیدم سالیانی از من گذشت، و توانایی من رو به کاستی رفت، به نوشتن وصیت برای تو شتاب کردم، و ارزش های اخلاقی را برای تو برشمردم؛ پیش از آن که اجل فرا رسد.
11 اصلاح میان خود و خدا
راه های دست یابی به اصلاحات (طرق تجلی اصلاحات)
اصلاح میان خود و دیگران از راه اصلاح میان خود و خدا:
یکی از راه های اصلاح اجتماعی آن است که بکوش تا بین خود و خدایت اصلاح نمایی، چنان که امام امیر المؤمنین فرمود:
«من اصلح سریرته اصلح الله علانیته، و من عمل لدینه کفاه الله امر دنیاه، و من احسن فیما بینه و بین الله احسن الله ما بینه و بین الناس.(47)
و قال علیه السلام الحلم غطاءٌ ساترٌ و العقل حسام قاطع، فاستر خلل خلقک بحلمک، و قاتل هواک بعقلک».(48): «کسی که نهان خود را اصلاح کند، خدا آشکار او را نیکو گرداند، و کسی که برای دین خود کار کند، خدا دنیای او را کفایت فرماید، و کسی که میان خود و خدا را نیکو گرداند، خدا میان او و مردم را اصلاح خواهد کرد.»
همچنین فرمود: بردباری پرده ای است پوشاننده، و عقل شمشیری است بران، پس کمبودهای اخلاقی خود را با بردباری بپوشان، و هوای نفس خود را با شمشیر عقل بکُش».
12 اصلاح میان خود و دیگران
پرداختن به به امور معنوی، تأمین توشه آخرت:
پرداختن به امور اخروی و تامین توشه آخرت، یکی دیگر از راههای موفقیت در اصلاح اجتماعی بین خود و دیگران است امام امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «من اصلح ما بینه و بین الله اصلح الله ما بینه و بین الناس، و من أصلح أمر آخرته أصلح اللّه له أمر دنیاه، و من کان له من نفسه واعظ کان علیه من الله حافظ» ؛«اگر کسی بین خود و خدا را اصلاح کند خدا بین او و دیگران (مردم) را اصلاح می کند و کسی که به اصلاح امور اخروی خود بپردازد، خدا امور دنیوی او را نیز اصلاح خواهد کرد. و کسی که هدایت گر درونی دارد (دارای وجدان بیدار باشد و یا توفیقات الهی نصیب او گردد نفس لوّامه او بیدار باشد ) مورد حراست الهی قرار می گیرد.»(49)
برخی از شیوه های تحقق اصلاحات
اصلاح جویان اگر از طریق به کارگیری عوامل اصلاحات، با رعایت شیوه های صحیح و مؤثر مربوطه دست به کار شوند، بدون شک نتیجه مطلوب تری را به دست خواهند آورد و در این باره شیوه های گوناگونی از امیر مؤمنان مورد توجه قرار گرفته و به عنوان رهنمود رفتاری ما در اختیار ما قرار خواهند گرفت که به برخی از آنها اشاره می شود:
1 مهربانی با مردم
یکی از مهم ترین شیوه های موفقیت در جامعه بویژه در باب اصلاح گری، مهربانی با مردم است امام امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «وأشعِرْ قلبک الرحمة للرعیة، و المحبة لهم، واللطف بهم»(50): «مهربانی با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز همچون حیوان شکاری باشی که خوردن سایر حیوانات را غنیمت دانی؛ زیرا مردم دو دسته اند: دسته ای برادر دینی تو، و دسته دیگر همانند تو ؛ در آفرینس، می باشند. اگر گناهی از آنان سر می زند یا علت هایی بر آنان عارض می شود، یا خواسته و ناخواسته، اشتباهی مرتکب می گردند، آنان را ببخشای و بر آنان آسان گیر، آن گونه که دوست داری خدا تو را بخشد و بر تو آسان گیرد. همانا تو از آنان برتر، و امام تو از تو برتر، و خدا بر آن کس که تو را فرمانداری مصر داد والاتر است، که انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده، و آنان را وسیله آزمودن تو قرار داده است».
هرگز با خدا مستیز، که تو را از کیفر او نجاتی نیست، و از بخشش و رحمت او بی نیاز نخواهی بود. بر بخشش دیگران پشیمان مباش، و از کیفر کردن شادی مکن. و از خشمی که توانی از آن رها گردی، شتاب نداشته باشد. به مردم نگو، به من فرمان دادند و من نیز فرمان می دهم، پس باید اطاعت شود، که این گونه خود بزرگ بینی دل را فاسد کرده و می میراند».
2 احترام به سنت های خوب پیشینیان
به معنی اهمیت دادن به سنتها و سیره های ارجمندی است که از گذشتگان در میان مردم به یادگار مانده و امام نیز در این باره می فرمود: «و لاتنقض سنة صالحة عمل بها صدور هذه الامة، واجتمعت بها الالفة، وصلحت علیها الرعیة. و لا تحدثن سنة تضر بشی ء من ماضی تلک السنن، فیکون الاجر لمن سنها، والوزر علیک بما نقضت منها. و اکثر مدارسة العلماء و مناقشة الحکماء فی تثبیت ما صلح علیه امر بلادک، و اقامه ما استقام به الناس قبلک»(51): «و آداب پسندیده ای را که بزرگان این امت به آن عمل کردند، و ملت و اسلام با آن پیوند خورده، و رعیت با آن اصلاح شدند، برهم مزن، و آدابی که به سنت های خوب گذشته زیان وارد می کند، پدید نیاور؛ که پاداش آن برای آورنده سنت، و کیفرش نیز برای تو باشد که آنها را در هم شکستی. با دانشمندان، فراوان گفتگو کن، و با حکیمان فراوان بحث کن، که مایه آبادانی و اصلاح شهرها، و برقراری نظم و قانونی است که در گذشته نیز وجود داشت.»
3 به کار گرفتن شایستگان
«اصلاحات اداری»
امام علیه السلام بر این نکته تاکید دارد که همیشه کارها توسط شایستگان صورت پذیرد، آن حضرت فرمود: «زوال الدول باصطناع السفل» (52):«متزلزل شدن ارکان حکومت از راه مسئولیت دادن به نااهلان صورت می گیرد.»
صائب تبریزی می گوید:
عنان به دست فرومایگان مده زنها |
که در مصالح خود، خرج می کنند تو را |
آن حضرت در ضمن نامه معروف خود به مالک اشتر یاد آور می شود: «و اعلم ان الرعیة طبقات لا یصلح بعضها الا ببعض، و لا غنی ببعضها عن بعض: فمنها جنود الله».(53)
ای مالک بدان! مردم از گروه های گوناگونی می باشند که اصلاح هر یک جز با دیگری امکان ندارد و هیچ یک از گروهها از گروه دیگر بی نیاز نیست. از آن قشرها، لشکریان خدا و نویسندگان عمومی و خصوصی، قضات دادگستر، کارگزاران عدل و نظم اجتماعی،جزیه دهندگان، پرداخت کنندگان مالیات، تجار و بازرگانان، صاحبان صنعت و پیشه وران و نیز طبقه پایین جامعه، یعنی نیازمندان و مستمندان می باشند، که برای هر یک خداوند سهمی مقرر داشته و مقدار واجب آن را در قرآن یا سنت پیامبر (6) تعیین کرده؛ که پیمانی از طرف خداست و نگهداری آن بر ما واجب است. پس سپاهان به فرمان خدا، پناهگاه استوار رعیت، و زینت و وقار زمامداران، شکوه بر دین ؛راههای تحقق امنیت در کشور هستند. امور مردم جز با تکیه بر سپاهیان استوار نگردد، و پایداری سپاهیان جز به خراج و مالیات رعیت انجام نمی شود که با آن برای جهاد با دشمن تقویت گردند، و برای اصلاح امور خویش بر آن تکیه کنند، و نیازمندی های خود را بر طرف سازند.
سپس سپاهیان و مردم، جز با گروه سوم نمی توانند پایدار باشند، و آن قضات و کارگزاران دولت، و نویسندگان حکومتند؛ که قراردادها و معاملات را استوار می کنند، و آنچه به سود مسلمانان است فراهم می آورند، و در کارهای عمومی و خصوصی مورد اعتمادند. گروه های یاد شده بدون بازرگانان، صاحبان صنایع نمی توانند دوام بیاورند، زیرا آنان وسایل زندگی را فراهم می آورند، و در بازارها عرضه می کنند و بسیاری از وسایل زندگی را نیز با دست می سازند که از توان دیگران خارج است. قشر دیگر، طبقه پایین از نیازمندان و مستمندانند که باید به آنها بخشش و یاری کرد.
برای تمام اقشار گوناگون یاد شده، در پیشگاه خدا گشایشی است پس برای همه آنان نیز مسئولان و مدیرانی از خاندان های پاکیزه و با تقوا، که در مسلمانی سابقه درخشانی دارند انتخاب کن، زیرا اخلاق آنان گرامی تر، و آبرویشان محفوظ تر، و طمع ورزی شان کمتر، و آینده نگری آنان بیشتر است.
4 پرداختن حقوق کافی
«اصلاحات اداری»
حل مشکل معیشتی یکی از طرق مهیا شدن، زمینه اصلاحات و اصلاح پذیری است، امیرالمؤمنین علیه السلام به مالک اشتر می نویسد: «ثم أسبغ علیهم الارزاق، فان ذلک قوة لهم علی استصلاح انفسهم، و غنی لهم عن تناول ما تحت ایدیهم، و حجة علیهم ان خالفوا امرک او ثلموا امانتک»(54): «سپس روزی فراوان بر آنان ارزانی دار، که با گرفتن حقوق کافی در اصلاح خود بیشتر می کوشند، و با بی نیازی، دست به اموال بیت المال نمی زنند و اتمام حجتی است بر آنان ؛اگر فرمانت را نپذیرند یا در امانت تو خیانت کنند.»
5 گماردن کارآگاهان مورد وثوق
«اصلاحات اداری»
برای اصلاح جامعه، کارگزاران شایسته لازم است و حاکم وقت باید، حتی کارگزاران خود را همواره زیر نظر داشته باشد. امیر المؤمنین در نامه معروف خود می نویسد «ثم تفقد اعمالهم، و ابعث العیون من اهل الصدق والوفاء علیهم فان تعاهدک فی السر لامورهم حدوة لهم علی استعمال الامانة، و الرفق بالرعیة. و تحفظ من الاعوان؛ فان احد منهم (55): «سپس رفتار کارگزاران را بررسی کن و جاسوسانی راستگو، و وفاپیشه بر آنان بگمار، که مراقبت و بازرسی پنهانی تو از کار آنان، سبب امانت داری، و مهربانی با رعیت خواهد بود».
و از همکاران نزدیک خود سخت مراقبت کن، و اگر یکی از آنان دست به خیانت زد، و گزارش جاسوسان تو هم آن خیانت را تایید کرد، به همین مقدار گواهی قناعت کرده او را با تازیانه کیفر کن، و آنچه از اموال که در اختیار دارد از او باز پس گیر، سپس او را خوار دار، و خیانتکار بشمار، و طوق بدنامی به گردنش بیفکن.
6 اخذ مالیات عادلانه (به سامان کردن مالیات)
اخذ مالیات، یک امر عقلایی است، ولی رعایت توان پرداخت کنندگان و نیز مصرف آن به شکل مطلوب و عادلانه، مسأله بسیار پراهمیتی است. امام در نامه خود به مالک اشتر فرمود: «و تفقد امر الخراج بما یصلح اهله، فان فی صلاحه و صلاحهم صلاحا لمن سوا هم الابهم، ولا صلاح لمن سواء هم»(56): «مالیات و بیت المال را به گونه ای وارسی کن که، صلاح مالیات دهندگان باشد، زیرا بهبودی مالیات و مالیات دهندگان، عامل اصلاح امور دیگر اقشار جامعه می باشد و تا امور مالیات دهندگان اصلاح نشود، کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت زیرا؛ همه مردم نان خور مالیات و مالیات دهندگانند.»
باید تلاش تو در آبادانی زمین بیشتر از جمع آوری باشد که خراج جز با آبادانی فراهم نمی گردد، و آن کس که بخواهد خراج را بدون آبادانی مزارع بدست آورد، شهرها را خراب، و بندگان خدا را نابود، و حکومتش جز اندک مدتی دوام نیاورد.
پس اگر مردم شکایت کردند؛ از سنگینی مالیات، یا آفت زدگی، یا خشک شدن آب چشمه ها، یا کمی باران، یا خراب شدن زمین در سیلابها، یا خشکسالی ؛در گرفتن مالیات به میزانی تخفیف ده تا امورشان سامان گیرد، و هرگز تخفیف دادن در خراج تو را نگران نسازد زیرا؛ آن، اندوخته ای است که در آبادانی شهرهای تو، و آراستن ولایت های تو نقش دارد. رعیت تو را می ستایند، و تو از گسترش عدالت میان مردم خوشنود خواهی شد، و به افزایش قوت آنان، تکیه خواهی کرد بدانچه در نزدشان اندوختی و به آنان بخشیدی، پس با گسترش عدالت در بین مردم، و مهربانی با رعیت، به آنان اطمینان خواهی داشت.
7 بازگوکردن بدی های نابکاران
آن که امام مشاهده کرد که یاران او در «صفین» به معاویه پرستان دشنام می گویند، فرمود: «انی اکره لکم ان تکونوا سبابین»(57): «من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید.»
اما اگر کردارشان را تعریف، و حالات آنان را بازگو می کردید به سخن راست نزدیکتر، و عذرپذیرتر بود، خوب بود به جای دشنام آنان می گفتید:
خدایا! خون ما و آنها را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح فرما، و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت کن، تا آنان که جاهلند، حق را بشناسند و آنان که با حق می ستیزند، پشیمان شده و به حق بازگردند.
8 مدارا
مدارا جلوه ها و مظاهر بی شماری دارد از جمله:
الف: تلاش در همبستگی و ترک گسستنی ها
در کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: «صل من قطعک و احسن الی اوساء الیک و قل الحق ولو علی نفسک» (58): «با کسی که از تو پیوند خود را برید، بپیوند. در باره کسی که در حق تو بدی کرد، نیکی کن، همواره حق گو باش گرچه به زبان (ظاهری) تو تمام شود.»
ب: رعایت احوال مردم
همچنین آن حضرت به یکی از پیش نمازها فرمود: «صل باصحابک صلاة اضعفهم فان فیهم الضعیف و المریض و ذاالحاجة» (59): «در جمع یاران، نماز جماعت را به گونه ای به جای آر که همگام با ضعیف ترین آنان باشد؛ باید با شرکت کنندگان مدارا نمود زیرا؛ در میان آنان افراد ناتوان، بیمار و حاجتمند که به ناچار باید با عجله نماز را تمام کند حضور دارند.»
ج: در منطقه خودی:
منظور از منطقه خودی آن است که در چشم انداز دشمن باید شوکت و یکپارچگی مسلمانان، بیشتر مورد تاکید قرار گیرد و بر این اساس، در باب اجرای حدود الهی نیز باید، به شرایط اجرایی مورد نظر پروردگار حکیم توجه تام داشت، چرا که با توجه به رعایت اصل فوق است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «لا یقام علی احد حد بارض العدو»:(60) «در سرزمین دشمن، نباید به اجرای حدود الهی درباره عصیان گران خودی، اقدام کرد.
9 آمیختن نرم خویی و تندخویی حکیمانه
می گویند: که هر چیزی به جای خویش نیکوست، لذا سعدی می گوید: «درشتی و نرمی به هم دَرْ بِهْ است چون فصّاد، جراح و مرهم نِهْ است.
«اما بعد، فانک ممن استظهر به علی اقامة الدین، و اقمع به نخوة الاثیم، و أسدُّ به لهاة الثغر المخوف. فاستعن بالله علی ما أهمک، و اخلط الشّدّة بضنغث من اللین، وارفق ما کان الرّفق أرفق (اوفق)»(61): «در آنجا که مداراکردن بهتر است، مدارا کن و در جایی که جز با درشتی کار انجام نگیرد، درشتی کن، پر و بالت را در برابر رعیت بگستران، با مردم گشاده روی و فروتن باش، و در نگاه و اشاره چشم، در سلام کردن و اشاره کردن با همگان یکسان باش، تا زورمندان در ستم تو طمع نکنند، و ناتوان از عدالت تو مأیوس نگردد.
برخی از زمینه های اصلاح پذیری در نفوس
1 نوجوانی دوران آمادگی اصلاح پذیری انسان
دوران کودکی؛ از تولد تا هفت سالگی را گویند، و دوران نوجوانی، هفت سال بعد را گویند که از آن پس، دوران جوانی است که تا حدود سی سالگی ادامه می یابد. در این دوران زمینه پذیرش قلبی، در آدمی بسیار مهیاتر از دوران دیگر است. امام امیر المؤمنین فرمود: «انما قلب الحدث کالأرض الخالیة ما القی فیها من شیی ء قبلته فبادرتک بالأدب قبل ان یقسو قلبک و یشتغل لبک».(62)
صایب تبریزی می گوید:
ریشه نخل کهنسال از جوان افزون تر است |
بیشتر دلبستگی باشد به دتیا پیر را |
آدمی پیر چو شد حرص جوان می گردد |
خواب در وقت سحرگاه گران می گردد |
2 مشکل گشایی
کسی که از حل مشکل خود درمانده گشت، بهترین فرشته نجات در نظر او کسی است که در آن لحظات حساس درماندگی دست وی را بگیرد. بدون شک فردی که برای رفع مشکل چنین کسی همت می گمارد و با عزمی جزم کرده، وارد عمل می شود، بهترین زمینه نفوذ در دل وی را در اختیار دارد و چنین موقعیتی رهنمود الهی دادن و به راهنمایی و هدایت دیگری پرداختن بهترین نتیجه از اصلاحات را به همراه دارد.
3 تفهیم
تفهیم، زمینه ساز تأثیر است و تأثیر عهده دار نفوذ جدی تا مرحله عمل است. بنابراین، تا تفهیم لازم صورت نگیرد نمی توان به حصول اصلاحات مورد نظر در نفس افراد یا فرد مورد نظر امیدوار بود.
اصلاحات در نفوس، حتی با توجه به فراهم بودن عوامل فوق، غالبا تنها از راه به کارگیری روش حکیمانه به ثمر می نشیند، بنابراین از هر گونه عملیات حساب نشده باید پرهیز نمود و از هر نوع عجله نیز باید چشم پوشیده و هر گونه سخت گیری و خشونت را کنار گذاشت.
برخی از ویژگی های اصلاح طلبان راستین
اصلاح طلبان دو دسته اند:
1 اصلاح طلبان بی ریشه و مرتجع
2 اصلاح طلبان راستین، گروه اول اصلاح طلبان بی آرمان و یا دارای آرمانی ضد انسانی هستند که در کوتاه مدت و احیانا در درازمدت ماهیت درونی خویش را نشان می دهند. ولی گروه دیگر از اصلاح طلبان انسان هایی آرمانی، هدف دار و نستوه بوده و دارای آرمان انسانی هستند و هرگز از اصلاح طلبی اسلامی، دست باز نمی دارند و باید توجه داشت که اصلاح طلبان راستین را با توجه به ویژگی هایی می توان باز شناخت که در اینجا چند مورد از این مشخصه های اصلاح طلبان راستین را برمی شماریم.
1 تقوی پیشگی
خداباوران تقوی پیشه می توانند به اصلاحات راستین همت گمارند.
امام امیرالمؤمنین فرمود «من اتقی اصلح» (63): «آن کس که تقوی پیشه زیست، به اصلاح روی آورد.»
2 عدالت پیشگی
عدالت پیشگی از ویژگی های اصلاح طلبان راستین است و امیرالمؤمنین نیز در این مورد فرموده اند: «العدل یصلح الرعیة»:(64) «عدالت، مایه اصلاح مردم است».
امام علی علیه السلام در جایی دیگر نیز فرمودند: «الرعیة لا یصلحها الا العدل»: «جامعه، جز در پرتو اصلاحات، آباد نخواهد شد».
3 خردورزی
به کارگیری تفکر و اندیشه، از ویژگی های اصلاح طلبان است که امام علیه السلام فرمودند: «طول التفکر یصلح عواقب الامور»: «کثرت تفکر و طولانی بودن اندیشیدن در کارها، باعث اصلاح عواقب امور است».
«بالفکر تصلح الرویه»: «به کارگیری اندیشه باعث اصلاح شیوه بکار بستن عقل است».
4 خود سازی
اصلاح شدگان می توانند در اصلاح دیگران توفیق یابند.
آری کسی می تواند به اصلاح نفوس دیگران بپردازد، که به اصلاح نفس خود پرداخته باشد و به فرموده امیر المؤمنین علیه السلام چگونه می تواند به اصلاح دیگران توفیق یابد کسی که هنوز خود را اصلاح نکرده است.
«کیف یصلح غیره من لا یصلح نفسه»(65)
آن حضرت در بیانی دیگر فرمود: «من نصب نفسه للناس اماما فلیبدء، نفسه (بنفسه) قبل تعلیم الناس».(66)
5 مردم باوری
شعار مردم سالاری گوش فلک را کَر می کند که اگر راست باشد، دارای فایده هایی است، از جمله: توده مردم، با نظارت و دخالت خود در بسیای از امور باعث اصلاح دیگر افراد جامعه می باشند و شرم و حیا از سایرین نیز باعث می گردد تا ناصالحان اعمال خود را ترک گویند و نیز صالحان از صراط خود دست باز ندارند. در فرمان نامه معروف امام به مالک اشتر آمده است: توجه داشته باشید که برخی از طبقات مردم را جز از طریق خود مردم، اصلاح نتوان کرد.
«و اعلم ان الرعیة طبقات لایصلح بعضها الا ببعض و لا غنی ببعضها عن بعض».(67)
6 زهدورزی
زهد پیشگان راستین می توانند از راه حکومت، خود را نادیده انگاشته و فقط برای مردم کار کنند و خود راوقف جامعه نمایند، امیرالمؤمنین فرمود(68): «من نفس خود را با پرهیزکاری می پرورانم، تا در روز قیامت که هراسناک ترین روزهاست، در امان بوده و در لغزشگاه های آن ثابت قدم باشم.
من اگر می خواستم؛ می تنوانستم از عسل پاک، و از مغز گندم، و بافته های ابریشم، برای خود غذا و لباس فراهم آورم، اما هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد و حرص و طمع مرا وادارد که طعام های لذیذ برگزینم؛ در حالیکه در «حجاز» یا «یمامه» کسی باشد که به قرص نانی نرسد، و یا هرگز شکمی سیر نخورد و یا من سیر بخوابم و پیرامونم، شکم هایی که از گرسنگی به پشت چسبیده، و جگرهای سوخته وجود داشته باشد، یا چنان باشم که شاعر گفت:
«این درد تو را بس که شب را با شکم سیر بخوابی و در اطراف تو شکم هایی گرسنه و به پشت چسبیده باشند.»
آیا به همین رضایت دهم که امیر المؤمنین علیه السلام خوانند و من حتی در تلخی های روزگار با مردم شریک نباشم؟ و در سختی های زندگی الگوی آنان نگردم؟
آفریده نشده ام که غذاهای لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پرواری که تمام همت او علف، و یا چون چهارپائی رها شده ای، که شغلش چریدن و پرکردن شکم بوده، و از آینده خود بی خبر است. آیا مرا بیهوده آفریدند؟ آیا مرا به بازی گرفته اند؟ آیا ریسمان گمراهی در دست گیرم؟ و یا در راه سرگردانی قدم بگذارم؟ گویا می شنوم که شخصی از شما می گوید: «اگر غذای فرزند ابی طالب همین است، پس سستی او را فراگرفته و از نبرد با هماوردان و شجاعان بازمانده است.»
