ماهان شبکه ایرانیان

منافقان در قرآن

۳ . منافقان در جنگ تبوک: «جنگ تبوک » یک وضع استثنایی داشت و توام با مقدماتی کاملا مشکل و پیچیده بود، به همین جهت عده ای از افراد ضعیف الایمان و یا منافق از شرکت در این میدان تعلل می ورزیدند

3 . منافقان در جنگ تبوک: «جنگ تبوک » یک وضع استثنایی داشت و توام با مقدماتی کاملا مشکل و پیچیده بود، به همین جهت عده ای از افراد ضعیف الایمان و یا منافق از شرکت در این میدان تعلل می ورزیدند . خداوند در آیه 42 سوره توبه با اشاره به این افراد که برای شرکت نکردن در این میدان بزرگ، به انواع بهانه ها متوسل می شدند، به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) چنین می فرماید: «اگر غنیمتی آماده و سفری نزدیک بود، به خاطر رسیدن به متاع دنیا، دعوت تو را اجابت می کردند ولی اکنون که راه بر آنها دور و پر مشقت است، سستی می ورزند و بهانه می آورند» . عجیب اینکه تنها به عذر و بهانه قناعت نمی کنند . بلکه «به زودی نزد تو می آیند و قسم یاد می کنند که اگر ما، قدرت داشتیم، با شما خارج می شدیم » و اگر می بینید ما به این میدان نمی آئیم بر اثر ناتوانی و گرفتاری و عدم قدرت است . ولی آنها نمی دانند که با این دروغها در واقع «خود را هلاک می کنند ولی خداوند می داند آنها دروغ می گویند» . این موضوع منحصر به جنگ تبوک و زمان پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) نبود، در هر جامعه ای گروهی «تنبل » یا «منافق فرصت طلب » وجود دارند که همیشه منتظرند لحظات پیروزی و نتیجه گیری فرا رسد آنگاه خود را در صف اول جابزنند و خود را نخستین مجاهد و برترین مبارز معرفی کنند تا بدون زحمت از ثمرات پیروزی دیگران بهره گیرند . ولی همین گروه به هنگام پیش آمدن حوادث مشکل، هر کدام به سویی فرار می کنند و برای توجیه فرار خود، عذرها و بهانه ها می تراشند . و این وظیفه افراد بیدار و رهبران روشن است که این گروه را از آغاز شناسایی کنند و اگر قابل اصلاح نیستند از صفوف خود برانند .

گروهی از منافقان نزد پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و پس از بیان عذرهای گوناگون و حتی سوگند خوردن، اجازه خواستند که آنها را از شرکت در میدان «تبوک » معذور دارد و پیامبر ( صلی الله علیه

و آله و سلم) به این عده اجازه داد . خداوند در آیه 43 سوره توبه، پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) را مورد عتاب قرار می دهد و می گوید: «خداوند تو را ببخشد، چرا به آن ها اجازه دادی (که از شرکت در میدان جهاد خودداری کنند) . چرا نگذاشتی آنها که راست می گویند، از آنها که دروغ می گویند، شناخته شوند و به ماهیت آنها پی ببری؟» و در آیه 45 همین سوره می فرماید: «تنها کسانی از تو اجازه (برای شرکت نکردن در میدان جنگ) می طلبند که ایمان به خدا و روز قیامت ندارند» . سپس برای تاکید بر عدم ایمان آنها می فرماید: «آنها کسانی هستند که دلهایشان مضطرب و آمیخته با شک و تردید است، به همین دلیل در این شک و تردید، گاهی قدم به پیش می گذارند و گاهی باز می گردند و پیوسته در حیرت و سرگردانی به سر می برند» . این نشانه ها مخصوص منافقان صدر اسلام و میدان جنگ «تبوک » نبود، بلکه معیاری است برای شناخت منافقان در هر عصر و دوران و کسانی که این گونه اند: «خدا از

شرکت آنها در میدان پر افتخار جهاد کراهت دارد . لذا (توفیق را از آنان سلب کرده و) آنان را از حرکت باز داشته است و به آنها گفته شد با قاعدین (کودکان، پیران و بیماران) بنشینید» (1) .

در آیه بعد خداوند به این واقعیت اشاره می کند که عدم شرکت این گونه افراد در میدان جهاد نه تنها جای تاسف نیست . بلکه شاید جای خوشحالی باشد . در حقیقت به مسلمانان یک درس بزرگ می دهد که هیچگاه در فکر افزودن سیاهی لشکر و تعداد نباشند . بلکه به فکر این باشند که افراد مخلص و باایمان را انتخاب کنند، هرچند نفراتشان کم باشد: «اگر آنها همراه شما، به سوی میدان جهاد (تبوک) حرکت می کردند (نخستین اثر شومشان این بود) که چیزی جز تردید و اضطراب بر شما نمی افزودند» . یعنی، حضور آنها با آن روحیه فاسد و توام با تردید و نفاق و بزدلی اثری جز ایجاد تردید و شک و تولید فساد در میان سپاه اسلام ندارد . بعلاوه «آنها با سرعت کوشش می کنند در میان نفرات لشکر نفوذ کنند و به ایجاد نفاق و تفرقه و از هم گسستن پیوندهای اتحاد بپردازند» . سپس به مسلمانان اخطار می کند که مراقب باشید «افراد ضعیف الایمانی، در گوشه و کنار جمعیت شما وجود دارند که زود تحت تاثیر سخنان این گروه منافق قرار می گیرند» (2) و یا این که در میان شما افرادی هستند که برای منافقان جاسوسی می کنند .

در آیه 48 سوره توبه خداوند به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) هشدار می دهد که این اولین بار نیست که این گروه منافق به سمپاشی و تخریب مشغول می شوند . آنها در گذشته نیز مرتکب چنین کارهایی شدند و الآن نیز از هر فرصتی برای نیل به مقصود خود استفاده می کنند، و چنین می فرماید: «این گروه منافقان قبلا هم می خواستند میان شما تفرقه و پراکندگی ایجاد کنند و آن ها کارها را برای تو دگرگون ساختند» نقشه ها کشیدند تا اوضاع مسلمانان را به هم بریزند و آنها را از جهاد باز دارند و اطراف تو خالی شود ولی

هیچ یک از این توطئه ها و تلاشها به جایی نرسید و همه نقش بر آب شد و تیرشان به سنگ خورد . «تا آنکه حق فرا رسید و فرمان خدا آشکار گشت » .

خداوند در آیه 49 سوره توبه روی سخن را به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) کرده و پاسخ یکی دیگر از بهانه های منافقان برای شرکت نکردن در جنگ تبوک را می فرماید: «بعضی از آنها (منافقان) می گویند به ما اجازه بده (که از حضور در میدان جهاد خودداری کنیم) و ما را مفتون و فریفته (زنان و دختران زیبای رومی) مساز ... ! . اصولا منافقان برای اغفال افراد با ایمان غالبا به یک سلسله موضوعات جزئی و ناچیز و گاهی مضحک متوسل می شوند تا موضوعات مهم و کلی را نادیده بگیرند . ولی به هر حال قرآن در پاسخ می فرماید: «آگاه باشید که اینها هم اکنون در میان فتنه و گناه و مخالفت فرمان خدا سقوط کرده اند و جهنم گرداگرد کافران را احاطه کرده است .» (3)

نقش منافقان در فتنه های یهود: جمعی از منافقان مدینه، کسی را به سراغ یهود «بنی نضیر» فرستادند و گفتند شما محکم در جای خود بایستید، ما از شما حمایت می کنیم و با دو هزار نفر یاور شما هستیم . همین امر سبب شد که یهود بنی نضیر بر خالفت با پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) تشویق شوند . خداوند در آیه 11 سوره حشر خطاب به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «آیا منافقان را ندیدی که پیوسته به برادران کافرشان از اهل کتاب می گفتند: هرگاه شما را (از وطن) بیرون کنند، ما هم با شما بیرون خواهیم رفت و هرگز سخن هیچ کس را درباره شما اطاعت نخواهیم کرد و اگر با شما پیکار شود یاریتان خواهیم کرد .» البته خداوند با صراحت می افزاید: «خداوند شهادت می دهد که آنها دروغ گویانند» آری منافقان همیشه دروغگو بوده اند . خداوند در ادامه برای توضیح بیشتر درباره دروغگویی آنها می افزاید: «اگر آنها را بیرون

کنند با آنان بیرون نمی روند و اگر با آن ها پیکار شود یاریشان نخواهند کرد و اگر (به گفته خود عمل کنند) و یاریشان نمایند شت به میدان کرده و فرار می کنند . سپس کسی آنها را یاری نمی کند» . (4) در آیه بعد خداوند به تشریح علت این شکست پرداخته، می گوید: «وحشت از شما در دلهای آنها بیش از وحشت از خدا است و این بخاطر آن است که آنها گروهی نادانند» . (5)

