اشاره
در جلسات گذشته، این بحث مطرح شد که حرکت تکاملی انسان در گرو ادراک آگاهانه نسبت به مبدأ و معاد و توجه به وظایفی است که انسان در بین این دو نقطه باید عهده دار شود تا بتواند به سعادت ابدی نایل گردد. ولی هم عوامل طبیعی باعث می شوند که انسان از این توجه غافل شود و هم عوامل غیرطبیعی، عوامل اجتماعی و یا حتی عوامل نامحسوس و نامرئی. و ریشه همه انحرافات و لغزش ها و سقوط ها هم همان «غفلت» است.
عوامل ایجادکننده غفلت از خدا
در یک کلمه، تمام تعالیم دینی و وظایفی که خدای متعال برای انسان تعیین فرموده است، همه به نحوی غفلت زدا هستند و باعث می شوند که انسان از عواملی که موجب غفلت می شود رها گردد تا بتواند در مسیر صحیح قرار بگیرد. برای تبیین این بحث، از دو روش می توان استفاده کرد؛ یکی این که با فکر و تعقّل وارد شویم و ببینیم چطور می شود که آدم غافل می شود و چطور می شود که توجه پیدا می کند. صرف نظر از آنچه در کتاب و سنّت اهل بیت پیامبر علیهم السلام در این باره وارد شده، تا حدی با فکر و عقل خودمان هم می توانیم جواب این سؤال را به دست بیاوریم. خداوند عقل را به آدمی زاد داده است تا از آن استفاده کند. یکی از بهترین موارد استفاده اش هم همین جاست.
قبلاً اشاره کرده ایم که معمولاً انسان غفلت مطلق ندارد؛ این جور نیست که آدم از همه چیز غافل باشد، بلکه این همه مذمّتی که از غفلت شده، از غفلت نسبت به چیزهایی است که باید به آن ها توجه داشته باشد. در واقع، آنچه موجب می شود که انسان غفلت کند از آنچه باید بدان توجه داشته باشد، توجه به چیزهای دیگری است. شما در تجربه های عادی و روزمره خودتان هم می توانید این تجربه را داشته باشید: تا وقتی به گوینده ای توجه می کنید، از خیلی چیزهای دیگر غافلید، حتی غافلید از این که پهلوی چه کسی نشسته اید، یا در کجا هستید؛ چون توجهتان معطوف به یک نقطه است. بر عکس، اگر عاملی باعث شد که توجه شما معطوف به چیز دیگری بشود؛ مثلاً یک مسأله خانوادگی، مشکل شخصی، وضع اقتصادی یا اجتماعی، هرچند در این جا نشسته باشید، ولی اصلاً متوجه اطراف خود یا مدت زمانی که می گذرد نمی شوید. این معنایش آن است که انسان در هر زمانی می تواند به مسائل مختلفی توجه پیدا کند. اگر توجهش به چیزی متمرکز شود، از چیزهای دیگر غافل می گردد. البته این که انسان در آنِ واحد می تواند به چند چیز توجه داشته باشد، مسأله ای است که روان شناسان درباره اش بحث کرده اند و چیزهایی هم گفته اند که از بحث ما خارج است. در مجموع، اگر توجه انسان در یک چیزی متمرکز شود از چیزهای دیگر غافل می گردد.
حال، اول باید بدانیم که به چه چیزهایی باید توجه کنیم؛ از چه چیزهایی نباید غافل شویم. در این باره قبلاً بحث کردیم: «رَحم اللهَ امرءً عَلِم مِن اینَ و فی اینَ و الی این.» باید به آغاز و انجام و مسیر راهی که باید طی کنیم تا به سعادت برسیم توجه داشته باشیم؛ یعنی به خدا و قیامت و به وظایفی که در مقابل خدا داریم. به هر چیز دیگری توجه کنیم و در آن متمرکز بشویم، ما را از این ها غافل می کند. چگونه انسان می تواند به چیزی توجه پیدا کند و در آن متمرکز شود؟ یک سلسله عوامل طبیعی اقتضای این کار را دارند؛ همان عواملی که مقتضای غرایز حیوانی ما هستند: گرسنگی، تشنگی و نیازهای زندگی، چه آن ها که مستقیما مورد رغبت و توجه انسان قرار می گیرند و چه آن ها که غیرمستقیم مورد توجه قرار می گیرند؛ مثلاً، برای این که ما غذایی تهیه کنیم، باید پول داشته باشیم و برای تهیه پول، باید کار کنیم. توجه به این مسائل موجب می شود که انسان از خیلی چیزها غافل بماند. این ها یک سلسله عوامل طبیعی هستند که با برخی انگیزه های درونی و عوامل روان تنی مشترکند؛ گرسنه شدن، تحریک احساسات و غرایز به ضمیمه عوامل خارجی و شرایط محیط آدم از این جمله هستند. گاهی انسان چیزهایی را می بیند یا می شنود که توجه او را به خود جلب می کند. وقتی توجهش به سوی آن ها متمرکز شد، از چیزهای دیگر غافل می ماند. بعضی از این چیزها آن چنان انسان را در خود متمرکز می کنند که از آن هدف اصلی باز می دارند، به طوری که بازگشتش به آن هدف و رها شدنش از این عوامل مشکل است. خدا این چیزها را برای ما حرام کرده است. نمونه بارزش مسکرات العیاذ بالله باعث این می شوند که انسان عقلش زایل گردد و دیگر نتواند به مبدأ و معاد توجه پیدا کند. یا مثلاً لهو و غنای حرام، موسیقی های مبتذل و چیزهای از این قبیل: «و مِنَ الناسِ من یشتری لهوَ الحدیثِ لیُضلَّ عَن سبیلِ اللّهِ بغیرِ علمٍ.» (لقمان: 6) گاهی انسان آن چنان توجهش به بعضی چیزها معطوف می شود که همه چیز را فراموش می کند، تحریم این چیزها به خاطر همین بوده است که ما مبتلا به غفلت هایی نشویم که خروج از آن ها مشکل یا بعید است. اما بعضی چیزهای دیگر در این حد نیستند.
عوامل ایجادکننده توجه به خدا
ممکن است انسان به غفلت هایی مبتلا بشود، ولی اگر حواسش جمع باشد؛ از قبل خودش را آماده کرده باشد، نه تنها در دام نمی افتد، بلکه ممکن است از همان شرایط هم استفاده مطلوب بکند. چیزهایی که حرام نیستند، اما می توانند موجب غفلت انسان بشوند مانند آجیل. این ها حرام نیستند، اما اگر انسان دنبال این باشد که غذای لذیذی بخورد، آجیلی بخورد، بگوید، بخندد، به سرگرمی مشغول بشود، این ها زمینه ای فراهم می کنند که اگر مدتی بگذرد، چه بسا انسان نمازش را هم فراموش کند. حرف های لغو از جمله اشتغالاتی است که به حد حرمت نمی رسد، اما زمینه را فراهم می کند که انسان بلغزد. بنابراین، این ها حرام نیستند، ولی اگر انسان از قبل خودش را آماده نکرده باشد، به دام غفلت می افتد، اگر خود را آماده کرده باشد، می تواند به نفع خودش از آن ها استفاده کند.
یکی از مواردی که انسان می تواند از نعمتی به نفع خودش استفاده کند این است که وقتی با نعمتی مواجه می شود اول توجه کند که عجب نعمت خوبی خدا به او داده! الحمدلله التذاذی است، التذاذ قبیحی هم نیست، اما می تواند انسان را غافل کند. اگر با نام خدا و با توجه به او شروع کند، خدا را حمد کند که این نعمت را برای او مهیّا نموده، این نعمت موجب غفلت او نمی شود؛ نه تنها موجب غفلت نمی شود، بلکه ممکن است موجب توجه و تقرّبش هم بشود؛ گاهی ممکن است به شکل عبادت در بیاید. گاهی غذا خوردن و افطار کردن و روزه شکستن عبادت است. چرا؟ چون انسان توجه پیدا می کند به این که برادر مؤمنش خوشحال می شود که از غذایش تناول کند و خدا دوست دارد که وی او را خوشحال کند. چقدر دستورات اسلام لطیف هستند! انسان به قصد تقرّب به خدا روزه گرفته است، اما وقتی می فهمد که امروز مهمان دوستش شده یا او به منزل آمده احساس می کند که اگر با او تناول کند، او چقدر خوشحال می شود. اگر توجه پیدا کند به این که خدا دوست دارد او را خوشحال کند و نگوید که من روزه هستم هرچند در بهترین روزها باشد که ثواب هفتاد سال عبادت دارد، مثل روز عید غدیر و بنشیند و با او غذا بخورد به قصد این که او را خوشحال کند، این غذا خوردن عبادت است؛ ثوابش از آن روزه ای که مثلاً معادل هفتاد سال عبادت است، بیش تر می شود. با این که غذا خوردن یک کار حیوانی است، بخصوص که او در حال روزه بوده و او می خواهد روزه اش را بشکند، اما همین کار می تواند موجب تقرّبش به خدا بشود؛ نه تنها مبتلا به غفلت نشود، از اوج انسانیت فرود نیاید و در دام حیوانیت نیفتد، بلکه همین کار ممکن است موجب رفعتش گردد؛ اما به شرط این که قبلاً خود را آماده کرده باشد، درک کرده باشد که خدا دوست دارد او بندگان مؤمنش را شاد کند. بنابراین، همه چیزهایی که جنبه حیوانی دارند، صد در صد غفلت آور نیستند؛ این بستگی به شرایط روحی ما دارد. اگر ما قبلاً خودمان را از لحاظ روحی و روانی آماده کرده باشیم، می توانیم از همین اموری که برای بسیاری از مردم موجب غفلت می شوند، به گونه ای استفاده کنیم که نه تنها برای ما موجب غفلت نشوند، بلکه موجب ترقّی هم بشوند. پس باید آن زمینه را فراهم کرد.
فواید توجه به عوامل غفلت زا
اصولاً وقتی ما مبتلا به غفلت هستیم نمی توانیم کاری بکنیم که از غفلت در بیاییم، مگر عنایت الهی شامل حالمان شود، کمک های فرشتگان باشد. گاهی این کمک ها شامل حالمان می شود و نمی فهمیم از کجاست. اما در حالی که هنوز مبتلا به غفلت نشده ایم، باید برای غفلت های بعدی فکری بکنیم. این نکته دقیقی است؛ مثلاً، ما که الان بحث می کنیم که چه چیزهایی موجب غفلت می شود و به چه وسیله ای انسان می تواند خودش را از غفلت خلاص کند، الان توجهی داریم که این حرف ها را می زنیم، اما اگر کاملاً از خدا و از اهداف انسانی مان غفلت داشته باشیم، نمی توانیم چاره جویی هم بکنیم. اگر توجه کردیم که می خواهیم از غفلت خارج شویم، یعنی توجه حاصل شده؛ یعنی از غفلت درآمده ایم. پس این بحث ها به چه دردی می خورند؟ فایده این بحث ها آن است که بداند فردا، یک ساعت دیگر، یک لحظه دیگر امکان غفلت وجود دارد، از قبل زمینه ای فراهم کند تا مبتلا به غفلت نشود. در غیر این صورت، وقتی که در غفلت است، انسان توجهش متمرکز در امری است که خدا نمی پسندد، در آن حال به چیز دیگری توجه ندارد تا بخواهد خودش را رها کند، مگر این که دیگری او را کمک کند، کسی او را موعظه کند، برایش قرآن بخواند، حدیثی یا الهام الهی یا کمک مَلَکی نصیبش شود. به هر حال، همه ما این تجربه را داریم که در زندگی زیاد مبتلا به غفلت می شویم. قبل از این که به آن غفلت های ویرانگر مبتلا شویم، جلوتر باید فکری بکنیم تا در دام نیفتیم. بدانیم چه می شود کرد تا از افتادن در غفلت و آن چاه «ویل» نجات پیدا کنیم.
عوامل غفلت زا
کارهایی می توان کرد؛ چیزهایی که در شرع مقدّس اسلام، در کتاب و سنّت به صورت های خاص برای زدودن غفلت مورد تأکید قرار گرفته اند: پیش از همه، توجه داده شده به اموری که ممکن است ما را غافل کنند؛ غفلت کشنده. آن ها تذکر داده شده اند. بنابراین، باید سعی کنیم دنبال آن ها نرویم، وگرنه ممکن است به غفلت بیفتیم؛ غفلتی که بعدا پشیمانی می آورد. برای نمونه، خداوند می فرماید: «یا اَیُّها الَّذینَ آمنوا لا تُلهِکُم اَموالکُم و لا اولادُکم عَن ذِکر اللّهِ.» (منافقون: 9) مبادا پرداختن به امور زندگی دنیا، مثل مال و فرزند و مسائل خانوادگی شما را از یاد خدا غافل کند. این نشان می دهد که چه چیزهایی ممکن است انسان را از یاد خدا غافل کنند. یعنی اگر توجهتان به ثروت اندوزی متوجه شود، از خدا و قیامت غافل می شوید: «الهیکم التکاثر.» (تکاثر: 1) «الهیکم» یعنی شما را غافل کرد، سرگرمتان کرد. سرگرمی همین است که انسان توجهش معطوف به یک چیزی شود که از هدف اصلی غافل بماند. پس علاقه به زراندوزی، علاقه به تکاثر، به این که انسان روز به روز ثروتش را بیش تر کند، پس اندازش بیش تر شود، موجب غفلت است. طبیعت آدمی زاد علاقه مند به تکاثر است، ولی باید بدانیم که این کار آدم را غافل می کند: «لا تُلهکم اَموالکُم و لا اولادکُم عن ذکراللهِ.»
در مقابل، خداوند از کسانی مدح می کند: «رجالٌ لاتُلهیهم تجارةٌ و لابیعٌ عن ذکرِ اللّهِ.» (نور: 37) مردانی هستند که پرداختن به امور دنیا، از قبیل معاملات و ثروت اندوزی و چیزهای دیگر، آن ها را از یاد خدا غافل نمی کند. این دو آیه را که کنار هم بگذاریم، می توانیم نتیجه بگیریم که برخی از امور دنیا طبعا لذتی دارند که ما را به خودشان جذب می کنند؛ خوردنی ها، پوشیدنی ها، چیزهایی که موجب زینت و تجمّل می شوند و اسباب زندگی راحت تر را فراهم می کنند، یا ارضای غرایز، انسان را از خدا غافل می کنند. ولی کسانی هستند که می توانند با وجود این طبع و علاقه، از خدا غافل نشوند: «لا تُلهیهم تجارةٌ...» نمی فرماید: تجارت نمی کنند؛ یعنی این جور نیست که اگر کسی بخواهد یاد خدا باشد، باید زندگی را تعطیل کند، نه تجارتی کند، نه زن و فرزندی داشته باشد، فقط گوشه ای بنشیند تسبیح بگرداند. این کمال زیادی نمی آورد، بلکه انسان باید سعی کند در عین پرداختن به امور دنیا، بخصوص اگر واجب باشند، طوری باشد که آن ها او را از یاد خدا غافل نکنند. این در صورتی است که به همه این ها به صورت ابزار نگاه کند؛ همه این ها را وسیله ای برای کسب رضایت خدا و سعادت آخرت قرار دهد. همه این ها می توانند برای رضای خدا باشند. کسب که برای رضای خدا باشد، صرفش هم برای رضای خدا باشد، انسان را هیچ وقت از خدا غافل نمی کند. پرداختن به امور خانواده، همسر و فرزند و مسائلی که مربوط به آن هاست، طبع آن ها این گونه است که انسان را غافل می کند، ولی کسانی هستند که از همه این ها به صورت عبادت استفاده می کنند؛ نه تنها موجب غفلت نمی شوند، بلکه موجب تقرّبشان هم می شود. نگاه محبت آمیزی که انسان به همسرش می کند، دست عطوفتی که به سر فرزندش می کشد، بوسه ای که به صورت فرزندش می زند، می تواند عبادت باشد. اما برای بسیاری از افراد این چیزها غافل کننده اند و موجب می شوند که از اهدافشان باز بمانند.
بنابراین، اگر از اول توجه کنیم به این که خدا چه نعمت های خوبی به ما داده، همسری که موافق من است، شریک زندگی است، عجب نعمت خوبی است! الحمدلله. فرزند خوبی که هدیه الهی است، خداوند عطا کرده و مهرش را در دل ما قرار داده، او را خوب تربیت کنیم. چه نعمت بزرگی است که خدای مهربان داده و محبت فرزند را توی دل ما گذاشته، چنین توجهاتی موجب غفلت انسان نمی شوند. باید توجه کند که اظهار محبت کردن به بچه موجب می شود ساختار روانی او به طور طبیعی رشد کند و حسّ محبت خواهی او ارضا شود. اگر پدر و مادر محبت نداشته باشند، بعدها مشکلاتی برای بچه به وجود می آید. اما خدا از یک سو، برای این که نیاز بچه تأمین شود، به پدر و مادر محبت داده است؛ از سوی دیگر، آن ها را موظف کرده بچه را تربیت کنند تا به این وسیله، ثواب ببرند. هم عاطفه طبیعی آن ها موجب می شود به بچه داری و به تربیت بچه بپردازند، هم با این کار خدا را عبادت می کنند. عجب خدا دوست داشتنی است! پس این چیزها هیچ وقت ایشان را غافل نمی کند، اما به شرط آن که قبلاً این آمادگی را در خودش فراهم کرده باشد و به همین نیت، به مسائل زندگی بپردازد؛ یعنی همه این مسائل ابزاری برای کسب رضایت خدا و عبادت او می شوند.
اما به عکس، اگر به همه این ها به عنوان یک هدف، به عنوان یک مقصد نگاه کنیم، خود آن ها برای ما یک مطلوب اصیل بشوند و به آن ها دل ببندیم، زمینه غفلت برای ما فراهم می شود که می فرماید: «لا تُلهِکم اموالکُم و لا اولادکُم عَن ذکرِ الله.» یعنی زمینه این هست که اموال و اولاد شما را غافل کنند، باید حواستان جمع باشد به این دام نیفتید. می توانید با زن و فرزند هم تعامل داشته باشید، مال هم کسب کنید، اما باید به غفلت مبتلا نشوید و این که فرمود: «واعلموا انَمّا اموالکُم و اولادکُم فتنةٌ» (انفال: 28) باز اشاره به همین است. «فتنه»،یعنی زمینه امتحان، دو سو دارد: در امتحان، انسان می تواند سرافراز شود، می تواند مردود شود. اگر وظیفه تان را درست انجام دادید، این موجب تقرّبتان می شود، موجب رشدتان می شود. اما اگر به آن ها دل بستگی پیدا کردید، باعث این شدند که وظایفتان را درست انجام ندهید، حلال و حرام را نشناسید، به خدا توجه نداشته باشید، موجب سقوط شما می شوند؛ یعنی در امتحان مردود شده اید. فتنه همیشه بد نیست؛ فتنه وسیله آزمایش است، دو طرف دارد: «و نَبلوکُم بالشِّرُ و الخیرِ فتنة» (انبیاء: 35) ما هم با خوبی و هم با بدی شما را آزمایش می کنیم. این ها وسیله آزمایش هستند.
پس امور دنیا می توانند توجه ما را به خود جلب کنند و احساسی در ما به وجود بیاورند که از آن ها لذت ببریم؛ یا موجب احساس سلبی بشوند، موجب خشم و نفرت بشوند. این ها می توانند موجب غفلت انسان بشوند. اگر خودمان را از قبل آماده کنیم که از همه این زمینه و احساسات و عواطف درست استفاده کنیم، کار ما می شود عبادت؛ اما اگر در دام آن بیفتیم و آن ها را وسیله قرار ندهیم، بر ما مسلط می شوند و ما را تسخیر می کنند؛ در دام شیطان می افتیم. «ولایَغُرنَّکم باللّهِ الغَرور.» (لقمان: 33) «و ما الحیوةُ الدُّنیا الاّ متاعُ الغُرور.» (آل عمران: 185) می فرماید: زندگی دنیا چیزی جز وسیله فریب خوردن نیست. پس چه کنیم؟ زندگی را رها کنیم؟ نه، اسباب غرور هست، اما شما می توانید همین اسباب غرور را به اسباب سعادتتان تبدیل کنید، با موضع گیری صحیحی که می کنید، زمینه ای که از قبل فراهم می کنید که به نظر ابزار به آن ها نگاه کنید.
امیرالمؤمنین علیه السلام در یک عبارت کوتاه عالی ترین مطالب را در این زمینه بیان فرموده اند: «مَن تَبصَّر بالدّنیا بصَّرته.» اگر کسی بخواهد به وسیله دنیا بصیرت پیدا کند، آن باعث روشنایی اش می شود «و مَن اَبصَر فیها اَعتمدته.» اما اگر کسی به دنیا خیره شود، او را کور می کند. برای مثال، اگر شما به عینکی که روی چشم دارید خیره شوید، جایی را نمی بینید. اما اگر به وسیله عینک نگاه کردید، دنیا را بهتر می بینید. یعنی شما دنیا را وسیله قرار دهید تا بتوانید به مقاصد اخروی تان برسید. رضایت خدا را در این دنیا کسب کنید. این نظرِ ابزاری است. اگر این کار را بکنید، موجب بصیرت شما می شود؛ نه تنها شما را غافل نمی کند، بلکه بر بصیرت شما می افزاید.
پس همه امور دنیا می توانند اسباب غفلت باشند، ولی همه این ها ممکن است موجب تکامل هم باشند. این بستگی دارد به این که شما قبلاً شرایط برخورد با دنیا را برای خودتان فراهم کرده باشید. سعی کنید با هر صحنه ای که مواجه می شوید، اول توجه کنید که خدا آن را آفریده، چه زیبا آفریده! چه نعمت خوبی است! بعد سعی کنید از آنچه می خواهید استفاده کنید، حلال و حرامش را بسنجید، از راه صحیح به دست بیاورید، بعد هم وظیفه ای که نسبت به آن دارید درست انجام دهید. اگر مالی به دست آورید باید انفاق کنید: «لَن تنالوا البِرَّ حتّی تُنفقوا مِمّا تُحبّون.» (آل عمران: 92) از همان چیزهایی که خیلی دوست دارید، انفاق کنید.
آدمی زاد آن قدر ضعیف است که محبت دنیا برایش جوری می شود که حتی وقتی می خواهد پولی به فقیر بدهد، از اسکناس های کهنه می دهد. برای مبارزه با این سعی کنید همان را که بیش تر دوست دارید، به فقیر بدهید. اگر می خواهید لباسی به کسی بدهید، لباس نوِتان را بدهید. این باعث می شود که محبت دنیا در دل شما کمتر شود تا به حبّ دنیا مبتلا نشوید و دنیا شما را فریب ندهد. وقتی این کار را می کنید ثواب آخرتی هم پیدا می کنید. پس موجب نجاتتان هم می شود. اما اگر انسان توجه نکرد و به دامش افتاد، بیرون آمدن از آن برایش مشکل است. این یکی از راه هایی است که قبلاً می تواند خودش را مهیّا کند تا در دام غفلت ها نیفتد.
راه دیگر این که قبل از حصول غفلت، برنامه ریزی کنیم تا به غفلت مبتلا نشویم، سعی کنیم برنامه ای داشته باشیم که به یاد خدا بیفتیم؛ قرائت قرآن، خواندن دعا، ذکر و مانند آن. به هر حال، برنامه منظمی داشته باشیم. این که خدای متعال پنج وقت نماز بر ما واجب کرده به خاطر همین بوده که آدمی زاد اگر برنامه منظمی برای کار نداشته باشد، غافل می شود.
خداوند رحمت کند پدر و مادرهایی را که به بچه هایشان یاد می دهند نماز را سر وقت بخوانند. این تربیت باعث می شود که آن ها به طور عادی، وقت نماز به یاد خدا بیفتند؛ عادت کردن به یک برنامه عبادی. در مستحبات هم انسان می تواند برای تقویت توجه خود به خدا، بعضی اذکار و عبادات مستحبی را در برنامه اش قرار دهد. باید دقت کند که آن برنامه را هم مثل نماز ترک نکند، هرچند محدود و کم باشد، اما باید مداومت داشته باشد.
مرحوم کلینی در اصول کافی دو باب، یکی «باب مداومة علی العبادة» و یکی «باب الاقتصاد فی العبادة» قرار داده است؛ یعنی انسان در عبادت هم باید میانه رو باشد؛ یک روز از صبح تا شب برنامه های سنگینی نداشته باشد تا خود را خسته کند و یک روز دیگر عبادت را رها کند. تأکید شده بر این که اگر یک برنامه عبادی برای خودتان قرار می دهید دوازده ماهه باشد؛ «لایترکه اثنی عشر شهرا.» این جور نباشد که امروز به خود فشار بیاورد، دایم قرآن بخواند، فردا اصلاً قرآن نخواند و آن ها را رها کند. برنامه باید محدود باشد تا بتوانید هر روز انجام دهید. آن که مهم است این که سعی کنید حتی یک روز هم ترک نشود، هرچند مستحب باشد. اگر می خواهید اثر کافی در شما ببخشد، سعی کنید برنامه منظم باشد و همیشگی باشد. به هر حال، این جور برنامه های عبادی مانع از ابتلا به غفلت می شود؛ آن غفلت مخرّب و کشنده. آیات شریفه ای که در باب ذکر خدا آمده («اُذکروا اللّهَ ذکرا کثیرا» (احزاب: 41) «واُذکر اسم ربَّک بُکرةً و اصیلاً» (انسان: 25)) کم نیستند. منتها ما چون عادت کرده ایم قرآن را فقط بخوانیم، کم تر توجه می کنیم که این همه سفارش به این که صبح و شب خدا را یاد کن، چه خصوصیتی دارد. وقتی انسان مقیّد باشد و صبح برنامه ای را انجام دهد، تا مدتی شعاعش باقی است. به هر حال، از جمله چیزهایی که موجب می شود ما از غفلت رهایی پیدا کنیم، داشتن برنامه ای برای فکر کردن، یاد خدا و برقرار کردن رابطه با خداست، به قلب و به زبان. با قلبمان هم که می خواهیم خدا را یاد کنیم باید آن را تقویت کنیم؛ مثلاً، وقتی می خواهیم تسبیح دست بگیریم و «الله اکبر» بگوییم، تا اول به یاد خدا نیفتاده باشیم، تسبیح دست نمی گیریم، باید توجه ضعیفی پیدا شود. همان یاد خداست. همین که شما یادتان می آید بعد از نماز تسبیحات حضرت زهرا علیهاالسلام بگویید، معلوم می شود به یاد خدا هستید که می خواهید این تسبیحات را بگویید. ذکر لفظی آن ذکر قلبی را تقویت می کند. گاهی هم ذکر قلبی اثر آن یاد لفظی است.
پس رابطه دل با زبان یک رابطه متقابل است؛ هم ذکر لفظی می تواند موجب بشود که توجه قلبی پدید بیاید و هم توجه قلبی موجب می شود که انسان ذکر لفظی داشته باشد؛ هر دو می توانند به همدیگر کمک کنند. به هر حال، مهم «یاد» است. «وَ اَقِم الصَّلوةَ لذکری» (طه: 14) نماز را برای یاد من بپای دار. نماز برای این است که انسان یاد خدا باشد؛ یا نتیجه ای که بر نماز مترتب می شود، آن توجه قلبی است. معنای «اقم الصلوة» این نیست که در نماز سبحان الله بگو. این که جزو نماز است. «اقم الصلوةَ لذکری» ذکر، نتیجه ای است که بر این عمل عبادیِ خواندن نماز مترتب می شود.
به هر حال، باید یک برنامه ای داشته باشیم، برای تفکر. تفکر در چه؟ مواردش را هم خود قرآن ذکر کرده است: «یتفکرونَ فی خلقِ السمواتِ و الارضِ ربَّنا ما خلقتَ هذا باطلاً.» (آل عمران: 19)