آیة الله جعفر سبحانی
مثل سی و سوم:
زندگی زودگذر دنیا
× زندگی دنیا زودگذر و کوتاه مدت است، همچون عمر علف ها و گیاهانی که پس از سبزی و خرمی کوتاه مدت، با نخستین سرما خشکیده و با وزش باد، این سو و آن سو پرتاب می گردد .
× معبودهای باطل و بتهای بی جان، آنقدر ناتوانند که از آفرینش یک مگس عاجزند، و از این بدتر آن که اگر مگسی چیزی از آنها برباید از پس گرفتن آن ناتوانند، پس چگونه قابل پرستشند؟
«و اضرب لهم مثل الحیاة الدنیا کماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشیما تذروه الریاح و کان الله علی کل شی ء مقتدرا» .
«برای زندگی دنیا مثلی برای آنان بزن، واقعیت دنیا بسان آبی است که از آسمان فرو فرستادیم و گیاهان زمین با آن درهم آمیخته و سرسبز گشت . ناگهان پس از مدتی خشکید . باد برگهای خشک و ریز آنها را به هر سو پرتاب می کند و خداوند بر همه چیز تواناست » .
«المال و البنون زینة الحیاة الدنیا والباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا» (1) .
«مال و فرزندان، زینت زندگی دنیاست . باقیات صالحات (کارهای نیک ماندنی) ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخش تر است » .
تفسیر لغات آیه
«هشیم » گیاه خشک را می گویند که ریز و خرد شده باشد .
«ذری » و «ذرو» که مصدر فعل «تذروه » است، به معنی پراکنده شدن ذرات سبک به وسیله باد است .
مثل پیشین (مثل سی و دوم) از پایان پذیری نعمتهای دنیا خبر داد که کافر، آن را جاودانه و مؤمن آن را پایان پذیر تلقی می کند . این مثل، باز بر همین مطلب تاکید می کند . فرض کنید زمینی است آماده شرد و نمو . در آن تخمهای سالم به موقع ریخته شود، و باران در فصل مناسب بر آن ببارد و آفتاب بر آن بتابد، خواهیم دید گیاه دل خاک را شکافته و به تدریج پرورش پیدا می کند و به صورت گلستانی در می آید که چشمها را خیره می کند و انسان تصور می کند که این گلستان از عمر جاودانی برخوردار است . ناگهان فصل سرما فرا می رسد، بادهای سرد می وزد گلها را افسرده کرده و آنها را می خشکاند و برگ ها را به صورت زرد رنگ در می آورد . در اندک زمانی ریز ریز شده، باد و توفان، ذرات آنها را به اطراف جهان پخش می کند . انسان، این نوع حیات موقت را که پایان آن مرگ و نابودی است، به چشم خود مشاهده می کند، اما از آن عبرت نمی گیرد .
مثل دنیا نیز چنین است . انسان پس از دوران کودکی، جوانی را در پیش می گیرد و کم کم پا به سن می گذارد و ثروت و اموالی را گرد می آورد و برای خود، خانه و کاشانه می سازد و زندگی مرفه ترتیب می دهد . به گمان این که چنین زندگی، پایدار و جاودانه است، ولی در حقیقت، عمر این زندگی نیز بسان عمر آن گلستان و باغستان، کوتاه است . چیزی نمی گذرد که مرگ و میر بر حیات انسان خاتمه بخشیده، اموال و ثروت دست به دست گشته و خانه و کاشانه رو به ویرانی می نهد، تو گویی نه انسانی بوده و نه مکنت و زندگی .
در این مثل، مشبه، زندگی فناپذیر دنیا است . مشبه به همان گلستانی است که پس از شکوفایی رو به زردی و پژمردگی نهاده و سپس نابود می شود . در حقیقت، انسان و مال و فرزند، بسان همین شکوفه ها و گلها و برگهای درختان است که مدتی شکوفا بوده و پس از آن، نابود می شوند . زندگی دنیا، خود موقت است تا چه رسد به زر و زیور آن که ثروت و اولاد است، قرآن این حقیقت را چنین بیان می کند:
«و اضرب لهم مثل الحیاة الدنیا» .
«برای زندگی دنیا مثلی برای آنان بزن و موقعیت آن را با مثل روشن کن » . مثل زندگی دنیا چنین است:
«کماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض » . «بسان آبی است که از آسمان فرو فرستادیم، با گیاه زمین به هم آمیخته و منظره زیبایی را پدید آورده است . و این منظره تا چندی باقی و دلرباست » ، لکن: «فاصبح هشیما تذروه الریاح » «ناگهان بر اثر وزش بادهای پاییزی و زمستانی بسان ذرات خس و خاشاک درآمده و باد آنها را به اطراف جهان پخش می کند» .
در آیه بعدی یادآور می شود که مال و فرزند هر چند مایه دلربایی زندگی دنیاست، ولی پایدار نیست . چنانکه می فرماید:
«المال و البنون زینة الحیاة الدنیا» «مال و فرزندان زیور زندگی دنیاست » .
اگر بشر کار جاودانه می خواهد، باید دنبال کارهای نیک برود که پاداش آن جاودانه است چنان که می فرماید:
«والباقیات الصالحات خیر عند ربک ثوابا و خیر املا»:
«کارهای نیک ماندنی، ثوابش نزد پروردگارت بهتر و امیدبخش تر است » .
این مثل به گونه ای در مثل هیجدهم نیز وارد شده است، ولی در آنجا به صورت گسترده و در اینجا به صورت موجز (2) .
مثل سی و چهارم
«یا ایها الناس ضرب مثل فاستمعوا له ان الذین تدعون من دون الله لن یخلقوا ذبابا و لو اجتمعوا له و ان یسلبهم الذباب شیئا لا یستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب » (3) .
«ای مردم، مثلی زده شده است به آن گوش فرا دهید، کسانی را که غیر از خدا می خوانید، نمی توانند مگسی بیافرینند هرچند برای این کار، دست به دست هم بدهند - نه تنها نمی توانند بیافرینند - بلکه هرگاه مگس چیزی از آنها برباید، نمی توانند آن را پس بگیرند . طالب و مطلوب هر دو ناتوانند - کنایه از این که انسان عبادتگر و بتهایی که پرستش می شوند، هر دو ناتوانند - » .
تفسیر لغات آیه
«ذباب » در لغت عرب به معنی مگس است .
«استنقاذ» که ریشه «لایستنقذوه » است، به معنای «پس گرفتن » است .
تفسیر آیه
عرب جاهلی در مساله خالقیت جهان، موحد بود و برای جهان و انسان، فقط یک خالق و آفریدگار می شناخت و آن هم خدا بود . او هرگز در این بخش مشرک نبود، همگان یا غالب آنان بر این عقیده بودند که جهان یک خالق بیش ندارد و آن خداست و این مطلب در آیات بسیاری وارد شده است مانند:
«و لئن سالتهم من خلق السموات و الارض لیقولن خلقهن العزیز العلیم » (4) .
«هرگاه از آنان سؤال کنی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است، همگان می گویند خدای قادر و دانا» .
ولی در مساله تدبیر و اداره جهان کاملا مشرک بودند، و اعتقاد داشتند که معبودها و بتها شریک خدا در تدبیر و اداره جهان و سرنوشت انسان هستند، و قرآن مجید کرارا عقاید آنان را در این باره با نقد بیان می کند و می گوید: «. . اارباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار» (5) «آیا پروردگارهای متعدد و پراکنده بهتر است یا خدای واحد و قادر» .
این آیه گزارش می دهد که مشرکان عصر یوسف نیز بسان مشرکان عصر رسالت، برای جهان مدبرهای متعدد و مختلفی قائل بودند .
آیات دیگر حاکی است که آنان، نصرت و پیروزی و عزت و عظمت را در دست بتها می دانستند و اگر آنها را می پرستیدند، به خاطر این بود که با جلب رضایت آنها در جنگ پیروز شوند و در زندگی عزیز گردند، قرآن این حقیقت را در دو آیه روشن می سازد .
الف . «واتخذوا من دون الله آلهة لعلهم ینصرون » (6) . «جز پروردگار، خدایانی برای خویش گرفته اند تا به کمک آنان پیروز شوند» .
ب . «و اتخذوا من دون الله آلهة لیکونوا لهم عزا» (7) . «خدایانی جز خدای یگانه گرفته اند تا برای آنان مایه عزت باشند» .
این آیات روشنگر عقاید مشرکان، درباره بتهاست و این که آنها در مساله خالقیت جهان، موحد ولی در مساله تدبیر و اداره آن کاملا مشرک بودند و چون سرنوشت خود را در دست بتها می دانستند، طبعا به جای عبادت خدا، بتها را عبادت می کردند .
آیاتی در قرآن به نکوهش بت ها پرداخته و کرارا یادآور می شود که آنان مالک سود و زیان شما نیستند، و این آیات حاکی است که مشرکان معتقد بودند که سود و زیان آنان در دست بتها است . مانند:
«قل ادعوا الذین زعمتم من دونه فلا یملکون کشف الضر عنکم و لا تحویلا» (8) .
«بگو خدایان خود را جز خدا بخوانید ولی هرگز ضرری را از شما برطرف نکرده و در زندگی دگرگونی ایجاد نخواهند کرد» .
در آیه دیگر یادآور می شود: چیزی که سود و زیانی به حال تو ندارد، او را مپرست: «و لا تدع من دون الله ما لا ینفعک و لا یضرک ...» (9) . «غیر از خدا کسانی را که نه سودی می بخشند و نه زیان، عبادت مکن » .
در آیه سوم، یادآور می شود که معبودان دروغین شما ندای شما را نمی شنوند: «... ان تدعوهم لا یسمعوا دعائکم ...» (10) . «اگر آنها را بخوانید ندای شما را نمی شنوند» .
این نکوهشها عقیده مشرکان عصر رسالت را آشکار می سازد . قرآن در مقام تحقیر معبودهای آنان، مثل بسیار آموزنده ای می زند و معبودان آنها را آنچنان تحقیر می کند که هیچ فرد عاقلی پس از شنیدن این تمثیل، تن به عبادت آنها نمی دهد، مشروط بر این که در این مثل دقت کند و خود را از عصبیت و پیروی از روش نیاکان، پیراسته سازد .
قرآن می فرماید: «خدایان شما آنچنان ضعیفند که نمی توانند موجود پست و آلوده ای مانند مگس را بیافرینند تا چه رسد به انسان و جهان . بدتر از آن این که: اگر مگس چیزی از آنان برباید، نمی توانند آن را از او پس بگیرند آیا با این وضع آنان شایسته پرستش هستند؟» .
تاریخ می گوید:
«عرب عصر رسالت، بتها را با زعفران رنگ آمیزی می کردند، و بر سرهای آنها عسل می نهادند و درها را به روی آنها می بستند، ولی ناگهان مگسی از سوراخی وارد می شد، عسل را می خورد و زعفران را پاک می کرد . آنها وقتی درها را باز می کردند، در مقابل عمل انجام شده قرار می گرفتند و کاری از آنان ساخته نبود» .
اینک تعبیر قرآن در تحقیر این خدایان:
«یا ایها الناس ضرب مثل فاستمعوا له ان الذین تدعون من دون الله لن یخلقوا ذبابا» .
«ای مردم مثلی زده شده است، گوش فرا دهید، آنهایی که جز خدا می خوانید (می پرستید) توانایی آفریدن مگسی را ندارند» .
سپس یادآور می شود اگر مگسی از آنان چیزی را برباید، قدرت پس گرفتن آن را ندارند:
«و ان یسلبهم الذباب شیئا لا یستنقذوه منه » .
سپس نتیجه می گیرد:
«حق این است که پرستشگر و پرستش شده هر دو ناتوانند» .
در اینجا سؤالی مطرح است: چرا آنان تا این حد تنزل فکری پیدا کرده و به جای خدا معبودهای پست را عبادت می کردند؟ قرآن در جواب می گوید:
«و ما قدروا الله حق قدره × ان الله لقوی عزیز» . «خدا را آنچنان که هست نشناختند، خدا توانا و پیروز است » .
اگر آنان خدا و منزلت او را نسبت به جهان و نیاز همگان را به وی می دانستند هرگز از پرستش او سر باز نزده و موجودات پست تر از مگس آلوده را عبادت نمی کردند، ولی جهل و ناآگاهی آنان نسبت به مقام ربوبی، آنان را به این ورطه بدبختی کشیده است .
در اینجا ممکن است گفته شود: مگس هرچند به ظاهر موجودی پست و آلوده است، اما از نظر آفرینش بسیار دقیق و حساب شده است . حشره شناسان درباره مگس و ساختمان پیچیده و حرکات مرموز و شگفت آور آن سخنها گفته اند، چگونه ما آن را موجودی پست و ناتوان بدانیم؟!
پاسخ:
هدف از تشبیه، کوچک کردن آفرینش مگس نیست، بلکه هدف چیز دیگری است، و آن این است که مگس به خاطر آلودگی، نزد همگان یک موجود پست و آلوده و ناکارآمد است، بتان مورد پرستش انسانها، به اندازه ای ناتوانند که حتی نمی توانند، چنین موجود مطرود را بیافرینند، در این صورت، چنین تمثیل در مقام تحقیر کاملا یک شاهکار ادبی و عین بلاغت به شمار می رود . ولی این مانع از آن نیست که وجود این حشره مانند دیگر حشرات، از پیچیدگیهای خاصی برخوردار بوده و کاملا اسرارآمیز باشد .
پی نوشت:
1) کهف: 45 - 46 .
2) ر . ک: مثل هیجدهم، آیه 24 سوره یونس .
3) حج: 73 .
4) زخرف: 9 .
5) یوسف: 39 .
6) یس: 74 .
7) مریم: 81 .
8) اسراء: 56 .
9) یونس: 106 .
10) فاطر: 14 .