آیه 14 همین سوره به بیان نشانه روشنی از این ترس درونی منافقان پرداخته و می افزاید: «آنها هرگز با شما (مسلمانان) بصورت گروهی نمی جنگند . جز در دژهای محکم یا از پشت دیوارها» . منافقان جرات جنگ رو در رو با مؤمنان را ندارند، اما این نه به خاطر آنست که منافقان افرادی ضعیف و ناتوان و ناآگاه به فنون جنگ هستند بلکه به هنگامی که درگیری رخ دهد «پیکارشان در میان خودشان شدید است » و در برابر شما ضعیف . در ادامه همین آیه، به عامل دیگری برای شکست و ناکامی آنها پرداخته، می فرماید: به ظاهر آنها را که می نگری «آنها را متحد می پنداری، در حالی که دلهایشان پراکنده است، این بخاطر آنست که آنها قومی هستند که تعقل نمی کنند» . (6)

قرآن با دو تشبیه جالب به داستان یهود بنی نضیر و منافقان اشاره کرده و موقعیت هر کدام از این دو گروه را مشخص می سازد . نخست می فرماید: داستان یهود بنی نضیر «همچون کسانی است که کمی پیش از آنان بودند (یهود بنی قینقاع) طعم تلخ کار خود را چشیدند و برای آنها عذاب دردناک است .» (7) و بعد درباره منافقان می فرماید: «داستان آنها نیز همچون شیطان است که به انسان گفت: کافر شو (تا مشکلات تو را حل کنم) . اما هنگامی که کافر شد . (شیطان) گفت من از تو بیزارم . از خداوندی که پروردگار عالمیان است، بیم دارم » (8) آری، چنین است حال منافقان که دوستان خود را با وعده های دروغین و نیرنگ به وسط معرکه می فرستند . سپس آنها را تنها گذارده و فرار می کنند .

کار منافق همین است که به دنبال افراد سرخورده و مخالف می گردد و اگر در تمام جهات با او قدر مشترک نداشته باشد، به همان مقدار که وجود مشترک موجود است، همکاری، بلکه اطاعت می کند . منافقان در مدینه نیز «به کسانی که از نزول وحی الهی (به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) اسلام) ناراحت بودند، گفتند: ما در بعضی از امور از شما پیروی می کنیم » . (9) خداوند در پایان آیه منافقان را با عبارتی کوتاه تهدید می کند و می فرماید: «خداوند مخفی کاریها و اسرار آنها را می داند» . هم از کفر باطنی آنها و نفاقشان آگاه است و هم از توطئه چینیها با کمک یهود، و به موقع آنها را مجازات خواهد کرد .

جمعی از منافقان در جلسات دانشمندان یهودی می نشستند . جلساتی که در آن نسبت به آیات قرآن استهزاء می شد . آیه نازل گشت و عاقبت شوم این عمل را روشن ساخت .

در سوره انعام، آیه 68 صریحا به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داده است که: «اگر مشاهده کنی کسانی نسبت به آیات قرآن استهزاء می کنند و سخنان ناروا می گویند . از آن ها اعراض کن » . آیه 140 سوره نساء نیز به مسلمانان هشدار می دهد که: «در قرآن به شما قبلا دستور داده شده که هنگامی که بشنوید افرادی نسبت به آیات قرآن کفر می ورزند و استهزاء می کنند با آن ها ننشینید تا از این کار صرف نظر کرده و به مسائل دیگری بپردازند .» سپس نتیجه این کار را چنین بیان می کند: «اگر شما در این گونه مجالس شرکت کردید همانند آنها خواهید بود .»

آیات 110 - 107 سوره توبه به یکی دیگر از توطئه های منافقان اشاره دارد، این آیات درباره گروهی دیگر از منافقان است که برای تحقق بخشیدن به نقشه های شوم خود اقدام به ساختن مسجدی در مدینه کردند که بعدا به نام مسجد «ضرار» معروف شد . خلاصه جریان چنین است که گروهی از منافقان نزد پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند و گفتند به ما اجازه ده مسجدی

در میان قبیله بنی سالم (نزدیک مسجد قبا) بسازیم، تا افراد ناتوان و بیمار و پیرمردان از کار افتاده در آن نماز بگزارند، و این در موقعی بود که پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) عازم جنگ تبوک بود . پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها اجازه داد، ولی آنها اضافه کردند آیا ممکن است شخصا بیایید و در آن نماز بگزارید؟ پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: من عازم سفرم . هنگامی که پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) از تبوک بازگشت نزد او آمدند و گفتند: اکنون تقاضا داریم به مسجد ما بیایی و در آن نماز بگذاری و این در حالی بود که هنوز پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) وارد دروازه مدینه نشده بود . در این هنگام جبرئیل نازل شد و آیات 110 - 107 سوره توبه را آورد و پرده از اسرار کار آنها برداشت . به دنبال آن پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) دستور دادند مسجد مزبور را آتش بزنند و بقایای آن را ویران کنند و جای آن را محل ریختن زباله ها کنند . «گروهی دیگر از آنها مسجدی در مدینه اختیار کردند (که هدفهای شومی زیر این نام مقدس داشتند و منظور آنها این بود که با این کار) ضرر و زیانی (به مسلمانان بزنند) مبانی کفر را تقویت کنند و در میان مسلمانان تفرقه ایجاد کنند و مرکز و کانونی برای کسی که با خدا و پیامبرش از پیش مبازه کرده بود، بسازند تا از این پایگاه، نفاق، برنامه های خود را عملی سازند و حتی سوگند یاد می کردند که ما جز نیکی قصد نظر دیگری نداشتیم .» (10)

شدت بغض و عداوت و نفرت منافقان از مؤمنان به حدی بود که «آنها اگر پناهگاهی بیابند یا دسترسی به غارهایی در کوهها داشته باشند یا بتوانند راهی در زیر زمین پیدا کنند، با سرعت هرچه بیشتر به سوی آن می شتابند، (تا از شما دور شوند و بتوانند کینه و عداوت خود را آشکار سازند)» (11) . منافقان هرگاه کوچکترین فرصتی بدست می آوردند . روحیه مسلمانان را تضعیف کرده و دست از توهین برنمی داشتند . آیه 8 سوره منافقون به یکی

از نفرت انگیزترین سخنان آنها اشاره کرده و می فرماید: «آنها می گویند اگر به مدینه برگردیم، عزیزان، ذلیلان را بیرون می کنند .» و منظورشان این بود که ما ساکنان مدینه، پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنان مهاجر را بیرون می کنیم .

در ادامه بحث به هشدارها و تذکرات خداوند به مؤمنین و پیامبر اکرم ( صلی الله علیه و آله و سلم) درباره منافقین می پردازیم . با توجه به شناختی که تاکنون از منافقین بدست آوردیم . به لزوم برخورد با این گروه به ظاهر مسلمان پی می بریم . چیزی که بیش از همه، برخورد و شدت عمل با این گروه را مشکل می کند همان صورت مسلمانی است که از یک طرف برای مسلمانان ساده لوح و مؤمنان خوش باور شبهه افکنی می کند و از طرف دیگر دشمنان خارجی و کفار هستند، در صورتی که برخوردی با منافقان می شد، کفار تبلیغات می کردند که مسلمانان به خود نیز رحم نمی کنند و حتی یکدیگر را دفع می کنند . چهره منافقان امروز هم همان چهره است، برخورد با آنان لازم است و مطلبی که باید به آن دقت شود نحوه برخورد است . با هم آیات راهگشا در این زمینه را مرور کنیم .

دو نفر از مشرکان اظهار اسلام کردند و سپس جزء دارو دسته منافقان شدند، بعضی از مسلمانان با این دو نفر رفت و آمد داشتند و اظهار دوستی می کردند . آیه 57 سوره مائده نازل شد و به آنها اخطار کرد که از این عمل بپرهیزند . در جریان دیگری که در سوره نساء به آن اشاره شده است: عده ای از مردم مکه که ظاهرا مسلمان شده بودند ولی در واقع در صف منافقان قرار داشتند، حاضر به مهاجرت به مدینه نبودند . اما سرانجام مجبور شدند از مکه خارج شوند . مسلمانان از جریان آگاه شدند ولی درباره برخورد با این جمع در میان مسلمین اختلاف افتاد . عده ای معتقد بودند که باید این گروه را طرد کرد، زیرا در واقع پشتیبان دشمنان اسلامند ولی

بعضی از افراد ظاهربین و ساده لوح با این طرح مخالفت کردند و از اینکه با کسانی که گواهی به توحید و نبوت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) داده اند، برخورد کنند، اظهار شگفتی کردند . آیه نازل شد و دسته دوم را در برابر این اشتباه ملامت و سپس راهنمایی کرد: «چرا در مورد منافقان دو دسته شده اید و هر کدام طوری قضاوت می کنید . این عده از منافقان بخاطر اعمال زشت و ننگینی که انجام داده اند . خداوند توفیق و حمایت خود را از آنها برداشته و افکارشان را به کلی واژگون کرده . همانند کسی که به جای ایستادن به روی پا، با سر بایستد» . و بعد خطاب به افراد ساده دلی که که از این دسته از منافقان حمایت می نمودند . می فرماید: «آیا شما می خواهید کسانی را که خدا بر اثر اعمال زشتشان از هدایت محروم ساخته، هدایت کنید در حالی که هر کس را خداوند گمراه کند . راهی برای او نخواهی یافت .» (12)

و در آیه بعد، درباره منافقان می فرماید: «تاریکی درون آن ها به قدری است که نه تنها خودشان کافرند، بلکه «دوست می دارند که شما هم مانند آنان کافر شوید و مساوی یکدیگر گردید» . بنابراین منافقان از کافران عادی نیز بدترند، زیرا کفار معمولی دزد و غارتگر عقاید دیگران نیستند ولی منافقان فعالیتهای پی گیری برای تخریب عقاید دیگران دارند . در ادامه آیه خداوند به مسلمانان هشدار می دهد: «هرگز نباید شما مسلمانان، دوستانی از میان آنها انتخاب کنید، مگر این که (در کار خود تجدید نظر کنند و دست از نفاق بردارند و نشانه آن اینست که از مرکز کفر به مرکز اسلام) و در راه خدا مهاجرت نمایند . اما اگر آنها حاضر به مهاجرت نشدند، در این صورت می توانید هرجا بر آنها دست یافتید آنها را اسیر کنید و یا در صورت لزوم به قتل برسانید» و در پایان آیه بار دیگر تاکید می کند که «هیچ گاه دوست و یار و یاوری از میان آنها انتخاب نکنید .» (13)

آری برای نجات یک جامعه زنده که در مسیر یک انقلاب اصلاحی گام برمی دارد از چنگال دشمنان دوست نما و جاسوسان

خطرناک، راهی جز شدت عمل وجود ندارد، این شدت عمل در آیه 60 سوره احزاب نیز مورد تاکید قرار گرفته است «اگر منافقان و کسانی که در قلبشان بیماری است و نیز کسانی که در مدینه اخبار دروغ پخش می کنند، دست از کارشان برندارند ما تو را (پیامبر) بر ضد آنان می شورانیم (و با یک حمله عمومی تو را بر آنان مسلط می کنیم) . سپس جز مدت کوتاهی نمی توانند در کنار تو در این شهر بمانند» . و هنگامی که از شهر رانده شدند و از تحت حمایت حکومت اسلامی طرد شدند «از همه جا طرد می شوند و هرجا یافته شوند گرفته خواهند شد و به سختی به قتل خواهند رسید» .

دستورات خداوند به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد منافقین و همچنین نحوه برخورد پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) با آنان مراحل مختلفی دارد . در مراحل نخست خداوند از چهره آنها نقاب کنار می زند و سخنان دروغین آنها را ابطال می کند ولی در عین حال به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) خود دستور می دهد که «از مجازات آنها صرف نظر کن، آن ها را موعظه کن و اندرز ده و با بیانی رسا نتایج اعمال آن ها را به آنها گوشزد کن » . (فاعرض عنهم وعظهم و قل لهم فی انفسهم قولا بلیغا (14) ) و پیامبر ( صلی الله

علیه و آله و سلم) همواره با منافقان بخاطر اظهار اسلام تا آنجا که ممکن بود مدارا می کرد . زیرا مامور بود و جز موارد استثنایی آنها را مجازات نمی کرد: در آیه 81 سوره نساء نیز خداوند درباره منافقان به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) هشدار می دهد و می فرماید: «از آنها (منافقان) روی بگردان و از نقشه های آنها وحشت نکن و هیچ گاه آنها را تکیه گاه در برنامه خود قرار مده و تنها بر خدا توکل کن، خدایی که بهترین یار و مددکار و مدافع است » (فاعرض عنهم و توکل علی الله وکفی بالله وکیلا) . (15)

در مرحله بعد خداوند به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) دستور می دهد صریحا به این منافقان بگو: «دست از عذرهای واهی و دروغین بردارید . شما بعد از ایمان راه کفر پیش گرفتید . اگر ما گروهی از شما را ببخشیم گروه دیگری را بخاطر اینکه مجرم بودند، مجازات خواهیم کرد .» (16)

در واقع در این آیه خداوند با تهدید کردن گروهی از منافقان با شدت بیشتری با آنان برخورد می کند .

آیه 101 سوره توبه نیز بحث را متوجه اعمال منافقان کرده و ضمن هشدار به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) می فرماید: «در میان کسانی که در اطراف شهر

شما (مدینه) هستند، گروهی از منافقان وجود دارند . در خود مدینه و از اهل این شهر نیز گروهی هستند که نفاق را تا سرحد سرکشی و طغیان رسانده و سخت به آن پایبندند و در آن صاحب تجربه اند . تو آنها را نمی شناسی ولی ما می شناسیم . ما به زودی آنها را دوبار مجازات خواهیم کرد و پس از آن بسوی عذاب بزرگ دیگری فرستاده خواهند شد .»

این تفاوت در تعبیر که درباره منافقان «داخلی » و «خارجی » در آیه فوق دیده می شود گویا اشاره به این نکته است که منافقان داخلی در کار خود مسلطتر و طبعا خطرناک ترند و مسلمانان باید شدیدا مراقب آنها باشند، هرچند که منافقان خارجی را نیز نباید از نظر دور دارند .

خداوند در آیه اول سوره احزاب خطاب به پیامبر می فرماید: «ای پیامبر، تقوای الهی پیشه کن و از کافران و منافقان اطاعت نکن » (یا ایها النبی اتق الله ولا تطع الکافرین و المنافقین) در این آیه خداوند ضمن آنکه کافران و منافقان را در یک گروه قرار می دهد نسبت به طرحهای سازشکارانه کافران و منافقان به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) هشدار می دهد و در آیه 48 همین سوره می فرماید: «از کافران و منافقان اطاعت نکن و اعتنایی به آزارهای آنها مکن، بر

خدا توکل نما و همین بس که خدا حامی و مدافع تو است » (و لا تطع الکافرین و المنافقین ودع اذاهم و توکل علی الله و کفی بالله وکیلا) که این آیه به زخم زبانها و آزارهای منافقان اشاره دارد . خداوند به پیامبر هشدار می دهد که «منافقان دشمنان واقعی تو هستند، پس از آن ها برحذر باش » (هم العدو فاحذرهم) . (17)

در مرحله بعد پیامبر نسبت به منافقین دست به مبارزه منفی می زند: هنگامی که پیامبر از جنگ تبوک بازگشتند دستور دادند هیچ کس با گروهی از منافقان که تعدادشان بالغ بر 80 نفر بود و در میدان حاضر نشده بودند، مجالست نکند و سخن نگوید . آنها که خود را در فشار شدید اجتماعی دیدند، در مقام عذرخواهی برآمدند . آیه 94 سوره توبه نازل شد و وضع آنان را مشخص ساخت . «هنگامی که شما (از جنگ تبوک) به مدینه باز می گردید، منافقان به سراغ شما می آیند و عذرخواهی می کنند» در اینجا خداوند روی سخن را به پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) کرده و می فرماید: «به منافقان بگو: عذرخواهی نکنید، ما هرگز به سخنان شما ایمان نخواهیم آورد . چون خداوند ما را از اخبار شما آگاه ساخته » .

در آیه بعد خداوند بار دیگر به سوگندهای دروغ منافقان اشاره کرده، می فرماید: «آن ها برای فریب شما بزودی دست به دامن قسم می زنند و هنگامی که بسوی آن ها بازگشتید به خدا سوگند یاد می کنند که از آن ها صرفنظر کنید .» (18) ولی خداوند تاکید می کند که شما به هیچ وجه تحت تاثیر آنان قرار نگیرید، «از آن ها روی گردانید، چرا که آنها موجوداتی پلیدند و جایگاهشان دورخ است و همه اینها نتیجه اعمالی است که خودشان انجام داده اند» . در آیه بعد خداوند با اشاره به سوگندهای منافقان می فرماید: «با اصرار و سوگند از شما می خواهند که از آن ها خشنود شوید» جالب اینکه در این مورد خداوند نمی فرماید از آن ها راضی نشوید بلکه با تعبیری که بوی تهدید از آن می آید، می فرماید: «اگر شما هم از آن ها راضی شوید، خدا هرگز از جمعیت فاسقان راضی نخواهد شد» (فان ترضوا عنهم فان الله لایرضی عن القوم الفاسقین) (19)

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان