اشاره
در ادامه سلسله مباحث اخلاقی استاد مصباح یزدی، در این شماره نیز شرح بخش دیگری از وصایای امام جعفر صادق علیه السلام خطاب به عبداللّه بن جندب را به محضر اهل معرفت تقدیم می داریم: «والواجب علی من وهب اللّه له الهدی و اکرمه بالایمان والهمه رشده و رکّب فیه عقلاً یتعرف به نعمه و آتاه علما و حکما یدبّر به امر دینه و دنیاه ان یوجب علی نفسه ان یشکر الله و لا یکفره و ان یذکراللّه و لا ینساه و ان یطیع الله و لا یعصیه.»(1)
تفکر پیرامون نعمت های الهی
انسان بیش تر اوقات به ارزش و اهمیت بسیاری از فضایل اخلاقی واقف است، اما برای رسیدن به آن ها انگیزه و همت لازم را ندارد. به بیان دیگر، انسان می خواهد به مواعظ اخلاقی انبیا و اولیای الهی علیهم السلام عمل کند، اما چون از انگیزه و همت قوی در این زمینه برخوردار نیست، امور مربوط به زندگی دنیا را بر آن ها مقدم می دارد. این جاست که این سؤال مطرح می شود که چگونه می توان به مقامات عالیه نایل شد و نسبت به این مهم تصمیمی جدّی اتخاذ نمود؟ برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید بدانیم که هر تصمیمی نیاز به زمینه ها و مقدماتی دارد؛ یعنی یک سلسله شناخت هایی که انسان باید آن ها را مدنظر قرار دهد تا زمینه ساز ایجاد اراده و تصمیم قوی در او باشد. یکی از مسائلی که انسان باید نسبت به آن شناخت داشته باشد، تفکر درباره نعمت های خداست؛ یعنی این که بداند خداوند چه نعمت های فراوانی به او عطا کرده است. برخورداری از ایمان و مذهب صحیح، از جمله نعمت هایی است که خدا به ما ارزانی داشته است. نعمت های خداوند محدود به دوران حیات ما نیست بلکه دوران پیش از تولد ما را نیز شامل می شود. مثلاً، اگر زندگی پدر و مادر ما براساس مسائل معقول و مشروع نبود، قطعا ما این گونه نمی شدیم و چه بسا از نظر عقلی و جسمی نیز در سلامت کامل نبودیم.
علاوه بر دو نوع نعمت پیش و پس از آفرینش انسان، خداوند وعده نعمت های دیگری را هم داده است که در آخرت به ما عطا خواهد فرمود. این نعمت ها قابل وصف و احصا نیستند و ما نمی توانیم به درستی عظمت و ارزش آن ها را درک کنیم. شرط رسیدن به آن نعمت ها، عمل به تکالیفی است که خداوند برای ما در دنیا مقرر فرموده است. البته، خداوند انجام تکالیف سخت و طاقت فرسا را شرط رسیدن به نعمت های ابدی قرار نداده است: «یُریداللّه بِکمُ الیُسر وَ لا یرید بِکمُ العُسر» (بقره: 185)؛ خداوند برای شما حکم را آسان خواسته و تکلیف را مشکل نگرفته است. سهل و آسان قراردادن تکالیف نیز خود نعمتی بزرگ برای ماست؛ زیرا اگر بنا بود برای رسیدن به نعمت های اخروی تکالیف شاقّ و طاقت فرسایی انجام دهیم، چه بسا از عهده آن ها برنمی آمدیم و از آن نعمت ها محروم می شدیم. حتی در مورد انجام همین تکالیف آسان هم خداوند فرموده اگر از من کمک بخواهید شما را یاری خواهم کرد.
وظیفه انسان در قبال نعمت های الهی
وظیفه ما در قبال نعمت های خدادادی چیست؟ انسان هایی که از فطرت پاک برخوردارند، حتی خدمت بسیار کوچک دیگران را هرگز فراموش نمی کنند و همیشه خود را شرمنده آنان می دانند.
حالْ فطرت انسان چگونه قبول می کند که در برابر نعمت های بی شمار خداوندی در مقام شکر و حق شناسی برنیاید؟ اگر انسان همواره به نعمت هایی که خداوند به او عطا کرده است توجه داشته باشد، هیچ گاه از یاد خدا غافل نمی شود. انسان اگر بداند که حتی انجام همین تکالیف آسان نیز برای به کمال رسیدن و سعادت ابدی اوست، همواره شکرگزار و مطیع اوامر و دستورات الهی خواهد بود. هر قدر انسان نسبت به این مسائل بیش تر بیندیشد، انگیزه بیش تری برای عمل به دستورات اخلاقی پیدا می کند.
بیاناتی که حضرت امام جعفر صادق علیه السلام خطاب به عبداللّه بن جندب می فرمایند، ناظر به همین مسائل است. آن حضرت در این فراز از سخنان خود به این مطلب اشاره می فرمایند که کسی که خداوند دین حق را به او شناسانده و او را هدایت کرده و به رشد رسانیده و عقلی به او داده که بتواند به وسیله آن نعمت های خدا را بشناسد و او را از علم و حکمت بهره مند ساخته تا بتواند کارهایش را با تدبیر انجام دهد، باید شکرگزار خدا باشد و درباره نعمت های خدا بیندیشد و کفران نعمت ننماید و همواره روح اطاعت از خدا و ترک گناه و معصیت در او وجود داشته باشد: «والواجب علی من وهب اللّه له الهدی و اکرمه بالایمان و الهمه رشده و رکّب فیه عقلاً یتعرف به نعمه و آتاه علما و حکما یدبّر به امر دینه و دنیاه ان یوجب علی نفسه ان یشکراللّه و لا یکفره و ان یذکراللّه و لا ینساه و ان یطیع اللّه و لا یعصیه.»
امام صادق علیه السلام در این بیان، به مجموعه ای از فضایل اخلاقی اشاره می کنند که برای نیل به کمالات انسانی جنبه کلیدی دارند؛ یعنی با انجام دادن آن ها، انسان به فضایل اخلاقی دیگر نیز دست می یابد. گام اول در این مسیر، تقویت روحیه شکرگزاری و حق شناسی است؛ کسی که نسبت به خدمت کوچک انسان های عادی حق شناسی می کند، چگونه حاضر است از کنار نعمت های بی نهایت الهی بی تفاوت بگذرد!؟ گام بعدی این است که انسان همیشه و در همه حال یاد خدا باشد. خُلق سوم از اخلاق کلیدی این است که انسان نسبت به ولی نعمت خود فرمانبردار و مطیع بوده، مرتکب عصیان و گناه نشود.
حضرت در ادامه به بیان چگونگی متخلّق شدن انسان به این سه خُلق کلیدی می پردازند و می فرمایند: «للقدیم الذی تفرّد له بحسن النظر و للحدیث الذی انعم علیه بعد اذ انشأه مخلوقا و للجزیل الذی وعده والفضل الذی لم یکلفه من طاعته فوق طاعته و ما یعجز عن القیام به و ضمن له العون علی تیسیر ما حمله من ذلک و ندبه الی الاستعانه علی قلیل ما کلفه و هو معرض عما امره و عاجز [زجر] عنه قد لبس ثواب الاستهانه فیما بینه و بین ربه متقلدا لهواه ماضیا فی شهواته مؤثرا لدنیاه علی آخرته و هو فی ذلک یتمنی جنان الفرودس.»(2) مضمون سخنان حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در این حدیث شریف این است که انسان باید درباره نعمت هایی که خداوند به او عطا کرده است بیندیشد. نعمت های خداوند سه دسته اند: یک دسته، نعمت هایی است که مربوط به پیش از تولد انسان می شود. دسته دوم، نعمت هایی است که خداوند در این دنیا به بندگان خود مرحمت می کند و دسته سوم، نعمت هایی است که خداوند وعده آن ها را در روز قیامت داده است. شرط رسیدن به نعمت های اخروی، اطاعت از دستورات الهی است. البته این تکالیف، فوق طاقت و توان انسان نیست؛ تکالیفی که دین اسلام بر عهده مسلمانان گذاشته، دستورات و اعمال ساده ای است که همه می توانند آن ها را انجام دهند، علاوه بر این که در صورت پیش آمدن عسر و حرج، همان تکلیف آسان نیز از گردن انسان ساقط می شود: «و ما جعل علیکم فی الدین من حرج» (حج: 78)
خداوند حتی در انجام دادن همین تکالیف آسان نیز انسان را تنها نگذاشته و ضمانت فرموده که در صورت کمک خواستن انسان، او را یاری رساند. اما انسان با این که غرق در نعمت های الهی است ناسپاسی می کند: «ان الانسان لظلوم کفار.» (ابراهیم: 34) انسان از امر و نهی های الهی غافل است و آنچه را که مربوط به ارتباط او با خداست سبک می شمارد و آن قدر تابع هوا و هوس و نفس خود است که از نعمت های خداوند و تکالیفی که بر عهده او گذاشته شده غافل است؛ او می خواهد که به کمالات عالیه و مقام قرب الهی برسد، اما حاضر نیست به شرایط آن تن دهد؛ می خواهد نعمت های اخروی را آسان و رایگان به دست بیاورد.
ادامه دارد...
··· پی نوشت ها
1و2. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 284 و 285، روایت 1، باب 24