ماهان شبکه ایرانیان

جهان بینی ابن خلدون ؛ تولد علم تاریخ

اگر توسیدید، مورخ نامدار یونانی را نخستین مورخ علمی به حساب بیاوریم که کار خود را بر اساس تحلیل علمی ارائه می کند، قطعا باید اذعان کنیم که تا قبل از قرن نوزدهم، هیچ کس جز عبدالرمان بن خلدون، از توسیدید پیشی نگرفته است . اگر اولی، مبدع تاریخ است، قطعا دومی پایه گذار تاریخ به عنوان علم محسوب می شود .

اگر توسیدید، مورخ نامدار یونانی را نخستین مورخ علمی به حساب بیاوریم که کار خود را بر اساس تحلیل علمی ارائه می کند، قطعا باید اذعان کنیم که تا قبل از قرن نوزدهم، هیچ کس جز عبدالرمان بن خلدون، از توسیدید پیشی نگرفته است . اگر اولی، مبدع تاریخ است، قطعا دومی پایه گذار تاریخ به عنوان علم محسوب می شود .

از توسیدید تا ابن خلدون

توجه به زندگی اجتماعی انسان و سیر مطالعه حیات اجتماعی در بستر زمان، موضوعی بوده است که از زمانهای دور مورد توجه انسان اندیشمند قرار گرفته و شاید آغازگر تمدن اجتماعی بشری بوده است .

اما عنایت به علم تاریخ و توجه به ریشه حوادث و تحقیقات تاریخی از قرن هیجدهم به بعد در اروپا نضج گرفته است و انسان معاصر پدیده تاریخی را Historical PHenomena را به عنوان یک موضوع قابل مطالعه به روش علمی و توصیفی، مورد مطالعه قرار داده است .

البته شک نیست که از زمانهای دور، مسائل تاریخی به صورت کم و بیش روشن، خیال انسان را به خود مشغول داشته است . به طوری که دو هزار سال پیش، بابلی ها به مناسبت ضروریات و تشریفات اداری و مذهبی، صورتی از اعمال مهم سلاطین و سلسله ها ترتیب داده بودند . هیئتی ها نیز وقایع مربوط به حیات سیاسی و نظامی شان را به شکل منظم ثبت می کردند . همچنین تورات و ادبیات دینی، تاریخ گونه است . مثلا شرح حال عبریها و تحول تشکیلات و سازمانهای آنان را ضبط کرده است (1) .

آنچه در عرصه تاریخ نویسی وجود داشته است، غالبا گزارش «واقعه ها» بوده است بی آنکه توجهی به تجزیه و تحلیل حوادث وجود داشته باشد . گزارش یک «حادثه » هرچند که روز و ماهش هم معین باشد، ولی بی ارتباط با سایر حوادث، چندان مفید معنی و مفهومی نمی باشد، زیرا در این صورت، حادثه به عنوان تک حادثه ای در زندگی بی ارتباط با زمینه ها و شرایط آن گزارش می شود .

خواست خداوند در تاریخ

غالبا در عرصه اندیشه مذهبی ادیان بنی اسرائیل و اعتقاد چنین است که فاعل همه کارها خداست و به طور کلی اعتقاد به فاعلیت مایشاء خداوند، نقطه جهان بینی تاریخی را از بین می برد . به اعتقاد آنها خداوند است که روند تاریخ را به طور جبری، انجام می دهد، و از طریق خلق «ملت برگزیده » خود قوم اسرائیل و یا با فرستادن فرزند خود! عیسی مسیح، قیمت تاریخ را رقم می زند . بی آنکه انسان در سرنوشت حیات اجتماعی دخالتی داشته باشد و مسئول اعمال خود باشد (2) .

البته چنین اعتقادی هرگز در اندیشه اسلامی وجود ندارد، بلکه به گفته قرآن کریم، خواست انسان در طول خواست خداوند قرار گرفته، و هرچه در جامعه بشری اتفاق می افتند، دقیقا معلول کارها، عملکردها، و اراده های انسانی صورت می گیرد و خداوند تغییر جامعه و تاریخ را بی تحول ارادی، فکری انسانها انجام نمی دهد [... ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم] . «. . خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتی) را تغییر نمی دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند ...» .

تحول در بینش علم تاریخ

به طور کلی تا قرن نوزدهم تحقیق در علل و ریشه حوادث تاریخی و سعی در یافتن روابط میان آنها، تعمیم نیافته بود . تحول علم تاریخ، برخلاف تحول در سایر رشته های فکری نظیر فلسفه که از زمانهای خیلی دور جریان داشته و تقریبا بلاانقطاع به یشرفت خود ادامه داده است، تحولی است دیرتر و متاخر .

غالب تمدن های بزرگ، گروه زیادی فیلسوف، هنرمند، دانشمند در مهد خویش پرورانده اند . اما شماره مورخان نامی و معروف تا قرن هیجدهم همچنان اندک و محدود باقی مانده است .

دلیل اهمیت و عظمت مورخ را نباید در کثرت آثار او سراغ گرفت . آنچه در این زمینه، محک اعتبار و واقعی است، شیوه تحقیق و بینشی است که مورخ از تاریخ دارد .

هرگز چنین نیست که آنچه مورخ به دست آورده است، همواره پایدار و استوار باقی بماند و جانشینان او، نتایج کار او را درک و دنبال نمایند، چه بسا مقلدان و پیروان مورخان پیشین به حقیقت و عصاره کار، آنها وقوف نیابند و دستاورد مورخ، همچنان در بوته ابهام و تاریکی، باقی بماند . این مساله در جانشینان توسیدید و ابن خلدون صادق است .

شرط لازم پیشرفت و گسترش جهان بینی تاریخی، وجود شرایط مساعد فکری، سیاسی، اجتماعی است . این شرایط تا قرن نوزدهم به ندرت وجود پیدا کرده است شرط لازم توسعه جهان بینی تاریخی، آن است که انسان، باید «بار تاریخ گذشته خویش را بر دوش بکشد و سرنوشت تاریخی انسان را دریابد» .

«مورخ باید علاوه بر اخبار تاریخی هر قوم، از اوضاع جغرافیائی (آب و هوا، نژاد و جمعیت و مراسم اجتماعی، مجالس و محافل، احوال اقتصادی و مؤسسات اجتماعی، طبقات اجتماعی و معنویات (خط، زبان، هنر، فلسفه، دین) تشکیلات سیاسی، تاسیسات روحانی، مطلع بوده و بحث کند» (3) .

ابتکار علمی مورخ یونانی

به جز دو مورد، یکی «توسیدید» در یونان توسیدید و دیگری «ابن خلدون » در تمدن اسلامی تاریخ نگاری، صرفا حالت وقایع نگاری داشته است، تاریخ به معنای واقعی کلمه توسط توسیدید (460 - 395 ق م) پایه گذاری شده است . البته پیش از او، هرودوت (480 - 425 ق م) کمک شایسته ای در تفکیک جهان بینی تاریخی از اساطیر و افسانه های کهن، نموده است .

اما هدف هرودوت آن بود که، داستانهای جذاب را از خطر فراموشی برهاند و از این جهت، وی، از مفاهیم «زمان و علیت » درک روشنی نداشته است (4) .

شاید اولین مورخی حیات اجتماعی انسان را به طور عالمان مطالعه کرده و به رشته تحریر آورده است، «توسیدید» است .

در کار توسیدید نظم منطقی وجود دارد . وی در جنگ «پلوپونز» (5) ، ابتداء علل نزدیک وقوع حادثه را ذکر می کند، سپس به ذکر علل دورتر می پردازد و در آخر، حوادث را به صورت خشک و بی پیرایه بیان می نماید . توسیدید آیا جنبه های افسانه ای و سحرانگیز وقایع کاری نیست . وی در جستجوی کشف «حقیقت » است . باز اینجا می توان گفت: انسان از نقش خویشتن در جامعه و در تاریخ آگاهی یافته است . انسان است که حادثه آفرین است، امور; تابع قوانین هستند و وقایع تاریخی به طور تصادفی به وجود نمی آیند . بنابراین فهم آنها نه تنها ممکن، بلکه ضروری است .

فایده عمده تاریخ «توسیدید» را عبارت از آن می داند که می توان نشانی از توجه او به «علیت » در تاریخ یافت که به موجب آن، در اوضاع و احوال مشابه علتهای واحد می بایست نتایج مشابه داشته باشد . توسیدید، بین جنگهای پلوپونز با جنگهای قدیمیتری که میان یونانیها روی می داده است، تفاوت بسیار می یابد . اما این تفاوت را نه از راه تشبث به اراده خدایان توجیه می کند و نه از خواست اشخاص می داند که در این جنگها شرکت داشته اند، بلکه می کوشد تا آن را منسوب به تفاوت در نوع زندگی عصر جنگهای پلوپونز با روزگاران گذشته یونان نماید .

از مقایسه ای که وی میان زندگی یونانیان قدیم و یونانیان روزگار خویش می کند بر می آید که این مورخ صاحب نظر، دگرگونی شرایط و احوال زندگی انسان را نتیجه دگرگونی آرام و بی سر و صدایی می بیند که به حکم نوعی ضرورت در تمام شهرها روی می دهد . درست است که این ضرورت را تعریف نمی کند اما به هرحال آنچه او، در این توالی رویددادها می یابد، چیزی نیست جز قاعده «علیت » گذشته از این دید فلسفی که تاریخ او را امتیازی خاص می بخشد و شیوه ای که توسیدید در نقد اسناد و ماخذ به کار می بندد، تازگی دارد (6) .

آمیختگی تاریخ با اساطیر و افسانه ها، مورخ و خواننده تاریخ را از کشف «حقیقت » باز می دارد و خواننده هرگز نمی تواند واقعیت را از افسانه تشخیص دهد و در نتیجه از پیش بینی اجتماعی و عبرت آموزی تاریخی باز می ماند .

انتخاب وقایع برحسب معیارهای خاص (اخلاقی، مذهبی، توصیفی، و نظایر آن) فقط توجه به حوادث سیاسی و نظامی و بدون در نظرگرفتن عوامل اجتماعی، اقتصادی، روانی موجب «یک بعدی شدن » واقعیت تاریخی است و در نتیجه دریچه بینش مورخ را تنگ کرده و او را از تجزیه و تحلیل حوادث باز می دارد .

«و به این ترتیب مثلا مورخ مذهبی مآب، دخالت خدا را عامل اصلی حوادث دانسته و مورخ بزم نگار به نقش زنان توجه داشته است . چنین نویسندگانی را مورخ واقعی نمی توان نامید توجه اینان به گذشته به خاطر کشف «حقیقت » و تحلیل وقایع نیست، بلکه می خواهند از گذشته الهام بگیرند و یا برای منظور خاصی که دارند حجت و دلیل استخراج کنند . در این معنی، تاریخ همچنان که سیسرون گفته است: «وسیله تزیین خطابه است (7) » .

اوگوستین مقدس (430 - 354 م)

اوگوستین مقدس مؤلف کتاب «شهر خدا» یکی از بزرگترین شخصیتهائی است که عصری را به خود اختصاص داده و قرن چهارم و پنجم میلادی را می توان قرن اوگوستین نامید . او خود یک تاریخ ساز است و سازنده عصری که واسطه انتقال از عصر قدیم به دنیای جدید می باشد (8) . او آثار زیادی از خود به یادگار گذاشته است . اما دو کتاب در میان نوشته های او، از همه معروفتر و مشهورتر است:

1 . اعترافات .CONFESSIONS

2 . شهر خدا .CITY OF GOD

او در زمینه تاریخی به مفهوم تازه ای دست یافت و تاریخ را به طور خاصی تفسیر کرد .

به نظر اوگوستین مقدس: زمان تاریخی که با گناه آدم آغاز شده است تا قیامت هنچنان ادامه دارد و برگشت و رجعتی بر آن متصور نیست و به این ترتیب تاریخ، معنی و واقعیت عمیق خود را پیدا می کند و چون چنین است، بنابراین آدمی در زمان، نقش قاطعی به عهده دارد و سازنده سرنوشت خویش است .

در «شهر خدا» ابعاد تاریخ وسیعتر می شود و اوگوستین مقدس یک دید کلی از تاریخ رومیان به دست می دهد . با وجود این، او تحول تاریخی و شرایط اجتماعی و فرهنگی را به موازات یکدیگر مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهد، ولی تحول تاریخی را از طریق عوامل اجتماعی و فرهنگی توجیه نمی کند، بلکه «مشیت الهی » را عامل مؤثر و سازنده تاریخ می داند .

به نظر وی تاریخ سیری است که از گناه آدم شده و تا قیامت ادامه دارد، ولی در مسیر حرکت گاهی از گردنه های سخت و روزگاران تلخ عبور می کند . در این حرکت، عامل غالب و قاطع، مشیت الهی است و نه عمل بشری (9) .

می توان گفت که تفسیر تاریخی اوگوستین نقطه مقابل تفسیر توسیدید قرار می گیرد که تاریخ را صرفا بر اساس اعمال بشری می داند و از قبول عوامل ماوراءالطبیعی سر باز می زند .

ابن خلدون پایه گذار علم تاریخ

آثار مورخان اسلامی نیز به گونه آثار مورخان یونانی است که آن را از هبوط آدم، شروع کرده اند و بمانند عهد عتیق (تورات) دنباله حیات اجتماعی را پی گیری نموده اند .

در این میان انتقادات ابن خلدون از اسلاف خویش حائز اهمیت است . وی مورخان ماقبل خود را مورد نکوهش قرار می دهد که اینان هیچگونه کوشش به منظور تبیین حوادث از خود نشان نداده اند و قضاوتهای سطحی کرده اند . برای افسانه و اساطیر اهمیت خاصی قائل شده اند و به مداحی پرداخته اند به عوامل اقتصادی و اجتماعی توجه نکرده اند به سبک نگارش و حالت خطابی نوشته هایشان زیاده از حد اهمیت داده اند و بالاخره حوادث تاریخی را بدون آنکه میان آنها رابطه ای وجود داشته باشد، برشمرده اند .

می توان گفت که زمینه ذهنیت واحدی، در نگارش تاریخ در دنیای قدیم یونان و جهان اسلام وجود داشته است و تاریخ بیش از آنچه واقعیتها را تحلیل کند و به دنبال حقیقت برود، از اساطیر و افسانه ها، الهام گرفته است . و تاریخ عبارت از نقل هنرمندانه حوادث گذشتگان برای عبرت آیندگان، تفسیر شده است .

بر این اساس اگر توسیدید را اولین مورخ علمی به حساب بیاوریم که ارزش کار خود را بر اساس تحلیل تاریخی ارائه می دهد، قطعا باید اذعان کرد که تا قبل از قرن نوزدهم، هیچ کسی جز عبدالرحمن بن خلدون از توسیدید پیشی نگرفته است . اگر اولی مبدع تاریخ است قطعا دومی (ابن خلدون) پایه گذار تاریخ به عنوان علم، محسوب می شود (ایولاگوست، ص 169) .

در مقاله بعدی از نقد ابن خلدون از روش تاریخ نگاری مورخان مسلمان بحث خواهیم کرد .

قال الامام ابی محمد الحسن بن علی العسکری علیه السلام:

«حب الابرار للابرار ثواب للابرار و حب الفجار للابرار فضیلة للابرار، و بغض الفجار للابرار زین للابرار و بغض الابرار للفجار خزی علی . الفجار» .

امام حسن عسکری علیه السلام فرمودند:

«دوستی نیکان، برای نیکان، ثواب است برای نیکان; و دوست داشتن بدان نیکان را، باز هم ثواب است برای نیکان; دشمنی بدان با نیکان زینت نیکان است; و دشمنی خوبان با بدان رسوائی است برای بدان » . (تحف العقول، ص 517) .

پی نوشت:

1) توسیدید . Tusidid مورخ یونانی (460 - 395 ق م) مؤلف «تاریخ جنگ پلوپونز» که حوادث جنگ از آغاز تا سال 411 ق م در آن نقل شده . وی می کوشیده بیطرف باشد، وقایع را با دقت نقل و سعی می کند علل آنها را شرح دهد . (فرهنگ فارسی، دکتر معین، ج 5، ص 401) .

2) ایولاگوست، جهان بینی ابن خلدون، ص 160 - ترجمه مهدی مظفری، انتشارات دانشگاه تهران 1354 .

3) نصرالله نیک آئین، تاریخ مشیرالدوله و ارزش علمی آن، ص 182، تهران، 1347 .

4) عبدالحسین زرین کوب، تاریخ در ترازو، ص 77، امیرکبیر، تهران، 1354 .

5) جنگ پلوپونز Peloponnese ، از سال 404 تا 431 قبل از میلاد مسیح ادامه یافت و به شکست کلی آتن در برابر اسپارت پایان پذیرفت . در این شکست ایرانیان نقش مؤثری داشتند و با دادن زر به مزدوران آتنی مقدمات پیروزی اسپارت را فراهم ساختند .

6) زرین کوب، تاریخ در ترازو، ص 79 .

7) ایولاگوست، ص 165 .

8. ST Augustine: City of god. P. 1-Image Books. Garden City. Newyork. 1985.

9) مقدمه آئین ژیلسون بر «شهر خدا» ، اوگوستین، ص 15 - 16 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان