متدولوژی (3)
آسیب شناسی تمدن اسلامی
در بحث پیشین بر این نکته تاکید داشتیم که عاملی که توانسته، قافله
تمدن و معرفت بشری را پیش ببرد، روش تجربی و مشاهده بوده است . دقیقا حاکمیت این
متد علمی بوده است که جهان جدید را از دنیای قدیم جدا نکرده و سبب پیشرفت تمدن
امروزین شده است .
اینک در اینجا سخن در این است که آیا این روش تجربی، در میان
مسلمین هم مرسوم بود؟ و اگر مرسوم بود، چرا این روش در میان مسلمانان دوام نیافته
است که در نظر بسیاری از متفکران مسلمان عصر جدید، عامل انحطاط تمدن اسلامی شده
است؟! آنچه بسیار حائز اهمیت است، تاکید کتاب آسمانی اسلام و احادیث معصومان، بر
تاثیر و کارائی روش تجربی است و اگر عده ای از عالمان مسلمان، این روش را در مورد
علوم طبیعی زمان خود به کار برده اند (که به آنها اشاره خواهد شد) دسته ای از
دانشمندان مسلمان از این روش علمی حتی در قلمرو علوم انسانی نیز استفاده کرده و چه
آثار و نتایج با ارزش که از این تلاش به دست آمده است .
اینک به اجمال، به تاکید در مورد کارائی روش تجربی در علوم، در
منابع و مبانی تمدن اسلامی اشاره می شود .
در قرآن و حدیث
در قرآن و حدیث، در موارد متعددی، روی مشاهده و تجربه تاکید شده،
که نمونه هایی از آنها، در زیر ملاحظه می شود:
«قل سیروا فی الارض فانظروا کیف بدا الخلق » (1) .
«بگو در زمین گردش کنید و بنگرید که چگونه خدا آفریدگان را آفرید»
.
«افلم یسیروا فی الارض فتکون لهم قلوب یعقلون بها او اذان یسمعون
بها» (2) .
«آیا در زمین گردش نمی کنید تا صاحب دلهائی گردید خردور و صاحب
گوشهائی حق نپوش » .
امام علی علیه السلام فرمود:
1 . «العقل غریزة تزید بالعلم و التجارب » (3) .
«عقل استعدادی طبیعی است که با علم و تجربه افزایش پیدا می کند» .
2 . «العقل، عقلان: عقل الطبع و عقل التجربة و کلاهما یؤدی الی
المنفعة و الموثوق به صاحب العقل و الدین و من فاته العقل و المروة فراس ماله
المعصیة » (4) .
«عقل دو عقل است: عقل طبیعی، عقل تجربی و هر دو مایه سود است و
تنها کسی مورد اطمینان است که هم عقل داشته باشد و هم دین; و آنکه از عقل و
جوانمردی بی بهره باشد، بیشترین کارش گناه است » .
3 . «فی التجارب علم مستانف » (5) .
«از تجربه، دانش تازه به دست می آید» .
4 . «العقل، حفظ التجارب » (6) .
«عقل، به خاطر سپاری تجربه است » .
5 . «من لم یجرب الامور خدع » (7) .
«هرکس که امور را به تجربه نیازماید، فریب می خورد» .
6 . «من التوفیق حفظ التجربة » (8) .
«حفظ تجربه از موفقیت است » (9) .
دانشمندان مسلمان و روش تجربی
در تمدن اسلامی، مانند سایر تمدنهای کهن که پایه هریک مبنی بر
عقاید دینی خاصی بوده است، علوم جهان شناسی و طبیعی یا اصول کلی اسلام که از مبدء
وحی آسمانی سرچشمه گرفته است، انطباق کامل یافته و هر علمی به نوبه خود، حقایق کلی
را در مرتبه ای از مراتب وجود که بستگی به موضوع آن علم داشته، منعکس می ساخته است
. به این دلیل، تحقیق درباره علوم طبیعی در تاریخ اسلام، بدون توجه به مبانی کلی تفکر
اسلامی درباره جهان و چگونگی خلقت و تکوین آن مقدور نیست لذا «آفاق » و «انفس »
خود آیتی از آیات توحید الهی بود که دانشمندان مسلمان برای کشف چهره حق در مطالعه
طبیعت، در پیش گرفته بودند (10) .
از این جهت دانشمندان مسلمان در مطالعه طبیعت، روش مشاهده و تجربه
را اتخاذ کرده و به اسرار طبیعت آگاه شده و چه بسا به اکتشافاتی دست یافته اند که
از برخی از آنها یاد می شود:
1 . جابر بن حیان کوفی (90 - 160)
جابر بن حیان با همه شک و تردیدهائی که درباره وی کرده اند، و حتی
بسیاری از رساله های منسوب به وی را، از نوشته های اسماعیلیان شمرده اند; اما او
از نظر تاریخی شخصیتی واقعی، پدر علم شیمی بوده که از محضر حضرت صادق علیه السلام
استفاده کرده است (11) .
حدود صد جلد کتاب از «جابر» در دست است . نفوذ کتابهای او در تاریخ
شیمی اروپا آشکار است . او تجارب و آزمایش های بسیاری کرده و به نظریات و فرضیات
شیمی پرداخته است .
جابر در آثار خود راجع به تصفیه، تقطیر، تبخیر، ذوب، تبلور و غیره
مطالبی نوشته و طرز تهیه مواد شیمیائی را نیز بیان کرده است که از آن جمله (سولفور
دومرکور) و (اکسید ارسنیگ) می باشد .
این دانشمند می دانست چگونه زاجها، تیریلها، گوگرد، نشادر، و غیره
را می توان به دست آورد و خود او «اکسید جیوه » استون های سرب و فلزات دیگر تیزاب
سلطانی را تهیه کرده است . لابراتوار مخصوص او پس از دویست سال از مرگ وی در یکی
از نقاط کوفه به دست آمد (12) .
2 . رازی
دانشمند معروف، محمد زکریای رازی نیز از جمله دانشمندان مسلمان است
که روش تجربی را در مطالعه علوم به کار برده است . در جوانی به کیمیاگری اشتغال
داشت بعدا تغییر رشته داده، و به طبابت روی آورده است . معروفترین کتاب رازی در
مورد «آبله و سرخک » است . یکی از بزرگترین کتابهای او کتاب «الحاوی » است و آن
کتاب جامعی است که حاوی طب یونانی و عرب می باشد . این مرد تمام عمر خود را صرف
خواندن کتاب و آزمایش های طبی کرد و در آخرین سال های عمر اطلاعات خود را به صورت
کتابی در آورد .
3 . ابن سینا
ابن سینا، با اینکه فیلسوفی تمام عیار است و می توان گفت تفصیل
عینی فلسفه ارسطو می باشد، ولی با وجود این به روش تجربی عنایت داشته و بارها آن
را در کتاب های خود یادآوری کرده است .
وی در فصلی از کتاب «شفاء» درباره «هاله » ماه و «قوس قزح »
پیرامون تجربه خود، چنین می گوید: «و قد تواترت منی هذه التجربة بعد ذلک مرارا» (13)
«این مطلب را کرارا تجربه کرده ام » .
بو علی، رساله هائی در خصوص تشکیل کوه ها، سنگها و مواد معدنی
نوشته و تاثیر زلزله، باد و آب، اختلاف درجه حرارت و غیره را شرح داده است
(14) .
او در فن پنجم کتاب «شفاء» درباره سنگهای آسمانی که گاهی به زمین
می افتند مطالبی نقل می کند و یادآور می شود:
در منطقه «خوارزم » قطعه ای از این سنگها را ذوب کردم . پیوسته از
آن دود رنگارنگ مایل به سبزی بلند می شد تا آنجا که خاکستری از آن باقی ماند (15)
.
4 . حسن بن هیثم
ابن هیثم بصری (متوفای 430) ریاضیدان و فیزیکدان برجسته جهان اسلام
است . وی از طرف خلیفه عباسی ماموریت یافت که برای منظم کردن طغیان رود نیل
چاره ای بجوید . ولی او در این باره توفیقی نیافت و مورد بی مهری مقام خلافت قرار
گرفت . مهمترین کتاب او در بحث «نور» است که نسخه اصلی آن به زبان عربی مفقود، ولی
ترجمه لاتین آن محفوظ است .
وی فرضیه اقلیدس را در خصوص چشم رد کرد و در کتاب خود راجع به
«رنگها» انتشار و انکسار نور و آزمایشهای لازم برای تعیین زاویه انکسار و انعکاس
نور، مطالب مهمی نوشته است .
مسائل دیگر او مربوط به «قوس قزح » و «هاله » و آئینه های کروی و
شلغمی است . پسر هیثم بر پایه محاسبات دقیق خود، آئینه هائی فلزی ساخت و اغلب
آزمایشهای خود را در ده سال عمر خود انجام داد .
این دانشمند هنگامی که خورشید می گرفت، تصویر آن را توسط سوراخ
بسیار کوچکی بررسی و به روی پرده ای می انداخت . او اولین شخصی بود که به این قسم
تصویر، پی برد (16) .
اینها نمونه هائی از دانشمندان مسلمان بودند که در زمینه علوم
طبیعی به روش تجربی مطالعه می کردند . اما به کارگیری این روش تجربی تنها انحصار
به علوم طبیعی نداشت، بلکه دانشمندان مسلمان حتی در زمینه علوم انسانی، از راه
تجربه و مشاهده استفاده می کردند و از هرگونه حدس و گمان و تخمین در آن مورد
اجتناب می کردند .
در قلمرو علوم انسانی
در زمینه مردم شناسی و شناخت فرهنگ و آداب و رسوم ملتها که امروزه
به نام انسان شناسی
Anthropology معروف است و درباره طرز زندگی، آداب و رسوم، فرهنگ و فولکلور، از
شادیها و غمها، طرز لباس، جشن ها، مراسم سوگواری گزارش می دهد و نحوه ظاهری زندگی
انسان را مورد مطاله قرار می دهد، دانشمندانی به مانند ابن فضلان در سفرنامه خود
«تحفة النظار» قزوینی در «آثار البلاد» و مستوفی در «نزهة القلوب » از آداب و رسوم
ملل باستانی روسیه، ترکمنستان، بلغارستان و دیگر مردمان حوزه قفقاز معلوماتی گزارش
می دهد که امروزه از نظر فرهنگ شناسی و مردم شناسی حائز اهمیت است .
امتیاز سفرنامه ابن فضلان از آن بابت است که خود بالمشاهدة و
العیان، زندگی و فرهنگ مردم آن سامان را دیده است (17) .
مسعودی; جهانگردی دانشمند
در زمینه جغرافیای انسانی، فرهنگ و آداب و رسوم ملل، دانشمند معروف
قرن چهارم علی بن الحسین المسعودی (متوفای 346) ، معلومات ارزنده ای در کتاب خود
«مروج الذهب و معادن الجوهر» ارائه می کند .
ارزش علمی کتاب مسعودی از آن جهت می باشد که خود با روش تجربی،
مناطق زمینی، جغرافیایی را مشاهده کرده و از نزدیک با آداب و رسوم و حتی ادیان و
مذاهب ملل آشنا شده است . او در مقدمه کتابش می نویسد:
«علی انا نعتذر من تقصیر ان کان و نتنصل من اغفال ان عرض لما قد
شاب خواطرنا و غمر قلوبنا من تفاذف الاسفار و قطع القفار تارة علی متن البحر و
تارة علی ظهر البر، مستعلمین بدائع الامم بالمشاهدة، عارفین خواص الاقالیم
بالمعاینة کقطعنا بلاد السند و الزنج و الصین، و تقحمنا الشرق و الغرب فتارة باقصی
خراسان و تارة بوسائط ارمنیة و آذربیجان و الران و بیلقان و طورا باالعراق و طورا
بالشام فسیری فی الآفاق سری الشمس فی الاشراق » (18) .
«و ما، از تقصیری که احیانا واقع شده عذر می خواهیم و از غفلتی که
رخ داده برائت می جوئیم، زیرا خاطر ما، احیانا مشوب گشته و دلهایمان از تراکم
سفرها، غبار گرفته و از پیمودن صحراها خسته شده، گاهی روی دریا و زمانی در پهنه
دشتها . در این سفرها، از نوآوریها و بدائع ملتها با مشاهده تجربه ها، آگاهی به
دست می آوریم و با خواص و ویژگی های هریک از اقالیم و کشورها بالعیان آشنا می شدیم
. مثلا زمانی به بلاد سند، زنگبار و چین سفرکردیم و شرق و غرب را زیر پا گذاشتیم .
گاهی در دورترین نقطه خراسان بودیم . و زمانی از اعماق ارمنستان، آذربایجان ،
اران، بیلقان (شمال قفقاز) سر در می آوردیم . زمانی در عراق بودیم و زمانی در شام
. مانند سیر خورشید، هر لحظه ای در افقی به سر می بردیم » .
در قلمرو ادیان و مذاهب
آشنائی با عقاید و آرای دینی یک قوم که احیانا به نام «مطالعه
تطبیقی ادیان » نامیده می شود، حوصله، علاقه، آشنائی با زبان و فرهنگ آن قوم به
علاوه داشتن حس «تجربه دینی » را لازم دارد . تنها کافی نیست که داوری درباره مذهب
و اعتقادات یک قوم با استناد به منابع دست دوم، و احیانا از مخالفان آنها صورت
بگیرد، بلکه ضرورت دارد که با بیطرفی به مطالعه عمیق مذهب یک قوم پرداخت تا بتوان
با عمق فرهنگ و عقاید آنها آشنا شد .
اگر امروزه این رشته در دانشگاه های دنیا مطرح است، می توان
بنیانگذار آن را در جهان اسلام، ابوریحان بیرونی (متولد 362ه) تلقی کرد .
ابوریحان در لشگرکشی محمود غزنوی به هندوستان به علت آگاهی او از
علم نجوم، توانست با فرهنگ هندیان آشنا شود، دو زبان سانسکریت را یاد گرفت و با
دانشمندان هندی الفت جست تا آنجا که توانست با فلسفه هندی آشنا شود و با دین
برهمائی، از نزدیک به مطالعه پردازد: او می گوید:
از این سبب، گفتار گوینده که «شنیدن کی بود مانند دیدن » مطلبی
درست و سخنی راست می باشد . چون استاد (ابوالعباس ایرانشهری) کتب ملل و نحل را بار
دیگر از نظر گذراند و دید که این دفاتر همانطور است که من گفتم . مرا تحریض کرد تا
معلوماتی را که درباره هندیان دارم، به روی کاغذ آورم تا برای کسی که می خواهد به
نقض عقاید آنان بپردازد، کمک کند و برای کسی که می خواهد با آنان معاشرت کند،
ذخیره باشد . و من امر استاد را اطاعت کردم، بی آنکه افترائی به هندیان ببندم و یا
از نقل عقاید آنان هرچند که خلاف حق باشد و شنیدنش سبب رنجش شود، سرباز زنم، زیرا
این آراء و عقاید مردمی است که به گفته خویش از دیگران خبیرتر و بصیرترند (19)
.
جامعه شناسی و تاریخ
ابن خلدون، مؤلف و مبتکر رشته علم عمران و جامعه شناسی است که با
روش مشاهده و تجربه به تحریر موضوع ابتکاری خود دست یازیده و پایه و زمینه رشته
عمران (جامعه شناسی) را بر مبنای تجربه و مشاهده پی ریزی کرده است .
ابن خلدون به مانند غزالی سخت از فلسفه و منطق انتقاد می کند .
انگار که او طابق النعل بالنعل جای پای غزالی را گرفته است . اما این دو متفکر در
ارزیابی فلسفه و منطق از دو موضع مختلف به مساله نگاه می کند (20) .
غزالی بیشتر مساله را به الهیات و معاد و روحانیت می برد و از حصول
علم تعینی از راه فلسفه، در این مقوله ها مایوس می شود و به تصوف پناهنده می شود .
اما ابن خلدون فلسفه را بیشتر از نظر معرفت شناسی مورد نقد قرار می دهد .
او در فصلی که درباره «فلسفه و کلام » آورده است، به ابطال فلسفه
می پردازد او می گوید: تجربه و بحث و بررسی از حقایق جزئی و استقرائی حوادث شخصی و
جزئی و مباشرت به مطالعه جهان از راه حواس و عقل، پایه و اساس هر علمی است که
می توان از آن راه به حقایق اشیاء رسید .
اما در دیگر مباحث از مسائل متافیزیکی مجرد، متنی بر منطق صوری،
هیچ وقت علم حقیقی به دست نمی آید . زیرا منطق بر طریق «تجرید» که دور از واقعیات
محسوس عینی است، استوار است و آن نمی تواند آدمی را به واقعیات برساند زیرا واقعیت
این امور عینی و محسوس تنها از طریق مشاهده و تجربه حاصل آید ... لذا ضرورت دارد
که تجربه حسی را به کار گیریم و از غوطه وری در تجرید و انتزاع به دور مانیم .
ابن خلدون اذعان دارد که نتایجی که از فلسفه به دست می آید . نتایج
ظنی و تخمینی است و نه یقینی . زیرا در فلسفه مطابقت با واقع چندان اعتبار ندارد .
بلکه نتایج از راه قیاس و برهان به دست می آید . از این جهت حس و تجربه و مشاهده
عینی تنها معیاری است که می توان معارف و معلومات خود را با آن محک بزنیم . (مقدمه
ابن خلدون، ص 547) .
از این جهت او خود در مطالعه اجتماع، عمران، مسائل را از راه
مطالعه عوامل واقعی و تجربی به مانند جغرافیا و تاثیر عصبیت «همبستگی قوی » مطالعه
کرد و تئوری خود را درباره جامعه های شمال آفریقا و جهان اسلام در مورد اقوام عرب
و بربر، ابراز داشت . او این نظریه خود را از راه زندگی در میان قبایل و ملاحظه
سقوط و شکست دولتهای شمال آفریقا به دست آورده بود . او واقعیات تاریخی را به طور
ملموس مورد ملاحظه قرار داد و جامعه را با آن سنجید .
ما قضاوت و داوری خود را در انتقاد غزالی و ابن خلدون درباره فلسفه
به وقت دیگری موکول می نمائیم .
پی نوشت:
1) عنکبوت، 18 .
2) حج، 46 .
3) غررالحکم، ص 40 .
4) بحارالانوار، ج 78، ص 6 .
5) کافی، ج 8، ص 22 .
6) نهج البلاغه، 93، ج 2، ص 54 .
7) ارشاد، ص 142 .
8) نهج البلاغه، 1182 .
9) همه این احادیث از کتاب ارزشمند «الحیاة » ،
تالیف استاد محمد رضا حکیمی نقل شد . (ج 1، ص 181 و 182) .
10) دکتر سید حسین نصر، نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت، ص 11،
انتشارات خوارزمی، تهران، چ سوم، 1359 .
11) همان، پاورقی ص 31 و 32 .
12) میراث اسلام، نگارش سیزده تن از شرق شناسان، ص 114 .
13) ابو علی سینا، شفاء، طبیعیات، ص 266، به نقل از «شناخت در
فلسفه اسلامی » ، استاد جعفر سبحانی، ص 163 .
14) شفاء، ص 414 .
15) شفاء، طبیعیات، ص 249 - 250 .
16) میراث اسلام، ص 120 .
17) مقدمه مصطفی طباطبائی بر سفرنامه ابن فضلان، ص 11، نشر زوار،
تهران، 1360 .
18) علی بن الحسین، مسعودی، مروج الذهب، ج 1، ص 19 - 18،
دارالاندلس، بیروت، 1965م .
19) ابوریحان بیرونی، فلسفه هند قدیم، ص 16، ترجمه اکبر داناسرشت،
امیر کبیر، تهران، ج 3، 1363 .
20) نقد غزالی و ابن خلدون از فلسفه چندان عمیق نیست: زیرا راه خود
غزالی فلسفه را با فلسفه نقد می کند . و اما ابن خلدون به مانند غزالی در مسائل
الهیات است که هرگز فیلسوفانی به مانند ابن سینا دیگر غور و تبحر کامل در آن زمینه
را ادعا نکرده اند (مساله معاد جسمانی) بلکه سخن در نقد روش قیاسی است و نه چیز
دیگر .