ماهان شبکه ایرانیان

شخصیت و آثار ابن قتیبه ی دینوری

قرن سوم هجری از نظر گسترش علوم معقول و فرهنگ اسلامی، یکی از اعصار درخشان تاریخ تمدن اسلامی است که خود مدیون کوشش دانشمندان بسیار است.

قرن سوم هجری از نظر گسترش علوم معقول و فرهنگ اسلامی، یکی از اعصار درخشان تاریخ تمدن اسلامی است که خود مدیون کوشش دانشمندان بسیار است.

یکی از این عالمان ابن قتیبه دینوری (213 276 ق)، مؤلف ده ها کتاب در موضوعات علوم اسلامی، ادب و تاریخ نگاری است که علی رغم معروفیت زیاد، خود و آثارش کم تر مورد توجه بوده اند. ابن قتیبه مؤلف چند اثر برجسته ی تاریخی همچون عیون الاخبار، المعارف و... نیز هست که به خاطر شخصیت علمی نویسنده و قدمت آثارش از مهم ترین منابع تاریخی درباره ی اوضاع سیاسی، فرهنگی و نظامیِ سه قرن نخست اسلامی و حتی قبل از اسلام به شمار می روند.

در این مختصر ضمن بیان احوال ابن قتیبه، آثار تاریخی او به بحث گذاشته شده است.

واژه های کلیدی: ابن قتیبه دینوری، تاریخ نگاری، کتاب المعارف، کتاب عیون الاخبار، الامامة و السیاسة.

الف) احوال ابن قتیبه

ابن قتیبه از بزرگان ادب، تاریخ و علوم دینی، و در اغلب علوم و فنون متداول زمان خود دارای اثر و تألیف است. با وجود آن که او در حیات علمی فرهنگی قرن سوم چهره ای مهم محسوب می شود، از زندگی اش چندان اطلاعی در دست نیست و مجموع آنچه تذکره نویسان در شرح حال او آورده اند، بیش تر از چند سطر نیست که آن هم درباره ی کیفیت مرگ او است.

ابومحمد عبداللّه بن مسلم بن قتیبه دینوری (مروزی) پدرش مسلم از اهالی مرو بود؛1 بدین سبب او را مروزی نیز گویند.2 او در سال 213 متولد شد، اما در محل ولادت او اتفاق نظر نیست. ابن ندیم ولادت او را در کوفه آورده است،3 در حالی که خطیب، زادگاه او را در بغداد می داند.4 منابع متأخر نیز معمولاً هر دو قول را نقل کرده اند، لیکن زادگاهش هر کجا باشد، سکونتش در بغداد امری قطعی است؛ شهری که در آن عهد، کعبه ی آمال دانشمندان اسلامی بود. او قبل از آن که عهده دار منصب قضا در دینور گردد در بغداد ایام را می گذرانید و آخرین بار که از حضور او در این شهر یاد شده، سال 231 بوده است.5 ابن خلکان می نویسد:

او کتاب ادب الکاتب را برای ابوالحسن عبیداللّه بن خاقان تصنیف کرد.6

و این عبیداللّه بن خاقان او را به قضاوت دینور منصوب نمود.7 ابن خاقان، از سال 236 تا قتل متوکل در سال 247 وزیر متوکل بود.8 مستعین او را در سال 249 به مکه تبعید کرد9 و در عهد معتمد (256) مجددا به وزارت منصوب شد.10 با این حساب او دوبار بین سال های (236 247 ق) و (256 263 ق) وزارت را بر عهده داشت.

اگر سال های اولین دوره ی وزارت ابن خاقان، ملاک قاضی شدن ابن قتیبه در دینور باشد، او باید این منصب را 11 سال عهده دار بوده باشد. عکاشه در این باره می نویسد: قضاوت او در دینور بین سال های 232 قمری از بیعت با متوکل تا قتل او در سال 247 قمری می باشد.11 تاریخ شروع آن قضاوت را نمی دانیم و لیکن او بر این شغل بود تا زمانی که ابن خاقان در سال 247 از وزارت بر افتاد. آذرتاش آذرنوش مدت قضاوت او را در دینور 17 سال آورده است و با توجه به ولادت، آغاز آن را در 27 سالگی و سرانجام آن را در 44 سالگی می داند.12 اگر آغاز قضاوت او را در 27 سالگی بدانیم، که منطبق با سال 240 خواهد بود، پس پایان قضاوت او در سال 257 است که دیگر ربطی به قضیه ی وزارت عبیداللّه بن خاقان نخواهد داشت. بدین ترتیب پذیرش مطالب عکاشه در این خصوص سهل تر از قول نویسنده ی دایرة المعارف است.

به هر حال او مدت ها در دینور ماندگار شد و از فحوای مطالب ابن ندیم استنباط می شود که او غالب کتاب هایش را در دینور نگاشته و ابن ندیم سال ها بعد چون کتاب التفقیه را ناقص یافت از مردم جبال سراغ آن را می گرفت که پاسخ مثبت شنید.13

در منابع متقدم از زمان بازگشت او به بغداد اشاره ای نکرده اند، اما محققین جدید ورود او را به بغداد در یکی از سال های 257، 259، 266 حدس زده اند14 و شاید سال 257، که منطبق بر آغاز دومین دوره ی وزارت عبیداللّه بن خاقان است، صحیح تر به نظر برسد.

نکته ی قابل توجه دیگر آن که لزومی ندارد پایان قضاوت او را هم زمان با پایان اقامتش در دینور بدانیم؛ شاید او سال ها در آن شهر بدون منصب بوده باشد؛ و شهرتش به دینوری حکایت از اقامت طولانی او در این شهر ایالت جبال دارد، به طوری که بیرونی او را ابی محمد جبلی خوانده است.15

ابن قتیبه در شهر بغداد کتاب هایش را بر دیگران می خواند.16 ابن ندیم17 سال وفات او را 270، خطیب،18 270 یا 276، ابن خلکان نیز علاوه بر آن اقوال، سال 271 را نوشت، لیکن سال 276 را صحیح دانسته است.19

خطیب بغدادی در روایتی کیفیت مرگ او را این چنین می نویسد:

او به طور ناگهانی فریاد کشید و بی هوش گردید و درگذشت.

و در ادامه در روایتی دیگر به نقل از ابراهیم بن محمد بن ایوب بن بشیر الصائغ، شاگرد ابن قتیبه، می آورد که هریسه خورد و حرارتش بالا گرفت و سپس فریادی کرد و تا وقت نماز ظهر بی هوش شد، سپس ساعتی درد کشید و بعد از آن آرام گرفت و تشهد را ادامه داد تا در هنگام سحر درگذشت و این در اول رجب سال 276 قمری بود.20

استادان و شیوخ ابن قتیبه

خطیب بغدادی می نویسد:

او از اسحاق بن راهویه (متوفی 237 ق)، محمد بن زیاد الزیادی (متوفی 260 قمری)، ابی الخطاب زیاد بن یحیی الحسائی (متوفی 254) و ابو حاتم سجستانی (متوفی 255) روایت کرد.21

لیکن اگر منابع روایتی او را در کتاب هایش به خصوص عیون الاخبار و المعارف، ملاک قرار دهیم فهرست افرادی که ابن قتیبه از آنها روایت کرده بسیار زیاد هستند و کسانی که ابن قتیبه از آنها روایت کرده است اغلب از مشاهیر و علمای برجسته عراق در اواخر قرن دوم و اوایل قرن سوم هستند. بر اساس منابع روایتی در آثارش بخصوص عیون الاخبار و المعارف ثروت عکاشه نام 26 نفر از استادان و مشایخ او را فهرست کرده است.22

معروف ترین استاد و شیخ او اسحاق بن راهویه است. اسحاق ابن راهویه الحنظلی المروزی، معروف به ابن راهویه در سال 166 قمری در مرو زاده شد23 و به حجاز، عراق، یمن و شام مسافرت کرد.24 وی از بزرگان اصحاب احمد بن حنبل25 و به قولی از اصحاب شافعی (متوفی 204 ق) بوده است.26 ابن ندیم کتاب های السنن فی الفقه، مسند و تفسیر او را نام می برد.27 ابن راهویه در آخر عمر در نیشابور سکنا گزید.

مسعودی28 سال وفات او را 238 قمری و ابن خلکان 230 و 237 قمری نقل کرده اند.29

ابن قتیبه از دو نفر از معروف ترین علمای نحوی و لغوی، یعنی ابوحاتم سیستانی سهل بن محمد30 و ابوالفضل عباس بن فرح مشهور به ریاشی31 نیز بهره گرفته است.

شاگردان ابن قتیبه

ابن قتیبه شاگردان و راویان زیادی داشت. خطیب بغدادی پنج نفر از کسانی را که از او روایت کرده اند نام می برد و می نویسد:

احمد پسرش،32 عبیدللّه بن عبدالرحمن السکری33 (متوفی 323 ق)، ابراهیم بن محمد بن ایوب الصائغ34 (متوفی 313 ق)، عبدللّه بن احمد بن بکیر التمیمی (متوفی 324 ق) و عبداللّه بن جعفر بن درستویه الفارسی35 (متوفی 335 ق) از او روایت کرده اند.36

از شاگردان دیگر او باید از قاسم بن اصبغ الاندلسی (247 340 ق) نام برد که در سال 274 قمری به مشرق مسافرت کرد و از ابن قتیبه کتاب المعارف و شرح غریب الحدیث را فرا گرفت.37 عکاشه نام 13 تن از شاگردانش که هر کدام یک یا چند اثر او را روایت کرده اند فهرست نموده است.38

ب) آثار ابن قتیبه

ابن قتیبه کتاب های زیادی تألیف کرده است و تعدادی از آنها اکنون در دست اند و بعضی نیز چاپ شده اند. ابن ندیم39 فهرست نویس مشهور، 34 کتاب، خطیب بغدادی40 (که کم تر متذکر آثار صاحب ترجمه می شود) 7 اثر، ابن خلکان41 14 عنوان، ابن عماد42 11 کتاب و اسماعیل پاشا حدود 38 اثر از او نام می برند43 که غالبا تکرار نوشته های ابن ندیم است. برای سهولت، کتاب های ابن قتیبه را در جدولی نشان می دهیم.

منابعی که آثار ابن قتیبه را ذکر کرده اند.44

ج) کتاب های تاریخی ابن قتیبه

آثار ابن قتیبه متنوع و در موضوعات مختلفی چون ادب، تاریخ و مذهب است که به تناسب بحث به دو اثر تاریخی او اشاره می شود.

1. کتاب المعارف:

این کتاب در واقع یک دایرة المعارف تاریخی در عصر خود محسوب می شود و از سرگذشت رجال قرن اول تا نیمه ی اول قرن سوم هجری، که هر کدام به نحوی در حیات سیاسی و علمی آن ایام مؤثر بوده اند، سخن رفته است. در این کتاب از پیامبر صلی الله علیه و آله و اصحابش و از خلفا، اشراف، فرماندهان بزرگ، رهبران قیام ها، تابعین، محدثین، فقها، راویان اشعار، اخباریان و... یاد شده است.

ابن قتیبه در مقدمه ی کتاب انگیزه ی تألیف آن را این گونه بیان می کند:

دیدم که بسیاری از اشراف از نسبشان بی اطلاع اند و اسلاف خود را نمی شناسند؛ و از قریش کسانی بودند که نمی دانستند در چه موقعیتی از قرابت با پیامبر هستند، یا از ابنای ملوک العجم که حال پدران و زمانشان را نمی شناختند؛ و دیدم افرادی را که خود را به اشخاصی منتسب می کردند در حالی که عقبی نداشت، مانند مردی که خود را از اعقاب ابوذر می دانست درحالی که او را دنباله ای نبود.45

بدین گونه او به سان سایر مؤلفین اخبار، به بحث در مورد ابتدای خلقت پرداخته و طبعا برای ورود به بحث از تورات استفاده نموده و از قصه ی آدم و ابنای او آغاز و از انبیا چون: ادریس، نوح و عیسی علیهماالسلام یاد کرده است. آن گاه از انساب عرب و از تیره ی عدنان و قبیله ی قریش و سپس از قبایل یمنی (حمیر و کهلان) یاد کرده، به دنبال آن به بحث درباره ی محمد صلی الله علیه و آله پرداخته است و در واقع اهمیت کتاب بیش تر از این جا آغاز می شود که با شرح حال مختصری از نزدیکان آن حضرت به احوال و غزوات پیامبر پرداخته، پس از ذکر خلفای راشدین، از 150 تن از اصحاب رسول صلی الله علیه و آله یاد کرده است و آن گاه درباره ی خلفای اموی و عباسی تا عهد معتمد (256 ق) و از اشراف قبایل، سران نظامی و سیاسی قرن اول و دوم، مانند حجاج بن یوسف، مختار، قطری خارجی، نصربن سیار و... و سپس از تابعین، فقها، اصحاب حدیث و قرّاء، راویان اخبار و اشعار و انساب و جغرافیای بصره، جزیرة العرب و سایر مناطق و از ایام العرب، ادیان جاهلی ملوک یمن و شام و ملوک عجم به خصوص ساسانیان به طور فشرده مطالبی را عرضه کرده است.

تمام موارد فوق هر چند به اختصار آمده، شخصیت نویسنده و قدمت اثر ارزش کتاب را دو چندان کرده است. کتاب المعارف در نوع خود یکی از بهترین کتب تاریخی و از معروف ترین آثار ابن قتیبه محسوب می گردد که مشتمل بر اخباری است که در آن عصر مورد علاقه مردم بود.

تاریخ تألیف کتاب المعارف

تاریخ تألیف کتاب را نمی دانیم، لیکن با قراین می توان گفت این اثر را در حوالی 252 قمری هنگام سکونت در دینور تألیف کرده است. ابن قتیبه در مقدمه ی کتاب تصریح می کند که تاریخ خلفا را تا عهد مستعین (248 252 ق) آورده است،46 در حالی که در متن موجود از سه نفر پس از مستعین، یعنی معتز (252 255 ق) مهتدی (256 255 ق) و معتمد (279 256 ق) یاد شده است؛47 و در مورد اخبار خلفا آخرین خبر همان بیعت با معتمد در روز سه شنبه 14 روز باقی مانده از رجب سال 256 است. در این خصوص عکاشه می نویسد:

ابن قتیبه کتاب را در عهد مستعین تألیف کرد و کتاب نزد او باقی ماند تا ایام معتز، مهتدی و معتمد را درک کرد، و ابن قتیبه درگذشت در حالی که معتمد تا سال 279 در خلافت بود.48

بدین ترتیب احتمالاً او اصلاح مقدمه ی کتاب را که در عهد مستعین نوشته بود فراموش کرد و یا شاید ناسخین در افزودن این سه نفر به کتاب المعارف دست داشته اند، هم چنان در پاره ای از نسخ تا عهد معتمد (320 295 ق) نیز افزوده شده است.49

موضوع دیگر آن که، کتاب المعارف را مأخوذ از کتاب المحبر محمد بن حبیب50 (متوفی 245 ق) دانسته اند51 و عکاشه پس از مقابله ی فهارس هر دو کتاب می نویسد: کتاب المعارف با کتاب المحبر، از عناوین مشترکی برخوردارند، لیکن از نظر ترتیب، المعارف با آن مخالف است. گرچه عده ای می گویند این کتاب ابن حبیب نیست بلکه او آن را جمع کرده همان گونه که ابن قتیبه آن را جمع نموده... و انصاف آن است که ابن قتیبه جز آنچه ابن حبیب آورده مطلبی ندارد، لیکن در اغلب موارد (در طول و تفصیل) با آن اختلاف دارد و ابن قتیبه آن گونه که از المعارف بر می آید آن را یا از شیوخ خود شنیده و یا از روایت های دیگران اخذ کرده است.52

2. کتاب عیون الاخبار:

از مشهورترین کتب ابن قتیبه، کتاب عیون الاخبار است. این کتاب را در ده فصل جداگانه تقسیم کرده و هر فصل متأخر را به فصل قبل منضم دانسته است.53 این فصول دهگانه بر حسب گفتار و تنظیم مؤلف این گونه است:54

و اما کتاب اول از کتاب های دهگانه «کتاب السلطان» است و در آن اخباری از موقعیت سلطان و حالات مختلف او از سیرتش و آنچه مورد احتیاج مصاحبان اوست از آداب صحبت و... نقل شده است.

و کتاب دوم «کتاب الحرب» که این ضمیمه ی کتاب سلطان است، و در آن اخباری از آداب جنگ و حیله های آن و توصیه هایی به سپاهیان از تعداد و سلاح و چهارپایان و آنچه در سفر و مسیر لازم می آید و... از اخبار ترسوها و اعمال شجاعان و حیله های جنگ و اخبار شهرها و... آمده است.

و کتاب سوم «کتاب السودد» است و در آن اخباری از راه های بزرگی و بزرگواری در جوانی و وسایل آن در بزرگی و از همت نیک و... اختلاف اراده و از کبر، عجب، غضب و فقر و تجارت، خرید و فروش... و از افعال اشراف و بزرگان... قید گردیده است.

کتاب چهارم «کتاب الطبائع و الاخلاق» است و در این کتاب که ضمیمه ی کتاب سودد است از اخبار در همانندی های مردم در طبایع و اخلاق های زشت، مانند حسد، سعایت و... و از طبایع حیوانات، از مردم و جن، چهار پا و درندگان و پرندگان، حشرات، حیوانات کوچک و گیاهان و... سخن رفته است.

کتاب پنجم «کتاب العلم» است و در آن اخباری از دانش، دانشمندان و شاگردان و از کتاب ها، حفظیات و قرآن و... وصیت هایی به ادب آموزان است.

و کتاب ششم «کتاب الزهد» است که به خاطر قرابت، به کتاب علم منضم است و در آن اخباری از زاهدان و کلام آنها در زهد و دعا و مناجات و از مقام زاهدان نزد خلفا و ملوک و موعظه های آنها و... مطالبی نقل گردیده است.

و کتاب هفتم «کتاب الاخوان» است که در آن از برگزیدگان دوستان و اخباری از مهربانی و دوستی و آنچه دوستان بر هم واجب دارند... و از زیارت همدیگر، خداحافظی و عیادت، تعزیه کردن، ذکر دوستان بد و نزدیکان و فرزندان و... سخن رفته است.

و کتاب هشتم «کتاب الحوائج» است و این کتاب به خاطر مضمون نزدیکش به کتاب اخوان ضمیمه ی آن است و در آن اخباری از برآوردن حاجات در کتمان و صبر و هدیه و رشوه و احوال گدایان در هنگام سؤال و... و از قناعت و حرص یاد شده است.

کتاب نهم «کتاب الطعام» است که در آن اخباری از غذاهای پاک و شیرینی جات، شیر، خرما و... و از گرسنگی، روزه، مهمانی، اخبار بخیلان، خوردن دارو، مضار و منافع غذاها و... سخن رفته است.

و کتاب دهم «کتاب النساء» است، و این کتاب نزدیک به کتاب طعام است؛ چرا که عرب لذایذ را در خوراک و نکاح می داند و در آن اخباری از اختلافات اخلاقی زنان، حسن و جمال و سیاست های زنان و خطبه های معروف نکاح و... و اخبار عشاق عرب و... آمده است.55

بدین ترتیب در عیون الاخبار، غالب موضوعات روزمره مربوط به تمام طبقات به چشم می خورد و مطالب آن از تنوع شایانی برخوردار است.

ابن قتیبه در مقدمه ی عیون الاخبار قبل از سخن از تقسیم بندی کتاب، درباره ی شیوه ی کار و این که مخاطبین او چه کسانی هستند، بهتر از هر کس دیگر در تحلیل کتابت توضیح داده است که قسمت هایی از آن را نقل می کنیم.

ابن قتیبه می نویسد:

این کتاب در مورد قرآن، سنت، شریعت و علم حلال و حرام نیست... این عیون الاخبار برای غافلان در ادب، تذکره ای برای اهل علم و آموزش ادب به آنهاست، و مایه راحتی ملوک است... و صلاح ندانیم که کتابم برای طالب دنیا بدون آخرت و یا برای خواص بدون عوام و یا برای ملوک بدون رعایا باشد، برای هر گروهی سهمی در آن قرار دادم... و در هر باب، کتاب را به مزاح و حکایات جالب منتهی کردم... کتاب ما مثل سفره ای است که غذاهای مختلف، برای سلیقه های گوناگون در آن فراهم شده است.56

این کتابِ بسیار مفصل خود انعکاسی از اوضاع اجتماعی فرهنگی آن زمان محسوب می شود. در لابه لای این همه نوشته، برای هر طبقه و صنفی مطلب می توان یافت و این مطالب که اغلب به صورت روایات کوتاه با ذکر سلسله راویان جمع شده است و یا از کتاب هایی اخذ گردیده که از فحوای آنها می توان اوضاع فرهنگی، اجتماعی و تاریخی فراوانی استنباط کرد، نحوه ی دیدگاه های افراد مختلف، خاطرات شخصی، در شرح حوادث بزرگ به نقل از شاهدان ماجرا، پند و امثال، اشعار بدیع، نکات اخلاقی، نصیحت بزرگان، اندرز صالحان، کلمات عاقلان، رجز شجاعان، دعای عابدان، خطبه ی حاکمان، توجیه مقصران، بذله گویی دلقکان و جهل عوام در سراسر کتاب عیون الاخبار به چشم می خورد و کتاب برای شناخت هر چه بیش تر اوضاع و احوال عمومیِ سه قرن اول اسلامی نهایت اهمیت را دارد.

