اوصاف سلبی مشاور
1 - مشاور از نظر اسلام نباید از انسانهای فاجر واحمق و درغگو باشد، و اساسا برای هیچ مسلمانی جایز نیست که با اینگونه انسانها، طرح دوستی و برادری بریزد و اجتناب و دوری از چنین انسانهائی لازم است و در نتیجه چنین کسانی نباید به عنوان مشاور امور انتخاب شوند.
امام صادق علیه السلام از امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل می کند که روزی بالای منبر خطاب به مردم فرمود:
«ینبغی للمسلم ان یجتنب مؤاخاة ثلاثة: الماجن الفاجر والاحمق والکذاب...» (1) شایسته است
بر مسلمانها که از برادری و دوستی با سه طائفه اجتناب ورزند: انسانهای فاجر و بدکار واحمق و دروغگو.
سپس علت دوری از این انسانها را اینگونه توضیح می دهد:
«اما شخص فاجر تنها فعل و عمل خود را نزد تو زینت می دهد و دوست دارد که شما نیز مثل او بدکار باشید و ابدا به امور دینی و دنیائی تو کمکی نمی کند، نزدیکی به چنین کسی ستم و موجب قساوت و نشست و برخاست تو با او و درنتیجه مشاوره با او باعث ننگ تو است و اما احمق در مقام مشورت تو را دلالت برخیر نمی کند و امیدی نیست که بدی و زشتی را از تو دور کند گرچه بخواهد به تو خیری برساند و چه بسا شخص احمق سعی می کند نفعی به تو برساند ولکن خیری به تو نمی رسد پس موت او بهتر از حیات او است و سکوت او بهتر از نطق و کلام او است و دوری او به تو بهتر از نزدیکی او به تو است اما شخص دروغگو زندگی با او و همراهی با او برای تو هرگز گوارا نمی شود زیرا او به هنگام نقل حدیثی به تو از دیگران دروغ می گوید». (2)
بدیهی است مشاوره با چنین کسانی با این ویژگیها هیچ گونه بار مثبتی بر جای نمی گذارد و هرگز نه تنها مشکلی از شخص مشورت کننده را برطرف نمی کند، بلکه باعث انتحراف بیشتر او می شود.
2 - مشاور نباید از جمله انسانهای دون مایه و فاقد فرهنگ صحیح باشد امام صادق علیه السلام به «عمار ساباطی » که از صحابه خاص آن حضرت بود، فرمود:
«ای عمار اگر دوست داری نعمت ها برای شما روی آورد و مروت و جوانمردی تو کامل و زندگی و معیشت تو استوار باشد با انسانهای دون مایه و بندگان زرخرید هرگز مشورت نکن ».
«فلا تستشیر العبید والسفلة فی امرک » سپس در توضیح علت آن چنین فرمود:« فانک ان ائتمنتهم خانوک وان حدثوک کذبوک و ان نکبت خذلوک و ان وعدوک بوعد لم یصدقوک ». (3)
یعنی: اگر تو به آنان اعتماد کنی به تو خیانت می کنند واگر از تو به دیگران حدیثی نقل کنند، از تو به دروغ جریانی را نقل می کنند و اگر از آنان دوری کنید تو را خوار و ذلیل می سازند واگر به تو وعده ای بدهند و درانجام وعده خود راست گو نیستند پس چنین افرادی قابل اعتماد واطمینان نیستند و طبعا چنین کسانی صلاحیت مشورت را نیز ندارند.
3 - شخص مشاور نباید خودخواه و خودرای و مستبد باشد و به نظر دیگران احترام قائل نباشد.
4 - مشاور متلون المزاج نباشد.
5 - مشاور لجوج نباشد.
6 - مشورت با او بی پایه نبوده و از روی تامل و تعقل باشد.
دلیل این چهار شرط اخیر در کلام امام صادق علیه السلام بیان شده است آنجا که می فرماید:
«تجنب ارتجال الکلام و لا تشیر علی مستبد برایه و لا علی وغد و لا علی متلون ولا علی لجوج...» (4) با کسی مشورت کن که کلامش ابتدائی و بدون مطالعه نباشد و مشارو مستبد به رای نبوده و کم عقل و متلون و لجوج نباشد.
پس استبداد به رای و تلون مزاج و لجاجت آفاتی است که باید از مشاورین عاقل و عالم و با تقوا به دور باشد.
امام صادق علیه السلام فرمود: «من صفة العالم ان لا ینصح معجبا برایه » (5) از صفات برجسته انسان عالم این است که نصیحت و اندرز خود را در مقام مشورت با حالت اعجاب به نفس اعمال نکند.
علی علیه السلام می فرماید: «لا رای لمن انفرد برایه » (6) کسی که در راییش منفرد باشد ارزشی نداشته دارای رشد نیست.
باز در جای دیگر می فرماید: «من شاور ذوی الالباب دل علی الرشاد» (7) کسی که با صاحبان عقل و خرد مشورت کند(کع غالبا مستبد به رای نیستند) راهنمائی بر طریق رشاد می شود.
از اینرو علی علیه السلام می فرماید: «رای الشیخ احب الی من حیلة الشاب » من رای و نظر مشاور جاافتاده و تجربه دیده در کشاکش روزگار را که همان انسان مسن باشد، بیشتر دوست دارم تا مشاور با انسان کم سن و سال.
باز علی علیه السلام در نهج البلاغه پاسخ این سؤال را که مشاور چرا نباید لجوج باشد؟ اینگونه می دهد که «اللجاجة تسلب الرای » لجاجت صفت و حالتی است در انسان که رای صائب و صحیح را از انسان سلب می نماید.
یعنی مشاور لجوج حالت روائی معتدل نداشته محکوم صفات انحرافی نفس خویش می باشد، چنین حالتی نمی گذارد انسان در مقام مشورت، رای مطابق عقل و خرد را صادر نماید پس علم مشاور و رای او حالت ارشاد واستحکام را نداشته و قابل اطمینان نیست و پیروی از او در مقام مشورت شایسته نیست.
از اینرو پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله علم همراه رشاد و رای همراه استحکام را در مشاور به عنوان یک نوع راهنمائی و تصدیق برادرانه به شمار آورده می فرماید:
«تصدقوا علی اخیکم لعلم یرشده و رای یسدده » علم برادر خود را در مقام مشورت تصدیق کن که در آن رشاد باشد و از روی رائی که در آن استحکام وجود داشته باشد. (8)
و لذا در اسلام یکی از موارد شاخص مروت و فتوت این است که مشاور با اینکه نسبت به مشورت کننده در دل خود احساس کینه و عداوت می کند اما در مقام مشورت ناصحانه با او برخورد نماید و آنچه که به نفع و سود مشورت کننده است بیان کند واو را اغفال ننماید و از او در مقام مشورت انتقام نگیرد.
علی علیه السلام می فرماید: «الفتوة اربعة التواضع مع الدولة والعفو مع القدرة و النصیحة مع العداوة والعطیة بلا منة ». (9) یعنی جوانمردی چهار نوع است: فروتنی حاکم به هنگام حکومت و عفو از شخصی به هنگام قدرت و نصیحت یعنی در مقام مشورت به هنگام عداوت و کینه و عطیه به نیازمندان بدون منت.
7 - مشاور نباید متصف به صفات ناپسند روحی و نفسی از قبیل ترسوئی و بخل و حرص باشد زیرا مشاور ترسو قطعا قدرت و شجاعت این را ندارد که مشورت کننده را از گرفتاری و مصائب و مشکلات برهاند بلکه راه خروج از آنها را بر مشورت کننده تنگ می سازد و مشاور بخیل نیز هرگز نمی تواند خلاصی مشورت کننده را ببیند و به آن راضی باشد و مشاور حریص نیز دائما مشورت کننده را به اموری که دارای زیان و ضرر بوده، تحریض می نماید و این نیز هر سه فت باعث رکود رشد فکری مشورت کننده و باعث گرفتاری بیشتر او می شوند.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله خطاب به علی علیه السلام چنین فرمود:
«یا علی لا یشاورن جبانا فانه یضیق علیک المخرج و لا تشاورن بخیلا فانه یقصر بک عن غایتک و لا تشاورن حریصا فانه یزین شرها» (10) .
ای علی با انسان ترسو هرگز مشاوره د رامور ننما زیرا او راه خروج از مصائب و گرفتاری را بر تو تنگ تر می سازد و نیز با انسان بخیل مشورت ننما زیرا او تو را از نیل به هدف و مقصود باز می دارد و نیز با انسان حریص مشورت نکن زیرا او به جای هدایت به سوی نیکیها شر و زشتی و بدی را به شمار زینت می دهد و تو را به سوی آن سوق می دهد.
حال از کجا بدانیم مشاور چنین صفاتی را دارد تا از مشورت با او خودداری نمائیم؟ پاسخ این است که اگر مشاور الت سوء ظن و گمان نسبت به دیگران داشته باشد، همه این صفات یا برخی از این صفات ممکن است در چنین کسی موجود باشد زیرا صفت جامع این سه صفت، صفت زشت و ناپسند سوء ظن و گمان بد نسبت به دیگران است.
جالب توجه کلام گهربار پیامبر در ذیل روایت بالا است که می فرماید:
«واعلم ان الجبن والبخل والحرص غریزة یجمعها سوء الظن » ای علی بدان که جامع صفت نفسانی ترسوئی و بخل و حرص همان سوء ظن و گمان بد نسبت به دیگران است.
قریب به مضمون روایت بالا فرمان مفصل علی علیه السلام به مالک اشتر نخغی فرماندار مصر است دراین فرمان که حاوی نکات دقیق حکومتی است چنین آمده است:
«ولا تدخلن فی مشورتک بخیلا یعدل بک عن الفصل و یعدک الفقر و لا جبانا یضعفک عن الامور و لا حریصا یزین لک الشره بالجور فان البخل و الجبن والحرص غرائز شتی یجمعها سوء الظن بالله » (11)
بخیل را در شورای مشورتی خود دخالت مده زیرا که ترا از احسان منصرف و از تهی دستی و فقر می ترساند و نیز با افراد ترسو مشورت نکن زیرا در کارها روحیه است را تضعیف می نماید و هم چنین حریص را به مشاورت مگیر که حرص را با ستم گری در نظرت زینت می دهد( همه آنچه درباره این افراد گقتیم) به خاطر این است که بخل و ترس و حرص غرائز و تمایلات متعددی هستند که جامع آنها سوء ظن به خدای بزرگ است.
علامت و نشانه مشورت صحیح
علامت و نشانه اینکه مشورت بین طرفین مشاور و مشورت کننده به طور کامل و صحیح انجام گرفته تنها این نیست که مشورت کننده از جلسه مشاوره او راضی و خندان بلند شود و دلش شاد و خرم گردد.
آری ممکن است مواردی این چنین باشد و در واقع نیز مصلحت مشورت کننده نیز در آن باشد ولکن این به طور غالبی نیست چه بسا ممکن است در جلسه مشاوره مطالب تلخ و غر قابل انتظاری مطرح گردد که برای مشورت کننده باعث ملال و تیرگی روح و قلب او باشد ولکن اقتضای عمل و مصلحت واقعی و شرعی و وجدانی نیز همین باشد در این صورت مشورت کننده آن را به نفع خود نمی داند و نمی تواند خود را به این نتیجه و ره آورد راضی کند ولکن نتیجه مطلوب عاقلانه و خداپسندانه جز این نمی تواند باشد.
پس نتیجه مشاوره یکنواخت نبوده می تواند مختلف باشد گاهی به نفع و سود ظاهری مشورت کننده باشد و او را به خنداند و او را شادمان سازد و گاهی به ضرر مشورت کننده بوده، او را ملول و غمناک ساخته او را بگریاند ولی در هر حال نتیجه هرچه باشد، این به صلاح و مصلحت واقعی مشورت کننده بوده، مورد رضای الهی می باشد.
امام باقرعلیه السلام خطاب به ابی عدیس فرمود:
«یا صالح اتبع من یبکیک و هولک ناصح ولا تتبع من نصحک و هو لک غاش و سترودن علی الله جمیعا فتعلمون » (12) ای صالح در مقام مشورت از مشاور (دارای شرائط مشورت) تبعیت کن درحالی که ناصح بوده و تو را می گریاند! و پیروی نکن از مشاوری که تو را می خنداند در حالی که حق را از تو پوشانده و واقعیت را به طور صراحت و دلسوزانه به تو نگفته است! به زودی هم شما و هم او هر دو جمیعا نزد خداوند برمی گردید و نتیجه کار خود را می دانید.
پس بالاترین دوستی یک فرد درباره فرد دیگری تا برسد به مشارور، این است که اگر عیوبی دارد دوستانه و مشفقانه با او در میان بگذارد و به او تذکر بدهد واو را راهنمائی کند این در حقیقت نتیجه عملی مشاوره می باشد.
امام صادق علیه السلام فرمود: «احب اخوانی الی من اهدی الی عیوبی ». یعنی با محبت ترین دوستان من کسانی هستند که عیوب مرا (در مقام مشورت) به من اهداء کنند.
راستی چه اهداء صادقانه و مفیدی است! گرچه برخی از انسانهای صاحب عیوب اهمیت این اهداء را به خوبی درک ننمایند و از این هدیه دوستانه و مشفقانه از اهداء کننده به خوبی قدردانی مناسب ننمایند! و در روایات واحادیث وارد است که به خوبی از ااین هدیه استقبال کنید و آن را با جان و دل بپذیرید«واقبلوا النصیحة ممن اهداها الیکم و اعقلوها علی انفسکم ». (13)
اگر مشورت کننده دردمند و گرفتار صلاح و مصلحت واقعی را درک و نصیحت ناصح مشفق مهربانی را به جان و دل بپذیرد چنین کسی مؤمن واقعی می باشد زیرا علامت ایمان واقعی را در ضمیر و باطن خویش دارد.
امام صادق علیه السلام به برخی از اصحاب خویش چنین فرمود: هیچ مؤمنی از سه خصلت و صفتی بی نیاز نیست: توفیق خداوند درباره او ، داشتن واعظی از درون خود برای راهنمائی او، قبول نصیحت از ناصح مشفق. (14)
چنانکه ملاحظه می کنید در این روایت قبول نصیحت از ناصح دلسوز را از علائم ایمان محسوب می دارد و در ورایت دیگری قبول نصیحت در مقام مشورت را به نحو دیگری تحلیل و توجیه می نماید و آن اینکه مشورت کننده با مشورت با صاحبان عقل و درایت به موارد خطا و عیوب و ایرادهای کار خویش پی می برد و این خود نتیجه خوب و نعمت بزرگ و از جمله توفیقات الهی برای انسانها است.
امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: «من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطا» کسی که به وجوه آراء دیگران روی بیاورد و آنها را پذیرا باشد، به موارد خطای فکری و عملی خویش پی می برد و آگاه می گردد. (15)
چون یک فرد می تواند تنها در محدوده فکر و عقل و درایت و علم خویش گام بردارد و لکن با مشورت با دیگران می تواند در محدوده وسیع عقل و درایت و کفایت و علم و آگاهی دیگران وارد شده به جستجو بپردازد و بهترین افکار و اعمال را در زمینه عمل و فکر خویش انتخاب نماید و در حقیقت مشورت زمینه انتخاب را گسترده تر و عمیق تر و وصول به حق و حقیقت و آگاهی را آسان تر می سازد.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله فرمود: «حزم و احتیاط این است که انسان با صاحب رای و عقلی در امور خود مشورت کند و امر او را اطاعت نماید».
و امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که تنها به رای خویش پای بند باشد دچار انواع لغزشها می گردد (16) ولذا در روایات واحادیث معتبر وارد است که با انسان مستبد به رای اصلا مشورت نشود واو صلاحیت مشاور بودن را در اسلام ندارد.
امام صادق علیه السلام فرمود: لا تشیر علی المستبد برایه » با انسانی که مستبد به رای باشد، مشورت نکن.
چنین کسی از دید پیشوایان اسلام در صورتی که خطائی در مشورت صورت گرفته باشد، مغبون نبوده معذور می باشد.
مرحوم شهید اول در «الدرة الباهرة » از امام موسی کاظم علیه السلام چنین نقل می کند:
«من استشار لم یعدم عندالصواب مادحا و عندالخطاء عاذرا» (17) کسی در کار خویش با صاحب نظر و عقل و درایتی مشورت کند این کار از دو حال خارج نیست اگر به صلاح و مصلحت بوده مورد ستایش دیگران قرار می گیرد و اگر خطائی درمشورت و نحوه آن انجام شده باشد و در کارش موفق نباشد، دارای عذر بوده، مورد نکوهش قرار نمی گیرد.
از اینرو یکی از آداب نیک که مراعات آن در مقام مشورت لازم است این که مشورت کننده از مشاور تقاضای موافقت با او در مقام مشورت ننماید و برای مشاور آزادی عمل صددرصد قائل باشد و کاری نکند که مشاور تحت تاثیر برخی از عواطف و احساسات واقع شده و تابع برخی از عملیات تحریک کننده انحرافی قرار بگیرد و نیز در مطالب مشاور قت بیشتری کند و مطلب را عوضی نشنود و کج نفهمد زیرا این امور موجب ملامت و سرزنش و ندامت و پشیمانی و درنتیجه یک نوع خیانت به خود محسوب می شود!.
مرحوم شهید اول در کتاب خود «الدرة الباهرة » به نقل از مرحوم نوری در مستدرک الوسائل، ج 2، ص 66 از امام صادق علیه السلام ضمن کلامی چنین نقل می کند:
«خف الله فی موافقة هو المستشیر فان التماس موافقته لوم و سوء الاستماع منه خیانة » از خدا بترس در مورد جلب موافقت مشاور با مشورت کننده در مقام مشورت زیرا تقاضای مشورت کننده از مشاور برای موافقت با او در رایش موجب ملامت و یا عوضی شنیدن مطلب مورد مشورت، خیانت در مشورت است.
پی نوشتها:
1 ) وافی، ج 3، ص 105ئ
2 ) وافی، ج 3، ص 105.
3 ) همان مدرک.
4 ) بحار، ج 75، ص 104. - شهید اول در درة الباهرة.
5 ) بحار، ج 75، ص 235.
6 ) بحار، ج 75، ص 104.
7 ) همان مدرک.
8 ) بحار، ج 75، ص 104 بنقل از شیخ طوسی. در الدرة الداعی.
9 ) ارشاد القلوب دیلمی، ص 241.
10 ) وافی، ج 3، ص 106.
11 ) نهج البلاغه، نامه شماره 53.
12 ) وسائل الشیعة، ج 2، ص 205.
13 ) نهج البلاغه، خطبه 120 ص 364 فیض الاسلام.
14 ) قال ابوعبدالله لا یستغنی المؤمن عن خصلة به و الحاجة الی ثلاثة خصال توفیق من الله عزوجل و واعظ من نفسه و قبول من ینصحه(وسائل الشیعة، ج 2، ص 207).
15 ) وسائل الشیعة، ج 2، ص 205.
16 ) وسائل الشیعة، ج 2، ص 205.
17 ) مستدرک الوسائل، ج 2، ص 616.