اسلام دین معرفت، تفکر و تدبر است و از دیدگاه امام صادق(ع) یک لحظه اندیشه ارزشمند برتر از یک سال عبادت است و در منابع روایی تأکید براین می باشد که نگریستن به عالم عبادست است و اصولاً حیات فکری، فرهنگی و معنوی جامعه به پرتو افشانی مشاهیر و دانشمندان بستگی دارد و تکریم مشاهیر متعهدی که توانایی علمی خود را برای رشد معنوی و ایمانی جامعه بکار گرفته اند، جویبارهای فضلیت را در دشت های تشنه انسانها جاری می سازد.
یکی از نمونه های نادر این عالمان ربانی در دهه های اخیر، علامه سید محمد حسین طباطبایی (ره) می باشد همان مفسّری که در سنگرهای اعتقادی و ایدئولوژیک با مادی گرایان و ملحدین به مصاف برخاست و با نگارش کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم، برآنان غلبه یافت و جامعه را از سقوط در مرداب های الحاد و غرب زدگی نجات داد، او ضمن این که بر ساحل قرآن، جرعه های جانبخشی را به تشنگان معارف ناب نوشانید، ارزش های والا را پاسداری کرد، حیات معقول را تفسیر نمود و هیچ گاه قرآن و عترت را از هم جدا ندانست و مرزهای تقوا و ایمان را از گزند طوفانهای تهاجم و یورش خفّاشان شب پرست مصون نگاه داشت وی در این راه تلاشهای فراوان نمود و مرارت هایی گران دید و از لذت های بدنی و آسایش های متداول زندگی صرف نظر کرد تا با آرامش خاطر بتواند در اقیانوس قرآن و حدیث به غوّاصی بپردازد و گوهرهای گرانبها و درخشانی را بدست آورد و به جامعه تقدیم کند و سال گذشته به مناسبت سالروز رحلت این حکیم جهان تشیع بررسی هایی در سبک های تفسیری او داشتیم که این نوشتار در راستای همان مطالب، از نظر خوانندگان خواهد گذشت:
جایگاه سیاق آیات
سیاق آیات در المیزان جایگاه مهمی دارد و علامه از چنین سبکی در تفسیرش بهره های فراوان برده است، سیاق به مفهوم نشانه های لفظی و معنوی تأثیر گذار بر معانی واژه ها و کلّیت آیات می باشد، اهل ادب طرز جمله بندی برگرفته از چینش خاصی را سیاق نامیده اند، به گونه ای که گاهی افزون بر معنای هر یک از کلمه ها و سپس معنای جمله، مفهوم دیگری را برای جمله فراهم آورد. علامه طباطبایی از سیاق آیات، نکات زیر را روشن کرده است:
الف: کشف و تبیین معانی و مفاهیم آیات یعنی در مواردی با استفاده از این سبک ابهام موجود در آیه مورد نظر بر طرف شده، اجمالش را مفصل نموده و ارتباط صدر و ذیل آیه را مشخص کرده است.
ب: تعیین معنای کلمه ای خاص.
ج: تشخیص روایت های اسرائیلی.
د: مشخّص نمودن مکّی و مدنی آیات: علامه برای این منظور اصلی را بنیان می نهد و می گوید سُوَر و آیاتی که تنها مشتمل بر دعوت مشرکین به اسلام و ستیز با بت پرستی است با روزگار قبل از هجرت که رسول اکرم (ص) در مکه گرفتار بت پرستان بود، مناسب است و آیات قتال و احکام که به دنبال حوادث و نیازمندی هایی که پس از هجرت و تشکیل جامعه اسلامی در شهر مدینه و پیشرفت روز افزون اسلام، بوجود آمده، نازل گردیده است با آیات مدنی تطبیق می کند.
هـ: ترجیح قرائتی بر قرائت دیگر: یعنی وی در خصوص بحث از قرائات در عین بی توجهی به اختلاف قرائت ها با تکیه بر قرائات رسمی مصحف (حفص از عاصم) گاه قرائاتی را که هم خوانی بیشتری با سیاق آیات دارد بر می گزیند.
ز: برداشت ویژه ای از آیه به عنوان نمونه در آیه سوم از سوره احزاب آمده است و توکل علی اللّه و کفی باللّه وکیلا(و بر خداوند توکل کن و خدا کارسازی را کفایت می کند) چون آیه مزبور به خاطر قرار گرفتن در سیاق نهی آیه: و لا تطع الکافرین و المنافقین آمده است علامه می نویسد دلالت بر معنای خاص توکل بر پروردگار دارد در آنچه بر او وحی گردیده است که از کافران و منافقان پیروی نکند هر چند خطر آفرین، مشکل زا و توام با هراس باشد.(1)
ط: بهره مندی از سیاق آیات در تفسیر آیه ها و عبارات تکراری قرآن. در این خصوص غالب مفسّران تنها به تفسیر یک مورد اکتفا کرده اند و در مورد دیگر از آن گذشته و یا به همان مورد اول ارجاع داده اند ولی علامه با توجه به سیاق آیات برای هر یک از این جملات علاوه بر معنا و تفسیر عام، مفهوم دیگری را مطرح می کند.(2)
کوشش های علامه طباطبائی در شناسایی واژگان و اهتمام در وجوه معنای لغت نیز در بین مفسّران شیعه کم بدیل است. ایشان برای بیان معنای یک لغت و تعیین قلمرو شمول آن شیوه های متعددی را پی گرفته است و در مواردی به کمک آیات گوناگون به تعریف واژه ای پرداخته و در برخی امور معنای لغتی را با کمک فهم عرفی بیان نموده است. همچنین با استمداد از سیاق آیات و ارتباط اجزای کلام از تبیین معنای واژه ها روی آورده است. ایشان با استفاده از آیات قرآن آرای لغویین را مورد نقد و ارزیابی قرار می دهد اگر چه در المیزان از کتاب صحاح اللغة برای تشریح مفهوم پاره ای واژه ها استفاده شده ولی مؤلف در مواقعی به نقد آراء آن روی آورده است.
علامه در سبک تفسیری خود نه به تشریح مباحث ادبی اکتفا می کند و نه آن که همچون طبری در تفسیر مجمع البیان، در کنار مباحث گوناگون به مسایل نحوی محوریت می دهد بلکه به فهم قرآن در پرتو آیات، بیشتر تکیه دارد و بیشتر اهتمام را در چنین عرصه ای بکار گرفته است البته این بدان معنا نیست که در المیزان مباحث نحوی نیامده بلکه در حد ضرورت نکات دستوری و بلاغی مطرح شده و از آنها در فهم آیات و برداشت از مضامین قرآنی کمک گرفته شده است. در میان احتمالاتی که اهل بلاغت بیان کرده اند علامه ملاکی را می پذیرد که سیاق آیات برآن مهر تأیید می زند. انتخاب و ترجیح یک اعراب از میان چند وجه اعرابی ثبت شده در میان متون تفسیری و ادبی، تکیه علامه را بر سیاق آیات بوضوح نشان می دهد. بحث اختلاف قرائات را هم ایشان طرح می نماید و بنای تفسیر خود را بر قرائت عاصم به روایت حفص قرار می دهد.(3)
توجه به ثقل اکبر و ثقل اصغر
رسول اکرم (ص) فرموده اند: «وانّی تارک فیکم ثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی و هو کتاب الله و عترتی اهل بیتی لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض»(4) لازمه چنین هم سانی آن است که روایات اهل بیت (ع) ملازم و همتای قرآن باشند. از این رو عدم مراجعه به احادیث معتبر در فهم ظواهر آیات قرآن مایه افتراق بین ثقلین و عامل گمراهی قلمداد می شود البته روایات هم در اصل، حجّیت و تأیید محتوا به قرآن وابسته اند و هویت خود را از کلام وحی می گیرند. همچنین عترت طاهرین گرچه به لحاظ های معنوی و در نشئه باطن از قرآن کمتر نمی باشند اما به لحاظ ظاهر و در مدار تعلیم و تفهیم معارف دینی، قرآن کریم را ثقل اکبر و آن بزرگواران را ثقل اصغر می گویند که خود را برای صیانت از قرآن فدا نمایند. نکته دیگر این که روایات از سه جهت می توانند غیر قطعی باشند: سند و اصل صدور زیرا خبر متواتر و یا خبر واحد محفوف به قراین قطع آور نادر است، جهت صدور: از آن رو که احتمال تقیه در روایات وجود دارد، دلالت: زیرا پشتوانه دلالت آن بر محتوای اصول عقلانی همچون اصالت اطلاق، اصالت عموم، اصالت عدم تقیید و اصالت عدم تخصیص و اصالت عدم قرینه و مانند آن می باشد اما قرآن کریم در این ابعاد و محورها قطعی است زیرا اسنادش به پروردگار متعال مسلّم و محتوم است و به لحاظ صدور آسیب پذیر نخواهد بود زیرا خدای سبحان در بیان حقایق تقیه نمی کند. از نظر دلالت چون آیات قرآن از احتمال تحریف از یک سو و احتمال سهو و نسیان و خطا در فهم و عصیان در ابلاغ و املاء از طرف دیگر مصون است به علاوه قرآن عهده دار تبیین خطوط اصلی دین است نه فروع و امور جزئی آن و لذا پس از ارجاع متشابهات به محکمات و حمل مطلق ها بر مقیّدها و عموم ها بر خصوص ها و بازگردانیدن ظواهر به خصوص یا اظهرها و جمع بندی آیات و مطالب، امری یقینی است و قرآن کریم پایگاه قطعی و اطمینان بخش دین است.(5)
علامه طباطبایی به پیروی از توصیه مؤکّد رسول اکرم(ص) برای سنت نبوی و بیان ائمه ارجی گران قائل است و می نویسد قرآن در بیان مقاصد خویش سنت رسول اکرم را اعتبار بخشیده و آن را الگو قرار داده است.(6)
به نظر علامه طباطبایی جدایی مسلمانان از مکتب اهل بیت بزرگ ترین ضربه ای بود که به علوم و معارف قرآنی وارد گردید.(7)
وی بر این اعتقاد اصرار داشت که هرگز قرآن بدون توجه به تفسیر و تبیین اهل بیت(ع)، فهمیده نمی شود زیرا این تفکیک همان افتراقی است که رسول اکرم(ص) به نفی آن خبر داد و اگر جایی قرآن حضور ظاهری داشت و عترت طاهره غایب بودند یا آنها حضور دارند و قرآن کریم غایب است اطمینان حاصل می شود که هر دو غایبند زیرا این دو در معیّت هم هستند.(8)
آن مفسّر عالیقدر که سیری طولانی و توأم با بصیرت و ژرف کاوی در سیره و سنت معصومین داشت، هر آیه که طرح می گردید، به گونه ای آن را تفسیر می نمود که اگر در سنت پیامبر و سخن اهل بیت(ع) دلیل یا تأییدی وجود دارد، از آن به عنوان استدلال یا استمداد بهره برداری شود در غیر این صورت به سبکی آیه مورد بحث را تفسیر می نمود که متعارض با سنت قطعی آن ذوات مقدس نباشد زیرا این تباین همان افتراقی است که پیامبر پیروان خود را از آن نهی می کند.(9) در واقع وی معانی آیات و آنچه را از قرآن درک و کشف نموده با روایات معصومین تأکید کرده است و تصریح می نماید اگر خبری متواتر یا همراه با قرینه قطعی باشد در حجّیت آن هیچ تردیدی وجود ندارد و اعتقاد دارد بین سنت مسلّم و ظاهر قرآن فاصله ای نمی باشد و می کوشد تا پیچیدگی آیه را بر طرف سازد و توهّم اختلاف ظاهری میان آیه مورد نظر و روایت معتبر و مستند را بر طرف کند.(10) البته به باور علّامه رفع این تعارض بدون آوردن شاهد لفظی از خود قرآن برای کسی که به نبوت و عظمت این مقام معتقد نباشد کافی نخواهد بود.(11) در واقع اگرچه علامه شیوه تفسیر قرآن به قرآن را به عنوان سبک اساسی خود در کشف معانی قرآن و آگاهی بر مدلول های آن برگزیده است ولی هنگام تفسیر آیات و آگاهی از مقاصد آنهااز سنت در تأیید معانی استنباط شده، با تدبّر در آیات، استعانت می جوید و در توجیه روایات و مقایسه بین آراء مفسّران، اعتماد به روش تفسیری قرآن با قرآن را مورد توجه قرار می دهد: تفسیر آیات با تدبر و دقت در آنها و در آیات دیگر و با استفاده از احادیث روش اساسی است که بدان تمسّک جسته ایم و این همان شیوه ای است که رسول اکرم(ص) و اهل بیت او، در احادیث خود، بدان افراد را ترغیب نموده اند.(12)
نقد و بررسی جوامع روانی
علامه در روند تلاش های تفسیری خود، مشکلات حدیث هایی را که در خصوص آیات قرآن وارد شده حل کرده و روایاتی را که با ظواهر و نصوص قرآن موافق نمی باشد به منظور عملی ساختن دستورات معصومین غیر صحیح خوانده است زیرا ائمه هدی یادآور شده اند روایاتی که با کتاب الهی در تباین است و سخن ما نمی باشد مطالبی از دوستان نادان یا دشمنان ما می باشد که بنا به دلایلی به ما منسوب داشته اند.(13)
در تفسیر المیزان احادیث مرتبط با آیات مورد نظر از منابع معتبر نقل گردیده و در موارد ضروری روایات نا موافق با نصوص قرآنی نقد و بررسی شده و در نتیجه حدیث های صحیح از روایت های ضعیف تفکیک گردیده اند به علاوه توضیحات و تعلیقات آموزنده ای بر پاره ای روایات نگاشته شده که در روشن ساختن مدلول آنها مفید و راهگشایند. تبیین معانی احادیث و بهره مندی از آنها در خصوص آیاتی که تفسیر می شوند به قدری تحقیقی و موشکافانه است که خواننده با فراست در مقابل این توانایی و آگاهی، زبان به تحسین می گشاید و به همین دلیل است که برخی از پژوهندگان علوم قرآنی معاصر گفته اند خدای بزرگ به علامه طباطبایی خصیصه بزرگ تأویل احادیث را عنایت فرموده است که از معجزات حضرت یوسف(ع) به شمار می رود و این موضوع یعنی روایت را به ریشه اش برگردانیدن و روایاتی را که از بیت رسول الله صادر شده است به قرآن برگرداندن کمال شگفتی است.(14)
از ارزشمندترین تلاش های علامه طباطبایی در بحث های روایی تفسیرالمیزان داوری در خصوص اخباری است که در اصطلاح اهل حدیث به اسرائیلیات، مسیحیات و مجوسیات موسوم است. زیرا از رحلت رسول اکرم(ص) بازار جعل حدیث رواج یافت و مزدوران دربارهای امویان و عباسیان برای تحکیم پایه های غاصبان حکومت و تقرّب به خلفا به جعل حدیث درباره افراد محبوب با مبغوض روی آورند. احبار یهود و خواص مسیحی و مجوسی در صدر اسلام نیز اخباری غیر واقعی را به منابع روایی افزودند. همچنین ایشان در پرتو آگاهی های عمیق و گسترده و کارآمد خود در المیزان کوشیده است تا بر افسانه های آمیخته به خرافات که به عنوان اخبار امت های گذشته، قصص پیامبران و چگونگی خلقت انسان در برخی منابع مخدوش آمده است، مهر باطل بزند و ساحت مقدس تفسیر را از این آفت های بسیار آسیب زا پیراسته نماید و در برابر نفوذ چنین داستانهای غیر واقعی از حریم تفسیر پاسداری کند. وی در این باره می نویسد: سبب عمده اختلاف در روایات تفسیری علاوه بر دستبردها و خیانت هایی که اجانب در این گونه روایات داشته اند دو نکته اساسی است: نخست این که این مسئله از اموری بوده که اهل کتاب نسبت به آن تعصّب داشته اند و از سوی دیگر مسلمانان نیز اهتمام بسیار زیادی نسبت به تدوین و نگارش روایات داشته و آنچه را نزد دیگران موجود بوده، جمع نموده اند، بویژه پس از آن که گروهی از عالمان اهل کتاب مانند وهب بن منبه و کعب الاحبار مسلمان شدند و اصحاب و تابعان از این دو نفر روایات را اخذ کرده و ضبط نموده اند. متأخرین از
اسلام در این روش پیروی کردند و بر این آشفتگی افزودند.(15) و در جای دیگر می نویسد: از کسانی که زیر بار این گونه یافته های گوناگون و مطالب جعلی یهودیان و روایات ساختگی می روند بعید نیست که اتهاماتی بس بزرگ را به انبیاء الهی نسبت دهند، اخباری از این نمونه را حشویه و جبریّه که روشی جز افترا به خداوند و فرستادگانش ندارند ساخته و پی گرفته اند ولی عدلیه و موحدان هرگز به این خرافات دل نبسته اند و نفرین الهی بر آن گروه از عالم نمایانی که در کتاب های خود چیزهایی می نویسند که در نهایت منجر به اعتقاد به گناهکاری پیامبرانی چون حضرت یوسف (ع) می شود رسولی که خداوند در حق او احسن القصص را نازل فرمود چنین افرادی برای معارف دینی جز راه حسّ و حدیث هیچ راه و اصل ثابتی ندارند و برای مقام ها و منزلت های معنوی چون نبوت، ولایت، عصمت و اخلاق ارزشی قائل نمی باشند مگر در حدّ وضع اعتبار.(16)
ترجمه، خلاصه و فهارس کتاب المیزان
اصل تفسیر المیزان به زبان عربی و در بیست مجلد نوشته شده که شامل 8041 صفحه است. اولین جلد آن در سال 1375 هـ ق (1334 هـ.ش) انتشار یافت، مجلدات دیگر نیز بتدریج به طبع رسید نخستین بار دوره کامل این تفسیر در بیروت توسط مؤسسه الاعلمی للمطبوعات چاپ شد که تاکنون چندین بار تجدید طبع آن انجام پذیرفته است و در چاپ اخیر دو جلد فهارس به آن افزون شده است یکی دلیل المیزان فی تفسیر القرآن شامل راهنما و فهرست مطالب المیزان به قلم الیاس کلانتری می باشد و دیگری فهرست جدیدی از عادل عبدالجبار ثامر است، انتشارات اسماعیلیان قم نیز به نشر این اثر همت گماشتند که چاپ پنجم آن مربوط به سال 1371 هـ.ش است. دار الکتاب الاسلامیه (آخوندی) نیز چندین طبع از این اثر را به علاقه مندان عرضه نمود و چاپ جدیدتر المیزان مربوط به دفتر انتشارات اسلامی است که افستی از چاپ بیروت می باشد.
در همان سال های نخست انتشار المیزان، مشتاقان از علامه طباطبایی خواستند نسبت به ترجمه المیزان عنایتی مبذول دارند که ایشان قبول کردند و این مهم را به برخی استادان حوزه که در زمره شاگردان دانشمند ایشان بودند، سپردند. به دنبال آن پنج جلد از المیزان در ده جلد توسط آیات و حجج اسلام ناصر مکارم شیرازی، مصباح یزدی، عبدالکریم نیری بروجردی، محمد رضاصالحی، سید محمدخامنه ای، محمد جواد حجتی کرمانی، محمد علی گرامی، سید محمد باقر موسوی همدانی به زبان فارسی برگردانیده شد، سپس بقیه مجلدات توسط آیة الله سید محمد باقر موسوی همدانی ترجمه گردید و ایشان بنابه توصیه علامه ده جلد اول را نیز بار دیگر به فارسی برگردانید. دروه چهل جلدی ترجمه المیزان بار اول توسط کانون انتشارات محمدی در تهران، به طبع رسید و در مهر ماه سال 1363 دفتر انتشارات اسلامی آن را در بیست مجلد با پاره ای اصلاحات چاپ کرد.
المیزان توسط مولانا سعید اختر رضوی به زبان انگلیسی ترجمه شده که تا کنون هشت جلد آن از آغاز قرآن تا آیه 76 سوره نساء توسط مؤسسه جهانی خدمات اسلامی در تهران، انتشار یافته است، تفسیر جزء سی ام توسط محمد معلم زاده به زبان اسپانیولی برگردانیده شد و در مرکز آرژانتین توسط مؤسسه التوحید چاپ گردید. جلد اول تفسیر المیزان را آقای وحید الدین اینجه به زبان ترکی استانبولی ترجمه کرد که در اروپا به طبع رسید.
الیاس کلانتری راهنما و فهرست ترجمه تفسیر المیزان را به نگارش درآورد که در آغاز کار، چگونگی تنظیم فهارس را به استحضار علامه طباطبایی رسانید و با استقبال آن حکیم مفسر مواجه گشت این فهرست توسط عباس ترجمان، به زبان عربی ترجمه شده که در قم و بیروت چاپ شده است.
کتاب مفتاح المیزان را علیرضا میرزا محمد در مدت حدود پنج سال با همکاری چند محقق دیگر تألیف نموده است که شامل 25000 مدخل اصلی و ارجاعی است، این کتاب که در سه جلد تنظیم شده و راهنمای خوبی برای تفسیر المیزان است دوازده فهرست شامل فهرست مباحث، موضوعات، اعلام اشخاص، اماکن و بلاد، قبایل، ادیان، کتب(و رساله ها و مجلات)، اصطلاحات، اسامی جانوران و گیاهان و کانی ها و نیز فهرست اشعار عربی و فارسی می باشد. مفتاح المیزان، با متن ترجمه تفسیرالمیزان که توسط بنیاد فکری و علمی علامه طباطبایی چاپ شده تطبیق می کند و مرکز نشر فرهنگی رجاء در سال 1367 هـ.ش آن را به طبع رسانید. برای این اثر علامه حسن زاده آملی تقریطی نگاشته که در آغاز آن درج شده است.
دفتر انتشارات اسلامی «فهرست راهنمای موضوعی المیزان» را در 230 صفحه تنظیم و به طبع رسانید که برای موضوعات هر دو تفسیر عربی و فارسی قابل استفاده می باشد و مبنای ترتیب عناوین آن بر اساس کتاب بحارالانوار علامه مجلسی است و به قرار ذیل می باشد: عقل، علم و حکمت، توحید، عدل، معاد، نبوت، امامت، موجودات، ایمان و فضایل، کفرو رزائل، حقوق و آداب معاشرت، قرآن و دیگر کتب آسمانی، ذکر و دعا و احکام. فهارس المیزان فی تفسیر القرآن توسط ابن فزوع به زبان عربی تدوین گشته است که در سال 1403 هـ ق در قم به حلیه طبع آراسته گردیده است.
کتاب «مختصر المیزان فی تفسیر القرآن» به زبان عربی است که فشرده ای از تفسیر المیزان می باشد و تدوین کننده اش سلیم الحسنی می باشد. این اثر در حاشیه قرآن در بیروت و به سال 1417هـ ق چاپ شده است. نور من القرآن (المیزان المختصر فی التفسیر) خلاصه المیزان می باشد که تلخیص کننده اش کمال مصطفی شاکر است، این اثر را فاطمه مشایخ به زبان فارسی برگردانیده که زیر نظر احمد سیّاح در تهران، توسط انتشارات اسلام و در چهار جلد و زیری تا کنون سه بار طبع گشته است. الیاس کلانتری نیز خلاصه ای از المیزان را تهیه و در اختیار علاقه مندان قرار داده است.
مجموعه معارف قرآن در المیزان که به منزله مرجع یا فرهنگ معارف قرآن است، توسط سید مهدی امین از تفسیرالمیزان انتخاب و تلخیص گردیده که بر حسب موضوع طبقه بندی شده است از این اثر تا کنون سه جلد با عنوان معارف قرآن در شناخت خدا، معارف قرآن در شناخت جهان و معارف قرآن در شناخت ملائکه، جنّ و شیطان تدوین و توسط سازمان تبلیغات اسلامی به چاپ رسیده است.
شمس الدین ربیعی به تقاضای مؤسسه انتشارات نور فاطمی مطالبی را به صورت موضوعی از کتاب المیزان گزینش نموده که عنوان کلّی آن «با علامه در قرآن» است اما هر مجلد با عنوانی ویژه تنظیم شده است.
دیدگاههای دانشوران جهان اسلام
المیزان در میان جوامع شیعی و سنّی جایگاهی رفیع دارد و در برخی کشورهای عربی مقالاتی درباره این اثر نوشته شده است و پژوهندگان، ویژگی های آن را پسندیده اند و هم اکنون در حوزه های علوم دینی اهل سنت قابل پذیرش است و یکی از ارکان مهم تفسیر شیعه در بین پیروان مذهب تسنّن «المیزان» می باشد. برخی علمای ایرانی که در مراکز علمی و دانشگاهی سرزمین های اسلامی خاورمیانه با مشاهیر اهل سنت بحث داشته اند خاطرنشان نموده اند آنان حتی المیزان را از تفسیر فخر رازی قوی تر تلقی کرده اند در حالی که این نگاشته در میان جامعه سنی مذهب بسیار پر ارج می باشد.(17) یک سال پس از انتشار مجلاتی از تفسیر المیزان نشریه رسالة الاسلام که ارگان مجمع التقریب مصر است در شماره هشتم خود از دستیابی به دو جلد از تفسیر المیزان خبر داد و با درج گزارشی دو صفحه ای خوانندگان را از تولد چنین اثری با خبر ساخت.(18)
عادل نویهض ـ متفکر و مؤلّف لبنانی ـ در بخش مستدرک جلد دوم معجم المفسّرین به معرفی علامه طباطبایی و تفسیرش پرداخته است.(19) فهد بن عبدالرحمن رومی نویسنده اهل عربستان اگر چه کوشیده است تفسیر المیزان را اثری معرفی کند که تفکرات افراطی شیعی بدان راه یافته است ولی اعتراف می نماید: یکی از اختصاصات این تفسیر بحث های گسترده ای است که در هنگام تفسیر بعضی از آیات مطرح کرده است و طی آنها هر موضوعی با تمام ابعاد و جوانب، آن گونه که شایسته و بایسته است، مورد مطالعه قرار می گیرد. سپس مؤلف المیزان را خطاب قرار می دهد و می گوید:من به راستی در شگفتم از این قدرت عقلانی که تو را در عمق دریای توفانی و کنترل ناشدنی معانی به غورو تفحص واداشته و حقایق ژرف و دشوار را به صورت روشنی در منظر اندیشه قرار می دهد.(20)
محمد فاضلی از اساتید دانشگاه مصر در مقاله بخشی از مشخصات المیزان را مورد توجه قرار می دهد و می نویسد: این تفسیر با شیوه ای جالب و مطالب دل نشین و مباحث تحقیقی خود به سفره ای گسترده می ماند که «فیها ما تشتهیه الا نفس و تلذّالاعین»(21) در آن بهشت آنچه دل خواهان است و دیده ها از آنها لذت می برد موجود است و هر کس بر حسب فراخور حالش از آن تمتّع می یابد، پرداختن علامه به مسایل با شیوه ای عمیق و در ابعادی وسیع خواننده را خرسند و در موارد متعددّی وی را با تحقیقات تازه مواجه می سازد و از سوی دیگر مباحث تحقیقی، فلسفی، کلامی، ادبی و... که به مناسبت های خاص در تفسیر آیات آمده است به ارزش و اهمیت آن می افزاید.(22)
مصطفی محمد با جقنی نیز برای ثابت نمودن نظرات خود، از استدلال های علمی و استوار المیزان بهره گرفته و از براهین و مطالب منطقی علامه طباطبایی استقبال کرده است.(23) شیخ محمد فحّام، رئیس انجمن فرهنگی مصر، نوشته است: اما تفسیر المیزان را بهترین تفاسیر یافته ایم و تا جلد هیجدهم آن را مورد مطالعه قرار داده ایم.(24) دکتر و هبه الزحیلی معاصر و صاحب تفسیر المنیر و دانشور اهل سوریه، گفته است: تفسیر المیزان را در اختیار دارم و از منابع مورد مراجعه من است.(25)
از منظر معاصران و شاگردان
آیة الله بروجردی هنگامی که علامه طباطبایی به حضورش رسید، نگاهی حاکی از محبّت و عطوفت به وی افکند و در جمع عده ای، یادآور شد ایشان تفسیر پر ارزشی دارند.(26) شیخ آقا بزرگ تهرانی می نویسد علامه طباطبایی را آثار مهم علمی می باشد که بزرگ ترین و ارزنده ترین آنها کتاب المیزان فی تفسیر القرآن است، این کتاب موسوعه ای بزرگ در تفسیر قرآن می باشد که با اسلوبی متین و شیوه ای فلسفی تألیف یافته است. من چونان کسی که حقیقتی را یافته باشد بدان دسترسی پیدا کردم و با امعان نظر به مطالعه آن پرداختم و سخت به شگفت آمدم چه این اثر نه تنها یک تفسیر است بلکه حاوی بحث های فلسفی، تاریخی، اجتماعی و جز آنها نیز هست.(27) شهید آیة الله مرتضی مطهری متذکر می گردد. کمتر مشکلی در مسایل اسلامی و دینی برایم پیش آمده که کلید حل آن را در تفسیر المیزان پیدا نکرده باشم.(28) علامه حسن زاده آملی می نویسد: حضرت استاد علامه طباطبایی در نعمت مراقبت و ادب مع الله حظّ وافر بلکه اوفر داشت. افاضل حوزه علمیه قم که شاغل کرسی تدریس اصول معارف اند از تلامذه اویند و تفسیر عظیم الشان المیزان عالم علم را مایه فخر و مباهات است که یکی از آثار نفیس قلمی و امّ الکتاب مولفات اوست. این تفسیر شهر حکمت و مدینه فاضله ای است که در آن از بهترین و بلندترین مباحث انسانی و شعب دینی از عقلی و نقلی بحث شده است،(29) آیة الله جوادی آملی خاطرنشان ساخته اند: همانطوری که قرآن مخزن همه علوم است تفسیر استاد علامه نیز مخزن آراء و افکار و علومی است که این حکیم الهی از آن بهره مند شده و به دیگران رسانیده است و لذا عده زیادی از این شجره طوبی بهره می گیرند، به اعتقاد استاد جوادی آملی ویژگی مهم المیزان آن است که مؤلفش در آن، بین ظواهر قرآن انسجامی برقرار کرده که یکدیگر را تفسیر می کنند و بین بواطن قرآن هم یک ارتباطی برقرار کرد که هم را تأیید می نمایند، همچنین علامه در پرتو قرآن اهل بیت را مطرح نمود.(30)
علامه سید محمد حسین حسینی تهرانی اشاره کرده است که بنای تفسیر المیزان برآن است که آیات قرآن را خود آیات تفسیر کند و معنای قرآن از کلام وحی بدست آید. در این اثر بین معانی ظاهری و باطنی و عقل و نقل جمع شده و هر یک خط خود را ایفا می کنند. این تفسیر به قدری جالب است که می توان آن را به عنوان سند عقاید شیعه به دنیا معرفی کرد. تفسیر مزبور در نشان دادن نکات دقیق و حسّاس و نیز در جامعیت منحصر بفرد است.(31)
آیة اللّه جعفر سبحانی می نویسد: نکته ای که از نظر اخلاقی و معنوی جلب توجه می کند وارستگی علامه طباطبایی از هر نوع تظاهر به دانش بود و پیوسته محرکش در عمل جلب رضایت خداوند و اخلاص بود. اگر فردی از مراتب علمی او مطلع نبود هرگز فکر نمی کرد این مرد پایه گذار روش جدید در تفسیر و طراح قواعد نو و مسایل ابتکاری در فلسفه و استادی در سیر و سلوک بوده باشد. علامه را باید از بنیان گذاران سبکی خاص در تفسیر دانست که نمونه های آن صرفاً در اخبار خاندان رسالت است و آن رفع ابهام هر آیه توسط آیه ای دیگر است.(32)
آیة الله ناصر مکارم شیرازی صفای روح و معنویت استادش، علامه طباطبایی را ستوده و درباره تفسیر المیزان نوشته است: اثری است بر اساس روش عالی تفسیر قرآن به قرآن و حقاً متضمّن یک سلسله حقایق است که تا کنون بر ما مخفی بوده است.(33) آیة الله محمد هادی معرفت یادآور شده است: این تفسیر گنجینه ای از اندیشه اسلامی است. نوآوری های قابل توجهی در آن مشاهده می شود که متأسفانه در زمان خود علامه در جامعه ایران این نکات روشن نگشت چه رسد به دیگر جوامع. وجود
عینی و شخصیت علامه در المیزان منعکس است. علامه در این اثر تحقیقات عمیق و عالی مطرح نموده که می تواند در اندیشه های علمی، فلسفی و اسلامی تحوّل بوجود آورد بنابراین بحث و پژوهش پیرامون آن از ضروریات حوزه های علمیه شیعه است.(34)
آیة اللّه دکتر صادقی که مدت نه سال از محضر علامه بهره برده است، می گوید: نقاط عطف فکری بوجود آمده از تفسیر المیزان در یک نقطه مختصر می شود که روی هم رفته نظر علامه در این تفسیر، توجه دادن به معنای اصیل قرآنی است که حتی المقدور مقاصد الهی را بدون تأثیرپذیری از افکار پیشنیان و نظرات این و آن در دسترس محققان و همگان نهاده اند، علامه حریّت معانی قرآن را جایگزین اسارت ها کرده و صراطی مستقیم در فهم معانی وحی پیش پای پویندگان حق نهاده است، به علاوه ایشان تا اندازه ای قابل ملاحظه قرآن را از جمودهای گذشته رها کرده و افکار و دقت ها در فهم هر چه افزون تر مفاهیم قرآنی به حرکت در آورده است.(35)
آیة الله محمدی گیلانی، از شاگردان مبرّز علامه طباطبایی، نوشته است. تفسیر المیزان فوق العاده است مؤلّفش برای توضیح و تفسیر قرآن کریم از قواعد عقلی استفاده نکرد بلکه بحث های فلسفی و روایی را در المیزان بهانه ای قرار داد تا بدین وسیله حقانیت این علوم را از طریق قرآن و زبان اهل بیت به اثبات برساند.(36)