در شماره های گذشته، به بررسی روابط و مناسبات علمای شیعه با
سلاطین صفوی و نیز به ارزیابی اتهاماتی که در این زمینه مطرح شده، پرداختیم . اینک
در این شماره به معرفی علما و فقهای مشهور در دربار صفوی و وظائف و نقش مذهبی و
اجتماعی آنها در آن عصر می پردازیم .
دربار صفویه مجمع علما و فقهای بزرگ بود . آنان علاوه بر جذب علما
و مجتهدان ایران، علمای مشهور و مهمی را نیز از عراق، سوریه و جبل عامل دعوت کردند
.
تجمع این علما در تبیین بیشتر رسالت نبوی و ولایت علوی و نهادینه
کردن اصول فکری تشیع، فقه، احکام، معارف و قوانین مکتب شیعه دوازده امامی و گسترش
مکتب اهل بیت علیهم السلام نقش بسزا داشته و سبب تالیف و ترجمه صدها کتاب ارزنده
علمی و فقهی، فلسفی و کلامی شده است . به تعبیر «عیسی صدیق »:
«آثار مهمی که در رابطه با معرفی فرهنگ تشیع در عصر صفویه تالیف
شده، به اندازه همه اعصار و قرون بود» که فشرده آن در پی خواهد آمد .
در راس اقدامات مهم علما در عصر صفویه، نخست می توان سه کار عمده و
مهم را بر شمرد:
1 . رسمیت دادن به مذهب شیعه دوازده امامی و آن را دین رسمی مملکت
پهناور ایران قرار دادن .
2 . نهضت علمی و فرهنگی به منظور ترویج مکتب شیعه به وسیله تالیف
کتاب و تدریس .
3 . تاسیس مدارس و حوزه های علمیه برای پرورش طلاب، مدرس، مبلغ،
فقیه، محدث، حکیم و متکلم .
هر یک از این کارها خود به تنهایی دارای اهمیت فراوان سیاسی،
اجتماعی و فرهنگی است و ارزش آن را داشت که علما خود را به آب و آتش بزنند و به هر
قیمتی هم شده، با حکام و سلاطین کنار بیایند تا این خواسته ها را به کرسی بنشانند،
حتی اگر سلطان جور و ناحق باشند و معتقد به مذهب شیعه نباشند، زیرا این عمل تاسی
به امام هشتم امام رضا علیه السلام بود که با پذیرش ولایت عهدی خلیفه غاصب و
گذاشتن جانش بر سر این کار، توانست شیعه و مذهب اهل بیت علیهم السلام را در سطح
مملکت پهناور آن روز اسلام، مطرح سازد و برتری فقهی و فرهنگی و اعتقادی آن را
اثبات کند و بدین وسیله شیعه را از انزوا و مخفیگاه خارج سازد و جلوی انشعاب های
بیش تر در فرق شیعه را بگیرد، تا چه رسد به همکاری علما با صفویه که خود را شیعه
دوازده امامی می خواندند و آماده هرگونه ترویج از آن بودند (حال به هر قصد و نیتی
که داشتند) .
علما و فقها در عصر صفویه علاوه بر ارشاد سلاطین در خط رسمیت تشیع
دوازده امامی و کنترل آنان در راه ترویج احکام و فرایض و اصول دین و تعدیل آنان
می بایست در جبهه های دیگری نیز بجنگند، که مبارزه با جبهه افراطی علو و صوفیگری
از جمله آنها بود .
1 . مبارزه با خط سیر تصوف
پیدایش مکتب های تصوف تحت حمایت عثمانیها مبتنی بر عشق علی علیه
السلام یا در بعد سیاسی و انقلابی شیعه سربه داری و حرکتهای بعد و تاویلهای نابجا
چون مکتب حروفیگری و نیز نقطیان و ... به نحوی قد علم می کرد و ایجاد آشوب و بلوا
می نمود و مبارزه علمی و فکری و سیاسی بنیانی را می طلبید که علماء شیعه عهده دار
این مهم بودند ... !
در این زمینه کتب متعددی علیه صوفیه نوشته شده از جمله کتاب
«المطاعن المجرمیة فی رد الصوفیة » از «محقق کرکی » ، معاصر شاه طهماسب، کتاب
«عهدة المقال فی کفر اهل الضلال » تالیف شیخ حسن فرزند محقق کرکی و کتاب «حدائق
الشیعة » از «مقدس اردبیلی » (1) . و کتابی از مولانا «احمد بن محمد
تونی » و رساله ای از «شیخ حر عاملی » و فتاوای تاریخی و مبارزات علامه «محمد باقر
مجلسی » علیه آنان .
