در شماره گذشته ساختار قومی و نژادی کشور لبنان که به صورت یک واقعیت اجتماعی و جوهره سیستم این کشور درآمده و با رواج فرقه گرائی، مشکلاتی را فراهم آورده; مورد بررسی قرار دادیم و از میان گروه های مسیحی، گروه مارونی ها را معرفی کردیم . اینک در این شماره به معرفی گروه های دیگر مسیحی و نیز گروه دروزی ها می پردازیم:
گروه های دیگر مسیحی
بیشتر جامعه مسیحی یونانی از خارج به لبنان آمده اند . اولین گروه از آنان پس از آخرین شکست صلیبیون در سال 1921م که یونانیان از آن ها حمایت کرده بودند، در اثر آزار و اذیت هایی که بر آنها روا می شد، از سوریه و فلسطین به لبنان پناهنده شدند، مهاجرین یونانی تاثیر مهمی در پیشرفت مناطق تحت سکونت خود براساس الگوی اروپایی داشتند . سرشماری سال 1932م نشان داد که مسیحیان اکثریت مهاجران را تشکیل می دهند . مسیحیان ارتدوکس یونانی جامعه مذهبی مهمی را در لبنان تشکیل می دهند که از زمان انشعاب بزرگ از رم جدا شده اند، اما تا آن زمان با قسطنطنیه رابطه داشته اند و از آیین نماز بیزانسی غالبا با ترجمه عربی استفاده می کردند . ارتدوکس های یونانی غالبا به صورت تجار و پیشه وران متمول در شهرهای بزرگ جمع شده اند هرچند که برخی از آنها روستایی اند . حدود 20% کل این جامعه در بیروت زندگی می کنند شهری که متجاوز از 10% سکنه آن را ارتدوکس ها تشکیل می دهند، جمعیت این گروه مذهبی در مناطق سنتی مارونی ها فراوان است اما شماری از آنان هم در مناطق تحت نفوذ سنی ها یعنی شمال غربی کشور، بخش جنوبی دره بقاع و حتی در وادی تیم زندگی می کنند، البته منطقه جلیل عکا از جمعیت مسیحیت ارتدوکس خالی است .
مسیحیان کاتولیک یونانی که امروزه به نام ملکیون یا سلطنت طلبان خوانده می شوند، تحت نفوذ مبلغان یسوعی از کلیسای ارتدوکس جدا شدند و در سال 1683م به کلیسای رم پیوستند . این فرقه به طور عمده شامل کشاورزان روستایی هستند که در امتداد دامنه های رشته جبال لبنان شرقی واقع در بخش شمالی بعلبک (در شهرستان هرمل شامل 30% سکنه) و در اطراف شهرستان زحله (شامل 23% جمعیت) اقامت دارند . شمار اندکی از آنان در میان مارونی ها در جبل لبنان واقع در جنوب بیروت زندگی می کنند اما در شهر عکار نشانی از آنان وجود ندارد، در شهرهای درجه دوم مثل صیدا و صور در ساحل مدیترانه و زحله در حاشیه بقاع جمعیت قابل توجهی از آنان دیده می شود .
مسیحیان ارمنی چون به زبانی غیر از عربی تکلم می کنند، از بقیه ساکنین لبنان تفکیک می گردند و این واقعیت، به از بین بردن محبوبیت آنان در میان مردم محلی کمک کرده است . بیشتر ارامنه به کلیسای گریگوری تعلق دارند که به دلیل اعتقاد به ذات واحد (مونوفیزیت) بر سر موضوع ماهیت مسیح در قرون پنجم و ششم میلادی از کلیسای جهانی جدا شد . خاستگاه آنان جمهوری ارمنستان واقع در جنوب غربی روسیه و در منطقه قفقاز می باشد، تعداد کمی از آنان به کلیسای کاتولیک ارمنی وابسته اند که از کلیسای گریگوری جدا شد و در سال 1740م به کلیسای رم پیوست، اگرچه برخی از ارامنه حداقل از قرن هیجدهم در لبنان شناخته شده هستند، اما اکثریت آنان پس از جنگ جهانی اول به دنبال اقدامات سرکوبگرانه و یک رشته کشتارهای عمومی (در سال های 1859، 1909 و 1922میلادی) به صورت پناهنده، از نواحی دریای اژه و جنوب شرقی ترکیه به لبنان آمدند . از سال 1939م که ایالت اسنکدرون (سنجاق اسکندرون) به ترکیه واگذار شد و نیز مجددا در سالهای 1947 - 1946م، در اثر مداخله روسها در جمهوری ارمنستان شوروی سابق، شمار ارمنی های لبنان افزایش یافت . پناهندگان غالبا در حاشیه شرقی بیروت، جایی که 24% جمعیت شهر را تشکیل می دهند، بخصوص در محله ای به نام مدور در پشت لنگرگاهها سکنی گزیدند، سکونت گاههای اولیه آنان شهرک های مختصری بود که نام آن یادآور شهر و دیار آنان در ترکیه بود اما با پیشرفت موقعیت ارامنه در تجارت و مشاغلی که عهده دار بودند، شهرک ها به تدریج چهره دیگری به خود گرفت و گروه های کوچکتری از ارامنه در نواحی زحله و صور حضور دارند که در گذشته ارودگاه های پناهندگان در آن استقرار داشت (1) .
برخی منابع خاطرنشان نموده اند ارامنه مستقر در لبنان به صورت دسته های بزرگ تبعیدی پس از قتل عام وسیع توسط دولت عثمانی به این نواحی کوچ داده شده اند، دولت عثمانی در اعلامیه ای رسمی تاکید کرد: «امنیت کشور ایجاب می کرد ارامنه به مناطقی انتقال داده شوند که استقرارشان در آن نواحی قادر نبود نظم عمومی کشور عثمانی را مختل سازد» . اگرچه ارامنه، مدتی کوتاه در برابر این تصمیم مقاومت کردند، ولی سرانجام تسلیم شدند زیرا در غیر این صورت از پای درمی آمدند و محل استقرارشان آتش زده و نابود می گردید، از این جهت خطرات مرگبار کوچ به سوی ارتفاعات سوریه، لبنان و دیگر نواحی را به تسلیم شدن در مقابل عمال ترک ترجیح دادند و البته بسیاری در نیمه راه، جان خود را از دست دادند . بدین گونه ارامنه، بدون آن که کوچکترین فرصتی به آنان داده شود، مجبور به ترک خانه های خود گشتند و هرچه داشتند، رها کردند و حتی فرصت این که برای طول راه آب و غذا تهیه کنند، پیدا نکردند! (2) .
کلیسای کلدانی یا آشوری در لبنان پیروان اندکی دارد، این کلیسا از سال 1552م با رم ارتباط داشت هرچند در اصل کلیسای نسطوری بود که برای مسیح شخصیت های جداگانه قائل می گردید، کلدانی ها گروه بسیار کوچکی را به وجود می آورند که در پایین سلسله مراتب اجتماعی مختصری قرار می گیرد . هرچند که برخی از پروتستان های لبنان غربی اند، اما بسیاری از آنان از کسانی هستند که در اثر فعالیت های مبلغان غربی و غالبا امریکایی ها از سال 1823م به این مذهب گرویده اند، این فرقه همچون کاتولیک ها از راه مدارس و کالج ها بخصوص از طریق دانشگاه امریکایی بیروت که در سال 1844م به عنوان کالج پروتستان سوریه تاسیس شده، نفوذ زیادی بر کشور اعمال کرده اند (3) .
گروه اندکی یهودی در لبنان زندگی می کنند که جمعیت آنان در اثر مهاجرت هایی که از سال 1948م به فلسطین اشغالی تا اندازه ای کاهش یافته است، آنان غالبا پیشه ور و تاجر خرده پا هستند و در حوالی گراندسرائیل در بیروت اقامت دارند (4) .
دروزی ها
دروزیه فرقه ای هستند که نامشان از کلمه درزی به معنی خیاط گرفته شده است زیرا مؤسس این طایفه محمد بن اسماعیل درزی مکنی به ابوعبدالله است . و برخی او را نشتکین (انوشتکین) نوشته اند و گویند ایرانی الاصل و اهل بخارا بوده است، نامبرده در سال 407ه، ق وارد مصر شد و به خدمت الحاکم بامرالله خلیفه فاطمی درآمد و برای او کتابی تصنیف کرد که در آن آمده است:
«روح آدم به علی بن ابی طالب علیه السلام انتقال یافت و از او به اسلاف «الحاکم بامرالله » حلول کرد تا به خود وی رسید» .
ابوعبدالله درزی در این بدعت با حمزة بن علی همداستان گردید و فرقه ای با همیاری مؤذنی به نام علی بن احمد حبال پدید آورد . از آنجا که عقاید وی با غلو و خرافات توام بود و با فرهنگ اسلامی مغایرت داشت، مردم مصر بر علیه او شوریدند و نامبرده از بیم رسوایی به سرزمین شام مهاجرت کرد تا این که به تحریک رقیبش حمزة بن علی زوزنی توسط غلامان ترک کشته شد، عده ای هم گفته اند: الحاکم او را برای نشر دعوت به سوریه و لبنان کنونی فرستاد و وی در نبردی که با مغولان داشت، به سال 411ه، ق به قتل رسید (5) .
در مورد ضبط این کلمه فرهنگ نویسان عرب گفته اند، صحیح آن درزی به فتح اول است و منسوب است به درزه به معنی دوزنده و جولا، اما گروهی لقب دروزی را به آنان داده اند (6) . گرچه دروزی ها خود را به اسماعیل درزی نسبت می دهند، اما از وی اکراه دارند زیرا او به اموری قائل بود که مخالف اعتقادات آنان می باشد . برخی نسبت آنان را به طیروز از بلاد فارس دانسته اند (7) . بنیامین تعلیلی اهل اندلس (متوفی به سال 1173م) می نویسد:
«دروز از سلاله ایتورائیائی هستند که در عهد جانشینان اسکندر به کشتار و غارت اشتهار داشتند و رومیان ایشان را در کوههای لبنان اسکان دادند و در قرن هفدهم دروزی ها از بقایای نصارای لاتین بودند که از کشتار اشرف سلطان مصر در عکا نجات یافتند» .
اما مورخان جدید این روایت را درست نمی دانند (8) .
در مجموع می توان گفت: دروزیه فرقه ای انشعابی از اسماعیلیان است که اساس آن را ترکیبی از باورهای شیعه، زرتشتی، مسیحی و باورهای اساطیری متاثر از فرهنگ بومی و اقلیمی منطقه که در طی قرون، تحولاتی داشته و اضافاتی را پذیرفته تشکیل می دهد، آنان آداب و رسوم ویژه ای دارند و چنانکه گفته شد، و در باب انتساب آنان و اصالت نژادی این فرقه اختلاف وجود دارد که جمع بین این نظرها به جهاتی مشکل است (9) . رنگ موی آنان تیره و قهوه ای، رنگ تخم چشمشان زرد روشن می باشد، اگرچه پرمو هستند، ولی موی سرشان از دوران جوانی شروع به ریزش می کند . غالبا به اهالی باوارایای آلمان و ایتالی شباهت دارند ولی در عین حال با مردم مدیترانه آمیخته اند و یک نژاد دورگه تشکیل داده اند، اگرچه مردمان خالص مدیترانه هم در قلمرو آنان مشاهده می گردد (10) ، آنان نه تنها در لبنان، بلکه در سوریه و فلسطین اشغالی نیز به سر می برند . آنان در مناطق کوهستانی سکنی می گزینند، و خود را موحدون می خوانند و در مقایسه با ارمنی ها، جامعه ای بومی تلقی می گردند، پنج شنبه شب ها در خانه های مخفی کوچکی به نام خلوت به صورت انجمن های مذهبی دور هم جمع می شوند و اماکن مقدس محلی را زیارت می کنند، عقاید آنان به طور موفقیت آمیزی مخفی مانده و معمولا جامعه ای کاملا بسته و غالبا روستایی را تشکیل می دهند . آنان در کنار مارونی ها در بخش جنوبی و مرکزی جبل لبنان، خاصه در نواحی شوف و متن (18% و 24% از سکنه این نواحی) زندگی می کنند . زمانی شمار دروزی ها در این نقاط چنان زیاد شد که این منطقه جبل الدروز نام گرفت . علاوه بر آن، دروزی ها در شیب های غربی جبل هرمون و در قسمت بالای وادی تیم متمرکز شده اند . در این منطقه 37% از جمعیت شهرستان ریاق را دروزی ها تشکیل می دهند، جمعیت اندکی از آنان در بیروت استقرار دارند اما در دیگر نقاط لبنان عملا حضور ندارند (11) . در حدود 270000 نفر دروز در لبنان و در حدود همین میزان در سوریه و 000/50 نفر نیز در اراضی اشغالی فلسطین به سر می برند (12) .
گرچه تنها بزرگان و افراد صاحب شان دروزی از تفصیل و شرح عقاید این فرقه آگاهی دارند، اما باید خاطرنشان ساخت که این فرقه با التزام به رسوم مذهبی و مباحث کلامی، خود را از سایر مذاهب اسلامی تفکیک کرده اند . ارکان اعتقادی در نزد آنان عبارت است از راستگویی، حفظ دوستان، ترک جمیع ادیان، اجتناب از شرک و بهتان، اقرار به وحدانیت خداوند و رضا و تسلیم در برابر او در همه حال، اعتقاد به تناسخ و حلول .
رسم ازدواج با محارم با آنکه شرعا نزد آنان منع دارد، اما در عمل بین دروزی ها اتفاق می افتد، تمایلات اباحی گری که این فرقه بدان متهم شده اند، در واقع نزد آنها مرسوم و مشهور است . رنگ عقاید باطنیه، در عقاید، سنن و کتب آنها جلوه گر است . اگرچه خود را از اسماعیلیه جدا می دانند و عقاید آنها را مردود می شمارند، اما الحاکم بالله، خلیفه فاطمی را زنده می دانند و مرگش را انکار می کنند . دروزی ها نسبت به امیر یا کارگزاری که بر آنها حکومت می کند، فرمانبرداری واقعی و توام با نوعی معنویت و قداست دارند مقدسات مذهبی در نزد آنان بر پنج رکن استوار است:
الف: عقل کلی و آن علة العلل است که او را امام اعظم حمزة بن علی بن احمد زوزنی می دانند . نامبرده نزد دروزیان امام الموحدین لقب دارد و قائم الزمان نیز نام گرفته است . حمزه زوزنی منسوب به زوزن ایران است . او در سال 405ه، ق به مصر آمد و در سن سی و سه سالگی دعوت خود را به همراه گروهی از یارانش آغاز کرد (13) . این امر مسلم است که سازمان دهنده اصلی دعوت دروزی حمزة بن علی زوزنی بوده است . او در خفا پرستشگاهی برای عبادت الحاکم خلیفه فاطمی ترتیب داد، تشکیلات تبلیغاتی محکمی پدید آورد و رهبران آن را به پیروی از سلسله مراتب اسماعیلی عناوین لاهوتی بخشید . مرکز فعالیتش مسجد ریدان در حوالی باب السفر در بیرون شهر قاهره (مرکز مصر) بود .
ب: نفس کلیه و او کسی است که دانش و معرفت را از حمزة بن علی آموخت و به ادریس زمان اخنوخ اوان و شیخ ملقب گردید . او همان ابوابراهیم اسماعیل بن محمد بن حامد تمیمی، داماد یا پدر زن حمزه زوزنی می باشد .
ج: کلمه و او سفیر قدرت، شیخ رضی، فخرالموحدین، بشیر المؤمنین و عماد المستجیبین ابوعبدالله محمد بن وهب قرشی است .
د: بال سمت راست (جناح الایمن) نظام المستحبین و عز الموحدین ابوالخیر سلامة بن عبدالوهاب سامری است .
ه: بال سمت چپ، شیخ مقتنی، زبان اهل ایمان و سند موحدان بهاءالدین ابوالحسن علی بن احمد سموقی مشهور به الضیف (مهمان) .
دروزیه کتب و رسائل مقدسی دارند که تعداد آنها به 111 جلد می رسد و نسخه های خطی متعددی از آنها در کتابخانه های اروپایی نگاهداری می شود، آنان عقیده دارند خداوند در وجود آدمیان حلول می کند . همچنین به تناسخ قائلند و می گویند نیکان به صورت زیبا متناسخ می شوند اما افراد بدکار به شکل سگ ها درمی آیند . مراتب مبلغ دینی آنها دو طبقه است: اول داعی که به او فاتح گویند، دوم ماذون یا نقیب یا مکاسر و او کسی است که باب مرید را می گشاید .
به اعتقاد این فرقه معرفت ذات خداوند و صفات و تجلیات او در هفت رکن جای می گیرد:
1 . حب الحق (دوست داشتن مؤمنان طریقت خودشان) .
2 . تبری از عقاید درزی که بنیان گذار مذهبشان بود و او را شیطان خوانند .
3 . اعتراف به وجود مبدا لات به ناسوت در هر زمان .
4 . خشنودی و تسلیم به افعال ربنا (خلیفه الحاکم بامرالله فاطمی) .
5 . خضوع کامل در برابر وی .
6 . تسلیم بدون قید و شرط در مقابل اراده ربنا .
7 . انجام این قواعد بر هر مرد و زن دروزی واجب است (طائفة الدروز تاریخها و عقایدها، دکتر کامل حسین، طبع مصر، اضواء علی مسلک التوحید الدروزیه، سامی نسیب و مکارم، بیروت، دارصادر، 1966م، مذاهب الاسلامیین، دکتر عبدالرحمان بدوی، طبع بیروت، ج 2، ص 509 - 635، دائرة المعارف الاسلامیة، طبع مصر، ج 9، ص 193 - 194 و ص 214 - 222 .
جامعه دروز خود را در بین مسلمانان از مسلمانان; و در بین مسیحیان، خود را نصارا می شمارند و به همین دلیل آمیزه ای از عناصر اسلامی و مسیحی در آداب فرقه ای آنان قابل مشاهده است، تنها عده کمی از مردانی که مراسم عبادت را فرا می گیرند، پایشان به برگزاری آیین های نهانی و سری باز می شود، دروزی ها اماکن مشخص و معینی برای عبادت ندارند، بزرگان خود را عقال و عوام را جهال نام دارند . جمعیت دروز به ده خانواده بزرگ تقسیم می شوند که بر هر یک رئیسی فرمان می راند (سرزمین و مردم سوریه، ص 55، فرهنگ فرق اسلامی، ص 194، لغت نامه، دهخدا، ص 10684) .
پی نوشت:
1) خاورمیانه، پیتربیومونت و دیگران، ص 481، 484 و 489 . .
2) نک: ارمنستان، ژان ماری کارزو، ترجمه فریبرز برزگر و نیز «ارمنستان آذربایجان و گرجستان » ، سرژ آفاناسیان، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی .
3) ساختار اجتماعی لبنان و آثار آن، ص 101 .
4) ماخذ قبل، ص 101 و 141 و نیز فرهنگ سیاسی لبنان، ص 17 .
5) نک: الاعلام، زرکلی، ج 6، ص 259، نهرالذهب، ج 1، ص 214، خلاصة الاثر محبی، ج 3، ص 268، النجوم الزاهرة، ج 4، ص 188، خطط الشام، مقریزی، ج 6، ص 268 .
6) بنگرید به تاج العروس، زبیدی، ذیل درزی و نیز سیر اعلام النبلاء .
7) لغت نامه، علی اکبر دهخدا، ج 7، ص 10603 .
8) فرهنگ فرق اسلامی، دکتر محمد جواد مشکور، ص 193 .
9) دائرة المعارف فارسی، ج 1، بخش دوم، ص 971 .
10) تاریخ خاورمیانه، کاروان کارلتون کان، ترجمه علی جواهرکلام، ص 172 .
11) ساختار اجتماعی لبنان، ص 47، خاورمیانه، پیتربیومونت، ص 483 .
12) فرهنگ سیاسی لبنان، ص 166 .
13) تاریخ الموحدین الدروز السیاسی فی المشرق العربی، عباس صالح و سامی مکارم، ص 60 .