مثل های زیبای قرآن (۱۹)

انفاق های کافران در دنیا همچون زراعت قومی ستمگر است که با وزش بادی سوزان نابود می گردد .

مثل سیزدهم و چهاردهم:

انفاق های کافران در دنیا

انفاق های کافران در دنیا همچون زراعت قومی ستمگر است که با وزش بادی سوزان نابود می گردد .

«ان الذین کفروا لن تغنی عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شیئا و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون× مثل ما ینفقون فی هذه الحیاة الدنیا کمثل ریح فیها صر اصابت حرث قوم ظلموا انفسهم فاهلکته و ما ظلمهم الله و لکن انفسهم یظلمون » (1) .

«کسانی که کافر شدند، هرگز نمی توانند در پناه اموال و فرزندانشان از مجازات خدا در امان بمانند، و آنها اصحاب دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند، آنچه آنها در این زندگی پست دنیوی انفاق می کنند، همانند باد سوزانی است که به زراعت قومی که بر خود ستم کرده، بوزد و آن را نابود سازد، خدا به آنها ستم نکرده، بلکه آنها خودشان به خویشتن ستم می کنند» .

تفسیر واژه

«صر» در لغت عرب به باد بسیار سرد می گویند که مایه ی نابودی زراعت می گردد . «طبرسی » در «مجمع البیان » از «زجاج » نقل می کند که «صر» به صدای شعله های آتش نیز گفته می شود .

بنابراین مقصود از آن در آیه، باد مسمومی است که به خاطر سردی و یا داغی فوق العاده، مایه ی نابودی کشاورزی می گردد، و برگ درختان و میوه ها را نابود می سازد .

جمله ی «حرث قوم ظلموا انفسهم » «زراعت کسانی که به خویشتن ظلم نمودند» تا حدی مبهم است . مفسران می گویند مقصود کشاورزانی است که در مکان و یا زمان نامناسب کشت کنند، و طبعا چنین افرادی به خاطر نامناسب بودن محل و یا زمان از عمل خود نتیجه نمی گیرند، و این خود کشاورز است که بر خویش ظلم می کند یا در نقطه ی بلندی زراعت می کند که آب نمی رسد، یا دیرتر دست به کار می شود، که پیش از رسیدن زراعت، فصل سرما می رسد .

تکیه گاه کافران

گروه کافر که از خدا بریده و به غیر خدا پیوسته اند، در دنیا بر سه چیز تکیه می کنند:

1 . فرزندان; 2 . اموال; 3 . انفاق و بخشش .

قرآن مجید دو تکیه گاه نخست را بی اهمیت شمرده و یادآور می شود که هرگز مایه ی نجات آنان از دوزخ نخواهند بود، زیرا حساب آخرت غیر از حساب دنیاست . ممکن است در زندگی دنیا مال و فرزند به داد انسان برسد، ولی در آخرت عمل انسان می تواند او را نجات دهد نه فرزند و ثروت . چنان که می فرماید:

«ان الذین کفروا لن تغنی عنهم اموالهم و لا اولادهم من الله شیئا و اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون× مثل ما ینفقون فی هذه الحیاة الدنیا کمثل ریح فیها صر اصابت حرث قوم ظلموا انفسهم فاهلکته و ما ظلمهم الله و لکن انفسهم یظلمون » (2) .

تنها چیزی که برای آنان تکیه گاه شمرده می شود، انفاقها و بخششهای آنها در دنیا است، آنان از این طریق تظاهر به انسان دوستی کرده و گروهی را به خود جلب می کنند ولی از آنها نیز بهره نمی گیرند زیرا:

1 . انفاق آنان تظاهری بیش نیست و محرک آنها جز خودنمایی چیزی نیست .

2 . آنان چه بسا با انفاق اموال، لشگری را بر ضد توحید تشکیل می دهند چنانکه می فرماید:

«ان الذین کفروا ینفقون اموالهم لیصدوا عن سبیل الله فسینفقونها ثم تکون علیهم حسرة ثم یغلبون و الذین کفروا الی جهنم یحشرون » (3) .

«آنها که کافر شدند، اموالشان را برای بازداشتن مردم از راه خدا خرج می کنند . آنان این اموال را انفاق می کنند اما مایه ی حسرت و اندوهشان خواهد شد و سپس شکست خواهند خورد و کافران در جهان دیگر همگی به سوی دوزخ گردآوری خواهند شد» .

بنابراین آنان نه تنها در انفاق خود ریاکارند، بلکه چه بسا انفاق آنان موجب بازداری مردم از راه خدا می گردد .

خداوند در آیه ی مورد بحث، انفاق آنان را به خاطر این دو جهت به کار کشاورزی تشبیه می کند که کشت خود را در غیر زمان و مکان مناسب انجام دهد، جای نامناسب، محل وزیدن بادهای مسموم است و زمان غیر مناسب سبب رسیدن باد زمستان قبل از برداشتن زراعت است .

همچنان که این کشاورز از عمل خود به خاطر کوتاهی در رعایت شرایط کشاورزی بهره نمی گیرد، همچنین این گروه نیز از انفاق ریاکارانه و یا بدتر از آن جلوگیری از راه خدا نتیجه نمی گیرند .

مشبه به و مشبه در آیه

مشبه به: کشاورزی که با نادیده گرفتن شرایط کشاورزی در غیر زمین و زمان نامساعد کشت کند .

مشبه: کافری که ریاکارانه یا برای جلوگیری مردم از راه خدا، انفاق کند .