2 . مبارزه با مبلغان مسیحی
مبلغان مسیحی در عصر صفویه بلاد اسلامی و ایران را مورد توجه دقیق
خود قرار داده بودند و با تبلیغ تمدن غرب که دو رویه بود، جاذبه ای ایجاد کرده
بودند و می خواستند ایران را مسیحی سازند که یک روی آن دانش و تکنیک نوپای غرب و
کارشناسی بود و روی دیگر آن، نقش استعماری و مسیحی ساختن مشرق، به ویژه ایران; مبلغان
و کشیشان مسیحی که پیش قراول و طلایه دار غرب بودند، علمای شیعه توانستند از نفوذ
آنان بکاهند و مردم را نسبت به اهداف کشیشان و فرنگیان بدبین سازند . با همه
تمجیدهایی که از رفتار صفویان با مسیحیان، کشیشان و اروپاییان شده است و حتی
«سانسون » از رفتار پسندیده شاه با مسیحیان صحبت می کند (2) ولی بنابر
نوشته «شاردن » رفتار آنان با کشیشان خوب نبود . وی می نویسد:
«شاه اسماعیل بر عکس; با کشیش «دومان » که در زمان شاه عباس دوم به
عنوان مترجم دربار خدمت می کرد، اعتماد نداشت، زیرا هیچ اعتمادی به کشیشان نداشته
است » (3) .
به طور خلاصه: جلوگیری از مسیحی شدن ایران و نیز سقوط در دامان
امپراتوری عثمانی و تسنن، و یا تصوف، همچنین رواج مذهب شیعه به عنوان مذهب رسمی و
مهار قدرت سلاطین صفوی، به علاوه خدمات عظیم فکری و فرهنگی از خدمات بسیار مهم
علما در این دوران به شمار می رود .
مشاغل و مناصب مهم علما در عصر صفویه
مقام های ویژه ای که به علمای روحانی در عصر صفویه داده می شد، در
خور اهمیت فراوان است و اختیارات آنان را در شؤون مملکت و اداره امور، نشان می دهد
. که به برخی از این مقام ها اشاره می کنیم:
1 . مقام صدارت: از جمله این مقام ها، مقام صدارت بود که به علمای
بزرگ داده می شد و لقب کسانی که «صدر» بود، می توان به افراد زیر اشاره کرد:
1 . تقی الدین محمد اصفهانی «صدر» دوره طهماسب یکم .
2 . ابوالولی انجو «صدر» عصر محمد خدابنده و اوایل عصر عباس یکم .
3 . میرزا رضی داماد «صدر» عباس یکم .
4 . صدر الدین محمد صدر، «صدر» عباس یکم .
5 . رفیع الدین محمد صدر، «صدر» عباس یکم .
6 . رفیع شهرستانی صدر، «صدر» عباس یکم .
7 . میرزا مهدی اعتمادالدوله وزیر و «صدر» عباس دوم (4) .
به صدرها عنوان «نواب » یانمایندگان شاه نیز داده بودند . و منصب
صدر در این دوره در وزیر اعظم ادغام می شد (5) .
2 . لقب شیخ الاسلامی: شیخ الاسلامی عالی ترین و مطلع ترین مقام
قضایی آن عصر بود که گاهی مستقل و گاهی تحت نظارت مقام روحانی دیگری عمل می کرد و
شیخ الاسلام پایتخت، عهده دار آن بود .
«شیخ الاسلام » عهده دار دعاوی شرعی، امر به معروف و نهی از منکر،
رسیدگی به اموال غایبین و یتیمان بوده است .
شیخ الاسلام های معروف عصر صفویه عبارت بودند از:
محقق کرکی، شیخ حسین عاملی، شیخ علی منشار (پدر زن شیخ بهائی)، شیخ
بهائی و علامه محمد باقر مجلسی (6) .
«قاضی عسکر» مقام دیگری بود که عهده دار امور روحانی لشگر بود و
بعدها این کار محول به صدر شد و «قاضی عسکر» در اواخر عهد صفویه تنها به مطالبه
سربازان و اثبات دعاوی آنان می پرداخت (7) .
مناصب روحانی دیگر نیز چون: خلیفة الخلفا، نقیب النقبا، وزیر،
مستوفی، متصدی موقوفات، مجتهد، قاضی القضات، مؤذن و حافظ در عصر صفویه وجود داشت
(8) .
3 . مقام ملا باشی: عالی ترین مقام روحانی تشکیلات دولت صفویه بود
و مقامی بود که صلاحیت صدور اجازه ازدواج با شاهزادگان خاندان صفوی را داشت .
این مقام را برای اولین بار سلطان حسین صفوی به علامه مجلسی داد (9)
و این منصب در واقع جایگزین منصب صدر که بالاترین مقام روحانی در عصر صفویه
بود، گردید . پس از رحلت علامه مجلسی، لقب ملاباشی به ملا محمد حسین داده شد (10)
.
صدر به روایت تذکرة الملوک، عالی ترین مقام بود او رئیس دیوان
روحانی بود . نصب حکام شرع و مباشران اوقاف و قضاوت درباره جمیع سادات، علما،
شیخ الاسلام ها، وزرا و مستوفیان از وظایف وی بوده است .
دادگاه های چهارگانه (دیوان اربعه) بدون حضور صدر حکمی صادر
نمی کرد (11) . مقام «صدر» در زمان شاه اسماعیل یکم و سپس در عصر شاه
طهماسب نفوذ و گسترش بیشتر یافت (12) . در عهد شاه عباس یکم، دو مقام
صدر وجود داشت که وظایف آنان تفکیک نشده بود . در عهد شاه عباس یکم مقام صدر را
مدتی خودش به عهده گرفته بود .
در عهد شاه عباس دوم منصب صدر در شغل وزیر اعظم ادغام گردید .
در عهد شاه سلیمان صفوی مقام صدر به صدور (نواب) خاصه و عامه تقسیم
شد، وظایف «صدر» خاصه پرداختن به امور خالصه سلطنتی بود و رسیدگی به املاک عامه
مردم به عهده صدر عامه قرار داشت .
«صدر خاصه » زیر نظر «صدر عامه » انجام وظیفه می کرد . صدر عامه یا
صدرالممالک نیز بوده است که گاهی به یک نفر تعلق داشت (13) . بعدها این
مقام در عهد سلطان حسین یکم که عالی ترین مقام دربار صفوی بوده است، به مقام
ملاباشی تبدیل شد .
پی نوشت:
1) مجله معارف، سال 2، شماره 3، در نسبت این کتاب به مقدس اردبیلی
تشکیک کرده است . اما به گفته برخی از کتاب شناسان از جمله علامه آقاعزیز طباطبائی
نسخه خطی آن که ظاهرا قدمت دارد، تایید می کند که حداقل قسمتی از کتاب از محقق
اردبیلی است .
2) سفرنامه سانسون، ص 10 .
3) سفرنامه شاردن، ج 3، ص 38 .
4) ر . ک: حسین مدرسی طباطبائی، مثالهای صدور صفوی (قم، 1353) و
مریم میراحمدی، دین و مذهب در عصر صفوی، ص 63 . عالم آرای عباسی، اسکندر بیک .
5) برای اطلاع بیشتر از صدور عهد عباسی ر . ک: محمد دبیر سیاقی،
تذکرة الملوک، ترجمه رجب نیا (تهران، 1332) و تعلیقات مینورسکی، ص 772 - 774 .
6) محمد دبیر سیاقی، تذکرة الملوک، ص 70 - 73 .
7) سفرنامه کمپفر در دربار شاهنشاه ایران، ص 122 - 130، محمد دبیر
سیاقی، تذکرة الملوک، میرزا رفیعا، دستورالملوک (تهران 1332)، سفرنامه سانسون، ص
34 - 47 و مریم میراحمدی، همان، ص 64، 65 .
8) همان و محمد حسین ساکت، نهادهای دادرسی در اسلام، ص 482 - 483 .
9) محمد دبیر سیاقی، تذکرة الملوک، ترجمه رجب نیا و میرزا رفیعا،
دستورالملوک .
10) مریم میر احمدی، همان، ص 63 ، 64 .
11) عالم آرای عباسی و محمد دبیر سیاقی، همان .
12) مریم میر احمدی، همان، ص 64 - 65 به نقل از سفرنامه کمپفر در
دربار شاهنشاهان ایران، ترجمه کیکاوس جهانداری، ص 122 - 130 و سفرنامه سانسون، ص
37 - 43 .
13) مریم میراحمدی، همان، ص 74 - محمد دبیر سیاقی، همان، سفرنامه
کمپفر دردربار شاهنشاهان ایران، ترجمه کیکاوس جهاندار، ص 98 ، 100 و عالم آرای
عباسی .