مهدویت سبزترین اندیشه ای است که خداوند آن را به انسانیت هدیه
کرده است و می رود تا با به شکوفه نشستن،
جهان هستی را به عطر دل انگیز خود طراوتی بهشت گونه بخشد .
این تفکر که در هر دین و آیینی به گونه ای خود را متجلی ساخته، در
فرهنگ متعالی تشیع به عالی ترین صورت ممکن
پای به عرصه اندیشه ها نهاده است و با ارائه کاملترین تصویر
از این اعتقاد سترگ، همگان را به حسرت و طلب انداخته است .
بازشناسی روز آمد این اعتقاد همواره دل مشغولی فرزانگان و
اندیشمندان شیعه بوده و هست
و همواره در نهایت اهتمام غبار ابهام از دامن این نگرش برگرفته اند .
یکی از موضوعاتی که در این کتاب ژرف نگاه ها را متوجه خود ساخته،
آغاز عهده داری این
امانت بزرگ توسط آخرین انسان کامل در عهد صغر و کودکی است .
چه این که از نگاه عمومی، آن را شایستگی راهبری است که خود راه را
بداند و در طریق آن با قدم هایی استوار طی
طریق کرده باشد و این از کودکی پنج ساله خرق عادت می نماید .
اگر چه این کار در دائره اراده و قدرت خداوندی نه کاری است سخت و
دشوار . برای روشن شدن، فرض است نگاهی کوتاه
داشته باشیم به نگاه شیعه به امر پیشوایی و نکاتی چند را
به یادآریم:
نخست این که: جایگاه اعتقاد به امامت
و ائمه معصومین (ع) آن سان رفیع است که
هرگز پرنده اندیشه توان پرواز تا بام آن را نداشته و نخواهد داشت .
که مولای موحدان اولین امام شیعیان در وصف خویش فرمود: «. . . کوه
بلند را مانم که سیلاب از ستیغ من ریزان است،
و مرغ از پریدن به قله ام گریزان . . .» (1)
و این رفعت مقام و والایی جایگاه ایشان را بر آن داشت تا امامت
را پس از اعتقاد به خداوند و پیامبر (ص)
قرار داده چیز دیگری را بر آن مقدم ندارد .
از نگاه شیعه خداوند متعال از طریق آخرین پیامبر خود مقام امامت
و ولایت را به جهت قابلیت های ذاتی به
افرادی خاص عطا فرموده و تنها از طرف ذات اوست که امام بر جامعه نصب می گردد . این مقام هرگز به ظالمین نخواهد رسید و چون چنین شد برهمگان است
همان گونه که از پروردگار
هستی بخش و پیامبرش اطاعت می کنند از ایشان نیز اطاعت نمایند .
بنابراین نه تنها مردم هیچ گونه نقشی در نصب امام ندارند بلکه خود
امام نیز نمی تواند بدون دستور خداوند
امام پس از خود را نصب نماید .
در روایت است که عمرو بن اشعث گوید: شنیدم امام صادق (ع) فرمود:
«شما گمان می کنید هر کس از ما امامان که
وصیت می کند به هر کس بخواهد وصیت می کند؟ نه به خدا سوگند
چنین نیست، بلکه امر امامت
عهد و فرمانی است از جانب خدا و رسول برای مردی پس از مردی (از ما
خانواده) تا به صاحبش
برسد .» (2)
به راستی این عهد و فرمان الهی چیست؟ و چرا ما به فتح قله معرفت
ایشان امر شدیم حال آن
که جایگاهی دست نیافتنی است؟ ! بیاییم زانو ادب و دانشجویی بر زمین تواضع در آستان هشتمین پیشوایان صادقان بنهیم و مقام و منزلت امام را از
ایشان به پرسش بنشینیم
که به عبدالعزیز بن مسلم فرمود: «. . . مگر مردم، مقام و منزلت امامت
را در میان امت می دانند تا روا باشد
که به اختیار و انتخاب ایشان واگذار شود؟ همانا امامت
قدرش والاتر و شانش بزرگ تر و منزلتش
عالی تر و مکانتش رفیع تر و عمقش ژرف تر از آن است که مردم با عقل خود به آن برسند یا با آرای خود آن را دریابند و یا به انتخاب خویش امامی را
منصوب کنند .
همانا امامت
، مقامی است که خدای عزوجل
بعد از رتبه نبوت و خلیل بودن در مرتبه سوم به ابراهیم (ع) اختصاص داد و به آن فضیلت مشرفش ساخت و نامش را بلند و استوار نمود و فرمود: «همانا
من تو را امام مردم
قرار دادم » ابراهیم خلیل از نهایت شادی به خداوند عرض کرد: از فرزندان من هم؟ او فرمود: «پیمان و عهد من به ستمکاران نمی رسد . . .» (3)
گذری می کنیم در بوستان کلام وحی و آیات الهی و این پرسش را از
خدای متعال می پرسیم . خداوند در پاسخ چنین
می فرماید [که نه تنها سن چهار، پنج سالگی و مقام امامت
بعید نیست که کودکی در گهواره می تواند
به فیض عظیم مقام نبوت نائل آید] که ما به یحیی فرمودیم «ای یحیی! کتاب [خدا] را به جد و جهد بگیر و [ما] از کودکی به وی نبوت دادیم .» (4)
و البته نه تنها به ایشان که به عیسی فرزند مریم نیز چنین کردیم .
به گونه ای که پس از
ولادت به مردم چنین گفت: «منم بنده خدا به من کتاب داده و مرا پیامبر قرار داده است .» (5)
پس از گذر از بوستان وحی به گلستان کلام معصومین (ع) نیز سری
می زنیم که ایشان در
پرسش شیعیان درباره امامت
امام جواد
(ع) که قبل از رسیدن به سن بلوغ به امامت
رسید چنین فرموده اند:
معمربن خلاد گوید: از امام رضا (ع) شنیدم که مطلبی (راجع به امر امامت
) گفت و سپس فرمود: شما چه احتیاجی به این
موضوع دارید؟ این ابوجعفر (امام جواد (ع)) است که او را به جای خود نشاندم و قائم مقام خود ساخته ام، ما خاندانی هستیم که خرد سالانمان مو به
مو از بزرگسالانمان ارث می برند .» (6)
و این حقیقت که در مقام امامت
سن و سال
دخالتی ندارد مورد اشاره حضرت واقع شده است . صفوان بن یحیی گوید: به امام رضا (ع) عرض کردم: پیش از آن که خدا ابی جعفر (ع) را به شما ببخشد
درباره جانشینان از شما
پرسیدم و شما فرمودید: خدا به من پسری عنایت می کند اکنون او را به شما عنایت کرد و چشم ما روشن شد، اگر خدای ناخواسته برای شما پیش آمدی
کند به که بگویم؟ حضرت
بادست اشاره به ابی جعفر فرمود که در برابرش ایستاده بود . عرض کردم: قربانت گردم این پسر سه ساله است! ! فرمود: چه مانعی دارد عیسی بن مریم
نیز سه ساله [سه سال
کمتر داشت] که به حجت قیامت کرد .» (7)
- علی بن اسباط گوید: امام محمد
تقی (ع) را دیدم که به طرف من می آمد، من نگاهم را به
او تیز کردم و به سر و پایش نگاه می کردم تا اندازه قامتش را برای اهل مصر خود (شیعیان) وصف کنم در آن میان که من ایشان را وراندازی می کردم
حضرت بنشست و فرمود: «ای علی، خدا حجت درباره امامت
را به مانند حجت درباره نبوت آورده و
فرموده است: «حکم نبوت را در کودکی به او دادیم » «و چون به رشد رسید» «و به چهل سالگی رسید، پس رواست که به شخصی در کودکی حکمت داده شود (چنانچه
به یحیی داده شد) و رواست که در چهل سالگی داده
شود (چنانچه به یوسف داده شد) (8)
و البته کم نبودند انسان های وارسته ای که در برابر مشیت الهی سر
تسلیم فرود می آوردند و در برابر اراده
الهی در کمال رضایت آن را می پذیرفتند .
محمد بن حسن بن عمار گوید: من دو سال نزد علی بن جعفربن محمد (عموی
امام رضا (ع)) بودم و هر خبری که از
برادرش موسی بن جعفر (ع) شنیده بود می نوشتم، روزی - در مدینه
- خدمتش نشسته بودم ابو جعفر محمد بن علی الرضا (ع) در مسجد رسول خدا (ص) بر او وارد شد علی بن جعفر شتابان برخاست و بدون کفش و عبا نزد او رفت
و دستش را بوسید و
احترامش کرد . ابوجعفر به او فرمود: ای عمو بنشین! خدایت رحمت کند او گفت: آقای من! چگونه من بنشینم و شما ایستاده باشید؟ چون علی بن جعفر به
جایگاه خود بازگشت، اصحابش
او را سرزنش کرده می گفتند: شما عموی پدر او هستید با او این گونه رفتار می کنید؟ !
او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید اگر خدای عزوجل این
محاسن سفید را سزاوار (امامت
) ندانست و این کودک را
سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد، من فضیلت او را انکار کنم؟ پناه به خدا از سخن شما، من بنده او هستم .» (9)
و شیعه با این ذهنیت که بنابراین مقام امامت
به سن و سال نیست درباره امام بعد چندان
تردیدی به خود راه نداد به ویژه که در مناظرات ساختگی که از طرف حکام جور زمان برای آزمایش ایشان فراهم می آورند این امامان را باسن و سال
اندک پیروز میدان مناظره
می یافتند .
اما این وضع درباره آخرین پیشوای شیعیان به کلی متفاوت شد چرا که
او در سن و سال کمتری
از دیگر ائمه به امامت
رسید و اضافه
بر آن به خاطر مصالحی ولادت آن حضرت نیز مخفیانه صورت پذیرفت و این خود نه تنها برخی شیعیان را دچار پاره ای تردیدها نمود که کار را بر امام
عسکری (ع) نیز مشکل
کرد . اگر چه امامان قبل نیز تا حدودی زمینه را مساعد کرده و شیعه را برای درک چنان روزی آماده ساخته بودند .
در کتاب غیبت نعمانی از امام باقر (ع) نقل کرده است که آن حضرت
فرمود: «صاحب این امر کم
سن و سال ترین و گمنام ترین ماست » (10)
اسماعیل بن بزیع گوید از حضرت ابی جعفر (ع) راجع به امر امامت
پرسیدم و گفتم ممکن است امام از هفت سال
کمتر داشته باشد؟ فرمود: آری و کمتر از پنج سال هم می شود .» (11)
و امام عسکری (ع) نیز در مواردی حضرت مهدی (ع) را به افراد خاصی
معرفی فرموده اند و مساله جانشینی
ایشان را نیز مطرح نموده اند .
عمرو اهوازی می گوید: امام حسن عسکری (ع) آن حضرت (حضرت مهدی (ع))
را به من نشان داد و
فرمود: «هذا صاحبکم » «این صاحب شماست .» (12)
و همان گونه که مشاهده می شود از آن جایی که شیعه علاوه بر داستان
حضرت عیسی و یحیی (ع) و سابقه امامت
دو امام - امام
جواد و امام هادی - قبل از سن بلوغ به خوبی این اعتقاد در روح و جانش شکل گرفته بود درباره حضرت مهدی (ع) تردیدی به خود راه نداد به ویژه که
مساله حضرت مهدی (ع) در جهاتی با دیگر ائمه نیز
متفاوت بود .
در پایان اشاره به این که اساسا امامت
در طفولیت چه حکمتی داشته خالی از فایده
نیست . اگر چه آن را می توان به عنوان سری از اسرار الهی بر شمرد ولی برخی از آنچه از روایات به دست می آید را می توان این گونه برشمرد:
- امتحان و آزمایش مردم
شکی نیست که در شرایط غیر عادی امتحان و آزمایش بهتر تحقق می یابد امامت
در خردسالی یکی از شرایط ویژه است که
قبول و تسلیم بودن در برابر آن از آزمایش های بزرگ الهی است .
- امامت
در
کودکی خود به نوعی بیانگر
این مطلب است که مقام امامت
تنها از طرف خداوند تعیین می گردد و شؤون وجودی امام به سن و سال
بستگی ندارد .
و اگر چنانچه تمامی ائمه در سن و سال بزرگسالی به مقام امامت
می رسیدند این گمان تقویت می شد که امامت
مقامی است که مربوط به کسب فضائل
از طرف شخص امام است .
- و بالاخره اعطای مقام امامت
بر اساس
فضائل ذاتی است و این عمدتا مربوط به روح متعالی انسان های خاص است به علاوه که خردسالی برخی از ائمه و به ویژه حضرت مهدی (ع) هیچ گونه خللی در
ایفای وظایف سنگین امامت
به وجود نیاورد . که اگر
چنین بود دستاویز مهمی برای دشمنان به حساب می آمد .
پی نوشت:
1 . نهج البلاغه، ترجمه سید
جعفر شهیدی، خطبه 3 .
2 . محمد بن یعقوب کلینی،
کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، ج 2، ص 25، ح 2 .
3 . بقره (2) : 124 .
4 . سوره مریم (19) : 12 .
5 . همان، آیه 30 .
6 . اصول کافی، ج 2، ص 104،
ح 2 و شیخ مفید الاختصاص، ص 279 .
7 . همان، باب الاشارة و النص
علی ابی جعفر الثانی .
8 . کافی، ج 2، ص 223، ح 7 و
با اندکی تفاوت الارشاد، ج 2، ص 292 .
9 . همان، ج 2، ص 106 .
10 . النعمانی، کتاب الغیبة،
مکتبة الصدوق، تهران، ص 184 .
11 . کلینی، کافی، ج 2، ص 222،
ص 5 .
12 . همان، ص 124، ح 12 و شیخ
مفید، الارشاد، ج 2، ص 348 .