سخن پیرامون جامع ترین متن امام شناسی «زیارت جامعه کبیره» بود. فرازهائی از این زیارت بلند مورد بحث قرار گرفت اینک فراز «و کهف الوری» را مورد تفسیر قرار می دهیم.
در این زیارت امامان (ع) را به عنوان «کهف الوری» می خوانیم یعنی پناهگاه خلق.
واژه «کهف» و «وری»
غار بزرگی که پناهگاه باشد کهف نامیده می شود. اما غار کوچک را کهف نمی نامند. برخی هم غاری را که پناهگاه باشد کهف نامیده اند چه وسیع باشد چه نباشد. بهرحال در مفهوم «کهف» پناهندگی، اطمینان، محفوظ ماندن از خطر قرار داده شده است. در قرآن هم این واژه به عنوان «اصحاب کهف» آمده است. اصحاب کهف جوانمردانی بودند که از پادشاه جبار و گردنکش زمان خود که مردم را به پرستش بتها دعوت می کردند گریختند و به غاری در بیرون شهر پناه آوردند و تصمیم گرفتند مقداری در آن استراحت کنند، خداوند خواب را بر آنها چیره کرد و همانگونه که در قرآن کریم آمده است سالهای طولانی در خواب فرو رفتند تا آن شاه جبار مرد و مردم شهر نیز یکی پس از دیگری از دنیا رفتند و زمان دیگر و جمعیت دیگری جای آنها را گرفتند و آنها پس از این خواب طولانی بیدار شدند که تفصیل این داستان در سوره کهف آمده است.
«وری» به معنای «خلق» بندگان خدا می باشد.
امامان پناهگاه خلق
در روایتی از حضرت امام صادق(ع) می خوانیم که حضرت فرمود: «نحن کهف لمن التجأ الینا؛(1) ما پناهگاهیم برای هرکس که به ما پناه آورد».
در روایتی حضرت امام علی(ع) فرمود: «انا علم الهدی و کهف التقی؛(2) من پرچم هدایت و پناه پرواپیشگی هستم».
روزی پیامبر اکرم(ص) نشسته بودند، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) فاطمه زهرا(س) علی(ع) به ترتیب وارد شدند. با دیدن هر یک از آنان اشک از دیدگان پیامبر اکرم(ص) جاری شد و آنان را اطراف خود نشاند برخی از اصحاب علّت گریه را پرسیدند حضرت با بیان فضائلی از هر یک از آن حضرات اشاره ای به ماجرای شهادت آنان کردند. در ضمن فضایل امام حسین(ع) فرمود حسین از من است و پناهگاه پناه جویان است «امّا الحسین فانه منّی...و کهف المستجیرین».(3)
حضرت امام سجاد(ع) در دعای 47 صحیفه می فرماید:
«اللّهم انّک ایّدت دینک فی کلّ اوان بامام اقمته علماً لعبادک...فهو کهف المؤمنین؛ خدایا همانا دینت را در هر زمانی با امامی تأیید کرده او را پرچم هدایت بندگانت قرار دادی... پس او پناهگاه مؤمنان است».
همه امامان سلام اللّه علیهم اجمعین پناهگاه خلق اند. اینها فقط به عنوان ذکر نمونه بود. اینک باید دید «پناهگاه» بودن امامان به چه معنی است؟
معنای پناهگاه بودن امامان
در پناهگاه دو عنصر نهفته است:
1ـ خطر: تا خطر نباشد انسان به پناهگاه نمی رود. به هنگامی که در کشورمان دشمن بعثی جنگ برافروخته بود زمان بمباران شهرها آژیر خطر به صدا در می آمد و می گفت «علامتی که هم اکنون می شنوید نشانه آن است که خطر حتمی است به پناهگاهها بروید.»
2ـ عنصر دوّم: مصون ماندن و آسیب ناپذیری است. اگر این عنصر در پناهگاه نباشد نمی توان نامش را پناهگاه گذاشت و به اصطلاح نام پناهگاه در مورد آن صحت سلب دارد.
سخن این است که «خطر» چیست؟ و اهل بیت(ع) چه نقشی در رفع یا دفع این خطر دارند؟
ایـن خطـر را دو بخش می توان بیان کرد:
1ـ خطر تکوینی: از روایات فراوان استفاده می شود که اگر حجت خدا بر زمین نباشد حداقل انسانها ماندگار نیستند، آنان واسطه در رزق، باران، آرامش زمین و... می باشند، «بکم فتح اللّه و بکم یختم و بکم ینزل الغیث و بکم یمسک السماء ان تقع علی الارض الّا باذنه؛ به برکت وجود شما خداوند خلقت را آغاز کرده و آنرا پایان می دهد، به برکت وجود شماست که باران فرود می فرستد و به برکت وجود شماست که آسمان بر زمین فرو نمی آید جز به اذن او».
قرآن کریم می گوید: به برکت وجود پیامبر امت عذاب نمی شوند «...و ما کان اللّه لیعذبهم و انت فیهم...؛(4) هیچگاه خداوند آنها را مجازات نخواهد کرد در حالی که حضرتت در جمع آنها هستی». یعنی در حقیقت وجود پر برکت تو که «رحمة للعالمین» هستی مانع از ان است که بر این گناهکاران بلا نازل گردد و همانند اقوام پیشین که به طور دسته جمعی یا انفرادی با وسائل مختلف از میان رفتند نابود گردند. امروز تجلّی وجودی نبی اکرم(ص) و آن کس که شخصیت حقیقی و حقوقی نبی اکرم(ص) به حضرتش منتقل شده جان جانان حضرت بقیة اللّه الاعظم عجل اللّه تعالی فرجه و ارواحنا لتراب مقدمه الفداء است یعنی همانگونه که به برکت وجود پیامبر(ص) بلا از امت دور می شد امروز هم بهمان ملاک، صدقه سر آقا امام زمان(عج) بلا از امت دور شده و عذاب «استیصال» بر امت وارد نمی گردد.
و همانگونه که نبی اکرم(ص) رهبر امّت بود «النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم» رهبری امت بدست او ست و در زمان غیبت حضرت تدبیر امت به دست نائب عام حضرت، ولی فقیه است.
(این توضیح را به این جهت آوردم که شائبه «غلوّ» به ذهن نیاید که ما حضرت امام زمان(عج) را امام معصوم می دانیم نه خدا و نه پیامبر).
خطر دوم، خطر انحراف است که اگر از خطر تکوینی زیانبارتر نباشد قطعاً کمتر نیست. به هنگام موج گسترده انحراف در حوزه «دین» تنها پناهگاه مطمئن تفسیر اهل بیت(ع) از آن است که فرمودند: «شرقاً، غرباً لن تجدا علماً نافعاً الّا ما خرج من عندنا؛ دنیا را زیر پا بگذارید و بگردید علم نافع را جز در خانه ما در جای دیگر نمی یابید.» تفسیر درست دین را در عرصه «اعتقادات»، «تفسیر قرآن»، «فقه»، «اصول»، مباحث فلسفی و کلامی، و...و... را فقط باید از این مکتب آموخت.
بی تردید از مصادیق اهل ذکر که در قرآن امر به پرسش از آنان داریم: «...فاسئلوا اهل الذکران کنتم لاتعلمون»(5)، اهل بیت (ع) می باشند.
از حضرت امام علی بن موسی الرضا(ع) روایت شده که: «نحن اهل الذکر و نحن المسئولون؛(6)ما اهل ذکریم و باید از ما سؤال شود.»
در روایتی از حضرت امام باقر(ع) می خوانیم: «الذکر القرآن و آل الرسول اهل الذکر و هم المسئولون؛(7) ذکر، قرآن است و اهل بیت... اهل ذکرند باید از آن ها سؤال کرد.»
در بسیاری از تفاسیر و کتب اهل سنت نیز روایاتی به همین مضمون می خوانیم از جمله در تفسیرهای دوازده گانه معروف اهل سنت(8) از ابن عباس در ذیل آیه فوق چنین نقل شده که، گفت: «محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین(ع) اهل الذکر و العقل و البیان ؛اینان محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین هستند آنها اهل ذکرند و اهل عقل و بیان.»(9)
و این واقعیت بی تردید است که اگر تلاش گسترده اهل بیت(ع) نبود امروز چیزی از اسلام ناب محمّدی(ص) با تفسیری که آورنده آن یعنی نبی اکرم(ص) داشت، به دست ما نمی آمد. در برخی از فرازهای زیارت جامعه کبیره که مورد بحث قرار دادیم به صورت مشروح این بحث مطرح شد.
پشتوانه این پناهنگاه
اهل بیت (ع) هرچه دارند از حضرت حق جلّ اسمه دارند. اصولاً اولیاء خدا هرچه دارند از اوست. حضرت عیسی(ع) که معجزات چشم گیر آنچنانی دارد همه اش قید «اذن اللّه» را دارد یعنی آن اقتدار از ذات مقدّس ربوبی است.
«... و اذ تخلق من الطین کهیئة الطیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیراً باذنی و تبری ء الاکمه و الابرص باذنی و اذ تخرج الموتی باذنی؛(10) ... و هنگامی که می آفریدی از گل مانند پیکر پرنده به اذن من پس می دمیدی در آن پس می شد پرنده ای به اذن من و بهبودی می دادی کور و پیس را به اذن من و هنگامی که برون آوردی مردگان را به اذن من...».
اهل بیت «کهف الوری» هستند چون خود در پناه ذات مقدّس ربوبی بوده و سنگرنشین «کهف ذات مقدّس ربوبی اند که مطمئن ترین پناهگاه» است. امیرمؤمنان(ع) به فرزندش امام حسن(ع) فرمود: «...و الجی ء نفسک فی امورک کلّها الی الهک فانک تلجئها الی کهف حریز و مانع عزیز...؛(11)...در تمام کارها خودت را به خدایت بسپار که خود را به پناهگاهی مطمئن و نیرومند سپرده ای...».
خداوند در مناجات حضرت موسی با حضرتش به او فرمود: «یا موسی!... انا ذوالفضل العظیم و کهف الخاطئین؛(12) ای موسی... من صاحب فضل عظیم و پناهگاه خطا کارانم». در دعائی که از حضرت امام رضا(ع) نقل شده و در سجده شکر نماز شب خوانده می شود: «یا کهف من لاکهف له؛(13) ای پناهگاه کسی که پناهگاه ندارد.»
امام حسین (ع) نیز دعائی از امیرمؤمنان (ع) نقل کرده که این جمله در آن آمده است.(14) در دعائی که از نبی اکرم(ص) رسیده است آمده:
«یا من هو کهف لاهل السموات والارض...؛(15) ای کسی که پناهگاه اهل آسمانها و زمین هستی».
در دعائی که از امام رضا(ع) یا امام کاظم(ع) رسیده آمده است: «آویت الی رکن شدید و التجأت الی کهف رفیع منیع...؛(16) به رکن محکمی مأوا گرفتم و به پناهگاه مستحکمی پناه آورده ام».
بنابراین پناهگاه اصیل و ذاتی خداوند جلّ اسمه است. امامان نور هم از آن رو که بندگان برگزیده ذات مقدّس ربوبی هستند تجلّی کهف ربوبی هستند. بنابراین پناهندگی به آنان در حقیقت پناهندگی به ذات مقدّس ربوبی است چون آنها هم به اذن او پناه می دهند. اینجاست که آمیختگی توحید و ولایت معنا می یابد از یک سو در حدیث معروف سلسلة الذهب می خوانیم: «کلمة لا اله الّا اللّه حصنی؛کلمه توحید دژ من خداوند است»(17) و از سوی دیگر می خوانیم: «ولایة علی بن ابی طالب حصنی؛(18) ولایت حضرت مولی علی(ع) دژ من است».
به تعبیر فقیه متأله آیة اللّه جوادی آملی.
«...چون انسانهای معصوم و کامل خلیفه تام خدایند ولایت آنان دژ الهی است و خود آن ذوات مقدّس دژبانان حصن خدایند و ورود به آن، سبب مصونیت از هر آسیبی است زیرا هر که در درون آن حصن رصین است از حقد،کینه، ظلم و تعدی مصون است و هیچکس از بیرون توان نفوذ ندارد. بنابراین به مثابه بهشت عدن، مأمن خواهد بود.»(19)
پناهندگی عملی
آنچه در پایان این مقاله گفتنی است این است پناهگاه ابزار حفظ است باید به سراغ آن رفت، باید براستی رفت و پناهنده شد، پناهندگی به خداوند با شعار نیست با عمل است و استعاذه به خداوند هم تنها زبان قال نیست بلکه زبان عمل است.
«فاذا قرأت القرآن فاستعذ باللّه من الشیطان الرجیم؛(20) هنگامی که قرآن می خوانی از شرّ شیطان مطرود شده به خدا پناه بر». روشن است که این پناهندگی تنها نباید محدود به لفظ باشد بلکه باید در اعماق روح و جان نفوذ کند به گونه ای که انسان هنگام تلاوت قرآن از خوهای شیطانی جدا گردد و به صفات الهی نزدیک شود تا موانع فهم کلام حق از محیط فکر او بر خیزد و جمال دل آرای حقیقت را بدرستی ببیند.
پناهندگی به اهل بیت(ع) که بندگان صالح خدایند تنها با شعار نیست بلکه با تمسّک به روش و منش این گلهای بی خار جهان هستی است.
در حدیث معروف ثقلین آمده است: «...ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی ابداً...؛ تا زمانی که شما تمسک به قرآن و عترت داشته باشید، هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد.» تمسک به معنای گرفتن و چسبیدن به چیزی برای حفظ و نگهداری آن می باشد.
«والّذین یمسکون بالکتاب و اقاموا الصلوة انا لا نضیع اجر المصلحین؛(21) کسانی که تمسّک به کتاب پروردگار جویند و نماز را برپا دارند(پاداش بزرگی خواهند داشت زیرا ما) پاداش مصلحان را ضایع نخواهیم ساخت.»
این تمسک به کتاب و عترت به معنای پایبندی جدّی به خطی است که قرآن و عترت ترسیم نموده اند. پناهندگی به عترت تنها دم زدن از آن ها نیست بلکه علاوه بر این آراسته شدن به فضائلی است که از شیعیان خود می طلبند.
آنچنانکه تمسّک به کتاب این نیست که انسان صفحات قرآن را محکم گرفته و در حراست، جلد و کاغذ آن بکوشد(گرچه اینهم یک تکلیف فقهی است که حتی برای کاغذ و جلد قرآن هم باید حریم قائل بود).
بلکه تمسّک واقعی عمل به قوانین نورانی قرآن کریم و تلاش در تحقق مفاهیم نورانی آن در همه عرصه های فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و... و... می باشد.
امید که توفیق سنگر گرفتن در این پناهگاه را یافته و با تمسّک به قرآن و عترت سعادت این جهان و جهان واپسین خود را رقم بزنیم. انشاء اللّه.