آگاه باشید! درختان بیابانی، چوبشان سخت تر، و درختان کنار جویبار پوستشان نازک تر است. درختان بیابانی که با باران سیراب می شوند، آتش چوبشان شعله ورتر و پردوام تر است.
من و رسول خدا علیه السلام چونان روشنایی یک چراغیم، یا چون آرنج به یک بازو پیوسته ایم، به خدا سوگند! اگر اعراب در نبرد با من پشت به پشت یکدیگر بدهند، از آن روی برنتابم، و اگر فرصت داشته باشم به پیکار همه می شتابم، و تلاش می کنم که زمین را از این شخص مسخ شده (معاویه) و این جسم کج اندیش، پاک سازم تا سنگ و شن از میان دانه ها جدا گردد.
ای دنیا از من دور شو، مهارت را بر پشت تو نهاده، و از چنگال های تو رهایی یافتم، و از دام های تو نجات یافته، و از لغزشگاه هایت دوری گزیده ام. کجایند بزرگانی که به بازیچه های خود فریبشان داده ای؟
گروههای اصلاح طلبان
مصلحان به نوبه خود سه گروه اند:
1 بانیان و پدید آورندگان اصلاحات
2 رعایت کنندگان چارچوب ها و اصول و قوانین اصلاحات در راستای تداوم وجود اصلاحات
3 پاسداران اصلاحات، هر چند که گروه دوم در باطن از این قبیلند اما در صورت بروز خطر برای حضور اصلاحات در جامعه، گروهی از پاسداران هستند، که جان بر کف سینه سپر می کنند، گرچه این گروه ویژگی گروه دوم را نیز دارا هستند. در کلام معروف امیرالمؤمنین آمده است: «و ما اردت الا الاصلاح»(69): «من از حکومت و خلافت خود جز اصلاح آوری، پاسداری از اصلاحات و اصلاحات آفرینی، هدفی ندارم».
چنانکه امام حسین علیه السلام نیز در باب فلسفه قیام خود فرمود: «ان ارید الا الأصلاح فی امتی جدی و ابی»(70): «من جز ایجاد اصلاحات در میان امت جدم و پدرم مقصدی ندارم».
در دیدگاه دین، به ویژه اسلام، حضور مسأله امر به معروف و نهی از منکر در جامعه، بیانگر این حقیقت است که همه امت در شمار پاسداران اصلاحات هستند و اصلاحات نبوی را باید همگان پاس بدارند و بانیان آن نیز در پرتو شعاع «ثقلین» باید، همواره، دست بکار باشند.
بر این اساس امیر المومنین علیه السلام می فرمود: «من امر بالمعروف و نهی از منکر فهو خلیفة الله و خلیفة الرسوله و خلیفة کتابه».
منابع فکری و پشتوانه معنوی اصلاحات
تردیدی نیست که بانیان اصلاح، یا از وحی و آسمان الهام می گیرند و یا از راه فکر و اندیشه و درایت خود هدایت می گردند، یا از رهنمودهای کتاب و سنت بهره مند می شوند و یا آنکه از عقل و تفکر دیگران استفاده می کنند در هر صورت؛ منبع فکری اصلاحات در مجموع ممکن است یکی از چهار مورد زیر باشد که عبارت است از:
1 وحی و مکتب انبیا
2 عقل و اندیشه
3 رهنمودهای کتاب و سنت
4 رهنمودهای فکری دیگران
گرچه هر یک از منابع فوق قابل اعتماد می باشد، ولی، آنچه مهم می نماید، مسأله، مقصد اصلاحات، شیوه دستیابی بدان و غایت نهایی آن است و مسأله مهم آن است که چه کسی می تواند به عنوان بانی اصلاحات، میدان داری کند، پس داعیه اصلاح طلبی یا اصلاح خواهی راستین را باید متمایز از یکدیگر دانست.
خلاصه
در این نوشتار، اصلاحات، و مسائل مربوط به آن از دیدگاه امیر المؤمنین که شالوده اساسی اصلاحات مورد نظر انقلاب اسلامی را تشکیل می دهد مورد ارزیابی قرار گرفت و قابل ذکر است که اصلاحات، از جمله مسایلی است که زندگی بشری، بدون آن نمی تواند به حیات خود ادامه دهد و می توان گفت: نیازمندی زندگی بشری به اصلاحات، همچون نیازمندی بشر، به آب و هوا است.
زندگی بیگانه از اصلاحات را نمی توان زندگی قابل اعتماد دانست بنابراین، گاهی که مسأله اصلاحات از سوی بعضی از بوق و کرناها از بیرون دمیده می شود و در درون کشور نیز حنجره هایی با آن هم صدا می شوند را باید با شک و تردید نگریست که؛ نکند همچون شعار آزادی و یا حقوق بشر، بار سیاسی خاصی را داشته و اهداف ویژه ای را تعقیب می کند زیرا، اصلاحاتی که در رأس اهداف انبیا و اولیا و آیین نورانی اسلام، قرار دارد، از نوع اصلاحات حیات بخش و زندگی ساز است. بنابراین دشمنان ملت، گاهی جهت تضعیف نظام الهی و ایجاد تفرقه در صفوف یکپارچه جامعه، اصلاحات مورد نظر خود را در بوق می کنند و حتی آنچه که ضد مصالح جامعه است را اصلاحات لقب می دهند و متأسفانه توسط افرادی، خودی تعقیب می گردد، چنان که در قرآن می خوانیم «و اذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض قالوا انما نحن مصلحون الا انهم هم المفسدون ولکن لا یشعرون».
اصلاح، در قرآن گاهی در مقابل افساد (فساد) که در آیه بالا ذکر گردید و گاهی در مقابل «سیی ء» و سیئات، بکار می رود (عملوا الصالحات، در برابر عمل سیئات است) اصلاحات، زمینه های اصلاحات و مصلحان راستین را باید مورد توجه قرار داد که در این مقال، مانیز به این مقوله پرداختیم و بهترین نوع اصلاحات، اصلاحاتی است که دل سوزان راستین انسان ها یعنی؛ انبیا، اولیا و بویژه اسلام در پی آن هستند و بدیهی است که تحقق کامل اصلاحات مورد نظر راستین در تاریخ گذشته میسر نگشته است و بر این اساس نیز، همه انبیا نیز منتظر ظهور موعود اسلام بوده اند، زیرا در چنین شرایط زمانی است که زمینه ها و شرایط لازم تحقق راستین و کامل اصلاحات فراهم گشته و اصلاحات به گونه ای دلخواه، تحقق خواهد یافت.
پانوشت ها:
1. نویسنده و پژوهشگر
2 صحیفه امام، جلد 3، ص 305 و...
3 صحیفه امام، جلد 3، ص 305 و...
4- همان ج 8 ص 58.
5- همان ج 8 ص 58
6- همان، ج 8 ص 110 111.
7-صحیفه امام، ج 8 ص 110 111
8. صحیفه امام، ج 8، ص 54.
9- صحیفه امام، ج 8، ص 45
10- صحیفه امام، ج 6 ص 534 و 535.
11- صحیفه امام، خ 6 ص 534 و 535.
12- صحیفه امام، ج 6، ص 354355.
13- صحیفه امام، ج 8، ص 354355
14- صحیفه امام، ج 8، ص 89
15- صحیفه امام، ج 8، ص 89
16- صحیفه امام، ج 8، ص 117
17. صحیفه امام، ج 8، ص 117
18- صحیفه امام، ج 8، ص 119
19- نهج البلاغه، نامه 28.
20- همان، نامه 53.
21- رجوع کنید به راغب، مفردات، ماده صلح منبع نامشخص است
صلح: الصلاح ضد الفساد و هما مختصان فی اکثر الاستعمال بالافعال و قوبل فی القرآن تارة بالفساد و تارة بالسیئة، قال (خلطو عملا صالحا و آخر سیئا. و لا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها و الذین آمنوا و عملو الصاحات) فی مواضع کثیرة و الصلح یختص بازالة بین الناس یقال منه اصطلحوا و نصالحوا، قال (ان یصلحا بینهما صلحا والصلح خیر و ان تصلحوا و تتقو فاصلحو بینهما فاصلحو بین اخویکم) و اصلاح الله تعالی الانسان یکون تارة بخلقة ایاة صالحا و تارة بازالة ما فیه من فساد بعد وجوده، و تارة یکون بالحکم له بالصلاح
22- رجوع کنید به طریحی مجمع البحرین ماده صلح
قوله تعالی: (لئن آتیتنا صالحا) (7/189) ای ان وهبت لنا ولدا و کانت عادتهم یادون البنات (فلما اتا هما صالحا جعلا له شرکاء فیما آتا هما) لانهم کانوا یسمعون عبد اللات و عبد العزی و عبد مناة قول: «قوما صالحین» (3/39) هو جمع صالح، و هو الذی یؤدی فرائض الله و حقوق الناس.
قول: (صالح المومنین) (66/4) من صلح منهم. و فی الحدیث من طریق الخاص و العام آنهالما نزلت اخذ رسول الله (ص) بید علی فقال: ایها الناس هذا صالح المؤمنین (البرهان ج 4 ص 353)
قوله: (و اصلاح بین الناس) (4/114) التالیف بینهم بالمودة و عن امیر المومنین: (ان الله فرض علیکم زکاة جاهکم کما فرض علیکم زکاة مالکم» (البرهان ج 1 ص 415) و قیل رددنا علیها شبابها.
قوله: «فلا جناح علیهما ان یصلحا بینهما صلحا و الصلح خیر» (4/128) من الفرقة و النشوز و الاعراض و سوء العشرة او الصلح خیر من الخصومة و هذه الجملة اعتراض.
وفی الدعاة «اجعل دعایی آخره صلاحا» هو من الصلاح الذی هو ضدالفساد، یقال صلح الشی ء من باب قعد و صلح بالضم لغة خلاف فسد. و صلح یصلح بفتحتین لغة ثالثة فهو صالح. للفخق للخلق بمکارم الاخلاق و ذلک مستلزم لصلاح دنیاه.
و «الصلاح» بالکسر مصدر المصالحة، و الاسم الصلح یذکر و یونث، و منه «صلح الحدیبیه»
و صالحه صلاحا من باب قاتل، واصلح الله المومن: أی فعل تعالی بعبده مافیه الصلاح و النفع .
و اصلحک الله: وفقک لصلاح دینک و العمل بفرائضه و اداء حقوقه و صلاح: علم مکة المشرفة... و الرؤیا الصلاحة: الحسنه او الصادقة، ای الصحیحة لموافقتة للواقع. و فی الحدیث (یوم الجمعه یوم صالح) ای صالح للعمل لتضاعف الحسنات فیه. و فیه (الصلح جایز بین المسلمین الا صلحا احل حراما او حرم حلالا». (من لا یحضرج 3 ص21)
و اصلحت بین القوم: وفقت و تصالح القوم و اصطلحوا بمعنی. و هو صالح للولایة «ای ان له اهلیة للقیام بها. و «الصلحیة» قوم یدرکون العقول و النفوس و یجهلون ما بعد هما. و فی الامر مصلحة ای خیر. والجمع المصالح
23- معجم الفاظ، غررالحکم، ماده صلح، ص 602.
24- معجم الفاظ، غررالحکم، ماده صلح، ص 602.
25- معجم الفاظ، غررالحکم، ماده صلح، ص 602.
26- معجم الفاظ، غررالحکم، ماده صلح، ص 602.
27- معجم الفاظ، غررالحکم، ماده صلح، ص 602.
28- معجم الفاظ، غررالحکم، ماده صلح، ص 602.
29- غررالحکم
30- غررالحکم.
31- غررالحکم.
32- حکمت 437
33- نامه 53، نهج البلاغه، فراز 58.
34- غررالحکم.
اللهم انی اول من أناب، وسَمِعَ و اجاب، لم یسبقنی الا رسول الله 6 بالصلاة. و قد علمتتم انه لاینبغی ان یکون الوالی علی الفروج و الدماء و المغانم و الاحکام و امامة المسلمین البخیل، فتکون فی اموالهم نهمتة. و لا الجاهل فیضلهم بجهله، و لا الجافی فیقطعهم بجفائه، ولاالحائف (الجائف) للدول فیتخذ قوما دون قومٍ و لا المرتشی فی الحکم فیذهب بالحقوق، ویقف بها بدون المقاطع، و ال المعطل للسنة فیهلک الامة
35- نامه 28 نهج البلاغه
36- نامه 28 نهج البلاغه
37- غررالحکم.
38-غررالحکم.
39-غررالحکم.
40-غررالحکم.
41-غررالحکم.
42- نهج البلاغه نامه 45 فراز 10
43-نهج البلاغه نامه 45 فراز 10
44- اوصیکما بتقوی الله و الا تبغیا الدنیا و ان بغتکما و لا تاسفا علی شیی ءٍ منها زوی عنکما و قولا بالحق و اعملا للاجر (للاخرة)
وکونا للظالم خصما، و للمظلوم عونا، اوصیکما، و جمیع ولدی و أهلی و من بلغة کتابی، بتقوی الله، و نظم أمرکم، و صلاح ذات بینکم، فانی سمعت.
جدَّ کما 6 یقول: «صلاح ذات البین افضل من عامة الصلاة و الصیام.
الله الله فی الاتیام، فلاتغبوا أفواههم و لایضیعوا بحضرتکم و الله الله فی جیرانکم، فانهم وصیّةُ نبیکم و لا یضیعوا بحضرتکم و الله الله فی جیرانکم، فانّهم وصیّة نبیکم. مازال یوصی بهم حتی ظننا انه سیورثهم.
والله الله فی القرآن لایسبقکم بالعمل به غیرکم. و الله الله فی الصلاة فانها عمود دینکم. و الله الله فی بیت ربکم، لا تخلوه ما بقیتم، فانه ان ترک
لم تناظروا و الله الله فی الجهاد باموالکم و أنفسکم و ألسنتکم فی سبیل الله
و علیکم بالتواصل و التباذل، و ایاکم و التدابر و التقاطع. لا تترکوا الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فیولی علیکم شرارکم، ثم تدعون فلا یستجاب لکم.
45 ثم جعل سبحانه من حقوقه حقوقا افترضها لبعض الناس علی بعض، فجعلها تتکافا فی وجوهها، و یوجب بعضها بعضا و لا بستوجب بعضها الا ببعض. و اعظم ما افترض سبحانه من تلک الحقوق حق الوالی علی الرعیة، و حق الرعیة علی الوالی فریضة فرضها الله - سبحانه لکل علی کل، فجعلها نظاما لالفتهم، و عزا لدینهم. فلیست تصلح الرعیة الابصلاح الولاة، و لا تصلح الولاة الا باستقامة الرعیة. فاذا ادت الرعیة الی الوالی حقه، وادی الوالی الیها حقها عز الحق بینهم، و قامت مناهج الدین.
و اعتدلت معالم العدل، وجرت علی اذلالها السنن، فصلح بذلک الزمان، و طمع فی بقاء الدولة، و یئست مطامع الاعداء. و اذا غلبت الرعیة و الیها، او اجحف الوالی برعیة، اختلفت هنالک الکلمة و ظهرت معالم الجور، و کثر الادغال فی الدین، و ترکت محاج السنن، فعمل بالهوی، و عطلت الاحکام، و کثرت علل النفوس، فلا یستوحش لعظیم جق عطل، و لا لعظیم باطل فعل! فهنالک تذل الابرار، و تعزُّ الاشرار، و تعظم تبعات الله سبحانه عند العباد. فعلیکم بالتناصح فی ذلک، و حسن التعاون علیه.
46- و خض الغمرات للحق حیث کان، و تفقه فی الذین، و عود نفسک التصبر (الصبر) علی المکروه، و نعم الخلق التصبر فی الحق! و الجی ء نفسک فی امورک کلها الی الهک، فانک تلجئها الی کهفٍ حریزٍ، و مانع عزیر. و اخلص فی المسألة لربک، فان بیده العظاء و الحرمان، و اکثر الاستخارة و تفهم وصیتی و لا تذهبن عنک صفحا، فان خیرالقول ما نفع. و اعلم انه لا خیر فی علم لا ینفع، و لا ینتفع بعلم لا یحق تعلمه.
47- حکمت 423.
48- حکمت 424.
49- نهج البلاغه، حکمت شماره 89.
و قال علیه السلام الفقیه کل الفقیه من لم یقنط الناس من رحمة الله، ولم یؤیسهم من روح الله، و لم یومنهم من مکر الله. (حکمت شماره 90).
50- و لا تکونن علیهم
سبعا ضاریا (ضاربا) تغتنم أکلهم، فانهم صنفان: إمّا أخٌ لک فی الدّین، أو نظیرٌ لک فی الخلق، یفرط منهم الزّلل، و تعرض لهم العلل، ویؤتی علی
ایهدیهم فی العمد و الخطآ فأعطهم من عفوک و صفحک مثل الذی تحب و ترضی ان یعطیک الله من عفوه و صفحه. فانک فوقهم، و والی الامر.
علیک فوقک، والله فوق من ولاک! و قد استکفاک امرهم، و ابتلاک بهم.
ولاتنصبن نفسک لحرب الله فانه لا بد لک بنقمته، و لاتسرعن الی بادرة وجدت منها مندوحة ( ر.ک نهج البلاغه، نامه 53).
51- ر. ک به: نهج البلاغه، نامه 53.
52- ر. ک به: نهج البلاغه، نامه 53.
53- و منها کتاب العامة والخاصة و منها قضاة العدل، و منها عمال الانصاف و الرفق، و منها اهل الجزیة و الخراج من اهل الذمة و مسلمة الناس، و منها التجار و اهل الصناعات. و منها الطبقة السفلی من ذوی الحاجة و المسکنة، و کل قد سمی الله له سهمه، و وضع علی حده فریضة فی کتابه او سنة نبیة 6 عهدا منه عندنا محفوظا.
فالجنود، باذن الله، حصون الرعیة، وزین الولاة و عزالدین، و سبل الامن، و لیس تقوم الرعیة الا بهم ثم لا قوام للجنود الا بما یخرج الله لهم من الخراج الذی یقوون به علی جهاد عدوهم، و یعتمدون علیه فیما یصلحهم، و یکون من وراء حاجتهم.
ثم لا قوام لهذین الصنفین الا بالصّنف الثالث من القضاة والعمال و الکتاب، لما یحکمون من المعاقد، و یجمعون من المعاقد، و یجمعون من المنافع... من اهل البیوتات الصالحة، والقدم فی الاسلام المتقدمة، فانهم اکرم اخلاقا، و اصلح اعراضا (اعراضا) و اقل فی المطامع اشراقا (اسرافا) وابلغ فی عواقب الامور نظرا.
54- نهج البلاغه، نامه 53.
55- بسط یده الی خیانة اجتمعت بها علیه عندک اخبار عیونک، اکتفیت بذلک شاهدا، فبسطت علیه العقوبة فی بدنه (یدیه)، و اخذته بما اصاب من عمله، ثم نصبته بمقام المذلة و سمعته بالخیانة و قلدَّته عارالتهمة (نهج البلاغه، نامه 53.)
56- لان الناس کلّهم عیال علی الخراج و اهله ولیکن نظرک فی عمارة الارض ابلغ من نظرک فی استجلاب الخراج، لان ذلک لا یدرک الا بالعمارة.
ومن طلب الخراج بغیر عمارة احزب البلاد، و اهلک العباد، و لم یستقم امره الا قلیلاً. فان شکوا ثقلا او علة، او انقطاع شرب او بالة، او احالاً ارض اغتمرها غرق، او اجحف بها عطش خففت عنهم بما ترجو ان یصلح به امرهم؛ ولا یثقلن علیک شیی ء خففت عنهم بما ترجو ان یصلح به امرهم؛ ولایثقلن علیک شیی ء خففت به الموونة عنهم، فانه ذخر یعدون به علیک شی ء خففت به الموونة عنهم فانه ذخیر یعودون به علیک فی عمارة بلادک، و تزیین و لایتک، مع استجلایک حسن ثنائهم (نیاتهم)، و تبجحک باستفاضة العدل فیهم، معتمدا فضل قوتهم، بما ذخرت عندهم من اجمامک لهم، والثقة منهم بما عودتهم من عدلک علیهم و رفقک بهم (نهج البلاغه، نامه 53.)
57- ولکنکم لو وصفتم اعمالهم، و ذکرتم حالهم، کان اصوب فی القول، و ابلغ فی العذر، و قلتم مکان سبکم ایاکم: اللهم احقن دماءنا و دماءهم، و اصلح ذات بیننا و بینهم، و اهدهم من ضلالتهم، حتی یعرف الحق من جهله، ویرعوی عن الغی و العدوان من لهج به: (نهج البلاغه، خطبه 206).
58- کنزل العمال، ج 16، شماره 44298 و ج 3 شماره 6929.
59- کنزل العمال، ج 7، شماره 2045 و ج 8 شماره22861.
60- کلینی، فروع کافی، ج 7 ص 218، کتاب الحدود.
61- و اعتزم بالشدة حین لا تغنی عنک الا الشدة. و اخفض للرعیة جناحک، وابسط لهم وجهک، والن لهم جانبک، و آس بینهم فی اللحظة و النظرة، والاشارة والتحیة، حتی لا بطمع العظماء فی حیفک، و لا ییأس الضعفاء من عدلک و السلام. (خطبه 46، نهج البلاغه).
62- نهج البلاغه، نامه 31، فراز 22.
63- غررالحکم.
64- غررالحکم.
65- غررالحکم.
66- نهج البلاغه، حکمت، شماره...
67- نهج البلاغه، نامه 53 فراز 41.
68- أ أقنع من نفسی بأن یقال: هذا امیر المومنین؟! ولا اشارکهم فی مکاره الدهر، او اکون أسوة لهم فی جشوبة (خشونة) العیش! فما خلقت لیشغلنی اکل الطیبات، کالبهیمة المربوطة، هما علفها، او المرسلة شغلها تقممها، تکترش من اعلافها، و تلهو عما یراد بها، او اترک سدی، او اهمل عابثا، او اجر حبل الضلالة او اعتسف طریق المتاهة! و کانی بقائلکم یقول: «اذا کان هذا قوت ابن ابی طالب، فقد قعد به الضعف عن قتال الاقرآن، و منازلة الشجعان». الا و ان الشجرة البریة اصلب عودا و الرواتع الخضرة ارق جلودا، و النابتات العذیة اقوی و قودا، و ابطأُ خمودا. و انا من رسول الله کالضوء من الضوء (کالصنو من الصنو)، و الذراع من العضد. والله لو تظاهرت العرب علی قتالی لما ولیت عنها، ولو امکنت الفرص من رقابها لسارعت الیها. وساجهد فی ان اطهر الارض من هذا الشخص المعکوس (الرجل) والجسم المرکوس، حتی تخرج المدرة من بین حب الحصید.
الیک عنی یا دنیا، فحبلک علی غاربک، قد انسللت من مخالبک، و افلت من حبائلک، و اجتنبت الذهاب فی مداحضک. این القرون (القوم) الذین.
69- نهج البلاغه، نامه 28.
70- موسوعة کلمات الحسین(ع).