وجه شبه: نتیجه نگرفتن هر دو گروه .

«اومن کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها کذلک زین للکافرین ما کانوا یعملون » (4) .

«آیا کسی که مرده بود، سپس او را زنده کردیم و نوری برایش قرار دادیم که با آن در میان مردم راه برود، همانند کسی است که در ظلمت ها باشد و از آن خارج نگردد؟ برای کافران اعمال زشتی که انجام می دادند، این گونه تزیین شده و زیبا جلوه کرده است » .

تفسیر واژه

«میت » با تخفیف به معنی «میت » با تشدید، کنایه از کافر است، طبعا در مقابل آن «حی » کنایه از مؤمن است .

«نور» به معنی روشنی، کنایه از ایمان است همچنان که «ظلمات » به معنی تاریکی ها کنایه از الحاد است .

درباره ی نور ایمان باید گفت:

چراغی است در پیش چشم خرد

که دل ره به نورش به یزدان برد

بنابراین کافر حکم میت دارد و مؤمن حکم حی و زنده، و ایمان بسان نور، حالت روشنی بخش دارد و کفر بسان ظلمت مایه ی تاریکی ها است .

شان نزول آیه

مفسران می گویند: آیه در حق حمزه عموی پیامبر و ابوجهل فرود آمده است، حمزه در بیرون مکه به شکار رفته بود، پس از بازگشت آگاه شد که ابوجهل برادرزاده ی او (حضرت محمد صلی الله علیه و آله) را آزار و اذیت کرده است، او از این کار خت برآشفت، بدون این که لباس سفر از تن بیرون بیاورد، سراغ ابوجهل رفت و با سلاحی که در دست داشت، بر سر او کوبید به گونه ای که خون از صورت او جاری شد، ولی ابوجهل که از شجاعت حمزه آگاه بود، سخن نگفت و بدون هیچ عکس العملی جریان پایان یافت .

بنابراین حمزه از دو ویژگی برخوردار شد:

1 . کافر بود مؤمن گردید، مرده بود، زنده شد .

2 . در ظلمت و تاریکی می زیست، از آن بیرون آمد و در فضای روشن ایمان زندگی کرد .

ولی ابوجهل از این دو نعمت بی بهره گشت:

1 . کافر بود یعنی میت، به همان حال باقی ماند .

2 . در ظلمت و تاریکی می زیست و از آن بیرون نیامد .

این آیه نخستین آیه ای نیست که مؤمن را زنده، و کافر را مرده ترسیم می کند، بلکه در آیات دیگر نیز وارد شده است چنان که می فرماید:

«فانک لا تسمع الموتی » (5) .

«تو نمی توانی صدای خود را به گوش مردگان برسانی » .

و نیز می فرماید:

«و ما یستوی الاحیاء و لا الاموات ...» (6) ; «زندگان و مردگان یکسان نیستند» .

در این آیه ها حی و میت کنایه از مؤمن و کافر می باشد و در آیات دیگر نیز نور به عنوان کنایه از ایمان به کار رفته است زیرا همان طور که نور راه را برای انسان روشن می سازد، ایمان نیز روشنگر راه مؤمن است چنان که می فرماید:

«... ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان و لکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء من عبادنا و انک لتهدی الی صراط مستقیم » (7) .

«تو بیش از این نمی دانستی کتاب و ایمان چیست ولی ما آن را نوری قرار دادیم که به وسیله ی آن هرکس از بندگان خویش را بخواهیم هدایت می کنیم و تو مسلما به سوی راه راست هدایت می نمایی » .

درست است شان نزول آیه، این دو نفر و احیانا «ابوجهل » و «عمار» معرفی شده اند ولی شان نزول، مایه ی اختصاص آیه به آن مورد نیست، بلکه یک حکم کلی است، زیرا ایمان به خدا، مایه ی تحرک انسان مؤمن در ابعاد مختلف زندگی است، زیرا در نظر وی کار زیبا و نازیبا یکسان نیست . ایمان; او را به سوی کارهای زیبا حرکت بخشیده و مظهر حیات و تحرک می گردد، درحالی که در نظر کافر، این دو عمل در جهان یکسان حساب می شوند، و بازخواستی از انسان نمی شود، لذا مبدا کارهای خیر و نیک نمی گردد .

مؤمن به خاطر اعتقاد به ارتباط این جهان با عالم بالا و پیوستن این جهان به سرای دیگر فضا را روشن می بیند و جهان از نظر گذشته و حال و آینده در نظر او روشن است، درحالی که کافر به خاطر عدم ایمان به سر سلسله ی هستی در یک ظلمت فرو می رود و از گذشته بریده و نسبت به آینده اظهار بی اطلاعی می کند .

بنابراین مرد مؤمن به خاطر حرکت به سوی کارهای نیک زنده است و کافر به خاطر عدم ایمان، مرده و بی تحرک است .

ایمان افق زندگی را روشن می کند و کفر مایه ی تاریکی می گردد .

در پایان یادآور می شویم تشبیه در این آیه تشبیه مرکب است نه بسیط:

1 . تشبیه مؤمن به مرده ای که از نو زنده شده همراه با نور .

2 . تشبیه کافر به میت فاقد نور که در ظلمت باقی می ماند .

پی نوشت:

1) آل عمران: 116 - 117 .

2) آل عمران: 116 - 117 .

3) انفال: 36 .

4) انعام: 122 .

5) روم: 52 .

6) فاطر: 22 .

7) شوری: 52 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر