گوهر و صدف دین (۱)

در بحثهایی که تحت عنوان «فلسفه دین » داشتیم، مطالب مفصلی مطرح شد . بخشی از آن مطالب، به «قلمرو دین » مربوط می شد

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4

گوهر و صدف دین (1)

بهداشت تن و روان

در بحثهایی که تحت عنوان «فلسفه دین » داشتیم، مطالب مفصلی مطرح شد . بخشی از آن مطالب، به «قلمرو دین » مربوط می شد . در این بخش، معلوم شد وظائفی که انسان در برابر خدا، خود، و دیگران و جهان دارد، همه در قلمرو دین است، بحثهای مربوط به این بخش را ناتمام گذاشتیم و طی مقالات متعددی درباره خود فلسفه دین بحث کردیم . اکنون با تجدید مطلع «گوهر و صدف دین » به تکمیل بحثهای مربوط به قلمرو دین می پردازیم و در ادامه این راه از خدای بزرگ، تقاضای توفیق می کنیم .

درجات خوشبختی و بدبختی

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: بزرگترین وظیفه انسان در برابر خود، رعایت بهداشت تن و روان است، اگر بهداشت تن و روان را رعایت نکنیم، فقیرترین و درمانده ترین انسانها و موجودات و مخلوقات می باشیم .

«الا و ان من البلاء الفاقة و اشد من الفاقة مرض البدن و اشد من مرض البدن مرض القلب و ان من النعم سعة المال و افضل من سعة المال صحة البدن و افضل من صحة البدن تقوی القلب » (1) .

«آگاه باشید که فقر یکی از گرفتاریهاست و دشوارتر از آن، بیماری بدن و دشوارتر از بیماری بدن، بیماری دل است و آگاه باشید که از جمله نعمتها گشایش ثروت است و برتر از آن، تندرستی، و برتر از تندرستی، پرهیزگاری (و سلامت) و دل است » .

طبق بیان حضرت، اگر بخواهیم بدبختیها و خوشبختیها را درجه بندی کنیم، باید بیماری و سلامت دل و روان را در درجه اول قرار دهیم . بدبخت ترین مردم کسی است که روان ناسالم داشته باشد و خوشبخت ترین آنها کسی است که دارای روان سالم باشد . در درجه دوم، خوشبختی و بدبختی به بدن مربوط می شود . بدن سالم، خوشبختی درجه دوم و بدن بیمار، بدبختی درجه دوم است . مال و ثروت، در درجه سوم است . فقر و غنا، بدبختی و خوشبختی درجه سوم است .

امام علیه السلام کفر، نفاق، گمراهی و ضلالت را از بزرگترین بیماریها شمرده است . از نظر آن بزرگوار، قرآن، تنها وسیله شفای از آنهاست . او فرمود:

ان فیه شفاء من اکبر الداء و هو الکفر و النفاق و الغی و الضلال » (2) .

«در قرآن، شفای بزرگترین دردها، یعنی کفر و نفاق و گمراهی و ضلالت است » .

تازه اینها بزرگترین است . یعنی چنین نیست که بیماریهای روان، در همینها خلاصه شود . بیماریهای روانی دیگری هم هست که دامنگیر کسانی است که گرفتار کفر و نفاق و گمراهی و ضلالت نیستند، بلکه مسلمانند و حتی اهل ایمانند . اینان نیز ممکن است گرفتار پاره ای از عیوب اخلاقی باشند، مانند: بخل، حسد، حجب، کینه، تکبر، خشونت و ...

دسته اول یعنی آنهایی که گرفتار کفر و ضلالت و گمراهی اند . اگر اهل عناد و لجاج نباشند، به قرآن رجوع می کنند و به رهنمودهای آن، گوش جان می سپارند و از آن، بهره می جویند و شفا می پذیرند ; ولی اگر اهل عناد و لجاج باشند، نه تنها از قرآن بهره نمی برند، بلکه ضرر هم می برند . به همین جهت است که امام فرمود: در قرآن شفای دردهای شماست، آن هم بزرگترین دردها . صدالبته قرآنی که داروی بزرگترین دردها را داشته باشد، داروی دردهای کوچک و کوچکتر هم دارد . خواه کسی به آن رجوع بکند یا رجوع نکند .

اما دسته دوم یعنی اهل ایمان، حتما به قرآن، روی می آورند و از رهنمودهای آن بهره می گیرند و با داروهای شفابخش آن، دردهای روحی خود را علاج می کنند و همواره بر سلامت و صفای دل و جان خود می افزایند ; حال آنکه دسته اول، ممکن است با رجوع به قرآن، فاسدتر و بیمارتر و گمراه تر و زیانکارتر شوند . به همین جهت است که قرآن کریم می فرماید:

«و ننزل من القرآن ما هو شفاء و رحمة للمؤمنین و لا یزید الظالمین الا خسارا» (3)

«و از قرآن چیزی نازل می کنیم که برای مؤمنان، شفا و رحمت است و ظالمان را جز خسارت و زیان کاری نمی افزاید» .

از دیدگاه امیرالمؤمنین علیه السلام تا انسان به قرآن روی نیاورده، گرفتار فقر و فاقه است و هیچ چیزی او را بی نیاز نمی کند و همین که به قرآن روی آورد، از همه چیز و همه کس بی نیاز است و هیچ گونه فقر و فاقه ای او را تهدید نمی کند . او فرمود:

«و اعلموا انه لیس علی احد بعد القرآن من فاقة و لا لاحد بعد القرآن من غنی » (4)

«بدانید که بر هیچ کس بعد از قرآن نیازی نیست و برای هیچ کس بعد از قرآن، بی نیازی و غنایی نیست » .

آثار شفابخش و پر برکت تقوا

قرآن، درس تقوا می دهد . اگر مردم درس گیرنده و متعلم باشند، از آن بهره می گیرند و اگر نباشند، خود زیان می کنند . «گر گدا کاهل بود، تقصیر صاحب خانه چیست » .

تقوا فواید گسترده ای دارد . بهترین عامل سلامت و بهداشت تن و روان تقوا است . قرآن کریم، فایده مهم روزه را تقوا معرفی کرده است (5) . می دانیم که روزه، هم فایده جسمی دارد، هم فایده روحی و روانی . حال ببینیم امیرالمؤمنین علیه السلام درباره تقوا چه می گوید:

«شما را به پرهیزکاری و ترس از خداوند، سفارش می کنم ... زیرا پرهیزکاری داروی بیماری دلهای شما و بینائی کوری قلوب شما و شفای بیماری جسدهای شما و صلاح فساد سینه های شما و پاکی آلودگی نفوس شما و جلای پوشش دیدگان شما و ایمنی از ترس درونی شما و نور تاریکی شماست » (6) .

در این بیان شیوا، همه چیز درباره آثار و فوائد تقوا آمده، هم آثار جسمی و هم آثار روانی، هم آثار دنیوی و هم آثار اخروی .

شاید خواننده تعجب کند که چگونه تقوا وسیله شفای بیماری تن و علاج ناتوانی چشم است؟

در سایه تقوا، انسان از افراط و تفریط، در خوراک و پوشاک و خواب و استراحت و کار و مطالعه و خلقیات و خویهای نفسانی می پرهیزد و تعادل خود را به نحو کامل پاس می دارد و از تمام کارهایی که سبب هیجانهای جسمی و روحی می شود، می پرهیزد و هرگز پیرامون مخدرات، گام نمی زند و از مجالس گناه و لهو و لعب دوری می کند و از گناهان تا سرحد عدالت - و احیانا تا مرحله عصمت - اجتناب می کند . شخص متقی، در دوستی و دشمنی از افراط و تفریط فاصله می گیرد و در دخل و خرج خود، تعادل برقرار می سازد . در جنبه های اقتصادی، از اسراف و تبذیر و بخل و امساک، خودداری می کند . چنین کسی روانش سالم و تنش توانمند و نیرومند است . قطعا روان سالم در سلامت تن تاثیر می بخشد . آنانکه روان سالم ندارند، تن سالم ندارند . ممکن است تن بیمار باشد، ولی روان با سلامت خود، بدن را چنان تدبیر کند که به تدریج سلامت خود را بازیابد . ولی روان ناسالم، توان تدبیر بدن را ندارد; چرا که خود ناتوان است . روح انسان تا زمانی که مقدر باشد در این دنیا بماند، بدن را اصلاح و تدبیر می کند . تقوا سلامت روح را تامین می کند و روح، سلامت بدن را .

داروها و معالجات جسمی در اشخاصی که به سلاح تقوا و ایمان مجهز شده اند، مؤثرتر است تا آنهایی که از این سلاحها محرومند . جان و تن انسان، گرفتار دشمنان نیرومندی است . در برابر این دشمنان باید نیروی دفاعی را تجهیز و تقویت کرد . هیچ سلاح و ابزاری برای دفاع، برتر و بالاتر از تقوا و ایمان نیست . تقوا و ایمان، انسان را وادار می کند که تمام وظائفی که در قبال تن و روان دارد، به نحو کامل انجام دهد و آنچه برای جان و تن مضر است، از خود دور کند و آنچه برای حیات معنوی و مادی لازم است، فراهم سازد، تا بتواند از تمام عوامل مضاد با آسایش و آرامش تن و روان، در امن و امان باشد .

بردباری و صبر و وقار و استقامت و عزم راسخ و شجاعت و امید و اطمینان و اعتماد و خلوص و صفا و وفا و راستگوئی و ادای امانت و اطاعت خداوند و جستن راههای تقرب به خدا و توکل و نصیحت و خیرخواهی و کرامت و سخاوت و عفو و مهربانی و محبت و توفیق و رفاقت و رحمت و تواضع و یکرنگی و خدامداری و آرامش و اعتدال و نگهداری زبان و شکم و شهوت از حرام، از ویژگیهای روانی است که به لباس تقوا و زینت ایمان، ملبس و مزین شده است .

خشونت و جزع و ناپایداری و سستی اراده و نابردباری و نومیدی و عدم اطمینان و اعتماد و ناخالصی و صفا نداشتن و بدخواهی و دنائت و بخل و انتقامجوئی و نامهربانی و عدالت و عدم توفیق و گوشه گیری و بی رحمی و تکبر و دورنگی و اضطراب و افراط و تفریط و دروغگویی و خیانت در امانت و اطاعت از شیطان انس و جن و دور ماندن از خداوند و بی وفایی و ترک توکل و دنیا مداری و پاسداری نکردن زبان و شکم و شهوت از حرام، از ویژگیهای روانی است که از تقوا محروم و از زینت ایمان بی بهره مانده است .

تن سالم و روان سالم

اولی روحی سالم و به تبع آن تنی شاداب و پر نشاط دارد و دومی نه روحش سالم است و نه جسمش .

تقوا را پاس داریم، تا تقوا پاسمان دارد . امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «الا فصونوها فتصونوا بها» (7) آدم بی تقوا محافظ و مدافع ندارد . روح و جسمش در معرض خطرات و مهالک و همواره بر لبه پرتگاه سقوط است و دیری نمی پاید که در دره بدبختی و هلاک، ساقط می شود و کارش به تباهی می انجامد . حضرتش درباره تقوا می فرماید: «ان تقوی الله مفتاح سداد و ذخیرة معاد و عتق من کل ملکة و نجاة من کل هلکة » (8) .

«تقوا کلید رستگاری و ذخیره روز رستاخیز و آزادی از هر وابستگی و بردگی و نجات از هر هلاکت و تباهی است » .

در این بیان پر محتوا، گفته نشده است که تقوا کلید رستگاری خاص و آزادی از وابستگی محدود و رهایی از برخی از هلاکتهاست . بلکه تمام رستگاریها و آزادی از همه وابستگیها و بندگیها و بردگیها - به جز بندگی خدا و وابستگی به آن ذات مقدس و رهایی از تمام هلاکتها مطرح شده است . بنابراین، تقوا، هم رستگاری جسمی و دنیوی در پی دارد و هم رستگاری روحی و اخروی . تقوا آزادی و آزادگی می آورد . آدم متقی وابسته به هیچ کس جز خدا نیست . او وابسته به دنیا و اهل دنیا نیست . بلکه به آخرت هم وابسته نیست; چرا که به مافوق همه این ها وابسته است . او اسیر شکم و مال و منال و مقام و جاه و جلال ظاهری نیست . او نه گرفتار ورطه هلاکت دنیوی است و نه در دام هلاکت اخروی . او نه گرفتار خسران دنیاست و نه گرفتار خسران آخرت . اشتباه بسیاری از مردم همین است که هم و غمی جز دنیا و تعلقات دنیوی ندارند و خود را اسیر و وابسته به تلذذات و تنعمات دنیوی می کنند و به همین جهت، حتی از اندک تقوایی بهره نمی گیرند . اینان نه اهل دنیایند، نه اهل آخرت . نه از دنیا بهره ای می گیرند، نه از آخرت . نه تن سالم دارند، نه روان سالم . اینان حقیقتا سوراخ دعا را گم کرده اند . نه از بهداشت تن بهره ای برده اند، و نه از بهداشت روان . اینان به دنیا و ظواهر دنیا چسبیده اند، نه دنیا آنها را قبول دارد، نه آخرت . چرا که دنیا مقدمه و مزرعه آخرت است و آنهائی که به دیده استقلال بدان نگریستند، قدر و منزلت دنیا را نشناختند . دنیا هم پذیرای آنها نشد و آنها را از خود طرد کرد . اینان به بدن; به دیده استقلال نگریستند و از این حقیقت غفلت کردند که تن، ابزار روح و مرکب روان است . و باید از این ابزار، در مسیر تکامل روح، هر چه بیشتر بهره گرفت و نعمتی ارزشمند را با کفران نعمت ضایع نکرد . اینان روح را ضایع کردند و بدن را به جای پرستاری پرستش کردند که بنده شکم و شهوت شدند، غافل از اینکه با این عمل غیر انسانی، نه تنها روح که جسم هم ضایع و تباه شده است . آن بهداشتی که مورد سفارش طبیبان جسم است، جسم آنها را سلامت نمی بخشد، مگر اینکه به آن بهداشتی روی آورند که مورد سفارش طبیبان روح است، تا بتوانند از دستورات بهداشتی تن، بهره کافی و وافی بگیرند . طبیب روح کسانی را که ظواهر دنیا را می شناسند و از باطن آن - یعنی آخرت - غافل اند، نا سالم می داند . این آدم ناسالم با دوا و رژیم ظاهری هرگز به سلامت کامل نمی رسد; زیرا «یعلمون ظاهرا من الحیاة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون » (9) «ظاهری از زندگی دنیا را می دانند و از آخرت و تمام خصوصیات آن غافلند» .

طبیب روح در کنار همه توصیه های مربوط به بهداشت و سلامت روح، یکی از مصادیق تقوی را پرهیز از اسراف در خوردن و آشامیدن معرفی می کند و با دستور «... کلوا و اشربوا و لا تسرفوا ...» (10) «رعایت اعتدال در اکل و شرب را وسیله سعادت و سلامت کامل قرار می دهد» .

طبیب روح - که سلامت روح و جسم را جدای از یکدیگر نمی بیند - می فرماید: «... و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث » (11) تا پیروانش بدانند که سلامت و سعادت تن و روان بدون استفاده از طیبات و اجتناب از پلیدیها و خباثتها ممکن نیست . طبیب تن، پاکی ظاهری را می بیند، ولی طبیب روح، پاکی ظاهری و باطنی هر دو را می بیند . ریختن شراب و لقمه حرام و مال یتیم و حق الناس در شکم، چه بسا برای طبیب تن از خبائث نیست، ولی برای طبیب روح، از خبائث است و سلامت انسانها را به خطر می اندازد . طبیب تن چه می داند که ریختن مال یتیم در شکم، به منزله ریختن آتش در شکم است . ولی طبیب روح می گوید: «ان الذین یاکلون اموال الیتامی ظلما انما یاکلون فی بطونهم نارا ...» (12) .

پی نوشت:

1) نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 381 (صفحه 1260)

2) همان، خطبه 175، صفحه 558

3) الاسرا/82 .

4) نهج البلاغه (پیشین) .

5) یا ایهاالذین آمنوا کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون » (البقره 180) .

6) اوصیکم بتقوی الله ... فان تقوی الله دواء داء قلوبکم و بصر عمی افئدتکم و شفاء مرض اجسادکم و صلاح فساد صدورکم و طهور دنس انفسکم و جلاء غشاء ابصارکم و امن فزع جاشکم و ضیاء سواد ظلمتکم » (نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 189 صفحه 626) .

7) میزان الحکمة، شماره 6656 .

8) نهج البلاغه فیض الاسلام، خطبه 221 صفحه 714 .

9) الروم/7 .

10) الاعراف/31 .

11) الاعراف/157 .

12) النساء/11 .

قیمت بک لینک و رپورتاژ
نظرات خوانندگان نظر شما در مورد این مطلب؟
اولین فردی باشید که در مورد این مطلب نظر می دهید
ارسال نظر
پیشخوان