موارد تاریخی عیون الاخبار

چه خبری بهتر از این که کتاب خود انعکاسی از اوضاع آن زمان و آیینه ای از فعالیت های آن جامعه است. کتاب از دیدگاهی شرح زندگی افراد است، با آوردن روایات در قالب داستان هایی پراکنده اما قابل توجه. با این همه عیون الاخبار از لحاظ آنچه صرفا تاریخ خوانده می شود، دارای اهمیتی بسزا است و در قسمت هایی از کتاب کاملاً موضوعات تاریخی جالب و در خور توجه مطرح، و در ذیل هر موضوع حداقل یک واقعه ی تاریخی نقل شده است. مثلاً در جزء اول «کتاب السلطان» بسیاری از مطالب تاریخی به صورت پراکنده در ذیل موضوعات آمده است، از جمله داستان اختلاف ابومسلم و ابوجعفر (ص 26) و یا برای شناسایی روحیه ی حجاج و نحوه ی رفتار عاملین او (ص 16) و نامه ی امام علی علیه السلام به ابن عباس هنگامی که اموال بصره را برده بود. (ص 57) و گردن زدن اسیران توسط حجاج (ص 103).

و در «کتاب الحرب» موارد بسیار زیاد تاریخی، چون: گوشه هایی از داستان حجاج و شبیب خارجی (ص 121) دستورهای ابوبکر به خالد برای حرکت به شام (ص 142) و قسمت هایی از نحوه ی شهادت حجر بن عدی (ص 147) و یا داستان عمر و هرمزان (ص 196) اخباری از منصور در شام (ص 206 و 207) اخباری از قیام امام حسین علیه السلام (ص 211) و حتی در باب شناسایی بلاد و شهرها (امصار) مطالب در خور توجه دارد57 و در ذیل «کتاب الاخوان» مطالبی تاریخی چون هدیه فرستادن معاویه برای بزرگان مدینه و حدس های معاویه در مورد واکنش های آنها در برابر این هدایا در شناخت روحیه ی این افراد که خود از فعالان قرن اول هجری بودند، جالب توجه است؛ مثلاً معاویه حدس می زند که حسین علیه السلام این هدایا را صرف فرزندان یتیمِ به جای مانده از نبرد صفین که در رکاب پدرش بودند می کند... (ص 40 41) و در بخش «کتاب الاخوان» نامه هایی را از بزرگان ضبط کرده که حایز اهمیت اند؛ مانند نامه ی یحیی بن خالد.58

و در آخر «کتاب العلم» خطابه ی خلفای راشدین، والیان و خلفای دیگر را نقل کرده که از لحاظ تاریخی حایز اهمیت هستند؛ از جمله، خطبه ی ابوبکر در سقیفه ی بنی ساعده (ص 233) و خطبه ی عمر پس از خلافت (ص 234 235) خطبه ی امام علی علیه السلام در هنگامی که عامل او در انبار به قتل رسید (ص 236) و خطابه ی حجاج بن یوسف، قطری خارجی، منصور و مأمون عباسی.59

ابن قتیبه تنها به نقل خبر اکتفا نکرده، بلکه اگر مطلبی به نظرش غیر واقعی بوده متذکر آن شده و به اصلاح آن پرداخته است؛ به طور مثال، در یوم یرموک (13 ق) که برای حارث بن هشام و عکرمة بن ابی جهل و عیاش بن ابی ربیعه آب آوردند و هر کدام دیگری را مقدم می داشت، تا هر سه نفر درگذشتند. ابن قتیبه در ادامه می نویسد: این داستان در نزد من جعلی است، و اهل سیره ذکر کرده اند که عکرمه در روز احنادین (13 ق) به قتل رسید و عیاش در مکه مرد و حارث در طاعون عمواس (18 ق) در شام در گذشت.60

منابع عیون الاخبار و کتاب المعارف

اگر ابن قتیبه را با همگنانش به خصوص تاریخ نگاران قرن سوم مقایسه کنیم، امتیاز مهمی بر سایرین دارد و آن این که ابن قتیبه معمولاً از کتاب هایی که نقل قول نموده یا مطلبی اخذ کرده به صراحت نام برده است، در حالی که معاصران او مانند ابوحنیفه دینوری بلاذری، یعقوبی و طبری از منابع مکتوب خود نام نمی برند.

ابن قتیبه در مقدمه ی عیون الاخبار از منابع و مآخذ خود این گونه یاد می کند:

من روایات این کتاب را از پیران و بزرگان و همنشینان و کتاب ها و تواریخ عجم و از بلاغت نویسندگان نقل و اخذ کرده ام. از این که حدیث را از افراد خردسال و بنده و کنیز روایت کنم باکی ندارم. علم گم شده ی مؤمن است و اخذ کردن آن از مشرک موجب وهن نیست و نصیحت از حسود نیز مایه ی نگرانی نیست... .61

منابع عیون الاخبار را می توان از یک دیدگاه به دو دسته ی منابع شفاهی و کتبی و در دیدگاهی دیگر به منابع اسلامی و غیر اسلامی دسته بندی کرد.

1. منابع شفاهی: اخذ روایت از استادان و شیوخ با برشمردن سلسله راویان در آن عصر امری عادی محسوب می شد. در صفحات قبل هنگام سخن از شیوخِ ابن قتیبه، به کسانی که از آنها نقل قول کرده اشاره شد. او از مشاهیر قرن سوم به خصوص از نحویان و لغویان بهره جسته و روایات آنها در تمام کتاب عیون الاخبار به چشم می خورد که از پاره ای به لفظ «حدثنی» و در بعضی دیگر لفظ «حدثنا» به کار گرفته است.

2. منابع کتبی: منابع کتبی مورد استفاده ی ابن قتیبه اغلب منابع و کتب غیر اسلامی است؛ مانند کتاب های ایرانیان، هندیان و رومیان. منابع کتبی ابن قتیبه در عیون الاخبار برای شناسایی آثار ایرانیان در عصر ساسانی بسیار اهمیت دارد، و احتمالاً ابن قتیبه ترجمه ی آنها را در اختیار داشته است. او از کتاب التاج، کتاب آیین، کتاب آداب، کتاب سیر العجم و از نامه های خسرو پرویز به پسرش کرارا نقل قول و از پاره ای کتب هند و روم نیز روایت کرده است. نقل قول های ابن قتیبه از این منابع می تواند تا حدودی موضوع این کتاب ها را مشخص نماید. او مؤلفین یا مترجمین این آثار را نام نمی برد، تنها هنگام نقل از کتاب آداب از ابن مقفع یاد می کند؛ به طور مثال او در عیون الاخبار از این کتاب ها سود جسته است:

کتاب التاج: ابن قتیبه می نویسد:

در کتاب التاج خوانده ام که یکی از ملوک می گفت: همت های مردم کوچک است و همت های پادشاهان بزرگ.62

و در موضعی دیگر می نویسد:

در کتاب التاج خواندم که پرویز به پسرش شیرویه گفت: سپاه را چنان غنی نکن که از تو بی نیاز باشند، و آنها را چنان فقیر مکن که از تو آزرده شوند... .63

ابن قتیبه در مواضعی دیگر از نامه ی خسرو پرویز به پسرش شیرویه،64 و از توصیه ی خسرو پرویز به مسئول بیت المال65 و حاجبش مطالبی را نقل کرده است.66

آداب ابن مقفع: ابن قتیبه از این کتاب در مورد مصاحبت با پادشاه و شرایط آن مطالبی را نقل کرده است.67

کتاب آیین: ابن قتیبه می نویسد:

در کتاب آیین خواندم که یکی از ملوک عجم در خطبه می گفت: من مالک تن های شما هستم نه نیت های شما.68

و در موضع دیگر از کتاب آیین مطالب مفصلی در مورد لشکرکشی و تعبیه ی لشکر، تاکتیک های جنگی، چون شبیخون و...69 و در جای دیگر مطالبی در خصوص تیراندازی از این کتاب نقل نموده است.70

کتاب سیر العجم: ابن قتیبه می نویسد:

در سیر العجم خواندم که چون کار بر اردشیر استوار شد، مردم را جمع کرد و برای آنها خطبه ای خواند... .71

ابن قتیبه از کتاب سیر العجم داستان هایی در مورد بهرام گور نقل می کند72 و در جایی دیگر به نقل از این کتاب خبری مفصل از درگیری فیروز و اخشنواز پادشاه هیاطله، که سرانجام به قتل فیروز انجامید، ارائه داده است.73

کتاب العجم: ابن قتیبه گاهی بدون ذکر نام کتاب، مطالبی را از کتاب های ایرانیان نقل می کند و می نویسد:

در یکی از کتاب های عجم خواندم.

آنگاه از نامه ی اردشیر به رعایایش یاد می نماید؛74 و یا در موضعی دیگر می آورد که در یکی از کتاب های عجم خواندم که کسری، وهرز دیلمی را برای نبرد با حبشیان به یمن فرستاد.75

کتاب ابن مقفع: ابن قتیبه گاهی تنها از مؤلف کتاب یاد می کند و می نویسد:

در کتاب ابن مقفع خواندم که مردم بر دین پادشاهانشان هستند.76

کتاب هند و روم: ابن قتیبه از کتاب های هندیان77 و رومیان78 نیز استفاده و نقل قول نموده است. ابن قتیبه از منابع و کتب اسلامی نیز سود جسته، لیکن اسامی کتب را نام نبرده است؛ مثلاً او ابن اسحاق و هیثم بن عدی و... را درک نکرده است در حالی که مطالبی از آنها نقل نموده و هنگام نقل روایت از آنها از راویان سخنی به میان نیاورده است؛ این نشان می دهد که از کتاب های آنها استفاده نموده است.

منابع المعارف همان منابع عیون الاخبار است. هر چند در المعارف به خاطر مباحث تاریخی، نقل قول از مشاهیر اخبار قرن دوم بسیار فراوان است. او از ابن اسحاق وهب بن منبه، واقدی، هیثم بن عدی و ابوالیقظان روایات زیادی در این کتاب نقل کرده است.

او در بحث از ابتدای خلقت از تورات79 و در آخر کتاب بحثی نسبتا مفصل از ساسانیان آورده که از کتاب سیر العجم نقل قول کرده است.80

3. کتاب الامامة و السیاسة منسوب به ابن قتیبه

در میان آثار منسوب به ابن قتیبه از کتابی به نام الامامة و السیاسة یاد شده است. کتاب دارای ارزش فراوانی است لیکن نمی تواند از آثار ابن قتیبه باشد؛ زیرا منابع متقدمی که آثار او را نقل کرده اند از این اثر نام نبرده اند و کتاب فاقد مقدمه است، در حالی که معمولاً ابن قتیبه در آغاز کتاب هایش مقدمه ای می آورد.

ثروت عکاشه در مقدمه ی خود بر المعارف موارد زیر را برمی شمارد که دلیل بر آن است که این اثر از ابن قتیبه نیست:

1. کسانی که از ابن قتیبه یاد کرده اند، این کتاب را از او ذکر نکرده اند، جز این که اباعبداللّه التوزی معروف به ابن شباط (متوفی 618 ق) آن را از ابن قتیبه دانسته است.

2. از ابن لیلی (متوفی 148 ق) و از زنی که شاهد فتح اندلس بوده است که سال ها قبل از تولد ابن قتیبه (213 ق) بوده اند، در این کتاب روایت شده است.

3. مؤلف از سفر خود به دمشق یاد می کند، در حالی که ابن قتیبه به این شهر مسافرت نکرده است.

4. مؤلف کتاب از شهر مراکش یاد می کند، که یوسف بن تاشفین آن را در سال 455 بنا نهاد، در حالی که ابن قتیبه در سال 276 وفات کرده بود.81

دلیل اول از استحکام بیشتری برخوردار است، و دلیل سوم نمی تواند متقن باشد؛ چرا که ما اطلاع دقیقی از زندگی ابن قتیبه نداریم، چه بسا از دمشق نیز دیدار کرده باشد. دلیل دوم و چهارم مشکل کلی کتاب است و مؤلف هر که باشد نمی تواند فاصله ی بین سال های 148 455 را درک کرده باشد.

ابن خلدون هنگام سخن از جنگ جمل می نویسد:

از این رو به کتاب طبری اعتماد کردیم که از یک سونگری هایی که در کتاب ابن قتیبه و مورخین دیگر هست به دور است.82

احتمالاً منظور همین کتاب الامامة و السیاسة باشد که شرح مفصلی از خلافت امام علی علیه السلام به خصوص از جنگ جمل ارائه داده،83 و گرنه در آثار دیگر ابن قتیبه، مانند المعارف، مطالب چندانی از حوادث ایام خلافت امام علی علیه السلام ، به خصوص نبرد جمل نیامده است، که ابن خلدون آن را «یک سونگری» بخواند.

ما برای اثبات عدم انتساب الامامة و السیاسة به ابن قتیبه، پاره ای از مطالب این کتاب را با کتاب المعارف مقایسه می کنیم و موارد اختلاف آن را توضیح می دهیم.

1. در شهادت امام علی علیه السلام :

المعارف: امام علی علیه السلام در جمعه 19 رمضان سال چهل هجری به شهادت رسید. (ص 209).

الامامة و السیاسة: امام علی علیه السلام در هنگام خروج برای نماز صبح، در جمعه 10 روز مانده از رمضان سال چهل ضربت خورد... و روز یکشنبه به شهادت رسید. (ج 1، ص 138).

2. در کیفیت شهادت امام حسن علیه السلام :

المعارف: امام حسن علیه السلام به مدینه رفت و در آن جا وفات کرد و می گویند جعده دختر اشعث او را مسموم نمود و رحلت او در ماه ربیع الاول سال 49 و در سن چهل و هفت سالگی بود و سعید بن عاص امیر مدینه بر او نماز گزارد. (ص 212).

الامامة و السیاسة: معاویه در سال 50 به مدینه آمد. امام حسن زنده بود. چون سال 51 شد امام حسن علیه السلام بیمار شد و رحلت کرد و عامل مدینه مروان بود. (ج 1، ص 151).

3. در خلافت معاویة بن یزید:

المعارف: او پس از یزید خلیفه شد و 17 سال داشت. 40 روز و به قول ابن اسحاق 20 روز خلیفه بود (ص 325).

الامامة و السیاسة: معاویة بن یزید 18 سال داشت که خلیفه شد و 2 ماه و چند روز در آن منصب بود. (ج 2، ص 10).

4. در قیام زید بن علی علیه السلام :

المعارف: هشام بن عبدالملک، عمر بن هبیره عامل عراق را عزل و خالد بن عبداللّه القسری را در سال 106 به جای او منصوب کرد و سپس ولایت عراق را به یوسف بن عمر داد. در سال 120، و در ولایتش زید بن علی علیه السلام به قتل رسید و آن در سال 121 بود. (ص 365).

الامامة و السیاسة: ابن هبیره عامل کوفه بود و زید را گرفتند و ابن هبیره بدون امر هشام او را به قتل رساند. (ج 2، ص 104).

5. در مرگ ابوجعفر منصور:

المعارف: او در سال 158 هنگام عزیمت به حج در بئر میمون درگذشت. (ص 378).

الامامة و السیاسة: ابوجعفر منصور در سال 166 وارد مکه شد و حج را انجام داد و بعد از سه روز درگذشت. (ج 1، ص 151).

6. درباره مرگ مهدی:

المعارف: او در محرم سال 169 در ماه سبذان درگذشت. (ص 380).

الامامة و السیاسة: مهدی مُرد و در همان روز رشید را جانشین خود کرد و مردم با او بیعت کردند؛ و این روز پنج شنبه از محرم سال 173 بود. (ج 2، ص 153).

مؤلف الامامة به طور کلی از خلافت موسی الهادی (169 170) یاد نکرده و خلافت رشید را جلو آورده و مرگ مهدی را نیز چهار سال با تأخیر نقل کرده است. مؤلف الامامة و السیاسة در آخر کتاب مواردی را طرح کرده که بیش تر به افسانه شبیه است تا به واقعیت؛ مثلاً او با اشاره به ماجرای مأمون و امین آورده است که مأمون به بغداد آمد و برادرش را گرفت و حبس کرد. امین از حبس گریخت مأمون در طلب او فرستاد و او را گرفت و به قتل رساند. (ج 2، ص 175).

با توجه به موارد اختلاف و حتی بدون در نظر گرفتن صحت و سقم مطالب، نتیجه می گیریم که ممکن نیست این دو اثر تألیف یک نفر باشند و شایسته نیست کتاب الامامة را از ابن قتیبه دانشمند بدانیم. مؤلف کتاب الامامة چندان پرمایه و با اطلاع نبوده است و شاید اگر این کتاب را به ابن قتیبه منسوب نمی کردند این معروفیت را به دست نمی آورد.84

د) ابن قتیبه از دیدگاه تعدادی از دانشمندان

اظهار نظر درباره ی عالمی پرکار و توانمند چون ابن قتیبه که دارای آثار متعدد است، مشکل می نماید. او از لحاظ مذهبی به طریق اهل سنت و جماعت بود، اما این که به کدام یک از جناح های اهل سنت و جماعت تمایل بیش تری داشت محل گفت وگوست.

خطیب بغدادی او را «ثقة دینا فاضلاً»85 قلمداد کرده و دیگر اظهارنظری نمی نماید.

ذهبی در میزان الاعتدال، نظرهای موافق و مخالف را آورده و نوشته است: او راست گو (صدوق) است... و حاکم گفت:86 امت بر این اجماع کرده اند که ابن قتیبه کذاب است.

ذهبی سپس می گوید: این کلامی است که ترس خدا در آن نیست. ذهبی در ادامه به نقل از دار قُطنی، علی بن عمر (متوفی 385) می نویسد: «او میل به تشبیه دارد و سخنانش دلیل بر آن است.» و بیهقی می گوید: «او کرامی مذهب است».87 زکی عدوی نیز در مقدمه ی خود بر عیون الاخبار دیدگاه ابن تیمیه فقیه حنبلی (متوفی 729) را می آورد. ابن تیمیه او را از پیروان احمد بن حنبل دانسته و گفته است: موقعیتش در میان اهل سنت به سان جایگاه جاحظ در میان معتزله است.88

بدین سان نظر رجال شناسان در خصوص ابن قتیبه با هم سازگار نیست؛ اما کسان دیگر در خارج از دیدگاه رجال شناسی مذهبی از او انتقاد نموده و او را متهم به انتحال (به خود بستن آثار دیگران) کرده اند.

مسعودی در مروج الذهب هنگام سخن از مباحث جغرافیایی و نجومی می نویسد:

این مطلب را ابوحنیفه دینوری، در کتاب خویش (کتاب الانواء) آورده و ابن قتیبه آن را ربوده و به کتاب خویش برده و به خویشتن نسبت داده و در مورد بسیاری از کتاب های ابوحنیفه دینوری نیز چنین کرده است.89

اما تندترین انتقاد علیه ابن قتیبه از ناحیه ی ابوریحان بیرونی است. بیرونی موضوع آگاهی عرب از نجوم را که ابن قتیبه مدعی آن است، بهانه و مدخلی برای حمله به ابن قتیبه و آثار او قرار داده و بحث را به همه ی آثار او کشانده است و خشم بیرونی از او تا جایی است که دایره ی کلام را به اخلاق مردم جبال کشانده و آنها را «مستبد به رأی» خوانده است.

ابوریحان می نویسد:

... اعراب از علم بروج و صور خیلی دور بودند، هر چند، ابومحمد، عبداللّه بن مسلم بن قتیبه جبلی تهویل می نماید و در تمام کتاب های خود سخن را به درازا کشانیده، و به خصوص در کتابی که در تفضیل عرب بر عجم نوشته، چنین پنداشته که تازیان ستارگان و طلوع و غروب آنها را از همه ی امم داناتر بوده اند. من نمی دانم، یا نمی دانسته یا تجاهل کرده که در تمام امکنه ی زمین بزرگان و چوپانان ابتدای اعمال خود، و معرفت اوقات را به اندازه ی اعراب می دانند... .

اگر در کتب انواء و به خصوص کتابی که این مرد به نام مناظر النجوم نوشته، و در آنچه ما برخی از آنها را در اواخر کتاب وارد کردیم تأمل کنید، خواهید دانست که اعراب از علم هیئت جز آن اندازه که برزیگران هر بقعه می دانند، چیزی بیش تر ندانسته اند؛ ولی این مرد، در هر مبحثی که وارد می شود افراط می کند و از اخلاق جبلی که استبداد به رأی است خالی نیست. کلام او در این کتاب بر کینه ها و دشمنی هایی که با ایرانیان دارد دلالت می کند؛ زیرا به این اندازه هم راضی نشد که اعراب را بر ایرانیان برتری دهد، بلکه ایرانیان را اراذل امم و پست ترین مخلوق دانسته... .90

اما امروزه ابن قتیبه جایگاه خاصی پیدا کرده و در مجموع، محققین جدید با توجه به آثار متعددش او را ستوده اند؛ چرا که او یکی از پرکارترین دانشمندان قرن سوم اسلامی است و آثارش از تنوع شایانی برخوردار است. به طوری که آثارش در لغت، اخبار، ادب، اشعار، به همراه آثار دیگرش در زمینه ی مباحث مذهبی، چون قرآن، حدیث، و فقه او را به صورت دانشمندی بزرگ درآورده است. آذرنوش می نویسد:

ابن قتیبه چه در شرق و چه در غرب و در تمام دوره ای که اصطلاحا قرون وسطی می نامیم، عالی ترین نمونه ی یک دانشمند است.91

احمد امین، ابن قتیبه را یکی از سه عالمی (ابو حنیفه دینوری جاحظ) می داند که علوم و معارف و آداب مختلفه ی آن عصر را نمایش داده است.92

بالاخره آن که، عبدالجلیل او را مردی پرتوان می داند که نه تنها به نحو و لغت پرداخت، بلکه در تاریخ ادب و تاریخ عمومی دست به تألیف زد. علاوه بر آن، در مشاجرات عقیدتی زمان خود نیز شرکت کرد و از حکما و محدثان سنت گرا در مقابل اهل تشکیک و اصالت عقل و... دفاع کرد و این نویسنده شایستگی آن را دارد که عمیقا مورد بررسی قرار گیرد.93

پی نوشت ها:

1. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد،، ج 1، ص 170، و ابن خلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج 3، ص 43.
2. خطیب بغدادی، همان، و ابن عماد، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج 2، ص 169.
3. ابن ندیم، الفهرست، ص 130.
4. خطیب بغدادی، همان.
5. ابن قتیبه، المعارف، ص 36 (مقدمه عکاشه)؛ ابراهیم الابیاری، تراث الانسانیه، ج 2، ص 330 331.
6. ابن خلکان، همان، ج 3، ص 43.
7. آذرتاش آذرنوش، «ابن قتیبه» دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 4، ص 449.
8. ابن خلدون، العبر، (تاریخ ابن خلدون)، ج 2، ص 432 به بعد.
9. احمد بن ابی واضح یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 527.
10. احمد بن ابی واضح یعقوبی، همان، ج 2، ص 541.
11. ابن قتیبه، المعارف، ص 35 (مقدمه).
12. آذرتاش آذرنوش، همان، ج 4، ص 449.
13. ابن ندیم، همان، ص 131.
14. آذرتاش آذرنوش، همان، ج 4، ص 339.
15. ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، ص 316.
16. ابن خلکان، همان، ج 3، ص 43.
17. ابن ندیم، همان، ص 131.
18. خطیب بغدادی، همان، ج 10، ص 170 171.
19. ابن خلکان، همان، ج 3، ص 43.
20. خطیب بغدادی، همان، ج 10، ص 170 171؛ ابن خلکان، همان، ج 3، ص 43، و ابن عماد، همان، ج 2، ص 169.
21. خطیب بغدادی، همان ج 10، ص 170.
22. آذرتاش آذرنوش، همان، ج 4، ص 339.
23. ابن خلکان، همان، ج 1، ص 200.
24. همان، ج 1، ص 200.
25. ابن ندیم، همان، ص 418.
26. ابن خلکان، همان، ج 1، ص 200.
27. ابن ندیم، همان، ص 418.
28. مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 2، ص 534.
29. ابن خلکان، همان، ج 1، ص 200.
30. ابوحاتم سیستانی متوفی (255) از شاگردان و راویان ابوعبیده و اصمعی بود (ابن ندیم، ص 100). آذرنوش می نویسد: «نام آثاری که به ابوحاتم نسبت داده اند، غالبا با نام آثار ابن قتیبه شبیه است» (دائره، ج 4 ،ص 451) موضوعی که حداقل از مقایسه و مقابله ی آثار آن دو از روی فهرست ابن ندیم غیر قابل قبول است. تنها اثر مشترک بین آن دو کتاب القرائت است که به جز این دو نفر، افراد دیگری با این عنوان کتاب تألیف کرده اند (ابن ندیم، ص 131 و 100 مقابله گردد).
31. ریاشی (متوفی 257)، ابن قتیبه، از او روایت بسیاردارد، او نیز از راویان اصمعی است (ابن ندیم ص 99 100).
32. احمد بن عبداللّه در بغداد به دنیا آمد؛ در سال 321 به مصر رفت و قضاوت آنجا را بر عهده گرفت و تمام کتاب های پدرش را روایت کرد و در سال 322 درگذشت (ابن خلکان، ج 3، ص 43). او بیست و یک کتاب از آثار پدرش را در مصر روایت نمود (ابن عماد، ج 2، ص 294).
33. عبیداللّه بن عبدالرحمن، کتاب غریب الحدیث و کتاب اصلاح الغلط را در سال 268 نزد ابن قتیبه فرا گرفت (الابیاری، ج 2، ص 334).
34. ابن صائغ که خطیب بغدادی کیفیت مرگ ابن قتیبه را از او نقل کرده و به قول عکاشه، تمام آثار ابن قتیبه را روایت کرده است (مقدمه ص 40).
35. ابن درستویه الفارسی، علاوه بر ابن قتیبه از ثعلب و مبرد نیز بهره گرفت و دارای آثار فراوانی است (ابن ندیم، ص 106 107).
36. خطیب بغدادی، همان، ج 10، ص 170.
37. ابن قتیبه، ص 40، (مقدمه عکاشه)، و ابراهیم الابیاری، همان، ج 2، ص 334.
38. ابن قتیبه، المعارف، ص 39 40 (مقدمه عکاشه).
39. ابن ندیم، همان، ص 131.
40. خطیب بغدادی، همان، ج 10، ص 170.
41. ابن خلکان، همان، ج 3، ص 42 43.
42. ابن عماد، همان، ج 2، ص 169.
43. اسماعیل پاشا البغدادی، هدیة العارفین و اسماء المؤلفین و آثار المصنفین، ج 1، ص 441.
44. آثار چاپی به نقل از بروکلمان و دایرة المعارف بزرگ اسلامی است. چه بسا پس از آن آثار دیگری از وی چاپ شده باشد.
45. ابن قتیبه، المعارف، ص 2.
46. همان، ص 4.
47. همان، ص 394.
48. همان، ص 68، (مقدمه عکاشه).
49. ابن قتیبه، المعارف، پاورقی ص 394. عکاشه می نویسد: در نسخه ی (ب) ترجمه ی سه نفر دیگر، یعنی معتضد و مکتفی و مقتدر نیز آمده است.
50. درباره ی ابن حبیب ر.ک: ابن ندیم، همان، ص 176 177.
51. کارل بروکلمان، تاریخ الادب العربی، ج 2، ص 224.
52. ابن قتیبه، المعارف، ص 70 (مقدمه عکاشه).
53. ابن قتیبه، عیون الاخبار، ج 1، ص 4، (مقدمه ی ابن قتیبه).
54. تاریخ تألیف عیون الاخبار مشخص نیست، خاصه این که ابن قتیبه در کتاب عیون الاخبار از کتاب المعارف یاد می نماید (ج 1، ص 4، مقدمه) و در کتاب المعارف از عیون الاخبار یاد کرده است (ص 126). از آن جایی که در مقدمه ی کتاب المعارف از عیون الاخبار یاد شده (ص 126)، باید عیون الاخبار قبل از کتاب مذکور تألیف شده باشد و این که در مقدمه ی عیون الاخبار نام المعارف را آورده احتمال می رود مقدمه ی عیون الاخبار را بعدها اصلاح کرده است.
55. ابن قتیبه، عیون الاخبار، ج 1، ص 4 (مقدمه ابن قتیبه).
56. همان، ج 1، ص ی ، ک و ل (مقدمه ابن قتیبه).
57. همان، ج 1، ص 213 221.
58. همان، ج 1، ص 80.
59. همان، ج 2، ص 237 255.
60. همان، ج 2، ص 339 340.
61. همان، ج 1، ص 3، (مقدمه ابن قتیبه).
62. همان، ج 1، ص 5.
63. همان، ج 1، ص 11.
64. همان، ج 1، ص 15.
65. همان، ج 1، ص 59.
66. همان، ج 1، ص 84.
67. همان، ج 1، ص 20، 22 و 31.
68. همان، ج 1، ص 8.
69. همان، ج 1، ص 112 115.
70. همان، ج 1، ص 133.
71. همان، ج 1، ص 9.
72. همان، ج 1، ص 178.
73. همان، ج 1، ص 117 121.
74. همان، ج 1، ص 7، 40، 47 و 112.
75. همان، ج 1، ص 149.
76. همان، ج 1، ص 2.
77. همان، ج 1، ص 18، 19، 22 و 25.
78. همان، ج 1، ص 159.
79. ابن قتیبه، المعارف، ص 10، 14، 17، 18، 19 و... .
80. همان، ص 652.
81. عکاشه، ص 56، ابراهیم الابیاری، همان، ج 2، ص 333 334، زکی عدوی، احمد مقدمه بر عیون الاخبار، ج 4، ص 36.
82. ابن خلدون، همان، ج 1، ص 611.
83. در کتاب الامامة و السیاسة حدود صد صفحه از (46 140) به خلافت امام علی علیه السلام اختصاص دارد.
84. این کتاب اخیرا به زبان فارسی بدون مقدمه ای خاص و فهرست اعلام و ظاهرا با عجله ترجمه شده است. ترجمه ی سید ناصر طباطبایی، تهران، انتشارات ققنوس، 1380.
85. خطیب بغدادی، همان، ج 10، ص 170.
86. ابوعبداللّه حاکم نیشابوری (321 405) مؤلف کتاب تاریخ نیشابور و... .
87. ابن عبداللّه محمد الذهبی، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، ج 2، ص 503.
88. مقدمه زکی عدوی بر عیون الاخبار ابن قتیبه، ص 16، و دیباچه آذرنوش بر مقدمه الشعر و الشعرا ابن قتیبه، ج 1، ص 20.
89. مسعودی، مروج الذهب، ج 1، ص 568.
90. ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، ص 316 317.
91. دیباچه آذرنوش بر مقدمه الشعر و الشعرا ابن قتیبه، ص 17.
92. احمد امین، پرتو اسلام، ج 2، ص 454.
93. عبدالجلیل، ج. م، تاریخ ادبیات عرب، ص 147.

منابع:

آذرنوش، آذرتاش، «ابن قتیبه»، دایرة المعارف بزرگ اسلامی (تهران، 1370) ج 4.
ابن خلدون، العبر (تاریخ ابن خلدون) ترجمه ی عبدالمحمد آیتی (تهران، مؤسسه ی مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1363ش) ج 1.
ابن خلکان، ابی العباس شمس الدین احمد بن محمد، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، حققه احسان عباس (بیروت، دارصادر، 1968م) ج 1 7.
ابن عماد الحنبلی، ابی فلاح عبدالحی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب (بیروت، المکتب التجاری للطباعة و النشر و التوزیع، بی تا) ج 1 2.
ابن قتیبه، عبداللّه بن مسلم، المعارف، حققه و قدم له دکتور ثروت عکاشه (دارالمعارف بمصر، ط. و الثانیه، 1969م / 1388 ق).
، عیون الاخبار، زکی عدوی (قاهره، دارالکتب، ط. الاولی، 1349 ق / 1930 م) ج 1 4.
، مقدمة الشعر و الشعرای (در آیین نقد ادبی)، ترجمه ی آذرتاش آذرنوش، (تهران ،موسسه ی انتشارات امیرکبیر، 1363ش) ج 1.
، الامامة و السیاسة، طه محمد الزینی (قاهره، الناشر مؤسسة الحلبی و شرکاء للنشر و التوزیع، 1967م / 1387ق) ج 1 2.
ابن ندیم، محمد بن اسحاق، الفهرست، ترجمه و تحقیق محمد رضا تجدد، (تهران، انتشارات امیر اکبیر،، 1366ش) ج 3.
ابوریحان بیرونی، آثار الباقیه، ترجمه ی اکبر دانا سرشت (تهران، انتشارات ابن سینا، 1352ش).
امین، احمد، پرتو اسلام (ترجمه ی فجر الاسلام)، به قلم عباس خلیلی، (تهران، سازمان چاپ و انتشارات اقبال، 1353ش) ج 2.
الابیاری، ابراهیم، «عیون الاخبار ابن قتیبه» تراث الانسانیه (قاهره، وزراة الثقافه و الارشاد القومی، المؤسسة المصریه العامه للتألیف الترجمه و الطباعه و النشر، بی تا) ج 2.
بروکلمان ،کارل، تاریخ الادب العربی، نقله الی العربیه عبدالحلیم النجار (قاهره، دارالمعارف بمصر، الطبعه الثانی، 1969م) ج 1 3.
البغدادی، اسماعیل پاشا، هدیه العارفین و اسماء المؤلفین و آثار المصنفین (استانبول، 1951م) ج 1 2.
جاحظ، ابوعثمان عمر و بن بحر، تاج، ترجمه ی محمد علی خلیلی (تهران، انتشارات ابن سینا، 1343ش).
خطیب البغدادی، ابی بکر احمد بن علی، تاریخ بغداد، (قاهره، طبع للمره الاولی بنفقه مکتبه الخانجی بالقاهره و المکتبه العربیه ببغداد و مطبعه السعاده بجوار محافظه مصر، 1931م / 1349ق) ج 1 5، 10 14.
الذهبی ،ابی عبداللّه محمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، بحققه علی محمدالبجاوی (بیروت، لبنان، للطباعه و النشر، 1963م / 1382ق) ج 4.
عبدالجلیل، ج. م، تاریخ ادبیات عرب، ترجمه ی آذرتاش آذرنوش (تهران، انتشارات امیرکبیر، 1373) ج 2.
مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ی ابوالقاسم پاینده، (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1374 ش) ج 1 2.
یعقوبی، احمد بن ابی واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه ی محمد ابراهیم آیتی (تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1371ش) ج 1 2.
_________________________________

1 دانشجوی دکتری تاریخ دانشگاه تبریز.

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان