ماهان شبکه ایرانیان

توحید فتوا ۶

رؤیت هلال را یکی از مراجع تقلید با رأی اکثریت مراجع، ثابت شدنی دانسته است([۱])؛ پشتوانه­ی حجیت فتوا و مشروعیت تقلید بنای عقل است([۲])؛ بنای عقل چون دلیل لبّی است تنها در دایره­ی قدر متیقّن اعتبار دارد و قدر متیقّن از مدلول این دلیل در حکومت جمهوری اسلامی، فتوای جمعی است([۳])؛ مشکوک الحجیّة محکوم به عدم حجیت است([۴])؛ روایات اجتهاد و تقلید در پی تأ ...

نگاهی به آنچه گذشت:

رؤیت هلال را یکی از مراجع تقلید با رأی اکثریت مراجع، ثابت شدنی دانسته است([1])؛ پشتوانه­ی حجیت فتوا و مشروعیت تقلید بنای عقل است([2])؛ بنای عقل چون دلیل لبّی است تنها در دایره­ی قدر متیقّن اعتبار دارد و قدر متیقّن از مدلول این دلیل در حکومت جمهوری اسلامی، فتوای جمعی است([3])؛ مشکوک الحجیّة محکوم به عدم حجیت است([4])؛ روایات اجتهاد و تقلید در پی تأسیس و ابداع یک برنامه­ی ابتکاری نیست، بلکه همان روش و بنای عقلا در لزوم مراجعه­ی جاهل به عالم را تأیید می­کند و فردی یا جمعی بودن علما در افتاء را به شرایط روز و حکم عقل و عقلا در هر زمان و مکان واگذارده است.([5])

دنباله­ی سخن:

گرچه همانگونه که پیشتر گفتیم؛ روایات ارجاع دهنده به علم ﴿به صیغه­ی جمع﴾ و ارجاع دهنده­ی به آنکه می­داند ﴿به صیغه­ی موصول مشترک بین فرد و جمع﴾ در میان روایات اجتهاد و تقلید کم نیست، اما می­پذیریم که روایات ارجاع دهنده­ی به مرجع فرد از لحاظ عدد، بیشتر است. لکن این افزونی، دلیل بر این نمی­شود که بگوییم مرجع در هر زمان و در هر شرایطی باید فرد باشد. این سخنی است که هیچ دلیل عقلی یا شرعی، لفظی یا لبّی بر آن نداریم، و دست کم برخلاف احتیاط است.

مقدّس بزرگ اردبیلی1 می­فرماید: واحتط مهما أمکن، فإن الأمر صعب؛ ولایمکن القول بکلیّة شیءٍ بل تختلف الأحکام باعتبار الخصوصیّات والأحوال والأزمان والأمکنه والأشخاص و هو ظاهر. و باستخراج هذه الاختلافات والانطباق علی الجزئیات المأخوذة من الشرع الشریف امتیاز أهل العلم و الفقهاء شکرالله سعیهم و رُفع درجاتُهم: در امر دین، هرچه می­توانی احتیاط کن که کار سخت است و نمی­توان [به آسانی] حکم کلّی صادر کرد. احکام، بی­شک به اعتبار خصوصیات و حالات و زمان­ها و مکان­ها و اشخاص دگرگون می­شود و فقیهان و دین شناسان ـ که خدا به آنان پاداش دهد و مقامشان را بالا برد ـ از این­که بتوانند این عوامل مؤثر در دگرگونی احکام را شناسایی کنند و کلّیات را طبق مذاق شرع بر جزئیات منطبق سازند، شناخته می­شوند.([6])

هشدار عالمانه و دلسوزانه­ی محقق اردبیلی1 گرچه درباره­ی خصوص مسأله مورد بحث ما داده نشده است، اما این­جا هم می­توانیم از آن بهره ببریم و دو پیام روزآمد، برگیریم:

پیام نخست؛ رو به سوی علما و فتوا دهندگان دارد و مفاد آن این است که: هرگاه امکان فتوای جمعی بود از فتوای فردی پرهیز گردد که خلاف احتیاط است.

پیام دوم؛ متوجه مقلّدان است که بدانند امروز روزی است که باید از علما فتوای جمعی بخواهند و درخواست فتوای فردی از فقها، خلاف احتیاط است.

این دو برداشت، هر دو مستند به دلایل روشن شرعی است که به نمونه­ای از آن در ذیل اشاره می­کنیم:

امام صادق علیه السلام به عنوان بصری می­فرماید: خذ بالاحتیاط و جمیع أمورک ما تجد إلیه سبیلاً واهرب من الفتیا هربک من الأسد، ولاتجعل رقبتک عتبة للنّاس: تا می­توانی در همه امور [دینی]ات احتیاط کن و از فتوا دادن بگریز همان­گونه که از شیر می­گریزی. گردن خود را برای مردم چونان آستانه­ی در [که روی آن پا می­گذارند و می­گذرند] قرار مده.([7])

جابربن یزید جعفی می­گوید: از امام صادق علیه السلام معنای آیه­ی شریفه­ی ﴿اتّخذوا أحبارهم و رهبانهم أرباباً مّن دون الله ...﴾([8]) را پرسیدم؛ حضرت فرمود: أما إنّهم لم یتّخذوهم آلهة إلاّ أنّهم أحلّوا لهم حلالاً فأخذوا به و حرّموا حراماً فأخذوا به فکانوا أربابهم من دون الله: بدان که یهود و نصارا دانشمندان و راهبان خود را خدا نمی­پنداشتند، بلکه آنان [بی­دلیل] چیزی را بر اینان حلال و چیزی را حرام می­کردند و اینان، آن را می­پذیرفتند.([9])

ابراهیم­بن محمود از امام رضا علیه السلام ـ و او از پدران بزرگوارش و آنان از پیامبر اکرم (ص) ـ گزارش می­کند که فرمود: من أصغی إلی ناطق فقد عبده. فإن کان الناطق عن الله فقد عبدالله، و إن کان الناطق عن إبلیس فقد عبد إبلیس... فإن أدنی ما یخرج به الرّجل من الإیمان أن یقول للحصاة هذه نواة ثم یدین بذلک و یبرء ممّن خالفه. یا ابن محمود احفظ ماحدّثتک به، فقد جمعت لک فیه خیر الدّنیا والإخرة: کسی که گوش به سخن گوینده­ای بدهد گویا او را پرستیده است؛ گوینده اگر سخن خدا را بازگو می­کند، شنونده خدا را پرستیده است، و اگر از سوی ابلیس سخن می­گوید، شنونده ابلیس را پرستیده است... کم­ترین چیزی که آدمی را از دین بیرون می­برد این است که سنگریزه­ای را هسته بپندارد و بر آن اصرار ورزد و از کسی که این پندار را نمی­پذیرد بی­زاری جوید. ای پسر محمود، قدر این حدیثی را که برای تو بازگو کردم بدان، ­چه آن­که خیر دنیا و آخرت را در آن گنجاندم.([10])

سفیان­بن خالد می­گوید: یک­بار که امام صادق علیه السلام مرا از ریاست برحذر داشت و فرمود: کسی پی آن نمی­رود، جز این­که خود را تباه می­سازد و من نگران شدم و گفتم: بنابراین کسی نیست جز این­که دوست دارد مطرح باشد و مردم نزد او رفت و آمد کنند [پس همه­ی ما در تباهی هستیم]، حضرت فرمود: لیس حیث تذهب، إنما ذلک أن تنصب رجلاً دون الحجة فتصدّقه فی کل ما قال و تدعو الناس إلی قوله: منظور من آن­چه که تو برداشت کردی نبود. منظور من این بود که تو را از این­که کسی را بدون حجت شرعی مرجع خود قرار دهی و هرچه می­گوید بپذیری و مردم را به پذیرش سخن او فراخوانی بر حذردارم.([11])

یک­بار دیگر ـ به خاطر اهمیت مطلب ـ می­گوییم: فتاوی فردیِ امروز با فتاوی فردیِ اصحاب ائمه: دو فرق اساسی دارد:

نخست این­که در آن زمان ـ و بیشتر زمان­های پس از آن تا تشکیل جمهوری اسلامی ـ به دلایل سیاسی و امنیتی، امکان برقراری تشکیلات فتوایی و صدور فتوای جمعی نبود.

دوم این­که در خصوص عصر حضور معصومین: فتاویِ اصحاب ائمه بر حکم واقعی منطبق یا به آن نزدیک بود، برخلاف فتاویِ علما در عصر غیبت به ویژه با فاصله­ای بیش از هزار سال مثل امروز. از این­رو آنان اختلاف چندانی با هم نداشتند در حالی که امروزه اختلاف آرا وحشتناک شده است. امام خمینی1 ـ پیشتر گفتیم که ـ می­فرمایند: إنّ هذا الاختلاف الکثیر الّذی نشاهد بین الفقهاء فی الفتوی لا أظنّ وجوده فی عصر الأئمة: و معه لایمکن امضاء الرّجوع فی ذلک العصر أن یکشف منه الإمضا فی هذا العصر کما لایخفی: اختلافاتی که ما امروز میان آرای فقها می­بینیم، گمان نمی­رود میان آرای فقهای عصر حضور سابقه داشته باشد. از این­رو ارجاع مردم آن عصر به [فرد فرد] فقها از سوی آن بزرگواران، دلیل بر این­که امروز هم مراجعه به فقها [به صورت فردی] مورد تأیید ائمه: است نمی­باشد.([12])

با توجه به دو فرق مهم و اساسی بالا قیاس امروز با آن روز مع الفارق و دست کم خلاف احتیاط است. مقتضای احتیاط فتوای جمعی است، اگر نگوییم متعیّن است.

شگفت آور و شورآفرین است که شیخ اعظم انصاری1 ﴿در گذشته به سال 1281 هـ . ق﴾ با این­که هیچ روزنه­ی امیدی از دیوار آهنین آن روز به فضای روشن جمهوری اسلامی باز نبود، و سخن گفتن از تشکیلات فتوایی و صدور فتوای جمعی به گفت و شنید درباره­ی سفر به ماه و مریخ می­نمود، از چنین تشکیلاتی ـ تلویحاً ـ نام برده و گفته است: ... ولایبعد ذلک فیما لو قلّد المجموع: هرگاه مقلّد از مجموعه­ی فقها تقلید کند [نه از یک فقیه] ...([13])

این بنده طرحی را که چند سال پیش از این در راستای فتوای جمعی یا توحید فتو تهیه کردم و آن را همان زمان و اخیراً به نظر برخی از اساتید بزرگ حوزه رساندم، این­جا تقدیم خوانندگان ارجمند می­کنم و هرگز مدّعی نیستم که این، سخن آخر است و همه­ی جهات در آن دیده شده است و هیچ عیب و نقصی ندارد. خیر، بنده امیدوارم که این طرح چون جرقه­ای باشد و با عنایت و نظر و علم بزرگان به مشعلی و چراغی فروزان تبدیل گردد. اما پیش از بیان طرح، لازم است دو مطلب را یادآور شوم:

مطلب نخست، این­که: این ایده چنانچه ـ به خواست خدا ـ پس از تصحیح و تکمیل عملی شود، نباید از دگرگونیی که به بار می­آورد ترسید و آن را گونه­ای بدعت به حساب آورد. تاریخ فقه ما، دگرگونی­های چندی در خود جای داده است که این­جا به سه نمونه­ی آن نگاهی می­اندازیم:

نمونه­ی یکم: اثرپذیری ـ یا ناپذیری ـ آب چاه از برخورد چیز نجس با آن است.

شیخ صدوق ﴿در گذشته­ی به سال 381 ﻫ . ق﴾ در مقنع([14]) و در هدایة([15])، شیخ مفید ﴿در گذشته به سال 413 ﻫ . ق ﴾ در مقنعه([16])، سیّد مرتضی ﴿در گذشته به سال 436 ﻫ . ق﴾ در انتصار([17])، ابوالصّلاح حلبی ﴿در گذشته به سال 447 ﻫ . ق﴾ در کافی([18])، شیخ طوسی ﴿در گذشته به سال 460 ﻫ . ق﴾ در نهایة([19])، سلاّر ﴿در گذشته به سال 463 ﻫ . ق﴾ در مراسم([20])، ابن برّاج ﴿در گذشته به سال 481 ﻫ . ق﴾ در الجواهر الفقهیّه([21])، ابن حمزه ﴿در گذشته به سال 550 ﻫ . ق﴾ در وسیله([22])، ابن زهره ﴿در گذشته به سال 585 ﻫ . ق﴾ در غنیه([23])، علاء الدّین أبی المجد حلبی در إشارﺓ السّبق([24])؛ همه بر این باورند که آب چاه از برخورد چیز نجس با آن نجس می­شود و برخی تصریح کرده­اند که کر بودن آب انباشته در چاه مانع این اثرپذیری نخواهد ­شد. بزرگان نام برده به عنوان قدمای اصحاب شناخته می­شوند و فقهای متأخّر، برای رأی آنان از این­رو که برگرفته از اصول متلقّاﺓ از معصومین:([25]) می­باشد ارزش بسیار، قائلند.

این نظر تا اواخر قرن هفتم استوار و پابرجابود و تنها محقق حلّی ﴿در گذشته به سال 676 ﻫ . ق﴾ تلنگری به آن زد و گفت: و أما ماء البئرفإنّه ینجس بتغیّره بالنجاسة اجماعاً، و هل ینجس بالملاقاة؟ فیه تردّد والأظهر التنجیس: آب چاه با دگرگون شدن به خاطر ارتباط با نجاست نجس می­شود و همه همین نظر را دارند، اما آیا تنها با برخورد با چیز نجس هم نجس می­شود؟ من در این تردید دارم، گرچه روشن­تر این است که بگویم نجس می­شود.([26])

تحول در این مسأله به نام علاّمه­ی حلّی1 ﴿در گذشته به سال 726 ﻫ . ق﴾ ثبت شده است، هرچند او خود را نوآور این نظر نمی­داند و به پیشتازی دیگران در آن، اشاره می­کند.([27])

پس از علاّمه تاکنون ـ گویا ـ هیچ فقیهی از نظر علاّمه روی بر نتافته و به نظر قدما رو نیاورده است.

نمونه­ی دوم: پاک بودن ـ یا نبودن ـ اهل کتاب ﴿یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان﴾ است. برای رعایت اختصار، به گذشته­های خیلی دور بر نمی­گردم و از صاحب جواهر1 ﴿در گذشته به سال 1266 هـ . ق﴾ آغاز می­کنم.

این بزرگوار می­فرماید: اجماع علمای امامیّه بر نجاست اهل کتاب است، بلکه می­توان این حکم را از ضروریات مذهب شیعه دانست و استاد بزرگ ما ﴿شیخ جعفر کاشف الغطاء1 درگذشته به سال 1228 هـ . ق﴾ چه خوب گفته است که این مسأله ﴿نجاست اهل کتاب﴾ شعار شیعه شده است و شیعیان با آن شناخته می­شوند.([28])

سید محمدکاظم طباطبایی یزدی ﴿درگذشته به سال 1337 هـ . ق﴾ با صراحت در عروﺓ الوثقی فتوا به نجاست اهل کتاب داده و گفته است: الثامن الکافر بأقسامه حتی المرتدّ بقسمیه والیهود والنصاری والمجوس.([29])

آیةالله سید محسن حکیم1 ﴿در گذشته به سال 1390 هـ . ق﴾ پس از بحث گسترده­ای در مستمسک در این باره می­فرماید: فالعمل بنصوص الطهارﺓ غیر ممکن لمخالفتها للإجماعات ... و من ذلک تعرف أن الأقوی ما علیه الأصحاب من النجاسة: به کار بستن روایاتی که اهل کتاب را پاک می­دانند ممکن نیست زیرا آن­ها با اجماع علما ناسازگار است... و بنابراین نظر ما در این مسأله همان نظر علمای پیشین یعنی نجاست اهل کتاب است.([30])

امام خمینی1 در تحریر الوسیله همین گونه فتوا می­دهند و می­فرمایند: العاشر الکافر و هومن انتحل غیر الإسلام: دهم از نجاسات کافر است و آن کسی است که متدین به دین اسلام نباشد.([31])

این نظر تا چند سال پیش از این، نظر رایج میان علما و فقها بود و کسی چنانچه نظرش مغایر با این نظر بود، جرأت ابراز آن را نداشت.

اخیراً به یکباره تحوّلی رخ داد و فقهای فعلی دامت برکاتهم ـ گویا همگی ـ به نظر مشهور سابق پشت کردند و نظریه­ی طهارت اهل کتاب را پذیرفتند و به آن فتوا دادند.

آیةالله العظمی فاضل دام ظله پس از بحثی دقیق و گسترده می­فرمایند: فمقتضی القواعد المحکمة والروایات المعتبرﺓ طهارﺓ أهل الکتاب: برآیند ضوابط استوار فقهی و روایات معتبری که از ائمه: در دست داریم پاک بودن اهل کتاب است.([32])

نمونه­ی سوم: ولایت فقیه.

گمان می­کنم همه امروز می­دانند که فقهای پیش از امام خمینی1 پرداختن فقیه به امر حکومت را ـ از آن­جا که حکومت را در دسترس نمی­دیدند ـ جزء وظایف او برنمی­شمردند و در شمارش آنچه که او بر عهده دارد پس از استنباط بیان احکام دین، به انجام امور حسبیه ﴿کارهایی که نباید بر زمین بماند﴾ بسنده می­کردند.

پس از انقلاب امام خمینی1 و تبیین نظریّه­ی ولایت فقیه و حکومت اسلامی از سوی آن بزرگوار، اینک می­بینیم بیشتر فقها ـ یا همه­ی آنان ـ این نظریه را پذیرفته­اند و مخالفی اگر باشد،سرشناس نیست.

این نمونه­ها ـ و نمونه­های دیگری از این دست ـ روشنگر این حقیقت­اند که شدنی است نظری یا رویه­ای چونان مرجعیت فردی قرن­ها مورد قبول و عمل همه­ی فقها باشد، اما به یکباره با دقت نظر در ادله­ی شرعی و ضوابط فقهی، نظری و روشی جدید به نام مرجعیت جمعی یا فتوای جمعی و آن هم ـ صد البته ـ شرعی و فقهی، مطرح گردد و نزد همه­ی علما و فقها مقبول افتد.

ما باید از خدای بزرگ بخواهیم که دل­ها را نرم و به سوی این تحول سرنوشت­ساز و خجسته رهبری کند که او هر چه بخواهد شدنی است: ﴿إنّما أمره إذآ أراد شیئاً أن یقول له کن فیکون﴾.([33]) مشیّت پروردگار بر تحقق چیزی چون تعلّق گیرد اسباب آن را فراهم می­کند و موانع را از سر راه بر می­دارد و افکار را برای پذیرش آن آماده می­سازد إذا أرادالله شیئاً هیّأ أسبابه.([34]) از سبب سازی­های خدا، این­جا این است که این تنبّه و توجّه پیدا شود که ساختار فتوای جمعی مصداق روزآمد بنای عقل در جمهوری اسلامی است و در گذشته نیز چه در زمان معصومین: و چه در زمان علمای پیشین5، اگر مانعی در کار نبود مصداق برتر و بهتر و سزاوارتر همین بود، زیرا هر عاقلی می­داند که فتوای جمعی بسیار از فتوای فردی به واقعیت و حکم واقعی نزدیک­تر است.

مطلب دوم ﴿از دو مطلبی که گفته شد پیش از بیان طرح پیشنهادی در مورد فتوای جمعی یا توحید فتو یادآوری آن لازم است﴾ این است که:

مردم امروز ایران و جهان را با مردم دیروز نمی­توان یک­جور دانست و حکم آنان را براینان بار کرد.

امروزه، ظرف­ها و ظرفیت­های مادّی و انسانی از اطلاعات، پر و سرریز شده است و انفجار اطلاعات واقعیتی ملموس است. امروز از درون هر خانه و دفتر و مغازه و از هر روستای دورافتاده می­توان با هر نقطه­ی دلخواه از کره­ی زمین مرتبط شد، خرید و فروش انجام داد، بلیط قطار و هواپیما گرفت، پول به حساب خود در هر بانکی در هر جا که باشد واریز کرد یا از آن برداشت نمود، به کتاب­خانه­ی مورد نظر در قم و تهران و مشهد و قاهره و لندن و کنگره­ی آمریکا وصل شد و کتاب دلخواه خود را پشت صفحه­ی مانیتور آورد و خواند و از همه یا بخشی از آن رونوشت گرفت! امروز کسانی با همین ابزار به اطلاعات فوق سرّی طبقه­بندی شده در پیچیده­ترین دستگاه­های نظامی و امنیتی و جاسوسی بزرگ­ترین و قوی­ترین دولت­های جهان دستبرد می­زنند یا آن­ها را به هم می­ریزند! صنعت ماهواره امروز مرزها را در نوردیده و پلاک خانه­ها و اتومبیل­ها و رفت و آمدها در هر نقطه­ی زمین را واضح و شفاف زیر نظر گرفته است و دور نیست که گفت و گوهای در گوشی افراد با هم را نیز بشنود و ضبط کند. روباتها امروز با کنترل از هزاران فرسنگ دور، در کشتی و در دل اقیانوس، جراحی مغز و اعصاب انجام می­دهند! و ...

در عرصه­ی سیاسی ـ اجتماعی، آرای عمومی و انتخابات امروز در ایران و عراق و فلسطین و افغانستان و آلمان و بسیاری از جاهای دیگر شگفتی می­آفریند.

نترسیدن و بی­پروایی زن و مرد و کوچک و بزرگ، امروز فراگیر گردیده و دیوار حریم­های سنّتی در بسیاری از زمینه­ها چندی است فرو ریخته است. چشم­ها و گوش­ها به شدت باز شده و چون و چراها ذهن­ها را به خود مشغول کرده است.

امروز دیگر نمی­توان به کسی گفت: به شما مربوط نیست. همه خودشان را مسؤول و ذی حق و طلبکار می­دانند.

حریم دین و مراجع دینی نیز ـ سوگمندانه ـ آسیب ناپذیر نمانده است و مردم امروز حتی نوجوان­ها، چرایی هر حکم و دستور را می­پرسند و می­خواهند توجیه شوند و رمز و رازها را بدانند.

دو روز شدن عید فطر در یک کشور را ـ که امسال نیز مع الأسف گرفتار این مشکل شدیم ـ مردم دیگر بر نمی­تابند و واکنش­های آنان نسبت به این رخداد شاید به گوش مراجع عظام نرسد.

این­ها پیش­بینی یا حدس و گمان نیست، بازگویی واقعیت­هایی است که باید آن­ها را پذیرفت و برای آن­ها فکری کرد.

مشکل و علامت سؤال در این زمان و با این مردم، هرچه بماند حلّ آن دشوارتر خواهد شد و ممکن است ـ خدای ناخواسته ـ پیش­آمدهای ناگواری رخ دهد.

شیعیان که می­بینند فتوای جمعی و دارالإفتاء را بسیاری از مذاهب اسلامی و کشورهای اسلامی از سال­ها پیش رسمیت بخشیده­اند؛ می­گویند چرا ما از این موهبت بی­بهره­ایم و چرا محکوم به تشتّت و تفرقه­ایم؟ آن­ها امروز با رایانه­های خود و نرم­افزارهای شگفت­آور، به گونه­ای باور نکردنی به لایه­هایی از علوم اسلامی دست یافته­اند و خوانده و دانسته­اند که این تشتّت، دلیل و پشتوانه­ی شرعی و عقلی ندارد و دانسته­اند که شیخ اعظم انصاری1 150 سال پیش از این به نظریه­ی فتوای جمعی از دیدگاه فقه شیعه چراغ سبز داده است. آن­ها می­گویند تا دیروز طاغوت مانع بود، اما امروز و در جمهوری اسلامی که آن را با خون عزیزانمان برپا کرده­ایم چرا؟

من این­جا قلم شکسته­ی خود را به دور می­افکنم و سطرهایی از نوشته­های استاد شهید آیةالله مطهری1 را که سروش غیبی و سرود آسمانی است برایتان می­خوانم. او می­فرماید:

روحانیین بزرگ ما باید به این نکته توجه کنند که بقا و دوام روحانیت و موجودیت اسلام به این است که زعمای دین ابتکار اصلاحات عمیق [را] که امروز ضروری تشخیص داده می­شود در دست بگیرند. امروز آن­ها در مقابل ملتی نیمه بیدار قرار گرفته­اند که روز به روز بیدارتر می­شود.([35]) انتظاراتی که نسل امروز از روحانیت و اسلام دارد، غیر از انتظاراتی است که نسل­های گذشته داشته­اند. بگذریم از انتظارات خام و نابخردانه­ای که بعضی دارند، اکثر آن انتظارات مشروع و به جا است. اگر روحانیت ما هر چه زودتر نجنبد و گریبان خود را از چنگال عوام خلاص و قوای خود را جمع و جور نکند و روشن­بینانه گام بر ندارد خطر بزرگی از ناحیه­ی اصلاح طلبان بی­علاقه به دیانت متوجهش خواهد شد. امروز این ملّت تشنه­ی اصلاحات نابسامانی­ها است و فردا تشنه­تر خواهد شد. [این ملت] ملّتی است که نسبت به سایر ملل احساس عقب افتادگی می­کند و عجله دارد به آن­ها برسد. از طرفی مدّعیان اصلاح طلبی که بسیاری از آن­ها علاقه­ای به دیانت ندارند زیادند و در کمین احساسات نو و بلند نسل امروزند. اگر اسلام و روحانیت به حاجت­ها و خواسته­ها و احساسات بلند این ملّت پاسخ مثبت ندهند، به سوی آن قبله­های نو ظهور متوجه خواهند شد. فکر کنید آیا اگر سنگر اصلاحات را این افراد اشغال کنند موجودیت اسلام و روحانیت به خطر نخواهد افتاد؟ ... من خود می­دانم گروهی این افکار و این آرزوها را بیهوده و غیر عملی می­دانند... اما من درست در نقطه­ی مقابل فکر می­کنم. [و] روحانیت را از لحاظ هسته­ی اصلی زنده­ترین دستگاه­ها می­دانم [و] عقیده دارم فقط غل وزنجیرهایی به دست و پای این موجود زنده و فعال بسته شده [است] و باید او را از قیدها و زنجیرها آزاد کرد. من این عقیده را از مطالعاتی که درباره­ی اسلام و معارف غنی آن دارم و از اطلاعاتی که درباره شخصیت­های لایق این دستگاه دارم الهام گرفته­ام. بنابراین نه تنها اصلاح این دستگاه را مستبعد و غیر عملی نمی­دانم، کاملاً نزدیک و قریب الوقوع می­دانم ﴿إنهم یرونه بعیداً „ و نراه قریباً﴾([36]).([37])

ادامه دارد...

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان