معرفت و گونه های رئالیسم

در این مقاله، نگارنده گونه های متفاوت رئالیسم را از هم تفکیک کرده است. در ابتدا از زمینه های مختلفی که اصطلاح رئالیسم در آنها به کار رفته سخن به میان آمده است، سپس، نگارنده به کاربردهای این اصطلاح در فلسفه پرداخته و آن را مقابل نومینالیسم و ایدئالیسم قرار داده است

اشاره

در این مقاله، نگارنده گونه های متفاوت رئالیسم را از هم تفکیک کرده است. در ابتدا از زمینه های مختلفی که اصطلاح رئالیسم در آنها به کار رفته سخن به میان آمده است، سپس، نگارنده به کاربردهای این اصطلاح در فلسفه پرداخته و آن را مقابل نومینالیسم و ایدئالیسم قرار داده است. و بالاخره، اجمالاً از تفاوت گونه های مختلف رئالیسم، از قبیل رئالیسم عرفی، رئالیسم خام، رئالیسم علمی و رئالیسم انتقادی و غیره بحث شده است.

واژگان کلیدی: رئالیسم، رئالیسم معرفت شناختی، رئالیسم عرفی، رئالیسم خام، رئالیسم انتقادی، رئالیسم معناشناختی

* * *

معرفت و گونه های رئالیسم

واژه «رئالیسم»(1)، به معنای «واقع گرایی»، از لغت «real» مأخوذ است که آن واژه از «res» لاتین مشتق است که به معنای «شی ء» است، و «reality» از همین کلمه مشتق شده است که به معنای اشیای واقعی یا واقعیت است.(2) «رئالیسم» معانی اصطلاحی گوناگون دارد. رئالیسم در هنر و ادبیات با رئالیسم در اخلاق، حقوق و سیاست فرق دارد. و رئالیسم در فلسفه با رئالیسم هنری، حقوقی، اخلاقی و سیاسی متفاوت است. هم چنین رئالیسم در فلسفه و معرفت شناسی گونه های چندی دارد که در این مقاله به برخی از آنها اشاره خواهد شد.

رئالیسم در هنر به معنای التزام به انعکاس واقعیت بیرونی در صحنه تصویر و نمایشی هنری است، خواه واقعیت نمایش داده شده زشت باشد یا زیبا، خوب باشد یا بد. بنابراین رئالیسم در هنر به معنای تخیلی نبودن در هنر و عمل هنری است. هنرمند رئالیست کسی است که واقعیت را در هنر به تصویر می کشد، و در پی تغییر واقعیت بیرونی در آینه هنری نیست. رئالیسم هنری در مقابل ایدئالیسم هنری قرار دارد. هنرمند ایدئالیست در پی آرمان ها، اهداف، و احیانا احساسات و تخیلات در هنر است. سورئالیسم (surrealism)، یا فرا واقع گرایی، شکل افراطی ایدئالیسم هنری است که در پی بیان احساس و ارائه تخیلات بی قید و بند اخلاقی و غیره است. این مکتب یک شیوه ادبی و هنری است که ابتدا به شکل یک جنبش در فرانسه در سال 1924 میلادی با انتشار بیانیه ای شروع شد و سپس در جاهای دیگر گسترش یافت(3). نویسندگان، بالزاک (Balzac)، دیکنز(Dickens) و تولستوی (Tolstoy) را از پیروان رئالیسم قرن نوزدهم دانسته اند.(4) نهضت رمانتیسم در هنر گونه ای از ضدرئالیسم (anti-realism) در هنر و ادبیات است که خود را در سمبولیسم یا نمادگرایی و سورئالیسم و دیگر مکتب ها نمودار ساخته است.(5) برخی ضدرئالیسم را در هنر، هر چند که به دروغ های هنری منتهی شود، از ضرورت های این نسل دانسته اند. به عنوان نمونه، ژرژ ساند می گوید: «ما نسل بدبختی هستیم. به همین سبب از بیچارگی ناچاریم به کمک دروغ های هنر، خویشتن را از واقعیت های زندگی به دور داریم.»(6) ولی شاید این تعبیر درست نباشد، زیرا عنایت به آرمان ها در هنر غیر از سرگرم شدن به دروغ های هنری است.

رئالیسم در اخلاق به معنای قایل شدن به وجود واقعیات و ارزش های اخلاقی است. رئالیسم اخلاقی در مقابل آرمان گرایی اخلاقی قرار دارد. رئالیسم در سیاست به معنای ارزیابی واقعیت در انجام عمل سیاسی با استفاده از امکانات موجود است. سیاست مدار رئالیست کسی است که سیاست را عرصه تلاش و رقابت بر سر تحصیل قدرت می داند. در مقابل، سیاست مدار ایدئالیست یا آرمان گرا کسی است که معتقد است سیاست باید تابع غایت آمال یا ایده آل های انسانی باشد. فیلسوفانی مانند افلاطون، آگوستین و تامس مور را از شخصیت هایی دانسته اند که در سیاست، آرمان گرا بوده اند. افلاطون جامعه آرمانی خود را در کتاب جمهوری بیان داشته، و آگوستین در کتاب شهر خدا، شهر دنیا، و تامس مور در کتاب آرمان شهر. از این رو، ایدئالیسم سیاسی را آرمان شهرگرایی (Utopianism) نامیده اند. یوتوپیا نام جزیره خیالی است که تامس مور جامعه آرمانی خودش را در آن تصویر کرده است.(7)

رئالیسم در حقوق نیز چونان رئالیسم در سیاست به معنای عنایت به حقوق فردی و اجتماعی صرفا بر اساس مقتضیات واقعی، نه آرمانی، است. حقوق دان رئالیست به آرمان ها، که مبتنی بر مصالح و مفاسد نفس الامری است، توجه ندارد، بلکه بر انعکاس خواست های فردی و اجتماعی تاکید دارد. اما رئالیسم در فلسفه، به ویژه در معرفت شناسی، که محور اصلی بحث در این مقاله است، گونه خاصی از رئالیسم است که با رئالیسم هایی که در عرصه های دیگر مطرح است، صرفا در اسم اشتراک دارد.

رئالیسم در فلسفه

رئالیسم در فلسفه دو معنای مصطلح دارد. یکی از این دو اصطلاح مربوط به گذشته است، و دیگری مربوط به عصر جدید. در قرون وسطا واژه «رئالیسم» را در مقابل «نومینالیسم»، یا «اصالت تسمیه» قرار می دادند، و آن را آموزه ای می دانستند که معتقد است «کلیات»، وجود عینی و واقعی دارند، و صرفا اشتراک در اسم نیست که حقیقت «کلی» را تشکیل می دهد. بنابراین، رئالیسم در گذشته به معنای مکتبی بوده است که در مقابل نومینالیسم (nominalism) یا اصالت تسمیه قرار دارد. ولی امروزه «رئالیسم» در فلسفه به معنای مکتبی است که در مقابل مکتب «ایدئالیسم» قرار می گیرد. پس اینک رئالیسم فلسفی به معنای اعتقاد به تحقق حقایق خارجی، صرف نظر از ادراک ما، و با قطع نظر از وجود مُدرِک انسانی است. در مقابل آن ایدئالیسم قرار دارد که بر آن است که اشیای مادی و واقعیت های خارجی جدای از معرفت یا ادراک ما وجود ندارد. همچنین رئالیسم با پدیدارشناسی (phenomenalism) سرسازگاری ندارد، زیرا گرچه پدیدارشناسی با متافیزیک ایدئالیستی موافق نیست، ولی این مکتب، اشیای مادی را جز به عنوان توالی یک امر حسی قبول ندارد.(8)

بدین ترتیب: روشن شد که «رئالیسم» در فلسفه دو معنای مصطلح دارد، لکن یکی از این دو، اصطلاحی است غیر رایج و مربوط به گذشته است و دیگری اصطلاحی است رایج، مربوط به زمان حال. معنای غیر رایج رئالیسم در فلسفه مرادف با کلی گرایی است که در برابر اصالت تسمیه قرار دارد و اما معنای رایج، معنایی است که در برابر «ایدئالیسم» قرار می گیرد.

می دانیم مسایل فلسفه به طور طبیعی بر چهار قسم است: الف) مسایل مربوط به معرفت (the problems of knowledge)؛ ب) مسایل مربوط به وجود (the problems of being)؛ ج) مسایل مربوط به عمل (the problems of action) و؛ د) مسایل مربوط به احساس (the problems of feeling). این چهار قسم از مسایلی که در فلسفه وجود دارد، موجب می شود که فلسفه به شاخه های مختلف انشعاب یابد، و یا به تعبیر دیگر: پاسخ هر یک از این مسایل را باید در شاخه خاصی از فلسفه بازجست. از این رو، معرفت شناسی (epistemology) عهده دار مسئله الف، و متافیزیک (metaphysics) عهده دار مسئله ب است و فلسفه اخلاق (ethics) عهده دار مسئله ج است، و بالاخره زیبایی شناسی (aesthetics) پاسخ به مسئله د را به عهده دارد. نکته ای که قابل توجه است، این است که معرفت شناسی خودش با دو نوع مسایل سروکار دارد: مسئله مربوط به «معیار معرفت»، و راه دستیابی به معرفت. و دیگر مسئله مربوط به سرشت معرفت و ارتباط عالم (knower) با معلوم (the known). مسئله اول معرفت شناسی را مسئله کارکردی (functional) یا «مسئله روش شناختی» دانسته اند که به ما نظریه ها یا مشرب هایی در باب توجیه معرفت خواهد داد، از قبیل «تصوف» یا «راز ورزی»، «عقل گرایی»، «تجربه گرایی»، «عمل گرایی». این قبیل نظریه ها مربوط است به چگونگی کسب معرفت و کیفیت آزمون آن. و اما مسئله دوم را که به حقیقت و سرشت معرفت مربوط است، مسئله ساختاری (structural) می دانند که به ما آموزه هایی در باب انواع رئالیسم و گونه های ضد رئالیسم خواهد داد. مانند رئالیسم خام و رئالیسم دوگانه گرایی، و یا مکتب ذهن گرایی (subjectivism) که با این قبیل نظریه ها نظریاتی هستند مربوط به حقیقت ارتباط عالم با شی ء معلوم.(9)

فلسفه و گونه های رئالیسم: اکنون که اصطلاح «رئالیسم» در فلسفه آشنا شدیم، به بیان انواع آن می پردازیم. رئالیسم در فلسفه و معرفت شناسی به حسب تنوع متعلق آن، متنوع و گوناگون خواهد بود، که در اینجا با چند نمونه آن آشنا می شویم:

1. رئالیسم عُرفی (common sense realism): رئالیسم عرفی، مکتبی است که بر این اعتقاد است که انواع اشیای فیزیکی و عرفی که به طور رایج قابل مشاهده اند به طور عینی مستقل از ما، به عنوان موجودات ادراک کننده، وجود دارند. تامس رید و جورج ادوارد مور از متفکرانی هستند که به این نوع رئالیسم اعتقاد داشتند. در این راستا مور (Moore) برهانی برای اثبات جهان خارج اقامه کرده است. که مبتنی بر مکتب عرف اندیشی (commonsensism) است. برهانی که او اقامه نمود، نه مقدمات زیادی داشت و نه از قیاسات مرکب بود، بلکه یک بار دست راست خود را بلند کرد و با دست چپ به آن اشاره کرد و گفت این دست من است،و دیگر بار دست چپ خود را بلند نمود و با دست راست به آن اشاره کرد و گفت این هم دست من است. و بدین ترتیب به رئالیسمی رسید که مبتنی بر عقل سلیم یا فهم عرف بود. بنابراین، رئالیسم عرفی رئالیسمی است که به فهم عرف و مکتب عرف اندیشی استناد دارد.(10)

2. رئالیسم علمی (scientific realism): رئالیسم علمی مکتبی است که بر آن است که بسیاری از انواع اشیای علمی و فیزیکی به طور عینی مستقل از ذهن وجود دارد. این نوع رئالیسم به نوعی به علم تجربی اتکا دارد، بدین معنا که این مکتب معتقد است آنچه را علم تجربی به عنوان اشیای واقعی مستقل از ذهن اثبات می کند، قابل قبول و پذیرش است.(11) هوارد سنکی (Howard Sankey) در پروژه خود واقع گرایی و تکامل ذهن، که در صدد پاسخ به این سؤال است که آیا حیوانات هم به مانند انسان «ذهن» دارند یا نه؟، می گوید، واقع گرایی علمی مشتمل بر چهار مؤلفه اصلی است:

الف) واقع گرایی علمی ضد ابزار انگاری است. رئالیسم علمی با ابزارانگاری سازگاری ندارد، زیرا واقع گرایی علمی، هویات مشاهده ناپذیر را فقط ابزاری برای پیش بینی نمی داند بلکه معتقد است آنها واقعا وجود دارند.

ب) واقع گرایی علمی هدفش کشف حقیقت درباره جهان است.

ج) واقع گرایی علمی به نظریه مطابقت در تعریف صدق معتقد است، نظریه ای که بر آن است که آنچه یک حکم را صادق می سازد این است که جهان واقعا چنان باشد که در حکم آمده است.

د) واقع گرایی علمی به واقعیتی مستقل از ذهن آدمی معتقد است، واقعیتی که وجود آن، ساختار آن، و شاخصه های آن، همگی از فعالیت ذهن آدمی مستقل است.(12)

3. رئالیسم خام (naive realism): این نوع رئالیسم که در زبان فارسی به «رئالیسم خام»، مشهور است رئالیسم طبیعی و متعارف است که صرفا بر جهت انعکاسی معرفت اتکا دارد و از پیچیدگی هایی که فرایند ذهن در اکتساب معرفت با آن مواجه است، غفلت دارد. از این رو، این نوع رئالیسم را به «رئالیسم طبیعی» و «رئالیسم جزم گرایانه» موسوم ساخته اند. این رئالیسم را غالبا در مقابل رئالیسم انتقادی»، که بر ساخته کانت (Kant) است قرار می دهند. کانت معتقد بود که معرفت و ادراک پدیده ای است که نباید آن را به نحو بسیط تحلیل کرد بلکه باید آن را با توجه به تمامی عناصر دخیل در تحقق آن واکاوی نمود.(13) بعضی معتقدند رئالیسم طبیعی یا خام قابل پذیرش است فقط در جایی که ما درباره اشیای فیزیکی صحبت می کنیم، ولی وقتی درباره عناصر درونی و ذهنی بحث می کنیم، از قبیل آرزوها، امیدها، اهداف، رویاها، آرمان ها، خاطرات و غیره، نمی توانیم در آنجا در پی رئالیسم خام باشیم.(14) برخی نیز بر این عقیده اند که رئالیسم مراحلی را طی کرده است تا به رئالیسم نوین رسیده است. در مرحله نخست، گرایش به رئالیسم خام بوده، سپس به رئالیسم دوگانه گرا (dualistic realism) قول به دوگانگی ذهن و بدن رسیده است، سپس مرحله ذهن گرایی (subjectivism)آغاز شده، و سرانجام به رئالیسمی منتهی شده که «رئالیسم نوین» نام دارد.(15) البته «ذهن گرایی» خود اَشکال متعدد یا درجات مختلف دارد. مانند ذهن گرایی دکارت، ذهن گرایی لاک، ذهن گرایی بارکلی و ذهن گرایی کسانی که به معرفت شناسی دوگانه گرا معتقدند.(16) بعضی ذهن گرایی را نظریه ای دانسته اند که معتقد است جز ذهن و حالات ذهنی وجود ندارد. این مکتب بر آن است که شی ء (object) بدون فاعل شناسا (subject)وجود ندارد، و وجود (existence) بدون آگاهی (consciousness) تحقق ندارد.(17) دکارت از نظریه تصویری (picture theory)، که بیش تر با رئالیسم خام سازگاری داشت، با مطرح ساختن کیفیات اولیه (primary qualities) و کیفیات ثانویه (secondary qualities) فاصله گرفت. کیفیات ثانویه از آنچه موجود است برگرفته نیستند. بلکه تأثیرات مه آلودی هستند که در ذهن با ترکیب از کیفیات اولیه تشکیل می شوند. کیفیات ثانویه نظیر اشیای غیر واقعی صرفا ذهنی هستند. کیفیات اولیه مانند تصور امتداد، شکل، ضخامت و حرکت. و کیفیات ثانویه مانند تصور رنگ، بو، مزه و صورت. کیفیات ثانویه نسبی اند، و به همین جهت نیز ذهنی می باشند. از این رو، تفکیک بین کیفیات اولیه و کیفیات ثانویه که در فلسفه دکارت وجود دارد را نمونه ای از ذهن گرایی در فلسفه دانسته اند.(18) البته دکارت در این تفکیک متأثر از پیشینیان است. تفکیک بین کیفیات اولیه و کیفیات ثانویه در فلسفه دموکریتوس، هابز، دکارت، لاک و نیز در سخن دانشمندانی چون گالیله، و رابرت بویل (Robert Boyle)، و دیگران، به چشم می خورد.(19) نکته قابل توجه اینکه کانت، گرچه از ذهن گراییِ امثال دکارت، لاک، بارکلی و هیوم فاصله گرفت ولی سرانجام به نوع دیگری از ذهن گرایی مبتنی بر رئالیسم انتقادی روی آورد که صرفا بر نفس الامر اشیا (نُومِن) اتکا ندارد، بلکه بر عناصری ذهنی نظیری مکان (space)، زمان (time) و مقولاتی خاص، معروف به مقولات کانت، ابتنا دارد.(20)

4. رئالیسم انتقادی (critical realism): چنان که قبلاً اشاره کردیم، رئالیسم انتقادی در مقابل رئالیسم خام قرار دارد. رئالیسم انتقادی، که می توانیم آن را رئالیسم کانتی بنامیم، رئالیسمی است که بر تحلیل استعلایی تکیه دارد و به همین جهت است که آن را «رئالیسم استعلایی» هم نامیده اند. در فلسفه انتقادی کانت از «رئالیسم انتقادی» سخن می رود و در فلسفه دگماتیسم یا جزم گرایی از رئالیسم خام. چنین می نماید که «رئالیسم نوین» در صدد است به نوعی از فلسفه انتقادی کانت فاصله بگیرد و به نوعی به جزم اندیشی غیر کانتی و رئالیسم خام غیر انتقادی بازگشت کند.(21) کانت معتقد است ذهن در فرایند ادراک دخل و تصرف می کند. در نتیجه در تفسیر رئالیسم هم ضرورتا می بایست به سهم ذهن در این راستا توجه شود. به بیان دیگر: عمل ادراک یک تاری دارد و یک پودی. پود ادراک از خارج می آید، ولی تار آن از ذهن است. و فلسفه انتقادی فلسفه ای است که توجه به حیثیات مختلف ادراک دارد و فلسفه جزمی یا دگماتیسم، به تعبیر کانت، فلسفه ای است که از سهمی که ذهن در ادراک دار غفلت می کند. معرفت شناسان گاهی از «رئالیسم انتقادی کانت» به «آنتی رئالیسم نسبی گرایانه کانت» تعبیر کرده اند؛(22) همچنان که از رئالیستی که پاتنم بدان معتقد است و شکلی از گرایش نو کانتی به مسأله است، به «آنتی رئالیسم نوین پاتنم» تعبیر کرده اند.(23)

5. رئالیسم معناشناختی (semantical realism): رئالیسم معناشناختی رئالیسمی است که نتیجه پیوند ارتباط بین زبان و واقعیت است.(24) در اینجا سؤال این است که: آیا صدق یک ارتباط زبانی عینی است، یا چنین نیست؟(25) رئالیست های معناشناختی کسانی هستند که «صدق» را به عنوان مطابقت بین «زبان» و «واقعیت» تعریف می کنند.(26)

6. رئالیسم ارزش شناختی(auiological realism): پرسش از اهداف تحقیق یکی از موضوعات مهم است. از این رو، رئالیسمی که دستاورد این مکتب است به رئالیسم ارزش شناختی شهرت دارد. در «رئالیسم ارزش شناختی» به این سوال که: "آیا «صدق» یکی از اهداف تحقیق محسوب می شود؟"، پاسخ مثبت داده می شود.(27)

7. رئالیسم اخلاقی (ethical realism): در اخلاق در باب معیارهای ارزش یابی افعال بحث می شود، و در رئالیسم اخلاقی سؤال اساسی این است که: "آیا ارزش های اخلاقی در واقعیت وجود دارند و یا نه؟" قهرا در مقابل این نوع رئالیسم گرایش های ضد واقع گرایانه اخلاقی قرار می گیرد که گزاره های اخلاقی را صرفا به گزاره های قراردادی و یا انشائیاتی که مبنای نفس الامری ندارد، تحویل می دهند.(28) همچنین نزاع معروف در فلسفه اخلاق در مورد امکان با عدم امکان استنتاج «باید»(29) از «هست»(30) چهره دیگری از چالش بین رئالیسم و ضد رئالیسم در فلسفه اخلاق محسوب می شود؛ چنان که نزاع بین اشاعره و معتزله در حسن و قبح ذاتی افعال و یا مصالح و مفاسد نفس الامریه افعال اخلاقی، گونه دیگری از چالش رئالیسم در اخلاق به شمار می رود.

8. رئالیسم روش شناختی (methodological realism): در روش شناسی بحث در این باب است که بهترین و مؤثرترین ابزار کسب معرفت کدام است؟(31) از این رو، رئالیسم روش شناختی در پی پاسخ واقع گرایانه به بهترین روش در نیل به معرفت خواهد بود.(32) این نوع رئالیسم در مقابل ضد رئالیسم روش شناختی قرار می گیرد، مکتبی که روش آن ما را به واقع نمی رساند. اوج جریان ضد واقع گرایانه روشی در «آنارشیسم روش شناختی» تجلی می یابد، مانند آنارشیسم روش شناختی فیرابند (Feyerabend)، که این نوع آنارشیسم نه تنها واقع گرا نیست بلکه به هرج و مرج در ارائه روش برای اکتساب معرفت دچار است.(33) گادامر (Gadamer) نیز در کتاب «حقیقت و روش» که برخی آن را کتابی بر علیه روش خوانده اند، به گونه دیگر، به مقتضای گرایش هرمنوتیکی فلسفی خودش، به آنارشیسم در روش رسیده است.(34)

9. رئالیسم هستی شناختی (ontological realism): از آنجا که «هستی شناسی» مطالعه ای است در باب چیستی واقعیت، به ویژه مسایل مربوط به وجود، پس رئالیسم هستی شناختی در پی پاسخ به این سوال است که کدام اشیا، واقعی اند و آیا جهان مستقل از ذهن وجود دارد؟ و یا چنین نیست.(35) یکی از تفکیک های معروفی که وجود دارد، تفکیک بین رئالیسم وجودشناختی و رئالیسم معرفت شناختی است، ولی عموما هرگاه «رئالیسم» به کار رود، از آن «رئالیسم هستی شناختی» اراده می شود.(36) نیاز به گفتن نیست که رئالیسم هستی شناختی مستلزم رئالیسم معرفت شناختی است؛(37) گرچه از طرف دیگر هم گفته اند: "بسیاری از تنسیق هایی که از رئالیسم معرفت شناختی می شود، بدون در نظر گرفتن فرض حداقلی از رئالیسم هستی شناختی بی معنا خواهد بود."(38) ولی مینار رئالیسم هستی شناختی را مستلزم رئالیسم معرفت شناختی ندانسته، نوشته است: «مذهب اصالت واقع را می توانیم بر دو قسم بدانیم: 1. مذهبی که حاکی از این است که هستی مستقل از شناسائی است، وجود خارج از وجدان اعم از شخصی و غیر شخصی است. 2. مذهبی که علاوه بر قول به رأی سابق حاکی از این است که شناخته شدن واقعیت از جانب انسان صورت آن را دگرگون نمی سازد. حکم اول مستلزم حکم دوم نیست. و به هر صورت پیدا است که اصحاب مذهب اصالت واقع اثبات وجود عینی برای عالم خارج می کنند و به استقلال آن از شعوری که انسان را نسبت بدان حاصل می شود، قائلند.(39) در هر صورت، رئالیسم هستی شناختی گونه خاصی از رئالیسم است که با رئالیسم معرفتی فرق دارد، گرچه به نظر می رسد در مقام اثبات رئالیسم وجودشناختی بی نیاز از تمسک به رئالیسم معرفتی نیستیم.

10. رئالیسم معرفت شناختی (epistemological realism): رئالیسم معرفت شناختی مستند به معرفت شناسی است. می دانیم معرفت شناسی در این باره امکان معرفت، منبع معرفت، طبیعت و سرشت معرفت، و حد معرفت انسانی پژوهش می کند.(40) در رئالیسم معرفت شناختی این سؤال مطرح است که آیا معرفت نسبت به جهان ممکن است؟ که روشن است که در مکتب رئالیسم معرفت شناختی، پاسخ به این پرسش، مثبت است.(41) رئالیسم معرفت شناختی بر این عقیده است که معرفت و شناخت در باب واقعیت مستقل از ذهن امکان پذیر است.(42)

اینها نمونه هایی چند از انواع رئالیسم و واقع گرایی بودند که به اختصار بیان گردید، ولی گونه های رئالیسم منحصر به آنچه ذکر شد، نیست ولی آنچه بیان شد از مهم ترین گونه های رئالیسم بودند که به نحوی در فرایند منازعه شناخت واقع نقش دارند. در اینجا سخن را کوتاه کرده، به ذکر نکاتی بسنده می کنیم:

1. نکته مهمی که باید در بحث از رئالیسم و واقع گرایی بدان توجه کنیم، این است که واقع گرایی در بحث شناخت به معنای فهم مطابق با واقع است، زیرا رئالیسم در اینجا جز این معنای محصَّلی ندارد. در علم حصولی ما سراغ واقع می رویم، ولی فهم واقع نصیب ما می شود، چنان که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می نویسد: «العلم حقیقته الکشف عن ما ورائه فاذا فرضنا أنه کلّما قصدنا شیئا من الاشیاء الخارجیه وجدنا العلم بذلک اعترفنا بأناکشفنا عنه حینئذ و نحن انما ندّعی وجود هذا الکشف فی الجملة.»(43) بنابراین، هم چنان که علامه طباطبایی فرمود شأن علم کشف واقع است، و هرگاه علمی تحقق داشت، کشفی هم حاصل است، رئالیسم و واقع گرایی در علم حصولی چیزی جز این نمی تواند باشد. البته روشن است که در علم حضوری عین معلوم نزد عالم حاضر است. که در اینجا رئالیسم علمی و رئالیسم نفس الامری هر دو تحقق دارد.

2. کانت و اتباع او رئالیسمِ غیر انتقادی را هر چه باشد رئالیسم خام و رئالیسم جزم گرایانه نامیده و آنها را به دگماتیسم و جزم گرایی متهم کرده اند. در صورتی که کانت در فلسفه خود نه تنها به رئالیسمی که شایسته معرفت است نرسیده، بلکه به تعبیر معرفت شناسان غرب به «پادرئالیسم نسبی گرایانه» گرایش یافته است.(44) و اما آنچه کانت صرفا به عنوان کانال های ذهنی و به عنوان تارهای ذهن فرض کرده است، قابل پاسخ است.(45)

3. برفرض تصور کرده اند که می توان از رئالیسم سر برتافت و در عین حال نسبی گرا نبود، در صورتی که چنین چیزی ممکن نیست، ارتباط بین رئالیسم (realism) و نسبی گرایی (relativism)در معرفت شناسی مشکل آفرین شده است. برخی از معرفت شناسان رئالیسم را انکار می کنند ولی در عین حال خود را غیر نسبی گرا می دانند.(46)

4. در بحث رئالیسم و ایدئالیسم نکته دیگری که قابل توجه است، این است که نقطه مقابل ایدئالیسم، رئالیسم است، اعم از آنکه رئالیسم مادی باشد، یا رئالیسم غیر مادی و مجرد. بنابراین کسانی همچون مارکسیست ها، از جمله لنین(Lenin) که در کتاب «ماتریالیسم و نقد تجربی» نقطه مقابل ایدئالیسم را ماتریالیسم قرار داده اند، به خطا رفته اند. لنین نوشته است: «هر کس ماتریالیست نباشد، ایدئالیست است.»(47) ولی این یک خطای فاحش و یا مغالطه روشن است.

5. نکته آخری که لازم به ذکر است، این است که نظریات صدق را به دو قسم تقسیم می کنند: نظریات صدق واقع گرا و نظریات صدق غیر واقع گرا. نظریه صدق واقع گرا مانند نظریه مطابقت و نظریه صدق غیر واقع گرا، مانند نظریه انسجام و نظریه عمل گرایی.(48) معمولاً مفهوم مطابقت در باب صدق را به رئالیسم پیوند می دهند،(49) و این سخن حقی است، ولی برخی به خطا پنداشته اند که: اصلاً آموزه صدق ربطی به آموزه رئالیسم ندارد.(50) دامِت (Dummett) از کسانی است که به «ضد رئالیسم» گرایش دارد، و یکی از عناصر فکری او که در این گرایش او نقش داشته، عدم پذیرش او نسبت به نظریه مطابقت در تعریف صدق بوده است، چنان که دیگر چیزها نیز در گرایش او به ضد رئالیسم نقش داشته، از قبیل گرایش او به معرفت شناسی پوزیتیوستی و نظریه توصیفی در باب دلالت و غیره.(51) ولی چنان که گفتیم رئالیسم از نظریه مطابقت در تعریف صدق انفکاک ناپذیر است، و اصلاً نزاع رئالیسم و ضد رئالیسم و چالش شک گرایی و واقع گرایی درباره مطابقت گزاره با واقع است، نه در جای دیگر.

پی نوشت ها:


1. realism

2. Ilkka Niiniluoto, Critical Scientific Realism, (Oxford: Oxford University Press, 1999),P.1.

3. عبدالرسول بیات، با همکاری جمعی از نویسندگان، فرهنگ واژه ها، (قم: مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی= 1381).

4. سیروس پرهام (دکتر میترا)، رئالیسم و ضد رئالیسم در ادبیات، چاپ ششم (تهران: انتشارات آگاه، 1360)، صص 10067.

5. همان، صص 124105.

6. همان، ص 105.

7. بهاءالدین پازارگاد، مکتب های سیاسی، (تهران: انتشارات اقبال، بی تا).

8. Paul Edwards, Editor in chief, The Encyclopedia of Philosophy, (New York: McMillan Publishing Co., Inc. The Free Press, 1972), Vol.7,P.77.

9. Cornelis de Waal, Ed., American New Realism, (1910-1920), (England: Thocmmes Press, 2001), Vol.2,PP.1-2.

10. Michael Devitt, Realism and Truth, (Princeton: Princeton University Press, 1984), P. 234; and Paul Edwards, Ed., The Encyclopedia of Philosophy, Vol.7, PP.79-80.

11. Ibid., P.223; and See: I.Leplin Jarrett, Scientific Realism, Barkeley: University of Callifornia Press, 1984).

12. هادی صمدی، سنجش ناپذیری رده بندی ها و واقع گرایی علمی از دیدگاه سنکی، مجله حوزه و دانشگاه، ش 34، (1382)، ص 44.

13. Paul Edwards, Ed., The Encyclopedia of Philosophy, Vol.7,P.78; and American New Realism, Vol.2, PP.1-2 and Vol.7, P.119.

14. American New Realism, Vol. 19 P.125.

15. Ibid. Vol.2,P.1.

16. Ibid. P.5.

17. Ibid.P.4.

18. Ibid.P.5.

19. جان هرمن رَندَل و جاستوس باکلر، درآمدی به فلسفه، ترجمه امیر جلال الدین اعلم، (تهران: انتشارات سروش، 1363)، ص 196.

20. American New Realism, Vol.2,P.6.

21. Ibid.PP.53-61.

22. Michael Devitt, Realism Truth, P.5.

23. Ibid. P.7.

24. Ilkka Niiniluoto, Critical Scientific Realism, P.1.

25. Ibid.P.2.

26. Ibid.P.11.

27. Ibid.PP.1-2.

28. Ibid.

29. ought.

30. being.

31. Crifical Scientific Realism, P.1.

32. Ibid.P.2.

33. Ibid.P.10.

34. ر.ک: به مقاله «قرائت دین و چالش معیار»، به همین قلم، مجله قبسات، ش 24، 1381، ص 57.

35. Critical Scientific Realism, PP.1-2.

36. Roger Trigg, Reality At Risk: A Defence of Realism in Philosophy and The Science, New Jersey: The Harvester Press, 1980), P.27.

37. Ibid.

38. Critical Scientific Realism, P.3.

39. مینار، شناسایی و هستی، ترجمه علی مراد داودی، چاپ سوم، تهران: انتشارات دهخدا، 1370، ص 245.

40. Critical Scientific Realism, P.1.

41. Ibid.P.2.

42. Ibid.P. 79.

43. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج 1، ص 50، تفسیر سوره بقره آیه 5 1.

44. Michael Devitt, Realism and Truth, P.5.

45. ر.ک: مقاله «تفاعل ذهن و عین»، به همین قلم، مجله ذهن، ش2، 1379، صص 125 112.

46. Critical Scientific Realism,PP.227-228.

47. Reality At Rist, PP.29-30.

48. Richard L.Kirkham, Theories of Truth: A Critical Introduction, (London: The Mit Press, 1995),pf. 73-118.

49. Realism and Truth, p.36.

50. Ibid, p.37.

51. Ibid. pp. 197-225

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان